##################.....بصیر زمینی ، روشندل آسمانی.....##################
سید جواد هاشمی فشارکی
منتشر شده در خبرگزاری ایثار پرس :
نشانی منبع نشر خبر :
http://www.isarpress.ir/?p=3242
- شناسه : 3242
- 20 نوامبر 2020 - 14:18
- بسیجی جانباز مرحوم حاج مرتضی محمدی فشارکی
بصیر زمینی ، روشندل آسمانی
بسیجی جانباز مرحوم حاج مرتضی محمدی فشارکی ؛ پس از سالیان رزمندگی و ایثارگری ؛ در ۶۱ سالگی به پدرشهید وبرادرشهیدش ملحق شد .
۳۰ آبان ۱۳۹۹
- مرتضی در ۲۰شهریور۱۳۳۸چشم به جهان گشود .
- پدرش میرزا محمد (متولد ۲۰/۵/۱۳۱۰ ) – وپدربزرگش مرحوم میرزا هادی محمدی فشارکی بود.
- قبل ازانقلاب درپالایشگاه اصفهان مشغول به کارشد.
- شعله های انقلاب اسلامی که فروزان گشت ، وی نیز با انقلاب همراه شد و به دلیل فعالیت انقلابی از کار اخراج شد.
- باشروع جنگ تحمیلی درجبهه ی موسیان، مشغول به خدمت شد.
- وپس از پایان خدمت، مجددا داوطلبانه ازطرف بسیج به عازم جبهه شدند.
- پدرش میرزا محمد در تاریخ ۲ شهریور ۱۳۶۲ درجاده سنندج به سمت اصفهان ، به شهادت رسیدند و طی مراسم باشکوهی در گلستان شهدای روستای فشارک به خاک سپرده شدند.
- سه سال بعد از شهادت پدر ، برادرش مجید که هشت سال کوچکتر ازوی بود ( تاریخ تولد: ۱۲/۵/ ۱۳۴۶ ) ، درعملیات کربلا۴ در تاریخ ۴/۱۰/۱۳۶۵ در جزیره ی ام الرصاص به شهادت میرسند ، اما بدلیل عدم ادله متقن ، پس از عملیات نام وی جزو رزمندگان مفقود الاثر اعلام میگردد.
- ایشان درسال ۱۳۷۵از هردوچشم نابینا و فعالیت های وی با محدودیت هایی مواجه شد .
- سرانجام پس از یازده سال انتظار پیکر مطهر برادرش مجید در سال ۱۳۷۶ توسط گروه تفحص پیکر مطهرش مورد شناسایی قرار میگیرد و پس از تشییع در جوار مرقد پدر شهیدش میرزا محمد محمدی در گلستان شهدای فشارک بخاک سپرده میشود.
- ایشان پس از جنگ تحمیلی در بنیادشهید اصفهان مشغول شده و درقسمت مددکاری خانواده شهدا به مدت۱۴سال خدمت کردند.
- وی بعداز مدتی طی آزمایش خون پزشکان متوجه بیماری خونی وسیروز کبدشدند.که چندین سال بااین بیماری مواجه و مبارزه کردند.
- حاج مرتضی محمدی فشارکی باتوجه به بیماری سختی که داشتند ؛ ازاخلاق نیک، صبوری و متانت برخوردار بوده و از روحیه ی بالایی برخوردار بودند.
- از ایشان در مراسم گوناگون دعوت میشد و به روایتگری دفاع مقدس و روشنگری انقلاب اسلامی می پرداخت . اخرین دیداری که از وی ثبت شده است در مراسم چهاردهمین گردهمایی پیش کسوتان بسیجی در۱۴ اسفند۱۳۹۷ بود. که شیرینی بیان و صفای وجود بیان کرد .
- نهایتا ایشان در۲۸خرداد۹۹ در ۶۱ سالگی دارفانی راوداع گفتند و به پدروبرادرشهیدش ملحق و نزد این دو درگلزارشهدای فشارک آرمید.
- از این پدر مومن و فداکار ، دو فرزند بنام های فاطمه و محمد یه یادگار مانده است .
- درود خدا بر آن مجاهد فی سبیل الله که عمر پر برکت خویش را در پرتو قرآن کریم و اهل بیت (ع) به مجاهدت خالصانه در جبهه های نور در دوران دفاع مقدس پرداخته و نیز به مقابله با منافقین و ضد انقلاب تا پس از آن در سنگرهای گوناگون عملیاتی، سپری و هماره در قامت یک سرباز شجاع، انقلابی و هوشمند با نقش آفرینی های خود در عرصههای صیانت از آرمانها و ارزشهای انقلاب و نظام ، بر مسیر نورانی جهاد و شهادت و ولایت پای فشرد و سرانجام نیز با ردای مقدس جانبازی و ایثارگری ، به دیدار حضرت حق تعالی شتافت .
- آن روشندل آسمانی ؛ بصیر میدان های جنگ تحمیلی و جنگ نرم و خدمت رسانی به بندگان خدا بود و یقینا جز اهل بصایر در محشر خواهد بود .
- خوشا به سعادتش که پدر شهید و برادر شهیدش شفیع او هستند. وخوشا به سعادت خانواده وی که چنین فردی سرپرست خانواده شان بوده و افتخار اقوام و دوستان واشنایان بود .
- رحمت و درود خدا بر روح بلندو پاکش.
- باتشکر از محمد آقا ، فرزند عزیز حاج مرتضی در ارایه اطلاعات از زندگی ایشان .
سیدجواد هاشمی فشارکی
مراسم چهاردهمین گردهمایی پیش کسوتان بسیجی
وروایت گری جانباز روشندل
حاج مرتصی محمدی فشارکی
۱۴ اسفند۱۳۹۷
###################################
پیوست ۱ :
پدر بسیجی جانباز مرحوم حاج مرتضی محمدی فشارکی
شهیدمحمد محمدی فشارکی- میرزا محمد – فرزند میرزا هادی
#########################################
زندگی نامه شهید
شهید محمدی فشارکی، میرزا محمد[۱]
نام پدر: میرزا هادی تاریخ تولد:۲۰/۵/۱۳۱۰ تاریخ شهادت: ۲/۶/۱۳۶۲
زندگینامه:
- شهید میرزا محمد محمدی فشارکی فرزند میرزا هادی در بیستم مرداد سال ۱۳۱۰ه.ش در خانوادهای متدین در فشارک دیده به جهان گشود. پدرش میرزا هادی مردی آرام، زحمتکش و متدین و صبور بود. و مادرش خانم نازنین بیگم طباطبایی فشارکی فرزند حجهالسلام سید محمد علی از سادات صاحب فضل و کرامت بود. میرزا محمد، دوران کودکی را در فشارک در کنار خواهری کوچک و شیرین زبان و پدر و مادری مهربان آغاز کرد، زندگی آنها بسیار گرم و صمیمی و جذاب و شیرین بود. اما دیری نپائید که مادرش بیمار شد و شیرینی زندگی آنها به تلخی و ناامیدی گرایید.
- هفت ساله بود که مادرش را از دست داد، مادری که همه چیز او بود، او هرگاه خاطرات دوران کودکی را بیان میکرد، اشک در چشمانش حلقه میزد. پانزده ساله بود که به اصفهان مهاجرت کرد. در آن زمان ایشان جوانی قوی، پر توان و در برابر سختیها استوار و محکم بود. جوانی که هیچگاه از کار کردن و مواجه شدن با مشکلات هراسی بدل راه نمیداد، یک ماه پس از مهاجرت به اصفهان جذب کارخانه بافناز اصفهان شد و با جدیت کار و تلاش را شروع نمود، آنقدر که پس از مدتی کوتاه در بین کارکنان بهعنوان فردی نمونه، تلاشگر معروف شد.
- وی بسیار قانع و پر تلاش بود و به همه فامیل سر میزد. با مرام و اهل محبت و غیرت بود و طاقت نداشت.کسی به فامیل و همشهریانش اهانت کند، او سعی میکرد، تحت هر شرایطی و با هر بهانهای فامیل را دور هم جمع کند. و به هر طریقی که میتوانست موجب انسجام و نشاط آنها گردد. هرساله ایام تعطیلات که میشد، مقدمات سفر به شهرهای دور و نزدیک را فراهم میکرد. روابط عمومی خوبی داشت و همیشه با جماعت بود. و در هیاتها و جلسات مذهبی شرکت میکرد. اهل مزاح و شوخی بود. و در خفا به مردم کمک میکرد. یکی از سادات میگفت: روزهای سرد زمستان که هیزم آوردن از کوه و بیابان بسیار سخت و طاقت فرسا بود و کسی زیر بار آوردن آن نمیرفت. هر بار فردی ناشناس پشتهای از هیزم درون خانه ما میگذاشت، تا آنکه متوجه شدیم، شهید میرزا محمد اینکار را میکند. وقتی موضوع را به ایشان گفتیم زیر بار نمیرفت. و پس از اصرار زیاد ایشان گفتند: این کمترین وظیفهای است که من بهعنوان یک مسلمان میتوانم انجام دهم.
- دوران انقلاب حضوری مستمر در تظاهرات علیه رژیم پهلوی داشت. و پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران به رهبری حضرت امام (ره)، یکی از اعضای فعال کمیتههای مردمی پاسداری از محلات بود. وی عاشق انقلاب و امام بود. و در این راه یک شهید و سه جانباز تقدیم انقلاب کرد، زمانی که برای استقبال امام به فرودگاه تهران رفته بود از شوق دیدار گریه امانش نمیداد.
- با شروع جنگ تحمیلی بارها جهت ارسال کمکهای مردمی عازم جبهههای نبرد حق علیه باطل شد و آخرین بار در سال ۱۳۶۲ طی مأموریتی عازم جبهههای غرب کشور گردید و در بین راه اصفهان به سنندج در اثر صانحه تصادف به لقاء الله پیوست و بسوی معبود خویش بال افشان شد. و پس از تشییعی شکوهمند در تاریخ ۲/۶/۶۲ در گلستان شهدای روستای فشارک به خاک سپرده شد.
منبع : کتاب گنجینه معارف شهدای فشارکی(سفارشها و نواهای آسمانیان) ، ستاد یادواره شهدا ، انتشارات وانیا ، ۱۳۹۷، ص ۳۳۰۴ الی ۳۰۷
[۱] پدر شهید مجید محمدی فشارکی می باشند.
######################################
پیوست ۲ :
برادر بسیجی جانباز مرحوم حاج مرتضی محمدی فشارکی
شهید مجید محمدی فشارکی -فرزند محمد
#########################################
زندگی نامه شهید
نام پدر: محمد تاریخ تولد: ۱۲/۵/ ۱۳۴۶ تاریخ شهادت: ۴/۱۰/۱۳۶۵
زندگینامه:
- شهید مجید محمدی فشارکی، دوازدهم مرداد ۱۳۴۶، در شهرستان اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش شهید میرزا محمد محمدی، کارگر کارخانه بافناز بود و مادرش زینب بیگم محمدی نام داشت. دوران ابتدایی را در دبستان فشارک اصفهان با موفقیت به پایان رسانید، و سپس جذب بازار کارشد. از همان اوان کودکی علاقه وافری به یادگیری و ذکر مصائب ائمه اطهار (ع) از خود نشان میداد، و در مجالس عزاداری با نوای گرمی که داشت به مداحی آن بزرگواران میپرداخت. وی قلبی سرشار از محبت و ایمان داشت و بسیار جذاب و دوست داشتنی بود و با همه فامیل کوچک و بزرگ، فقیر و غنی دوستی و صمیمیت خاصی داشت و همه شیفته اخلاق خوب او بودند.
- یازده ساله بود که انقلاب شکوهمند اسلامی ایران به رهبری حضرت امام (ره) به پیروزی رسید، پس از پیروزی انقلاب یکی از یاران فداکار و علاقهمندان به امام و انقلاب بود. و در بسیج و پایگاه مسجد امام حسین (ع) و حسینیه امام خمینی (طوقچی سابق) اصفهان فعالیت زیادی داشت. و نسبت به پاسداری از ارزشهای والای انقلاب اسلامی و حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بسیار حساس و پرتلاش بود و در این راه بارها با ضد انقلاب و منافقین درگیر شد و در یکی از درگیریهای خیابانی توسط منافقین کوردل مورد اصابت چاقو قرار گرفت. و به سختی مجروح شد، بهطوریکه چندین روز در بیمارستان شهید صدوقی اصفهان بستری گردید. در دوران نبرد، عضو فعال کمیته جمعآوری کمکهای مردمی به جبهه بود و در این راه تلاشهای مفید و موثری داشت.
- به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت و جذب گردان امیر المومنین (ع) لشکر مقدس امام حسین (ع) شد و پس از مدتی به گردان یونس رفت. و مشغول آموزش غواصی شد، در گردان یونس یکی از شجاعترین غواصان بود. و با وجود اینکه نسبت به همرزمانش از جثه کوچکتری برخوردار بود اما بسیار پر شور و با نشاط و زرنگ و چابک بود و در نبرد چون شیری خروشان میجنگید.
- چهارم دی ۱۳۶۵، درمنطقه ام الرصاص عراق در عملیات کربلای چهار شرکت نمود و پس از عبور از آب و نبردی سخت با دشمن در منطقه ام الرصاص توسط گلوله کالیبر پنجاه دشمن مجروح گردید، در حالیکه به گفته دوستانش در اثر خونریزی زیاد پیکرش نیمه جان روی زمین قرار داشت، و چشمانش در اثر تشنگی در حدقه فرو رفته بود، وی بالبانی خشکیده و چهرهای کبود غریبانه با همرزمانش وداع میکند. و پس از عملیات نام وی جزو رزمندگان مفقود الاثر اعلام میگردد و اما وی شهید شده بود.
- سرانجام پس از یازده سال انتظار در سال ۱۳۷۶ توسط گروه تفحص پیکر مطهرش مورد شناسایی قرار میگیرد و پس از تشییع در جوار مرقد پدر شهیدش میرزا محمد محمدی در گلستان شهدای فشارک بخاک سپرده میشود.
منبع : کتاب گنجینه معارف شهدای فشارکی(سفارشها و نواهای آسمانیان) ، ستاد یادواره شهدا ، انتشارات وانیا ، ۱۳۹۷،
######################################
وصیت نامه شهید
……………………………………
شهید محمدی فشارکی، مجید (فرزند محمد)
- بنام خدا. ” وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًاۚ بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون َ[۱] ” “(ای پیامبر !) هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند ! بلکه آنان زندهاند، و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند”.
- به نام الله که همه چیزم از اوست و زندگیم از اوست. و زنده به اویم و به نام او که بودنم از اوست، و رفتنم از اوست یادم از اوست. و جانم از اوست معشوق و معبودم و امیدم اوست. خدایا از قبل که خواستم وارد جبهه بشوم،تا این ساعتی که زنده هستم توفیق پیدا کردم، که برای سومین بار وصیتنامهام را بنویسم.
- ضمن عرض سلام فراوان به خانوادهام. امیدوارم این وصیتنامه کوچکی را که برای چندمین بار بر یک تکه کاغذ مینویسم، نه به عنوان یک وصیت بلکه به عنوان یک یادگاری در بین شما میگذارم. مادرم و برادرانم ! این چیزهایی که برایتان مینویسم، به خاطر این است که اگر اتفاقی برایم افتاد، رویش عمل کنید. و اگر هم سالم برگشتم، امیدوارم که بتوانم یک مدت (خدمت) کوچکی به کشورم و هموطنانم بکنم،که لااقل بتوانم(سهم)کوچکی از این انقلاب داشته باشم و بتوانم دین خودم را به نحو احسن ادا کنم. انشاء الله
- مادرم ! نمیدانم که چه طور محبتهای تو را جبران کنم،که مرا چند ماه در دل کشیدی. و برای من بیخوابی شب و زحمتها کشیدی، تا بزرگ شدم.که الان اسلام به من حکم میکند،که وظیفهام که خدمت کردن به اسلام است، انجام دهم، و به جبهه بروم. مادرم ! الان وقت میوههایی که کاشته بودی، رسید. که خار آن من بودم، که تو را اذیت میکرد. و این طور بود که انگار این نشائی را که کاشته بودی، میوهای جز خوار نداشت. مادرم و برادرانم ! از شما تقاضا میکنم، آنهایی که پیرو خط سرخ امام خمینی نیستند، به ولایت او……
- از شما تقاضا میکنم،که برای من لباس عزا نپوشید. و اگر خواستید برای من لباس عزا بپوشید، و برایم عزاداری کنید، به یاد روز عاشورا باشید. که وقتی علی اکبر(ع) شهید شد، و امام حسین(ع) او را به خیمهها آورد، کسی نبود، برای او لباس عزا بپوشد، و برایش عزاداری کند. مادرم ! خوشحال باش و خدا را شکر کن. و به خدا بگو، که خوشحالم. چیزی را که به من امانت دادی، در بهترین راه پس دادم. و خوشحالم، از این که هیچ وقت مانع جلوگیری من به جبهه نشدی. نه من بلکه چند فرزندان دیگرت. و مرا پیش امام حسین (ع) سربلند کردی و خودت را پیش فاطمهی زهرا(س) روسفید کردی. و متوجه بودی که راه درستی را انتخاب کردم. از برادرانم، تقاضا میکنم، که مواظب مادرم باشند. و او را تنها نگذارند. و همیشه سعی کنید، در بین هم تفرقه و ناراحتی به وجود نیاورید. و همیشه دست در دست هم داشته باشید.که کسی نتواند شما را از همدیگر جدا کند. و همیشه سعی کنید، که در هر کجا و در هر لباس و مکانی که هستید، برای خدا کار کنید. و گوش به فرمان امام خمینی باشید.
- برادرانم ! الان که دارم وصیتنامه مینویسم، نزدیک عملیات است. و خواهشی که دارم تا مراسم هفتمین روز شهادتم را مرتب نوارهای قرآن و مذهبی بگذارید بخواند. و جنازهام را سه دور، دور خانهی اصفهان و مسجد محلمان بگردانید. و سه دور، دور خانهی فشارک و مسجد پائین و بالا بگردانید. و جنازهام را از همان جایی که جنازهی پدرم را تشییع کردید، تشییع بکنید. و جنازهام را کنار قبر پدرم به خاک بسپارید. چند سنگ یادبود شهدای فشارکیها رو به روی قبر پدرم هست با رضایت خانوادههایشان بردارید، و همان جا به خاکم بسپارید. میدانم که هرگز برای شما برادر خوبی و برای مادرم فرزند خوبی نبودم، ولی گفتم شاید به جبهه بروم و کمی خودم را بسازم، مرا ببخشید.
- و اما شما ای جوانان ! نکند روزی جبههها را فراموش کنید. و امام را تنها بگذارید. و اجر هزاران شهید بیگناه را پایمال کنید. در جبههها زیاد شرکت کنید. که هم محل خودسازی است و هم محل آمرزش گناهان. مواظب باشید، که در رختخواب ذلت نمیرید. که امام حسین(ع)در میدان نبرد شهید شد. و مبادا در غفلت بمیرید،که امام علی(ع) در محراب عبادت شهید شد. و شما ای مادران ! هرگز مانع فرزندان خود به جبهه نشوید،که فردای قیامت در محضر خداوند، نمیتوانید جواب حضرت زینب(س) را بدهید. که تحمل هفتاد و دو تن شهید را نمود. و شما ای خواهران ! حجاب خودتان را رعایت کنید. زیرا با حجاب خودتان مشت محکمی بر دهان امریکا و شوروی میزنید. هر کدام شما واقعاً حجاب دارید، از بیحجابی جلوگیری کنید. و درسهایتان را بخوانید، که به کشورهای بیگانه احتیاجی نداشته باشیم انشاء الله
- مبلغی پول از برادرانم مرتضی و مجتبی طلب دارم، و مبلغی را هم در دفترچه قرضالحسنه دارم، خرج مراسمم بکنید. اگر از خودم چیزی دارم که ارزش دارد، به جبههها بفرستید. در پایان از کلیهی فامیل و دوستان و همکلاسیهایم و هم دورهایهایم از آنهایی که زنده هستند، حلالیت طلب میکنم. از مادرم و برادرانم و خواهرم مریم، حلالیت طلب میکنم.
- والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
- فرزند شما و برادر کوچکتان، التماس دعا به امام. روز یکشنبه تاریخ ۱۰/۹/۶۵
منبع : کتاب گنجینه معارف شهدای فشارکی(سفارشها و نواهای آسمانیان) ، ستاد یادواره شهدا ، دکتر سیدجواد هاشمی فشارکی ، انتشارات وانیا ، ۱۳۹۷، ص ۴۴۶ الی ۴۵۰
http://www.isarpress.ir/?p=3242