*****************...فرمانده 22 ساله گردان کمیل...*****************
منتشر شده در حماسه 27 و ایثار پرس
دکتر سید جواد هاشمی فشارکی
گروه : شهدا / صفحه اول / ویژه /شناسه : 9058 /18 بهمن 1400 - 8:24
http://www.isarpress.ir/?p=9058
صفحه نخست شهید /انتشار : 18 - بهمن - 1400 - ۰۸:۱۷ /کد خبر : 16327
https://hamaseh27.ir/%d9%81%d8%b1%d9
شهید مرتضی خان جانی ،
فرمانده 22 ساله گردان کمیل
در این نوشتار زندگی نامه شهید مرتضی خانجانی تبیین شده و وصیت نامه وی ارایه شده است . مراسم یادواره شهدای گردان کمیل ، با گرامی داشت فرمانده گردان کمیل اشکر 27 محمد رسول الله (ص) ، شهید مرتضی خانجانی در شامگاه روز جمعه 15 بهمن 1400 در مسجد انصارالحسین ملایر ، توسط پایگاه مقاومت شهید بهشتی برگزار گردید .
دکتر سید جواد هاشمی فشارکی
زندگی نامه شهید مرتضی خانجانی
شهید مرتضی خانجانی، در اول دی ماه سال 1345 در شهرستان ملایر ؛ درخانواده ای مذهبی به دنیا آمد. پدرش مراد علی و مرادش معصومه نام داشت . وی تحصیلاتش را تا دیپلم به پایان رسانید. در 19 سالگی در سال 1364 ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد . وی به عشق خدمت به حفظ نظام ؛ عضو سپاه پاسداران شد و سپس در جبهه حضور یافت. به لحاظ توانمندی و رشادتهایی که داشت ، در نوجوانی فرماندهی گردان کمیل لشگر 27 محمدرسول الله(ص) به وی سپرده شد .
او دارای روح بلند انسانی وایمانی داشت و عاشق برای رسیدن به معبودش بود مناجات نامه های عاشقانه اش برای معبود نشانه ی این روح بلند است
در پنجم مرداد ماه سال 1367 در پاسگاه زید غرب خرمشهر بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سر وصورت به شهادت رسید. پیکر خونی وی ؛ پس از تشییع باشکوه در گلزار شهدای بهشت هاجر ملایر به خاک سپرده شد و مزار وی زیارت گاه عاشقان و رهپویان راه شهدا گردیده است .
وصیت نامه شهید مرتضی خانجانی
بسمه تعالی
«هم اکنون که این قلم سیاه را بدست گرفته و بر روى برگه سفید و بىآب و رنگ مىنویسم شب چهارشنبه 28/4/67 مىباشد. عددهاى نگاشته شده در تاریخ گویاى شرایط سخت این برهه براى هر خواننده این نوشتار مىباشد.
غم و اندوه هجر یاران، مظلومیت حزبا... و امام، سقوط افکار چندین و چند ساله بچه بسیجىهاى نشسته بر بال ملائک، آن عارفان الهى و سالکان طریقت و عشق، همه و همه دردهاى بىدرمان ساعتها و لحظههاى روزهاى تلخ ترک جبهه است که در واقع باید گفت روزهاى سخت بدرود گفتن ارزشهاى نهفته در جبهه و جنگ. در این حال و هوا مبادرت به نوشتن وصیتنامه نمودم، کارى که چند سال در جنگ بودم اما هرگاه که خواستم وصیتنامه بنویسم ارادهام یارى ننموده احساس مىنمایم هنوز هم وصول به توفیق شهادت ممکن است.
در این لحظات با تمام وجود از خداوند طلب شهادت را مىنمایم چرا که به خداوندى خدا دگر تاب تحمل فراق را ندارم و مرا توان زیست در این جامعه و دنیاى زشت نمىباشد. خدایا به آن بدنهاى قطعهقطعه شده و عشقآلود حسین و دیگر شهدا قسم مىدهم تو را نگذار شاهد نامردىها و خیانتها و در کنارش دلسوختگى باشم. پروردگارا چندین سال به عشق وصال و لقاء تو در مصاف با دشمن بودم، بدن خود را آماج تیر و ترکشهاى دشمنان تو قرار دادم تا شاید روزى خود را در جوار رسولا... و ائمه اطهار ببینم، محبوبا اگر مرا از این فیض عظیم محروم گردانى چگونه به عدالتت شک نکنم!
خدایا گفتههایم نزدیک به کفر گشته اما تو مىدانى و خود مىدانم که جز تو را طلب نمىکنم.
دوستان و رفقا، اى عزیزان همسنگر که این وصیتنامه را قرائت مىنمائید، شما را توصیه مىنمایم به حمایت و پیروى از پیر جماران، او را دریابید، نگذارید تاریخ تکرار شود. اما شما اى عزیزان هوشیار باشید و صحنههاى سوختن به دور شمع ولایت را تکرار کنید و بدانید که اگر براى خدا جنگیدهاید هم اکنون نیز براى خدا تحمل کنید و پیرو پیر جماران باشید. و بدانید که اگر به آن نتیجه مطلوب در جنگ نرسیدیم نباید از حفظ انقلاب غافل باشیم و خداى نخواسته راه پیموده طى چند سال انقلاب را به یکباره برگردیم و موجبات دفن اسلام را فراهم آوریم.
پدر و مادر عزیزم، همسرم، خواهرم و برادرم، فرزندم، هشیار باشید. شیطان وسوسه ها دارد، دشمنان و منافقان و راحت طلبان زخم زبان می زنند، تحمل کنید، همچون زینب و علی و فاطمه و محمد و حسن و زین العابدین و سالار شهیدان کربلا. این چند روزه زندگی با همه سختی و مشکلات دردآورش اتمام خواهد یافت و بالاخره روز حسابرسی و برقراری عدالت خواهد رسید، نکند خدا نکرده عملی مرتکب شوید که موجبات رنجش روح شهدا شود.
با شمایم ای دوستان و اقوام با وفا! بشنوید اما تو را به مظلومیت امام عمل کنید.
در آخر، از تمامى کسانى که از بنده رنجشى داشتهاند، طلب عفو مىنمایم و از کلیه کسانى که ادعاى دوستى با من را دارند تقاضامندم خانواده شهدا را فراموش نکنند.
والسلام علیکم ورحمةالله و برکاته
پادگان دوکوهه - اندیمشک
28/4/67- ساعت 9.5 شب»
سخن پایانی
فردای تحمیل وپذیرش قطعنامه ۵۹۸ ونوشاندن جام زهر به امام بصیر جامعه ، شهید مرتضی خانجانی با این بغض در گلو وجاری شدن در وصیت خویش خطاب به یک عده واده سیاسی غربگدا و نامردهای سیاسی و برخی از فرماندهان جنگ نوشت "دیگر نمی توانم شاهد نامردی ها و خیانت ها باشم" و یک هفته پس از نوشتن این دردنامه با اصابت ترکش به گلویش به شهادت رسید و از زندان دنیا رها و آسمانی شد ونامردانی که قریب چهار دهه بر دولت و مجلس و دبیری مجمع نظام و.... سو عملکرد داشته و غربگدا بودند ؛ را به چشم ظاهر ندید . ولی جاماندگان از کاروان شهدا ، خون دلها خوردند ، تا اینکه درگام دوم انقلاب ، پلشتی ها از نظام مقدس برآمده خون شهدا زدوده شوند .
http://www.isarpress.ir/?p=9058
http://www.isarpress.ir/1400/11/18/%d9%81%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86%d8%af%d9%87-22-%d8%b3%d8%a7%d9%84%d9%87-%da%af%d8%b1%d8%af%d8%a7%d9%86-%da%a9%d9%85%db%8c%d9%84/
https://hamaseh27.ir/%d9%81%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86%d8%af%d9%87-22-%d8%b3%d8%a7%d9%84%d9%87-%da%af%d8%b1%d8%af%d8%a7%d9%86-%da%a9%d9%85%db%8c%d9%84/