***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

########## بنام خدا ##########
#پایگاه جامع اطلاع رسانی در موضوعات زیر #
..... با سلام و تحیت .. و .. خوشامدگویی .....
*** برای یافتن مطالب مورد نظر : داخل "طبقه بندی موضوعی " یا " کلمات کلیدی"شوید. ویا کلمه موردنظر را در"جستجو" درج کنید.***

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

یک مطلب دیگر هم ایشان باز از سید فشارکی استاد مرحوم حاج شیخ نقل میکردند که گفتند مرحوم سید فشارکی بعد از اینکه.....


کتاب  یادنامه آیت الله العظمی اراکی (ره) 
مصاحبه روزنامه کیهان با آیت الله مصلحی به مناسبت سالگرد اول
مصاحبه روزنامه کیهان با آیت الله مصلحی به مناسبت سالگرد اول

خلاصه مصاحبه روزنامه کیهان با آیت الله مصلحی فرزند آیت الله العظمی اراکی(ره) به مناسبت سالگرد ارتحال آن عالم ربانی

حضرت آیت الله مصلحی ! با توجه به اینکه جنابعالی بیش از هر کس به عنوان فرزند حضرت آیت الله العظمی اراکی قدس سره الشریف همراه ایشان بوده اید ، خواهشمندیم شمه ای از زندگانی ایشان را شرح دهید .

در دیدار ما با مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای ، ایشان فرمودندشرح حال آقا را ، یک نفر شاعر نکته سنج باید بنویسد ، یعنیکسی باید باشد که زوایا و گوشه های مخفی زندگانی شخصی ایشان را بشناساند و بتواند آن ریزه کاریهای حیات او را دریابد .

زندگی امثال ایشان سراسر نور است و هر چه بیشتر در زوایای زندگانیشان دقت شود بیشتر به اسرار مکنونشان پی برده می شود . به عنوان مقدمه عرض میکنم ، در قرآن شریف و کلمات ائمه معصومین علیهم السلام تکیه بر سیر آسمان و زمین و در جزئیات شده است . گرچه در اعتقادات لازم است مسائل کلی بحث شود . امابیشتر تکیه قرآن بر سیر در افاق و انفس است یعنی همان جزئیات . مثلا قصص انبیا در بیانهای مختلف در قرآن بارها تکرار شده است . گرچه که جزئی و شخصی است . اما سیر در حالات بزرگان مثل انبیا ، ائمه ، اولیای دین و عالمان در افرادبسیار تاثیرگذار است و تاثیر آن از باب ذکر مصداق و نمونه از استدلالات پیچیده علمی و برهانی در نفوس عامه مردم بیشتر است . این سیر در آفاق و انفس در

صفحه 632

روحیه شخص سالک اثر دارد و بسیار مؤثر است و نفس انسان فطرتا به این سوگرایش دارد .

بنده شاید حدود پنجاه سال بود که از خلوت و جلوت و سفر و حضرنزدیکیکامل با ایشان داشتم . از خصوصیات روحی ایشان و اخلاقیات ایشان و عکس العمل های ایشان در مقابل حوادثیکه برای ایشان اتفاق می افتاد و درجات و مقامات نفسانی ، علمی ، اخلاقی و معنوی ایشان را از نزدیک شاهد بودم . همانگونه که عرض کردم در زندگی اینگونه افراد سیر لازم است . بنده هم در این مدت واقعا نظارت داشتم بر زندگی ایشان و حالات ایشان را سیر میکردم . ایشان در این مدت سیر معنوی میکردند . برخوردهای ایشان در مقابل حوادثیکه برای ایشان پیش می آمد منش و شخصیت و زیربنای فکری ایشان را هویدا می ساخت . از تقلب احوال می شود افراد را شناخت . فی تقلب الاحوال یعرف جواهرالرجال .

یکی از خصوصیات مرحوم والد ما این بود که آنچه از درس مرحوم حاج شیخ دریافت کرده بودند اینها را ضبط کرده بودند و همان موقع مبنا اختیار کرده بودند با اینکه در سنین جوانی بودند و ایشان اواخر نقل میکردند اگر استفتایی پیش می آمد ، به همان دستنوشته های قدیمی رجوع میکردم چون اطمینان به آن استنباطات قبلی داشتند و در آن موقع مبنای استنباطی برای خودشان داشتند ، و مورد عنایت استاد هم بودند و ایشان هم استاد را بسیار گرامی می داشتند . بعد ازآمدن به قم هم در سال 1340قمری با ایشان متصل بودند و کمال استفاده را ازاستاد می نمودند تا سال 1355 .

در این مدت هم با افرادی چون آیت الله آسید احمد خوانساری بودند که ایشان از اولین مهاجرین به اراک بودند . آسیداحمد برای والد ما از آیت الله آقاسیدمحمد تقی خوانساری و فضایل و استعداد بسیار او نقل میکرد و در آن هنگام هم مرحوم آیت الله آقا سید محمد تقی در سفر جهاد در عراق بودند و چهار سال هم دردست استعمار انگلیس در اسارت بودند در انقلاب عراق و پس از بازگشت ، مرحوم والد ما با دو خوانساری فوق الذکر کمال رفاقت را داشتند ، که این دوستی به حد

صفحه 633

ارادت رسیده بود .

همچون عاشق و مرید . نسبت به مرحوم آیت الله آقا سید محمد تقی طوری بود که ایشان دختر به مرحوم آیت الله آقا سید محمد تقی داده بود و ایشان دامادمرحوم والد ما بودند البته ارادت ایشان به خاطر سیادت بود که ایشان به سادات ارادت و کرنش و عشق عجیبی داشت . مرحوم آیت الله آقا سید محمد تقی علاوه برسیادت مقامات معنوی بسیاری داشت و مرحوم والد می فرمودند من در خلوت و جلوت با آقا سید محمد تقی خوانساری بوده ام و مقامات معنوی او را درککرده ام و بدین خاطر بسیار به او ارادت داشت . با اینکه مرحوم والد و آقاسیدمحمدتقی خوانساری با هم حاشیه بر عروة الوثقی نوشته بودند ، اما مرحوم والد ما در درس ایشان شرکت میکردند و افرادیکه اطلاع نداشتند می گفتند لابداین یک شخص معمولی است که پای درس سید شرکت میکند . البته مرحوم آقاسیدمحمدتقی خوانساری پنج سال از مرحوم ابوی بزرگتر بودند و در چهل سالگی ازدواج کردند و خانواده دوم ایشان ، صبیه مرحوم ابوی و همشیره ما بودند .

کلماتی هم از مقام صبر و رضا و توکل ایشان بگویم . همشیره بزرگ ما که عیال مرحوم آقا سیدمحمدتقی خوانساری بودند در 18 سالگی در قم فوت کردند .

وقتیکه ایشان فوت کردند مرحوم والد ما هیچ ابراز نگرانی و تالم نکردند درحالیکه والده ما ناراحت بودند و به مرحوم ابوی می گفتند که گویا شما از فوت صبیه خوشحال شده اید چون اصلا گریه نمیکنید . این مقام صبر ایشان بود . اهل جزع و فزع نبودند . صابر بودند و راضی به رضای الله نه تنها انسان راضی به راضی الهی باشد بلکه فراتر از آن مسرور باشد . اینها مقاماتی است که به آسانی برای انسان پیدا نمی شود .

شاید بتوان گفت که ایشان اولین شارح عروة الوثقی بوده اند مرحوم سیدمحمدکاظم طباطبایی در سال 1337 از دنیا رفتند و آقای اراکی درسال 1312هجری قمری متولد شدند و در هنگام فوت مرحوم سیدایشان 25 ساله بودند . و شرح عروه ایکه از ایشان الان چاپ شده

صفحه 634

است . در آنجا چون آقا زمان حیات مرحوم سید نوشته اند ، به نظر شماایشان که در ده سالگییا دوازده سالگی درس را شروع کردند اجتهادمطلق شان در چه سنی بود که این شرح پاکیزه را به اکثر قسمتهایکتاب طهارت نوشتند . در آن کتاب هم حتی عبارتی دارند که گفته اند «کماحققناه فی الاصول » یعنی همانطور که ما در اصول این مطلب را تحقیق کردیم .

معمول این است که طلبه وقتیکه تازه وارد درس می شود و پنج ، شش سالی هم درس می خواند ، در این حال اختیار مبنا نمیکند و مشغول خواندن است . ولی مرحوم والد اینگونه نبوده اند ، حال یا به خاطر خصوصیات استاد بوده است که استادی همچون شیخ عبدالکریم شخصیت به شاگرد می داده است و به آنهامی گفته که شما الان باید مطلب را کاملا دریافت و استنباط کنید و بعد قدم بالاتربگذارید ، یعنی اطراف و جوانب مساله را امروز کاملا بررسیکنید و کار امروز را به فردا وا نگذارید . همین الان باید مساله را تمام کنید و تحقیق کنید و فتوی بدهیدو مبنا داشته باشید و مرحوم آیت الله العظمی اراکی اینگونه بودند و الان وقتی ما به دست نوشته های ایشان نگاه میکنیم می بینیم که شسته و رفته و خالی از اطناب ممل و ایجاز مخل بدون حشو و زواید مطلب را با اختیار مبنا نگاشته اند . بنابراین ایشان هر درسی را که می خوانده اند همان موقع هم از آن فارغ می شده اند و این به خاطر این بوده است که ایشان واقعا «طلبه بالمعنی المطابقی » بوده اند . در موقع طلبگیشان . یعنی شش دانگ حواسشان طلبه بوده است . حتی امور داخلی منزل ایشان را هم تا مدتیکه مرحوم ابوی ایشان در قید حیات بوده اند تامین میکردند . به این جهت ایشان فارغ البال مشغول تحصیل بودند و تمام حواسشان در پی ضبطو تحقیق مطالب و اختیار مبنا بوده است و اینطور بوده است که در این مدت کم اختیار مبنا میکرده اند .

مرحوم والد از استادشان خیلی عجیب تعریف میکردند . می گفتند شماندیدید ایشان یدرک و لایوصف بودند . ایشان ( حاج شیخ عبدالکریم ) سخت ترین

صفحه 635

مسائل و غامض ترین مباحث را با سهل ترین بیان در اختیار انسان ی گذاشت بدون اینکه به حشو و زواید بپردازد و مطلب را طولانیکند و اینها باعث می شد که ایشان در این مدت کم آن طور که از نوشته هایشان معلوم می شود ، اختیار مبنا کنند . یعنی ازاولین نوشته های ایشان که کتاب البیع بوده است همان ابتدا که مرحوم حاج شیخ عبدالکریم به اراک آمدند تدریس کتاب بیع را شروع کردند و مرحوم ابوی می گفتندکه مدت یک هفته به درس استاد حاضر می شده اند و بعد از یک هفته آن مطالب رانوشته و تحویل مرحوم حاج شیخ داده بودند و از همانجا استاد به ایشان بسیارعلاقه پیدا کرده بودند . و می گفتند که حاج شیخ گفته بود که من کیف کردم ازمطالعه نوشته های شما این جمله استاد باعث می شد که خود شاگرد هم بسیارمشعوف بشود .

اینها اثر تشویق استاد بود و مراقبت کامل استاد و نظر کامل استاد به شاگردو استعداد شاگرد ، فارغ البال بودن شاگرد و اینکه کاری به چیزی جز تحصیل نداشته باشد ، همینگونه می شود .

و به تعبیر خودشان عاشقانه چشم به دهان استاد می دوخته اند و مطالبش راضبط میکرده اند و بعد هم در خارج مجلس هم در هنگام تعطیلی مطلب را دنبال و اشکالات را تحقیق میکرده اند .

با توجه به این بعد علمی و اجتهاد شما فکر میکنید علت مکتوم بودن حضرت آیت الله العظمی اراکی ( ره ) در میان عامه مردم خصوصا تاهنگام ارتحال حضرت امام خمینی ( ره ) چه بود ؟ با اینکه مجتهد بودندمنتهی این اثر چه بود که بعداز فوت حضرت امام ( ره ) ایشان به عنوان مرجع کامل و استادالفقهاء والمجتهدین متجلی شدند ؟ اینها آثار چه بود ؟

ایشان دو مطلب را خیلی از استادشان مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری نقل میکردند . یکی اینکه می فرمود استاد ما از استادش سیدمحمد فشارکی

صفحه 636

که افتخار بزرگان ، شرکت در درس ایشان بود نقل میکردند که ایشان می فرموده است :من دوست ندارم که وقتی باد به بیرق کسی می خورد ، من هم خودم را جلوبیاندازم و بگویم انار جل ، و خود سیدفشارکی هم به این مساله عمل کردند . یعنی بعد از فوت استادش مرحوم حاج میرزاحسن شیرازی - که ریاست امور مسلمین به عهده ایشان بود و سیدفشارکی از اجله شاگردان ایشان بود - بسیاریکسان اصرارداشتند بر اینکه سید ، مجتهد اعلم است و چندین بار تا در منزل ایشان برای طلب تصدی مرجعیت مسلین ، به ایشان رجوع کرده بودند ، اما سید فشارکی قبول نکرده بود و گفته بود ، «والله خود را اعلم می دانم از همه معاصرین و رساله نمی نویسم . »حالا البته عذر ایشان چه بوده ، می گفته است که مثلا از عهده ام ساخته نیست والان نمی توانم فتوی بدهم . با اینکه اعلمیت به معنای قوه استنباط است و او از نظر قوه استنباط اعلم است اما فتوی نمی تواند بدهد . این یک مطلب بود که ایشان می فرمود . و می فرمودند که مرحوم حاج شیخ هم می گفت من دوست ندارم وقتی ببینم که یک عده ای وارد کاری شده اند روحانی هم بیاید مزاحم بشود و بگوید که نخیر من هم مقابل تو هستم .

یک مطلب دیگر هم ایشان باز از سید فشارکی استاد مرحوم حاج شیخ نقل میکردند که گفتند مرحوم سید فشارکی بعد از اینکه مرحوم حاج میرزا حسن شیرازی فوت کردند و دیگر ایشان ریاستی را قبول نکرد و در منزل نشست وضع مالی خوبی هم نداشت و مردم هم ایشان را نمی شناختند حتی نقل شده است که بعد از اینکه ایشان فوت کرد با اینکه استاد کل بودند ، مقدار زیادی مقروض بودند . ایشان اینطور نقل میکردند که در امور معاش ایشان در هم و غم فرو رفتند که عاقبت چه می شود گفتند در همان عالم مکاشفه و عالم بیدارییک مرتبه ایشان دیده بودند که قیامت بر پا شده و افرادی را در آنجا آورده اند و سیخ آتشین ازدهانشان فرو کردند و از قسمت دیگر بدنشان خارج می شد ، گفتم اینها جرمشان چه بوده است . پاسخ دادند که اینها لیاقت برای فتوی نداشته اند و فتوی داده اند . به این جهت ایشان می گفتند ، احذرالفتوی فرارک من الاسد .

صفحه 637

منظور این است که این کاری نیست که انسان به دنبال آن برود .

بعد از فوت مرحوم آیت الله آقا سید محمد تقی خوانساری عده ای از تهران آمدند و رساله خواستند و مرحوم والد حاضر نشدند رساله بدهند و بعد ازفوت مرحوم امام تشخیص دادند که الان هنگام آن شده است که ایشان فتوابدهند . نسبت به حضرت امام ( ره ) ارادت داشتند ، هم در بعد انقلاب و هم دربعد عاطفی ، وقتیکه امام ( ره ) به ریاست رسیدند . در همان سال 42 شمسی فرمودند که :برو به ایشان ( یعنی امام خمینی ) بگو هر وقت من به عکس ایشان نگاه میکنم یاد صحرایکربلا می افتم . این سید اگر در صحرایکربلا بود یقینادر صف مستشهدین امام حسین علیه السلام بود و بعد پیغام دادند و گفتند که من دراین افراد مختلف علما نگاه میکنم برای «مجددالمذهب فی القرن الخامس عشر» بودن کسی را نمی بینم برازنده باشد جز ایشان و گفتند ایشان لایق این کارند .

این مرد با غیرت و با حمیتی است که در همان جوانیش هم نتوانست کتابی را که اسرار هزارساله نوشته بودند تحمل کند و کتاب «کشف الاسرار» را نوشت و می گفتند که ایشان ( حضرت امام «ره » ) مرد غیور و با جراتی است و بر ایشان این مقام برازنده است و بنده به منزل امام رفتم و این سخن را به امام ( ره ) گفتم و حضرت امام ( ره ) فرمودند که به آقا بگویید دعا کنند و بعد از چند سالیکه حضرت امام ( ره ) به نجف رفته بودند آنجا هم دوباره همین مطلب را تکرار کردند ماهم به اتفاق مرحوم والد به نجف رفته بودیم و در آنجا هم میهمان حضرت امام بودیمو آیت الله حاج آقا مصطفی رضوان الله علیه هم هر شب به منزل ما می آمدو ما با ایشان مانوس بودیم . وقتی برای بازدید امام در نجف به منزلشان رفتیم ایشان فرمودند من باز هم همان عقیده را دارم :من شما را مجدد مذهب فی قرن خامس عشر می دانم شما هستید که می توانید مجددالمذهب باشید و امام می فرمودند که دعا کنید . سال بعدش امام ( ره ) به ایران آمدند و انقلاب اسلامی به پیروزی رسید .

صفحه 638

ارتباط حضرت آیت الله العظمی اراکی با مجتهدین معاصر خود چگونه بود ؟

ایشان انسان عجیبی بود بسیار متواضع بود و همه از این روش ایشان تعجب میکردند ، نسبت به همه متواضع بود . سبت به بعضی مثل آیت الله گلپایگانی ( ره ) و آیت الله آقا سید احمد خوانساری و مرحوم امام ( ره ) و ... نسبت به همه اینها متواضع بودند با اینکه ایشان نسبت به سایرین از فقها تقدم داشت و همه هم قبول داشتند که ایشان از سابقین هستند و از اول حوزه در اراک با مرحوم حاج شیخ عبدالکریم بودند و آنها بعد از ایشان آمده بودند ولی در عین حال نسبت به همه علما متواضع بود و ریاست آنها را قبول داشت و درس و بحث خودش راداشت و از دنیا قناعت کرده بود به همین درس و بحث و تربیت خواص ، پشت سردیگران همیشه ذکر حسن میکردند و همیشه دعاگوی آنها بود و هر وقت افرادی ازطرف آنان می آمدند از آنان احوالپرسی میکرد سلام می فرستاد برای آنهاو دعایشان میکرد .

بنده یادم است - کاریکه شاید هیچ کس انجام ندهد - ایشان از معاصرین خودش در درس اسم می برد و نقل قول میکرد . مثلا می گفت آقای گلپایگانی اینطوردر درس حاج شیخ عبدالکریم این اشکال را کردند و بعد پاسخش را می دادابایی نداشت که بگوید حالا من چرا اسم دیگران را در درس خودم بگویم .

اما نسبت به امام هم همانگونه که عرض کردم سوابق زیادی با حضرت امام ( ره ) داشتند و با هم رفاقت داشتند و امام راحل هم ، همچنین نسبت به ایشان بسیار علاقه مند بودند و سالهاییکه مرحوم والد در مدرسه فیضیه نماز جماعت می خواندند حضرت امام ( ره ) به ایشان اقتدا میکردند و مکرر می شد که هردو به آقاسیدمحمدتقی خوانساری اقتدا میکردند ، و مواقعیکه آقا سیدمحمدتقی خوانساری نمی آمدند ، مرحوم والد به نماز می ایستادند و امام ( ره ) به ایشان اقتدامیکردند . بنده هروقت خدمت امام می رفتم ایشان بسیار تواضع میکرد و مکررمی آمد خدمت والد برای عیادت و در همین منزل هم آمدند برای دیدار .

صفحه 639

روش والد ما این بود که منعزل بودند و هیچ جایی نمی رفتند ، عزلت داشتندمنتهی عزلتیکه همانگونه که شیخ بهایی می گوید :

عزلت بی عین علم آن زلت است

و ربود بی زاء زهد آن علت است

عزلتیکه فقط مضرات معاشرت را نداشته باشد ولی از محاسنش برخوردار باشد ؛ نماز جماعت جمعه ، درس ، خطبه و سخنرانی را داشتند و اینجا هم افراد می آمدند . اما ایشان اهل دید و بازدید و مجلس فاتحه و رفت و آمد نبود و هیچ جا نمی رفت بدون استثناء . حتی هنگامیکه حضرت امام ( ره ) از زندان آزاد شدند ایشان نرفتند . و امام به اینجا تشریف آوردند . ایشان هیچ کجا نمی رفتند و در این مورد می گفتند که تبعیت از میرزاجواد آقا ملکی تبریزی میکنند .

آیا ایشان با حضرت میرزاجواد آقا ملکی تبریزی هم ارتباطی داشتند ؟

بله ایشان با مرحوم میرزاجواد آقا خیلی مانوس بودند و می گفتند که دراین رفتار از ایشان تبعیت میکنم . برای اینکه معاشرتها مضراتی دارد که هم وقت انسان را می گیرد خصوصا مجالست با اهل غفلت که خود موجب غفلت از حضرت حق جل و علاست . اما نمازهای جماعت را هم ظهر و هم شب می رفتند . و حدودچهل سال نماز جمعه ایشان برگزار میکردند در مسجد امام و بر روی خطبه نمازجمعه کار میکردند . یعنی مطالعه میکردند و در حقیقت درس اخلاقی بود . منزل هم پنجشنبه ها و جمعه ها به روی همه گشوده بود . ولی دید و بازدید با هیچکس نداشت خصوصا در قم حتی آقای بروجردی ، و چون دیگران داب ایشان رامی دانستند آنان به اینجا می آمدند . ولی در غیر قم به دید و بازدید می رفتند . درتهران دو جلسه خدمت حضرت امام ( ره ) رفتیم که اولین سفر ، سفری بود که ایشان بیمار بودند و بعد از عمل بود و اوایل انقلاب بود و وقتی به خدمت امام رفتیم حضرت امام ( ره ) بسیار خوشحال شدند حتییادم است که در آن بیمارستان که امام مکرر نماینده می فرستادند مثل حاج احمد آقا و آقای صانعی و غیره . و حضرت

صفحه 640

امام ( ره ) به شکرانه اینکه ایشان در آن بیمارستان بهبود یافته بودند مبلغ یک میلیون تومان برای خرید ملزومات جراحی در آن روز به بیمارستان لبافی نژاد اهدا کردند . بعد هم که به منزل امام رفتیم امام تشکر کردند از اینکه آقای دکتر سیم فروش این عمل را انجام داده اند و گفتند که شما عبادت بزرگی را انجام داده اید و بعد هم حضرت امام ( ره ) به بنده رو کردند و گفتند که باقی مطلب با شما است .

مرحوم والد در تهران دوبار به خدمت حضرت امام رفتند و امام بسیار احترام کردند . مهربانی دو سویه بود .

چه خوش بی مهربانی هر دو سر بیکه یکسر مهربانی درد سر بی خصوصا آنجا که ما از درب اتاق وارد شدیم ایشان با حال بکاء گفتند «السلام علیکیابن رسول الله » و حضرت امام بلند شدند و همدیگر را در آغوش گرفتند و بسیارگریستند . یک چنین حالتی عجیب در اینجا پیش آمد و بار دیگرش در حرم حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام بود که داستان مفصلی دارد . (3)

بعد از این ملاقات گفتند مثل اینکه باید من ایشان را بعد از پانزده سال درحرم حضرت ابوالفضل علیه السلام می دیدم . چون مثل ابوالفضل رشادت و غیرت و حمیت دارد .

حاج آقا با توجه به اطلاع دقیق و عمیقیکه شما از ایشان داریدو آثاریکه از ایشان به جا مانده چون فرمودید هر چیز که استاد فرموده ایشان نوشته است و خودشان هم نوشته ها و آثار زیادی دارند ، در زمینه فقه اصول و غیره ها ، اگر ممکن است آثاری را عنوان کنید :

ایشان آثار زیادی در فقه و اصول دارند . بخشی از آنها چاپ شده است و برخی دیگر خطی و دست نویس است . جالب ست بدانید بیشتر آثار ایشان بدون نقطه نوشته شده است و برادر بزرگوارمان جناب حجة الاسلام واعظی اراکی آنها را برای چاپ آماده میکنند و با آثار مرحوم والد ما چند سالی است

صفحه 641

که مانوس هستند .

ایشان معروف بودند به اینکه در زمان خودشان در بیع خیلی تبحر دارند و هرمساله ایکه به قواعد فقهیه منجر بشود هیچ کس حریف ایشان نمی شود . از نجف آقای آشیخ کاظم شیرازی آمده بودند و با مرحوم والد بحث کرده بودند از ایشان خیلی تعریف کرده بودند که خیلی متبحر و ملاست و خیلی پخته است . من یادم است که کتاب بیع ایشان خیلی طالب داشت . در زمان حیات مرحوم آیت الله بروجردی آقایکتابچی صاحب کتابفروشی علمیه اسلامیه آمده بود و می خواست کتاب را چاپ کند . با آقای حائری به منزل ما آمد و با اصرار و ابرام گفت که آقا شماکتاب بیعتان را بدهید تا چاپ کنیم . ایشان ابا میکرد و اصلا در این وادیها نبودند . حال اینکه از نظر معیشت در کمال مضیقه بودند . این را جدا می گویم . اما هر چه کردند که حاشیه ایشان را برای چاپ ببرند ایشان ابا داشت با اینکه عنوان ، اسم ، شهرت ، حق التالیف وغیره همراهش بود اماایشان قبول نکردند . در نجف هم حضرت امام به ایشان این مطلب را گفت که شما آثارتان را چاپ کنید و از آثار ایشان بسیارتعریف کردند و گفتند که چاپ کنید اینها را واقعا حیف است که این آثار چاپ نشود ، گفتند نه من اینها را فرصت نکردم بازنگریکنم وبه بنده اشاره کردند وگفتندکه باایشان است و ما درزمان حیاتمان کاری نداریم . بعد که به ایران آمدیم حضرت امام ( ره ) باز پیکی فرستادند . [که آثارشان را چاب کنید] .

در هرحال سعی میکنیم که نوشته ها و مطالب ایشان ، آن مقداریکه دردست ما هست به نسل بعد برسد .



https://hawzah.net/fa/Book/View/45232/17563/مصاحبه-روزنامه-کیهان-با-آیت-الله-مصلحی-به-مناسبت-سالگرد-اول-/?SearchText=فشارکی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۶/۱۱