***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

########## بنام خدا ##########
#پایگاه جامع اطلاع رسانی در موضوعات زیر #
..... با سلام و تحیت .. و .. خوشامدگویی .....
*** برای یافتن مطالب مورد نظر : داخل "طبقه بندی موضوعی " یا " کلمات کلیدی"شوید. ویا کلمه موردنظر را در"جستجو" درج کنید.***

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

رؤیای مرحوم نائینی

شنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۹، ۰۵:۲۷ ق.ظ

آیت الله العظمی سید محمد فشارکی گفت: از این سوال منصرف شوید.

گوهرناب

  داستان ها و حکایات  رؤیای مرحوم نائینی 

رویای مرحوم نایینی

تاریخ انتشار : 1396/9/9

 

بازدید : 1289

 

منبع : دهقان، اکبر؛ هزار و یک نکته اخلاقی از دانشمندان، ص: 397

 

اقا سید جمال گلپایگانی از اقای نایینی شنیدند که وی سید محمد فشارکی را بعد از وفاتش خواب دیده است.

وی می گفت: انگشتش را گرفتم و پرسیدم در ان عالم چه خبر است؟

سید محمد فشارکی گفت: از این سوال منصرف شوید. من اگر جواب بدهم در بین ساکنان ان عالم به دهن لقی معروف می شوم!

اقای نایینی گفت: به مقداری که این وصله به شما نچسبد بفرمایید.

ایشان در پاسخ گفت: من قبل از اینکه از این عالم بروم هیچ نگرانی نداشتم الا دو نگرانی. که هردو برطرف شد.

یکی در حال احتضار و یکی هم بعد از وفات به فاصله یکی دو روز.

نگرانی اول از ناحیه زن و بچه ام بود زیرا سختی زندگی برای من با لذت علمی همراه بود. لذا قابل تحمل بود

اما انان که از لذت علم محروم بودند صرفا اذیت میشدند

در حال احتضار به من گفته شد که شما نگران نباشید خانواده شما بعد از شما تامین می شوند!

نگرانی دوم من این بود که 25 روپیه به قصاب روبروی مسجد هندی بدهکار بودم. من بدهی او را نداده. از دنیا رفتم.

در تشییع جنازه ام وقتی از مقابل دکان قصاب می گذشتم قصاب دست به اسمان بلند کرد و گفت خدایا من 25 روپیه از سید محمد فشارکی طلب داشتم او را حلال کردم!

این نگرانی هم رفع گردید.

اقای نایینی می گفت: امام جمعه تبریز هزار تومان برای سید محمد فشارکی میفرستد ولی وقتی میرسد که جنازه او را تشییع میکردند.

و بدین ترتیب این پول به ورثه ایشان رسید و مطلب اولی که در خواب دیده بودم واقعیت پیدا کرد..

اما برای تحقیق مطلب دوم پیش قصاب رفتم. گفتم استاد ما بدهکار بود؟ گفت بله.. گفتم چند؟ گفت: 25 روپیه.

من دست کردم از جیبم 25 روپیه در اوردم قصاب گفت: من طلبکار بودم ولی انرا بخشیدم.

گفتم چه موقع؟ گفت: وقتی که جنازه سید محمد فشارکی را از مقابل دکان ما عبور می دادند![1]

 

پی نوشت ها

[1] جرعه ای از دریا ج 1 ص 538.

 رؤیای مرحوم نائینی 

https://hawzah.net/fa/goharenab/View/47930/%D8%B1%D8%A4%DB%8C%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%B1%D8%AD%D9%88%D9%85-%D9%86%D8%A7%D8%A6%DB%8C%D9%86%DB%8C?SearchText=%D9%81%D8%B4%D8%A7%D8%B1%D9%83%D9%8A

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۱۲/۰۹