***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

########## بنام خدا ##########
#پایگاه جامع اطلاع رسانی در موضوعات زیر #
..... با سلام و تحیت .. و .. خوشامدگویی .....
*** برای یافتن مطالب مورد نظر : داخل "طبقه بندی موضوعی " یا " کلمات کلیدی"شوید. ویا کلمه موردنظر را در"جستجو" درج کنید.***

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

مجدداً سیوطی‌ را‌ نزد شیخ رحمت‌الله فشارکی از فضلای قم خواندم.

 

http://www.reyshahri.ir/post/43913/%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%A2%D9%85%D8%AF%DB%8C-%D9%88-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4-%DA%AF%D8%B3%D8%AA%D8%B1%DB%8C-%D9%85%D8%B5%D8%A7%D8%AD%D8%A8%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D8%AC%D9%84%D9%87-%DA%A9%DB%8C%D9%87%D8%A7%D9%86-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%DB%8C

 

 

تاریخ : ۱۳۸۳/۰۳/۰۹ | کد : ۴۳۹۱۳ | بازدید : ۲۷۷۳

حدیث کارآمدی و دانش گستری، مصاحبه با مجله کیهان فرهنگی

حدیث کارآمدی و دانش گستری، مصاحبه با مجله کیهان فرهنگی

ری شهری به دانش مردان‌ اهل‌ دولت چون بوعلی سینا، خواجه نظام المـلک، خـواجه نصیرالدین طوسی و خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی تاسی کرده است. رجالی که در عین اشتغال به امور وزارتی و دیوانی،‌ در‌ گسترش‌ دامنه دانش و تولید علم‌ و فرهنگ‌ نقشی به سزا ...

‌ ‌‌‌عـبای‌ نازک و تابستانی‌اش را به نرمی از دوش برمی‌گیرد. آرام و آهسته در‌ کنارمان‌ روی‌ مبل ساده اتاق بزرگی کـه مـحل مـلاقاتمان در سازمان حج و زیارت است می‌نشیند. دستار‌ سپیدش را از سر برمی‌دارد، دستی بر سرش می‌کشد، به سـاعت بزرگ دیواری‌ اتاق نگاه می‌کند، با‌ مهربانی‌ و خنده، ضمن خیرمقدم به ما، مـی‌پرسد: از کجا آغاز کنیم؟ و مـا درمـی‌یابیم که در گفت و گو با او نباید به عنصر زمان بی‌توجه باشیم!

ری شهری مردی است‌ با قامتی معتدل، ظریف، نظیف، لاغر اندام، تکیده، مصمم، گشاده رو و با چهره‌ای روشن. دوست دارد هر صحبتی را در جای خود مـطرح کند. اگر محدودیت وقت و مسئولیت‌های متعددش‌ اجازه‌ دهند، بسیار پرحوصله است. گرچه در بازگویی برخی از خاطرات سیاسی گذشته، کلامش شتاب می‌گیرد و احساس خوشی ندارد. اهتمامش به «نماز بهنگام» در گرماگرم گفت و گو، درس آمـوز‌ اسـت.‌ از کسانی است که اگر چندین و چند بار دیگر نیز به وزارت و وکالت فراخوانده شود، همچنان وجه غالب شخصیتش فرهنگی است.

ری شهری به دانش مردان‌ اهل‌ دولت چون بوعلی سینا، خواجه نظام المـلک، خـواجه نصیرالدین طوسی و خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی تاسی کرده است. رجالی که در عین اشتغال به امور وزارتی و دیوانی،‌ در‌ گسترش‌ دامنه دانش و تولید علم‌ و فرهنگ‌ نقشی به سزا ایفا کردند و در ایـجاد بـناهای آموزشی- پژوهشی اهتمامی بلیغ داشتند. همت ری شهری در تأسیس موءسسات علمی-‌ آموزشی‌ در‌ کشورمان چنان است که به جرأت می‌توان او‌ را‌ «شیخ موءسس» لقب داد! او کارگزاری امین و پژوهنده و پرکار است. از کسانی است کـه در دو حـوزه‌ «مـدیریت»‌ و «معارف» خوش درخشیده‌اند. نگاه او بـه اسـلام و تـشیع، نگاهی‌ جهانی است و اهتمام ویژه‌اش در گسترش دامنه دانش حدیث و توسعه معارف اهل بیت (ع) ستودنی است‌ و «میزان‌ الحکمه» او کاری ماندگار در ایـن زمـینه اسـت.

آنچه پیش‌ رو‌ دارید حاصل سه دیدار و گفت و گـوی مـا با وی در ساختمان حج و زیارت‌ در‌ تهران‌ است که می‌خوانید.

کیهان‌ فرهنگی: در کتاب«دانشنامه امیرالمومنین» تالیف شما، جمله‌ای از امام علی(ع) نقل و تـرجمه شـده، که بسیار‌ زیباست.‌ آن‌ حـضرت فرموده‌اند:

«تـبار مردمان، نـشان دهـنده چـگونگی‌ شخصیت،‌ اندیشه‌ و فرهنگ‌ آنان‌ است.» بـه سـیاق این کلام مولا، از جناب عالی تقاضا می‌کنیم ابتدا گفت‌وگو را از تبار، خانواده و کـودکی خـودتان آغاز کنید.

حجت‌الاسلام ری‌شهری: بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. ضـمن‌ تشکر از شما و دوستانتان کـه در کـیهان فرهنگی همت گماشته‌اید برای احـیاء فـرهنگ و اگر به شخصیت‌های فرهنگی هم می‌پردازید در حقیقت از این باب است. باید عرض کـنم،‌ بـنده‌ در چهارم آبان سال ۵۲۳۱ در شهرری در یـک خـانواده مـستضعف به دنیا آمـدم.

پدرم حـاج‌اسماعیل محمدی نیک، نانوا بـود و در مـیان مردم و کسبه، به تدین‌ و تقید به مسایل شرعی معروف بود. پدرم از مریدان مرحوم حاج‌آقا حـسین اثـنی‌عشری صاحب تفسیر اثنی‌عشری بود و سعی مـی‌کرد در خـانواده، تعالیم‌ ایـشان‌ را از واجـبات و مـستحبات‌ دین‌ اجرا و عمل کـند، مادرم «بدرالسادات شکرآبی»، از نواده‌های امامزاده شکرآب در «آهار»، اطراف اوشان فشم تهران است. مادرم معلم قـرآن بـود و در‌ منزل‌ به دختران و پسران‌ قرآن‌ مـی‌آموخت و جـالب اسـت کـه بـعضی از اهالی شهرری، خـانم‌ها و آقـایانی که حالا سالمند هستند، می‌گویند: ما قرآن را پیش مادر شما یاد گرفته‌ایم.

کیهان فرهنگی: دورترین خـاطره‌ای‌ کـه‌ از دوره کـودکی‌تان به خاطر دارید مربوط به چه مـوضوعی است؟

حـجت‌الاسلام ری شهری: دورتـرین خـاطره‌ام مـربوط به زمانی است که پدرم از سفر کربلا برگشته بود. یادم هست که ما‌ برق‌ نداشتیم و پدرم جلو چراغ گردسوز توی اتاق نشسته بود و من خوشحال پیش او رفتم. حالا وقـتی این‌ موضوع را برای اقوام تعریف می‌کنم، میگویند این موضوع مربوط به‌ دوسالگی‌ تو‌ بوده!

کیهان فرهنگی: آیا خودتان هم در کودکی برای آموزش به مکتب‌خانه رفته بودید؟

حـجت‌الاسلام ری شهری: بله، حدود ‌‌چهار‌ سالگی مـرا بـه مکتب‌خانه خانگی گذاشتند و بعد هم به مکتب‌خانه آقای موسوی‌ رفتم.‌ ایشان‌ حالا در باقرآباد امام جماعت هستند، این مکتب‌خانه کمی با برنامه بود. بعدها شخصی به‌ نام آقای فضیلت یـک دبـستان ملی در محل ما تاسیس کرد. من دقیقا‌ نمی‌دانم چند ساله بودم‌ که‌ آنجا رفتم، اما می‌دانم بدون آن که کلاس‌های اول و دوم و سوم را خوانده باشم، بـعد از مـکتب‌

به کلاس چهارم رفتم و تا کـلاس شـشم هم آنجا بودم.

کیهان‌ فرهنگی: جناب ری شهری! اجداد شما اصالتا هم از اهالی شهرری بودند؟

حجت‌الاسلام ری‌شهری: جد ما «ملاعلی» سمنانی و از دوستان مرحوم حاج‌محمد تقی بـافقی روحـانی مبارز زمان رضاخان بـوده کـه می‌شناسید.‌ جدا‌ ما مدتی هم تولیت امامزاده ابوالحسن را داشته و گویا املاکی هم در سمنان داشته و بعد به شهرری می‌آید.

کیهان فرهنگی: ایشان در کسوت روحانیت بودند؟

حجت‌الاسلام ری‌شهری:‌ نخیر،‌ چون باسواد بوده بـه او «مـلا» می‌گفتند. او آدم عجیبی بوده و حدود ۰۳۱ سال عمر کرده و موقع خواندن قرآن از دنیا رفته است، یعنی قرآن را زمین‌ می‌گذارد‌ و از دنیا می‌رود.

کیهان فرهنگی: رحمة‌الله علیه، بفرمایید از دوره دبستانتان چه خاطره جالبی دارید؟

حجت‌الاسلام ریشهری: یـادم هست در دوره دبـستان به دلیل آن که در‌ مکتب‌ حساب‌ نخوانده بودم، این درس برایم‌ خیلی‌ مشکل‌ بود و اوایل نمره‌های بدی می‌گرفتم و مـجبور شدم حساب را پیش دانش‌آموزان کلاس بالاتر بخوانم. یک روز با کسی کـه‌ بـه‌ مـن‌ درس می‌داد قهر کردم و از آن به‌ بعد‌ نمره حسابم از آنچه بود بدتر شد. به همین جهت تلاش کردم و تـصمیم ‌ ‌گـرفتم حساب را خوب یاد‌ بگیرم‌ و در فاصله کوتاهی ریاضیاتم خوب شد، حتی بهتر از سایر‌ درسـهایم، طـوری کـه در کلاس پنجم و ششم شاگرد اول مدرسه شدم و به من جایزه دادند!

کیهان‌ فرهنگی:‌ منزل‌ شما در کدام مـنطقه شهرری بود؟

حجت‌الاسلام ری‌شهری: خانه ما آخرین‌ خانه‌ عظیم‌آباد شهرری بود که آن موقع «سـرکوره» می‌گفتند. بعد از کوره‌های آجـرپزی، خـانه‌های کوچکی طرف جنوبی‌ کوه‌ بود‌ و در جنوبی‌ترین نقطه شهرری، آخرین خانه، پشت مسجد امام حسن مجتبی(ع)‌ خانه‌ ما‌ بود و بعد از آن دیگر باغ بود. مسکن ما خانه‌ای خشت و گلی‌ بود‌ که‌ سه اتـاق داشت، در یک اتاقش ما می‌نشستیم- پدر و مادرم، مادربزرگم و بچه‌ها-‌ و یک اتاقش دست یکی از عمه‌هایم بود که با شوهرش آنجا بود و اتاق‌ دیگر‌ هم دست عمه دیگرم بود که با شوهر و بچه‌هایش آنـجا زنـدگی می‌کردند.

کیهان فرهنگی: طبعا خاطرات کودکی شما مربوط بـه هـمان خـانه است.

حجت‌الاسلام ری‌شهری: بله، یادم هست یک شب دزد دیوار باغ‌ جنب‌ خانه ما را سوراخ کرده بـود کـه از خانه ما چیزی ببرد و متاسفانه چیزی برای بردن پیدا نکرده بود!

کیهان فـرهنگی: آنـ‌ خـانه‌ به صورت ارث به پدرتان‌ رسیده‌ بود؟

حجت‌الاسلام ری‌شهری: نخیر، پدرم بعد از به دنیا آمدن من، وقتی کـه کـمی دسـت و بالش باز شده بود آن را ساخته بود‌ و چون خواهرانش زندگی فقیرانه‌ای‌ داشتند،‌ بـه هـرکدام اتاقی داده بود و به آنها کمک می‌کرد. پدرم در ۱۲سالگی پدرش را از دست داده بود، یک مقدار هم در سمنان و تهران و شهرری ارث داشـتند‌ کـه‌ اقوام برده بودند و چیزی به او نرسیده بود. پدرم هرچه داشت از کارگری به دسـت آورده بـود؛ بعد یک نانوایی در شهرری اجاره کرده بـود و دیـگر کـارگری نمی‌کرد،‌ بعد‌ هم مغازه‌ را خریده بود.

کیهان فـرهنگی: ایـشان در قید حیات‌اند؟

حجت‌الاسلام ری‌شهری: نخیر، پدر و مادرم هر دو‌ در تصادف اتومبیل از دنیا رفتند.

کیهان فرهنگی: همزمان؟

حجت‌الاسلام ریـ‌شهری:‌ نـخیر،‌ مادرم‌ قبل از پیروزی انقلاب، زمـانی کـه چهل و چـند سـال داشـتند همراه با چند خواهر و برادر ‌‌کـوچکترم‌ در سـفری که به قم می‌رفتند، به خاطر آنکه در جاده قم مانور‌ بوده،‌ از‌ جـاده سـاوه به قم می‌روند و در محل «شاه‌جمال» تـصادف کردند. آنجا مادرم و بـرادر‌ کـوچکترم از دنیا رفتند. پدرم هم زمانی کـه مـن در وزارت اطلاعات بودم،‌ تصادف کردند و فوت‌ شدند.

کیهان فرهنگی: خداوند آنها را رحمت کند.

حجت‌الاسلام ری‌شهری: مـرحوم مـادرم به من می‌گفت: زمانی کـه تـو را در شـکم داشتم، روزی در کنار خـانه ایـستاده بودم، عابری که از آنـجا‌ مـی‌گذشت به من گفت: این بچه‌ای که در شکم داری پسر است و از یکی از بچه‌هایت هم خیر مـی‌بینی. بـه همین صورت مبهم گفته بود. حـالا او چـه کسی بـوده،‌ مـشخص‌ نیست.

کـیهان فرهنگی: جناب ری‌شهری! چـطور شد که به درس طلبگی و لباس روحانیت علاقه‌مند شدید؟

حجت‌الاسلام ری‌شهری: این موضوع یک مقدمه‌ای دارد. همانطور کـه قـبلا اشاره کردم، پدرم به‌ روحانیون‌ و مخصوصا بـه آقـای اثـنی‌عشری بـسیار عـلاقه داشت. مرحوم اثـنی‌عشری از روحـانیون بسیار متدین، باسواد و از شاگردان و دست‌پروردگان مرحوم بافقی بود و مثل آن مرحوم، اهل امر‌ به‌ معروف و نهی از مـنکر بـود. ایـشان در منبرهایش از دستگاه انتقاد می‌کرد و من زمانی کـه بـچه بـودم پای مـنبر او مـی‌رفتم. آقـای اثنی‌عشری در جریان ۱۵ خرداد‌ دستگیر‌ شد‌ و طولی نکشید که از‌ دنیا‌ رفت.‌ پدرم می‌گفت: یک روز آقای اثنی‌عشری در مسجد مرا خواست و ضمن اشاره به تو گفت: این پسر توست؟ گفتم: بـله،‌ چطور؟‌ گفت:‌ من دقت کردم دیدم موقعی که سر منبر‌ صحبت‌ می‌کردم، فقط این بچه بود که با دقت به حرف من گوش می‌داد؛ و بعد گفته بود: هرچه خرج‌ طـلبگی‌اش‌ مـی‌شود،‌ من می‌پردازم. پدرم گفته بود: نیازی نیست و تشکر کرده‌ بود. به هرحال پدرم به روحانیت خیلی علاقه داشت، گاهی با همان وضعی که داشتیم چند روحانی ناشناس‌ را‌ که‌ مثلا شب از مـاشین جـا مانده بودند، به منزل می‌آورد و پذیرایی‌ می‌کرد.

کیهان فرهنگی: واقعا کسانی مثل آقای بافقی حقشان با این صحبت‌ها ادا نمی‌شود.

حجت‌الاسلام ری‌شهری:‌ یک‌ خاطره‌ای‌ هم از آقـای بـافقی بعدا برایتان خواهم گفت کـه خـیلی جالب است.‌ به‌ هرحال،‌ همانطور که قبلا گفتم، وقتی در امتحانات کلاس پنجم و ششم نمرات خیلی خوبی‌ آوردم‌ و شاگرد اول شدم، معلمین مدرسه به من تـوصیه کـردند که به دبیرستان بـروم ولیـ‌ پدرم‌ تحت تاثیر مرحوم اثنی‌عشری و وضعیتی که در دبیرستان‌های آن زمان حاکم بود،‌ مخالف‌ ادامه‌ تحصیل‌ام در دبیرستان بود و به من می‌گفت: یا باید طلبه بشوی یا کار‌ کنی؟‌ من علاقه زیادی بـه تـحصیل علم داشتم ولی به خاطر جو خاصی که‌ در‌ آن‌ زمان علیه روحانیت در مدارس وجود داشت، به هیچ قیمتی حاضر نبودم طلبه بشوم و پدرم‌ هم مرا بر سر دوراهی گذاشته بود و تـاکید شـدیدی داشت کـه‌ من‌ طلبه بشوم. به هرحال، به خاطر این که می‌دیدم آدم در حوزه‌ها چیزی یاد می‌گیرد، به‌ خاطر‌ اصل‌ یـادگیری و علم قبول کردم که بروم و درس طلبگی بخوانم، اما‌ با‌ پدرم شرط کـردم کـه تـنها «درس طلبگی» بخوانم ولی لباس نپوشم! پدرم قبول کرد و گفت:‌ نمی‌خواهد‌ لباس بپوشی، اما درس طلبگی را بخوان.

کیهان فرهنگی: درس طلبگی را‌ در‌ همان شـهرری ‌ ‌شـروع کردید؟

حجت‌الاسلام ری‌شهری: بله،‌ در‌ مدرسه‌ برهان شروع به خواندن دروس حوزوی کردم.‌ آن‌ زمان مـسوول مـدرسه مـرحوم حاج محمدرضا بروجردی بود. ایشان فردی عالم و مجتهد‌ و بسیار وارسته بودند. من یک‌ سال‌ آنـجا بودم،‌ یعنی‌ سال‌ تحصیلی ۳۹-۴۰ را در شهرری بودم.‌ مقداری‌ از «سیوطی» را آنجا خواندم و بعد به قـم رفتم.

کیهان فرهنگی:‌ وقتی‌ بـه قـم رفتید آیت‌الله بروجردی هنوز‌ در قید حیات بودند؟

حجت‌الاسلام‌ ری‌شهری: بله، حتی من دو‌ بار‌ نماز جماعت را پشت سر ایشان خواندم. تازه حمد و سوره را یاد‌ گرفته‌ بودم و تقلید و این‌گونه‌ مسایل‌ را‌ هنوز درست نمی‌دانستم.‌ از‌ حـدود ۱۲ یا ۱۴‌ سالگی‌ نماز می‌خواندم و روزه می‌گرفتم وقتی که از شهرری به قم رفتم، بچه سال‌ بودم‌ و به این خاطر، پدرم، مادربزرگم‌ «سارا‌ خاتون» را‌ همراه‌ من‌ فرستاد. ما در محل‌ پنجعلی حیاط خلوت منزل حـاج آقـا عباس اربابی را به ماهی ۲۰ تومان اجاره کردیم.‌ پدرم‌ آن زمان ماهی ۰۵۱ تومان ماهانه‌ برایم‌ می‌فرستاد،‌ شاید‌ می‌خواست‌ ما در قم‌ در‌ رفاه باشیم. به هر حال، در قم شروع به تحصیل کردم. سارا خـاتون -مـادر پدرم- خیلی‌ به‌ روضه‌ امام حسین علاقه داشت و در مجالس‌ روضه‌ گریه‌ عجیبی‌ داشت.‌ وقتی‌ در روضه‌ها گریه می‌کرد همه می‌دانستند که سارا خاتون در آن مجلس شرکت کرده؟ صدایش خیلی بلند بـود و بـا همان صدا و خیلی سوزناک گریه و شیون می‌کرد.

کیهان فرهنگی: به نسبت آن زمان، پدرتان پول خوبی برای شما می‌فرستاده، یکی از روحانیان از خاطرات زمان طلبگی‌اش می‌گفت: ما با مکافات ماهی پنج تومان شـهریه مـی‌گرفتیم‌ و بـاید یک ماه با آن سر مـی‌کردیم. مـی‌گفت: مـا با این پول یک کیسه اسفناج می‌خریدیم و می‌پختیم و آن را به‌تدریج تا پایان ماه، با نان می‌خوردیم. البته‌ اگر‌ گاهی پولی هم باقی می‌ماند، مـاست هـم مـی‌خریدیم و با اسفناج می‌خوردیم. وضع شما نسبت به آنـها خـیلی خوب بوده.

حجت‌الاسلام ری‌شهری: بله،‌ گاهی‌ ۲۰ یا ۳۰ تومان هم‌ اضافه‌ می‌آوردیم و من با پول اضافی کتاب می‌خریدم.

کیهان فرهنگی: کتاب‌های خارج از درس طلبگی؟

حـجت‌الاسلام ریـ‌شهری: نـخیر، کتاب‌هایی که برای آینده درسی‌ام لازم‌ بود،‌ کتاب‌هایی که مـورد نیاز‌ طلبگی‌ام‌ بود. کتاب‌های عربی مثل «مطول» و از این قبیل.

کیهان فرهنگی: در آغاز ورودتان به حوزه علمیه قم چه چـیزی بـه‌نظرتان جـالب بود؟

حجت‌الاسلام ری‌شهری: یکی از مطالب جالبی که‌ در‌ قم برایم افتاق افتاد، آشـنایی‌ام بـا مقام عارف بزرگوار جناب شیخ رجبعلی خیاط بود. داستان این بود که من در قم، مثل سـایر طـلبه‌ها تـقریباً هر وقت فرصت می‌شد به‌ مسجد‌ جمکران می‌رفتم.‌ یک شب که بـه آنـجا رفـته بودم، پس‌از نماز و دعا، وقتی از در مسجد بیرون آمدم،‌ یک بنده خدا پیش من آمـد و سـلام و احـوالپرسی گرمی‌ کرد‌ و گفت: من به نماز و دعای شما توجه داشتم و علاقه‌مند شده‌ام با شـما دوسـت بشوم، چه ‌‌کار‌ کنم!؟ او از جناب شیخ رجبعلی خیاط صحبت کرد و گفت: شیخ شـخصیتی‌ دارایـ‌ ویـژگی‌های‌ عجیب است و من به واسطه سخنان آن شخص با شخصیت و حالات جناب شیخ‌ آشنا شـدم.

کـیهان فرهنگی: آن زمان جناب شیخ هنوز در قید حیات‌ بودند؟

حجت‌الاسلام ری‌شهری: بله،‌ ایشان‌ چند مـاه بـعد در شـهریور ۰۴۳۱ فوت کردند. من متأسفانه ایشان را ندیدم اما به‌وسیله همان شخص با سخنان و حالات ایشان و هـمینطور بـا شاگردانشان آشنا شدم. یکی‌از بهترین شاگردان‌ جناب شیخ که من با او آشـنا شـدم، مـرحوم شیخ عبدالکریم حامد بود. این شیخ عبدالکریم حامد خودش هم چیزهایی داشت و خیلی اهل مـطالعه و مـسلط بـر آیات و احادیث‌ بود.‌ آقای سیدان هم از دوستان نزدیک شیخ عبدالکریم حامد بـود و خـاطرات بسیار خوبی از او نقل می‌کرد و می‌گفت: یک روز با شیخ عبدالکریم حامد به مجلس جناب شیخ‌ رفتیم.‌ مـردم پشـت سر او رو به قبله نشسته بودند و جناب شیخ با صدای بلند دعا مـی‌خواند: اللهـم انی اسئلک الامان... من در دلم گفتم خدایا اگـر ایـن شـیخ‌ از‌ اولیاء توست، امسال سخنرانی و منبر من بگیرد!

تـا ایـن نیت از دلم گذشت، جناب شیخ همان‌طور که مشغول دعا خواندن بود گفت: من بـه او مـی‌گویم فکر پول‌ نباش،‌ او‌ آمده با پول مـرا امـتحان‌ کند!

کیهان‌ فـرهنگی: نـظیر چـنین حکایتی از آقای شجاعی هم شنیده شده.

حـجت‌الاسلام ریـ‌شهری: بله، آن یک خاطره دیگری است. خاطره ایشان را‌ هم‌ بنده‌ در کتاب کیمیای مـحبت آوردهـ‌ام. خاطره آقای شجاعی‌ راجع‌ به نـماز است. می‌گفت: یکی دو سـاعت بـه غروب مانده بود و من نـمازم را نـخوانده بودم. کسی هم‌ خبر‌ نداشت.‌ کم‌سن و سال بودم و منبر می‌رفتم. جناب شیخ تـا‌ مـرا دید نگاهی به من کـرد و گـفت: آخـر نوکر امام‌حسین کـه تـا این وقت نمازش نـمی‌ماند. گـفتم:‌ چشم!‌

کیهان فرهنگی: حالا که بحث جناب شیخ و آشنایی حضرت‌عالی با‌ ایشان‌ پیش آمـده، خـوب است درباره نحوه تدوین کتاب «تـندیس اخـلاص» هم صـحبت بـفرمایید. ظـاهراً شما اولین‌ کسی‌ هـستید‌ که کتاب مستقلی درباره جناب شیخ نوشته‌اید و او را به جامعه‌ معرفی‌ کرده‌اید.

حجت‌الاسلام ری‌شهری: همانطور که گـفتم، آشـنایی بنده با جناب شیخ و بعضی از شـاگردان‌ ایـشان،‌ در‌ قـم و بـه صـورت اتفاقی توسط شـخصی انـجام گرفت که بهتر است اسم او‌ را‌ اینجا نیاورم. به‌هر حال، از آن طریق با آقای شیخ عبدالکریم حامد و آقـای‌ سـیدان‌ آشـنا شدم. سخنان جناب شیخ برای من جـاذبه خـاصی داشـت و نـکات مـعرفتی بـسیاری‌ در‌ صحبت‌های نقل شده از ایشان وجود داشت. من مدت‌ها فکر می‌کردم که چه‌ خوب‌ است‌ این صحبت‌ها و نقل قول‌ها یک جا جمع بشود تا دیگران هم از آنها اسـتفاده‌ کنند،‌ احساسم این بود که جامعه ما و بویژه نسل جوان به این‌ گونه‌ صحبت‌ها‌ نیاز دارند و کاربرد تبلیغی و سازندگی این کلمات بسیار زیاد است. روزی به ذهنم‌ رسید‌ که‌ شاگردان جـناب شـیخ، همه پیر هستند و یکی پس از دیگری از‌ دنیا‌ می‌روند و چقدر خوب است که ما قبل از اینکه دسترسی به آنها ناممکن بشود، ترتیبی‌ بدهیم‌ که خاطرات آنها ضبط شود. با یکی از دوسـتان کـه هم انگیزه‌ این‌ کار را داشتند صحبت کردم و از‌ او‌ خواستم‌ که کار جمع‌آوری خاطرات شاگردان جناب شیخ‌ را‌ به عهده بگیرد او هم با تک‌تک کسانی کـه آن زمـان در دسترس‌ بودند‌ و حالا بعضی‌هایشان فـوت کـرده‌اند‌ تماس‌ گرفت و خاطرات‌ آنها‌ را جمع‌آوری کرد. البته من به‌ او‌ محورهای بحث و سوءالات مصاحبه را داده بودم. به هر حال، پس‌ از‌ ضبط خاطرات، آنها را پیاده کردیم‌ و بـرای هـر مصاحبه‌ پرونده‌ای‌ جدا تـشکیل دادیـم. آن زمان‌ به‌ علت اشتغالات فراوان کار تنظیم مصاحبه‌ها و خاطرات را به جناب الهی خراسانی‌ مسوءول‌ پژوهشگاه آستان قدس رضوی که‌ از‌ دوستان‌ صمیمی و خوب‌ من‌ هستند سپردم و خواهش‌ کردم‌ اگر در پژوهشگاه کسی هـست کـه بتواند پرونده‌ها را تنظیم و ارایه کند، به‌ من‌ معرفی کند. آقای خراسانی هم یکی‌ از‌ دوستان را‌ خواسته‌ بود‌ و کار را به‌ او سپرده بود. بنده هم مقدمه‌ای بر آن نوشتم و کتاب به نام «تندیس اخـلاص»‌ مـنتشر‌ شد.

کیهان فـرهنگی: با وجود استقبال‌ بسیار‌ خوبی‌ که‌ از‌ این کتاب شد‌ و چاپهای متعدد از این اثر گواه این امر اسـت، چرا پس از آن کتاب «کیمیای محبت»‌ را‌ در‌ همان موضوع منتشر کردید؟

حجت‌الاسلام ری‌شهری: درست‌ اسـت،‌ وقـتی‌ کـه‌ تندیس‌ اخلاص‌ چاپ شد استقبال خوبی از آن شد، از طرفی وقتی که من مجدداً به اصل آن پرونده‌ها مراجعه کـردم ‌ ‌دیـدم آنطور که باید و شاید خاطرات شاگردان‌ جناب شیخ آنجا مورد استفاده قرار نـگرفته و بـعضی از آن خـاطرات هم کاستی‌هایی داشت. این بود که با تمام ضیق وقتی که داشتم، احساس کردم کـه باتوجه به استقبال‌ خوبی‌ که از کتاب «تندیس اخلاص» شده، بهتر است خودم کـار را مجدداً شروع و تنظیم کنم.

کـیهان فـرهنگی: یعنی بازخوانی پرونده ها و فصل‌بندی جدید و نکات تازه...

حجت‌الاسلام‌ ری‌شهری:‌ بله بازخوانی پرونده‌ها، فیش‌برداری از آنها، ارایه نکات برجسته و قالب‌بندی جدید و این بار در چارچوب قرآن و حدیث و روایات اسلامی‌ برای‌ سازندگی بیشتر.

کـیهان فـرهنگی: ما انشاءا... در‌ آیـنده‌ بازهم پیرامون جناب شیخ و مسایل عرفانی با شما صحبت خواهیم کرد. اکنون اجازه بدهید به مبحث طلبگی شما برگردیم، در قم نزد چه‌ کسانی‌ درس‌های حوزوی را شروع‌ کردید؟

حجت‌الاسلام ری‌شهری: همانطور که قـبلاً گـفتم، من در مدرسه برهان شهرری طی یک سال تا «سیوطی» را خوانده بودم و بعد که در سال ۱۳۴۰ به قم رفتم، مجدداً سیوطی‌ را‌ نزد شیخ رحمت‌الله فشارکی از فضلای قم خواندم. در قم به مدرسه آیـت‌الله گـلپایگانی می‌رفتم. آقای بهشتی و آقای مشکینی و آقای ربانی هم برای ساماندهی و برنامه‌ریزی به آن‌ مدرسه‌ آمده بودند.‌ آن مدرسه اولین مدرسه‌ای بود که تحت برنامه بود و من آنجا را می‌پسندیدم. وقتی بـرای ثـبت‌نام‌ آنجا رفتم، آقای بهشتی و آقای ربانی هر دو از من‌ امتحان‌ گرفتند.‌ من همانجا احساس کردم که آقای بهشتی خیلی تیز است و در ادبیات هم خیلی قوی‌تر از ‌‌دیگران‌ است. به هر حـال فـکر مـی‌کنم پس از یک هفته، آقای بهشتی را‌ در‌ مـدرسه‌ فـیضیه پس از نـماز دیدم و از نتیجه امتحان خودم پرسیدم. فرمودند: آقا! شما از‌ پایه اول یک مقدار بالاتری و از پایه سوم یک مقدار پایین‌تر، بیا‌ یک بار دیـگر پایـه‌ دومـ‌ را در مدرسه ما بخوان، و اضافه کردند: شما مطمئناً پس از پانـزده سـال تحصیل در این مدرسه، مجتهد خواهی شد. درست می‌گفتند،آنجا برنامه‌های مختلفی داشتند، فقط ادبیات نبود.

کیهان فرهنگی:‌ از هم دوره‌هایتان چه کـسی بـیشتر بـه یادتان مانده است؟

حجت‌الاسلام ری‌شهری: آقای دکتر روحانی و آقای محمدی‌گلپایگانی و آقـای عبداللهی که حالا در جامعه مدرسین هستند از شاگردان آن مدرسه‌ بودند.

کیهان فرهنگی: شهریه هم می‌گرفتید؟

حجت‌الاسلام ری‌شهری: شهریه نمی‌دادند یا اگـر مـی‌دادند خـیلی مختصر بود. من اولین شهریه‌ام را از امام گرفتم. فکر می‌کنم مبلغ آن ده یـا پانـزده تومان‌ بود.‌ البته تا رتبه او را نمی‌خواندیم به شهریه نمی‌رسیدیم، اما چیزی که در آن مدرسه برای من جـالب بـود ایـن بود که مدیریت مدرسه و تدبیر آقای بهشتی چنان‌ بود‌ که اگر طـلبه‌ها از مـدرسی بـه دلیل تدریس نامطلوب یا رفتار نامناسب شکایتی می‌کردند با دقت و سرعت رسیدگی می‌شد و گـاهی اسـتاد را عـوض می‌کردند. مدیریت آنها هرگز‌ از‌ نوع‌ مدیریت به‌اصطلاح رفاقتی، یا مدیریت‌ رودربایستی‌ نبود.

کیهان فرهنگی: درجـریان وقـایع قیام پانزده خرداد قم شما در همان مدرسه بودید؟

حجت‌الاسلام ری‌شهری: بله، آن زمان ما در مـدرسه‌ آیـت‌الله‌ گـلپایگانی‌ بودیم. بعد از جریان انقلاب، به‌دلیل اختلافی که‌ بین‌ آقایان با آقای گلپایگانی بر سـر مـسایل انقلاب پیش آمد، رفتند و مدرسه حقانی را تأسیس کردند و یک‌ سال‌ بعد‌ هم مـدرسه بـه‌تدریج سـامانش به هم ریخت و من به‌ مدرسه حجتیه رفتم و در همان مدرسه سال ۲۴ معمم شدم و لباس پوشـیدم. از سـال ۳۴ به‌ بعد،‌ تا‌ چند سال تابستان‌ها برای ادامه تحصیل به مشهد مـی‌رفتم چـون هـوای‌ آنجا‌ خنک بود و ازطرفی آقای نیشابوری که استاد ادبیات خوبی بود آنجا تدریس می‌کرد. مـن «مـطول»‌ را‌ در‌ مـشهد نزد همین آقای نیشابوری خواندم و همانجا سال ۴۴۳۱ و دقیقاً‌ در‌ بیستم‌ تیر توسط سـاواک مـشهد دستگیر شدم.

کیهان فرهنگی: به‌خاطر فعالیت‌های سیاسی؟

حجت‌الاسلام ری‌شهری: حالا‌ عرض‌ می‌کنم.‌ تنها چند روز بود که من بـه مـشهد رفته و در حجره‌ای به‌صورت مهمان‌ سکنی‌ داشتم آن روز غروب من در حجره تنها بودم چـراغ حـجره را خاموش‌ کرده‌ بودم‌ که هم اسراف نـباشد و هـم مـوقع خواندن نماز مغرب، حضور قلب داشته بـاشم.‌ نـاگهان‌ دیدم کسی جلو اتاقم فندک زد و رفت. من فکر کردم شاید کسی‌ با‌ مـن‌ کـاری دارد. نمازم که تمام شد، چـراغ را روشـن کردم کـه اگـر کـسی کاری دارد‌ داخل‌ بیاید، بعد دیدم کـه چـند مرد داخل حجره‌ام شدند و شروع به‌ تفتیش‌ اتاق‌ کردند. من نمی‌دانستم آنـها دنـبال چه چیزی هستند. بعد دیدم از لای صـفحات یکی از‌ کتاب‌ها‌ چند‌ اعـلامیه در آوردنـد و خطاب به من گفتند: بـرویم! مـن اصلاً نمی‌دانستم‌ چه‌ شده و چرا باید با آنها بروم؟ در راه که می‌رفتیم صاحب حـجره، آقـای سلیمی را‌ هم‌ دیدم، آنها صـاحب حـجره را هـم با خودشان هـمراه کـردند، چند دقیقه‌ای‌ در‌ یکی‌از حـجره‌ها صـحبت‌هایی کردند و بعد ما‌ را‌ سوار‌ اتومبیلی کردند و به ساواک مشهد بردند‌ و بازجویی‌ها شروع شد آنـها ۵۴ روز مـرا در سلول انفرادی ساواک نگهداشتند. بعد‌ مـعلوم‌ شـدکه وعاظ اصـفهانی در ارتـباط‌ بـا‌ محکوم کردن‌ حکم‌ اعـدام‌ مرحوم بخارایی و یارانش درجریان ترور‌ منصور،‌ اطلاعیه‌ای داده بودند و مأموران دنبال آن اطلاعیه می‌گشتند و چون من‌ تـازه‌ از قـم آمده بودم و آنها‌ روی قم حساس بـودند،‌ تـصور‌ کـرده بـودند کـه من حامل‌ آنـ‌ اطـلاعیه هستم و برایم تعقیب و مراقبت گذاشته بودند. درحالی که آن اعلامیه‌هایی‌ که‌ از اتاق من بردند، راجع‌ به‌ آقـای‌ قـمی بـود. بعد‌ هم‌ مرا به دو ماه‌ زندان‌ مـحکوم کـردند.این زنـدان، مـقدمه رفـتن مـن از ایران به نجف بود.

کیهان فرهنگی: جناب‌ ری‌شهری!‌ اصولاً آشنایی شما با سیاست و مسایل‌ سیاسی چگونه‌ و از‌ کجا آغاز شد؟

حجت‌الاسلام‌ ری‌شهری: آشنایی من با مسایل سیاسی و انقلاب، درحقیقت از سـخنرانی‌های حضرت امام شروع شد.‌ آنطور‌ که یادم هست، در تمام سخنرانی‌های‌ حضرت‌ امام‌ حاضر‌ بودم‌ و تنها سخنرانی‌ را‌ که تقریباً از نیمه رسیدم، سخنرانی مدرسه فیضیه ایشان در روز عاشورا بود. وقتی‌که من آنجا‌ رسـیدم،‌ تـقریباً‌ همه راهها را بسته بودند. من آن‌ زمان‌ در‌ مدرسه‌ آقای‌ گلپایگانی‌ بودم. از خیابان منوچهری تا مدرسه فیضیه پیاده آمدم. مردم یک عده را به پشت بام مدرسه هدایت می‌کردند. من بـه مـسجد اعظم رفتم و ازطریق راه‌پله‌های‌ مسجد به پشت بام مسجد رفتم و از آنجا شنیدم که امام می‌فرمودند: منبری‌ها را سازمان امنیت خواسته و گفته درباره سه چـیز صـحبت نکنید، شاه و آمریکا و اسراییل.‌ مـن‌ آنـجا شنیدم که امام خطاب به شاه فرمودند: مگر تو اسراییلی هستی!؟ موضوع دیگری که خیلی برای من آموزش و سازندگی داشت، مسأله آن زندان دو ماهه در مـشهد‌ بـود.‌ در همان سال در مشهد حـدود پنـجاه نفر از طلبه‌ها را هم دستگیر کرده بودند و پیش ما آوردند. آقای هادی خامنه‌ای و آقای‌ طاووسی را هم گرفته بودند.‌ همان‌ سالی بود که قبای طلبه‌ها را از کمر می‌بریدند و آنها را به بیگاری می‌بردند.

کیهان فـرهنگی: دربـاره آموزش‌ها و سازندگی‌هایی که زندان مشهد‌ برای‌ شما داشت توضیح بفرمایید.

حجت‌الاسلام‌ ری‌شهری: ببینید! من اصولاً در زندگی فشار ندیده بودم، فشارها انسان را می‌سازند. در خانواده، من فرزند اول بودم و نازک‌نارنجی بار آمده بودم. شـرایط زنـدان برای مـن شرایط دیگری‌ بود.‌ آنجا با سختی و فشار و کمبود مواجه، آشنا و عملاً وارد سیاست شدم. زندان برای من مـثل کلاس درس بود. در زندان تجربه‌های مختلفی آموختم. بعضی افراد را انسان‌ تنها‌ در زنـدان‌ مـی‌شناسد. اجـازه بدهید در همین ارتباط خاطره‌ای را برایتان بگویم. همانطور که قبلاً عرض کردم، من در‌ مسجد جمکران دوستی پیدا کـردم ‌ ‌کـه جناب شیخ رجبعلی خیاط را‌ به‌ من‌ معرفی کرد. او تنها کسی بود که در مـشهد مـوقع دسـتگیری مرا می‌شناخت. ایشان در مدرسه نواب ‌‌بود‌ و من در مدرسه میرزاجعفر بودم که دستگیر شدم. آن زمان حـدود ۳۰۰‌ تومان‌ پول‌ و مقداری لباس داشتم. در زندان هرچه به آن دوست نامه نوشتم که آن پول‌ و لباس‌هایم را بـرایم بیاور، نیاورد و جوابی نـداد، پس از آزادی از‌ زنـدان، وقتی او را‌ دیدم‌ پرسیدم: مگر نامه‌های من به تو نمی‌رسید؟ چرا پول و لباس‌ها را برایم نفرستادی؟ گفت: استخاره کردم بد آمد!

کیهان فرهنگی: آن زمان پدر و مادرتان از جریان دستگیری شما در‌ مشهد باخبر بودند؟

حجت‌الاسلام ری‌شهری: نخیر، من بـه آنها نگفته بودم، چون مشخص نبود تا چه مدت در زندان خواهم ماند.

کیهان فرهنگی: اوضاع زندان مشهد در آن سال چگونه بود؟

حجت‌الاسلام‌ ری‌شهری: در زندان به ما لباس نمی‌دادند. تنها یک شلوار، یک پیراهن و قـبایی داشـتم که از کمر قیچی کرده بودند و آنقدر چرک شده بود که قابل پوشیدن نبود.‌ حمام‌ رفتن آنجا شرایط خاصی داشت، آب همیشه سرد بود و بعد هم باید لباس خیس را در سایه می‌گذاشتیم، چـون آفـتاب نداشتیم و سلول انفرادی بود. تنها کسی که‌ در‌ آن شرایط به من سر می‌زد آقای عباسی بود که حجره‌اش را به من داده بود. او مرا نمی‌شناخت و وقتی فهمید در مشهد جای را ندارم، گفت: بـیا‌ و در‌ حـجره من بمان. بعد هم‌ که‌ به‌ زندان عمومی آمدم، مرتب به من سر می‌زد و برایم لباس و غذا می‌آورد. این هم یک تجربه دیگر از زندان‌ بود؛‌ از‌ کسی که مرا نـمی‌شناخت و آن هـمه لطـف‌ کرد‌ و کسی که مرا مـی‌شناخت و ادعـای دوسـتی داشت ولی در عمل چنان کرد.

کیهان فرهنگی: در انفرادی شکنجه‌ هم‌ در‌ کار بود؟

حجت‌الاسلام ری‌شهری: تا زمانی که در ساواک بودیم‌ خیلی اذیت کردند. برخورد سـاواک خـیلی خـشن بود، اما دادگاه ارتش که آمدیم وضع بـهتر بـود و حرف‌ سرشان‌ می‌شد.‌ در زندان، آقا هادی خامنه‌ای را خیلی شلاق زدند و علاوه‌ بر‌ شلاق او را در آفتاب نگه می‌داشتند. آقای طاووسی را یـک بـار ۳۰۰ضـربه شلاق زدند که‌ خون‌ از‌ بدنش می‌آمد. اما مرا نزدند، البـته من مساله‌ای هم نداشتم. یک سال‌ پس‌ از‌ آزادی از زندان، سال ۱۳۴۵ موقعی که در قم بودم، نامه‌ای از دادگاه تجدیدنظر‌ مشهد‌ بـرایم‌ آمـد و مـجدداً مرا خواسته بودند. من با خودم گفتم وقتی دادگاه اولیه آنـ‌ طـور‌ بود، حتماً در این دادگاه وضع بدتر می‌شود، به همین خاطر به پدر‌ و مادرم‌ گفتم که می‌خواهم بـه نـجف بـروم و درسم را آنجا ادامه بدهم. آنها هم‌ موافقت‌ کردند و من در سن نوزده سـالگی اول بـه مـدرسه آقای قائمی در‌ آبادان‌ رفتم‌ و یک شب آنجا بودم و از آنجا به نجف رفتم.

کیهان فرهنگی: قـبل از‌ آنـ‌ کـه به نجف بروید، چه درس‌هایی را در قم خوانده بودید؟

حجت‌الاسلام‌ ری‌شهری:‌ تا‌ سال ۴۴ که در قم بـودم، بـه مرحله رسائل مکاسب رسیده بودم.

کیهان فرهنگی: لمعتین‌ را‌ پیش‌ چه کسی خواندید؟

حجت‌الاسلام ری‌شهری: لمـعتین را پیـش آقـای صلواتی خواندم. مقداری‌ از‌ قوانین را پیش آقای اعتمادی و آقای نوری خواندم و درس حاشیه آقای آدینه‌وند هـم رفـته‌ بودم.

کیهان فرهنگی: جناب ری شهری! کدامیک از شخصیت‌ها و اساتید حوزوی تأثیربیشتری‌ روی‌ شخصیت شما داشتند؟

حـجت‌الاسلام ریـ‌شهری: مـن در‌ حوزه‌ به‌ مسایل اخلاقی و عرفانی علاقه بیشتری داشتم.‌ اولین‌ جرقه این گرایش را هم درس اخلاق حـاج‌آقا حـسین فاطمی در من زد.‌ ایشان‌ از شخصیت‌های تاثیرگذار بود. من‌ پنجشنبه‌ها‌ به درس‌ اخلاق‌ آنـ‌ بـزرگوار مـی‌رفتم و شاید علت علاقه‌ من‌ به جناب شیخ رجبعلی خیاط هم نتیجه آموزش‌های ایشان بود. آقـای مـشکینی‌ هـم‌ از اساتید تاثیرگذار بر شخصیت من‌ بود. من نزد ایشان‌ رسائل‌ مکاسب را خواندم.

کـیهان فـرهنگی:‌ در‌ قم؟

حجت‌الاسلام ری‌شهری: نخیر، در نجف.

دقت و برنامه‌ریزی و نظم آقای مشکینی‌ در‌ استفاده از وقت، برای همه‌ سرمشق‌ بود.‌ ایشان از هـر‌ فـرصتی‌ ولو کوتاه، استفاده علمی‌ می‌کردند،‌ حتی زمانی که برای تفریح همراه با اصـغر آقـاکنی کنار شط کوفه می‌رفتیم، در‌ فاصله‌ای‌ که غـذا حـاضر مـی‌شد، آقای مشکینی‌ کتابشان‌ را در‌ می‌آوردند‌ و مطالعه می‌کردند.

کیهان فـرهنگی:‌ از حـال و هوای نجف در آن سال‌ها بفرمایید، نجف را چگونه دیدید؟

حجت‌الاسلام ری‌شهری:‌ وقتی‌ من به نجف رفـتم، حـضرت امام‌ تازه‌ به‌ آنجا‌ آمـده‌ بـودند. آقای مـشکینی‌ هـم‌ چـند ماه پس از من و به صورت قاچاقی بـه نـجف آمده بود. اصغر آقاکنی هم‌ که‌ از‌ شاگردان باسواد امام بود، آنجا بـود و بـه‌ ما‌ ادبیات‌ درس‌ می‌داد.‌ در نجف، مـن با آقای مشکینی، اصـغر آقـاکنی، آقای رحیمیان سرپرست فعلی بـنیاد شـهید هم‌سفره بودیم و در حجره آقای متقی غذا می‌خوردیم. بعد من به مدرسه‌ آقای بـروجردی رفـتم و حجره گرفتم. سیزده ماه در نـجف بـودم. آن زمـان حضرت امام در مـدرسه آقـای بروجردی نماز می‌خواندند و آقـای قـدیری که حالا در شورای نگهبان است،‌ آنجا‌ اذان می‌گفت. یادم هست که آقای حلیمی که حـالا در پاکـستان است، از آقای مشکینی دعوت کردند کـه در مـاه رمضان در نـجف مـنبر بـروند و آقای مشکینی گفته‌ بـود:‌ به شرطی منبر می‌روم که امام پای منبرم ننشینند. نکته عجیبی برایتان بگویم، در نجف از طرف حـوزه بـه آقای مشکینی انتقاد می‌کردند‌ که‌ چـرا بـه مـنبر مـی‌رود؟! مـی‌گفتند:‌ آدم‌ باسوادی کـه مـکاسب درس می‌دهد و این‌قدر شاگرد دارد، نباید منبر برود، منبر کار آدم‌های بی‌سواد یا کم‌سواد است! این دیدگاه نـجف در آنـ‌ زمـان‌ بود. اصلا می‌گفتند: روحانی‌ باسواد‌ نباید مـنبر بـرود و ایـن فـکر خـطرناکی بـود. به همین دلیل وقتی که ما به یکی دو کیلومتری نجف می‌رفتیم، می‌دیدیم شیعیان آنجا نماز بلد نیستند و این خیلی عجیب‌ بود!‌ آن موقع معروف بود که شیعیان شـهر شیعه‌نشین نجف، نه نماز می‌خوانند و نه روزه می‌گیرند! آنها از شیعه‌بودن تنها زیارت دوره را می‌دانستند که پنج بار به زیارت امام‌ حسین(ع)‌ بروند و حوزه آنجا هیچ کاری برای آنها نمی‌کرد. آنها معتقد بـودند کـه کار تبلیغی باید به دست افراد‌ کم‌سواد یا بی‌سواد باشد!

کیهان فرهنگی: جناب ری‌شهری! ازدواج شما در‌ قم‌ صورت‌ گرفت یا در نجف؟

حجت‌الاسلام ری‌شهری: این موضوع هم برای خودش داستانی دارد. من در سن ۲۰سـالگی ‌‌احـساس‌ کردم که دیگر باید ازدواج کنم. در عراق یک روز که به زیارت‌ امام‌ حسین(ع)‌ رفته بودم، گفتم: یا اباعبدالله، من می‌خواهم ازدواج کنم، کمکم کن! یـکی دو روز بـعد،‌ این موضوع را سر صبحانه بـا اصـغر آقاکنی در میان گذاشتم و گفتم:‌ به فکر افتاده‌ام که‌ ازدواج‌ کنم. گفت: می‌خواهی دختر آقای مشکینی را برایت خواستگاری کنم؟ گفتم: نه ما با ایشان هـم‌غذا هـستیم و اگر چنین صحبتی بـشود و بـعد موافقت نکند، بد می‌شود. اصغر آقاکنی گفت:‌ نه، من می‌گویم. به هرحال، هرچه من اصرار کردم او قبول نکرد. اتفاقا آن موقع، حاج آقا مرتضی تهرانی برای زیارت به نجف آمده بـود و ایـشان هم با آقای مشکینی‌ دوستی‌ و ارتباط داشت. اصغر آقاکنی موضوع ازدواج مرا به ایشان هم گفته بود و در حقیقت خواستگاری از جانب من توسط حاج‌آقا مرتضی تهرانی صورت گرفت. آقای مشکینی در پاسخ‌ فـرموده‌ بـودند که بـاید استخاره کنم و چند روز مهلت بدهید. بعد از چند روز فرمودند: استخاره خوب آمده و حرفی ندارم، تا ببینیم بعد چـه می‌شود. من آن زمان‌ نامه‌ای‌ به پدر و مادرم نوشتم و از آنها خواستم که بـه قـم بـروند و اگر پسندیدند، به من هم خبر بدهند. آنها رفتند و برایم نامه نوشتند که خوب‌ است،‌ ولی‌ دخـتر ‌ ‌آقـای مشکینی بچه است!‌ من‌ هم‌ برایشان نوشتم؛ صبر می‌کنم تا بزرگ بشود. بـه هـرحال، مـا صحبت‌ها و قرارهایمان را در نجف با آقای مشکینی گذاشتیم و بعد،‌ وقتی‌ که از نجف به مشهد رفتم، عـقد کردیم.

کیهان‌ فرهنگی: مگر آیت‌الله مشکینی در مشهد بودند؟

حجت‌الاسلام ری‌شهری: آقای مشکینی آن موقع به مـشهد تبعید شده بود.

کیهان‌ فـرهنگی:‌ مـهریه‌ را چقدر تعیین کردید؟

حجت‌الاسلام ری‌شهری: وقتی درمشهد صحبت مهریه‌ پیش آمد، آقای مشکینی موضوع را به خود من واگذار کردند و فرمودند: هر قدر شما تعیین کنید!‌ من‌ آن‌ موقع زندگی سطح بالایی نـداشتم، پدرم هم زندگی متوسطی داشت. فکر‌ کردم‌ مبلغی را مشخص کنم که قدرت پرداختن آن را داشته باشم. به همین خاطر، در نامه‌ای‌ به‌ آقای‌ مشکینی نوشتم، مهریه ۵۰۰۰ تومان باشد. ایشان ۵۰۰۰ تومان را ۵۰۰ تومان‌ خوانده‌ بود‌ و پیـام دادنـد که اشکالی ندارد، اگر می‌خواهند ۵۰۰ تومان باشد حرفی ندارم، ولی‌ چون‌ خواهر‌ عروس مهریه‌اش هزار تومان است، همان هزار تومان را قبول کنند، من کاری می‌کنم‌ که‌ ایشان همان پانصدتومان را بـیشتر بـدهکار نباشند!

کیهان فرهنگی: به پول آن زمان‌ تقریبا‌ می‌شود‌ پنج سکه طلا، نفرمودید اختلاف سن شما با همسرتان در آن زمان چند سال‌ بود؟

حجت‌الاسلام ری‌شهری: من ۲۲سال داشتم و همسرم ۱۱سال. به هرحال، آقای مـشکینی حـدود‌ ۱۸ماه‌ در‌ مشهد ماندند و بعد ساواک موافقت کرد که به قم بروند. وقتی که به قم‌ رفتند،‌ من هم به قم رفتم. البته قرار ما این بود که بگذارم‌ هـمسرم‌ بـزرگتر‌ بـشود، ولی من احساس کردم که بـاید زودتـر ازدواج کـنم و بالاخره با اصرار زیاد‌ من،‌ موافقت‌ کردند و جشن ازدواجی در منزل خودشان گرفتند و تقریبا همه مراجع‌ و آقایانی که آن زمان زنده بودند، در جـشن شـرکت کـردند. این را هم بگویم که وقتی‌ از‌ نجف به مـشهد بـرگشتم، یک ماه بعد از عقد ازدواجمان دوباره مرا‌ دستگیر‌ و زندانی کردند.

کیهان فرهنگی: پس از‌ ازدواج‌ از‌ نظر معیشتی مشکلی نداشتید؟

حجت‌الاسلام ری‌شهری: پس‌ از‌ ازدواج ابـتدا خـانه‌ای نـزدیک منزل آقای مشکینی اجاره کردم به ماهی ۱۲۰ تومان‌ و خانم صـاحب‌خانه هم همانجا می‌نشست.‌ بعد‌ از مدتی‌ نزدیک‌ همان‌جا‌ دو اتاق اجاره کردم و بعد‌ هم‌ مدتی منزل آقای طاهری خرم‌آبادی بـودم. هـزینه زنـدگی مرا قبل از ازدواجم‌ پدرم‌ می‌داد. من جز مدتی که در‌ نجف بـودم و شـهریه‌ گرفتم،‌ در قم شهریه نمی‌گرفتم، اما‌ بعد‌ از ازدواج کمک مالی پدرم قطع شد و مستقل شدم و درآمدم منحصر‌ شد‌ بـه شـهریه‌ای کـه می‌گرفتم به‌ اضافه‌ پولی‌ که محرم و صفر‌ و رمضان از تبلیغ‌ می‌گرفتم‌ و خداوند هـزینه زنـدگی‌ام را از آن طـریق تامین می‌کرد. البته ابتدای زندگی مشکلات‌ زیادی‌ داشتیم ولی بحمدالله به تدریج مشکلات‌ حل‌ شـد. پسـ‌ از‌ مـدتی‌ در حدود سال ۵۵۳۱‌ دوهزار تومان پول تهیه کردم

و حدود چهارده هزار تومان هم قرض کردم و خانه‌ کـوچکی‌ در پنـجعلی خریدم. مدتی بعد، نزدیک‌ پیروزی‌ انقلاب،‌ ۱۲۰‌ متر‌ زمین در باغ‌ قلعه‌ نزدیک منزل امـام خـریدم و سـاختم. بعد از پیروزی انقلاب، این خانه در خیابان افتاد و به‌ من‌ یک معوض دادند و با آن مـعوض‌ کـه‌ دویست‌ و چند‌ متر‌ است، دارالحدیث را ساختم. در حقیقت تولد دارالحدیث از زیرزمین آن خانه شروع شـد. البـته بـرای دارالحدیث، آن مساحت جای تنگی بود و به همین خاطر دو‌ خانه کناری آن را هم خریدم و ضمیمه دارالحدیث کردم.

کـیهان فـرهنگی: بنابراین زمینی از دولت برای دارالحدیث نگرفتید؟

حجت‌الاسلام ری‌شهری: نخیر، در مدتی هم که مسوولیت‌های وزارت و غـیره‌ را‌ داشـتم، هـیچوقت زمینی نگرفتم. حالا هم همین خانه چهارطبقه‌ای را که دارم، هبه کرده‌ام به حضرت عبدالعظیم(ع) و ایـن هـم مـربوط به قبل از انقلاب است و حالا خودم‌ در‌ یک طبقه از همان خانه‌ای که هـبه کـرده‌ام، می‌نشینم. طبقه زیرزمین خانه را هم حسینیه کرده‌ام.

کیهان فرهنگی: به مناسبت طرح موضوع دارالحدیث،‌ حتما‌ سوالاتی دربـاره ایـن موسسه و همینطور‌ کار گرانسنگ شما «میزان‌الحکمه» از حضورتان خواهیم داشت، اجازه بدهید حـالا از اولیـن اثرتان سوال کنیم و اینکه موضوع آن چه بـود و در‌ چـه‌ سـالی منتشر شد؟

حجت‌الاسلام‌ ری‌شهری:‌ اولین اثر بنده یـک کـتاب جیبی است به نام «بحث‌هایی درباره خدا» این کتاب را آقای مصطفی زمانی کـه آن زمـان انتشارات پیام اسلام را در قم داشـت، در حـدود‌ سال‌ ۱۹۳۱ قـمری چـاپ کـرد. یعنی تقریبا ۳۳سال پیش. حدود سـال‌های ۹۴ یـا ۰۵ شمسی و چندین بار هم به چاپ رسید و استقبال خوبی از آن به عمل آمـد. مـا‌ در‌ شهرری جلسه‌ای‌ به نام مکتب قـرآن داشتیم و آنجا مسایل اعـتقادی را بـحث و گفت‌وگو می‌کردیم. این کتاب مـحصول‌ آن زمـان و آن جلسات است، ولی خود من حالا این‌ کتاب‌ را‌ ندارم.

کیهان فرهنگی: این کتاب را همان سـال‌ها خـوانده بودم و حالا هم در منزل دارمـ. نـکته ‌‌جـالبی‌ که آنجا هـست ایـن است که در پسوند فـامیلی شـما آن زمان عبارت‌ «شاه‌ عبدالعظیمی»‌ آمده بود که بعدها در دیگر آثارتان به جای آن، عـبارت «ریـ‌شهری» قرار گرفت که‌ البته هر دو بـه یـک مفهوم اسـت. چـرا ایـن پسوند را به دنبال‌ فـامیلی‌تان اضافه کرده‌اید؟

حجت‌الاسلام‌ ری‌شهری:‌ درست است،به دلیل فراوان بودن شهرت «محمدی»، پسوند «شاه‌عبدالعظیمی» را به فامیلی‌ام اضـافه کـردم. این موضوع بود تا این کـه یـک بـار آقـای مـشکینی در نامه‌ای که بـرای مـن نوشته بود‌ مرا «ری‌شهری» خطاب کرده بود. من از این ترکیب خوشم آمد و از آن به بعد از شهرت مـحمدی ریـ‌شهری اسـتفاده کردم که بعد هم در تداول عمومی بـه عـنوان «خـاص»‌ ریـ‌شهری‌ شـناخته شـدم.

کیهان فرهنگی: البته علاقه به زادگاهتان هم در آن مستتر است.

حجت‌الاسلام ری‌شهری: بله

کیهان فرهنگی: اجازه بدهید به «موسوعه میزان‌الحکمه» برگردیم. این اثر در میان دیگر‌ کارهای‌ شما از برجستگی خاصی بـرخوردار است و کاری ماندگار در حوزه حدیث پژوهی به صورت موضوعی است. اندیشه پرداختن به چنین موضوعی چگونه و چه زمانی به ذهنتان رسید؟

حجت‌الاسلام‌ ری‌شهری: فکر می‌کنم نقطه شروع این کار در سال ۷۴۳۱ بـود. بـعد از آن که از نجف به قم رفتم، آقای مشکینی را هم به مشهد تبعید کرده بودند.‌ من‌ هم‌ بنا به دوستی و علاقه‌ای‌ که‌ به‌ ایشان داشتم، به مشهد رفتم و حدود ۸۱ ماهی کـه آقـای مشکینی آنجا تبعید بود، من هم در مشهد ماندم و همان‌ زمان‌ بود که ساواک دنبال پدرم آمده بود تا‌ او‌ مرا به دادگاه معرفی کند. قـبلا هـم برایتان گفتم که وقتی نـجف بـودم از طرف دادگاه تجدیدنظر ارتش نامه‌ای‌ برایم‌ آمده‌ بود که برای محاکمه به مشهد بروم و خودم را‌ معرفی کنم. من اعتنایی به آن نامه نکردم اما مـاموران سـاواک در تهران و قم و مشهد دنـبال‌ مـن‌ بودند.‌ تصور آنها این بود که من از فعالین سیاسی هستم و نرفتن‌ من به دادگاه هم شک آنها را بیشتر کرده بود. بالاخره رفتم و خودم را به‌ سرهنگ‌ مصباحی‌ معرفی کردم. آنها مـرا مـجددا به دادگاه فرستادند. در دادگاه من به‌ آنها‌ تند‌ شدم و انتقاد کردم، آنها هم عصبانی شدند و سه ماه دیگر برایم زندانی‌ بریدند‌ و از همانجا دستبند به دستم زدند و پیاده مرا به زنـدان عـمومی مشهد بـردند.‌ یادم‌ هست وقتی آقای مشکینی مرا با دستبند زندان دید، گریه‌اش گرفت و اشک‌ می‌ریخت.‌ به‌ هر حـال، در آن مدتی که در زندان بودم از آقای مشکینی خواستم که‌ برایم‌ کتاب بـیاورد و ایـشان هـم جلد هفدهم «بحارالانوار» چاپ قدیم را با مقداری‌ کاغذ‌ برایم‌ فرستادند و در حقیقت تالیف «میزان‌الحکمه» از آنجا آغاز شد، از یـادداشت‌هایی ‌ ‌کـه در زندان‌ مشهد‌ نوشتم.

کیهان فرهنگی: اندیشه این کار هم از همانجا بود؟

حجت‌الاسلام ری‌شهری:‌ نخیر،‌ انـدیشه‌ ایـن کـار مربوط به یک سلسله یادداشت‌هایی بود که از نجف آورده بودم. آن زمان‌ کتاب‌های‌ اخلاقی‌ برایم خیلی جـاذبه داشتند، وقتی روایات شیرین و جالب را می‌خواندم، تعجب‌ می‌کردم‌ که چرا این روایات نـباید در دسترس باشد تا هـمه مـردم بتوانند از آن استفاده کنند؟‌ واقعا‌ احادیث ناب، مثل گوهرهایی بودند که کسی از آنها خبر نداشت. با‌ مطالعه‌ آن احادیث ناب در نجف، یک ذهنیتی‌ برایم‌ فراهم‌ شده بود و دلم می‌خواست به وسیله‌ای‌ آن‌ احادیث را از غـربت درآورم. در زندان که بودم روایات خاص را از‌ روی‌ کتاب‌های حدیث یادداشت می‌کردم. بعد‌ از‌ زندان، این‌ یادداشت‌ها‌ را‌ تکمیل کردم، جلدهای دیگر «بحارالانوار» را‌ مطالعه‌ و فیش‌برداری می‌کردم.

کیهان فرهنگی: آن زمان دوره کامل بحار را‌ داشتید؟

حجت‌الاسلام ری‌شهری: نـخیر، اتـفاقا یکی ازمشکلات‌ من همین بود که‌ پولی‌ برای خریدن دوره کامل بحار‌ نداشتم‌ و آرزویم این بود که بتوانم یک دوره بحار داشته باشم. به هر‌ حال‌ مجبور بودم به تدریج بحار‌ را‌ در‌ کـتابخانه بـبینم و فیش‌برداری‌ کنم. بعد از چند‌ سال‌ روایات انتخابی‌ام را به صورت الفبایی تنظیم کردم ولی هنوز نمی‌دانستم چه کاری در‌ نهایت‌ باید انجام بدهم. بعد از چند‌ بار‌ تغییر شکل‌ و سازمان‌ کار، یک مـرتبه جـرقه‌ای‌ در ذهنم زده شد که کتابی تالیف کنم که شامل مباحث اخلاقی، اعتقادی، سیاسی، فرهنگی‌ و اجتماعی باشد. یادم هست یک بار‌ هم‌ با‌ آقای‌ مصطفی‌ زمانی در این‌ باره‌ صحبت کردم،

گفت: چـیز جـالبی از آب درنـمی‌آید! اما نظر من این بـود کـه خـلاء بزرگی‌ در‌ جامعه‌ فرهنگی ما هست که با این کتاب‌ پر‌ می‌شود‌ و دنباله‌ کار‌ را گرفتم. در پی این بودم که ببینم چه روایاتی پاسخگوی چـه نـیازهایی در جـامعه امروز ماست. دوره بحار را با همین دید مطالعه کـردم و فـیش‌ برداشتم.

کیهان فرهنگی: در مورد «بحارالانوار» مرحوم مجلسی حرف و سخن بسیار است. تصور ما این است که مرحوم مجلسی اتـفاقا در مـقام یـک گردآورنده تمام احادیث شیعه از‌ منابع‌ و م‌آخذ گوناگون و پراکنده، واقعا کـار عظیمی انجام داده است. اسم کتاب را هم «بحارالانوار» به مفهوم «دریای نورها» گذشته که اسم بامسمایی است به نـظر شـما بـه‌ عنوان‌ پژوهشگری غواص با این مجموعه عظیم چه باید کرد؟

حجت‌الاسلام ریـ‌شهری: بـبینید! همانطور که فرمودید، بحارالانوار یک مجموعه عظیم است و بسیاری از‌ منابعی‌ که علامه مجلسی از آنها‌ استفاده‌ کـرده، حـالا در دسـترس نیست و قطعاً اگر این کار هم انجام نمی‌شد، ما به بسیاری از احـادیث دسـترسی نـداشتیم. «بحارالانوار» یک سلسله مکررات‌ دارد‌ و مکررات باید حذف‌ شود،‌ روایات مشابه هم باید کنار هـمدیگر قـرار بـگیرند، استدلال‌های احادیث درباره اعتقادات، اخلاقیات و مسایل اجتماعی و سیاسی باید کنار هم دیده شوند و چـیز تـازه‌ای مطابق با نیاز زمان‌ از‌ آنها بیرون بیاید و ما این کار را در «موسوعه میزان‌الحکمه» کرده‌ایم.

کـیهان فـرهنگی: حـضرت عالی در «میزان‌الحکمه» از احادیث اهل سنت هم استفاده کرده‌اید، لطفاً در این باره هم‌ توضیح‌ بفرمایید.

حـجت‌الاسلام‌ ریـ‌شهری: وقتی که آیات و احادیث مربوط به موضوعات مختلف را کنار هم قرار می‌دادم، در عـمل‌ مـشاهده کـردم که بسیاری از روایات ما در کتاب‌های اهل سنت‌ هم‌ آمده‌ است. به خودم گفتم چرا از آنـها اسـتفاده نکنیم؟ همان استدلال‌هایی که در منابع اصلی حدیثی شیعه ‌‌هست،‌ در منابع اصلی اهـل سـنت هـم هست و من معتقدم که ذکر آنها،‌ کار‌ ما‌ را تقویت می‌کند و چرا ما برای جهان اسـلام کـار نـکنیم؟ در عین حال، این‌ کنار، خودش به نوعی عرضه حدیث بر حدیث هـم هـست. احادیث به این‌ وسیله پالایش می‌شوند.

کیهان‌ فرهنگی:‌ معیار شما برای انتخاب احادیث اهل سنت بر بـنیان سـند آن احادیث بوده یا ملاک‌های دیگری مورد نظر قرار گرفته است؟

حجت‌الاسلام ری‌شهری: البـته سـند هم یکی از معیارهای ماست، ولیکن‌ عمده کـار مـا روی قـرائن است، یعنی عرضه احادیث به قرآن و عـقل. در مـورد احادیث اخلاقی بحار هم همینطور عمل کردیم. خود پیامبر(ص) فرموده‌اند اگر حدیثی از مـن روایـت کردند‌ و دیدید صددرصد خلاف عـقل اسـت نپذیرید، زیـرا مـن سـزاوارتر هستم که آن سخن را نگفته باشم.

کیهان فـرهنگی: چـرا با استناد به همین ملاک ها به پالایش احادیث نمی‌پردازیم تا‌ شـاهد‌ پالایـش فرهنگ دینی و وحدت بیشتر فرهنگی اهـل تشیع و اهل تسنن باشیم.

حـجت‌الاسلام ریـ‌شهری: من اخیراً در مورد اذان تحقیق مـی‌کردم، ایـن که چرا اذان ما با اذان‌ اهل‌ سنت تفاوت دارد؟ در اذان ما حی‌علی خیرالعمل و شهادت ثـالث هـست و در اذان آنها «الصلاة خیر من النـوم» آمـده اسـت. من تحقیق کـردم بـبینیم در زمان پیامبر(ص)‌ اذان‌ چـگونه‌ گـفته می‌شده؟ آیا زمان پیامبر(ص)‌ هم‌ «الصلاة‌ خیر من‌النوم» می‌گفتند، یا نه؟ من برای ایـن کـار احادیث اهل سنت در این‌باره را به دقـت مـورد بررسی قـرار دادمـ،‌ هـم‌ از‌ نظر سند و هم از نـظر عرضه به‌ قرآن‌ و عقل؛ البته بجز «صحیح مسلم» و «صحیح بخاری»، چون آنها این را نقل نـکرده‌اند، مـعلوم می‌شود که در‌ این‌ مورد‌ حرف داشـته‌اند. بـعد دیـدم آمـده‌اند مـبنای اذان را «خواب» نقل‌ کـرده‌اند و گـفته‌اند که عبدالله‌بن زید درباره اذان خوابی دید و آن را برای پیامبر(ص) نقل کرد. عده‌ای‌ گفتند:‌ ناقوس‌ بزنیم، عده‌ای دیـگر گـفتند: جـار و شیپور بزنیم. عبدالله‌بن زید گفت:‌ من‌ خـواب دیـده‌ام بـاید بـه ایـن شـکل اذان بگوییم که : «الصلاة خیر من‌النوم» در آن باشد.‌ این‌ جمله‌ که معنای آن می‌شود:«نماز از خواب بهتر است»، از خواب عبدالله‌بن زید‌ درآمده‌ ما‌ ریشه‌یابی کردیم و سند روایات را بررسی کردیم، دیدیم کـه بر مبنای اهل‌سنت هم‌ این‌ سخن‌ سند ندارد.

کیهان فرهنگی: همانطور که مستحضرید یکی دیگر از مسایل جدی حدیثی در‌ تاریخ‌ اسلام، جریان منع حدیث در سدؤ نخستین اسلام بود که ثمره نامبارک آنـ،‌ دور‌ افـتادن‌ مسلمانان از معارف اهل‌بیت پیامبر(ص) و نقل تعداد بسیار کمی از احادیث ائمه‌اظهار در‌ مجامع‌ حدیثی اهل‌سنت بود، آنچنان که کسی مثل محمد ابوزهره در کتاب «الام‌الصادق» می‌نویسد:‌ شایسته‌ است‌ اعتراف کنیم که آنـچه از فـقه و فتوا و داوری‌های علی در منابع اهل‌سنت آمده،‌ نه‌ با مدت خلافت ایشان سازگار است، نه با روزگاری که علی به‌ تعلیم‌ و افتاء می‌پرداخت.

این نـسبت‌ها را مـلاحظه کنید، در دو کتاب صحیح مسلم و صـحیح بـخاری،‌ از‌ حضرت‌ امام حسن مجتبی(ع) تنها ۱۳ حدیث آمده، از امام حسین(ع) ۸ حدیث‌ و از حضرت فاطمه(س) تعداد کمتری! در حالی‌که از کسانی که از اهل‌بیت پیامبر(ص) نبودند، یا مدت‌ بسیار‌ کـمی از اسـلام آوردن آنها می‌گذشت، احادیث فـراوانی نـقل شده است. موضوع‌ دیگر،‌ نقل احادیث اخلاقی بی‌سند است. وقتی ابوالقاسم‌ پاینده‌ «نهج‌الفصاحه»‌ را در ترجمه سخنان پیامبر(ص) نوشت، بسیاری‌ بر‌ او خرده گرفتند که چرا در آن مجموعه، از احادیث اهل‌سنت هم استفاده‌ شده‌ اسـت؟ و او پاسـخ گفته‌ بود:‌ اینها احادیث‌ اخلاقی‌ است‌ و سر به سر دعوت به‌ خیر‌ و نیکی است و احادیث احکامی و فقهی نیستند. از نظر حضرت‌عالی‌ این‌ استدلال درست است؟

حجت‌الاسلام ری‌شهری: ببینید!‌ یک وقت مطالبی در‌ احـادیث‌ هـست که فـوق عقل و علم‌ است. یک وقت هم مطلبی در روایتی هست که هماهنگ با عقل و علم‌ است. ولی اگر دیـدیم حدیثی‌ صددرصد‌ با‌ عقل و علم‌ مخالف‌ است، قطعاً باید بگوییم‌ دروغـ‌ اسـت و اشـکال دارد، زیرا پیامبر(ص) و ائمه‌اطهار(ع) چیزی را که خلاف عقل و علم‌ است نمی‌گویند؛ اما فوق علم عقل‌ چرا.‌ بسیاری از‌ احـادیث‌ ‌ ‌هـستند‌ که بعد از ۱۴۰۰‌ سال، تازه علم به آنها رسیده است و خیلی‌ها قبلا فکر مـی‌کردند کـه آن احـادیث‌ علمی‌ نیست. مثل زوج بودن گیاهان یا‌ چیزهای‌ دیگر.

کیهان‌ فرهنگی:‌ در مورد احادیث‌ آمده‌ در «نهج‌الفصاحه» چطور؟

حجت‌الاسلام ریـ‌شهری: «نهج‌الفصاحه» هم مثل «غررالحکم» است، سند ندارد، باید یکی‌یکی احادیث‌اش را‌ بررسی‌ کرد‌ و بـه قرآن و عقل عرضه کـرد.‌ بـاید‌ مصدریابی‌ بشوند.‌ ای‌ کاش‌ گردآورنده «نهج‌الفصاحه» مصادر احادیث را ذکر کرده بود. اول باید مصادر احادیث مشخص بشود. بنابراین، نه می‌شود گفت احادیث «نهج‌الفصاحه» صددرصد درست است و نه می‌توان گفت‌ صددرصد نادرست اسـت. هر حدیث باید به قرآن و عقل و قرائنی از سخنان اهل‌بیت(ع) عرضه شود.

کیهان فرهنگی: یک مسأله دیگر در عرصه احادیث ما این است که گاهی‌ حدیثی‌ مدت‌ها در منابر و مجامع خوانده می‌شود و در کتاب‌ها راه می‌یابد و در ذهـن مـردم می‌نشیند، آن‌وقت محققی پس از چندین دهه می‌گوید: آن حدیث سند ندارد! نمونه‌ آن‌ همین حدیث مشهور «ان‌الحیاة عقیدة و جهاد» منسوب به سیدالشهداء است که سال‌ها نقل شده و حالا معلوم شده که سـند درسـتی ندارد.‌ چرا‌ در جایی این‌گونه احادیث را‌ قبل‌ از رواج کامل، بررسی نمی‌کنند؟

حجت‌الاسلام ری‌شهری: بله، از این نمونه‌ها بسیار است. خیلی از احادیث مطرح است که ریشه‌ای ندارند. از باب مثال‌ می‌خواهم‌ بگویم، مثل «حدیث کـساء»،‌ ایـن‌ حدیث کسائی که حالا در خانه‌ها می‌خوانند و در آخر مفاتیح هم هست و نوشته شده«به سند صحیح» از آن نوع است. اما اولین کسی که در قرن اخیر نوشته‌ که‌ این حدیث سند و مبنایی نـدارد، خـود مـرحوم حاج شیخ عباس قمی اسـت. عـلاوه بـر این، در همان مفاتیح‌اش لعنت کرده کسی را که به کتابش چیزی اضافه کند. ولی‌ برای‌ فروش بیشتر،‌ به کتاب او اضافه کرده‌اند. مـن ایـن مـوضوع را در کتاب «اهل‌بیت در قرآن و حدیث» به‌طور‌ مفصل تحلیل کرده‌ام.

کـیهان فـرهنگی: منظورتان اصل حدیث کساء است یا‌ نحوه‌ای‌ که‌ در مفاتیح‌الجنان آورده‌اند؟

حجت‌الاسلام ری‌شهری: ببینید! حدیث کساء از احادیث صحیحه است که حـضرت رسـول(ص) آن عـبای ‌‌خیبری‌ را بر سر اهل‌بیت(ع) انداختند و آیه تطهیر نازل شد.

این حـدیث صحیح‌ را‌ شیعه‌ و سنی هر دو نقل کرده‌اند و شکی هم در آن نیست. ولی این متنی‌ که به عنوان که به عنوان حـدیث کـساء در مـفاتیح آمده است، هم‌ از نظر متن و هم‌ از نظر سند، اشکال دارد. اصولاً بـه آن صـورت، تا ۲۰۰سال پیش در هیچ کتابی نیست، حتی علامه مجلسی که احادیث ضعیف را هم ضبط کرده، آن را نـیاورده، اصـولاً بـسیاری‌ از احادیث عرفانی هست که بعد از قرن ششم وارد جامعه اسلامی شده، یعنی تـا سـال۶۰۰ هـجری در هیچ مأخذی نیست، بعداً به کتب حدیثی وارد شده است. حدیث کساء هم‌ به‌ اتـفاق شـیعه و سـنی در خانه «ام‌سلمه» بوده، ولی روایت جدید می‌گوید در خانه حضرت فاطمه(س) بوده! اتفاقاً مهم این اسـت کـه حدیث کساء در خانه «ام‌سلمه» باشد و پیامبر(ص)‌ ام‌سلمه‌ را راه ندهد. مهم این است که اعـلام شـود ازدواج پیـامبر(ص) جزء اهل بیت نیستند. اصولاً فلسفه تأسیس دارالحدیث برای بررسی این گونه احادیث هـم هست.

کـیهان فرهنگی: لطفاً‌ درباره‌ احادیث اخلاقی و مبانی احادیث «من‌بلغ» هم توضیح بفرمایید.

حجت‌الاسلام ری شهری: احـادیث اخـلاقی چـون منطبق با عقل و فطرت است، محدثین دنبال آن نبودند که سندش را بیاورند،‌ چون‌ یک‌ دستورالعمل‌های اسـتحبابی اسـت. بحث سازندگی‌ فردی‌ و اجتماعی است. مسأله وجوبی نیست. درباره «اخبار من بـلغ» دونـظر هـست، عده‌ای از آقایان می‌گویند اگر کسی کار را به رجاء‌ ثواب‌ انجام‌ بدهد، ثواب آن کار به او مـی‌رسد، ولو‌ آنـ‌ کـه روایت درست نباشد، خداوند به فضل خودش به شخص نواب کارش را می‌دهد.

کـیهان فـرهنگی: بنابراین با توضیحاتی‌ که‌ فرمودید‌ همیشه تنها راه اثبات درست بودن حدیث، صحت سند حدیث‌ نیست.

حجت‌الاسلام ری شـهری: هـمین طور است. این که اگر سند حدیثی درست باشد حتماً آن حدیث صـادر‌ شـده‌ از‌ پیامبر(ص) یا امام(ع) است، درست نیست. بـبینید! گـاهی پیـش آمده که‌ راویان‌ حدیث، همه آدم‌های خـوبی بـوده‌اند، ولی اشتباه کرده‌اند. مطلب چیز درستی بوده، آنها طوری دیگری فهمیده‌ بودند.‌ بنابراین،‌ صـحت سـند دلیل درستی حدیث نمی‌شود. ضـعف سـند هم دلیـل عـدم صـدور‌ نیست،‌ بلکه‌ آن چیزی که می‌تواند بـه پژوهـشگران اطمینان بدهد، قرائن و عرضه حدیث به قرآن‌ است.

کیهان‌ فرهنگی: آیا هماهنگ بـودن حـدیث با قرآن، حتماً دلیل این اسـت که حدیث از‌ پیامبر(ص)‌ یـا از ائمـه(ع) صادر شده است؟

حجت‌الاسلام ری شهری: هـمان طـور که اشاره‌ کردم:‌ «غررالحکم»‌ منصوب به امیرالموءمنین(ع) است، ولی سند ندارد. اما اگر بـخواهیم آن را بـه قرآن‌ عرضه‌ کنیم، می‌بینیم کـه صـددرصد مـنطبق با قرآن اسـت. بـنابراین، سند نمی‌خواهد و آن‌ را‌ قـبول‌ مـی‌کنیم، چون مفهوم‌اش دقیقاً همان چیزی است که در قرآن آمده است و قرآن قطعی‌ الصدور‌ اسـت و تـردیدی در آن نیست. اگر ما بخواهیم با سـند روایـات‌ را‌ بررسی‌ و ارزیـابی کـنیم بـاید بسیاری از احادیث غرر و روایـات دیگر را کنار بگذاریم.

کیهان‌ فرهنگی:‌ در‌ مورد احادیثی که مبنایی تجربی و کاربردی دارند چطور، مثلاً بسیاری از‌ احـادیث‌ پزشـکی وجود دارند که در گستره احادیث اخـلاقی یـا عـرفانی قـرارنمی‌گیرند، یـعنی نمی‌شود قرینه‌ای بـرای آنـ‌ در‌ قرآن پیدا کرد و با نظر ساده هم نمی‌توان به صحت یا‌ عدم‌ صحبت آنها پی‌برد. آیـا بـرای ایـن گونه‌ احادیث‌ هم‌ تدبیری اندیشیده‌اید؟

حجت‌الاسلام ری شهری: یـکی از‌ کـارهای‌ مـا در دارالحـدیث بـررسی ایـن گونه احادیث هم هست.

ما کتابی در دست‌ انتشار‌ داریم به نام «احادیث الطبیه»‌ -روایت‌های‌ پزشکی- البته‌ مخاطبین‌ اصلی‌ ما در این کتاب، دانشگاههای پزشکی‌ هستند.‌ ما احادیث طبی را جـمع‌آوری کردیم و به همان شکلی که در‌ پزشکی‌ مطرح است، آنها را مصدریابی و پاپبندی کردیم، مثلاً احادیث‌ مربوط‌ به جهاز تنفسی، یا چشم‌ و مغز. درمان‌هایی را هم که در احادیث برای بیماری‌ها گفته شده، هـمه را‌ آوردهـ‌ایم.‌ این یک بخش از کار‌ است.‌ بخش‌ دیگر، درباره خواص‌ میوه‌ها‌ و غذاها از نظر‌ احادیث‌ است که آنها را در پنج بخش آورده‌ایم.

در مقدمه کتاب هم نوشته‌ایم که‌ چون‌ احادیث پزشکی مثل احـادیث اخـلاقی سند‌ ندارند،‌ دانشجویان رشته‌ پزشکی‌ و داروسازی و اهل تحقیق‌ باید آنها را مورد تحقیق و پژوهش علمی و عملی قراربدهند. این گونه احادیث باید‌ به‌ علم و آزمـایشگاهها عـرضه شود تا‌ درستی‌ آنها‌ مـشخص‌ شـود.‌ اگر دیدیم یک‌ حدیث‌ طبی جواب نداد، آن را کنار می‌گذاریم، چون سند هم ندارد. ما چند نمونه از این‌ گونه‌ احادیث‌ را قبل از انتشار در اختیار دانشگاه‌ عـلوم‌ پزشـکی‌ کرمان‌ گذاشتیم‌ و مدت‌ها روی آنـها فـکر کردند و دیدند درست است و یک مقاله علمی هم در همین ارتباط تهیه کردند که من خلاصه آن را در مقدمه کتاب‌ احادیث طبی آورده‌ام. به هر حال، یکی از کارهای ما در دارالحدیث این است کـه از راهـهای مختلف، صحت نسبت احادیثی که سند ندارند مشخص کنیم.

کیهان فرهنگی: این کار‌ را‌ می‌شود درباره احادیث مربوط به روانشناسی، یا علوم تربیتی هم انجام داد، هرچند کار تجربی روی علوم انسانی بسیار دشـوارتر از امـور پزشکی است.

حـجت‌الاسلام ری‌شهری: درست است. ما‌ یک‌ سری از روایات را در کتاب «خردگرایی در قرآن و حدیث» آورده‌ایم که مربوط به رشد عـقل و نوسان قدرت تفکر در انسان‌ در‌ طول زمان است. اینکه یک‌ مدتی‌ عـقل و تـفکر در انـسان رشد می‌کند، بعد کاهش پیدا می‌کند، یا در یک سنینی، رشد عقلی انسان متوقف می‌شود. خب، در بعضی روایـات‌ ‌ ‌مـقطع‌ سرنوشت ساز انسان از‌ این‌ نظر، به صورت‌های مختلف ۱۸، ۲۸ یا ۳۵ سالگی ذکر شده، از طـرفی در بـعضی از روایـات، سن فرسودگی عقل ۶۰ سالگی آمده است. قرآن هم که مدت تعیین نکرده‌ است؛‌ در این گـونه موارد، ما به پژوهش میدانی رو آورده‌ایم.

کیهان فرهنگی: حالا که بحث فعالیت‌های دارالحدیث مـطرح است، درباره بخش‌های دارالحـدیث هـم توضیحاتی بفرمایید.

حجت‌الاسلام ری شهری: البته شرح‌ کامل‌ درباره موءسسه‌ دارالحدیث و دانشکده علوم حدیث و همینطور بخش‌های مختلف آن را باید در محل به شما بدهیم‌ تا از نزدیک با کار آشنا بشوید. آقای مهریزی؛ مسوول مرکز‌ تـحقیقات‌ در‌ آنجا توضیح کاملی را به شما خواهند داد. اجمالا این که بخش‌های «اطلاع‌رسانی»، «واحد پاسخگویی»، «پایگاه اینترنتی»‌ و ‌‌«کانون‌ حدیث» متشکل از تدوین متون، بانک اطلاعات و بخش نرم‌افزاری در دارالحدیث فعال‌ است.‌ بخش‌ منابع و کتابخانه هـم از دیـگر بخش‌های دارالحدیث است. امسال اولین دوره دانشجویان دانشکده علوم‌ حدیث، فارغ‌التحصیل شدند. سال اول هم دانشجویان ما درگروه معارف و قرآن و حدیث در المپیاد سراسری‌ علوم‌ قرآن و حدیث اول شدند.

کیهان فرهنگی: جناب ری‌شهری! در آغاز گـفت‌وگو وعـده کردید که خاطره جالبی از مرحوم شیخ محمدتقی بافقی برایمان نقل کنید، ما آماده شنیدنیم.

حجت‌الاسلام ری شهری:‌ این خاطره را یکی از دوستان برای رئیس کتابخانه آستانه نقل کرده بود. گفته بود: زمـانی کـه من بچه بودم، به خانه مرحوم حاج محمدتقی بافقی می‌رفتم. وقتی که ایشان نماز‌ می‌خواند،‌ من می‌دیدم که به شخص دیگری که جلو او ایستاده است اقتدا می‌کند. من بـچه بـودم و نـمی‌دانستم که آن شخص کیست، یک روز بـه آقـای بـافقی گفتم: مگر شما‌ پیشنماز‌ اینجا نیستید؟ گفت: چرا، گفتم: پس چرا موقع نماز به شخص دیگری اقتدا می‌کنید؟ آن آقا کیست؟ گفت: مـگر تـو مـی‌بینی؟ گفتم: بله، گفت: خیلی خب، تو شیرینی دوسـت‌ داریـ‌ یانه؟ گفتم: چرا، دوست دارم. گفت: بیا این پول را بگیر و برو از فلان مغازه بازار شیرینی بخر و بخور. من خیلی خـوشحال شـدم، رفـتم شیرینی خریدم و خوردم.‌ پس‌ از چند روز آقای بافقی‌ به‌ من‌ گـفت: فلانی! باز هم چیزی می‌بینی؟ گفتم: نه، دیگر آن آقا را ندیدم. خانم آقای بافقی که حاضر و شاهد گفت‌وگوی‌ مـا‌ بـود،‌ پرسـید: موضوع چیست؟ آقای بافقی گفت: هیچ، این‌ پسر‌ جز غذای حـلال از مـنزل ما، چیزی نمی‌خورد و چشم‌هایش یک چیزهایی را می‌دید. من دیدم که با این‌ حال‌ صدمه‌ می‌خورد و اذیـت مـی‌شود، گـفتم برود از غذای بازار بخورد‌ و با این کار راحتش کردم.

کیهان فرهنگی: با تـوجه بـه اشـرافی که حضر تعالی به روایات اهل‌ بیت(ع)‌ دارید،‌ مناسب است درباره تأثیر غذای حـلال در مـعنویت انـسان توضیح بیشتری‌ بفرمایید.

حجت‌الاسلام ری شهری: در روایات آمده است که اگر کسی ۴۰ روز غذای حلال واقعی بـخورد،‌ چـشم‌ بصیرتش‌ باز می‌شود. این خیلی مهم است. البته جدای از کسب و کار‌ حلال،‌ یـکی‌ از راهـ‌های حـلال کردن مال، خمس دادن است. یکی از شاگردان جناب شیخ رجبعلی‌ خیاط‌ می‌گفت:‌ شخصی را می‌شناسد کـه ایـن کار را کرده بود، یعنی از هرچه می‌خواست استفاده‌ کند‌ ولو بین سال اول خمسش را پرداخته و بـه ایـن طـریق مدتی فقط‌ غذای‌ حلال‌ خورده بود و در نیتجه حالت «طی‌الارض» در او پیدا شده بود. می‌گفت: او‌ در‌ حرکت از هـواپیما سـبقت می‌گرفت، یعنی مثلا به جزیره‌ای دوردست می‌رفت و یک‌ ساعت‌ صبر‌ می‌کرد تـا هـواپیما بـرسد! تا این که یک روز در قهوه‌خانه‌ای غذا می‌خورد و این‌ توفیق‌ از او سلب می‌شود.

کیهان فرهنگی: در اکثر شرح حـال‌های عـارفان، بـه‌ این‌ موضوع‌ برمی‌خوریم که چنین حالت‌هایی برایشان پیدا شده و بعد براثر خـوردن غـذایی شبهه‌ناک، آن حالت‌ یا‌ کرامت‌ از آنها گرفته شده، حتی درموردجناب شیخ رجبعلی خیاط هم این اتفاق‌ افـتاده‌ بـود. آقای الهی مطلق طی نامه‌ای به کیهان فرهنگی از خانم طیبه الهی قـمشه‌ای هـمسر حکیم‌ الهی‌ قمشه‌ای نقل کردند که: روزی جـناب شـیخ رجـبعلی خیاط حسب‌المعمول به دیدار‌ آقای‌ الهی قـمشه‌ای مـی‌رود و خانم طیبه الهی‌ قمشه‌ای‌ از‌ پس پرده شنیده است که جناب شیخ‌ به‌ آقای الهی قـمشه‌ای گـفته بود: من امروز از بازار مـسجد شـاه که مـی‌آمدم‌ بـعضی‌ از مـردم را به شکل‌ جانورانی‌ وحشتناک دیدم‌ و دچـار‌ وحـشت شدم، رفتم و انگشت به‌ نمک‌ باقالی فروش آنجا زدم و چشیدم تا آن حالت از مـن سـلب‌ شود.

حجت‌الاسلام ری شهری: به هر حال،‌ غـذای حلال تأثیر فراوانی‌ در‌ کـسب کـمالات معنوی دارد.

کیهان‌ فرهنگی:‌ جناب ری شـهری! شـما کار تبلیغ و سخنرانی را از کجا آغاز کردیدو‌ آن‌ زمان چه احساسی داشتید؟

حجت‌الاسلام‌ ری‌ شـهری:‌ مـن در اولین‌ سفر‌ تبلیغی‌ام همراه بـا آقـای‌ مـحمدی‌ گلپایگانی بودم، آن زمـان مـا در مدرسه آیت‌الله گلپایگانی بـودیم، البـته کسان دیگری هم‌ بودند.‌

به هر حال برای اولین‌ سفر‌ تبلیغی‌ام به‌ اهواز‌ رفـتم.‌ یـادم هست که مرحوم‌ حاج محسن تـهرانی هـم بودکه بـعد در نـجف در آب غـرق شد. من برای اولیـن‌ بار‌ در دهه محرم در اهواز منبر‌ رفتم‌ و بعد‌ به‌ تدریج به اطراف‌ اراک‌ و کاشان رفتم و بـرای مـنبرهای درون شهر آماده شدم.

کیهان فرهنگی: ولی شما کـه قـبلا‌ بـه‌ اهـواز‌ رفـته بودید.

حجت‌الاسلام ری شهری: درسـت اسـت،‌ اما‌ بعد‌ از‌ آن‌ دیگر‌ در شهر منبر نرفتم، یعنی خیلی آمادگی سخنرانی در شهر را نداشتم. من در منبر رفـتن خـیلی خجول بـودم و اصلا هم‌فکر نمی‌کردم روزی آمادگی رفتن به‌ مـنبر راه پیـدا کـنم. البـته دو سـه سـال قبل از پیروزی انقلاب، دیگر در شهرهای مختلف به منبر می‌رفتم، از جمله به نهاوند رفتم که آقای فاکر هم آنجا منبر‌ می‌رفتند.‌

کیهان فرهنگی: روال سفرهای تبلیغی آن زمان چگونه بـود. شما محل را انتخاب می‌کردید یا از طرف حوزه جایی پیشنهاد می‌شد؟

حجت‌الاسلام ری شهری: از جاهای مختلف کشور‌ می‌آمدند‌ و دعوت می‌کردند. انتخاب خودم هم بود. مثلا منبر نهاوند را شهید قدوسی برایم تدارک دید.

کـیهان فـرهنگی: چه خاطره جالبی از‌ سفرهای‌ تبلیغی‌تان دارید؟

حجت‌الاسلام ری شهری:‌ خاطره‌ بسیار است، اما یک خاطره از سخنرانی امام در حسینیه اصفهانی‌ها در آبادان قبل از پیروزی انقلاب و در اوج خفقان دارم که بسیار‌ جالب‌ است. ساواک به خـاطر‌ هـمین‌ سخنرانی، مرا ممنوع‌المنبر کرد. پس از پیروزی انقلاب با آنکه خودم موضوع سخنرانی را فراموش کرده بودم. دیدم در گزارش ساواک آمده است، فلانی در صحبت‌هایش می‌گوید: طـبق روایـات صحیح،‌ قبل‌ از ظهور امام زمـان، در ایـران حکومت اسلامی تشکیل می‌شود و آن حکومت برای امام زمان، سرباز تربیت می‌کند. در حالی که در آن زمان کسی با تحلیل سیاسی، پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی را‌ باور نمی‌کرد.

کـیهان فـرهنگی: مأخذ این روایت بـه یـادتان مانده است؟

حجت‌الاسلام ری‌شهری: من منبع این‌ روایت را بعد از پیروزی انقلاب در جزوه‌ای به نام «تداوم‌ انقلاب‌ اسلامی‌ ایران تا انقلاب مهدی(ع)» نوشتم. احادیث زیادی دلالت به این امر دارند و قابل انطباق بـا انـقلاب ‌‌اسلامی‌ ماست، اما مأخذ این روایت که گفتم، در کتاب «غیبت نعمانی» است و می‌دانید‌ که‌ ایشان در سال ۴۹۰ فوت کرده و متعهد شده که من تنها احادیث صحیح را‌ در کتابم نقل می‌کنم وهمانجا روایـتی را از امـام باقر(ع) نـقل می‌کند که‌ فرموده‌اند: عده‌ای از شرق‌ قیام‌ می‌کنند و حق را از حکومت طلب می‌کنند، ولی به آنها نمی‌دهند. بعد از مدتی دوبـاره قیام می‌کنند و این بار حکومت حاضر می‌شود هرچه آنها می‌خواهند، بـه آنـها بـدهد، ولی‌ مردم قبول نمی‌کنند، تا اینکه مردم حکومت تشکیل می‌دهند. حضرت می‌فرمایند: کسانی که در راه این حکومت کـشته ‌ ‌مـی‌شوند، شهید هستند. و در آخر روایت می‌فرمایند: اگر من آن زمان را‌ درک‌ کنم، خودم را حفظ مـی‌کنم، بـرای ایـنکه ظهور حضرت مهدی(عج) نزدیک است. و عجیب این است که من این روایت را در احادیث اهل سـنت هم دیدم. آنها هم این‌ حدیث‌ را با اندکی تفاوت در مقدمه، از پیامبر اسلام(ص) نـقل کرده‌اند، اما شیعیان آن را از طـریق امـام باقر(ع) نقل کرده‌اند. در کتب اهل سنت از قول پیامبر(ص) آمده‌ است:‌ که ما اهل بیتی هستیم که خداوند آخرت را برای ما انتخاب کرده و بچه‌های مرا شهید و تبعید می‌کنند و چه و چه، تا مـی‌رسد به اینکه یک‌ قومی‌ از‌ مشرق قیام می‌کنند که در‌ آن‌ زمان‌ مهدی(ع) خواهد آمد. این حدیث با یک تفاوت‌هایی همینطور است و یک حدیث و دو حدیث هم نیست، روایات زیادی با‌ محتوا‌ موجود‌ اسـت. مـن آن موقع از مجموع آن احادیث،‌ اطمینان‌ برایم حاصل شد که بالاخره در ایران یک چنین اتفاقی خواهد افتاد. در شرایطی که زمان ما مساعد با‌ این‌ استنباط‌ من نبود و بسیاری از بزرگان ما، به پیـروزی انـقلاب،‌ امیدی نداشتند و می‌گفتند که امام با آمریکایی‌ها تند برخورد می‌کند و با این روش، مشکل پیدا می‌کنیم!‌ یعنی‌ کسی‌ پیش‌بینی نمی‌کرد که انقلاب با آن سرعت و قدرت پیروز شود.‌ تنها،‌ امـام مـطمئن بود. البته در آن زمان حضرت امام ۱تصویر روشنی از آنچه در ذهن داشت،‌ بیرون‌ نمی‌داد،‌ اما محکم می‌دانست که حکومت تشکیل می‌دهد و به شهید بهشتی فرموده‌ بودند‌ که‌ شما حکومت اسلامی را سـازمان‌دهی کـنید. البـته این هم گفتنی است کـه آقـای نـصرالله‌ شاه‌آبادی‌ نقل‌ می‌کنند که مرحوم شاه‌آبادی بزرگ به امام گفته بودند که شما شاه را ساقط‌ می‌کنید‌ و حکومت تشکیل می‌دهید و بعد جـنگ مـی‌شود.

کـیهان فرهنگی: از مرحوم‌ سیدعلی‌ قاضی‌ استاد عرفان علامه طـباطبایی هـم‌چنین چیزی نقل شده است. از برکات سروکار داشتن با‌ حدیث‌ هم یکی این بوده که به هر حال شما را بـه چـنان اسـتنباطی‌ رهنمون‌ شده.‌ جناب ری‌شهری! اطلاع داریم که شما از حافظین قـرآن هم هستید، در پیوند با این‌ موضوع‌ چند سوءال ممکن است در ذهن جوانان مطرح شود. اول اینکه در‌ قرن‌ بیست‌ و یـکم و عـصر ارتـباطات و چاپ و وسایل دیجیتالی و در شرایطی که می‌توانیم‌ به‌ راحتی‌ کل قرآن مـجید را در یـک لوح فشرده ) CD( جا بدهیم‌ و از طرفی دیگر شبهه تحریف قرآن هم در این شرایط نیست تا با کمک حـافظه، قـرآن‌ را‌ از تـحریف مصون کنیم، اصولا حفظ قرآن کریم چه ضرورتی دارد، کاربرد‌ آن‌ چیست و خـود شـما بـا کثرت گرفتاری‌ و کارهای‌ اجرایی، چگونه موفق به حفظ کامل قرآن‌ کریم‌ شدید؟

حجت‌الاسلام ری شهری: ایـن خـودش سـه سوءال است. اجازه بدهید اول، روند‌ حفظ‌ قرآن را برایتان بگویم. حقیقت‌ این‌ است که‌ مـن‌ از‌ هـمان زمان که قم رفتم، به‌ فکر‌ حفظ قرآن افتادم. مسأله ارتباط با قـرآن و حـدیث، احـساسی بود که‌ خودم‌ می‌دیدم و بیش از هرچیز دیگری‌ با این دو مأنوس‌ ومرتبط‌ بودم.

آن زمان هم حـفظ‌ قـرآن‌ رسم نبود، ولی من از همان زمان که در پنجعلی قم خانه‌ای اجاره‌ کردم،‌ به فـکر حـفظ قـرآن بودم‌ و همانجا‌ شروع به حفظ‌ یکی‌ دو جزء قرآن کردم.‌ بعد‌ وسوسه‌ای برایم پیش آمد کـه نـکند انگیزه‌های خودنمایی یا انگیزه‌های غیرالهی دیگر مرا وادار‌ کرده‌ که قرآن را حفظ کـنم. بـه‌ خـاطر‌ همین وسوسه‌ها‌ این‌ کاررها‌ شد تا سال ۱۳۴۷‌ که با آقای مشکینی به مشهد رفتم. یـک روز مـوقع صـرف صبحانه، مسأله حفظ قرآن‌ مطرح‌ شد. من به آقای مشکینی گفتم:‌ حـافظه‌ مـن‌ طوری‌ است‌ که می‌توانم شش‌ ماهه‌ قرآن را حفظ کنم. ایشان گفتند: اگر شش ماهه این کـار را کـردی من پنج هزار‌ تومان‌ به‌ تو جایزه می‌دهم! خب، این مبلغ آنـ‌ زمـان‌ برای‌ خودش‌ پول‌ زیادی‌ بود. گفتم:نه، ده هزارتومان بدهید!

فـرمودند: نـدارم، اگـر داشتم می‌دادم. به هرحال، برسر مبلغ قـرارمان بـه هم خورد. چندماهی ازاین موضوع گذشت. با خودم گفتم حالا بیا‌ برای خـدا، قـرآن را حفظ کن، نه برای جـایزه! و شـروع به حـفظ قـرآن کـردم والبته این بار برای آنکه دیـگر وسـوسه‌ای برایم پیش نیاید، نذرکردم که قرآن را حفظ‌ کنم‌ و حفظ کردم. البته مـن بـه کسی توصیه نمی‌کنم که برای ایـن کار نذرکند.

کیهان فرهنگی: بـه طـور کلی دوره حفظ کردن قرآن بـرای شـما چقدر طول کشید؟

حجت‌الاسلام‌ ری‌ شهری: دقیقاً یادم نیست چقدر طول کشید، ولی به دلیـل ایـنکه نمی‌توانستم محفوظاتم را تکرار کنم، پنـج جـزء آن را فـراموش کردم.

کیهان‌ فرهنگی:‌ آن زمـان هـم مثل حالا‌ نبود‌ کـه کـسی دراین زمینه تجربه یا راهنمایی ویژه‌ای داشته باشد.حالا تجربه‌های متنوع ثبت و ضبط شده و روشـ‌های حـفظ قرآن دردسترس علاقه‌مندان است. آن‌ زمـان‌ بـه دلیل فـقدان تـجربه‌ و آمـوزش تصور می‌کردیم یکبار کـه قرآن را حفظ کنیم، دیگر کار تمام است!

حجت‌الاسلام ری شهری: درست است، ما آن زمان مربی نداشتم و نـمی‌دانستیم کـه نگه داشتن قرآن درذهن،‌ خیلی‌ مـهمتر از حـفظ اولیـه آن اسـت. بـه هرحال، آن زمان مـن قـرآن را با شماره آیه حفظ نمی‌کردم و به همین دلیل قرآن را حفظ هستم ولی شماره آیات را‌ نمی‌دانم.‌ من آنـ‌ زمـان ۲۵جـزء قرآن را شکسته بسته حفظ بودم و با پنـج جـزء آن را حـفظ نـداشتم. تـا‌ ایـنکه پس از پیروزی انقلاب به وزارت اطلاعات رفتم. وقتی که‌ برای‌ شرکت‌ درجلسات هیات دولت رفت و آمد می‌کردم، به ذهنم آمد که از فرصت بین راه استفاده کنم‌ و ‌‌از‌ آن به بعد درفواصلی که بـه هیات دولت می‌رفتم و برمی‌گشتم، دراتومبیل شروع‌ به‌ حفظ‌ قرآن کردم و به تدریج کل قرآن را حفظ شدم.

کیهان فرهنگی: شیوه تکرارتان به‌ چه صورت است؟

حجت‌الاسلام ری شهری: من درگذشته روزی دوجزء قرآن می‌خواندم و حالا هـر وقـت فرصتی‌ پیدا‌ می‌کنم و درراه منزل به محل کار یا بالعکس، و موقع قدم زدن، برای محفوظ ماندن قرآن در ذهنم، بدون آن که وقت مستقلی برای این کار داشته باشم، محفوظاتم را‌ تکرار می‌کنم.

کـیهان فـرهنگی: لطفاً اگر تجربیات دیگری هم دراین زمینه دارید بفرمایید.

حجت‌الاسلام ری شهری: مسأله اول درحفظ قرآن، تمرکز است. من این را به تجربه آموخته‌ام که پراکند خـوانی،‌ نـامنظم‌ خوانی و عدم تکرار منظم بـاعث مـی‌شود که انسان از حفظ قرآن منصرف شود. باید با تمرکز برای این کار وقت گذاشت‌و به صورت تهاجمی جلو رفت. استفاده از یک‌ نوع‌ قرآن هـم بـرای حفظ قرآن خیلی مـهم اسـت. استفاده از چند قرآن با چاپ های مختلف ذهن را دچار تشتت می‌کند.

استفاده از قرآن‌هایی که آخرش به یک آیه‌ ختم‌ می‌شود خیلی مهم است. گوش دادن به ترتیل قرآن هم از مواردی است کـه درحـفظ قرآن و تلفظ صحیح آن بسیار موءثر است استفاده از شیوه‌های جدید و ابزارهای‌ سمعی‌ و بصری هم مفید است

کیهان‌ فرهنگی:‌ درباره‌ سودمندی‌های حفظ قرآن با توجه به شرایط امروز هم بفرمایید.

حجت‌الاسلام ری‌شهری: حفظ داشـتن قـرآن به پژوهـشگر کمک می‌کند که ریشه‌ احادیث‌ را‌ در قرآن بیابد و از کاوش‌های دیگر بی‌نیاز‌ شود.

برکات حفظ قرآن برای اهل علم در زنـدگی علمی و تحقیقی آنها بسیار زیاد است و این جدای از‌ معنویت‌ و روحانیتی اسـت کـه حـفظ قرآن برای انسان مسلمان ایجاد می‌کند.‌ اصولا نفس حفظ قرآن برای انسان، نورانیت دارد. کسی که قرآن را بـرای ‌ ‌خـدا حفظ می‌کند، برای این‌ که‌ قرآن‌ در قلب او باشد، بسیار ارجمند است. در روایات هـست: کـسی‌ کـه‌ حافظ قرآن باشد، گویی که نبوت را در درون خویش جای داده است. این مضمون حدیث‌ است.‌

البته حـافظ قرآن باید زمینه نورانیت را در درون خودش فراهم کند.‌ حافظ‌ قرآن‌ باید توجه کند کـه اگر ظرف پاک وجود انـسان آلوده شـود، نه تنها حفظ‌ قرآن‌ نورانیتی‌ برای او نخواهد داشت، بلکه برای او زیبانبار هم خواهد بود.

کیهان فرهنگی: جناب‌ ری‌شهری!‌ حضرتعالی پس از انقلاب، مسوولیت‌های متعددی را متقبل شده‌اید، لطفاً از مشاغل و مسوولیت‌های‌ پس‌ از انقلابتان بفرمایید و این کـه اصولا چه شد که به کارهای اجرایی روآوردید؟‌

حجت‌الاسلام ری‌شهری: همانطور که می‌دانید پس از پیروزی انقلاب، حضرت امام، مسأله دادگاهای‌ انقلاب‌ را‌ به جامعه مدرسین محول کرده بودند. از طرفی، احکام قضات را هم آقـای مـشکینی و آقای‌ منتظری امضا می‌کردند. آن زمان، درسال ۱۳۵۸ از من خواستند که به‌ تهران‌ بیایم‌ و دادگاه انقلاب ارتش را برای مقابله با توطئه‌هایی که در ارتش بود، تأسیس کنم.‌ من‌ مایل‌ نبودم قم را رها کـنم و بـه تهران بیایم، چون آنجا هم‌ تحصیل‌ می‌کردم و هم تدریس داشتم.

گفتند شما برای مدت شش ماه به تهران بیا و این‌ دادگاه‌ را ایجاد کن و برگرد.

من هم پیش خودم گفتم بـرای‌ مـدت‌ شش ماه به تهران می‌روم و مجدداً‌ به‌ قم‌ برمی‌گردم؛ اما رفتنم به تهران همان بود‌ که‌ تا امروز، هنوز هم ادامه دارد.

کیهان فرهنگی: با توجه به حضور طولانی‌تان‌ در‌ مـسوولیت‌های حـساس، مـهمترین واقعه سالهای‌ نخست‌ کارتان را‌ چـه‌ چـیزی‌ می‌دانید؟

حجت‌الاسلام ری‌شهری: طـی ۲۵سال حضورم در دادگاه‌ انقلاب‌ ارتش از اواسط سال ۵۸ و بعد تأسیس وزارت اطلاعات درسال ۶۳‌ اتفاقات‌ بسیار مهمی در کشور افتاد که‌ مهمترین آن، مسأله تـوطئه‌ حـزب‌ خـلق مسلمان در تبریز بود.‌ آن‌ زمان من همراه شـهید فـلاحی به تبریز رفتم، آنجا عده‌ای از نظامیان پایگاه‌ هوایی‌ تبریز را تصرف کرده بودند.‌ رادیو‌ تلویزیون‌ هم در تصرف‌ حزب‌ خلق مـسلمان و نـیروهای‌ آنـها‌ بود. البته مردم با آنها مقابله کرده بودند و آنها را گـرفته بودند. ما‌ برای‌ محاکمه ضدانقلابیون به آنجا رفتیم و قضیه‌ خاتمه پیدا‌ کرد.‌ همچنی در هوانیروز اصفهان‌ و بوشهر هم مـسایلی بـود. عـده‌ای از نظامیان پایگاه آنجا تحصن کرده بودند و پایگاه‌ را‌ به تعطیلی کشانده بـودند. آنـجا با‌ برخوردهای‌ قضایی‌ متعادل‌ جلو‌ توطئه‌ها را گرفتیم.

کیهان‌ فرهنگی: مقصود نظامیان از تحصن‌ها و بی‌نظمی‌ها در پایگاه‌ها چه بود؟

حجت‌الاسلام ری شـهری: آن تـوطئه‌ها‌ بـرای‌ به‌ هم ریختن ارتش بود.

کیهان فرهنگی: در‌ آن‌ زمان‌ تشکیلاتی‌ هم‌ برای‌ پیـشبرد کـارهایتان وجـود داشت.

حجت‌الاسلام ری شهری: وقتی که به ارتش رفتم تنها یک اتاق در همین سازمان نـیروهای مسلح بـه مـن دادند. آنجا بنا به‌ ضرورت، تشکیلاتی تأسیس کردم، اصولاً هرجا رفته‌ام تشکیلاتی را تأسیس کـرده‌ام کـه ماندگار باشد. مهمترین مسأله‌ای که در سال ۵۹ داشتیم، کودتای نافرجام نوژه بود که جـمع کـردن آن هـم‌ با‌ ما بود. من در کتاب خاطراتم که هنوز چاپ نشده، جزئیات آن را شرح داده‌ام.

کیهان فـرهنگی: چـند سال پیش کتاب ویژه‌ای هم با عنوان کودتای نوژه چاپ شد.‌

حجت‌الاسلام ری شـهری: درسـت اسـت، آن کتاب هم با استفاده از خاطرات من نوشته شده بود اما خاطرات کامل من یک اثـر پنـج‌ یا‌ شش جلدی است.

جلد اول‌ آن‌ را آقای حسینیان چاپ کرده که حدود ۵۰۰ صـفحه اسـت و مـطالب آن تا محاکمه سران حزب توده است. من آن زمان مصاحبه‌های متعددی‌ درباره‌ کودتای نوژه با مـطبوعات‌ داشتم.

کـیهان فـرهنگی: ماهیت این کودتا چه بود و حامیان خارجی آن چه کسانی و کدام کشور یـا کـشورها بودند؟

حجت‌الاسلام ری شهری: در جریان کودتای نوژه، شرق و غرب با‌ هم‌ متحد بودند. البته کودتا، آمریکایی بود، طـراحی آن در آمـریکا و با همکاری سازمان سیا بود ولی آن طور که کودتاچیان اعتراف کردند - و این قـابل تـأمل است - می‌گفتند:‌ آمریکایی‌ها، روس‌ها‌ را هم درجریان گـذاشته بـودند. ایـن ادعای آنها بود.

کیهان فرهنگی: از نیروهای داخلی چـه کـسانی با‌ کودتاچیان همکاری داشتند؟

حجت‌الاسلام ری شهری: اطلاعات زیادی که از کودتاچیان‌ به‌ دست‌ آمد نـشان مـی‌داد که کودتاچیان موضوع را با آقـای شـریعتمداری در میان گـذاشته بـودند و در صـحبت‌های ‌‌حضرت‌ امام هم به این مـوضوع اشـاره شده است.

کیهان فرهنگی: کشف کودتای‌ نوژه‌ از‌ کجا و چگونه صورت گرفت؟

حجت‌الاسلام ری شـهری: قـبل از کشف کودتا، یک روز نزدیک‌ غروب آفـتاب، من در دفترم نشسته بـودم کـه آقای سعید حجاریان به دفـترم‌ آمـد. ایشان آن زمان‌ با‌ اطلاعات کمیته اداره دوم همکاری می‌کرد. آقای حجاریان آن روز با حالتی هیجان‌زده پیـش مـن آمد و گفت با شما یـک کـار خـصوصی دارم و در مورد کودتاچیان مـطالبی گـفت. آن‌ زمان هیچیک از افـراد مـوءثر قوه قضائیه از کودتا خبر نداشتند. آقای قدوسی هم دادستان دادگاه انقلاب بود، ولی ظاهراً از مـوضوع خـبر نداشت، اگر خبر داشت قطعاً بـه مـن می‌گفت.‌ مـن‌ آن مـوقع فـوراً خانواده را منزل پدرم فرستادم کـه کسی آنجا نباشد و متمرکز شدم روی برخورد با آن قضایا. گروههای مختلفی را هم در قصر فیروزه از نیروهای نـظامی‌ آنـجا‌ تشکیل دادیم و اولین گروه کودتاچیان را هـمان شـب دسـتگیر کـردیم و کـار ادامه پیدا کـرد تـا ضربه زدن به همه افرادی که در ایران با کودتاچیان بودند. البته‌ سران‌ کودتا و رده‌های اداره کننده آن، از جـمله سـرهنگ بـنی‌عامری همه به خارج فرار کرده بودند. بـه هـر حـال، بـقیه کـودتاچیان در دادگـاه انقلاب ارتش محاکمه شدند. مسأله دیگر‌ توطئه‌ قطب‌زاده‌ بود که آن هم رسیدگی‌اش‌ با‌ دادگاه‌ انقلاب ارتش بود. همینطور رسیدگی به اتهام سران حزب توده که در آن محاکمه، سـران سیاسی حزب تودهه در جلسه شرکت‌ کرده‌ بودند‌ ولی محاکمه نشدند.

کیهان فرهنگی: لطفاً از چگونگی‌ ورودتان‌ به وزارت اطلاعات بفرمایید؟

حجت الاسلام ری شهری: مسئوولیت بعدی من وزارت اطلاعات بود. ابتدا آقای مهندس موسوی در‌ سال‌ ۶۲‌ آقای فـردوسی‌پور را بـرای این مسئوولیت در نظر گرفته بودند،‌ ولی ایشان رأی نیاورد. شرایط برای وزیر اطلاعات در آن فضا به دلیل مسایل سیاسی وشرعی این بود‌ که‌ این‌ مسئوولیت باید تحت نظارت کسی باشد که قـابل اعـتماد باشد؛ و شرط‌ کردند که وزیر اطلاعات باید اجتهاد داشته باشد و همین جا مشکل پیدا شد و این‌ قضیه‌ تا‌ سال ۶۳ طول کشید. بعد بـا بـنده صحبت کردند. آقای مهندس مـوسوی‌ گـفتند:‌ امام‌ فرموده‌اند که من به سایر وزارتخانه‌ها کار ندارم ولیکن هر کسی خواست وزیر اطلاعات‌ بشود،‌ من‌ نظر دارم و به من اطلاع بدهید. در آن شرایط مـن احـساس تکلیف کردم‌ و آن مسئوولیت را پذیرفتم.

کـیهان فـرهنگی: بعد از انتخاب‌تان به وزارت اطلاعات با‌ حضرت‌ امام‌ هم ملاقاتی داشتید؟

حجت‌الاسلام ری‌شهری: چرا، اتفاقاً یکی از خاطرات جالب من همان ملاقات‌ است.‌ روزی که هیئت دولت با حضرت امام دیدار داشت، من هم هـمراه بـا‌ آیت‌الله‌ خامنه‌ای‌ رهبر معظم انقلاب که آن زمان رئیس جمهور بودند، خدمت امام رفتیم. صحبت‌های ایشان که‌ تمام‌ شد، وزرا یکی‌یکی دست حضرت امام را بوسیدند و رفتند. من ایستاده‌ بودم‌ و نگاه می‌کردم. امـام دوبـار اشاره کـرده بودند که من بمانم، اما من متوجه نشده بودم،‌ دفعه‌ بعد،‌ حاج احمد آقا به من گـفتند: امام می‌گویند شما بنشینید و نروید.‌ من‌ نشستم. آنجا امام با لحـن خـاصی فـرمودند: فلانی! وزارت اطلاعات است، وزارت کشاورزی نیست! حواست را‌ جمع‌ کن، هر کسی را نیاور، دقت کن. با آقایان هم کـارها ‌ ‌را‌ هـماهنگ‌ کن. من فوری فهمیدم که اگر بخواهم‌ قول‌ بدهم‌ که با آقایان هـماهنگ ومـشورت کـنم چه‌ اتفاقی‌ ممکن است بیافتد ومی‌دانستم که بین دیدگاهها هماهنگی وجود ندارد. آقای خامنه‌ای (رهـبر‌ معظم‌ انقلاب)، آقای هاشمی و آقای‌ موسوی‌ هر کدام‌ دیدگاه‌ خاصی‌ داشتند و دیدم اگـر بخواهم با‌ آنها‌ هـماهنگ کـنم، مشکل پیش می‌آید، آقای موسوی هم گفته بودند که معاونت‌هایت‌ را‌ با من هماهنگ کن. به همین‌ دلیل بود که به‌ حضرت‌ امام عرض کردم چشم، من‌ مشورت‌ می‌کنم ولی شما اجازه بـدهید بعد از مشورت، خودم تصمیم بگیرم، چون ممکن‌ است‌ این آقایان نظریات مختلفی داشته‌ باشند‌ و چون مسئوولیت با‌ من‌ است، خودم افراد را‌ تعیین‌ می‌کنم و به نظر کسی عمل نمی‌کنم. چون می‌دانستم کـه مـمکن است ذهن امام‌ را‌ نسبت به بعضی افراد یا مسایل‌ حساس‌ کنند، به‌ امام(ره)‌ عرض‌ کردم: شما بدانید که‌ بعد از این، درباره من زیاد صحبت خواهد شد، چون مجموعه‌ای که مـی‌خواهیم راه بـیناندازیم‌ هفت‌ خط است! خطها را هم برای‌ حضرت‌ امام‌ مشخص‌ کردم:‌ یک خط از‌ سپاه،‌ یک خط از کمیته، یک خط ازاطلاعات دادگاه انقلاب ارتش، یک خط از اطلاعات نخست‌وزیری و خلاصه‌ هفت‌ جـریان را بـرایشان شرح دادم که قرار‌ است‌ همه‌ این‌ هفت‌ جریان‌ در وزارت اطلاعات متمرکز بشوند و ما آنها را گزینش کنیم. امام فرمودند: نه، تا به حال کسی چیزی به من نگفته، فقط اظهار کـرده‌اند کـه آقـای‌ ری‌شهری برای این کار مـناسب اسـت و بـاز در ادامه خطاب به بنده فرمودند: اگر شما در این وزارتخانه باشید، عمداً کار خلاف انجام نمی‌شود. بعد هم خداحافظی کردم و رفتم.

کیهان فـرهنگی: بـا تـوجه به ترکیب هفت جریانی که اشاره فرمودید، در عـمل مـشکلی به لحاظ اعمال سلیقه شخصی یا سیاسی افراد وجریان‌ها در کار وزارت پیش نمی‌آمد؟

حجت‌الاسلام‌ ری‌ شهری: سلیقه سیاسی را نمی‌شود از افراد دور کـرد امـا مـن در مدیریت، از همه نیروهای کارآمد، با سلیقه‌های مختلف استفاده‌می‌کردم. البته، شـرط‌ بود‌ که افراد وزارت، عضو هیچ‌ حزب‌ و گروه سیاسی نباشند، اما اختلاف سلیقه سیاسی امری طبیعی است؛ درعـین حـال، نـمی‌گذاشتم کسی سلیقه سیاسی خودش را اعمال کند و کار تصمیم‌گیری‌ها‌ همه‌اش‌ به خـود مـن باز‌ می‌گشت،‌ یا به مجموعه‌ای که نمی‌توانست دخالت سیاسی بکند.

کیهان فرهنگی: معمولاً وزارت اطلاعات به دلیل اشـراف بـر مـسایل افراد و گروههای سیاسی، از طرف رجال و جناح‌های سیاسی به نوعی‌ تحت‌ فشار قـرار مـی‌گیرد آیـا شما در دوران وزارت با فشارهایی از این دست مواجه نشدید؟

حجت‌الاسلام ری شهری: چرا، بعضی از نمایندگان مجلس در زمان انـتخابات تـماس مـی‌گرفتند و سعی‌ می‌کردند‌ از راه‌ وزارت اطلاعات چیزی بگیرند که کسی را بیاورند یا ببرند. اما من بـه هـیچ وجه نپذیرفتم. مثلاً‌ درجریان مهدی هاشمی، یکی از جریان‌های سیاسی، اسامی افرادی را می‌خواست‌ کـه‌ در‌ پرونـده او آمـده بود. حتی مصوبه‌ای را در مجلس گذارندند که ما پرونده مهدی هاشمی را به ‌‌مجلس‌ ببریم و طـرح کـنیم. من دیدم اگر این پرونده به مجلس برود، افرادی‌ بی‌جهت‌ متهم‌ می‌شوند و آبـروی عـده‌ای مـی‌رود. از طرفی بعضی‌ها، مصوبه‌ای از مجلس گرفته بودند که پرونده‌ به مجلس برود. من خدمت حضرت امـام نـامه دادم و جریان را به‌ ایشان نوشتم که گروهی‌ می‌خواهند‌ از این پرونده سوءاستفاده کنند و بـی‌جهت عـده‌ای را مـتهم کنند. حضرت امام در پاسخ نوشتند که ارسال این پرونده و امثال آن به مجلس، خلاف شرع و قـانون اسـاسی اسـت.‌

به هرحال، تا من در وزارت اطلاعات بودم نگذاشتم ازهیچ پرونده‌ای در وزارت، استفاده نـامطلوب بـشود. با قاطعیت می‌گویم که هیچ اقدام سیاسی تا آن موقع که من در وزارت‌ اطلاعات‌ بودم، صورت نـگرفته است.

کـیهان فرهنگی: در اوایل کارتان در وزارت اطلاعات با فعالیت‌های مهدی هاشمی آشنا نبودید؟

حجت‌الاسلام ری شهری: من آن زمـان شـناخت زیادی از ایشان نداشتم، یعنی با‌ توجه‌ بـه ایـن کـه با آقای منتظری متصل بودند، به عـمق کـارهایش آشنا نبودم و وزارت اطلاعات هم کاری با او نداشت. مهدی هاشمی در پوشش نهضت‌ها کار مـی‌کرد و مـا‌ هم به نهضت‌ها کاری نـداشتیم. او یـک پوشش طـبیعی بـرای خـودش درست کرده بود.

کیهان فرهنگی: اولین بـار از کـجا پی به فعالیت‌های خرابکارانه مهدی هاشمی بردید؟

حجت‌الاسلام ری‌ شهری:‌ اولین‌ باری که مـن مـتوجه شدم‌ که‌ جریان‌ مهدی هاشمی یـک جریان خطرناک است، اطـلاع از پرونـده او در اصفهان بود. آنجا مطلع شـدم کـه او در قتل مرحوم‌ شمس‌آبادی‌ نقش‌ داشته، بعد من اوراقی از این پرونده را‌ پیش‌ آقای مـنتظری بـردم که مهدی هاشمی را از بیت خـودشان طـرد کـنند. بعد از چند روز دیـدم کـه تمام‌ آن‌ اوراقی‌ کـه مـن برایشان داده بودم، به مهدی هاشمی داده شده‌ بود! من از آنجا به اصطلاح قدری مسأله‌دار شـدم و خـیلی هم کوشش کردم که آقای مـنتظری حـساب‌ خودشان‌ را‌ از حـساب مـهدی هـاشمی جدا کنند که مـتأسفانه نشد. من مطلب‌ را‌ خدمت حضرت امام عرض کردم. ایشان آن موقع چیزی نگفتند و دستوری ندادند، حـالا چـه حکمتی‌ داشت،‌ نمی‌دانم.‌ آن زمان معاونت ضـد جـاسوسی وزارت اطـلاعات یـک جـریانی را تعقیب می‌کرد‌ کـه‌ در‌ ادامـه به یک خانه تیمی رسیدند. خانه‌ای که در آن انواع سلاح‌ها و مواد‌ سمی‌ سرطان‌زا‌ و کشنده و چیزهای دیگر وجـود داشـت. آنـجا بود که ما جریان آن خانه‌ و ارتباط آن بـا مـهدی هـاشمی را بـه امـام خـبر دادیم. جاج احمد آقا‌ گفتند:‌ امام‌ فرموده‌اند: بروید کار را دنبال کنید. خانه را که گرفتیم، امام محکم ایستاد و گفت:‌ باید این قضیه دنبال شود و عمق جریان در بیاید و آن قـضیه‌ کشف‌ شد:‌ قتل مرحوم شمس‌آبادی، قتل شیخ قنبرعلی و افرادی که توی چاه انداخته بودند. این بود‌ که‌ رفتیم و جنازه‌ها را در آوردیم و کار از آنجا آغاز شد.

کیهان‌ فرهنگی:‌ مطالب مربوط به ماجرای مـهدی هـاشمی را هم در خاطراتتان آورده‌اید؟

حجت‌الاسلام ری شهری: همانطور‌ که‌ می‌دانید،‌ بخشی از کتاب آقای منتظری به من مربوط می‌شود ومن هم در‌ کتاب‌ خاطراتم همه آنها را که به من مربوط بوده پاسخ داده‌ام. آقـای مـنتظری یک سلسله مسایلی‌ را‌ راجع به قطب زاده و آقای شریعتمداری مطرح کرده‌اند که واقعاً تحریف‌ واقعیات‌ و تاریخ است و صحت ندارد.

کیهان‌ فرهنگی:‌ درمورد‌ شرایط سیاسی-اجتماعی انـقلاب در زمـانی که وزارت‌ اطلاعات‌ را تأسیس کـردید، چـیزی نفرمودید.

حجت‌الاسلام ری‌شهری: خب، آن‌زمان شایعه‌ها فراوان بود و گروهک‌های‌ سیاسی فعال بودند. ما در‌ شرایط‌ و فضای‌ خیلی‌ بدی‌ کار را شروع کردیم، امکانات ما‌ در‌ وزارت اطلاعات اندک بـود، گـروهک‌ها هرروز ماجرایی داشتند. مـرتب در جـاهایی مثل‌ نمازجمعه،‌ ناصرخسرو و جاهای دیگر بمب‌گذاری می‌شد.جنگ‌ همچنان ادامه داشت، صدام‌ و منافقین فعال بودند و ما‌ در‌ شرایطی که از هرطرف مشکلات و شایعه بود، باید عمل می‌کردیم و واقعاً‌ خوب‌ عمل شد. مسأله دیـگر، مـسأله‌ چپها‌ و فدائیان و گروه‌ کشتار‌ بود و دستگیری جاسوس‌های‌ آمریکایی‌ که فعال بودند و بعضی از آنها حتی به لباس روحانیت وارد شده بودند.

کیهان‌ فرهنگی: آیا توجه ویژه حضرت امام‌ به‌ شما به‌عنوان‌ وزیر‌ اطـلاعات‌ ادامـه پیدا کـرد و همچنان نسبت به کار شما مراقبت و پیگیری داشتند؟

حجت‌الاسلام ری‌شهری: بله، این توجه تا‌ آخر‌ بود، مثلاً وقـتی در نماز جمعه‌ تهران‌ بمب‌گذاری‌ شد،‌ فردایش،‌ یعنی روز شنبه‌ اعلام‌ کردیم کـه بـمب‌گذاران دسـتگیر شده‌اند، یادم هست همان‌موقع که خبر را اعلام کردیم، صبح، حاج احمدآقا‌ با‌ من‌ تماس گرفت و گفت: امام مـی‌فرمایند: ‌ ‌شـما‌ که‌ اعلام‌ می‌کنید‌ بمب‌گذاران‌ نماز‌ جمعه را گرفته‌اید، واقعاً همه را گرفته‌اید؟ یک‌وقت فرار نـکنند، و چـرا ایـن‌قدر زود خبر دادید؟ ممکن است افرادی باشند که هنوز دستگیر نشده باشند و فرار‌ کنند. گفتم:نه، هـمه را جمع کرده‌ایم.

کیهان فرهنگی: از چه‌طریق به آن سرعت بمب‌گذاران را شناسایی و دستگیر کردید؟

حجت‌الاسلام ری‌شهری: آنـ‌هم موضوع جالبی داشت. بـمب‌گذاران نـمازجمعه به سنندج رفته‌ بودند‌ تا با پول‌هایی که برای بمب‌گذاری گرفته بودند طلا بخرند و از کشور خارج کنند. یکی از نیروهای اطلاعات که آنجا بوده به آنها مشکوک می‌شودن که این همه‌ طـلا‌ را می‌خواهند چه کنند؟ پس از دستگیری، معلوم می‌شود که آنها همان بمب‌گذاران نمازجمعه تهران هستند.

کیهان فرهنگی: مردم غالباً پس از مدتی‌ شرایط‌ عجیب سال‌های آغاز انقلاب را‌ فراموش‌ می‌کنند. یادشان می‌رود که چه فتنه‌هایی را در گذشته ازسـر گـذرانده‌ایم و هرموقع فکر می‌کنند که همین حالا مهمترین فتنه‌ها در کار است، درحالی‌که‌ اینطور‌ نیست. هریک از آن‌ فتنه‌ها‌ درآن سال‌ها می‌توانست انقلابی را به نابودی بکشاند، اما مردم و امام محکم ایستادند و همه توطئه‌های رنـگارنگ را خـنثی کردند. ما در جنگ هم از گزند جاسوسان درامان نبودیم،‌ در‌ زمان دفاع مقدس، کسانی‌بودند که علیه کشور و نظام با دشمن همکاری داشتند.

حجت‌الاسلام ری‌شهری: واقعاً هریک از آن توطئه‌ها و فتنه‌های اول انقلاب می‌توانست انقلاب بـزرگی را بـشکند. مسایلی‌ مثل‌ جنگ، مسأله‌ آقای شریعتمداری، مسأله قبول قطعنامه، مسأله تجدیدنظر در قانون اساسی و شهادت ۷۲تن از یاران صمیمی انقلاب‌ در فاجعه انفجار حزب جمهوری یا ماجرای شهادت رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر-‌ باهنر‌ و رجـایی- مـن فـکر می‌کنم اگر هفتصد نفر هـم از بـزرگان کـشور شهید می‌شدند، امام مجدداً نیرو به ‌‌میدان‌ می‌آورد.

کیهان فرهنگی: یا انفجار دادستانی انقلاب.

حجت‌الاسلام ری‌شهری: بله، آن‌هم مهم بود.

کیهان‌ فرهنگی:‌ در سال‌های پایـانی دهـه شـصت وقایع مهمی د رکشورمان به‌وقوع پیوست، از جمله پذیرش قـطعنامه‌ و رحـلت جانگداز امام خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران؛ ازطرفی، تحولاتی هم در‌ مدیریت نظام صورت گرفت.‌ حضرت‌ آیت‌الله خامنه‌ای به‌رهبری انـقلاب بـرگزیده شـدند، آقای هاشمی رفسنجانی رئیس‌جمهور شد، آیت‌الله یزدی به ریاست قـوه قضائیه منصوب شد. درآن شرایط، شما را در مسوءولیت دادستانی کل انقلاب دیدیم و بعد‌ هم استعفای زودهنگام شما، لطفاً درباره ایـن مـوضوع هـم توضیح بفرمایید.

حجت‌الاسلام ری‌شهری: البته قبل از آنکه در مسوءولیت دادستانی کل انقلاب قـرار بـگیرم به من پیشنهاد شد که یا رئیس‌ دیوان‌ عالی کشور بشوم یا دادستان کل کشور، مـی‌دانید کـه مـقام رئیس دیوان عالی بالاتر از دادستان کل کشور است، اما آن‌زمان دیدگاه مـن ایـن بـود که اگر دادستان کل کشور‌ در‌ جایگاه واقعی خودش قرار بگیرد، بهتر می‌تواند خدمت کـند و تـرجیح دادم کـه دادستان باشم، ولیکن در عمل اینطور نشد؛ بعد از یک‌سال دیدم در آن جایگاه کاری نمی‌توان‌ کرد‌ و اسـتعفا دادمـ. و به سرپرستی حجاج ایرانی منصوب شدم و این بعد از آن بود که حاج‌احمد آقا اسـتعفا دادند.

کـیهان فـرهنگی: استعفای حاج‌احمدآقا از سرپرستی حجاج، بحث‌هایی‌ را‌ آن‌ زمان دامن زد.

حجت‌الاسلام ری‌ شهری:حاج‌ احمد‌ آقا بـه خـاطر رعایت احترام مادرشان که موافق این کار نبودند. از سرپرستی حجاج استعفا دادند. حـتی وقـتی مـن خصوصی با‌ حاج‌ احمدآقا‌ صحبت کردم، گفتم: مگر شما نگفتید که من‌ آقای‌ خامنه‌ای را آنـقدر قـبول دارم که هرچه بگویند انجام می‌دهم، چرا سرپرستی حجاج را نپذیرفتید؟

حاج احمدآقا گفتند: مـن‌ قـبول‌ دارمـ‌ ولی حالا مسأله من، مسأله مادر است و نمی‌توانم این‌ کار را بکنم.

کیهان فرهنگی: مرحوم حاج احمد آقـا نـامه‌ای بـه رهبر معظم انقلاب نوشته بودند که اگر‌ شما‌ نامه‌ای‌ بدهید وحکم ولایـی بـدهید، من این مسوولیت را می‌پذیرم.

حجت‌الاسلام ری‌ شهری:‌ به هرحال، بعد ازآن که سرپرستی حجاج مطرح شده از دادستانی کـل اسـتعفا دادم و سرپرست‌ حجاج‌ شدم.

کیهان فرهنگی: گویا دادسرای ویژه روحانیت هم در زمان شما ایـجاد شـد،‌ همینطور‌ است؟

حجت‌الاسلام ری شهری: بله، این هم بـرای خـودش داسـتانی دارد. زمانی که در وزارت‌ اطلاعات‌ بودم،‌ یک بـخش ویـژه برای روحانیت درست کردیم که به مسایل روحانیت و اتهاماتی که‌ روحانیون‌ داشتند بـه صـورت ویژه‌ای رسیدگی کنند. بعضی‌ها تـصور مـی‌کردند دادسرای ویـژه بـرای ایـن‌ است‌ که‌ با روحانیون راحت‌تر بـرخورد شـود!ولی درواقع عکس این قضیه بود، چون تأثیری که تخریب‌ روحانیون‌ فاسد و روحـانی نـمایان فاسد درجامعه و اذهان دارند، خیلی زیـاد است و به‌ همین‌ جـهت فـکرکردیم برخورد شدیدتری باید با آنـها بـشود و دادگستری توان لازم را برای برخورد‌ با‌ آنها ندارد. به همین جهت به حضرت امـام پیـشنهاد دادم که یک‌ بخش‌ ویژه‌ بـرای روحـانیون در وزارت اطـلاعات ایجاد شود و گـفتم:شما هـم یک بخش ویژه دیـگر در‌ قـوه‌ قضائیه‌ ایجاد کنید.

چند بارهم مقام معظم رهبری ریاست جمهوری وقت دراین رابطه‌ با‌ حـضرت امـام صحبت کردند. حضرت امام (ره) هـم بـه آقای مـوسوی اردبـیلی گـفته بودند که این‌ کـار‌ را انجام بدهید. آن زمان یک اتفاقی دررابطه با یکی از روحانیون‌ معروف‌ افتاد که قابل رسیدگی در دادسـراهای عـمومی‌ نبود،‌ درعین‌ حال برخورد شدیدی بـا او مـی‌شد. مـن‌ جـریان‌ را بـه جناب آقای خـامنه‌ای رسـاندم و گفتم: پرونده این است. آیا دادسرا‌ می‌تواند‌ به این مسأله رسیدگی کند؟‌ ایشان‌ هم همین‌ مـطلب‌ را‌ خـدمت امـام گفتند. امام فرموده بودند:‌ چه‌ کار کـنم؟ مـن چـند بـار بـه شـورای عالی قضایی گفته‌ام که دادسرای‌ ویژه‌ تأسیس کنید و اضافه کرده بودند:‌ من چند بار گفته‌ام‌ که‌ خود آقای ری شهری بیاید‌ تأسیس‌ کند. من حکم می‌دهم ایشان تـأسیس کند. جناب آقای خامنه‌ای به من فرمودند:‌ اما‌ حکم می‌دهند و شما دادسرای‌ ویژه‌ روحانیت‌ را تشکیل بدهید.

گفتم:‌ چون وزیر اطلاعات هستم،‌ مصلحت‌ نیست که من این کار را انجام بدهم. آن موقع آقـای فـلاحیان قائم مقام‌ وزارت‌ اطلاعات بود. حضرت امام حکم را‌ به‌ آقای فلاحیان‌ دادند‌ و قضیه دادسرای ویژه روحانیت‌ از آنجا که آغاز شد.

کیهان فرهنگی: واقعاً یکی ازچیزهایی که انقلاب را نجات داد،‌ همین‌ دادسرای ویـژه روحـانیت بود. جدای از‌ رسیدگی‌ به‌ جرایم،‌ باید‌ قبول کنیم که‌ بسیاری‌ از جرایمی که واقع نشده، به خاطر ترس از این دادسرا بوده. البته بعضی‌ها خـیال مـی‌کنند‌ دادسرای‌ ویژه‌ روحانیت برای ایـن اسـت که سرپوشی روی‌ جرم‌ها‌ بگذارد،‌ درحالی‌ آنجا‌ سخت‌گیری‌ و دقت بیشتری اعمال می‌شود.

حجت‌الاسلام ری شهری: همینطور است. اصولاً دادسرای ویژه برای این بود که با قـاطعیت و حـتی شدیدتر از موارد دیگر بـا روحـانی‌نماها‌ برخورد شود، چون در اسلام مقرر شده که مثلاً اگر کسی درماه رمضان مرتکب مناهی بشود، تغلیظ می‌شود. روحانی هم همینطور است. مثلاً قانونی برای خلع لباس روحانی دردادگستری وجود‌ ندارد.

بـهرحال، وقـتی من به قوه قضائیه آمدم، پیشنهاد دادند حالا که به اینجا آمده‌ای خودت مسوولیت بپذیر و پذیرفتم. آنجا از طرف مقام معظم رهبری به دادستانی ویژه روحانیت‌ منصوب‌ شدم. بعد به دلیـل ایـنکه به کـارهای فرهنگی می‌پرداختم، و تأسیس دانشکده علوم حدیث وکارهای فرهنگی دیگر وقتم را کاملاً گرفته بود،سال ۱۳۷۶‌ خدمت‌ مقام معظم رهـبری نامه‌ای نوشتم‌ و استعفا دادم. ایشان هم پذیرفتند و از آن پس دیگر متمرکز در مسایل فـرهنگی شدم.

کـیهان فـرهنگی: به فعالیت‌هایتان در مسوولیت تولیت آستانه حضرت‌ عبدالعظیم‌ اشاره‌ای نفرمودید. لطفاً دراین‌ مورد‌ هم توضیح بفرمایید.

حجت‌الاسلام ری شهری: درسـت ‌ ‌اسـت، بنده اواخر سال ۱۳۶۹ از طرف مقام معظم رهبری به تولیت آستان قدس حضرت عـبدالعظیم مـنصوب شـدم و بحمدالله از آن زمان‌ تا‌ به حال کارهای بسیار مهم و ارزنده‌ای درآنجا انجام شده که خودش یـک فصل جداگانه‌ای است و باید به صورت و، فعالیت‌ها بررسی شود. وقتی تولیت آستانه بـه بنده محول‌ شد،‌ آنـجا ۶۰مـیلیون‌ تومان درآمد داشت، با کوهی از مشکلات فرهنگی و اخلاقی.

کیهان فرهنگی: ماهی ۶۰میلیون تومان؟

حجت‌الاسلام ری‌ شهری: نخیر، سالی ۶۰ میلیون تومان. کل نذورات و هدایا و موقوفات‌ درسال‌ این مبلغ بود.

بعضی‌ها تصور می‌کردند این مبلغ پول زیـادی است، درحالی که این پول تنها خرج ‌‌آب‌ و برق و خدمات آنجا می‌شد. خداوند متعال لطف کرد و ما توانستیم‌ برای‌ احیاء‌ موقوفات و توسعه آنجا میلیاردها تومان خرج و سرمایه‌گذاری کنیم. امکانات فرهنگی بسیاری بـرای آنـجا‌ فراهم شده، با ایجاد امکانات سرمایه‌گذاری در زمینه‌های مختلف آستانه، توسعه را پیش‌ برده‌ایم و از کرامات‌ حضرت‌ عبدالعظیم این که بحمدالله هیچوقت در اداره این تشکیلات نمانده‌ایم. من حتی برای پیشبرد کارها گاهی قرض کـرده‌ام. یـک بار رهبرمعظم انقلاب به من فرمودند: این همه قرض را چگونه پرداختی؟‌ اما باور کنید هروقت مشکلی پیش آمده، سر یک هفته حل شده، حالا یا کسی به ما قـرض دادهـ، یا از یک جایی کمکی رسیده‌است. به هرحال، مسوولیت دیگر من نمایندگی‌ مردم‌ تهران درمجلس خبرگان رهبری در دوره دوم و سوم بود.

کیهان فرهنگی: جناب ری‌شهری! با توجه به تجارب ارزنده‌ای که شما طـی سـال‌ها مـسوولیت در زمینه مسائل امنیتی کشور کـسب‌ کـرده‌اید،‌ مـطلبی هم درباره خطر عوامل نفوذی در مراکز رسمی و سازمان‌های دولتی بفرمایید که بسیار سودمند است. متأسفانه گاه برخی از مسوولان آنچنان دچار خـوش‌خیالی مـی‌شوند کـه همه چیز‌ را‌ فراموش می‌کنند.

حجت‌الاسلام ری شهری: در دهه ۶۰ چند انـفجار مـهم درتهران رخ داد که مسبب آنها عوامل نفوذی بودند. یکی انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری توسط کلاهی، یکی‌ دیگر‌ انفجار‌ دفـتر نـخست‌وزیری تـوسط کشمیری و یکی‌ هم‌ انفجار دفتر دادستانی کل انقلاب توسط مـهران اصدقی که منجر به شهادت آقای قدوسی شد. ما در انقلاب بیشترین ضربه را‌ از‌ اعتماد‌ بیش از حد مسوولین نسبت بـه عـوامل نـفوذی‌ خوردیم.‌ معروف بود که می‌گفتند شهید رجایی پشت سر کشمیری نـماز مـی‌خوانده! و دیدید که برای کشمیری جنازه هم درست‌ کردند‌ و رسماً تشییع جنازه شد! درحالی که او فرارکرده بـود و هـنوز هـم فراری است و درخارج از کشور بسرمی‌برد. این کشمیری آنقدر مورد اعتماد آقای رضـوی بـود کـه‌ وقتی‌ فرارکرده‌بود‌ من به ایشان تلفن کردم و گفتم: می‌گویند انفجار کار کشمیری‌ بوده‌ و فـرارکرده آقـای رضـوی گفت: من اصلا باور نمی‌کنم! یعنی این اندازه مورد اعتماد بود. یکی‌ از‌ منافقین‌ بـه نـام مهران اصدقی کسی بود که در دفتر دادستانی انقلاب بمب‌ گذاشت‌ و من احتمال مـی‌دهم ایـن شـخص همان کسی بود که خیلی تلاش می‌کرد که در‌ تیم‌ محافظین‌ من بیاید، اما مـن بـه خاطر احتیاطهایی که دارم، نپذیرفتم. از آنقدر در دادستانی‌ کل‌ انقلاب نفوذ کرده‌بود که درطـبقه زیـرین آقـای قدوسی بمب گذاشته‌بود و اعدام شد.‌ یکی‌ دیگر‌ از نفوذی‌ها، قدیری بود که در کمیته اداره دوم اطلاعات ارتش، مـسوول اطـلاعات منافقین‌ بود‌ و منافقین کودتای نوژه را کاملا درجریان بودند. کمیته اطلاعات اداره دوم ارتش،‌ سـتاد‌ خـنثی‌سازی‌ بـود و او هم نفوذی آنجا بود.

کیهان فرهنگی: به نظر حضرت عالی برای پیشگیری‌ از‌ تکرار چنان وقایع تـلخی چـه بـاید کرد؟

حجت‌الاسلام ری‌شهری: به نظر من‌ باید‌ از‌ وقایع و حوادث عبرت گرفت. این وقـایع بـاید به ما درس هوشیاری و آگاهی بدهند.‌ مسوولین‌ امنیتی‌ باید برای مقابله با نفوذی‌های دشمن برنامه‌ریزی کنند.

کـیهان فـرهنگی: بعضی‌ها‌ با‌ ذهنیتی ساده نفوذی‌ها را منحصر در نفوذی سیاسی می‌کنند درحالی که ایـن طـور نیست.

حجت‌الاسلام ری‌شهری:‌ درست‌ است، نفوذی‌ها تنها نـفوذی‌های سـیاسی یـا نظامی نیستند، نفوذی‌های فرهنگی، اقتصادی و حتی‌ نـفوذی‌های عـلمی هم هستند. باید هوشیار بود.‌ به‌ نظرمن‌ منافقین خیلی زود نفوذی‌ها را خرج کردند‌ و ایـن البـته لطف خداوند نسبت به مـا بـود وگرنه در درازمـدت مـی‌توانستند لطـمه‌های‌ بزرگی‌ به ما بزنند. نفوذی‌های فـرهنگی،‌ اقـتصادی،‌ سیاسی و علمی‌ ممکن‌ است همه جا باشند، از دانشگاه‌ گرفته‌ تا حوزه‌های عـلمیه، از مـحافل روشنفکران گرفته تا بیوت علما، هـمه درمعرض‌ خطر‌ نفوذی‌های فـرهنگی هـستند. هیچکس نمی‌تواند بگوید‌ از نفوذی‌ها مـصون اسـت.‌

کیهان فرهنگی: از چگونگی ترفندهای‌ دشمنان‌ برای نفوذ در مراکز حساس بفرمایید و این که تـوصیه شـما برای پیشگیری‌ از‌ پدیده نفوذی‌ها چیست؟

حـجت‌الاسلام ریـ‌شهری:‌ چـیزی‌ که‌ آیت‌الله بـهجت مـکرر‌ به‌ ما توصیه مـی‌کنند ایـن‌ است‌ که کاری کنید که مسوولین را با قیمت‌های مختلف نخرند. تلاش کنید که دشـمنان‌ آنـها‌ را نخرند! دشمنان شگردهای مختلفی دارند.‌ سـازمان‌های‌ جـاسوسی دنیا‌ بـرای‌ جـاسوس‌کردن‌ افـراد خوشنام و با‌ فکر و اسـتدلال، تله‌های متعددی دارند. تله زن، تله پول، تله وعده‌های شیرین و چیزهای‌ دیگر.‌ آنها عوامل موردنظر خـودشان را بـه‌ دام‌ می‌اندازند،‌ از‌ آنها‌ عکس و فیلم‌ مـی‌گیرند‌ و پل‌هـای پشـت سـرشان را خـراب می‌کنند و بعد آنـها را وادار بـه همکاری با خودشان‌ می‌کنند.‌ زمانی‌ که در وزارت اطلاعات بودم و مجلس‌ بودجه‌ زیادی‌ برای‌ کارها‌ به‌ ما نـمی‌داد. یـکروز یـکی از دوستان به شوخی می‌گفت: سازمان‌های اطلاعاتی دنـیا از دو راه کـسب اطـلاعات مـی‌کنند، یـکی از راه زن و یـکی هم از راه‌ پول. استفاده از زن را خدا حرام کرده، پول را هم که شما حرام کرده‌اید، پس ما اطلاعات را از کجا به دست بیاوریم؟

کیهان فرهنگی: جناب ری‌شهری از لطف‌ و حوصله‌ای که کردید بسیار سپاسگزاریم.

نویسنده : پروین زاد،مهدی

 

 

 

http://www.reyshahri.ir/post/43913/%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%A2%D9%85%D8%AF%DB%8C-%D9%88-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4-%DA%AF%D8%B3%D8%AA%D8%B1%DB%8C-%D9%85%D8%B5%D8%A7%D8%AD%D8%A8%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D8%AC%D9%84%D9%87-%DA%A9%DB%8C%D9%87%D8%A7%D9%86-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%DB%8C