راه حل مرحوم آیت الله سید محمد فشارکی
مرحوم آیت الله سید فشارکی
بحث ما در مورد وجه هشتم از وجوه جمع بین حکم واقعی و ظاهری بود ما این وجه را که مرحوم سید فشارکی بیان کردهاند به همراه دو اشکال که از طرف محقق نائینی و محقق اصفهانی
وارد شده بود بیان کردیم، البته اشکال اول را نپذیرفتیم و اشکال دوم که مربوط به محقق اصفهانی بود به نظر ما وارد است.
اشکال سوم(اشکال امام(ره) به مرحوم فشارکی):
امام(ره) در باب اخذ قصد قربت در مأمورٌ به مبنایی دارند که بر اساس آن مبنا به مرحوم فشارکی اشکال کردهاند، بحثی است در مورد امر که آیا میتوان قصد قربت و قصد امتثال امر
را در متعلق امر اخذ کرد یا نه؟ مثلاً آیا شارع میتواند بگوید نماز بخوانید به قصد قربت، عرض کردیم که قصد قربت هم به معنای قصد امتثال امر است؛ یعنی شارع بگوید ایها الناس
نماز بخوانید به داعی امتثال امر من به صلوة، معروف و مشهور این است که اخذ قصد قربت در مأمورٌبه امکان ندارد، مرحوم آخوند فرمودند اینکه شارع بگوید این مأمورٌبه را
به قصد امتثال امر من اتیان کنید محال است برای اینکه معنای اخذ قصد قربت در مأمورٌبه این است که در رتبه مقدم بر امر باشد در حالی که چیزی که در رتبه متأخر از امر
است چطور میتواند در رتبه متقدم بر امر و در ردیف سایر اجزاء و شرائط قرار بگیرد، وقتی امر به صلوة و رکوع و سجود میشود، هیچ مانعی ندارد که رکوع و سجود در
رتبه مقدم بر امر وجود داشته باشند؛ یعنی شارع میتواند امر به رکوع و سجود بکند چون رکوع و سجود زائیده امر نیستند بلکه اینها در رتبه مقدم بر امر وجود دارند اما در
مورد قصد قربت اینطور نیست چون قصد قربت به معنای قصد امتثال امر در رتبه متأخر از امر است؛ یعنی باید امری باشد تا قصد امتثال آن امر بشود، پس قصد امتثال امر بعد
از امر پیدا میشود و در رتبه متأخر از امر است حال اگر شما بخواهید قصد امتثال امر را در متعلق امر اخذ بکنید و به عنوان یک جزء در ردیف رکوع و سجود و امثال اینها
قرار بدهید؛ معنایش این است که چیزی را که ذاتاً متأخر از امر است در رتبه متقدم بر امر قرار بدهید و این محال است.
امام(ره) به تبع بعضی از اساتیدشان کلام مرحوم آخوند را رد کردهاند و فرمودهاند اخذ قصد قربت و قصد امتثال امر در متعلق امر هیچ اشکالی ندارد و هیچ محالی لازم نمیآید
برای اینکه اینجا خلط شده بین آن چیزی که میخواهد در رتبه متقدم بر امر قرار بگیرد و آن چیزی که متأخر از امر است، آنچه که در رتبه متأخر از امر است یک داعویت
خارجی است؛ یعنی امر به وجوده الخارجی اگر بخواهد داعویت داشته باشد بدون تحقق امر ممکن نیست تا زمانی که امر نشود که فلان کار را انجام بدهید انگیزه برای انجام
آن کار ایجاد نمیشود، امر بعد از تحقق امر، داعویت دارد و ایجاد انگیزه میکند پس داعویت بعد از تحقق امر است و در رتبه متأخر از امر است اما شارع وقتی میخواهد
چیزی مثل قصد امتثال امر در متعلق امر اخذ بکند لازم نیست، در متعلق امر حتماً امر وجود داشته باشد چون در مقام امر شارع فقط تصور شیء را لازم دارد و تصور یک شیء،
فرع وجود آن شیء نیست؛ یعنی شارع در مقام امر تصور میکند مأمور به را بعد به مکلف میگوید این مأمور به من را به قصد امتثال امر من انجام بده، این وابستگی مربوط به
داعویت خارجی است و آنچه که بعد از امر پیدا میشود داعویت خارجی است اما قصد امر میتواند در کنار سایر اجزاء و شرائط در مأمورٌبه أخذ شود.
اینجا هم امام(ره) همین مطلب را به مرحوم فشارکی میگویند، کلام مرحوم فشارکی این بود که میگفت موضوع حکم واقعی ذات الفعل است مع قطع النظر عن تعلق الحکم بها و
موضوع حکم ظاهری ذات الفعل است مع قید انه مشکوک الحکم و مجهول الحکم، اصل مسئله این بود که حکم ظاهری وقتی متوجه موضوع میشود که حکمی وجود داشته باشد
و بعد در آن حکم شک بشود؛ یعنی در واقع معلوم الحکم بودن و مشکوک الحکم بودن را متأخر از خود حکم بدانیم، اگر کسی بگوید این اوصاف بعد از حکم پیدا میشود
این مشکل وجود دارد. مثلاًَ عرض کردیم بخشی از اوصاف نماز جمعه این است که مثلاً در فلان محل اقامه شود و توسط فلان شخص اقامه شود، ذات نماز جمعه اوصاف مختلفی
از این جهت دارد که ربطی به حکم ندارد، حکم باشد یا نباشد این حالات مختلف برای ذات موضوع تصور میشود اما اگر وصف معلوم الحکم و مشکوک الحکم را برای نماز جمعه
در نظر بگیریم و بگوییم این اوصاف بعد از تعلق حکم پیدا میشود؛ یعنی یک حکمی باید برای نماز جمعه باشد که ما علم به آن حکم نداشته باشیم تا بتواند وصف مشکوک الحکم پیدا شود
حق با سید فشارکی است؛ یعنی سید فشارکی خواستهاند بگویند بعضی از اوصاف بعد از تعلق الحکم پیدا میشود و مشکوک الحکم و معلوم الحکم هم از این قبیل اوصاف هستن
د لذا گمان کردهاند که نمیشود نماز جمعه، قبل از تعلق حکم واقعی متصف به این اوصاف شود، عمده اشکال به سید فشارکی این است که چه اشکالی دارد که در مقام جعل
حکم واقعی شارع وقتی میخواهد نماز جمعه را محکوم به حکم وجوب بکند در مقام تصور، مطلق تصور بکند و بگوید نماز جمعه واجب است چه این نماز جمعه مشکوک الحکم
باشد چه معلوم الحکم باشد، چه اشکالی دارد که شارع در مقام تصور، ذات فعل را با همین وصف مشکوک الحکم تصور بکند و حکم واقعی را برای او جعل بکند اینطور نیست که
وصف مشکوک الحکم بودن و معلوم الحکم بودن حتماً بعد از ثبوت یک حکم واقعی باشد و متأخر از جعل حکم واقعی باشد.
نتیجه این میشود که این مشکوک بودن حکم، هم در موضوع حکم واقعی وجود دارد و هم در موضوع حکم ظاهری، پس این تعدد موضوع را که سید فشارکی گفتند وجود ندارد
چون ایشان میگفتند در حکم ظاهری؛ مثلاً جاییکه خبری قائم شده بر اینکه نماز جمعه حرام است موضوع عبارت است از نماز جمعهای که حکم واقعی آن برای ما مشکوک است
پس در موضوع حکم ظاهری قید مشکوک الحکم بودن وجود دارد، ولی این قید در موضوع حکم واقعی وجود ندارد بنابراین موضوع حکم واقعی با موضوع حکم ظاهری فرق
میکند امام(ره) میفرمایند این قید در موضوع حکم واقعی هم وجود دارد چون موضوع حکم واقعی، ذات الفعل است اعم از اینکه معلوم الحکم باشد یا مشکوک الحکم باشد، هیچ
اشکالی هم ندارد که در مقام جعل حکم، صلوة الجمعه حتی با وصف مشکوک الحکم بودن، توسط شارع واجب شود و اینطور نیست که بگویید مشکوک الحکم بودن در رتبه متأخ
ر از حکم است و نمیتواند در موضوع حکم واقعی اخذ بشود، هیچ مانعی ندارد که مشکوک الحکم بودن هم در موضوع حکم واقعی لحاظ شود؛ چون این مقام، مقام تصور است و
آنچه که تأخر دارد و شما میگویید مشکوک الحکم متأخر از خود حکم است، مربوط به مقام واقعیت است. چه اشکالی دارد که در مقام تصور، شارع موضوع حکم واقعی را اینگونه
تصور بکند و بگوید نماز جمعه اعم از اینکه مشکوک الحکم باشد یا معلوم الحکم واجب است. پس باز اجتماع حکم واقعی و ظاهری در یک فرض پیش آمد و آن نماز جمعهای است
که مشکوک الحکم باشد که حکم واقعی نماز جمعه مشکوک الحکم وجوب است و حکم ظاهری نماز جمعه مشکوک الحکم حرمت است، لذا مشکله اجتماع حکم واقعی و ظاهری و
محذور تنافی بین حکم واقعی و ظاهری برطرف نشد این اشکالی است که از طرف امام(ره) بر مرحوم فشارکی وارد شده است.[1]
البته مرحوم حائری (شاگرد مرحوم سید فشارکی) از کسانی است که اعتراف کرده به اینکه اخذ قصد قربت در متعلق امر اشکالی ندارد ولی ما تصور نمیکنیم که نظر سید فشارکی
هم همین باشد و ظاهراً مبنای سید فشارکی همان مبنای مرحوم آخوند است که اگر این کلام صحیح باشد اشکال امام(ره) به سید فشارکی مبنایی است و سید فشارکی میتواند در پاسخ امام(ره)
بگوید مبنای من این است که قصد قربت نمیتواند در متعلق امر اخذ شود پس در این صورت اشکال امام(ره) به سید فشارکی مبنایی است.
اشکال چهارم:
اشکال دیگری که وجود دارد این است که سید فشارکی فرموده موضوع حکم واقعی عبارت است از ذات الفعل مع قطع النظر عن تعلق الحکم بها و موضوع حکم ظاهری عبارت است
از ذات الفعل مع قید انه مشکوک الحکم؛ یعنی اگر خبر واحدی میگوید نماز جمعه حرام است منظور این است که نماز جمعهای که حکم واقعی آن معلوم نیست حرام است، لازمه این
حرف این است که عنوان شک در حکم واقعی نماز جمعه متأخر است از خود حکم واقعی نماز جمعه؛ یعنی وقتی میگویید مشکوک الحکم؛ یعنی اینکه به حکم واقعی نماز جمعه
شک داشته باشید، این شک در حکم واقعی متأخر است از اینکه حکم واقعی باشد یعنی باید یک حکم واقعی ثابت باشد تا در آن شک شود، معنای تأخر شک در حکم واقعی از خود
حکم واقعی این است که اگر حکم واقعی وجوب باشد و شک در وجوب پیدا شد در این صورت نماز جمعه حرام است، حالا نفس شک در حکم واقعی نماز جمعه که قید موضوع حکم
ظاهری است با این بیان به یقین تبدیل میشود چون برای تحقق عنوان شک در وجوب نماز جمعه باید فرض کنیم وجوبی برای نماز جمعه ثابت است؛ یعنی اینکه یقین داریم به اینکه
نماز جمعه حکمی دارد به نام وجوب، پس نتیجه شک در حکم که قید موضوع حکم ظاهری است این است که ما به حکم واقعی یقین داشته باشیم و این انقلاب است؛ یعنی حکم واقعی
مشکوک مبدل میشود به حکم واقعی یقینی و این انقلاب محال است و باطل.
خلاصه اشکال چهارم این است که لازمه راه حل مرحوم فشارکی تبدّل شک به یقین و انقلاب شک به یقین است چون وقتی قید مشکوک الحکم را در موضوع حکم ظاهری اخذ کنید؛
معنایش این است که باید حکمی وجود داشته باشد تا در آن شک شده باشد پس شک در حکم به معنای یقین به وجود حکم است؛ یعنی حکمی باید باشد تا در آن شک شود و این انقلاب و
محال است.
در واقع وقتی ما میگوییم مشکوک الحکم، اگر چیزی متعلق شک واقع شد، در مقام تصور شک به شیء فرع ثبوت شیء تصوراً است اما به حسب واقع اینطور نیست و این فقط در
مقام تصور است که ما وقتی میگوییم الشک فی الشیء یا الجهل بالشیء، اول باید آن شیء تصور بشود و بعد در آن شیء شک بشود؛ یعنی متعلق شک باید تصور بشود تا شک و
جهل نسبت به آن معنا پیدا بکند اما به حسب وجود خارجی اینطور نیست و شک به شیء فرع ثبوت آن شیء در خارج نیست.
[1]. انوار الهدایة، ج1، ص219.
http://www.m-noormofidi.com/print2.asp?id=883
جلسه صد و سوم
وجه هشتم(راه حل مرحوم سید فشارکی)
31/02/1390
وجه هشتم(راه حل مرحوم سید فشارکی):
سید فشارکی با مرحوم آخوند هم دوره بودهاند و به فاصله حدود ده سال بعد از مرحوم آخوند رحلت نموده و هم بحث با میرزای شیرازی دوم(میرزا محمد تقی شیرازی) و از اساتید مرحوم شیخ عبدالکریم حائری یزدی مؤسس حوزه علمیه قم بوده است، ایشان راه حلی برای جمع بین حکم واقعی و ظاهری ارائه میدهد که این راه حل را هم محقق اصفهانی [1] نقل کرده و هم مرحوم شیخ عبدالکریم حائری [2] این مطلب را از استاد خود مرحوم فشارکی نقل کرده است، مرحوم فشارکی از راه تعدد موضوع خواستهاند مشکل جمع بین حکم واقعی و ظاهری را بر طرف کنند؛ یعنی میگویند موضوع حکم واقعی و حکم ظاهری با هم متغایرند، ایشان ابتدا مقدمهای را طرح کرده و بعد به اصل راه حل میپردازند.
مقدمه:
احکام به وجودات خارجیه متعلق نمیشوند بلکه به وجودات ذهنیه متعلق میشوند؛ مثلاً حکم حرمت به شرب خمر خارجی متعلق نمیشود بلکه متعلق حرمت، شرب خمر متصور است؛ یعنی عنوان شرب خمر که در ذهن تحقق پیدا کرده است متعلق حکم است و به تحقق خارجی کاری ندارد، حال اگر گفتیم احکام، متعلق به وجودات ذهنیه میشود اشکال خود به خود برطرف میشود برای اینکه وجود خارجی مَجمع موضوع حکم واقعی و موضوع حکم ظاهری نیست تا شما اشکال بکنید که اجتماع ضدین یا مثلین پیدا میشود، اجتماع مثلین یا ضدین در محدوده وجود خارجی مطرح است؛ یعنی این مشکلات مربوط به عالم خارج است ولی وقتی حکم به عنوان ذهنی متعلق بشود مشکلی پیش نمیآید چون اساساً در عالم ذهن یک عنوانی که مَجمع موضوع حکم واقعی و موضوع حکم ظاهری باشد وجود ندارد، ایشان با توضیح یک مقدمهای درباره متصورات ذهنیه میفرماید آنچه که در ذهن تصور میشود گاهی به نحو مطلق است و گاهی به نحو مقید؛ یعنی گاهی مطلوبِ مولی یک چیز مطلقی است که آن را تصور میکند و حکم را بر آن بار میکند و گاهی مطلوب مولی یک امر مقید است که مولی آن را تصور میکند و حکم را بر آن بار میکند، بعد مطالبی را بیان میکنند که ضرورتی برای بیان آنها وجود ندارد و ما آن مقدار را که ضروری است بیان میکنیم و آن اینکه ما تحلیل بکنیم چگونه در مقام جعل حکم، مولی حکمی را بر روی یک عنوان ذهنی قرار میدهد، یعنی فی الواقع بعد از ذکر این دو مطلبی که به عنوان مقدمه عرض شد؛ یکی اینکه احکام به وجودات ذهنیه تعلق میگیرند نه وجودات خارجیه و دوم اینکه در مقام جعل حکم گاهی آنچه که در ذهن مولی تصور میشود مطلق است و گاهی مقید . حالا با توجه به این دو مطلبی که در مقدمه گفتیم میخواهیم رفتار مولی را در مقام جعل حکم تحلیل کنیم تا بعد نتیجه بگیریم.
مولی در مقام جعل حکم واقعیِ وجوب برای عمل واجبی مثل نماز جمعه لازم است صلوة جمعه را تصور تا بعد وجوب نماز جمعه را انشاء کند، در مقام تصور خود عنوان نماز جمعه را تصور میکند حالا این عنوان ممکن است در مقام تحقق در خارج دارای عوارض و حالات مختلف باشد، اینکه چگونه، در کجا، به چه کیفیتی و توسط چه کسی تحقق پیدا بکند مختلف است اما وقتی مولی می خواهد حکم واقعی وجوب را برای این عمل جعل بکند این عنوان صلوة الجمعه را در نظر میگیرد و تصور میکند و از این حیث خواسته او نسبت به حالات و عوارض و طواری مطلق است، عمده این است که الآن میخواهد وجوب واقعی را برای نماز جمعه جعل بکند که عنوان را تصور میکند و وجوب را برای این عمل انشاء میکند، در این صورت این وجوب شامل همه حالات و عوارض و طواری هست؛ یعنی وجوب نماز جمعه که جعل میشود اینکه در مسجد باشد یا در غیر مسجد، اینکه مأمومین ده نفر باشند یا صد نفر، از این جهات، خواسته مولی مطلق است و قیدی ندارد پس وجوب به عنوان حکم واقعی برای صلوة جعل میشود و نسبت به حالات و عوارض و طواری اطلاق دارد چون این حالات و عوارض و طواری هیچ ربطی به جعل و حکم ندارد؛ یعنی حتی اگر هیچ حکمی هم نبود این عمل را میشد در قالبهای مختلف و به اَشکال مختلف تصویر کرد، این مربوط میشود به جعل حکم واقعی که خلاصه این است که مولی در مقام جعل حکم واقعی همین عنوان صلوة الجمعه را با قطع نظر از تعلق حکم به آن در نظر میگیرد و حکم را برای آن جعل میکند، پس موضوع حکم واقعی عبارت است از ذات الفعل مجرداً عن الحکم.
اما وقتی مولی میخواهد حکم ظاهری را جعل بکند آنچه را که به عنوان موضوع حکم تصور میکند عنوان صلوة الجمعه است لکن با یک قید و وصفی؛ یعنی ذات الفعل مجرداً عن تعلق الحکم موضوع نیست بلکه عنوان نماز جمعه به قید اینکه مشکوک الحکم و مجهول الحکم است در مقام جعل حکم ظاهری تصور میشود؛ یعنی شارع اینطور تصویر میکند که چنانچه کسی به حکم واقعی جهل یا شک داشت به مؤدای اماره عمل بکند و این مؤدای اماره حکم ظاهری است، پس موضوع حکم ظاهری عنوان نماز جمعه به قید مشکوک الحکم یا مجهول الحکم بودن است و چنانچه آن حکم واقعی مجهول یا مشکوک بود حکم ظاهری برای انسان ثابت میشود، چون قید مشکوک الحکم کنار این عنوان قرار دارد تا زمانی که حکم واقعی در کار نباشد اصلاً موضوع تحقق ندارد؛ یعنی نماز جمعه به قید مشکوک الحکم بودن متفرع بر این است که حکمی باشد که در آن حکم شک پیدا بشود یا نسبت به آن حکم جهل وجود داشته باشد تا بتواند قید برای عنوان نماز جمعه قرار بگیرد، نماز جمعه به قید مشکوک الحکم بودن در واقع بعد از حکم واقعی امکان دارد و این عنوان قبل از حکم اصلاً معنا ندارد، این عنوان مقید قبل از تعلق حکم معنا ندارد چون این عنوان زاییده حکم است، وقتی شما میگویید عنوان نماز جمعه به قید جهل و شک در حکم موضوع است معلوم میشود که اول باید حکمی باشد تا در آن شک و یا جهل پیدا بشود و سپس این عنوان مقید به آن قید و وصف بشود.
پس آنچه که موضوع حکم ظاهری قرار میگیرد عنوان صلوة الجمعه است به قید مشکوک الحکم بودن و آنچه که موضوع حکم واقعی است خود ذات صلوه جمعه است، پس موضوع اینها با هم فرق کرد، موضوع حکم واقعی، ذات الفعل مع قطع النظر عن تعلق الحکم است ولی موضوع حکم ظاهری، ذات الفعل با قید مشکوک الحکم یا مجهول الحکم بودن است، پس با توجه به اینکه موضوع حکم واقعی و ظاهری با هم فرق میکند اشکالی پیش نمیآید.
اگر موضوع حکم واقعی و ظاهری یک عنوان بود در آن صورت اشکال میشد که چرا شارع دو حکم مختلف را برای یک عنوان آورده است، یک جا در واقع میگوید نماز جمعه واجب است و یک جا هم با اجازه به عمل به خبر واحد به ما میگوید نماز جمعه حرام است که در این صورت اشکال وارد بود اما وقتی ما میگوییم موضوع حکم واقعیِ وجوب که در لوح محفوظ ثابت شده خود عنوان نماز جمعه است با قطع نظر از تعلق حکم و موضوع حکم ظاهریِ حرمت که مؤدای خبر واحد(مؤدای اماره) است خود نماز جمعه نیست بلکه نماز جمعه است به شرط اینکه حکم واقعیِ آن نماز جمعه برای ما مشکوک یا مجهول باشد، پس موضوع حکم واقعی و ظاهری متفاوت است لذا مشکله اجتماع مثلین، ضدین، متنافیین و... پیش نمیآید.
فرق بین راه حل مرحوم فشارکی با راه حل شیخ انصاری(ره):
ممکن است سؤال شود چه فرقی بین راه حل مرحوم فشارکی و راه حل اول مرحوم شیخ انصاری وجود دارد؟ راه حل مرحوم شیخ انصاری این بود که حکم ظاهری به دو مرتبه از حکم واقعی متأخر است، شیخ انصاری(ره) در این راه حل اختلاف مرتبه حکم واقعی و حکم ظاهری را مطرح کرده بودند؛ یعنی فرمود: رتبه حکم ظاهری متأخر است از رتبه حکم واقعی به دو مرتبه چون حکم ظاهری حکمی است که در فرض جهل و شک به حکم واقعی جعل شده و این به معنای تأخر رتبه حکم ظاهری از حکم واقعی است چون اولاً: باید یک حکم واقعی باشد و ثانیاً: باید در آن حکم واقعی شک بشود تا بعداز شک در حکم واقعی، حکم ظاهری ثابت بشود . مرحوم فشارکی هم می گوید: حکم ظاهری برای عنوان فعل(موضوع) ثابت است به قید شک در حکم واقعی که معنایش این است که باید حکم واقعی باشد و در آن حکم واقعی شک بشود یا نسبت به آن جهل باشد تا در این صورت حکم ظاهری جعل بشود، پس در حقیقت راه حل مرحوم فشارکی همان راه حل مرحوم شیخ انصاری است و در واقع مرحوم فشارکی هم دارد همان تأخر رتبه حکم ظاهری از حکم واقعی را ذکر میکند.
شیخ انصاری میگوید حکم ظاهری متأخر است از حکم واقعی چون در موضوع حکم ظاهری، شک در حکم واقعی اخذ شده است اینجا هم که مرحوم فشارکی خواستهاند از راه تعدد موضوع و تغایر موضوع وارد بشوند فی الواقع تعدد موضوع به این دلیل است که موضوع حکم واقعی، ذات فعل است با قطع نظر از تعلق حکم به آن و موضوع حکم ظاهری، ذات فعل است با قید شک در حکم واقعی. پس راه حل مرحوم فشارکی فرقی با راه حل مرحوم شیخ انصاری ندارد.
به نظر میرسد که راه حل مرحوم سید فشارکی با راه حل مرحوم شیخ انصاری فرق میکند. تعبیر محقق اصفهانی [3] این است که در راه حل مرحوم فشارکی تعدد موضوع حکم واقعی و حکم ظاهری مطرح شده است ولی در راه حل مرحوم شیخ انصاری ترتب حکمین بیان شده و فرق است بین ترتب حکمین و بین تعدد موضوع، شیخ انصاری معتقد به ترتب حکمین است؛ یعنی میگوید: حکم ظاهری مترتب بر حکم واقعی است و متأخر از حکم واقعی است و این به این معنا است که حکم ظاهری در طول حکم واقعی است اما مرحوم فشارکی ترتب حکمین را مطرح نمیکند بلکه بر تغایر موضوع حکم ظاهری با حکم واقعی تأکید دارد و میگوید: موضوع حکم واقعی و حکم ظاهری مختلف و متغایرند، پس بین راه حل مرحوم فشارکی و راه حل مرحوم شیخ انصاری فرق وجود دارد.
به عبارت دیگر شیخ انصاری به لحاظ خود حکم میگوید: رتبه حکم ظاهری متأخر از حکم واقعی است؛ یعنی خود حکم را در نظر گرفته و گفته حکم ظاهری متأخر از حکم واقعی است اما مرحوم فشارکی به لحاظ موضوع در مقام تصور میگوید: موضوع حکم واقعی، ذات فعل است با قطع نظر از تعلق حکم به آن ولی موضوع حکم ظاهری، ذات فعل است به شرط مشکوک یا مجهول بودن حکم واقعی، پس نگاه مرحوم فشارکی معطوف به موضوع حکم واقعی و ظاهری است و کاری به خود حکم واقعی و ظاهری ندارد که در طول هم هستند یا در عرض هم، به تعبیر محقق اصفهانی مسئلهی ترتب حکمین نیست بلکه نگاه به تعدد موضوع است اما مرحوم شیخ انصاری کاری به تعدد موضوع ندارد بلکه ترتب حکمین را در نظر دارد و میگوید: حکم ظاهری مترتب بر حکم واقعی است، پس راه حل مرحوم فشارکی با راه حل مرحوم شیخ انصاری فرق میکند.
بحث جلسه آینده: اشکالات راه حل مرحوم فشارکی و بررسی آنها بحث جلسه آینده خواهد بود.
«والحمد لله رب العالمین»
[1] . نهایة الدرایة، ج3، ص157.
[2] . درر الفوائد، ج2، ص351.
[3] . نهایه الدرایه، ج3، ص157.
http://www.m-noormofidi.com/data.asp?lagn=1&gid=90&id=876