دعای ابوحمزه ثمالی بصورت موضوعی شده
منتشر شده در ایثار پرس ، دکتر سید جواد هاشمی فشارکی
گروه : آخرین اخبار / ادبیات پایداری / صفحه اولپ
- شناسه : 13410
- 08 فروردین 1402 - 23:09
http://www.isarpress.ir/?p=13410
دعای ابوحمزه ثمالی بصورت موضوعی شده
در این نوشتار ؛ دعای ابوحمزه ثمالی بصورت موضوعی با یک روش ابداعی منحصر بفرد جهت تدبر بهتر و سهل تر در فهم مطالب روح بخش و عرفانی آن تدوین و ارایه شده است .
دعای ابوحمزه علاوه بر قرب معنوی، توحید را نیز آموزش می دهد.و دارای مراتبی می باشد و یکی از روشهای مهم پیمودن معرفت الهی است .
دعایی که حضرت امام زینالعابدین(علیهالسلام) در سحرهای ماه رمضان می خواندند و مستحب است خوانده شود ، بدین شرح است :
- خدایا،ِ إلهِى
- مرا به کیفرت ادب نکن لَاتُؤَدِّبْنِى بِعُقُوبَتِکَ،
- و با نقشه با من چارهاندیشی نداشته باش، وَلَا تَمْکُرْ بِى فِى حِیلَتِکَ،
خیر و نجات
- پروردگارا از کجا برایم خیری هست، درحالیکه جز نزد تو یافت نمیشود و مِنْ أَیْنَ لِىَ الْخَیْرُ یَا رَبِّ وَلَا یُوجَدُ إِلّا مِنْ عِنْدِکَ ؟وَ
- از کجا برایم نجاتی است، درحالیکه جز به تو فراهم نمیگردد، مِنْ أَیْنَ لِىَ النَّجاةُ وَلا تُسْتَطاعُ إِلّا بِکَ ؟
- نه آنکه نیکی کرد از کمک و رحمتت بینیاز شد و نه آنکه بدی کرد و بر تو گستاخی روا داشت و تو را خشنود نساخت از عرصه قدرتت بیرون رفت؛ لَا الَّذِى أَحْسَنَ اسْتَغْنى عَنْ عَوْنِکَ وَرَحْمَتِکَ، وَلَا
- پروردگارا، پروردگارا، پروردگارا؛ یَا رَبِّ یَا رَبِّ یَا رَبِّ [آنقدر بگوید تا نفس قطع گردد]
راهنمایی خدا
- تو را به تو شناختم بِکَ عَرَفْتُکَ
- و تو مرا بر هستی خود راهنمایی کردی وَأَنْتَ دَلَلْتَنِى عَلَیْکَ
- و بهسوی خود خواندی وَدَعَوْتَنِى إِلَیْکَ،
- و اگر راهنمایی تو نبود، من نمیدانستم تو که هستی، وَلَوْلا أَنْتَ لَمْ أَدْرِ مَا أَنْتَ .
سپاس گزاری از خدا به جهت :
- خدا را سپاس که میخوانمش و او پاسخم را میدهد، الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِى أَدْعُوهُ فَیُجِیبُنِى
- گرچه هنگامی که او مرا میخواند سستی میکنم وَ إِنْ کُنْتُ بَطِیئاً حِینَ یَدْعُونِى،
- و خدا را سپاس که از او درخواست میکنم و او به من عطا مینماید، وَالْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِى أَسْأَلُهُ فَیُعْطِینِى
- گرچه بخل میورزم هنگامی که از من قرض بخواهد وَ إِنْ کُنْتُ بَخِیلاً حِینَ یَسْتَقْرِضُنِى،
- و خدا را سپاس که هرگاه بخواهم برای حاجتم صدایش کنم وَالْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِى أُنادِیهِ کُلَّما شِئْتُ لِحاجَتِى
- و نه آنکه بدی کرد و بر تو گستاخی روا داشت و تو را خشنود نساخت از عرصه قدرتت بیرون رفت والَّذِى أَساءَ وَاجْتَرَأَ عَلَیْکَ وَلَمْ یُرْضِکَ خَرَجَ عَنْ قُدْرَتِکَ،
- و هر جا که برای رازونیاز با او بخواهم بیپرده خلوت میکنم و او حاجتم را برآورد؛ وَأَخْلُو بِهِ حَیْثُ شِئْتُ لِسِرِّى بِغَیْرِ شَفِیعٍ فَیَقْضِى لِى حاجَتِى؛
- خدا را سپاس که غیر او را نمیخوانم که اگر غیر او را میخواندم دعایم را مستجاب نمیکرد الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِى لَاأَدْعُو غَیْرَهُ وَلَوْ دَعَوْتُ غَیْرَهُ لَمْ یَسْتَجِبْ لِى دُعائِى،
- و خدا را سپاس که به غیر او امید نبندم که اگر جز به او امید میبستم ناامیدم میکرد وَالْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِى لَاأَرْجُو غَیْرَهُ وَلَوْ رَجَوْتُ غَیْرَهُ لَأَخْلَفَ رَجائِى،
- و خدا را سپاس که مرا بخودش واگذاشت، ازاینرو به من رافت و محبت کرد و به مردم وانگذاشت تا مرا خوار کنند وَالْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِى وَکَلَنِى إِلَیْهِ فَأَکْرَمَنِى وَلَمْ یَکِلْنِى إِلَى النَّاسِ فَیُهِینُونِى،
- و خدا را سپاس که با من دوستی ورزید، درحالیکه از من بینیاز است وَالْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِى تَحَبَّبَ إِلَىَّ وَهُوَ غَنِیٌّ عَنِّی،
- و خدا را سپاس که بر من بردباری میکند تا آنجا که گویی مرا گناهی نیست! وَالْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِى یَحْلُمُ عَنِّى حَتَّى کَأَ نِّى لَاذَنْبَ لِى،
- پروردگارم ستودهترین موجود نزد من بوده و به ستایش من سزاوارتر است؛ فَرَبِّى أَحْمَدُ شَىْءٍ عِنْدِى وَأَحَقُّ بِحَمْدِى؛
درخواست حاجت به سوی خدا
خدایا، اللّهُمَّ
- راههای درخواست حاجتهایم را بهجانب تو باز مییابم إِنِّى أَجِدُ سُبُلَ الْمَطالِبِ إِلَیْکَ مُشْرَعَةً،
- و آبشخورهای امید را نزد تو پر میبینم وَمَناهِلَ الرَّجاءِ إِلَیْکَ مُتْرَعَةً،
- و یاری خواستن از احسانت را برای آنکه تو را آرزو کرد بیمانع میبینم وَالاسْتِعانَةَ بِفَضْلِکَ لِمَنْ أَمَّلَکَ مُباحَةً،
- و درهای دعا را برای فریاد کنندگان گشوده مینگرم وَأَبْوابَ الدُّعاءِ إِلَیْکَ لِلصَّارِخِینَ مَفْتُوحَةً،
- و میدانم که تو برای امیدواران در جایگاه اجابتی وَأَعْلَمُ أَنَّکَ لِلرَّاجِى [لِلرَّاجِینَ] بِمَوْضِعِ إِجابَةٍ،
- و برای دل سوختگان در کمینگاه فریادرسی هستی وَ لِلْمَلْهُوفِینَ بِمَرْصَدِ إِغاثَةٍ،
- و بهیقین در اشتیاق به جودت و خشنودی به قضایت جایگزینی از منع بخیلان است وَأَنَّ فِى اللَّهْفِ إِلى جُودِکَ وَالرِّضَا بِقَضائِکَ عِوَضاً مِنْ مَنْعِ الْباخِلِینَ،
- و گشایشی از آنچه در دست ثروتاندوزان است وجود ندارد وَمَنْدُوحَةً عَمَّا فِى أَیْدِى الْمُسْتَأْثِرِینَ
- و همانا مسافر بهسوی تو مسافتش نزدیک است وَأَنَّ الرَّاحِلَ إِلَیْکَ قَرِیبُ الْمَسافَةِ،
- و تو از آفریدگانت هرگز در پرده نیستی، جز اینکه کردارشان آنان را از تو در پرده برده؛ وَأَنَّکَ لَاتَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِکَ إِلّا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمالُ دُونَکَ؛
روی کردنم به خدا
- من با درخواستم آهنگ تو کردم وَقَدْ قَصَدْتُ إِلَیْکَ بِطَلِبَتِى،
- و با حاجتم روی به تو آوردم، وَتَوَجَّهْتُ إِلَیْکَ بِحاجَتِى،
- نیاز خواهیام را به پیشگاه تو قرار دادم وَجَعَلْتُ بِکَ اسْتِغاثَتِى،
- و خواندنت را دستآویز خویش کردم بیآنکه مستحق شنیدن خواهشم و سزاوار گذشت از من باشی، وَبِدُعائِکَ تَوَسُّلِى مِنْ غَیْرِ اسْتِحْقاقٍ لِاسْتِماعِکَ مِنِّى،
- بلکه برای اطمینان به بزرگواریات و آرامش بهدرستی وعدهات و پناه جستن به ایمان به یگانگیات و یقین به معرفتت وَسُکُونِى إِلى صِدْقِ وَعْدِکَ، وَلَجَإِى إِلَى الْإِیمانِ بِتَوْحِیدِکَ وَیَقِینِى بِمَعْرِفَتِکَ مِنِّى وَلَا اسْتِیجابٍ لِعَفْوِکَ عَنِّى، بَلْ لِثِقَتِى بِکَرَمِکَ،
- که مرا پروردگاری جز تو نیست أَنْ لا رَبَّ لِى غَیْرُکَ،
- و معبودی جز تو نیست، وَلَا إِلهَ إِلّا أَنْتَ
- یگانه و بیشریکی؛ وَحْدَکَ لَاشَرِیکَ لَکَ؛
- خدایا، اللّهُمَّ
- تو گفتی و گفتارت بر حق و وعدهات درست است أَنْتَ الْقائِلُ وَقَوْلُکَ حَقٌّ وَوَعْدُکَ صِدْقٌ:
- [فرمودی]: «از خداوند [با کمک تقوا و کسب حلال] درخواست کنید؛ چون خداوند همواره به همهچیز مهربان است»، ﴿وَ اسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ﴾ إِنَّ اللّهَ کانَ بِکُمْ رَحِیماً وَلَیْسَ مِنْ صِفاتِکَ
از خدا بدور است
ای آقای من یَا سَیِّدِى
- در شأن تو این نیست که دستور به درخواست دهی و از بخشش خودداری کنی، أَنْ تَأْمُرَ بِالسُّؤالِ وَتَمْنَعَ الْعَطِیَّةَ
- تو با عطاهایت بر اهل مملکتت بسیار کریمی وَأَنْتَ الْمَنَّانُ بِالْعَطِیَّاتِ عَلَى أَهْلِ مَمْلَکَتِکَ،
- و بر آنان با محبّت و رأفت بسیار احسان کنندهای؛ وَالْعائِدُ عَلَیْهِمْ بِتَحَنُّنِ رَأْفَتِکَ؛
نعمتهای خدا به من
خدایا إِلهِى
- مرا در کودکی در میان نعمتها و احسانت پروریدی رَبَّیْتَنِى فِى نِعَمِکَ وَ إِحْسانِکَ صَغِیراً،
- و در بزرگسالی نامم را بلند آوازه ساختی، وَنَوَّهْتَ بِاسْمِى کَبِیراً،
- ای آنکه مرا در دنیا به احسان و نعمتهایش پرورید فَیا مَنْ رَبَّانِى فِى الدُّنْیا بِإِحْسانِهِ وَتَفَضُّلِهِ وَنِعَمِهِ،
- و برایم در آخرت به گذشت و کرمش اشاره کرد، وَأَشارَ لِى فِى الْآخِرَةِ إِلى عَفْوِهِ وَکَرَمِهِ،
- ای مولای من معرفتم راهنمایم بهسوی تو و عشقم به تو واسطهام به پیشگاه توست، مَعْرِفَتِى یَا مَوْلاىَ دَلِیلِى عَلَیْکَ، وَحُبِّى لَکَ شَفِیعِى إِلَیْکَ،
- من از دلیلم به دلالت تو مطمئن و از واسطهام به شفاعت تو در آرامشم؛ وَأَنَا واثِقٌ مِنْ دَلِیلِى بِدَلالَتِکَ، وَساکِنٌ مِنْ شَفِیعِى إِلى شَفاعَتِکَ؛
تو را می خوانم
- ای آقایم تو را به زبانی میخوانم که گناهش او را ناگویا کرده أَدْعُوکَ یَا سَیِّدِى بِلِسانٍ قَدْ أَخْرَسَهُ ذَنْبُهُ،
- و با دلی با تو مناجات میکنم که جرمش او را هلاک ساخته، رَبِّ أُناجِیکَ بِقَلْبٍ قَدْ أَوْبَقَهُ جُرْمُهُ،
- تو را میخوانم ای پروردگارم در حال هراس و اشتیاق و امید و بیم، أَدْعُوکَ یَا رَبِّ راهِباً راغِباً راجِیاً خائِفاً،
- مولای من هرگاه گناهانم را میبینم بیتاب میشوم إِذا رَأَیْتُ مَوْلاىَ ذُنُوبِى فَزِعْتُ،
- و هرگاه کرمت را مشاهده میکنم، به طمع میافتم، وَ إِذا رَأَیْتُ کَرَمَکَ طَمِعْتُ
- پس اگر از من درگذری بهترین رحمکنندهای فَإِنْ عَفَوْتَ فَخَیْرُ راحِمٍ،
- و اگر عذاب کنی ستم نکردهای، وَ إِنْ عَذَّبْتَ فَغَیْرُ ظالِمٍ،
- خدایا حجّت من در گستاخی بر درخواست از تو، با ارتکاب آنچه از آن کراهت داری، جود و کرم توست حُجَّتِى یَا اللّهُ فِى جُرْأَتِى عَلَى مَسْأَلَتِکَ مَعَ إِتْیانِى مَا تَکْرَهُ جُودُکَ وَکَرَمُکَ،
- و ذخیرهام در سختیها با کمی حیا همانا رأفت و رحمت توست وَعُدَّتِى فِى شِدَّتِى مَعَ قِلَّةِ حَیائِى رَأْفَتُکَ وَرَحْمَتُکَ،
- و امیدم بر آن است که بین حجّت و ذخیرهام آرزویم را نومید نکنی، و وَقَدْ رَجَوْتُ أَنْ لَاتَخِیبَ بَیْنَ ذَیْنِ وَذَیْنِ مُنْیَتِى
- پس امیدم را تحقق بخش فَحَقِّقْ رَجائِى،
و دعایم را بشنو، وَاسْمَعْ دُعائِى،
- ای بهترین کسی که خوانندهای او را خوانده یَا خَیْرَ مَنْ دَعاهُ داعٍ،
- و برترین کسی که امیدواری به او امید بسته، وَأَفْضَلَ مَنْ رَجاهُ راجٍ،
- ای آقای من، آرزویم بزرگ شده و کردارم زشت گشته، عَظُمَ یَا سَیِّدِى أَمَلِى وَساءَ عَمَلِى
- پس به اندازه آرزویم از عفوت به من ببخش فَأَعْطِنِى مِنْ عَفْوِکَ بِمِقْدارِ أَمَلِى،
- و به زشتترین کردارم مرا سرزنش مکن، وَلَا تُؤاخِذْنِى بِأَسْوَءِ عَمَلِى
- زیرا کرمت برتر از کیفر گنهکاران فَإِنَّ کَرَمَکَ یَجِلُّ عَنْ مُجازاةِ الْمُذْنِبِینَ،
- و بردباریات بزرگتر از مکافات تبهکاران است؛ وَحِلْمَکَ یَکْبُرُ عَنْ مُکافاةِ الْمُقَصِّرِینَ؛
- و من ای آقایم پناهنده به احسان توأم، وَأَنَا یَا سَیِّدِى عائِذٌ بِفَضْلِکَ،
- گریزان از تو بهسوی توأم، هارِبٌ مِنْکَ إِلَیْکَ،
- خواستار تحقق چیزی هستم که وعده کردی و آن گذشت تو از کسی که گمانش را به تو نیکو کرده، مُتَنَجِّزٌ مَا وَعَدْتَ مِنَ الصَّفْحِ عَمَّنْ أَحْسَنَ بِکَ ظَنّاً،
- چه هستم من ای پروردگارم و اهمیت من چیست؟ وَمَا أَنَا یَا رَبِّ وَمَا خَطَرِى ؟
- به احسانت مرا ببخش هَبْنِى بِفَضْلِکَ،
- و به گذشتت به من صدقه ده، وَتَصَدَّقْ عَلَىَّ بِعَفْوِکَ،
- پروردگارا مرا به پرده پوشیات بپوشان أَیْ رَبِّ جَلِّلْنِی بِسِتْرِکَ،
- و از توبیخم به بزرگواری ذاتت درگذر، وَاعْفُ عَنْ تَوْبِیخِى بِکَرَمِ وَجْهِکَ،
- اگر امروز جز تو بر گناهم آگاه میشد، آن را انجام نمیدادم فَلَوِ اطَّلَعَ الْیَوْمَ عَلَى ذَنْبِى غَیْرُکَ مَا فَعَلْتُهُ،
- و اگر از زود رسیدن عقوبت میترسیدم، از آن دوری میکردم، وَلَوْ خِفْتُ تَعْجِیلَ الْعُقُوبَةِ لَاجْتَنَبْتُهُ،
- گناهم نه به این خاطر بود که تو سبکترین بینندگانی و بیمقدارترین آگاهان، لَالِأَ نَّکَ أَهْوَنُ النَّاظِرِینَ إِلَىَّ وَأَخَفُّ الْمُطَّلِعِینَ عَلَىَّ،
دلیل گناهانم
بلکه پروردگارا از این جهت بود که تو بَلْ لأَنَّکَ یَا رَبّ
- بهترین پردهپوش خَیْرُ السَّاترینَ،
- و حاکمترین حاکمان وَأَحْکَمُ الْحاکمینَ ،
- و کریمترین کریمانی؛ وَأَکْرَمُ الْأَکْرَمینَ؛
- پوشنده عیبها، سَتَّارُ الْعُیُوبِ،
- آمرزنده گناهان، غَفَّارُ الذُّنُوبِ،
- دانای نهانها، عَلَّامُ الْغُیُوبِ،
- گناه را با بزرگواریات میپوشانی تَسْتُرُ الذَّنْبَ بِکَرَمِکَ،
- و کیفر را با بردباریات به تأخیر میاندازی، وَتُؤَخِّرُ الْعُقُوبَةَ بِحِلْمِکَ،
- سپاس تو را سزاست بر بردباریات پس از آنکه دانستی فَلَکَ الْحَمْدُ عَلَى حِلْمِکَ بَعْدَ عِلْمِکَ،
- و بر گذشتت پس از آنکه توانستی، وَعَلَى عَفْوِکَ بَعْدَ قُدْرَتِکَ،
- بردباریات مرا بهسوی گناه میکشد و بر نافرمانیات جرأت میدهد، وَیَحْمِلُنِى وَیُجَرِّئُنِى عَلَى مَعْصِیَتِکَ حِلْمُکَ عَنِّى،
- پردهپوشیات بر من، مرا به کمحیایی میخواند وَیَدْعُونِى إِلى قِلَّةِ الْحَیاءِ سَِتْرُکَ عَلَىَّ،
- بَلْ لِأَنَّکَ یَا رَبِّ خَیْرُ السَّاتِرِینَ،
- و شناختم از رحمت گسترده و بزرگی عفوت، به من در تاختن بر محرّماتت شتاب میدهد! وَیُسْرِعُنِى إِلَى التَّوَثُّبِ عَلَى مَحارِمِکَ مَعْرِفَتِى بِسَعَةِ رَحْمَتِکَ وَعَظِیمِ عَفْوِکَ،
ای خدایی که :
- ای حکم کنندهترین حکم کنندگان ، وَأَحْکَمُ الْحاکِمِینَ ،
- اى بخشندهترین بخشندگان ، وَأَکْرَمُ الْأَکْرَمِینَ؛
- ای شکیبا، یَا حَلِیمُ
- ای گرامی، یَا کَرِیمُ،
- ای زنده، یَا حَىُّ
- ای به خود پاینده، یَا قَیُّومُ،
- ای آمرزنده، یَا غافِرَ الذَّنْبِ،
- ای توبه پذیر؛ یَا قابِلَ التَّوْبِ؛
- ای بزرگ نعمت، یَا عَظِیمَ الْمَنِّ،
- ای دیرینه احسان، یَا قَدِیمَ الْإِحْسانِ،
کجاست .... ؟
- پردهپوشی زیبایت کجاست، أَیْنَ سَتْرُکَ الْجَمیلُ ؟
- گذشت بزرگت کجاست، أَیْنَ عَفْوُکَ الْجَلِیلُ ؟
- گشایش نزدیکت کجاست، أَیْنَ فَرَجُکَ الْقَرِیبُ ؟
- فریادرسی سریعت کجاست، أَیْنَ غِیاثُکَ السَّرِیعُ ؟
- رحمت گستردهات کجاست، أَیْنَ رَحْمَتُکَ الْواسِعَةُ ؟
- عطاهای برترت کجاست، أَیْنَ عَطایاکَ الْفاضِلَةُ؟
- موهبتهای گوارایت کجاست، أَیْنَ مَواهِبُکَ الْهَنِیئَةُ ؟
- جایزههای شایانت کجاست، أَیْنَ صَنائِعُکَ السَّنِیَّةُ ؟
- احسان بزرگت کجاست، أَیْنَ فَضْلُکَ الْعَظِیمُ ؟
- عطای عظیمت کجاست، أَیْنَ مَنُّکَ الْجَسِیمُ؟
- احسان دیرینهات کجاست، أَیْنَ إِحْسانُکَ الْقَدِیمُ ؟
- کرمت کجاست، أَیْنَ کَرَمُکَ ؟
- ای کریم، بهحق کرمت و «به محمّد و خاندان محمّد» یَا کَرِیمُ بِهِ وَبِمُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ
- مرا رهایی بخش فَاسْتَنْقِذْنِى،
- و به رحمتت مرا خلاص کن؛ وَبِرَحْمَتِکَ فَخَلِّصْنِى؛
- ای نیکوکار، یَا مُحْسنُ
- ای زیباکار، یَا مُجْملُ
- ای نعمتده، یَا مُنْعمُ
- ای فزونیبخش، یَا مُفْضلُ،
من کیستم ؟ تو کیستی ؟
- من آن نیستم که در رهایی از کیفرت بر اعمالمان تکیه کنم، لَسْتُ أَتَّکلُ فى النَّجاة منْ عقابکَ عَلَى أَعْمالنا
- بلکه به احسانت بر ما اعتماد دارم، بَلْ بفَضْلکَ عَلَیْنا
- چراکه تو اهل تقوا و مغفرتی، لأَ نَّکَ أَهْلُ التَّقْوى وَأَهْلُ الْمَغْفرَة،
- از باب نعمتدهی ابتدای به احسان میکنی تُبْدئُ بالْإحْسان نعَماً،
- و از جهت کرم از گناه در میگذری، وَتَعْفُو عَن الذَّنْب کَرَماً،
- پس نمیدانم از چه سپاس گویم، فَما نَدْرى مَا نَشْکُرُ
- از زیبایی عملی که میگسترانی، یا کار زشتی که میپوشانی، أَجَمیلَ مَا تَنْشُرُ أَمْ قَبیحَ مَا تَسْتُرُ؟
- یا بزرگ آزمونی که آزمودی و شایسته نیکی نمودی، أَمْ عَظیمَ مَا أَبْلَیْتَ وَأَوْلَیْتَ
- یا آن همه مشکلی که مرا از آن رهانیدی و سلامت کامل بخشیدی؟! أَمْ کَثیرَ مَا منْهُ نَجَّیْتَ وَعافَیْتَ ؟
- ای محبوب آنکه به تو دوستی ورزید، یَا حَبیبَ مَنْ تَحَبَّبَ إلَیْکَ،
- ای نور چشم کسی که به تو پناه آورد وَیَا قُرَّةَ عَیْن مَنْ لاذَبکَ
- و برای رسیدن به تو از دیگران گسست؛ وَانْقَطَعَ إلَیْکَ؛
- تو نیکوکاری و ما بدکارانیم، أَنْتَ الْمُحْسنُ وَنَحْنُ الْمُسیئُونَ
- به زیبایی آنچه نزد توست از زشتی آنچه پیش ماست درگذر، فَتَجاوَزْ یَا رَبّ عَنْ قَبیح مَا عنْدَنا بجَمیل مَا عنْدَکَ،
- پروردگارا، کدام جهلی است که جود تو گنجایش آن را نداشته باشد وَأَىُّ جَهْلٍ یَا رَبّ لَایَسَعُهُ جُودُکَ ؟
- و کدام زمان، طولانیتر از مهلت دادن توست، أَوْ أَىُّ زَمانٍ أَطْوَلُ منْ أَناتکَ ؟
- در کنار نعمتهایت ارزش اعمال ما چیست؟ وَمَا قَدْرُ أَعْمالنا فى جَنْب نعَمکَ ؟
- چگونه اعمال خود را بسیار انگاریم تا با آنها با کرمت برابری کنیم، وَکَیْفَ نَسْتَکْثرُ أَعْمالاً نُقابلُ بها کَرَمَکَ ؟
- بلکه چگونه بر گنهکاران تنگ شود آنچه از رحمتت شاملشان شده؟ بَلْ کَیْفَ یَضیقُ عَلَى الْمُذْنبینَ مَا وَسعَهُمْ منْ رَحْمَتکَ ؟
- ای گسترده آمرزش، یَا واسعَ الْمَغْفرَة،
- ای گشادهدست به رحمت، یَا باسطَ الْیَدَیْن بالرَّحْمَة،
- ای آقای من به عزّتت سوگند، فَوَعزَّتکَ یَا سَیّدى
از تو دور نخواهم شد زیرا :
- اگر مرا برانی از درگاهت دور نخواهم شد لَوْ نَهَرْتَنى مَا بَرحْتُ منْ بابکَ
- و از چاپلوسی و تملق نسبت به تو دست نخواهم کشید، وَلَا کَفَفْتُ عَنْ تَمَلُّقکَ لما انْتَهى إلَىَّ
- به خاطر شناختی که به جود و کرمت پیدا کردهام؛ منَ الْمَعْرفَة بجُودکَ وَکَرَمکَ؛
تو این گونه ای
- تو انجام دهی آنچه را که خواهی، وَ أَنْتَ الْفاعلُ لما تَشاءُ
- هرکه را بخواهی عذاب میکنی به هرچه که بخواهی تُعَذّبُ مَنْ تَشاءُ بما تَشاءُ
- و به هر صورتی که بخواهی و رحم میکنی هرکه را بخواهی، کَیْفَ تَشاءُ، وَتَرْحَمُ مَنْ تَشاءُ
- به هرچه که بخواهی و به هر کیفیت که بخواهی، بما تشاءُ کَیْفَ تَشاءُ،
- از آنچه کنی بازخواست نشوی لَاتُسْأَلُ عَنْ فعْلکَ،
- و در فرمانرواییات نزاع در نگیرد وَلَا تُنازَعُ فى مُلْککَ،
- و کسی در کارت شریکت نگردد وَلَا تُشارَکُ فى أَمْرکَ
- و در داوریات با تو هماورد نشود وَلَا تُضادُّ فى حُکْمکَ،
- و در تدبیرت احدی بر تو اعتراض نکند، وَلَا یَعْتَرضُ عَلَیْکَ أَحَدٌ فى تَدْبیرکَ،
- آفرینش و فرمان ویژۀ توست، لَکَ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ
- منزّه است خدا پروردگار جهانیان، تَبارَکَ اللّهُ رَبُّ الْعالَمینَ .
جایگاه من نزد خدا
- پروردگارا یَا رَبّ
- این است جایگاه کسی که به پناهت آمد هذَا مَقامُ مَنْ لاذَبکَ
- و به کرمت پناهنده گشت وَاسْتَجارَ بکَرَمکَ
- و به احسان و نعمتهایت الفت جست، وَأَلفَ إحْسانَکَ وَ نعَمَکَ،
- تویی آن سخاوتمندی که گذشتت به تنگی نمیرسد وَأَنْتَ الْجَوادُ الَّذى لَایَضیقُ عَفْوُکَ،
- و احسانت کاهش نمیپذیرد وَلَا یَنْقُصُ فَضْلُکَ،
- و رحمتت کم نمیشود وَلَا تَقلُّ رَحْمَتُکَ،
- و بهیقین از چشمپوشی دیرینت و احسان بزرگت و رحمت گستردهات اعتماد کردیم؛ وَقَدْ تَوَثَّقْنا منْکَ بالصَّفْح الْقَدیم، وَالْفَضْل الْعَظیم، وَالرَّحْمَة الْواسعَة؛
آیا ممکن است خدا اینگونه باشد ؟
- آیا ممکن است پروردگارا أَفَتُراکَ یَا رَبّ
- برخلاف گمانهای ما به حضرتت رفتار کنی ؟ تُخْلفُ ظُنُونَنا
- یا آرزوهایمان را نسبت به رحمتت نومید سازی؟! أَوْ تُخَیّبُ آمالَنا ؟
- هرگز ای بزرگوار، چنین گمانی به تو نیست کَلَّا یَا کَریمُ فَلَیْسَ هَذَا ظَنُّنا بکَ
- و طمع ما درباره تو این چنین نمیباشد، وَلَا هذَا فیکَ طَمَعُنَا،
- پروردگارا، ما را درباره تو آروزی طولانی بسیاری است، یَا رَبّ إنَّ لَنا فیکَ أَمَلاً طَویلاً کَثیراً،
- ما را در حق تو امید بزرگی است، إنَّ لَنا فیکَ رَجاءً عَظیماً،
- از تو نافرمانی کردیم و حال آنکه امیدواریم گناه را بر ما بپوشانی عَصَیْناکَ وَنَحْنُ نَرْجُو أَنْ تَسْتُرَ عَلَیْنا،
- و تو را خواندیم و امیدواریم که برای ما اجابت کنی، وَدَعَوْناکَ وَنَحْنُ نَرْجُو أَنْ تَسْتَجیبَ لَنا،
- مولای ما امیدمان را تحقق بخش فَحَقّقْ رَجاءَنا مَوْلانا ،
- ما دانستیم که با کردارمان سزاوار چه خواهیم بود، فَقَدْ عَلمْنا مَا نَسْتَوْجبُ بأَعْمالنا
- ولی دانش تو درباره ما و آگاهی ما به اینکه ما را از درگاهت نمیرانی، وَلکنْ علْمُکَ فینا وَعلْمُنا بأَ نَّکَ لَاتَصْرفُنا عَنْکَ حَثَّنا عَلَى الرَّغْبَة إلَیْکَ ،
- گرچه ما سزاوار رحمتت نیستیم ولی تو شایسته آنی که بر ما و بر گنهکاران به احسان گستردهات جود کنی؛ وَ إنْ کُنَّا غَیْرَ مُسْتَوْجبینَ لرَحْمَتکَ فَأَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَجُودَ عَلَیْنا وَعَلَى الْمُذْنبینَ بفَضْل سَعَتکَ؛
پس اینگونه با من رفتارکن
- پس آنگونه که شایسته آنی بر ما منّت گذار فَامْنُنْ عَلَیْنا بما أَنْتَ أَهْلُهُ
- و بر ما جود کن که ما نیازمند به عطای توییم، وَجُدْ عَلَیْنا فَإنَّا مُحْتاجُونَ إلى نَیْلکَ
ای بسیار آمرزنده، یَا غَفَّارُ
- به نور تو هدایت شدیم بنُورکَ اهْتَدَیْنا،
- و به فضل تو بینیاز گشتیم وَبفَضْلکَ اسْتَغْنَیْنا،
- و به نعمتت بامداد نمودیم و شامگاه کردیم، وَبنعْمَتکَ أَصْبَحْنا وَأَمْسَیْنا،
- گناهان ما پیش روی توست، ذُنُوبُنا بَیْنَ یَدَیْکَ
- خدایا از گناهانمان از تو آمرزش میخواهیم و بهسوی تو باز میگردیم، نَسْتَغْفرُکَ اللّهُمَّ منْها وَنَتُوبُ إلَیْکَ،
- تو با نعمتها به ما مهر میورزی و ما با گناهان با تو مقابله میکنیم، تَتَحَبَّبُ إلَیْنا بالنّعَم وَنُعارضُکَ بالذُّنُوب،
- خیرت بهسوی ما سرازیر است و بدی ما بهسوی تو بالا میآید، خَیْرُکَ إلَیْنا نازلٌ، وَشَرُّنا إلَیْکَ صاعدٌ،
- همواره فرشته بزرگواری، از ما کردار زشت بهسوی تو میآورد وَلَمْ یَزَلْ وَلَا یَزالُ مَلَکٌ کَریمٌ یَأْتیکَ عَنَّا بعَمَلٍ قَبیحٍ
- و این امر مانع نمیشود از اینکه ما را با نعمتهایت فراگیری فَلا یَمْنَعُکَ ذلکَ منْ أَنْ تَحُوطَنا بنعَمکَ،
- و به عطاهای برجستهات بر ما لطف و محبت کنی، وتَتَفَضَّلَ عَلَیْنا بآلائکَ،
زیرا تو این گونه ای
- منزّهی تو، فَسُبْحانَکَ
- چه بردبار و بزرگ و کریمی، مَا أَحْلَمَکَ وَأَعْظَمَکَ وَأَکْرَمَکَ
- آغاز کننده به نیکی و تکرار کننده آنی؛ مُبْدئاً وَمُعیداً؛
- نامهایت مقدس تَقَدَّسَتْ أَسْماؤُکَ،
- و ثنایت عظیم وَجَلَّ ثَناؤُکَ،
- و رفتارها و کردارهایت کریمانه است، وَکَرُمَ صَنائعُکَ وَفعالُکَ،
- تو ای معبودم، أَنْتَ إلهى
- احسانت گستردهتر أَوْسَعُ فَضْلاً،
- و بردباریات بزرگتر از آن است که مرا به کردار ناپسند و خطاکاریام بسنجی، وَأَعْظَمُ حلْماً منْ أَنْ تُقایسَنى بفعْلى وَخَطیئَتى،
- پس گذشت، گذشت، گذشت، فَالْعَفْوَ الْعَفْوَ الْعَفْوَ،
- آقای من، آقای من، آقای من؛ سَیّدى سَیّدى سَیّدى؛
به من عطا کن
خدایا، اللّهُمَّ
- ما را به ذکرت مشغول کن اشْغَلْنا بذکْرکَ،
- و از خشمت پناه ده وَأَعذْنا منْ سَخَطکَ،
- و از عذابت نجات بخش وَأَجرْنا منْ عَذابکَ،
- و از مواهبت روزی کن وَارْزُقْنا منْ مَواهبکَ،
- و از فضلت بر ما مهربانی و لطف فرما وَأَنْعمْ عَلَیْنا منْ فَضْلکَ،
- و زیارت خانهات و زیارت مرقد پیامبرت را روزی ما کن، وَارْزُقْنا حَجَّ بَیْتکَ وَزیارَةَ قَبْر نَبیّکَ
- صلوات و رحمت و مغفرت و رضوانت بر پیامبر و خاندانش، صَلَواتُکَ وَرَحْمَتُکَ وَمَغْفرَتُکَ وَرضْوانُکَ عَلَیْه وَعَلَى أَهْل بَیْته
- تو نزدیک و پاسخدهنده هستی، إنَّکَ قَریبٌ مُجیبٌ،
- عمل به طاعتت را روزی ما گردان وَ ارْزُقْنا عَمَلاً بطاعَتکَ،
- و ما را بر دینت و بر روش پیامبرت (درود خدا بر او و خاندانش) بمیران. وَتَوَفَّنا عَلَى ملَّتکَ وَسُنَّة نَبیّکَ صَلَّى اللّهُ عَلَیْه وَآله .
خدایا بیامرز ....
خدایا، اللّهُمَّ
- من و پدر و مادرم را بیامرز اغْفرْ لى وَ لوالدَىَّ
- و به هر دوی آنها رحم کن، وَارْحَمْهُما
- چنانکه مرا به گاه کودکی پروردند، کَما رَبَّیانى صَغیراً، غُفْراناً؛
- احسان هردو را به احسان اجْزهما بالْإحْسان إحْساناً
- و بدیهایشان را به آمرزش پاداش ده؛ وَبالسَّیّئات ...
خدایا بیامرز ، اللّهُمَّ اغْفرْ
- مردان و زنان مؤمن را للْمُؤْمنینَ وَالْمُؤْمنات
- چه زنده و چه مردهی آنان الْأَحْیاء منْهُمْ وَالْأَمْوات
- و بین ما و آنان با نیکیها پیوند ده. وَتابعْ بَیْنَنا وَبَیْنَهُمْ بالْخَیْرات .
خدایا بیامرز، اللّهُمَّ اغْفرْ
- زنده و مردهی ما را، لحَیّنا وَمَیّتنا،
- حاضر و غائب ما را، وَشاهدنا وَغائبنا،
- مرد و زن ما را، ذَکَرنا وَأُنْثانا ،
- کوچک و بزرگ ما را، صَغیرنا وَکَبیرنا،
- آزاد و غیر آزاد ما را، حُرّنا وَمَمْلُوکنا،
- برگشتگان از خدا دروغ گفتند و گمراه شدند، گمراهی دوری کَذَبَ الْعادلُونَ باللّه وَضَلُّوا ضَلالاً بَعیداً
- و زیان کردند، زیانی آشکار. وَخَسرُوا خُسْراناً مُبیناً .
به من عطا کن
- خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست اللّهُمَّ صَلّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآل مُحَمَّدٍ
- و برایم ختم به خیر فرما وَاخْتمْ لى بخَیْرٍ،
- و مرا از آنچه بیقرارم کرده از کار دنیا و آخرتم کفایت کن وَاکْفنى مَا أَهَمَّنى منْ أَمْر دُنْیاىَ وَآخرَتى،
- و کسی که به من رحم نمیکند بر من چیره مساز وَلَا تُسَلّطْ عَلَىَّ مَنْ لَایَرْحَمُنى،
- و بر من از سوی خود نگهبانی همیشگی قرار ده وَاجْعَلْ عَلَىَّ منْکَ واقیَةً باقیَةً،
- و از من شایستگی آنچه را که به من لطف کردی مگیر وَلَا تَسْلُبْنى صالحَ مَا أَنْعَمْتَ به عَلَىَّ،
- و از فضلت روزی گسترده حلال پاکیزه نصیب من کن؛ وَارْزُقْنى منْ فَضْلکَ رزْقاً واسعاً حَلالاً طَیّباً؛
خدایا ،اللّهُمَّ
- به نگهبانیات مرا نگهبانی کن احْرُسْنى بحَراسَتکَ،
- و به نگهداریات مرا نگهدار وَاحْفَظْنى بحفْظکَ،
- و به پاسداریات از من پاسداری کن وَاکْلَأْنى بکَلاءَتکَ
- و زیارت خانهات را در این سال و در هر سال و زیارت مرقد پیامبرت و امامان (درود بر آنان) را روزی من کن، وَارْزُقْنى حَجَّ بَیْتکَ الْحَرام فى عامنا هذَا وَفى کُلّ عامٍ وَزیارَةَ قَبْر نَبیّکَ وَالْأَئمَّة عَلَیْهمُ السَّلامُ،
- پروردگارا از این مشاهد برجسته و با مزیّت و مواقف بس باارزش مرا محروم مساز؛ وَلا تُخْلنى یَا رَبّ منْ تلْکَ الْمَشاهد الشَّریفَة وَالْمَواقف الْکَریمَة؛
خدایا ،اللّهُمَّ
- به من روی آور تا نافرمانیات نکنم تُبْ عَلَىَّ حَتَّى لَاأَعْصیَکَ
- و خیر و عمل به آن و هراس از خودت را در شب و روز تا گاهی که زندهام میداری ای پروردگار جهانیان به من الهام کن. وَأَلْهمْنى الْخَیْرَ وَالْعَمَلَ به وَخَشْیَتَکَ باللَّیْل وَالنَّهار مَا أَبْقَیْتَنى یَا رَبَّ الْعالَمینَ
چرا چنینم ؟
- خدایا هرگاه گفتم مهیا و آماده شدم و در پیشگاهت به نماز ایستادم و با تو راز گفتم، چرتی بر من افکندی، اللّهُمَّ إنّى کُلَّما قُلْتُ قَدْ تَهَیَّأْتُ وَتَعَبَّأْتُ
- آنگاه که وارد نماز شدم و حال راز گفتن را از من گرفتی آنگاه که با تو رازونیاز کردم، مرا چه شده؟ وَقُمْتُ للصَّلاة بَیْنَ یَدَیْکَ وَناجَیْتُکَ أَلْقَیْتَ عَلَىَّ نُعاساً إذا أَنَا صَلَّیْتُ، وَسَلَبْتَنى مُناجاتَکَ
- هرگاه گفتم نهانم شایسته شد و جایگاهم به جایگاه توبهکنندگان نزدیک گشت برایم گرفتاری پیش آمد، بر اثر آن گرفتاری پایم لغزید و میان من و خدمت به تو مانع شد؛ إذا أَنَا ناجَیْتُ، مالى کُلَّما قُلْتُ قَدْ صَلُحَتْ سَریرَتى،وَقَرُبَ منْ مَجالس التَّوَّابینَ مَجْلسى عَرَضَتْ لى بَلیَّةٌ أَزالَتْ قَدَمى وَحالَتْ بَیْنى وَبَیْنَ خدْمَتکَ؛
بررسی وضعیت خودم وخدایم
- سرور من سَیّدى
- شاید مرا از درگاهت راندهای و از خدمتت برکنار نمودهای، لَعَلَّکَ عَنْ بابکَ طَرَدْتَنى، وَعَنْ خدْمَتکَ نَحَّیْتَنى،
- یا مرا دیدهای که حقّت را سبک میشمارم پس از پیشگاهت دورم ساختی ، أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنى مُسْتَخفّاً بحَقّکَ فَأَقْصَیْتَنى،
- یا شاید مرا رویگردان از خود مشاهده کردی، پس مرا مورد خشم قرار دادی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنى مُعْرضاً عَنْکَ فَقَلَیْتَنى،
- یا شاید مرا در جایگاه دروغگویان یافتی، پس به دورم انداختی، أَوْ لَعَلَّکَ وَجَدْتَنى فى مَقام الْکاذبینَ فَرَفَضْتَنى،
- یا شاید مرا نسبت به نعمتهایت ناسپاس دیدی، پس محرومم کردی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنى غَیْرَ شاکرٍ لنَعْمائکَ فَحَرَمْتَنى،
- یا شاید مرا از همنشینی دانشمندان غایب یافتی، پس خوارم نمودی، أَوْ لَعَلَّکَ فَقَدْتَنى منْ مَجالس الْعُلَماء فَخَذَلْتَنى،
- یا شاید مرا در گروه بیخبران دیدی، پس از رحمتت ناامیدم کردی، أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنى فى الْغافلینَ فَمنْ رَحْمَتکَ آیَسْتَنى،
- یا شاید مرا انس یافته با مجالس بیکارهها دیدی، پس مرا به آنان واگذاشتی، أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنى آلفَ مَجالس الْبَطَّالینَ فَبَیْنى وَبَیْنَهُمْ خَلَّیْتَنى،
- یا شاید دوست نداشتی دعایم را بشنوی پس دورم نمودی، أَوْ لَعَلَّکَ لَمْ تُحبَّ أَنْ تَسْمَعَ دُعائى فَباعَدْتَنى،
- یا شاید به خاطر جرم و جنایتم کیفرم نمودی، أَوْ لَعَلَّکَ بجُرْمى وَجَریرَتى کافَیْتَنى
- یا شاید برای کمی حیایم از تو، مجازاتم نمودی ؛ أَوْ لَعَلَّکَ بقلَّة حَیائى منْکَ جازَیْتَنى؛
پس چنین کن :
- پس اگر پروردگارا گذشت کنی، سابقه اینکه از گناهکاران پیش از من گذشتهای طولانی است، فَإنْ عَفَوْتَ یَا رَبّ فَطالَمَا عَفَوْتَ عَن الْمُذْنبینَ قَبْلى
- زیرا کرمت پروردگارا از مجازات اهل تقصیر بسیار بزرگتر است لأَنَّ کَرَمَکَ أَیْ رَبّ یَجلُّ عَنْ مُکافاة الْمُقَصّرینَ،
- و من پناهنده به فضل توأم، وَأَنَا عائذٌ بفَضْلکَ،
- از تو به تو گریزانم، هاربٌ منْکَ إلَیْکَ،
- خواهان چیزی هستم که وعده دادهای مُتَنَجّزٌ مَا وَعَدْتَ منَ الصَّفْح عَمَّنْ أَحْسَنَ بکَ ظَنّاً .
- و آن چشمپوشی از کسانی است که به تو گمان نیک بردهاند،
- خدایا فضل تو گستردهتر و بردباریات بزرگتر از آن است که مرا به کردارم بسنجی، إلهى أَنْتَ أَوْسَعُ فَضْلاً، وَأَعْظَمُ حلْماً منْ أَنْ تُقایسَنى بعَمَلى،
- یا به خطایم بلغزانی، أَوْ أَنْ تَسْتَزلَّنى بخَطیئَتى،
- ای آقایم من چیستم و چه ارزشی دارم؛ وَمَا أَنَا یَا سَیّدى وَمَا خَطَرى؛
من چه بودم و تو چه عطا کردی !
- سرور من، سَیّدى
- مرا به فضلت ببخش هَبْنى بفَضْلکَ
- و باگذشتت بر من کرم کن وَتَصَدَّقْ عَلَىَّ بعَفْوکَ،
- و به پردهپوشیات خطاهایم را بپوشان وَجَلّلْنى بسَتْرکَ،
- و به بزرگواری و جودت از توبیخم درگذر، وَاعْفُ عَنْ تَوْبیخى بکَرَم وَجْهکَ،
- آقای من سَیّدى
- منم کودکی که پروریدی، أَنَا الصَّغیرُ الَّذى رَبَّیْتَهُ،
- منم نادانی که دانا نمودی، وَأَنَا الْجاهلُ الَّذى عَلَّمْتَهُ،
- منم گمراهی که هدایت کردی، وَأَنَا الضَّالُّ الَّذى هَدَیْتَهُ،
- منم افتادهای که بلندش نمودی، وَأَنَا الْوَضیعُ الَّذى رَفَعْتَهُ،
- منم هراسانی که امانش دادی وَأَنَا الْخائفُ الَّذى آمَنْتَهُ،
- و گرسنهای که سیرش نمودی وَالْجائعُ الَّذى أَشْبَعْتَهُ،
- و تشنهای که سیرابش کردی وَالْعَطْشانُ الَّذى أَرْوَیْتَهُ،
- و برهنهای که لباسش پوشاندی وَالْعارى الَّذى کَسَوْتَهُ،
- و تهیدستی که توانگرش ساختی وَالْفَقیرُ الَّذى أَغْنَیْتَهُ،
- و ناتوانی که نیرومندش نمودی وَالضَّعیفُ الَّذى قَوَّیْتَهُ،
- و خواری که عزیزش فرمودی وَالذَّلیلُ الَّذى أَعْزَزْتَهُ،
- و بیماری که شفایش دادی وَالسَّقیمُ الَّذى شَفَیْتَهُ،
- و خواهشمندی که عطایش کردی وَالسَّائلُ الَّذى أَعْطَیْتَهُ،
- و گنهکاری که گناهش را بر او پوشاندی وَالْمُذْنبُ الَّذى سَتَرْتَهُ،
- و خطاکاری که نادیدهاش گرفتی؛ وَالْخاطئُ الَّذى أَقَلْتَهُ؛
- و منم اندکی که بسیارش فرمودی وَأَنَا الْقَلیلُ الَّذى کَثَّرْتَهُ،
- و ناتوان شمردهای که یاریاش دادی وَالْمُسْتَضْعَفُ الَّذى نَصَرْتَهُ،
- و رانده شدهای که مأوایش بخشیدی، وَأَنَا الطَّریدُ الَّذى آوَیْتَهُ،
- من پروردگارا کسی هستم که در خلوت از تو حیا نکردم أَنَا یَا رَبّ الَّذى لَمْ أَسْتَحْیکَ فى الْخَلاء،
- و در آشکار از تو ملاحظه ننمودم، وَلَمْ أُراقبْکَ فى الْمَلاء،
- منم صاحب مصیبتهای بزرگ، أَنَا صاحبُ الدَّواهى الْعُظْمى،
- منم آنکه بر آقایش گستاخی کرد، أَنَا الَّذى عَلَى سَیّده اجْتَرَى،
- منم آنکه جبّار آسمان را نافرمانی کرد، أَنَا الَّذى عَصَیْتُ جَبَّارَ السَّماء،
- منم آنکه بر معاصی بزرگ رشوه دادم، أَنَا الَّذى أَعْطَیْتُ عَلَى مَعاصى الْجَلیل الرُّشى،
- منم آنکه هرگاه به گناهی مژده داده میشدم شتابان به سویش میرفتم، أَنَا الَّذى حینَ بُشّرْتُ بها خَرَجْتُ إلَیْها أَسْعى،
- منم آنکه مهلتم دادی باز نایستادم أَنَا الَّذى أَمْهَلْتَنى فَمَا ارْعَوَیْتُ ،
- و بر من پرده پوشاندی حیا نکردم وَسَتَرْتَ عَلَىَّ فَمَا اسْتَحْیَیْتُ،
- و مرتکب گناهان شدم و از اندازه گذراندم؛ وَعَملْتُ بالْمَعاصى فَتَعَدَّیْتُ؛
- و مرا از چشمت انداختی، باک نکردم، پس با بردباریات مهلتم دادی وَأَسْقَطْتَنى منْ عَیْنکَ فَما بالَیْتُ، فَبحلْمکَ أَمْهَلْتَنى،
- و با پردهپوشیات مرا پوشاندی تا آنجا که گویی مرا از یاد بردهای وَبستْرکَ سَتَرْتَنى حَتَّى کَأَنَّکَ أَغْفَلْتَنى،
- و از مجازات گناهان برکنارم داشتهای، گویا تو از من حیا کردهای! وَمنْ عُقُوبات الْمَعاصى جَنَّبْتَنى حَتَّى کَأَنَّکَ اسْتَحْیَیْتَنى
- خدایا، آنگاه که نافرمانی کردم، نافرمانیات نکردم چنانکه منکر پروردگاریات باشم . إلهى لَمْ أَعْصکَ حینَ عَصَیْتُکَ وَأَنَا برُبُوبیَّتکَ جاحدٌ،
- و نه چنانکه سبک شمارنده فرمانت باشم وَلَا بأَمْرکَ مُسْتَخفٌّ،
- و نه با گستاخی در معرض کیفرت قرار گیرم وَلَا لعُقُوبَتکَ مُتَعَرّضٌ، وَلَا لوَعیدکَ مُتَهاونٌ،
- و نه تهدیدت را ناچیز شمارم، لَکنْ خَطیئَةٌ عَرَضَتْ
- ولی خطایی بود که بر من عارض شد وَسَوَّلَتْ لى نَفْسى،
- و نفسم آن را برایم آراست وَغَلَبَنى هَواىَ،
- و بدبختیام مرا بر آن یاری نمود وَأَعانَنى عَلَیْها شقْوَتى،
- و پردۀ افتادهات بر من مغرورم نمود، وَغَرَّنى ستْرُکَ الْمُرْخى عَلَىَّ،
- در نتیجه با کوششم نافرمانیات کردم فَقَدْ عَصَیْتُکَ
- و به مخالفتت برخاستم وَخالَفْتُکَ بجَُهْدى،
ادامه در :