دعای ابوحمزه ثمالی بصورت موضوعی شده - ادامه
دکتر سید جواد هاشمی فشارکی
بخش اول در نشانی زیر می باشد :
https://javadfesharaki.blog.ir/1402/01/08/%D8%AF%D8%A7
متحیرم که چکنم
- اکنون چه کسی مرا از عذابت نجات میدهد فَالْآنَ منْ عَذابکَ مَنْ یَسْتَنْقذُنى
- و فردا از چنگ ستیزهجویان و دشمنیکنندگان چه کسی رهایم میکند وَمنْ أَیْدى الْخُصَماء غَداً مَنْ یُخَلّصُنى
- و به رشته چه کسی بپیوندم اگر تو رشتهات را از من بگسلی؛ وَبحَبْل مَنْ أَتَّصلُ إنْ أَنْتَ قَطَعْتَ حَبْلَکَ عَنّى؛
- مرا چه رسوایی بزرگی است از آنچه کتاب تو (لوح محفوظ) از کردارم در شمار آورده، فَوا سَوْأَتا عَلَى مَا أَحْصى کتابُکَ منْ عَمَلى
- اگر امیدوار به کرم و فراوانی رحمتت نبودم و اینکه مرا از ناامیدی نهی نمودهای، هرآینه ناامید میشدم به هنگامی که گناهانم را بیاد میآوردم، الَّذى لَوْلا مَا أَرْجُو منْ کَرَمکَ وَسَعَة رَحْمَتکَ وَنَهْیکَ إیَّاىَ عَن الْقُنُوط لَقَنَطْتُ عنْدَما أَتَذَکَّرُها،
به تو روی آورده ام
- ای بهترین کسی که خوانندهای او را خواند یَا خَیْرَ مَنْ دَعاهُ داعٍ،
- و برترین کسی که امیدواری به او امید بست. وَأَفْضَلَ مَنْ رَجاهُ راجٍ .
- خدایا به پیمان اسلام به تو توسّل میجویم اللّهُمَّ بذمَّة الْإسْلام أَتَوَسَّلُ إلَیْکَ،
- و به حرمت قرآن بر تو تکیه میکنم وَبحُرْمَة الْقُرْآن أَعْتَمدُ عَلَیْکَ،
- و به محبّتم نسبت به پیامبر درس ناخوانده قریشی هاشمی عربی تهامی مکی مدنی، همجواری نزد تو را امید مینمایم، وَبحُبّى النَّبىَّ الْأُمّىَّ الْقُرَشىَّ الْهاشمىَّ الْعَرَبىَّ التّهامىَّ الْمَکّىَّ الْمَدَنىَّ أَرْجُو الزُّلْفَةَ لَدَیْکَ،
- پس انس ایمانی مرا در عرصه وحشت نینداز فَلا تُوحش اسْتیناسَ إیمانى
- و پاداش مرا، پاداش کسی که غیر تو را عبادت کرده قرار مده؛ وَلَا تَجْعَلْ ثَوابى ثَوابَ مَنْ عَبَدَ سواکَ؛
- چه اینکه مردمی به زبانشان ایمان آوردند تا جانشان را به این وسیله حفظ کنند، پس به آنچه آرزو داشتند رسیدند فَإنَّ قَوْماً آمَنُوا بأَلْسنَتهمْ لیَحْقنُوا به دماءَهُمْ فَأَدْرَکُوا مَا أَمَّلُوا،
- و ما با زبان و دلمان به تو ایمان آوردیم تا از ما درگذری، وَ إنَّا آمَنَّا بکَ بأَلْسنَتنا وَقُلُوبنا لتَعْفُوَ عَنَّا فَأَدْرکْنا مَا أَمَّلْنا،
- پس ما را به آنچه آرزومندیم برسان و امیدت را در سینههایمان استوار کن وَثَبّتْ رَجاءَکَ فى صُدُورنا،
- و دلهایمان را پس از آنکه هدایتمان فرمودی منحرف مکن وَلَا تُزغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إذْ هَدَیْتَنا،
- و از سوی خود ما را ببخش وَهَبْ لَنا منْ لَدُنْکَ رَحْمَةً
- که تو بسیار بخشندهای، إنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ،
- به عزتت سوگند اگر مرا برانی، از درگاهت نخواهم رفت فَوَعزَّتکَ لَو انْتَهَرْتَنى مَا بَرحْتُ منْ بابکَ،
- و از چاپلوسی نسبت به تو باز نخواهم ایستاد، وَلَا کَفَفْتُ عَنْ تَمَلُّقکَ
- به خاطر الهامی که از معرفت به کرمت و گستردگی رحمتت به قلب من شده، لما أُلْهمَ قَلْبى منَ الْمَعْرفَة بکَرَمکَ وَسَعَة رَحْمَتکَ،
- بنده بهسوی چه کسی جز مولایش میرود؟ إلى مَنْ یَذْهَبُ الْعَبْدُ إلّا إلى مَوْلاهُ،
- و آفریده به چه کسی جز آفریدگارش پناه میبرد؟ وَ إلى مَنْ یَلْتَجئُ الْمَخْلُوقُ إلّا إلى خالقه؛
- خدایا، اگر مرا با زنجیرها ببندی و عطایت را در میان مردم از من بازداری إلهى لَوْ قَرَنْتَنى بالْأَصْفاد ، وَمَنَعْتَنى سَیْبَکَ منْ بَیْن الْأَشْهاد،
- و بر رسواییهایم دیدگان بندگانت را بگشایی وَدَلَلْتَ عَلَى فَضائحى عُیُونَ الْعباد،
- و مرا بهسوی دوزخ فرمان دهی وَأَمَرْتَ بى إلَى النَّار،
- و بین من و نیکان حجاب شوی، وَحُلْتَ بَیْنى وَبَیْنَ الْأَ بْرار
- امیدم را از تو نخواهم برید مَا قَطَعْتُ رَجائى منْکَ،
- و آرزویم را از عفو تو باز نخواهم گرداند وَمَا صَرَفْتُ تَأْمیلى للْعَفْو عَنْکَ،
- و محبتت از قلبم بیرون نخواهد رفت، وَلَا خَرَجَ حُبُّکَ منْ قَلْبى،
- من فراوانی عطایت را نزد خود و پردهپوشیات را در دار دنیا بر گناهانم فراموش نخواهم کرد، أَنَا لَا أَنْسى أَیادیَکَ عنْدى، وَستْرَکَ عَلَىَّ فى دار الدُّنْیا،
- ای آقای من محبت دنیا را از دلم بیرون کن سَیّدى أَخْرجْ حُبَّ الدُّنْیا منْ قَلْبى،
- و میان من و مصطفی پیامبرت و خاندانش، بهترین برگزیدگان از آفریدگانت و پایانبخش پیامبران محمّد (درود خدا بر او و خاندانش) جمع ک ن؛ وَاجْمَعْ بَیْنى وَبَیْنَ الْمُصْطَفى وَآله خیَرَتکَ منْ خَلْقکَ وَ خاتَم النَّبیّینَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَیْه وَآله؛
- و مرا به مقام توبه به پیشگاهت برسان وَانْقُلْنى إلى دَرَجَة التَّوْبَة إلَیْکَ،
- و بر گریه بر خودم مرا یاری ده، وَأَعنّى بالْبُکاء عَلَى نَفْسى
- من عمرم را به امروز و فردا کردن و آرزوهای باطل نابود ساختم فَقَدْ أَفْنَیْتُ بالتَّسْویف وَالْآمال عُمْرى،
- و اینک به جایگاه ناامیدان از خیر و صلاح فرود آمدهام، وَقَدْ نَزَلْتُ مَنْزلَةَ الْآیسینَ منْ خَیْرى ،
- پس بدحالتر از من کیست؟ فَمَنْ یَکُونُ أَسْوَأَ حالاً منّى
- اگر من بر چنین حالی به قبرم وارد شوم، قبری که آن را برای خواب آماده نساختهام و برای آرمیدن به کار نیک فرش ننمودهام إنْ أَنَا نُقلْتُ عَلَى مثْل حالى إلى قَبْرى لَمْ أُمَهّدْهُ لرَقْدَتى، وَلَمْ أَفْرُشْهُ بالْعَمَل الصَّالح لضَجْعَتى ؟
- و مرا چه شده که گریه نکنم و حال آنکه نمیدانم بازگشت من بهسوی چه خواهد بود، وَمَا لى لَاأَبْکى وَلَا أَدْرى إلى مَا یَکُونُ مَصیرى،
- من نفسم را مینگرم که با من نیرنگ میبازد وَأَرى نَفْسى تُخادعُنى،
- و روزگار را مشاهده میکنم که مرا میفریبد وَأَیَّامى تُخاتلُنى
- و حال آنکه بالهای مرگ بالای سرم به حرکت درآمده، وَقَدْ خَفَقَتْ عنْدَ رَأْسى أَجْنحَةُ الْمَوْت ؟
گریه میکنم برای ...
- پس مرا چه شده که گریه نکنم، فَما لى لَاأَبْکى ؟
- گریه میکنم برای بیرون رفتن جان از بدنم، أَبْکى لخُرُوج نَفْسى،
- گریه میکنم برای تاریکی قبرم، أَبْکى لظُلْمَة قَبْرى،
- گریه میکنم برای تنگی لحدم، أَبْکى لضیق لَحْدى،
- گریه میکنم برای پرسش دو فرشته قبر منکر و نکیر از من؛ أَبْکى لسُؤال مُنْکَرٍ وَنَکیرٍ إیَّاىَ؛
- گریه میکنم برای درآمدنم از قبر عریان و خوار، أَبْکى لخُرُوجى منْ قَبْرى عُرْیاناً ذَلیلاً
- درحالیکه بار سنگینی را بر دوش میکشم، حاملاً ثقْلى عَلَى ظَهْرى
- یک بار از طرف راست و بار دیگر از جانب چپم نگاه میکنم، أَنْظُرُ مَرَّةً عَنْ یَمینى وَأُخْرى عَنْ شمالى
- به خاطر اینکه مردمان در کاری جز کار مناند، إذ الْخَلائقُ فى شَأْنٍ غَیْر شَأْنى،
- «در آن روز هرکس از آنان را گرفتاری و کاری است که برای او [از اینکه نتواند به کار دیگر بپردازد] بس است؛ ﴿لکُلّ امْرئٍ منْهُمْ یَوْمَئذٍ شَأْنٌ یُغْنیه،
- در آن روز چهرههایی درخشان و نورانی است؛ خندان و خوشحال وُجُوهٌ یَوْمَئذٍ مُسْفرَةٌ ضاحکَةٌ مُسْتَبْشرَةٌ،
- و چهرههایی در آن روز غبار [تیرهبختی] بر آنها نشسته؛ سیاهی و ذلّت آنها را پوشانده»؛ وَوُجُوهٌ یَوْمَئذٍ عَلَیْها غَبَرَةٌ تَرْهَقُها قَتَرَةٌ﴾ وَ ذلَّةٌ،
تکیه ام به توست
- ای آقای من، سَیّدى
- تکیه و اعتمادم و امید و توکّلم بر تو، آویختنم به رحمت توست، عَلَیْکَ مُعَوَّلى وَمُعْتَمَدى وَرَجائى وَتَوَکُّلى، وَبرَحْمَتکَ تَعَلُّقى،
- هرکه را خواهی به رحمتت رسانی تُصیبُ برَحْمَتکَ مَنْ تَشاءُ
- و با بخشندگیات هرکه را دوست داری هدایت کنی، وَتَهْدى بکَرامَتکَ مَنْ تُحبُّ،
- پس تو را سپاس بر اینکه قلبم را از شرک پاک کردی فَلَکَ الْحَمْدُ عَلَى مَا نَقَّیْتَ منَ الشّرْک قَلْبى،
- و برای تو سپاس بر گشودن زبانم، وَلَکَ الْحَمْدُ عَلَى بَسْط لسانى،
- آیا با این زبان کندم تو را شکر کنم، أَفَبلسانى هذَا الْکالّ أَشْکُرُکَ ؟
- یا با نهایت کوشش در کارم تو را خشنود نمایم؛ أَمْ بغایَة جَُهْدى فى عَمَلى أُرْضیکَ؛
- پروردگارا، ارزش زبانم در کنار شکرت چیست وَمَا قَدْرُ لسانى یَا رَبّ فى جَنْب شُکْرکَ ؟
- و قیمت کارم در برابر نعمتهایت و احسانت چه اندازه است؟! وَمَا قَدْرُ عَمَلى فى جَنْب نعَمکَ وَ إحْسانکَ؟
آرزویم به سوی توست
خدایا، إلهى
- جودت آرزویم را گسترد إنَّ جُودَکَ بَسَطَ أَمَلى،
- و سپاست عملم را پذیرفت، وَشُکْرَکَ قَبلَ عَمَلى،
- ای آقای من میلم بهسوی توست سَیّدى إلَیْکَ رَغْبَتى،
- و ترسم از سوی توست وَ إلَیْکَ رَهْبَتى،
- و آرزویم به پیشگاه توست، وَ إلَیْکَ تَأْمیلى،
- آرزویم مرا بهسوی تو کشانده وَقَدْ ساقَنى إلَیْکَ أَمَلى،
- و همّتم به درگاه تو ای یگانۀ من سرگرم و مشغول شده وَعَلَیْکَ یَا واحدى عَکَفَتْ همَّتى،
- و رغبتم در آنچه نزد توست فزونی یافته، وَفیما عنْدَکَ انْبَسَطَتْ رَغْبَتى،
- امید خالص و بیمم برای توست وَلَکَ خالصُ رَجائى وَخَوْفى،
- و محبّتم به تو انس گرفته وَبکَ أَنسَتْ مَحَبَّتى،
- و دستم را بهسوی تو انداختم وَ إلَیْکَ أَلْقَیْتُ بیَدى،
- و ترسم را بهسوی رشتهی طاعت تو کشیدم، وَبحَبْل طاعَتکَ مَدَدْتُ رَهْبَتى،
- ای مولای من یَا مَوْلاىَ
- دلم به یاد تو زندگی کرد بذکْرکَ عاشَ قَلْبى،
- و با مناجات با تو آتش هراس را بر خود سرد نمودم، وَبمُناجاتکَ بَرَّدْتُ أَلَمَ الْخَوْف عَنّى،
- ای مولایم و ای آرزویم و ای نهایت خواستهام، فَیا مَوْلاىَ وَیَا مُؤَمَّلى وَیَا مُنْتَهى
- میان من و گناهم جدایی انداز، گناهی که بازدارنده من از پایبندی به طاعت توست، تنها از تو درخواست میکنم، سُؤْلى فَرّقْ بَیْنى وَبَیْنَ ذَنْبىَ الْمانع لى منْ لُزُوم طاعَتکَ،
- به خاطر امید دیرینه به تو و بزرگی طمع از تو که از مهر و رحمت بر خود واجب کردهای، فَإنَّما أَسْأَلُکَ لقَدیم الرَّجاء فیکَ، وَعَظیم الطَّمَع منْکَ الَّذى أَوْجَبْتَهُ عَلَى نَفْسکَ منَ الرَّأْفَة وَالرَّحْمَة،
- پس فرمان توراست، فَالْأَمْرُ لَکَ
- یگانهای و شریکی نداری وَحْدَکَ لا شَریکَ لَکَ
- و همه مخلوقات جیرهخوار تو و در دست قدرت تواند وَالْخَلْقُ کُلُّهُمْ عیالُکَ وَفى قَبْضَتکَ،
- و هر چیز برای تو فروتن است، وَکُلُّ شَىْءٍ خاضعٌ لَکَ،
- منزّهی تو ای پروردگار جهانیان؛ تَبارَکْتَ یَا رَبَّ الْعالَمینَ؛
به من رحم کن
- خدایا إلهى
- به من رحم کن آنگاه که دلیل و حجّتم بریده شود ارْحَمْنى إذَا انْقَطَعَتْ حُجَّتى،
- و زبانم از پاسخت کُند گردد وَکَلَّ عَنْ جَوابکَ لسانى،
- و به هنگام بازپرسیات هوش از سرم برود، وَطاشَ عنْدَ سُؤالکَ إیَّاىَ لُبّى،
- ای بزرگ امیدم، فَیا عَظیمَ رَجائى
- زمانی که بیچارگیام شدّت گیرد محرومم مکن لَاتُخَیّبْنى إذَا اشْتَدَّتْ فاقَتى،
- و به خاطر نادانیام از درگاهت مران وَلَا تَرُدَّنى لجَهْلى،
- و به علت کم تابیام از رحمتت دریغ مفرما، وَلَا تَمْنَعْنى لقلَّة صَبْرى،
- به جهت تهیدستیام عطایم کن أَعْطنى لفَقْرى،
- و به خاطر ناتوانیام به من رحم کن، وَارْحَمْنى لضَعْفى،
- آقایم اعتماد و تکیه، امید و توکلم بر توست سَیّدى عَلَیْکَ مُعْتَمَدى وَمُعَوَّلى وَرَجائى وَتَوَکُّلى،
- و آویختنم به رحمت توست وَبرَحْمَتکَ تَعَلُّقى،
- و بارم را به آستان تو اندازم وَبفنائکَ أَحُطُّ رَحْلى،
- و خواستهام را به وسیلۀ جود و کرم تو جویم، وَبجُودکَ أَقْصدُ طَلبَتى، وَبکَرَمکَ
دعایم و امیدم
پروردگارا أَیْ رَبّ
- دعایم را آغاز میکنم أَسْتَفْتحُ دُعائى،
- و رفع تنگدستیام را به تو امید میبندم وَلَدَیْکَ أَرْجُو فاقَتى ،
- و به توانگری تو ناداریام را جبران میکنم وَبغناکَ أَجْبُرُ عَیْلَتى،
- و ایستادنم زیر سایه عفو توست وَتَحْتَ ظلّ عَفْوکَ قیامى،
- و بهجانب جود و کرمت دیدهام را بلند میکنم وَ إلى جُودکَ وَکَرَمکَ أَرْفَعُ بَصَرى،
- و بهسوی احسانت نگاهم را ادامه میدهم؛ وَ إلى مَعْرُوفکَ أُدیمُ نَظَرى؛
- پس مرا به آتش مسوزان و حال آنکه تو جایگاه آرزوی منی فَلا تُحْرقْنى بالنَّار وَأَنْتَ مَوْضعُ أَمَلى،
- و در دوزخ جایم مده زیرا که تو نور چشم منی، وَلَا تُسْکنّى الْهاویَةَ فَإنَّکَ قُرَّةُ عَیْنى،
- ای آقای من گمانم را به احسان و نیکیات متهم به دروغ مکن که تویی مورد اطمینانم یَا سَیّدى لَاتُکَذّبْ ظَنّى بإحْسانکَ وَمَعْرُوفکَ فَإنَّکَ ثقَتى،
- و از پاداشت محرومم مگردان که تو عارف به تهیدستی منی، وَلَا تَحْرمْنى ثَوابَکَ فَإنَّکَ الْعارفُ بفَقْرى .
وحشتم از مرگ و قبر
- خدایا اگر مرگم فرا رسیده و کردارم مرا به تو نزدیک نکرده إلهى إنْ کانَ قَدْ دَنا أَجَلى وَلَمْ یُقَرّبْنى منْکَ عَمَلى
- پس اقرار به گناهم را به پیشگاهت وسیله عذرخواهیام قرار دادم. فَقَدْ جَعَلْتُ الاعْترافَ إلَیْکَ بذَنْبى وَسائلَ علَلى .
- خدایا، اگر گذشت کنی، پس سزاوارتر از وجود تو به گذشت کیست إلهى إنْ عَفَوْتَ فَمَنْ أَوْلى منْکَ بالْعَفْو ؟
- و اگر عذاب نمایی پس دادگرتر از تو در داوری کیست؟ وَ إنْ عَذَّبْتَ فَمَنْ أَعْدَلُ منْکَ فى الْحُکْم ؟
- در این دنیا به غربت ارْحَمْ فى هذه الدُّنْیا غُرْبَتى،
- و به گاه مرگ به سختی جان دادنم وَعنْدَ الْمَوْت کُرْبَتى،
- و در قبر به تنهاییام وَفى الْقَبْر وَحْدَتى،
- و در لحد به هراسم رحم کن وَفى اللَّحْد وَحْشَتى،
- و زمانی که برای حساب در برابرت برانگیخته شدم به خواری جایگاهم رحمت آور وَ إذا نُشرْتُ للْحساب بَیْنَ یَدَیْکَ ذُلَّ مَوْقفى،
- و آنچه از کردارم بر انسانها پوشیده مانده بیامرز؛ وَاغْفرْ لى مَا خَفىَ عَلَى الْآدَمیّینَ منْ عَمَلى؛
- و آنچه را که مرا به آن پوشاندی تداوم بخش وَأَدمْ لى مَا به سَتَرْتَنى،
درخواست برای زمان احتضار و در قبر
- و به من در حال افتادن در بستر مرگ که دستهای دوستانم مرا این طرف و آن طرف کند رحم کن وَارْحَمْنى صَریعاً عَلَى الْفراش تُقَلّبُنى أَیْدى أَحبَّتى،
- و به من محبت فرما در آن حال که روی تخت غسّال خانه بهصورت درازا افتادهام وَتَفَضَّلْ عَلَىَّ مَمْدُوداً عَلَى الْمُغْتَسَل
- و همسایگان شایسته مرا به این سو و آن سو برمیگردانند یُقَلّبُنى صالحُ جیرَتى،
- و به من مهرورزی کن در وقت حمل شدنم که بستگانم گوشههای جنازهام را به دوش برداشتهاند وَتَحَنَّنْ عَلَىَّ مَحْمُولاً قَدْ تَناوَلَ الْأَقْرباءُ أَطْرافَ جنازَتى،
- و در حالت حمل شدنم که تنها در قبرم وارد پیشگاه تو شدهام وَجُدْ عَلَىَّ مَنْقُولاً قَدْ نَزَلْتُ بکَ وَحیداً فى حُفْرَتى،
- به من نیکی و بخشش کن وَارْحَمْ
- و در این خانه جدید بر غربتم رحمت آور فى ذَلکَ الْبَیْت الْجَدید غُرْبَتى
- تا آنکه به غیر تو انس نگیرم حَتَّى لَاأَسْتَأْنسَ بغَیْرکَ،
- ای آقای من، یَا سَیّدى
- اگر مرا به خودم واگذاری هلاک شدهام؛ إنْ وَکَلْتَنى إلى نَفْسى هَلَکْتُ؛
کسی جز تو ندارم
- ای آقای من، سَیّدى
- اگر لغزشم را فسخ نکنی و نادیده نگیری از چه کسی فریادرسی خواهم فَبمَنْ أَسْتَغیثُ إنْ لَمْ تُقلْنى عَثْرَتى ؟
- و به چه کسی پناه ببرم اگر توجهت را در آرامگاهم نداشته باشم فَإلى مَنْ أَفْزَعُ إنْ فَقَدْتُ عنایَتَکَ فى ضَجْعَتى ؟
- و به چه کسی پناه برم اگر غم و اندوهم را برطرف نکنی؟ وَ إلى مَنْ أَلْتَجئُ إنْ لَمْ تُنَفّسْ کُرْبَتى ؟
- ای آقای من، که را دارم سَیّدى مَنْ لى ؟
- و چه کسی بر من رحم میکند، اگر تو به من رحم نکنی وَمَنْ یَرْحَمُنى إنْ لَمْ تَرْحَمْنى ؟
- و احسان که را آرزو کنم، اگر احسان تو را روز بیچارگیام نداشته باشم وَفَضْلَ مَنْ أُؤَمّلُ إنْ عَدمْتُ فَضْلَکَ یَوْمَ فاقَتى ؟
- و گریز از گناهان بهسوی کیست، وقتی که عمرم سرآید؟ وَ إلى مَن الْفرارُ منَ الذُّنُوب إذَا انْقَضى أَجَلى ؟
- ای آقای من، سَیّدى
- مرا عذاب مکن که به تو امید دارم، لَاتُعَذّبْنى وَأَنَا أَرْجُوکَ .
- خدایا إلهى
- امیدم را تحقق بخش حَقّقْ رَجائى،
- و ترسم را ایمنی ده، وَآمنْ خَوْفى،
- زیرا من در عین فراوانی گناهانم امیدی جز به گذشت تو ندارم؛ فَإنَّ کَثْرَةَ ذُنُوبى لَاأَرْجُو فیها إلّا عَفْوَکَ،
- ای آقای من، سَیّدى
- چیزی را از تو درخواست دارم که شایسته آن نیستم أَنَا أَسْأَلُکَ مَا لَاأَسْتَحقُّ،
- و تو اهل تقوا و آمرزشی، وَأَنْتَ أَهْلُ التَّقْوى وَأَهْلُ الْمَغْفرَة
- پس مرا بیامرز فَاغْفرْ لى
- و جامهای از نگاه لطفت بر من بپوشان وَأَلْبسْنى منْ نَظَرکَ ثَوْباً
- که گناهانم را بر من بپوشاند یُغَطّى عَلَىَّ التَّبعات
- و آنها را بیامرز َ و تَغْفرُها لى
- و نسبت به آنها بازخواست نشوم وَلَا أُطالَبُ بها،
- که تو دارای کرَم دیرینه و چشمپوشی بزرگ و گذشت کریمانهای؛ إنَّکَ ذُو مَنٍّ قَدیمٍ، وَصَفْحٍ عَظیمٍ، وَتَجاوُزٍ کَریمٍ؛
عطای تو
- خدایا، إلهى
- تویی که عطایت را پیدرپی فرو ریزی، بر کسی که از تو درخواست نمیکند أَنْتَ الَّذى تُفیضُ سَیْبَکَ عَلَى مَنْ لَا یَسْأَلُکَ
- و بر آنان که منکر پروردگاریات هستند!! وَعَلَى الْجاحدینَ برُبُوْبیَّتکَ،
- چه رسد آقای من بر کسی که از تو خواهش کرده فَکَیْفَ سَیّدى بمَنْ سَأَلَکَ
- و یقین نموده که آفرینش از تو و فرمان فقط به دست توست، وَأَیْقَنَ أَنَّ الْخَلْقَ لَکَ، وَالْأَمْرَ إلَیْکَ ؟
- منزّه و والایی ای پروردگار جهانیان، تَبارَکْتَ وَتَعالَیْتَ یَا رَبَّ الْعالَمینَ،
بنده ات به در خانه ات آمده
- ای آقای من، سَیّدى
- بندهات به درگاه توست، تنگدستی او را پیش رویت قرار داده، عَبْدُکَ ببابکَ أَقامَتْهُ الْخَصاصَةُ بَیْنَ یَدَیْکَ
- با دعایش در خانهی احسانت را میکوبد، [و نگاه زیبایت را به باطن امید به تو جلب میکند] یَقْرَعُ بابَ إحْسانکَ بدُعائه
- پس روی کریمانهات را از من برمگردان فَلا تُعْرضْ بوَجْهکَ الْکَریم عَنّى،
- و آنچه میگویم از من بپذیر، وَاقْبَلْ منّى مَا أَقُولُ،
- من تو را به این دعا خواندم، فَقَدْ دَعَوْتُ بهذَا الدُّعاء
- امید دارم که به خاطر شناختم به رأفت و مهرت مرا باز نگردانی. وَأَنَا أَرْجُو أَنْ لَاتَرُدَّنى مَعْرفَةً منّى برَأْفَتکَ وَرَحْمَتکَ .
تویی که
- خدایا تویی آنکه إلهى أَنْتَ الَّذى
- خواهش کنندهای ناتوانت نکند لَا یُحْفیکَ سائلٌ
- و عطاگیرندهای از تو نکاهد، ، وَلَا یَنْقُصُکَ نائلٌ ،
- تو چنانی که خود گویی أَنْتَ کَما تَقُولُ
- و بالاتر از آنچه ما میگوییم؛ وَفَوْقَ مَا نَقُولُ؛
درخواست می کنم
- خدایا، از تو شکیبائی زیبا و گشایشی نزدیک و گفتاری درست و مزدی بزرگ درخواست میکنم؛ اللّهُمَّ إنّى أَسْأَلُکَ صَبْراً جَمیلاً، وَفَرَجاً قَریباً، وَقَوْلاً صادقاً، وَأَجْراً عَظیماً،
- پروردگارا از خیر و خوبی تمامش را از تو میخواهم، آنچه را از آن دانستهام و آنچه را ندانستهام، أَسْأَلُکَ یَا رَبّ منَ الْخَیْر کُلّه مَا عَلمْتُ منْهُ وَمَا لَمْ أَعْلَمْ،
- خدایا از تو میخواهم بهترین چیزهایی را که بندگان شایستهات از تو خواستند، أَسْأَلُکَ اللّهُمَّ منْ خَیْر مَا سَأَلَکَ منْهُ عبادُکَ الصَّالحُونَ،
- ای بهترین کسی که از او خواسته میشود یَا خَیْرَ مَنْ سُئلَ،
- و سخیترین کسی که عطا میکند، وَأَجْوَدَ مَنْ أَعْطى،
- خواستهام را در حق خودم و خانوادهام و پدر و مادرم و فرزندانم و خاصانم و برادران دینیام به من عطا کن، أَعْطنى سُؤْلى فى نَفْسى وَأَهْلى وَوالدَىَّ وَوَُلْدى وَأَهْل حُزانَتى وَإخْوانى فیکَ،
- زندگیام را گوارا گردان، وَ أَرْغدْ عَیْشى،
- جوانمردیام را آشکار ساز وَأَظْهرْ مُرُوَّتى،
- و همه احوالم را اصلاح کن وَأَصْلحْ جَمیعَ أَحْوالى،
- و مرا از کسانی قرار ده که عمرش را طولانی کردی وَاجْعَلْنى ممَّنْ أَطَلْتَ عُمْرَهُ،
- و کردارش را نیکو ساختی وَحَسَّنْتَ عَمَلَهُ،
- و نعمتت را بر او تمام کردی وَأَتْمَمْتَ عَلَیْه نعْمَتَکَ،
- و از او خشنود شدی وَرَضیتَ عَنْهُ،
- و او را به زندگانی پاکیزه زنده داشتی، وَأَحْیَیْتَهُ حَیاةً طَیّبَةً فى أَدْوَم السُّرُور،
- در بادوامترین خوشیها و کاملترین کرامتها و کاملترین زندگیها، وَأَسْبَغ الْکَرامَة، وَأَتَمّ الْعَیْش
- همانا تو هرچه را بخواهی انجام میدهی إنَّکَ تَفْعَلُ مَا تَشاءُ
- و جز تو هرچه را بخواهد توان انجام آن را ندارد؛ وَلَا یَفْعَلُ مَا یَشاءُ غَیْرُکَ؛
به من عطا کن :
- خدایا، اللّهُمَّ
- از سوی خود مرا به ذکر ویژهات اختصاص ده خُصَّنى منْکَ بخاصَّة ذکْرکَ،
- و چیزی از آنچه را که به وسیله آن به تو تقرّب میجویم وَلَا تَجْعَلْ شَیْئاً ممَّا أَتَقَرَّبُ به
- در همه اوقات شب و روز وسیله ریا و شهرت خواهی و هوسرانی و طغیانگری قرار مده فى آناء اللَّیْل وَأَطْراف النَّهار ریاءً وَلَا سُمْعَةً وَلَا أَشَراً وَلَا بَطَراً ،
- و مرا از خاکساران درگاهت بگردان، وَاجْعَلْنى لَکَ منَ الْخاشعینَ .
- خدایا از تو میخواهم که به من این امور را عطا کنی: اللّهُمَّ أَعْطنى
- گشایش در روزی، السَّعَةَ فى الرّزْق،
- امنیت در وطن، وَالْأَمْنَ فى الْوَطَن،
- نور چشم در خانواده و مال و اولاد وَقُرَّةَ الْعَیْن فى الْأَهْل وَالْمال وَالْوَلَد،
- و پایداری در نعمتهایی که نزدم است وَالْمَُقامَ فى نعَمکَ عنْدى،
- و تندرستی در جسم وَالصّحَّةَ فى الْجسْم،
- و توانمندی در بدن وَالْقُوَّةَ فى الْبَدَن،
- و سلامت در دین وَالسَّلامَةَ فى الدّین،
- و مرا به طاعتت و طاعت رسولت محمّد که درود خدا بر او و خاندانش باد، به کار گمار، وَاسْتَعْملْنى بطاعَتکَ وَطاعَة رَسُولکَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَیْه وَآله
- همیشه و تا هنگامیکه عمرم دادهای أَبَداً مَا اسْتَعْمَرْتَنى،
- و مرا از پر نصیبترین بندگانت در نزد خود قرار ده، پر نصیبتر در هر خیری که فرو فرستادی وَاجْعَلْنى منْ أَوْفَر عبادکَ عنْدَکَ نَصیباً فى کُلّ خَیْرٍ أَنْزَلْتَهُ
- و در ماه رمضان در شب قدر نازل میکنی و نازل کننده آنی در هر سال، از رحمتی که میگسترانیاش و عافیتی که میپوشانی و بلایی که دفع میکنی و خوبیهایی که میپذیری و بدیهایی که از آن درمیگذری؛ وَتُنْزلُهُ فى شَهْر رَمَضانَ فى لَیْلَة الْقَدْر وَمَا أَنْتَ مُنْزلُهُ فى کُلّ سَنَةٍ منْ رَحْمَةٍ تَنْشُرُها، وَعافیَةٍ تُلْبسُها، وَبَلیَّةٍ تَدْفَعُها، وَحَسَناتٍ تَتَقَبَّلُها، وَسَیّئاتٍ تَتَجاوَزُ عَنْها؛
- و در این سال و هر سال زیارت خانهات را نصیبم فرما وَارْزُقْنى حَجَّ بَیْتکَ الْحَرام فى عامنا هذَا وَفى کُلّ عامٍ،
- و از احسان گستردهات روزی فراخ ارزانی من کن وَارْزُقْنى رزْقاً واسعاً منْ فَضْلکَ الْواسع،
- و بدیها را ای آقای من از من برگردان وَاصْرفْ عَنّى یَا سَیّدى الْأَسْواءَ
- و بدهی مرا بپرداز وَاقْض عَنّى الدَّیْنَ
- و جبران ستمهایی که بر عهده من است را ادا کن وَالظُّلامات حَتَّى لا أَتَأَذَّى بشَىْءٍ منْهُ،
- تا به خاطر چیزی از آنها آزار نبینیم وَخُذْ عَنّى بأَسْماع
- و گوشها و دیدگان دشمنان و حسودان و متجاوزان بر من را از من برگیر وَأَبْصار أَعْدائى وَحُسَّادى وَالْباغینَ عَلَىَّ، وَحَقّقْ ظَنّى
- و مرا بر آنان پیروز کن وَانْصُرْنى عَلَیْهمْ،
- و چشمم را روشن فرما وَأَقرَّ عَیْنى
- و دلم را شادی بخش؛ وَفَرّحْ قَلْبى؛
- و برایم از اندوه و غم گشایش و برونرفت قرار ده وَاجْعَلْ لى منْ هَمّى وَکَرْبى فَرَجاً وَمَخْرَجاً،
- و هرکه از میان مخلوقاتت نسبت به من قصد بدی کرده، زیر گامم قرار ده وَاجْعَلْ مَنْ أَرادَنى بسُوءٍ منْ جَمیع خَلْقکَ تَحْتَ قَدَمَىَّ،
- و مرا از گزند شیطان و گزند پادشاه و بدیهای کردارم بازدار وَاکْفنى شَرَّ الشَّیْطان، وَشَرَّ السُّلْطان، وَسَیّئات عَمَلى،
- و از همه گناهان پاکم کن وَطَهّرْنى منَ الذُّنُوب کُلّها،
- و به گذشتت از آتش امانم ده وَأَجرْنى منَ النَّار بعَفْوکَ،
- و به رحمتت به بهشت واردم کن وَأَدْخلْنى الْجَنَّةَ برَحْمَتکَ،
- و به احسانت از حورالعین به همسریام درآور وَ زَوّجْنى منَ الْحُور الْعین بفَضْلکَ،
- و مرا به دوستان شایستهات محمّد و خاندانش آن خوبان و نیکان پاکیزه و پاک ملحق کن، وَأَلْحقْنى بأَوْلیائکَ الصَّالحینَ مُحَمَّدٍ وَآله الْأَبْرار الطَّیّبینَ الطَّاهرینَ الْأَخْیار،
- درود بر آنان و بر بدنها و جانهایشان و رحمت خدا و برکاتش بر ایشان؛ صَلَواتُکَ عَلَیْهمْ وَعَلَى أَجْسادهمْ وَأَرْواحهمْ وَرَحْمَةُ اللّه وَبَرَکاتُهُ؛
پی جویی ات می کنم
- خدایا؛ای آقای من، إلهى وَسَیّدى
- به توانمندی و بزرگیات سوگند، وَعزَّتکَ وَجَلالکَ
- اگر مرا به گناهانم پیجویی کنی، من تو را به عفوت پیجویی میکنم لَئنْ طالَبْتَنى بذُنُوبى لَأُطالبَنَّکَ بعَفْوکَ،
- و اگر مرا به پستیام تعقیب نمایی، من تو را به بذل توجّهت تعقیب میکنم وَلَئنْ طالَبْتَنى بلُؤْمى لَأُطالبَنَّکَ بکَرَمکَ،
- و اگر به دوزخم دراندازی اهل دوزخ را به محبتم به تو آگاه میسازم. وَلَئنْ أَدْخَلْتَنى النَّارَ لَأُخْبرَنَّ أَهْلَ النَّار بحُبّى لَکَ .
اگر عطا نکنی ، که را توان آنست ؟
- معبودم و آقایم، إلهى وَسَیّدى
- اگر جز اولیا و اهل طاعتت را نیامرزی، پس گنهکاران به چه کسی پناه برند إنْ کُنْتَ لَاتَغْفرُ إلّا لأَوْلیائکَ وَأَهْل طاعَتکَ فَإلى مَنْ یَفْزَعُ الْمُذْنبُونَ ؟
- و اگر جز اهل وفا را گرامی نداری، پس بدکاران از چه کسی فریادرسی خواهند؟ وَإنْ کُنْتَ لَاتُکْرمُ إلّا أَهْلَ الْوَفاء بکَ فَبمَنْ یَسْتَغیثُ الْمُسیئُونَ؟
- خدایا اگر مرا وارد دوزخ کنی این موجب خرسندی دشمن توست إلهى إنْ أَدْخَلْتَنى النَّارَ فَفى ذلکَ سُرُورُ عَدُوّکَ،
- و اگر مرا به بهشت وارد نمایی، این سبب خوشحالی پیامبر توست وَ إنْ أَدْخَلْتَنى الْجَنَّةَ فَفى ذلکَ سُرُورُ نَبیّکَ،
- و من به خدا سوگند این را میدانم که دلشادی پیامبرت نزد تو، از خرسندی دشمنت محبوبتر است؛ وَأَنَا وَاللّه أَعْلَمُ أَنَّ سُرُورَ نَبیّکَ أَحَبُّ إلَیْکَ منْ سُرُور عَدُوّکَ؛
التماس میکنم
- خدایا؛ از تو درخواست میکنم که اللّهُمَّ إنّى أَسْأَلُکَ أَنْ تَمْلَأَ
- دلم را از محبت قَلْبى حُبّاً لَکَ،
- و ترست وَخَشْیَةً منْکَ،
- و باور به کتابت وَتَصْدیقاً بکتابکَ،
- و ایمان به وجودت وَإیماناً بکَ،
- و هراس از حضرتت وَفَرَقاً منْکَ،
- و اشتیاق به ذاتت پر کنی، وَشَوْقاً إلَیْکَ،
- ای دارای بزرگی و رافت و محبت، یَا ذَا الْجَلال وَالْإکْرام
- لقائت را محبوب من کن حَبّبْ إلَىَّ لقاءَکَ،
- و تو نیز لقاء مرا محبوب خود ساز وَأَحْببْ لقائى،
- و در لقایت برای من آرامش و گشایش و کرامت قرار ده. وَاجْعَلْ لى فى لقائکَ الرَّاحَةَ وَالْفَرَجَ وَالْکَرامَةَ
شایسته ام کن
- خدایا اللّهُمَّ
- مرا به شایستگان از بندگان گذشتهات ملحق ساز أَلْحقْنى بصالح مَنْ مَضى،
- و از شایستگان از آنان که در آیندهاند قرار ده وَاجْعَلْنى منْ صالح مَنْ بَقىَ
- و مرا بر راه شایستگان نگاهدار و بر مخالفت با خواستههای نفسم یاری ده، وَخُذْ بى سَبیلَ الصَّالحینَ، وَأَعنّى عَلَى نَفْسى
- آنگونه که شایستگان را بر مخالفت با خواستههای نفسانیشان یاری میدهی بما تُعینُ به الصَّالحینَ عَلَى أَنْفُسهمْ،
- و کردارم را به نیکوترین وجه پایان ده وَاخْتمْ عَمَلى بأَحْسَنه،
- و پاداشم را در کارها به برکت رحمتت بهشت قرار ده وَاجْعَلْ ثَوابى منْهُ الْجَنَّةَ برَحْمَتکَ، ،
- و بر شایستگی آنچه عطا کردی یاریام نما وَأَعنّى عَلَى صالح مَا أَعْطَیْتَنى
- و ثابت قدمم کن، وَثَبّتْنى
درخواست میکنم
- پروردگارا یَا رَبّ
- و در ورطه بدیهایی که از آنها نجاتم دادی باز مگردان، وَلَا تَرُدَّنى فى سُوءٍ اسْتَنْقَذْتَنى منْهُ
- ای پروردگار جهانیان؛ یَا رَبَّ الْعالَمینَ؛
- خدایا؛ از تو درخواست میکنم اللّهُمَّ إنّى أَسْأَلُکَ
- ایمانی که پایانی جز لقاء تو نداشته باشد، إیماناً لَاأَجَلَ لَهُ دُونَ لقائکَ،
- بر آن ایمان پایدارم بدار تا زندهام میداری أَحْینى مَا أَحْیَیْتَنى عَلَیْه،
- و بر آن بمیران زمانی که مرا میمیرانی وَتَوَفَّنى إذا تَوَفَّیْتَنى عَلَیْه،
- و بر آن برانگیز، هنگامیکه مرا برمیانگیزی وَابْعَثْنى إذا بَعَثْتَنى عَلَیْه،
- و دلم را از ریا و شک و شهرتخواهی در دینت پاک کن وَأَبْرئْ قَلْبى منَ الرّیاء وَالشَّکّ وَالسُّمْعَة فى دینکَ
- تا عملم برای تو خالص باشد. حَتَّى یَکُونَ عَمَلى خالصاً لَکَ .
خدایا از تو میخواهم که به من این امور را عطا کنی: اللّهُمَّ أَعْطنى
- تیزبینی و فراست در دینت بَصیرَةً فى دینکَ،
- و فهم در فرمانت، وَفَهْماً فى حُکْمکَ،
- و آگاهی در علمت وَفقْهاً فى علْمکَ،
- و دو نصیب از رحمتت و پرهیزی که مرا از نافرمانیهایت بازدارد وَکفْلَیْن منْ رَحْمَتکَ، وَوَرَعاً یَحْجُزُنى عَنْ مَعاصیکَ،
- و رخسارم را به فروغ نورت سپید کن وَبَیّضْ وَجْهى بنُورکَ،
- و شوقم را در آنچه نزد توست قرار ده وَاجْعَلْ رَغْبَتى فیما عنْدَکَ،
- و در راه خود و بر آئین پیامبرت (درود خدا بر او و خاندانش) بمیران؛ وَتَوَفَّنى فى سَبیلکَ وَعَلَى ملَّة رَسُو لکَ صَلَّى اللّهُ عَلَیْه وَآله؛
خدایا؛ به تو پناه میآورم از اللّهُمَّ إنّى أَعُوذُ بکَ منَ
- کسالت الْکَسَل
- و سرافکندگی وَالْفَشَل
- و اندوه وَالْهَمّ
- و ترس وَالْجُبْن
- و بخل وَالْبُخْل
- و بیخبری وَالْغَفْلَة
- و سنگدلی وَالْقَسْوَة
- و ناداری وَالْمَسْکَنَة
- و تهیدستی وَالْفَقْر
- و بیچارگی وَالْفاقَة
- و همه بلاها وَکُلّ بَلیَّةٍ
- و زشتیهای آشکار و پنهان وَالْفَواحش مَا ظَهَرَ منْها وَمَا بَطَنَ،
و به تو پناه میآورم از وَأَعُوذُ بکَ منْ
- درونی که قانع نمیشود نَفْسٍ لَاتَقْنَعُ،
- و از شکمی که سیر نمیگردد وَ بَطْنٍ لَایَشْبَعُ،
- و از قلبی که فروتنی نمیکند وَقَلْبٍ لَایَخْشَعُ،
- و دعایی که به اجابت نمیرسد وَدُعاءٍ لَایُسْمَعُ،
- و کرداری که سود نمیبخشد، وَعَمَلٍ لَایَنْفَعُ،
- پروردگارا برای حفظ جان و دین و مال و آنچه نصیب من فرمودهای، وَأَعُوذُ بکَ یَا رَبّ عَلَى نَفْسى وَدینى وَمالى وَعَلَى جَمیع مَا رَزَقْتَنى
- از شیطان رانده شده به تو پناه میآورم، منَ الشَّیْطان الرَّجیم،
- همانا تو شنوا و دانایی؛ إنَّکَ أَنْتَ السَّمیعُ الْعَلیمُ؛
مرا بالا ببر
- خدایا؛ اللّهُمَّ
- بهیقین جز تو احدی مرا پناه نمیدهد إنَّهُ لَایُجیرُنى منْکَ أَحَدٌ،
- و بهجز تو پناهگاهی نمییابم، وَلَا أَجدُ منْ دُونکَ مُلْتَحَداً،
- پس هستیام را در دامن عذابت قرار نده فَلا تَجْعَلْ نَفْسى فى شَىْءٍ منْ عَذابکَ،
- و به هلاکت و شکنجه دردناک بازمگردان. وَلَا تَرُدَّنى بهَلَکَةٍ، وَلَا تَرُدَّنى بعَذابٍ أَلیمٍ.
- خدایا از من بپذیر اللّهُمَّ تَقَبَّلْ منّى،
- و نامم را پرآوازه کن وَأَعْل ذکْرى،
- و درجهام را بالا ببر وَارْفَعْ دَرَجَتى،
- و بار گناهم را بریز وَحُطَّ وزْرى،
- و مرا به اشتباهم یاد مکن وَلَا تَذْکُرْنى بخَطیئَتى،
- و پاداش به عبادت نشستن وَاجْعَلْ ثَوابَ مَجْلسى،
- و گفتار و دعایم را خشنودی و بهشتت قرار ده، وَثَوابَ مَنْطقى، وَثَوابَ دُعائى رضاکَ وَالْجَنَّةَ،
- پروردگارا، همه آنچه را از تو خواستم به من عطا فرما وَ أَعْطنى یَا رَبّ جَمیعَ مَا سَأَلْتُکَ
- و از احسانت بر من بیفزا، وَ زدْنى منْ فَضْلکَ
- من مشتاق توأم، إنّى إلَیْکَ راغبٌ
- ای پروردگار جهانیان؛ یَا رَبَّ الْعالَمینَ؛
به فریادم رس
- خدایا؛ تو خود در قرآن فرمودی که از کسی که به ما ستم روا داشته گذشت کنیم اللّهُمَّ إنَّکَ أَنْزَلْتَ فى کتابکَ أَنْ نَعْفُوَ عَمَّنْ ظَلَمَنا
- و ما بر خود ستم ورزیدیم، پس از ما درگذر که حضرتت به گذشت از ما، شایستهتر از ماست وَقَدْ ظَلَمْنا أَنْفُسَنا فَاعْفُ عَنَّا فَإنَّکَ أَوْلى بذلکَ منَّا،
- و نیز فرمان دادی که تهیدستی را دست خالی از در خانههایمان نرانیم و من اکنون به گدایی از تو به درگاهت آمدم، پس مرا جز با روا شدن حاجتم باز نگردان وَأَمَرْتَنا أَنْ لَانَرُدَّ سائلاً عَنْ أَبْوابنا وَقَدْ جئْتُکَ سائلاً فَلَا تَرُدَّنى إلّا بقَضاء حاجَتى،
- و نیز به نیکی درباره بردگانمان امر فرمودی و هم اینک ما بردگان توییم، پس ما را از آتش دوزخ برهان، وَأَمَرْتَنا بالْإحْسان إلى مَا مَلَکَتْ أَیْمانُنا وَنَحْنُ أَرقَّاؤُکَ فَأَعْتقْ رقابَنا منَ النَّار،
- ای پناهگاهم بهوقت غم و اندوه، یَا مَفْزَعى عنْدَ کُرْبَتى،
- ای فریادرسم به هنگام سختی، وَیَا غَوْثى عنْدَ شدَّتى
- به تو پناه آوردم و از تو فریادرسی خواستم، ، إلَیْکَ فَزعْتُ،
- به تو پناه آوردم و جز به تو پناه نمیآورم وَبکَ اسْتَغَثْتُ وَلُذْتُ، لَاأَلُوذُ بسواکَ،
- و جز از تو درخواست گشایش نمیکنم، وَلَا أَطْلُبُ الْفَرَجَ إلّا منْکَ،
- پس به فریادم رس و گشایشی در کارم قرار ده، فَأَغثْنى وَفَرّجْ عَنّى
- ای که اسیر را آزاد میکنی یَا مَنْ یَفُکُّ الْأَسیرَ
- و از گناه فراوان میگذری، وَیَعْفُو عَن الْکَثیر،
- از من عمل اندک را بپذیر اقْبَلْ منّى الْیَسیرَ
- و از گناه بسیارم درگذر، وَاعْفُ عَنّى الْکَثیرَ،
- همانا تو مهربان و آمرزندهای. إنَّکَ أَنْتَ الرَّحیمُ الْغَفُورُ .
- خدایا ایمانی از تو میخواهم که دلم آن را لمس کند اللّهُمَّ إنّى أَسْأَلُکَ إیماناً تُباشرُ به قَلْبى،
- و باور صادقانهای که بدانم هرگز چیزی به من نمیرسد، وَیَقیناً صادقاً حَتَّى أَعْلَمَ أَنَّهُ لَنْ یُصیبَنى
- مگر آنچه تو برایم مقدّر کردی إلّا مَا کَتَبْتَ لى،
- و مرا از زندگی به آنچه نصیبم فرمودی خشنود بدار، وَرَضّنى منَ الْعَیْش بمَا قَسَمْتَ لى،
- ای مهربانترین مهربانان. یَا أَرْحَمَ الرَّاحمینَ.
***** *****
دعای 21 صحیفه سجادیه
( منبع ترجمه از حجت الاسلام شیخ حسین انصاریان ؛ پایگاه اطلاع رسانی عرفان)
*********