***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

########## بنام خدا ##########
#پایگاه جامع اطلاع رسانی در موضوعات زیر #
..... با سلام و تحیت .. و .. خوشامدگویی .....
*** برای یافتن مطالب مورد نظر : داخل "طبقه بندی موضوعی " یا " کلمات کلیدی"شوید. ویا کلمه موردنظر را در"جستجو" درج کنید.***

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

مجدداً سیوطی رانزد شیخ رحمت الله فشارکی از فضلای قم خواندم

 

https://www.abdulazim.com/fa/node/1028#portlet-mosts-visited

 

مصاحبه حضرت آیت الله محمدی ری شهری با نشریه کیهان فرهنگی با موضوع زندگینامه ایشان

۱۳۹۵/۰۸/۰۹0 دیدگاه9043 مشاهده

  * *   کیهان فرهنگی : در کتاب " دانشنامه امیرالمؤمنین " تألیف شما ، جمله ای از امام علی علیه السّلام نقل و ترجمه شده ، که بسیار زیباست . آن حضرت فرموده اند : " تبار مردمان ، نشان دهنده چگونگی شخصیّت ، اندیشه و فرهنگ آنان است ." به سیاق این کلام مولا ، از جناب عالی تقاضا می کنیم ابتدا گفت و گو را از تبار ، خانواده و کودکی خودتان آغاز کنید .
حجّـت الاسـلام و المسلمین ری شـهری : بسم الله الرّحمن الرّحیم . ضمن تشکّر از شما و دوستانتان که در کیهان فرهنگی همّت گماشته اید برای احیاء فرهنگ و اگر به شخصّت های فرهنگی هم می پردازید در حقیقت از این باب است ، باید عرض کنم ، بنده در چهارم آبان سال 1325 هـ.ش در شهرری در یک خانواده مستضعف به دنیا آمدم .پدرم حاج اسماعیل محمّدی نیک ، نانوا بود و در میان مردم و کسبه ، به تدیّن و تقیّد به مسایل شرعی معروف بود . پدرم از مریدان مرحوم حاج آقا حسین اثنی عشری صاحب تفسیر اثنی عشری بود و سعی می کرد در خانواده ، تعالیم ایشان را از واجبات و مستحبات دین اجرا و عمل کند ، مادرم "بدرالسّادات شکرآبی" ، از نواده های امامزاده شکرآب در "آهار" ، اطراف اوشان فشم تهران است . مادرم معلّم قرآن بود و در منزل به دختران و پسران قرآن می آموخت و جالب است که بعضی از اهالی شهرری ، خانم ها و آقایانی که حالا سالمند هستند ، می گویند : ما قرآن را پیش مادر شما یادگرفته ایم . 
  * *  کیهان فرهنگی : دورترین خاطره ای که از دوره کودکی تان به خاطر دارید مربوط به چه موضوعی است ؟
حجّت الاسلام و المسلمین ری شهری : دورترین خاطره ام مربوط به زمانی است که پدرم از سفر کربلا برگشته بود . یادم هست که ما برق نداشتیم و پدرم جلو چراغ گردسوز توی اتاق نشسته بود و من خوشحال پیش او رفتم . حالا وقتی این موضوع را برای اقوام تعریف می کنم ، می گویند این موضوع مربوط به دو سالگی تو بوده ! 
  * *  کیهان فرهنگی : آیا خودتان هم در کودکی برای آموزش به مکتب خانه رفته بودید؟
حجّت الاسلام و المسلمین ری شهری : بله ، حدود چهار سالگی مرا به مکتب خانه خانگی گذاشتند و بعد هم به مکتب خانه آقای موسوی رفتم . ایشان حالا در باقرآباد امام جماعت هستند ، این مکتب خانه کمی با برنامه بود . بعدها شخصی به نام آقای فضیلت یک دبستان ملیّ در محلّ ما تأسیس کرد . من دقیقا نمی دانم چند ساله بودم که آنجا رفتم ، امّا می دانم بدون آن که کلاس های اوّل و دوّم و سوّم را خوانده باشم ، بعد از مکتب به کلاس چهارم رفتم و تا کلاس ششم هم آنجا بودم .
  * *  کیهان فرهنگی : جناب ری شهری ! اجداد شما اصالتاً هم از اهالی شهرری بودند ؟
حجّت الاسلام والمسلمین ری شهری : جدّ ما "ملاعلی" سمنانی و از دوستان مرحوم حاج محمّدتقی بافقی روحانی مبارز زمان رضاخان بوده که می شناسید . جدّ ما مدّتی هم تولیّت امامزاده ابوالحسن را داشته و گویا املاکی هم در سمنان داشته و بعد به شهر ری می آید .
  * *  کیهان فرهنگی : ایشان در کسوت روحانیّت بودند ؟
حجّت الاسلام و المسلمین ری شهری : نخیر ، چون باسواد بوده به او "ملا" می گفتند . او آدم عجیبی بوده و حدود 130 سال عمر کرده و موقع خواندن قرآن از دنیا رفته است ، یعنی قرآن را زمین می گذارد و از دنیا می رود .
  * *  کیهان فرهنگی : رحمه الله علیه ، بفرمایید از دوره دبستانتان چه خاطره جالبی دارید ؟
حجّت الاسلام والمسلمین ری شهری : یادم هست در دوره دبستان به دلیل آن که در مکتب حساب نخوانده بودم ، این درس برایم خیلی مشکل بود و اوایل نمره های بدی می گرفتم و مجبور شدم حساب را پیش دانش آموزان کلاس بالاتر بخوانم . یک روز با کسی که به من درس می داد قهر کردم و از آن به بعد نمره حسابم از آنچه بود بدتر شد . به همین جهت تلاش کردم و تصمیم گرفتم حساب را خوب یاد بگیرم و در فاصله کوتاهی ریاضیاتم خوب شد ، حتیّ بهتر از سایر درسهایم ، طوری که در کلاس پنجم و ششم شاگرد اوّل مدرسه شدم و به من جایزه دادند!
  * *  کیهان فرهنگی : منزل شما در کدام منطقه شهرری بود ؟
حجّت الاسلام و المسلمین ری شهری : خانه ما آخرین خانه عظیم آباد شهرری بود که آن موقع "سرکوره" می گفتند . بعد از کوره های آجرپزی ، خانه های کوچکی طرف جنوبی کوه بود و در جنوبی ترین نقطه شهرری ، آخرین خانه ، پشت مسجد امام حسن مجتبی علیه السّلام خانه ما بود و بعد از آن دیگر باغ بود . مسکن ما خانه ای خشت و گلی بود که سه اتاق داشت ، در یک اتاقش ما می نشستیم - پدر و مادرم ، مادربزرگم و بچه ها - و یک اتاقش دست یکی از عمّه هایم بود که با شوهرش آنجا بود و اتاق دیگر هم دست عمّه دیگرم بود که با شوهر و بچه هایش آنجا زندگی می کردند .
  * *  کیهان فرهنگی : طبعاً خاطرات کودکی شما مربوط به همان خانه است .
حجّت الاسلام والمسلمین  ری شهری : بله ، یادم هست یک شب دزد ، دیوار باغ جنب خانه ما را سوراخ کرده بود که از خانه ما چیزی ببرد و متأسّفانه چیزی برای بردن پیدا نکرده بود !
  * *  کیهان فرهنگی : آن خانه به صورت ارث به پدرتان رسیده بود ؟
حجّت الاسلام والمسلمین ری شهری : نخیر ، پدرم بعد از به دنیاآمدن من ، وقتی که کمی دست و بالش باز شده بود آن را ساخته بود و چون خواهرانش زندگی فقیرانه ای داشتند ، به هر کدام اتاقی داده بود و به آنها کمک می کرد. پدرم در 12 سالگی پدرش را از دست داده بود ، یک مقدار هم در سمنان و تهران و شهرری ارث داشتند که اقوام برده بودند و چیزی به او نرسیده بود. پدرم هرچه داشت از کارگری به دست اورده بود،بعد یک نانوایی در شهرری اجاره کرده بود و دیگر کارگری نمی کرد،بعدهم مغازه را خریده بود.
  * *  کیهان فرهنگی : ایشان در قید حیات اند؟
حجّت الاسلام والمسلمین ری شهری : نخیر ، پدر و مادرم هردو در تصادف اتومبیل از دنیا رفتند .
  * *  کیهان فرهنگی : همزمان ؟
حجّت الاسلام والمسلمین ری شهری : نخیر ، مادرم قبل از پیروزی انقلاب ، زمانی که چهل و چند سال داشتند همراه با چند خواهر و برادر کوچکترم در سفری که به قم می رفتند ، به خاطر آنکه در جاده قم مانور بوده ، از جاده ساوه به قم می روند و درمحلّ "شاه جمال" تصادف کردند . آنجا مادرم و برادر کوچکترم از دنیا رفتند . پدرم هم زمانی که من در وزارت اطّّلاعات بودم ، در اثر تصادف با اتومبیل جان به جان آفرین تسلیم کرد .
  * *  کیهان فرهنگی : خداوند آنها را رحمت کند .
حجّت الاسلام و المسلمین ری شهری : مرحوم مادرم به من می گفت : زمانی که تو را در شکم داشتم ، روزی در کنار خانه ایستاده بودم ، عابری که از آنجا می گذشت به من گفت : این بچه ای که در شکم داری پسر است و از یکی از بچه هایت هم خیر می بینی . به همین صورت مبهم گفته بود . حالا او چه کسی بوده ، مشخّص نیست .
  * *  کیهان فرهنگی : جناب ری شهری ! چطور شد که به درس طلبگی و لباس روحانیّت علاقه مند شدید؟
حجّت الاسلام و المسلمین ری شهری : این موضوع یک مقدمه ای دارد . همانطور که قبلا اشاره کردم ، پدرم به روحانیّون و مخصوصا به آقای اثنی عشری بسیار علاقه داشت .  مرحوم اثنی عشری از روحانیون بسیار متدیّن ، باسواد و از شاگردان و دست پروردگان مرحوم بافقی بود و مثل آن مرحوم ، اهل امر به معروف و نهی ازمنکر بود . ایشان در منبرهایش از دستگاه انتقاد می کرد و من زمانی که کودک بودم پای منبر او می رفتم . آقای اثنی عشری در جریان 15 خرداد دستگیر شد و طولی نکشید که از دنیا رفت . پدرم می گفت : یک روز آقای اثنی عشری در مسجد مرا خواست و ضمن اشاره به تو گفت : این پسر توست؟ گفتم : بله ، چطور ؟ گفت : من دقّت کردم دیدم موقعی که سر منبر صحبت می کردم ، فقط این بچه بود که با دقّت به حرف من گوش می داد، و بعد گفته بود : هرچه خرج طلبگی اش می شود ، من می پردازم . پدرم گفته بود : نیازی نیست و تشکّر کرده بود . به هر حال ، پدرم به روحانیّت خیلی علاقه داشت ، گاهی با همان وضعی که داشتیم چند روحانی ناشناس را که مثلا شب از ماشین جا مانده بودند ، به منزل می آورد و پذیرایی می کرد .
  * *  کیهان فرهنگی : واقعاً کسانی مثل آقای بافقی حقّشان با این صحبت ها ادا نمی شود .
حجّت الاسلام والمسلمین ری شهری : یک خاطره ای هم از آقای بافقی بعداً برایتان خواهم گفت که خیلی جالب است . به هرحال ، همانطور که قبلا گفتم ، وقتی در امتحانات کلاس پنجم و ششم نمرات خیلی خوبی آوردم و شاگرد اوّل شدم ، معلّمین مدرسه به من توصیه کردند که به دبیرستان بروم ولی پدرم تحت تأثیر مرحوم اثنی عشری و وضعیتی که در دبیرستان های آن زمان حاکم بود ، مخالف ادامه تحصیل ام در دبیرستان بود و به من می گفت : یا باید طلبه بشوی یا کارکنی ؟ من علاقه زیادی به تحصیل علم داشتم ولی به خاطر جوّ خاصیّ که در آن زمان علیه روحانیّت در مدارس وجود داشت ، به هیچ قیمتی حاضر نبودم طلبه بشوم و پدرم هم مرا بر سر دوراهی گذاشته بود و تاکید شدیدی داشت که من طلبه بشوم . به هر حال ، به خاطر این که در حوزه ها چیزی یاد می گیرم یعنی ، به خاطر اصل یادگیری و علم قبول کردم که درس طلبگی بخوانم ، امّا با پدرم شرط کردم که تنها "درس طلبگی" بخوانم ولی لباس نپوشم ! پدرم قبول کرد و گفت : نمی خواهد لباس بپوشی ، امّا درس طلبگی را بخوان .
  * *  کیهان فرهنگی : درس طلبگی را در همان شهرری شروع کردید؟
حجّت الاسلام والمسلمین ری شهری : بله ، در مدرسه برهان شروع به خواندن دروس حوزوی کردم . آن زمان مسوول مدرسه مرحوم حاج محمّدرضا بروجردی بود. ایشان فردی عالم و مجتهد و بسیار وارسته بودند . من یک سال آنجا بودم ، یعنی سال تحصیلی 39-40 هـ.ش را در شهرری بودم . مقداری از "سیوطی" را آنجا خواندم و بعد به قم رفتم .
  * *  کیهان فرهنگی : وقتی به قم رفتید آیت الله بروجردی هنوز در قید حیات بودند ؟
حجّت الاسلام و المسلمین ری شهری : بله ، حتی من دوبار نماز جماعت را پشت سر ایشان خواندم . البته آن موقع طلبه نشده بودم . از حدود 13 سالگی نماز می خواندم و روزه می گرفتم . وقتی که از شهرری به قم رفتم ، بچه سال بودم و به این خاطر ، پدرم ، مادربزرگم "سارا خاتون " را همراه من فرستاد . ما در محلّ پنجعلی حیاط خلوت منزل حاج آقا عباس اربابی را به ماهی 20 تومان اجاره کردیم . پدرم آن زمان ماهی 150 تومان ماهانه برایم می فرستاد ، شاید می خواست ما درقم در رفاه باشیم . به هر حال ، در قم شروع به تحصیل کردم . سارا خاتون - مادر پدرم - خیلی به روضه امام حسین  علیه السّلام علاقه داشت و در مجالس روضه ، گریه عجیبی داشت . وقتی در روضه ها گریه می کرد همه می دانستند که سارا خاتون در آن مجلس شرکت کرده ! صدایش خیلی بلند بود و با همان صدا و خیلی سوزناک گریه و شیون می کرد .
به نسبت آن زمان ، پدرتان پول خوبی برای شما می فرستاده،یکی از روحانیان از خاطرات زمان طلبگی اش می گفت : ما با مکافات ماهی پنج تومان شهرّیه می گرفتیم و باید یک ماه با آن سر می کردیم . می گفت : مابا این پول یک کیسه اسفناج می خریدیم و می پختیم و آن را به تدریج تا پایان ماه ، با نان می خوردیم .البته اگر گاهی پول هم باقی می ماند، ماست هم میخریدیم و با اسفناج می خوردیم . وضع شما نبت به آنها خیلی خوب بوده . 
حجّت الاسلام والمسلمین ری شهری : بله ، گاهی 20 یا 30 تومان هم اضافه می آوردیم و من با پول اضافی کتاب می خریدم .
  * *  کیهان فرهنگی : کتاب های خارج از درس طلبگی ؟ 
حجّت الاسلام و المسلمین ری شهری : نخیر ،کتاب هایی که برای آینده درسی ام لازم بود ، کتاب هایی که مورد نیاز طلبگی ام بود . کتاب های عربی مثل "مطول" و از این قبیل .
  * *  کیهان فرهنگی : در آغاز ورودتان به حوزه علمیّه قم چه چیزی به نظرتان جالب بود ؟
حجّت الاسلام و المسلمین ری شهری : یکی از مطالب جالبی که در قم برایم اتّفاق افتاد ، آشنایی ام با مقام عارف بزرگوار جناب شیخ رجبعلی خیاط بود . داستان این بود که من معمولا هفته ای یکبار در آغاز طلبگی به مسجد جمکران می رفتم . یک شب که به آنجا رفته بودم ، پس از نماز و دعا ، وقتی از در مسجد بیرون آمدم ، یک بنده خدا پیش من آمد و سلام و احوالپرسی گرمی کرد و گفت : من به نماز و دعای شما توجّه داشتم و علاقه مند شده ام با شما دوست بشوم ، چه کار کنم !؟ او از جناب شیخ رجبعلی خیاط صحبت کرد و گفت: شیخ شخصیّتی دارای ویژگی های عجیب است و من به واسطه سخنان آن شخص با شخصیت و حالات جناب شیخ آشنا شدم .
  * *  کیهان فرهنگی : آن زمان جناب شیخ هنوز در قید حیات بودند ؟
حجّت الاسلام والمسلمین ری شهری : بله ، ایشان چند ماه بعد در شهریور 1340 فوت کردند .من متأسّفانه ایشان را ندیدم امّا با شاگردانشان آشنا شدم . یکی از بهترین شاگردان جناب شیخ که من با او آشنا شدم ، مرحوم شیخ عبدالکریم حامد بود. شیخ عبدالکریم حامد خودش هم چیزهایی داشت و خیلی اهل مطالعه و مسلط بر آیات و احادیث بود . یکی از خطبای معروف فعلی مشهد که از دوستان نزدیک شیخ عبدالکریم حامد بود و خاطرات بسیار خوبی از او دارد، می گفت : یک روز با شیخ عبدالکریم حامد به مجلس جناب شیخ رفتیم .مردم پشت سر او رو به قبله نشسته بودند و جناب شیخ با صدای بلند دعامی خواند : الّلهمّ انّی اسئلک الأمان … من در دلم گفتم خدایا ! اگر این شیخ از اولیای توست، امسال سخنرانی و منبر من بگیرد! تا این نیّت از دلم گذشت . جناب شیخ همان طور که مشغول دعا خواندن بود گفت : من به او می گویم فکر پول نباش ، او آمده مرا با پول امتحان کند !
  * *  کیهان فرهنگی : نظیر چنین حکایتی از آقای شجاعی هم شنیده شده . 
حجّت الاسلام والمسلمین ری شهری : بله ، آن یک خاطره دیگری است . خاطره ایشان را هم بنده در کیمیای محبّت آورده ام . خاطره آقای شجاعی راجع به نماز است . او می گفت : یکی دو ساعت به غروب مانده بود و من نمازم را نخوانده بودم. کسی هم خبر نداشت . کم سن و سال بودم و منبر می رفتم . جناب شیخ تا مرا دید نگاهی به من کرد و گفت : آخر نوکر امام حسین علیه السّلام که تا این وقت نمازش نمی ماند . گفتم : چشم ! 
  * *  کیهان فرهنگی : حالا که بحث جناب شیخ و آشنایی حضرت عالی با ایشان پیش آمده ، خوب است درباره نحوه تدوین کتاب "تندیس اخلاص" هم صحبت بفرمایید . ظاهرا شما اوّلین کسی هستید که کتاب مستقلی درباره جناب شیخ نوشته اید و او را به جامعه معرفی کرده اید.
حجّت الاسلام و المسلمین ری شهری : همانطور که گفتم ، آشنایی بنده با جناب شیخ و بعضی از شاگردان ایشان ، در قم و به صورت اتفاقی انجام گرفت . به هر حال ، از آن طریق با آقای شیخ عبدالکریم حامد و شماری دیگر از شاگردان شیخ آشنا شدم . سخنان جناب شیخ برای من جاذبه خاصّی داشت و نکات معرفتی بسیاری در صحبت های ایشان وجود داشت . من مدّت ها فکر می کردم که چه خوب است این صحبت ها یک جا جمع بشود تا دیگران هم از آنها استفاده کنند ، احساسم این بود که جامعه ما و بویژه نسل جوان به این گونه حرف ها نیاز دارند و کاربرد تبلیغی و سازندگی این کلمات بسیار زیاد است . روزی به ذهنم رسید که شاگردان جناب شیخ ، همه پیر هستند و یکی پس از دیگری از دنیا می روند و چقدر خوب است که پیش از اینکه دسترسی به انها ناممکن بشود ، ترتیبی بدهیم که خاطرات آنها ضبط شود . با یکی از دوستان که انگیزه این کار را داشتند صحبت کردم و از او خواستم که کار جمع آورری خاطرات شاگردان جناب شیخ را به عهده بگیرد . او هم با تک تک کسانی که آن زمان در دسترس بودند و حالا شماری از ایشان فوت کرده اند تماس گرفت و خاطرات آنها را جمع آوری کرد . البته من به او محورهای بحث و سؤالات مصاحبه را داده بودم . به هر حال ، پس از ضبط خاطرات ، آنها را پیاده کردیم و برای هر مصاحبه پرونده ای جدا تشکیل دادیم . آن زمان به علّت اشتغالات فراوان ، کار تنظیم مصاحبه ها و خاطرات را به جناب الهی خراسانی مسؤول پژوهشگاه آستان قدس رضوی که از دوستان صمیمی و خوب من هستند سپردم و خواهش کردم اگر در پژوهشگاه کسی هست که بتواند پرونده ها را تنظیم و ارایه کند ، به من معرفی کند . آقای خراسانی هم یکی از دوستان را خواسته بود و کار را به او سپرده بود . بنده هم مقدمه ای بر آن نوشتم و کتاب به نام "تندیس اخلاص" منتشر شد . 
  * *  کیهان فرهنگی : با وجود استقبال بسیار خوبی که از این کتاب شد و چاپ های متعدد از این اثر گواه این امر است ، چرا پس از آن کتاب "کیمیای محبّت " را در همان موضوع منتشر کردید ؟
حجّت الاسلام و المسلمین ری شهری : درست است ، وقتی که تندیس اخلاص چاپ شد استقبال خوبی از آن شد ، از طرفی ، وقتی که من مجدداً به اصل آن پرونده ها مراجعه کردم دیدم آنطور که باید و شاید خاطرات شاگردان جناب شیخ در کتاب تندیس اخلاص مورد استفاده قرار نگرفته و به رغم کمی فرصت و کثرت اشتغالات احساس کردم که با توجّه به استقبال خوبی که از کتاب "تندیس اخلاص" شده ، بهتر است خودم کار را مجدداً شروع و تنظیم کنم . 
  * *  کیهان فرهنگی : یعنی بازخوانی پرونده ها و فصل بندی جدید و نکات تازه …
حجّت الاسلام والمسلمین ری شهری : بله بازخوانی پرونده ها ، فیش برداری از آنها ، ارایه نکات برجسته و قالب بندی جدید و این بار در چارچوب قرآن و حدیث و روایات اسلامی برای سازندگی بیشتر .
  * *  کیهان فرهنگی : ما انشاء الله در آینده بازهم پیرامون جناب شیخ و مسایل عرفانی با شما صحبت خواهیم کرد . حالا اجازه بدهید به مبحث طلبگی شما برگردیم ، در قم نزد چه کسانی درس های حوزوی را شروع کردید؟
حجّت الاسلام و المسلمین ری شهری : همانطور که قبلاً گفتم ، من در مدرسه برهان شهرری طی یک سال تا "سیوطی" را خوانده بودم و بعد که در سال 1340  هـ. شبه قم رفتم ، مجدداً سیوطی رانزد شیخ رحمت الله فشارکی از فضلای قم خواندم. در قم به مدرسه آیت الله گلپایگانی می رفتم .آقای بهشتی و آقای مشکینی و آقای ربّانی هم برای ساماندهی و برنامه ریزی به آن مدرسه آمده بودند . آن مدرسه اوّلین مدرسه ای بود که تحت برنامه بود و من این مدرسه را پسندیدم . وقتی برای ثبت نام آنجا رفتم ،آقای بهشتی و آقای ربّانی هر دو از من امتحان گرفتند . من همانجا احساس کردم که آقای بهشتی خیلی تیزاست و در ادبیات هم خیلی قوی تر از دیگران است . به هر حال فکر می کنم پس از یک هفته ، آقای بهشتی را در مدرسه فیضیّه دیدم و از نتیجه امتحان خودم پرسیدم .فرمودند: آقا! شما از پایه اوّل یک مقدار بالاتری و از پایه سوّم یک مقدار پایین تر ، بیا یک بار دیگر پایه دوّم را درمدرسه ما بخوان ، آنها معتقد بودند هرکس طبق برنامه های این مدرسه پیش برود ،پس از پانزده سال مجتهد می شود، و سخن آنها درست بود.
  * *  کیهان فرهنگی : از هم دوره هایتان چه کسی بیشتر به یادتان مانده است ؟
حجّت الاسلام والمسلمین ری شهری : آقای دکتر روحانی و آقای محمّدی گلپایگانی و آقای عبداللّهی که در حال حاضر عضو جامعه مدرّسین هستند از شاگردان آن مدرسه بودند.
  * *  کیهان فرهنگی : شهریّه هم می گرفتید؟ 
حجّت الاسلام والمسلمی نری شهری :شهریّه نمی دادند یا اگر می دادند خیلی مختصر بود. من اوّلین شهریّه ام را از امام گرفتم . فکر می کنم مبلغ آن ده یا پانزده تومان بود . البته تارتبه اوّل را نمی خواندیم به شهریّه نمی رسیدیم ، یکی از نکاتی که در آن مدرسه برای من جالب بود این بود که مدیّریت مدرسه و تدبیر آقای بهشتی چندان بود که اگر طلبه ها از استادی به دلیل تدریس نامطلوب یا رفتار نامناسب شکایتی می کردند ، با دقّت و سرعت رسیدگی می شد و گاهی استاد را عوض می کردند . مدیّریت آنها هرگز از نوع مدیریت به اصطلاح رفاقتی ، یا مدیّریت رودربایستی نبود.
  * *  کیهان فرهنگی : در جریان وقایع قیام پانزده خرداد قم شما در همان مدرسه بودید ؟
حجّت الاسلام والمسلمین ری شهری : بله، آن زمان ما در مدرسه آیت الله گلپایگان بودیم. بعد از جریان انقلاب ،به دلیل اختلافی که بین آقایان با برخی از مراجع تقلید بر سر مسائل انقلاب پیش آمد، این مدرسه را رها کردند و مدرسه حقّانی را تأسیس کردند و یک سال بعد هم مدرسه به تدریج نظم قبلی اش به هم ریخت و من به مدرسه حجّتیه رفتم و در همان مدرسه ، سال 42  هـ.ش معلّم شدم ولباس پوشیدم . از سال 32 هـ. ش به بعد ، تا چند سال تابستان ها برای ادامه تحصیل به مشهد می رفتم چون هوای آنجا خنک بود و از طرفی آقای ادیب نیشابوری که استاد ادبیات خوبی بود آنجا تدریس می کرد. من بخشی از "مطوّل" را در مشهد نزد همین آقای نیشابوری خواندم و همانجا سال 1344 و دقیقا در بیستم تیر توسط ساواک مشهد دستگیر شدم .
  * *  کیهان فرهنگی : به خاطر فعالیّت های سیاسی ؟
حجّت الاسلام والمسلمین ری شهری : حالا عرض می کنم . تنها چند روز بود که من به مشهد رفته بودم و در حجره ای به صورت مهمان سکنی داشتم آن روز غروب من در حجره تنها بودم چراغ حجره را خاموش کرده بودم که هم اسراف نباشد و هم موقع خواندن نماز مغرب ، حضور قلب داشته باشم . ناگهان دیدم کسی جلو اتاقم فندک زد و رفت . من فکر کردم شاید کسی با من کاری دارد . نمازم که تمام شد ، چراغ را روشن کردم که اگر کسی کاری دارد داخل بیاید، بعد دیدم که چند مرد داخل حجره ام شدند و شروع به تفتیش اتاق کردند . من نمی دانستم آنها دنبال چه چیزی هستند . بعد دیدم از لای صفحات یکی از کتابها کاغذی درآوردند و خطاب به من گفتند : برویم ! من اصلا نمی دانستم چه شده و چرا باید با آنها بروم؟ در راه که می رفتیم صاحب حجره ، آقای سلیمی را هم دیدم ، آنها صاحب حجره را هم با خودشان همراه کردند، چند دقیقه ای در یکی از حجره های صحن امام رضا علیه السلام صحبت هایی کردند و بعد ما را سوار اتومبیلی کردند و به ساواک مشهد بردند و بازجویی ها شروع شد . آنها 45 روز مرا در سلول انفرادی ساواک نگه داشتند بعد معلوم شد که وعاظ اصفهانی در ارتباط با محکوم کردن حکم اعدام مرحوم بخارایی و یارانش در جریان ترور منصور ، اعلامیّه ای داده بودند و مأموران دنبال آن اعلامیّه می گشتند و چون من تازه از قم آمده بودم و آنها روی قم حساس بودند ، تصوّر کرده بودند که من حامل آن اعلامیّه هستم و برایم تعقیب و مراقبت گذاشته بودند . در حالی که آن اعلامیّه ای که از اتاق من بردند ، راجع به آقای قمی بود . بعد هم مرا به دو ماه زندان محکوم کردند . این زندان ، مقدمه رفتن من از ایران به نجف بود .
  * *  کیهان فرهنگی : جنب ری شهری ! اصولاً آشنایی شما با سیاست و مسایل سیاسی چگونه و از کجا آغاز شد ؟
حجّت الاسلام والمسلمین ری شهری : آشنایی من با مسایل سیاسی و انقلاب ، در حقیقت از سخنرانی های حضرت امام  (ره)شروع شد . انطور که یادم هست ، در تمام سخنرانی های حضرت امام(ره) حاضر بودم و تنها سخنرانی را که تقریبا از نیمه رسیدم ، سخنرانی مدرسه فیضیّه ایشان در روز عاشورا بود . وقتی که من آنجا رسیدم ، تقریبا همه راهها را بسته بودند.من آن زمان در مدرسه آقای گلپایگانی بودم . از خیابان منوچهری تا مدرسه فیضیّه پیاده آمدم . مردم یک عده را به پشت بام مدرسه هدایت می کردند . من به مسجد اعظم رفتم و از آنجا شنیدم که امام می فرمودند:منبری ها را سازمان امنیّت خواسته و گفته درباره سه چیز صحبت نکنید ، شاه و آمریکا و اسرائیل. من آنجا شنیدم که امام خطاب به شاه فرمودند : مگر تو اسرائیلی هستی !؟ موضوع دیگری که خیلی برای من سازندگی داشت ، مسأله زندان دو ماهه در مشهد بود . در همان سال در مشهد حدود پنجاه نفر از طلبه ها را هم دستگیر کرده بودند و پیش ما آوردند . آقای هادی خامنه ای و آقای طاووسی را هم گرفته بودند . همان سالی بود که قبای طلبه ها را از کمر می بریدندو آنها را به بیگاری می بردند .
  * *  کیهان فرهنگی : درباره آموزش ها و سازندگی هایی که زندان مشهد برای شما داشت توضیح بفرمایید . 
حجّت الاسلام والمسلمین ری شهری : ببینید ! من اصولاً در زندگی سختی ندیده بودم ، فشارها وسختی های زندگی انسان را می سازند. در خانواده ، من فرزند اوّل بودم ونازک نارنجی بار آمده بودم. شرایط زندان برای من شرایط دیگری بود. آنجا با سختی وفشار وکمبود مواجه شدم و عملاً وارد سیاست شدم . زندان برای من مثل کلاس درس بود . در زندان تجربه های مختلفی آموختم . بعضی افراد را انسان تنها در زندان می شناسد . اجازه بدهید در همین ارتباط خاطره ای را برایتان بگویم. همانطور که قبلاً عرض کردم ، من در مسجد جمکران دوستی پیدا کردم که جناب شیخ رجبعلی خیاط را به من معرفی کرد . او تنها کسی بود که در مشهد موقع دستگیری مرا می شناخت . ایشان در مدرسه نوّاب بود و من در مدرسه میرزا جعفر بودم که دستگیر شدم . آن زمان حدود 300 تومان پول و مقداری لباس داشتم . در زندان هر چه به آن دوست نامه نوشتم که آن پول و لباس هایم را برایم بیاور، نیاورد و جوابی نداد، پس از آزادی از زندان ، وقتی او را دیدم پرسیدم : مگر نامه های من به تو نمی رسید ؟ چرا پول و لباس ها را برایم نفرستادی ؟ گفت : استخاره کردم بد آمد! 
  * *  کیهان فرهنگی : آن زمان پدر و مادرتان از جریان دستگیری شما در مشهد با خبر بودند ؟
حجّت الاسلام و المسلمین ری شهری : نخیر ، من به آنها نگفته بودم ، چون مشخص نبود تا چه مدت در زندان خواهم ماند.
  * *  کیهان فرهنگی : اوضاع زندان مشهد در آن سال چگونه بود ؟
حجّت الاسلام والمسلمین ری شهری : در زندان به ما لباس نمی دادند . تنها یک شلوار و یک پیراهن داشتم ، قبا را هم گرفتند و آن را از کمر قیچی کردند . حمّام رفتن آنجا شرایط خاصّی داشت ، وقتی احتیاج به غسل پیدا می کردم ناچار بودم با آب سرد غسل کنم . تنها کسی که در آن شرایط به من سر میزد آقای سلیمی بود که حجره اش را به من داده بود . با وجود اینکه مرا نمی شناخت ، وقتی فهمید در مشهد جایی را ندارم ، گفت : بیا و در حجره من بمان . بعد هم که به زندان عمومی آمدم ، مرتّب به من سر می زد و برایم لباس و غذا می آورد . این هم یک تجربه دیگر از زندان بود ؛ کسی که مرا نمی شناخت آن همه لطف کرد و کسی که مرا می شناخت و ادعای دوستی داشت در عمل چنان کرد.
  * *  کیهان فرهنگی : در انفرادی شکنجه هم در کار بود ؟
حجّت الاسلام والمسلمین ری شهری : تا زمانی که در ساواک بودیم خیلی اذیّت کردند . برخورد ساواک خیلی خشن بود ، امّا دادگاه ارتش که آمدیم وضع بهتر بود و حرف سرشان می شد . گفته می شد ، آقا هادی خامنه ای را خیلی شلاق زدند و علاوه بر شلاق او را در آفتاب نگه می داشتند . آقای طاوسی را یک بار 300 ضربه شلاق زدند که خون از بدنش می آمد . اما مرا نزدند ، البته از من چیزی که بخواهند بخاطر آن مرا شکنجه کنند نداشتند . یک سال پس از آزادی از زندان ، سال 1345 موقعی که در قم بودم ، نامه ای از دادگاه تجدیدنظر مشهد برایم آمد و مجددا مرا خواسته بودند . من با خودم گفتم وقتی دادگاه اوّلیه آن طور بود ، حتماً دراین دادگاه وضع بدتر می شود ، به همین خاطر به پدر و مادرم گفتم که می خواهم به نجف بروم و درسم را آنجا ادامه بدهم . آنها هم موافقت کردند و من در سن نوزده سالگی از طریق آبادان به طور غیر مجاز به نجف رفتم .
  * *  کیهان فرهنگی : قبل از آنکه به نجف بروید ، چه درسهایی را درقم خوانده بودید ؟
حجّت الاسلام و المسلمین ری شهری : تا سال 44 که در قم بودم رسائل و مکاسب میخواندم . 
  * *  کیهان فرهنگی : لمعتین را پیش چه کسی خواندید ؟
حجّت الاسلام و المسلمین ری شهری : لمعتین را پیش آقای صلواتی خواندم . مقداری از قوانین را پیش آقای اعتمادی و آقای نوری خواندم و درس حاشیه آقای آدینه وند هم رفته بودم .
  * *  کیهان فرهنگی : جناب ری شهری! کدامیک از شخصیّت ها و اساتید حوزوی تأثیر بیشتری روی شخصیّت شما داشتند ؟ 
حجّت الاسلام و المسلمین ری شهری : من در حوزه به مسایل اخلاقی و عرفانی علاقه بیشتری داشتم . اوّلین جرقّه این گرایش را هم درس اخلاق حاج آقا حسین فاطمی در من ایجاد کرد. ایشان از شخصیّت های تاثیرگذار بود . من پنجشنبه ها به درس اخلاق آن بزرگوار می رفتم و شاید علّت علاقه من به جناب شیخ رجبعلی خیاط هم نتیجه آموزش های ایشان بود . همچنین آقای مشکینی از اساتید تاثیر گذار بر شخصیّت من بود . من نزد ایشان رسائل مکاسب را خواندم . 
  * *  کیهان فرهنگی : در قم ؟ 
حجّت الاسلام و المسلمین ری شهری : نخیر، در نجف . دقّت و برنامه ریزی و نظم آقای مشکینی در استفاده از وقت ، برای همه سر مشق بود . ایشان از هر فرصتی ولو کوتاه ، استفاده علمی می کردند، حتّی زمانی که برای تفریح همراه با مرحوم اصغر آقاکنی کنار شط کوفه می رفتیم ، در فاصله ای که غذا حاضر می شد، آقای مشکینی کتابشان را در می آوردند و مطالعه می کردند.
  * *  کیهان فرهنگی : از حال و هوای نجف در آن سالها بفرمایید ، نجف را چگونه دیدید؟ 
حجّت الاسلام و المسلمین ری شهری : وقتی من به نجف رفتم ، حضرت امام (ره)تازه به آنجا آمده بودند . آقای مشکینی هم چند ماه پس از من و به صورت قاچاقی به نجف آمده بود . اصغر آقاکنی هم که از شاگردان با سواد امام بود، آنجا بود . در نجف ، من با آقای مشکینی ، اصغر آقاکنی و آقای رحیمیان سرپرست قبلی بنیاد شهید هم سفره بودم و در حجره آقای متّقی غذا می خوردیم . بعد من به مدرسه آقای بروجردی رفتم و حجره گرفتم . سیزده ماه در نجف بودم . آن زمان حضرت امام در مدرسه آقای بروجردی نماز می خواندند و آقای قدیری که حالا در شورای نگهبان است ، برای نماز جماعت امام اذان می گفت . یادم هست که آقای حلیمی که حالا در پاکستان است ، از آقای مشکینی دعوت کردند که در ماه رمضان در نجف منبر بروند ؛ ایشان بعد از نماز جماعت حضرت امام(ره) منبر می رفت . به آقای مشکینی انتقاد می کردند که چرا منبر می رود ؟! می گفتند : آدم با سوادی که مکاسب تدریس می کند و این قدر شاگرد دارد ، نباید منبر برود ، منبر کار آدم های بی سواد یا کم سواد است ! این دیدگاه نجف در آن زمان بود . اصلاً می گفتند : روحانی با سواد نباید منبر برود و این فکر خطرناکی بود . به همین دلیل وقتی که ما به یکی دو کیلو متری نجف می رفتیم ، می دیدیم شیعیان آنجا نماز بلد نیستند و این خیلی عجیب بود! آن موقع معروف بود که بسیاری از شیعیان شهر شیعه نشین نجف ، نه نماز می خوانند و نه روزه می گیرند ! آنها از شیعه بودن تنها زیارت دوره را می دانستند که پنج بار به زیارت امام حسین علیه السّلام بروند و حوزه آنجا هیچ کاری برای آنها نمی کرد . 
  * *  کیهان فرهنگی : جناب ری شهری ! ازدواج شما در قم صورت گرفت یا در نجف ؟
حجّت الاسلام والمسلمین ری شهری : این موضوع هم برای خودش داستانی دارد . من در سن20 سالگی احساس کردم که دیگر باید ازدواج کنم . در عراق یک روز که به زیارت امام حسین علیه السّلام رفته بودم ، گفتم : یا اباعبدالله! من می خواهم ازدواج کنم ، کمکم کن ! یکی دو روز بعد ، این موضوع را سر صبحانه با اصغر آقاکنی در میان گذاشتم و گفتم : به فکر افتاده ام که ازدواج کنم .گفت : می خواهی دختر آقای مشکینی را برایت خواستگاری کنم ؟ گفتم : نه ، ما با ایشان هم غذا هستیم و اگر چنین صحبتی بشود و بعد موافقت نکند ، بد می شود . اصغر آقاکنی گفت : نه ، من می گویم . به هر حال ، هرچه من اصرار کردم اوقبول نکرد . اتفاقاً آن موقع ، حاج آقا مرتضی تهرانی برای زیارت به نجف آمده بود و ایشان هم با آقای مشکینی رفاقت و دوستی داشت . اصغر آقاکنی موضوع ازدواج مرا به ایشان هم گفته بود و در حقیقت خواستگاری از جانب من توسط حاج آقا مرتضی تهرانی صورت گرفت. آقای مشکینی در پاسخ فرموده بودند که باید استخاره کنم و چند روز مهلت بدهید . بعد از چند روز فرمودند : استخاره خوب آمده و حرفی ندارم ، تا ببینیم بعد چه می شود .من آن زمان نامه ای به پدر و مادرم نوشتم و از آنها خواستم که به قم بروند و اگر پسندیدند ، به من هم خبر بدهند . آنها رفتند و برایم نامه نوشتند که خوب است ، ولی دختر آقای مشکینی بچّه است ! من هم برایشان نوشتم ؛ صبر می کنم تا بزرگ بشود . به هر حال ، ما صحبت ها و قرارهایمان را در نجف با آقای مشکینی گذاشتیم و پس از بازگشت از نجف و تبعید آقای مشکینی به مشهد ، من هم به مشهد رفتم و در آنجا مراسم خصوصی عقد ازدواج ما در حرم مطّهر حضرت رضا علیه السّلام برگزار شد .
  * *  کیهان فرهنگی : مگر آیت الله مشکینی درمشهد بودند ؟
حجّت الاسلام والمسلمین ری شهری : آقای مشکینی آن موقع به مشهد تبعید شده بود .
  * *  کیهان فرهنگی : مهریّه را چقدر تعیین کردید ؟
حجّت الاسلام  والمسلمین ری شهری : وقتی در مشهد صحبت مهریّه پیش آمد ، آقای مشکینی موضوع را به خود من واگذار کردند و فرمودند : هر قدر شما تعیین کنید ! من آن موقع چیزی نداشتم ، پدرم هم زندگی متوسطی داشت . فکر کردم مبلغی را مشخص کنم که قدرت پرداختن آن را داشته باشم . به همین خاطر ، در نامه ای به آقای مشکینی نوشتم ، مهریّه 5000 تومان باشد . ایشان 5000 تومان را 500 تومان خوانده بود و پیام دادند که اشکالی ندارد ، اگر می خواهند 500 تومان باشد حرفی ندارم ، ولی چون خواهر عروس مهریّه اش هزار تومان است ، همان هزار تومان را قبول کنند ، من کاری می کنم که ایشان همان پانصد تومان را بیشتر بدهکار نباشند! 
  * *  کیهان فرهنگی : به پول آن زمان تقریبا می شود پنج سکّه طلا ، نفرمودید اختلاف سن شما با همسرتان در آن زمان چند سال بود ؟
حجّت الاسلام  والمسلمین ری شهری : من 22 سال داشتم و همسرم 11 سال . به هر حال ، آقای مشکینی حدود 18 ماه در مشهد ماندند و بعد ساواک موافقت کرد که به قم بروند . وقتی که به قم رفتند، من هم به قم رفتم . البتّه قرار ما این بود که بگذارم همسرم بزرگتر بشود ، ولی من احساس کردم که باید زودتر ازدواج کنم و بالاخره با اصرار زیاد من ، موافقت کردند و جشن ازدواجی در منزل خودشان گرفتند و تقریبا همه مراجع و آقایانی که آن زمان زنده بودند ، در جشن شرکت کردند . این را هم بگویم که وقتی از نجف به مشهد برگشتم ، یک ماه بعد از عقد ازدواجمان دوباره مرا دستگیر و زندانی کردند . 
  * *  کیهان فرهنگی : پس از ازدواج از نظر معیشتی مشکلی نداشتید ؟
حجّت الاسلام و المسلمین ری شهری : پس از ازدواج ابتدا خانه ای نزدیک منزل آقای مشکینی اجاره کردم به ماهی 120 تومان و خانم صاحب خانه هم همانجا می نشست . بعد از مدّتی نزدیک همان جا دو اتاق اجاره کردم و بعد هم مدّتی منزل آقای طاهری خرّم آبادی بودم .هزینه زندگی مرا قبل از ازدواجم پدرم می داد . من جز مدّتی که در نجف بودم و شهرّیه گرفتم ، در قم شهرّیه نمی گرفتم ، امّا بعد از ازدواج کمک مالی پدرم قطع شد و مستقل شدم و درآمدم منحصر شد به شهرّیه ای که می گرفتم به اضافه پولی که محرّم و صفر و رمضان از تبلیغ می گرفتم و خداوند هزینه زندگی ام را از آن طریق تأمین می کرد . البته ابتدای زندگی مشکلات زیادی داشتیم ولی بحمدالله به تدریج مشکلات حلّ شد .پس از مدّتی در حدود سال 1355 دو هزار تومان پول تهیّه کردم و حدود چهارده هزارتومان هم قرض کردم و خانه کوچکی در محلّه پنجعلی قم خریدم . مدّتی بعد ، نزدیک پیروزی انقلاب ، 120 متر زمین در باغ قلعه نزدیک منزل امام خریدم و ساختم . بعد از پیروزی انقلاب ، این خانه در خیابان افتاد و به من یک معوض دادند و با آن معوض خانه ای کنار منزل آقای مشکینی خریدم که تبدیل به دارالحدیث شد . در حقیقت تولّد دارالحدیث از زیرزمین آن خانه شروع شد . البته برای دارالحدیث ، آن مساحت جای تنگی بود و به همین خاطر دو خانه کناری آن را هم خریدم و ضمیمه دارالحدیث کردم .
  * *  کیهان فرهنگی : به مناسبت طرح موضوع دارالحدیث ، حتماً سؤالاتی درباره این مؤسّسه و همینطور کار گرانسنگ شما "میزان الحکمه" از حضورتان خواهیم داشت ، اجازه بدهید حالا از اوّلین اثرتان سؤال کنیم و اینکه موضوع آن چه بود و در چه سالی منتشر شد ؟
حجّت الاسلام والمسلمین ری شهری : اوّلین اثر بنده یک کتاب جیبی است به نام " بحثهایی دربارة خدا" این کتاب را آقای مصطفی زمانی که آن زمان انتشارات پیام اسلام را در قم داشت ، در حدود سال 1391 هـ.ش قمری چاپ کرد . یعنی تقریبا 33 سال پیش . حدود سالهای 49 یا  هـ. 50شمسی و چندین بار هم به چاپ رسیدو استقبال خوبی از ان به عمل آمد ما در شهرری جلسه ای به نام مکتب قرآن داشتیم و آنجا مسائل اعتقادی را بحث و گفت و گو می کردیم . این کتاب محصول آن زمان و آن جلسات است .
  * *  کیهان فرهنگی : این کتا ب را همان سالها خوانده بودم و حالا هم در منزل دارم نکته جالبی که آنجا هست این است که در پسوند فامیلی شما آن زمان عبارت "شاه عبدالعظیمی" آمده بود که بعدها در دیگر آثارتان به جای آن ، عبارت "ری شهری" قرار گرفت که البته هر دو به یک مفهوم است . چرا این پسوند را به دنبال فامیلیتان اضافه کرده اید ؟ 
حجّت الاسلام والمسلمین ری شهری : درست است ، به دلیل فراوان بودن شهرت "محمّدی" ، پسوند شاه عبدالعظیمی رابه فامیلیم اضافه کردم. این موضوع بود تا اینکه یکبار آقای مشکینی در نامه ای که برای من نوشته بود مرا "ری شهری" خطاب کرد .من از این ترکیب خوشم آمد و از آن به بعد از شهرت محمّدی ری شهری استفاده کردم . و به تدریج ری شهری شناخته شدم . 
  * *  کیهان فرهنگی : البتّه علاقه به زادگاهتان در آن مستتر است .
حجّت الاسلام و المسلمین ری شهری : بله .
  * *  کیهان فرهنگی : اجازه بدهید به "موصوعه میزان الحکمه " برگردیم .این اثر در میان دیگر کارهای شما از برجستگی خاصّی برخوردار است و کاری ماندگار در حوزه حدیث پژوهی به صورت موضوعی است . اندیشه پرداختن به چنین موضوعی چگونه و چه زمانی به ذهنتان رسید ؟
حجّت الاسلام والمسلمین ری شهری : فکر می کنم نقطه شروع این کار در سال 1347 هـ.ش بود بعد از آنکه از نجف به قم رفتم ، آقای مشکینی را هم به مشهد تبعید کرده بودند . من هم بنا به دوستی و علاقه ای که به ایشان داشتم ، به مشهد رفتم و حدود 18 ماهی که آقای مشکینی آنجا تبعید بود ، من هم در مشهد ماندم و همان زمان بود که ساواک دنبال پدرم آمده بود تا او مرا به دادگاه معرفی کند.قبلا هم برایتان گفتم که وقتی نجف بودم از طرف دادگاه تجدیدنظر ارتش نامه ای برایم آمده بود که برای محاکمه به مشهد بروم و خودم را معرفی کنم من اعتنایی به آن نامه نکردم اما مأموران ساواک در تهران و قم و مشهد دنبال من بودند . تصوّر آنها این بود که من از فعالّین سیاسی هستم و نرفتن من به دادگاه هم شکّ آنها را بیشتر کرده بود . بالاخره رفتم و خودم را به سرهنگ مصباحی معرفی کردم .آنها مرا مجددا به دادگاه فرستادند . در دادگاه من به آنها تند شدم و انتقاد کردم ، آنها هم عصبانی شدند و سه ماه دیگر برایم زندانی بریدند و از همانجا دستبند به دستم زدند .وقتی آقای مشکینی مرا با دستبند زندان دید، گریه اش گرفت و اشک می ریخت . به هر حال ، در آن مدّتی که در زندان بودم از آقای مشکینی خواستم که برایم کتاب بیاورد و ایشان هم جلد هفدهم "بحارالانوار" چاپ قدیم را با مقداری کاغذ برایم فرستادند و در حقیقت تألیف "میزان الحکمه"از آنجا آغاز شد ، از یادداشتهایی که در زندان مشهد نوشتم .
  * *  کیهان فرهنگی : اندیشه این کار هم از همان جا بود ؟
حجّت الاسلام و المسلمین ری شهری : نه خیر ، اندیشه این کار مربوط به یک سلسله یادداشت هایی بود که از نجف آورده بودم . آن زمان کتابهای اخلاقی برایم خیلی جاذبه داشتند ، وقتی روایات شیرین و جالب را می خواندم ، تعجّب می کردم که چرا این روایات نباید در دسترس عموم باشد تا همه مردم بتوانند از آنها استفاده کنند؟ واقعاً احادیث اهل بیت علیهم السّلام ، مثل گوهرهایی گران بها هستند که کسی از آنها خبر ندارند . با مطالعه آن احادیث در نجف ، ذهنیّتی برایم فراهم شده بود که احادیث اهل بیت علیهم السّلام غریب هستند و من باید کار کنم که آنها را از غربت در آورم . در زندان که بودم روایات خاصِّی را که برایم جالب بود یادداشت می کردم . بعد از زندان ، این یادداشتها را تکمیل کردم ، همچنین مجلّات دیگر "بحارالانوار" را مطالعه و فیش برداری کردم و بتدریج زمینه تالیف میزان الحکمه آن چنان که در مقدمه آن آورده ام فراهم شد .
  * *  کیهان فرهنگی : آن زمان دوره کامل بحار را داشتید ؟
حجّت الاسلام و المسلمین ری شهری : نه خیر ، اتفاقاً یکی از مشکلات من همین بود که پولی برای خریدن دوره کامل بحار داشته باشم . به هر حال ، مجبور بودم به تدریج بحار را در کتابخانه ببینم و فیش برداری کنم . بعد از چند سال روایات انتخابی ام را به صورت الفبایی تنظیم کردم ولی هنوز نمی دانستم چه کاری در نهایت باید انجام بدهم . بعد از چند تغییر شکل ، جرقّه ای در ذهنم زده شد که کتابی تالیف کنم که شامل مباحث اخلاقی ، اعتقادی ، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی باشد .یادم هست یک بار هم با آقای مصطفی زمانی در این باره صحبت کردم ، گفت : چیزی جالبی از آب در نمی آید ! برای خودم کاملا محسوس بود که این کتاب می تواند پاسخ گوی بسیاری از نیاز های جامعه ما به احادیث اسلامی باشد لذا با جدّیت کار را پیگیری کردم .
  * *  کیهان فرهنگی : در مورد "بحارالانوار" مرحوم مجلسی حرف و سخن بسیاری است . تصوّر ما این است که مرحوم مجلسی اتفاقاً در مقام یک گرداورنده تمام احادیث شیعه از منابع و مآخذ گوناگون و پراکنده ، واقعا کار عظیمی انجام داده است .اسم کتاب را هم "بحارالانوار" به مفهوم "دریای نورها" گذاشته که اسم با مسمّایی است به نظر شما به عنوان پژوهشگری غوّاص ، با این مجموعه عظیم چه باید کرد ؟ 
حجّت الاسلام و المسلمین ری شهری : ببینید ! همان طور که فرمودید ، بحارالانوار یک مجموعه عظیم و گرانبها است ، بسیاری از منابعی که علّامه مجلسی از آنها استفاده کرده ، حالا در دسترس نیست و قطعا اگر این کار انجام نمی شد ، ما به بسیاری از احادیث دسترسی نداشتیم . البته "بحارالانوار" یک سلسله مکرّرات دارد و مکرّرات باید حذف شود ، روایات مشابه هم باید کنار همدیگر قرار بگیرند ، استدلال های احادیث درباره اعتقادات ، اخلاقیات و مسائل اجتماعی و سیاسی باید کنار هم دیده شوند و چیز تازه ای مطابق با نیاز زمان از آنها بیرون بیاید و ما این کار را در " موسوعه میزان الحکمه" کرده ایم .
  * *  کیهان فرهنگی : حضرت عالی در " میزان الحکمه " از احادیث اهل سنّت هم استفاده کرده اید ، لطفا در این باره هم توضیح بفرمایید .
حجّت الاسلام و المسلمین ری شهری : وقتی که آیات و احادیث مربوط به موضوعات مختلف را کنار هم قرار می دادم ، در عمل مشاهده کردم که بسیاری از روایات ما در کتاب های اهل سنّت هم آمده است . به خود گفتم چرا از آنها استفاده نکنیم ؟ مشابه شماری از احادیثی که در منابع اصلی حدیثی شیعه هست ، در منابع اصلی اهل سنّت هم است و من معتقدم که ذکر آنها ، کار ما را تقویت می کند و چرا ما برای جهان اسلام کار نکنیم ؟ در عین حال ، این کار ، خودش به نوعی عرضه حدیث بر حدیث هم هست ، این اقدام در کنار شماری از اقدامات دیگر که در مقدمه موسوعه میزان الحکمه توضیح داده ام موجب پالایش احادیث اسلامی نیز هست . 
  * *  کیهان فرهنگی : معیار شما برای انتخاب احادیث اهل سنّت بر بنیان سند آن احادیث بوده یا ملاک های دیگری مورد نظر قرار گرفته است؟ 
حجّت الاسلام والمسلین ری شهری : البتّه سند هم یکی از معیارهای ماست ، ولیکن عمده کار ما روی قرائن است ، یعنی عرصه احادیث به قرآن و عقل و سایر سخنان اهل بیت علیهم السّلام. خود پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم   سخنی بدین مضمون فرموده اند که اگر حدیثی از من روایت کردند و دیدید صد در صد خلاف عقل است نپذیرید ، زیرا من سزاوارتر هستم که آن سخن را نگفته باشم . 
  * *  کیهان فرهنگی : چرا با استناد به همین ملاک ها به پالایش احادیث نمی پردازیم تا شاهد پالایش فرهنگ دینی و وحدت بیشتر فرهنگی اهل تشیع و اهل تسنن باشیم .
حجّت الاسلام  والمسلین ری شهری : من اخیراً در مورد اذان تحقیق می کردم ، این که چرا اذان ما با اذان اهل سنّت تفاوت دارد؟ در اذان ما حیّ علی خیرالعمل و شهادت سوّم هست و در اذان آنها " الصلاه خیر من النّوم " آمده است . من تحقیق کردم ببینم در زمان پیامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم  اذان چگونه گفته می شده ؟ آیا زمان پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم هم " الصلاه خیر من النوم " می گفتند ، یا نه ؟ من برای این کار احادیث اهل سنت در این باره را به دقت مورد بررسی قرار دادم ، " صحیح مسلم " و " صحیح بخاری " ، این حدیث را نقل نکرده اند ، معلوم می شود که در این مورد حرف داشته اند . باشگفتی باید گفت شماری از احادیث اهل سنت ، مبنای اذان را"خواب" دانسته اند و گفته اند که عبدالله بن زیاد درباره اذان خوابی دید و آن را برای پیامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم نقل کرد .عده ای گفتند : ناقوس بزنیم ، عده ای دیگر گفتند : جار و شیپور بزنیم . عبدالله بن زید گفت : من خواب دیده ام باید به این شکل اذان بگوییم که "الصلا.خیر من النّوم " در آن باشد . به معنای " نماز از خواب بهتر است " ، ما ریشه یابی کردیم و سند روایات را بررسی کردیم ، دیدیم که بر مبنای اهل سنّت هم این سخن سند ندارد. تفصیل این مطلب در موسوعه میزان الحکمه جلد دوّم آمده است .
همانطور که مستحضرید یکی دیگر از مسائل جدّی حدیثی در تاریخ اسلام ، جریان منع حدیث در سده نخستین اسلام بود که ثمره نا مبارک آن ، دور افتادن مسلمانان از معارف اهل بیت پیامبر صلّی الله علیه وآله و سلّم و نقل تعداد بسیار کمی از احادیث ائمه اطهار در مجامع حدیثی اهل سنّت بود ، آنچنان که کسی مثل محمّد ابوزهره درکتاب " الامام الصادق " می نویسد : شایسته است اعتراف کنیم که آنچه از فقه و فتوا و داوری های علی در منابع اهل سنّت آمده ، نه با مدّت خلافت ایشان سازگار است ، نا با روزگاری که علی به تعلیم و افتاء می پرداخت . 
این نسبت ها را ملاحظه کنید ، در دو کتاب صحیح مسلم و صحیح بخاری ، از حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام تنها 13 حدیث آمده ، از امام حسین علیه السّلام 8 حدیث و از حضرت فاطمه سلام الله علیها تعداد کمتری ! در حالی که از کسانی که از اهل بیت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم  نبودند ، یا مدّت بسیار کمی از اسلام آوردن آنها می گذشت ، احادیث فراوانی نقل شده است . موضوع دیگر ، نقل احادیث اخلاقی بی سند است . وقتی ابوالقاسم پاینده " نهج الفصاحه " را در ترجمه سخنان پیامبر صلّی الله علیه وآله و سلّم نوشت ، بسیاری بر او خرده گرفتند که چرا در آن مجموعه، از احادیث اهل سنّت هم استفاده شده است ؟ واو پاسخ گفته بود : اینها احادیث اخلاقی است و سر به سر دعوت به خیر ونیکی است و احادیث احکامی و فقهی نیستند . از نظر حضرت عالی این استدلال درست است ؟
حجّت الاسلامو المسلمین ری شهری : ببینید ! یک وقت مطالبی در احادیث هستند که فوق عقل و علم است . یک وقت هم مطلبی در روایتی است که هماهنگ با عقل و علم است ولی اگر دیدید حدیثی صد در صد با عقل و علم مخالف است ، قطعا باید بگوییم دروغ است و اشکال دارد ، زیرا پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم  و ائمه اطهار علیهم السّلام چیزی را که خلاف عقل و علم است نمی گویند ؛ امّا فوق علم و عقل چرا . بسیاری از احادیث هستند که بعد از 1400 سال ، تازه علم به آنها رسیده است و خیلی ها قبلا فکر می کردند که آن احادیث علمی نیستند . مثل زوج بودن گیاهان یا چیزهای دیگر . 
  * *  کیهان فرهنگی : در مورد احادیث آمده در " نهج الفصاحه " چطور ؟
حجّت الاسلام و المسلمین ری شهری : " نهج الفصاحه " هم مثل " غررالحکم " است ، سند ندارد ، باید یکی یکی احادیث اش را بررسی کرد و به قرآن و عقل عرضه کرد . باید مصدریابی بشوند . ای کاش گردآورنده " نهج الفصاحه " مصادر احادیث را ذکر کرده بود . اوّل باید مصادر احادیث مشخص بشود . بنابرین نه می شود گفت احادیث " نهج الفصاحه " صد در صد درست است و نه می توان گفت صد در صد نادرست است . هر حدیث باید به قرآن و عقل و قرائتی از سخنان اهل بیت علیهم السّلام عرضه شود.
یک مسأله دیگر در عرصه احادیث ما این است که گاهی حدیثی مدّت ها در منابر و مجامع خوانده می شود و در کتاب ها راه می یابد و در ذهن مردم می نشیند ، آن وقت محقّقی پس از چندین دهه می گوید : آن حدیث سند ندارد ؟ نمونه آن همین حدیث مشهور " ان الحیات عقیده و جهاد " منسوب به سیّد الشهداء است که سالها نقل شده و حالا معلوم شده که سند درستی ندارد . چرا در جایی این گونه احادیث را قبل از رواج کامل ، بررسی نمی کنند ؟ 
حجّت الاسلام و المسلمین ری شهری : بله ، از این نمونه ها بسیار است . خیلی از احادیث مطرح است که ریشه ای ندارند . از باب مثال می خواهم بگویم ، مثل حدیث کسائی که مرسوم است در خانه ها می خوانند و در آخر مفاتیح هم هست و نوشته شده " به سند صحیح " از آن نوع است . تا آنجا که ما می دانیم اوّلین کسی که در قرن اخیر نوشته که این حدیث و مبنایی ندارد ، خود مرحوم حاج شیخ عبّاس قمی(ره) است . علاوه بر این ، در همان مفاتیح اش لعنت کرده کسی را که به کتابش چیزی اضافه کند . ولی به دلیل جهل یا کسب در آمد ، آن را به کتاب او اضافه کردند ! من این موضوع را در کتاب " اهل بیت در قرآن و حدیث " به طور مفصل تحلیل کرده ام .
  * *  کیهان فرهنگی : منظورتان اصل حدیث کساء است یا نحوه ای که در مفاتیح الجنان آورده اند ؟ 
حجّت الاسلام  و المسلمین  ری شهری : ببینید ! حدیث کساء از احادیث صحیحه است که حضرت رسول صلّی الله علیه و آله وسلّم عبای خیبری را بر سر اهل بیت علیهم السّلام انداختند و آیه تطهیر نازل شد .
این حدیث صحیح را شیعه و سنی هر دو نقل کرده اند و شکی هم در آن نیست . ولی این متنی که به عنوان حدیث کساء در مفاتیح آمده است ، هم از نظر متن و هم از نظر سند ، اشکال دارد . اصولا به آن صورت ،تا 200 سال پیش در هیچ کتابی نیست ، حتّی علّامه مجلسی که احادیث ضعیف را هم ضبط کرده ، آن را درکتاب بحار الانوار نیاورده ، اصولاً بسیاری از احادیث عرفانی هست که بعد از قرن ششم وارد جامعه اسلامی شده ، یعنی تا سال 600 هجری در هیچ و مأخذی نیست ، بعداً به کتب حدیثی وارد شده است . حدیث کساء به اتّفاق شیعه و سنی در خانه " امّ سلمه " بوده ، ولی روایت جدید می گوید در خانه حضرت فاطمه سلام الله علیها بوده ! اتّفاقاً مهّم این است که حدیث کساء در خانه " امّ سلمه " باشد و پیامبر صلّی الله علیه وآله و سلّم امّ سلمه را راه ندهد .مهّم این است که اعلام شود ازواج پیامبر صلّی الله علیه وآله و سلّم جزء اهل بیت نیستند . 
لطفاً در باره احادیث اخلاقی و مبانی احادیث " من بلغ " هم توضیح بفرمایید . 
حجّت الاسلام و المسلمین ری شهری : احادیث اخلاقی چون منطبق با عقل و فطرت است ، محدّثین دنبال آن نبودند که سندش را بیاورند ، چون دستورالعمل های استحبابی است . بحث سازندگی فردی و اجتماعی است . مسئله وجوبی نیست . 
درباره " اخبار من بلغ " می گویند اگر کسی بر اساس روایتی که به او رسیده و وعده داده مثلا فلان کار ثواب دارد و او برای رسیدن به آن ثواب آن کار را انجام داد ؛ خداوند ثواب آن عمل را به او می دهد هر چند که در واقع ، مطلب آن گونه نباشد ، یعنی حدیث برای او درست نقل نشده باشد . ولی همانطورکه گفته شده " اخبار من بلغ " تنها دلالت بر حسن انقیاد و تراتب ثواب دارد لیکن شرایط حجّیت خبر در باب مستحبات را ساقط نمی کنند . همچنین این اخبار ، به عنوان ثانوی ، کاری که دلیلی بر استحباب آن نداریم را مستحب نمی کند .
  * *  کیهان فرهنگی : بنابراین با توضیحاتی که فرمودید همیشه تنها راه اثبات درست بودن حدیث ، صحت سند حدیث نیست . 
حجّت الاسلام والمسلمین ری شهری : همین طور است . این سخن که اگر سند حدیثی درست باشد حتما آن حدیث صادر شده از پیامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم  یا امام علیه السّلام  است ، درست نیست . ببینید : گاهی پیش آمده که راویان حدیث ، همه آدم های خوبی بوده اند ، ولی اشتباه کرده اند . مطلب چیز دیگری بوده ، آنها طوری دیگر فهمیده بودند . بنابراین صحت سند، دلیل درستی حدیث نمی شود . ضعف سند هم دلیل عدم صدور نیست ، بلکه آن چیزی که می تواند به پژوهشگر اطمینان بدهد قرائنی است که مؤیّد صدور یا عدم صدور حدیث است . 
  * *  کیهان فرهنگی : آیا هماهنگ بودن حدیث با قرآن ، حتماً دلیل این است که حدیث ازپیامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم یا از ائمه علیهم السّلام صادر شده است ؟ 
حجّت الاسلام والمسلمین ری شهری : هماهنگ بودن با قرآن یکی از قرائن صدور حدیث است امّا نمی توان گفت هر سخنی که هماهنگ با قرآن است حتماً از پیامبر یا امام صادر شده است . 
  * *  کیهان فرهنگی : در مورد احادیثی که مبنایی تجربی و کاربردی دارند چطور؟ مثلاً بسیاری از احادیث پزشکی وجود دارند که در گستره احادیث اخلاقی یا عرفانی قرار نمی گیرند ، یعنی نمی شود قرینه ای برای آن در قرآن پیدا کرد و با نظر ساده هم نمی توان به صحت یا عدم صحت آنها پی برد . آیا برای این گونه احادیث هم تدبیری اندیشیده اید ؟
حجّت الاسلام و المسلمین ری شهری : یکی از کارهای ما در دارالحدیث بررسی این گونه احادیث است .
کتابی در این باره دار الحدیث منتشر کرده با نام " موسوعه الاحادیث الطیّبه " که ترجمه آن در آینده نزدیک با نام دانشنامه احادیث پزشکی در اختیار علاقه مندان قرار خواهد گرفت .مخاطبین اصلی ما در این کتاب ، دانشگاههای علوم پزشکی هستند . ما احادیث طبی را جمع آوری کردیم و آنها را مصدر یابی و باب بندی کردیم ، مثلا احادیث مربوط به جهاز تنفسی ، یا چشم و مغز . درمان هایی را هم که در احادیث برای بیماری ها گفته شده ، همه را آورده ایم . این یک بخش از کار است . بخش دیگر درباره خواص میوه ها و غذا ها از نظر احادیث است در مجموع این کتاب پنج بخش دارد : بخش اوّل درباره مسائل کلیّ پزشکی ، بخش دوّم درباره بیماریها ، بخش سوّم درباره دستگاههای مختلف بدن ، بخش چهارم ، درباره نقش خوردن و آشامیدن در تندرستی ـ و بخش پنجم درباره غذا درمانی و گیاه درمانی است . در مقدمه کتاب هم نوشته ایم که چون احادیث پزشکی مثل احادیث اخلاقی سند ندارند دانشجویان رشته پزشکی و داروسازی و اهل تحقیق باید آنها را مورد تحقیق و پژوهش آزمایشگاهی قرار بدهند . این گونه احادیث باید به علم و آزمایشگاهها عرضه شوند تا درستی آنها مشخص شود . اگر دیدیم یک حدیث طبّی در آزمایشگاه جواب نداد ، آن را کنار می گذاریم ، چون سند هم ندارد .ما چند نمونه از این گونه احادیث را قبل از انتشار در اختیار دانشگاه علوم پزشکی کرمان گذاشتیم و مدّت ها روی آنها کار کردند و صحت مضمون آنها از نظر علمی ثابت شد . و یک مقاله علمی هم در همین ارتباط تهیّه کردند که من خلاصه آن را در مقدمه کتاب احادیث طبّی آورده ام . به هر حال ، یکی از کارهای ما در دارالحدیث این است که از راههای مختلف ، صحت نسبت احادیثی را که سند ندارد مشخّص کنیم .
  * *  کیهان فرهنگی : این کار را می شود درباره احادیث مربوط به روانشناسی ، یا علوم تربیتی هم انجام داد ، هر جند کار تجربی روی علوم انسانی بسیار دشوارتر از امور پزشکی است .
حجّت الاسلام و المسلمین ری شهری : درست است . ما یک سری از روایات را در کتاب " خردگرایی در قرآن و حدیث " آورده ایم که مربوط به رشد عقل و نوسان قدرت تفکّر در انسان در طول زمان است . اینکه یک مدّتی عقل و تفکّر در انسان رشد می کند ، بعد کاهش پیدا می کند ، یا دریک سنینی ، رشد عقلی انسان متوقّف می شود . خب ، در بعضی روایات مقطع سرنوشت ساز انسان از یک نظر ، به صورت های مختلف 18 ، 28 یا 35 سالگی ذکر شده ، از طرفی در بعضی از روایات ، سن فرسودگی عقل 60 سالگی آمده است . قرآن هم که مدّت تعیین نکرده است ؛ در این گونه موارد ، ما به پژوهش میدانی رو آورده ایم .
  * *  کیهان فرهنگی : جناب ری شهری ! در آغاز گفت وگو وعده کردید که خاطره جالبی از مرحوم شیخ محمّد تقی بافقی برایمان نقل کنید ، ما آماده شنیدنیم . 
حجّت الاسلام والمسلمین  ری شهری : این خاطره را یکی از دوستان برای رئیس کتابخانه آستانه نقل کرده بود .گفته بود : زمانی که من بچه بودم ، به خانه مرحوم حاج محمّد تقی بافقی می رفتم . وقتی که ایشان نماز می خواند ، من می دیدم که به شخص دیگری که جلو او ایستاده است اقتدا می کند . من بچه بودم و نمی دانستم که آن شخص کیست ، یک روز به آقای بافقی گفتم : مگر شما پیشنماز اینجا نیستید؟ گفت : چرا ، گفتم : پس چرا موقع نماز به شخص دیگر اقتدا می کنید؟ آن آقا کیست ؟ گفت : مگر تو می بینی ؟ گفتم : بله ، گفت : خیلی خب ، توفرنی دوست داری یا نه ؟ گفتم : چرا ، دوست دارم . گفت : بیا این پول را بگیر و برواز فلان مغازه بازار فرنی بخر و بخور . من خیلی خوشحال شدم ، رفتم فرنی خریدم و خوردم .پس از چند روز آقای بافقی به من گفت : فلانی ! باز هم چیزی می بینی ؟ گفتم : نه ، دیگر آن آقا را ندیدم.خانم آقای بافقی که حاضر و شاهد گفت و گوی ما بود ، پرسید : موضوع چیست ؟ آقای بافقی گفت : هیچ ، این پسر جز غذای حلال از منزل ما ، چیزی نمی خورد و چشمهایش یک چیزهایی را می دید . من دیدم که با این حال اذیّت می شود ، گفتم برود از غذای بازار بخورد و با این کار راحتش کردم .
  * *  کیهان فرهنگی : با توجّه به اشرافی که حضر تعالی به روایات اهل بیت علیهم السّلام دارید ، مناسب است درباره تاثیر غذای حلال در معنویت انسان توضیح بیشتری بفرمایید .
حجّت الاسلام و المسلمین ری شهری : در شماری از روایات آمده است که اگر کسی 40 روز غذای حلال واقعی بخورد ، دلش نورانی می شود و چشمه های حکمت از دلش جاری می گردد . این خیلی مهّم است . البته جدای از کسب و کار حلال ، یکی از راه های حلال کردن مال ، پرداختن خمس مال شبهه ناک است .یکی از شاگردان جناب شیخ رجبعلی خیاط می گفت : شخصی را می شناسد که این کار را کرده بود ، یعنی از هر جه می خواست استفاده کند ولو بین سال ، اوّل خمسش را می پرداخته و به این طریق مدّتی فقط غذای حلال خورده بود و در نتیجه حالت " طی الارض " در او پیدا شده بود . می گفت : او در حرکت از هواپیما سبقت می گرفت ، یعنی مثلاً به جزیره ای دوردست می رفت و یک ساعت صبر می کرد تا هواپیما برسد ! تا این که یک روز در قهوه خانه ای غذا می خورد و این توفیق از او سلب می شود .
  * *  کیهان فرهنگی : در اکثر شرح حال های عارفان ، به این موضوع بر می خوریم که چنین حالتهایی برایشان پیدا شده و بعد بر اثر خوردن غذایی شبهه ناک ، آن حالت یا کرامت از آنها گرفته شده ، حتّی در مورد جناب شیخ رجبعلی خیاط هم این اتّفاق افتاده بود . آقای الهی مطلق طی نامه ای به کیهان فرهنگی از خانم طیّبه الهی قمشه ای همسر حکیم الهی قمشه ای نقل کردند که : روزی جناب شیخ رجبعلی خیاط حسب المعمول به دیدار آقای الهی قمشه ای می رود و خانم طیّبه الهی قمشه ای از پس پرده شنیده است که جناب شیخ به آقای الهی قمشه ای گفته بود : من امروز از بازار مسجد شاه که می آمدم بعضی از مردم را به شکل جانورانی وحشتناک دیدم و دچار وحشت شدم ، رفتم و انگشت به نمک باقالی فروش آنجا زدم و چشیدم تا آن حالت از من سلب شود. 
حجّت الاسلام و المسلمین  ری شهری : به هر حال ، غذای حلال تأثیر فراوانی در کسب کمالات معنوی دارد .
  * *  کیهان فرهنگی : جناب ری شهری ! شما کار تبلیغ و سخنرانی را از کجا آغاز کردید و آن زمان چه احساسی داشتید ؟
حجّت الاسلام و المسلمین ری شهری : من در اوّلین سفر تبلیغی ام همراه با آقای محمّدی گلپایگانی ریاست دفتر مقام معظّم رهبری بودم ، آن زمان ما در مدرسه آیت الله گلپایگانی بودیم ، البتّه کسان دیگری هم بودند .
به هر حال برای اوّلین سفر تبلیغی ام به اهواز رفتم . یادم هست که مرحوم حاج محسن تهرانی هم بود که بعدها در نجف در رودخانه کوفه غرق شد .من برای اوّلین بار در دهه محرّم در اهواز منبر رفتم و بعد به تدریج به اطراف آمل ، اراک و کاشان رفتم و برای منبرهای درون شهر آماده شدم .
  * *  کیهان فرهنگی : ولی شما که قبلاً به اهواز رفته بودید .
حجّت الاسلام و المسلمین  ری شهری : درست است ، امّا بعد از آن دیگر در شهر منبر نرفتم ، یعنی خیلی آمادگی سخنرانی در شهر را نداشتم . من در منبر رفتن خیلی خجول بودم و اصلاً هم فکر نمی کردم توفیق سخنرانی در جمع را پیدا کنم .
  * *  کیهان فرهنگی : روال سفرهای تبلیغی آن زمان چگونه بود . شما محلّ را انتخاب می کردید یا از طرف حوزه جایی پیشنهاد می شد ؟
حجّت الاسلام و المسلمین  ری شهری : در آن زمان ظاهراً حوزه اعزام نداشت محلّ تبلیغ را خودمان انتخاب می کردیم .
  * *  کیهان فرهنگی : چه خاطره جالبی از سفرهای تبلیغی تان دارید ؟
حجّت الاسلام و المسلمین  ری شهری : خاطره بسیار است ، امّا یک خاطره از سخنرانی در حسینّیه اصفهانی ها در آبادان قبل از پیروزی انقلاب ودر اوج خفقان دارم که بسیار جالب است . ساواک به خاطر همین سخنرانی ، مرا ممنوع المنبر کرد . پس از پیروزی انقلاب با آنکه خودم موضوع سخنرانی را فراموش کرده بودم ، دیدم در گزارش ساواک آمده است که فلانی در صحبت هایش می گوید : طبق روایات صحیح ، قبل از ظهور امام زمان عجّل الله تعالی فرجه  الشریف ، در ایران حکومت اسلامی تشکیل می شود و آن حکومت برای امام زمان عجّل الله تعالی فرجه  الشریف، سرباز تربیت می کند . در حالی که در آن زمان کسی با تحلیل سیاسی ، پیروزی انقلاب اسلامی را باور نمی کند . 
مأخذ این روایت به یادتان مانده است ؟ 
حجّت الاسلام والمسلمین  ری شهری : من منبع این روایت را بعد از پیروزی انقلاب در جزوه ای به نام "تداوم انقلاب اسلامی ایران تا انقلاب مهدیعجّل الله تعالی فرجه  الشّریف ?" نوشتم . احادیث زیادی دلالت به این امر دارند و قابل انطباق با انقلاب اسلامی ماست ، امّا مأخذ این روایت که اشاره کردم ، در کتاب "غیبت نعمانی" است و می دانید که ایشان در سال 490 هـ. ق فوت کرد و متعهّد شده که من تنها احادیث صحیح را در کتابم نقل می کنم و همانجا روایتی را از امام باقرعلیه السّلام بدین مضمون نقل می کند که فرموده اند : عدّه ای از شرق قیام می کنند و حقّ را از حکومت طلب می کنند، ولی به آنها نمی دهند . بعد از مدتی دوباره قیام می کنند و این بار حکومت تشکیل می دهند . حضرت می فرمایند : کسانی که در راه این حکومت کشته می شوند ، شهید هستند .و در آخر روایت می فرمایند : اگر من آن زمان رادرک کنم ، خودم را حفظ می کنم ،برای اینکه ظهور حضرت مهدی عجلّ الله تعالی فرجه الشّریف نزدیک است . و عجیب این است که من این روایت را در احادیث اهل سنّت هم دیدم . آنها هم این حدیث را با اندکی تفاوت در مقدمه ، از پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله وسلّم ?نقل کرده اند ، امّا شیعیان آن را از طریق امام باقر علیه السّّلام نقل کرده اند . در کتاب اهل سنّت از قول پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم آمده است : که ما اهل بیتی هستیم که خداوند آخرت برای ما انتخاب کرده و بچّه های مرا شهید و تبعید می کنند و چه و چه ، تا می رسد به اینکه یک قومی از مشرق قیام می کنند که در آن زمان مهدی عجلّ الله تعالی فرجه الشّریف خواهد آمد این حدیث با یک تفاوتهایی همینطور است . من آن موقع از مجموع آن احادیث ، اطمینان برایم حاصل شد که بالاخره در ایران یک چنین اتّفاقی خواهد افتاد . در شرایطی که زمان ما مساعد با این استنباط من نبود و بسیاری از بزرگان ما ، به پیروزی انقلاب ، امیدی نداشتند و می گفتند که امام  (ره ) با امریکائیها تند برخورد می کند و با این روش ، مشکل پیدا می کنیم ! یعنی کسی پیش بینی نمی کرد که انقلاب با آن سرعت و قدرت پیروز شود . تنها ، امام (ره)، مطمئن بود . البته در آن زمان حضرت امام (ره)، تصویر روشنی از آنچه در ذهن داشت ، بیرون نمی داد ، اما محکم می دانست که حکومت تشکیل می دهد و به شهید بهشتی فرموده بودند که شما حکومت اسلامی را سازماندهی کنید. البته این هم گفتنی است که طبق آنچه در یادنامه استاد امام (ره) "آیت الله شاه آبادی" آمده ، فرزند ایشان حاج آقا نصرالله شاه آبادی نقل می کند که مرحوم شاه آبادی بزرگ به امام گفته بودند که شما شاه را ساقط می کنید و حکومت تشکیل می دهید و بعد جنگ می شود . 
  * *  کیهان فرهنگی : از مرحوم سیّد علی قاضی استاد عرفان علّامه طباطبائی هم چنین چیزی نقل شده است . از برکات سروکار داشتن با حدیث هم یکی این بوده که به هر حال شما را به چنان استنباطی رهنمون شده .جناب ری شهری ! اطّلاع داریم شما از حافظین قرآن هم هستید ، در پیوند با این موضوع چند سؤال ممکن است در ذهن جوانان مطرح شود . اوّل اینکه در قرن بیست و یکم و عصر ارتباطات و چاپ و وسایل دیجیتالی و در شرایطی که می توانیم کلّ قرآن مجید را در یک لوح فشرده (CD) جا بدهیم و از طرفی ، دیگر شبهه تحریف قرآن هم در این شرایط نیست تا به کمک حافظه ،قرآن را از تحریف مصون کنیم ، اصولاّ حفظ قرآن کریم چه ضرورتی دارد ، کاربرد آن چیست و خود شما با کثرت گرفتاری و کارهای اجرایی ، چگونه موفّق به حفظ کامل قرآن کریم شدید ؟ 
حجّت الاسلام والمسلمین ری شهری : این خودش سه سؤال است . اجازه بدهید اوّل ، روند حفظ قران را برایتان بگویم . حقیقت این است که من از همان زمان که قم رفتم ، به فکر حفظ قرآن افتادم ، مسئله ارتباط با قران و حدیث ، احساسی بود که در خود داشتم و این احساس بود که موجب شد بیش از هر چیز دیگری با این دو مأنوس و مرتبط باشم . آن زمان حفظ قران مرسوم نبود ،ولی من از همان زمان که در پنجعلی قم خانه ای اجاره کردم ، به فکر حفظ قران بودم و همانجا شروع به حفظ یکی دو جزء قرآن کردم . بعد وسوسه ای برایم پیش آمد که نکند انگیزه های خودنمایی یا انگیزه های غیرالهی دیگر مرا وادار کرده که قران را حفظ کنم .به خاطر همین وسوسه ها این کار رهاشد تا سال 1347 که با آقای مشکینی به مشهد رفتم .یک روز موقع صرف صبحانه ، مسأله حفظ قرآن مطرح شد . من به آقای مشکینی گفتم : حافظه من طوری است که می توانم شش ماهه قرآن را حفظ کنم ؟ ایشان گفتند : اگر شش ماهه این کار را کردی من پنج هزار تومان به تو جایزه می دهم ! خب ، این مبلغ آن زمان پول زیادی بود . امّا من گفتم : نه ، ده هزار تومان بدهید !
فرمودند : ندارم ، اگر داشتم می دادم . به هر حال ، سر مبلغ توافق حاصل نشد . چند ماهی از این موضوع گذشت . با خودم گفتم حالا بیا برای خدا ، قرآن را حفظ کن ، نه برای جایزه ! و شروع به حفظ قرآن کردم و البتّه این بار برای آنکه دیگر وسوسه ای برایم پیش نیاید ، نظر کردم که قران را حفظ کنم و حفظ کردم . البتّه من به کسی توصیه نمی کنم که برای حفظ قران نذر کند . 
به طور کلی دوره حفظ کردن قرآن برای شما چه قدر طول کشید ؟
حجّت الاسلام والمسلمین ری شهری : دقیقاً یادم نیست چه قدر طول کشید ، ولی به دلیل اینکه نمی توانستم محفوظاتم را تکرار کنم ، پنج جزء آن را فراموش کردم . 
  * *  کیهان فرهنگی : آن زمان هم مثل حالا نبود که کسی در این زمینه تجربه یا راهنمائی ویژه ای داشته باشد . حالاتجربه های متنوّع ثبت و ضبط شده و روش های حفظ قرآن در دسترس علاقه مندان است . آن زمان به دلیل فقدان تجربه و آموزش تصوّر می کردیم یکبار که قران را حفظ کنیم ، دیگر کار تمام است !
حجّت الاسلام  والمسلمین ری شهری : درست است ، من آن زمان مرّبی نداشتم و نمی دانستم که نگه داشتن قرآن در ذهن ، خیلی مهمّتر از حفظ اوّلیه آن است . به هر حال ، آن زمان ، من قرآن را با شماره آیه حفظ نمی کردم و به همین دلیل قرآن را حفظ هستم ولی شماره آیات را نمی دانم . من آن زمان 25 جزء قرآن را تقریبا حفظ بودم ولی پنج جزء آن را حفظ نداشتم . تا اینکه پس از پیروزی انقلاب ، در ایّام تصدی وزارت اطّلاعات ، وقتی که برای شرکت در جلسات هیأت دولت رفت و آمد می کردم ، فکر کردم که از فرصت بین را ه استفاده کنم و از آن به بعد ، در فواصلی که به هیأت دولت می رفتم و برمی گشتم ، در اتومبیل شروع به حفظ قران کردم و به تدریج کلّ قرآن را حفظ شدم . 
  * *  کیهان فرهنگی : شیوه تکرارتان به چه صورت است ؟
حجّت الاسلام  والمسلمین ری شهری : من در گذشته روزی دو جزء قرآن می خواندم و حالا هر وقت فرصتی پیدا می کنم و در راه منزل به محلّ کار یا بالعکس ، و موقع قدم زدن ، برای تداوم حفظ قران بدون آن که وقت مستقلی برای این کار داشته باشم ، محفوظاتم را تکرار می کنم .
  * *  کیهان فرهنگی : لطفاً اگر تجربیات دیگری هم در این زمینه دارید بفرمائید .
حجّت الاسلام   والمسلمین ری شهری : مسأله اوّل در حفظ قرآن ، تمرکز است . من این را به تجربه آموخته ام که پراکنده خوانی ، نامنظّم خوانی و عدم تکرار منظّم باعث می شود که انسان از حفظ قرآن منصرف شود . باید با تمرکز برای این کار وقت گذاشت و به صورت تهاجمی جلو رفت . استفاده از یک نوع قرآن هم برای حفظ قرآن خیلی مهّم است . استفاده از چند قرآن با چاپ های مختلف زهن را دچار تشتّت می کند . 
استفاده از قرآن هایی که پایان هر صفحه پایان آیه نیز هست مفید است . گوش دادن به ترتیل قرآن هم از مواردی است که در حفظ قرآن و تلفظ صحیح آن بسیار مؤثّر است . استفاده از شیوا های جدید و ابزارهای سمعی و بصری هم مفید است .
  * *  کیهان فرهنگی : درباره سودمندی های حفظ قرآن با توجّه به شرایط امروز هم بفرمایید .
حجّت الاسلام والمسلمین ری شهری : حفظ داشتن قران به پژوهشگر کمک می کند که ریشه احادیث را در قران بیابد و از کاوش های دیگر بی نیاز شود . برکات حفظ قرآن برای اهل علم در زندگی علمی و تحقیقی انها بسیار زیاد است و این جدای از معنویت و روحانیّتی است که حفظ قرآن برای شخص مسلمان ایجاد می کند . اصولاً نفس حفظ قران برای انسان ، نورانیّت می آورد . کسی که قرآن را برای خدا حفظ می کند ، برای این که قرآن در قلب او باشد ، بسیار ارجمند است . در روایات هست : کسی که حافظ قرآن باشد ، گویی که نبوّت را در درون خویش جای داده است . این مضمون حدیث است .
البتّه حافظ قرآن باید زمینه نورانیّت را در درون خودش فراهم کند . حافظ قران باید توجّه کند که اگر ظرف پاک وجود انسان آلوده شود ، نه تنها حفظ قران نورانیّتی برای او نخواهد داشت ، بلکه برای او زیانبار هم خواهد بود .
  * *  کیهان فرهنگی : جناب ری شهری ! حضرتعالی پس از انقلاب ، مسئولیّت های متعدّدی را متقبّل شده اید ، لطفاً از مشاغل و مسئولیّت های پس از انقلابتان بفرمایید و این که اصولاً چه شد که به کارهای اجرایی رو آوردید ؟
حجّت الاسلام  والمسلمین ری شهری : همان طور که می دانید پس از پیروزی انقلاب ، حضرت امام (ره)، مسأله دادگاههای انقلاب را به جامعه مدرّسین محوّل کرده بودند . از طرفی ، احکام قضات راهم آقای مشکینی و آقای منتظری امضا می کردند . آن زمان ، در سال 1358 هـ . ش از من خواستند که به تهران بیایم و دادگاه انقلاب را برای مقابله با توطئه هایی که در ارتش بود ، تأسیس کنم . من مایل نبودم قم را رها کنم و به تهران بیایم ، چون آنجا هم تحصیل می کردم و هم تدریس داشتم . گفتند : شما برای مدّت شش ماه به تهران بیا و این دادگاه را ایجاد کن و برگرد . من هم پیش خودم گفتم برای مدّت شش ماه به تهران می روم و مجدداً به قم برمی گردم ، امّا آمدنم به تهران تا امروز ادامه پیدا کرده است .
  * *  کیهان فرهنگی : با توجّه به حضور طولانی تان درمسئولیّت های حساس ، مهمّترین واقعه سالهای نخست کارتان را چه چیزی می دانید؟
حجّت الاسلام والمسلمین ری شهری : در دوران تصدّی دادگاه انقلاب ارتش از اواسط سال 58 هـ.ش  تأسیس وزارت اطّلاعات در سال 63 اتّفاقات بس یار مهّمی در کشور افتاد ، یکی از مهّم ترین آنها مساله توطئه حزب خلق مسلمان در تبریز بود . آن زمان من همراه شهید فلاّحی به تبریز رفتم ، آنجا عدّه ای از نظامیان پایگاه هوایی تبریز و رادیو تلویزیون را تصرف کرده بودند . البتّه مردم با آنها مقابله کرده و پیش از ورود ما به تبریز ، این مراکز پس گرفته شده بود و ما برای محاکمه ضد انقلابیون به آنجا رفتیم و قضیه خاتمه پیدا کرد . همچنین در هوانیروز اصفهان و بوشهر هم مسایلی بود . عدّه ای از نظامیان پایگاه آنجا تحصن کرده و پایگاه را به تعطیلی کشانده بودند . آنجا با برخوردهای قضایی متعدل جلو توطئه ها گرفته شد .
  * *  کیهان فرهنگی : مقصود نظامیان از تحصن ها و بی نظمی ها در پایگاه ها چه بود ؟ 
حجّت الاسلام و المسلمین ری شهری : آن توطئه ها برای به هم ریختن ارتش بود . 
  * *  کیهان فرهنگی : در آن زمان تشکیلاتی هم برای پیشبرد کارهایتان وجود داشت ؟
ّحجّت الاسلام  والمسلمین ری شهری : وقتی که به دادگاه ارتش رفتم تنها یک اتاق در سازمان نیروهای مسلح به من دادند . آنجا بنا به ضرورت ، تشکیلاتی تأسیس کردم ، به فضل پروردگار در همة کارهایی که به صورت مستقل داشته ام ، مؤسس بوده ام و تشکیلاتی را ایجاد کرده ام که ماندگار شده است . مهّمترین مسئله ای که در سال 59 هـ.ش  داشتیم ، کودتای نافرجام نوژه بود که رسیدگی قضایی این ماجرا با دادگاه انقلاب ارتش بود و من در کتاب خاطراتم جزئیات ان را شرح داده ام . 
  * *  کیهان فرهنگی : چند سال پیش کتاب ویژه ای هم با عنوان کودتای نوژه چاپ شد .
حجّت الاسلام والمسلمین ری شهری : درست است ، آن کتاب هم با استفاده از خاطرات من نوشته شده بود اما خاطرات کامل من یک اثر پنج یا شش جلدی است که انشاءالله بتدریج منتشر می شود .
  * *  کیهان فرهنگی : ماهیّت این کودتا چه بود و حامیان خارجی آن چه کسانی و کدام کشور یا کشورها بودند ؟
حجّت الاسلام  والمسلمین ری شهری : در جریان کودتای نوژه ، شرق و غرب با هم متّحد بودند . البتّه کودتا ، امریکایی بود ، طراحی آن در امریکا و با همکاری سازمان سیا بود ولی آن طور که کودتاچیان اعتراف کردند - و این قابل تأمّل است- می گفتند : آمریکایی ها ، روس ها را هم در جریان گذاشته بودند . این ادعای آنها بود .
  * *  کیهان فرهنگی : از نیروهای داخلی چه کسانی با کودتاچیان همکاری داشتند ؟
حجّت الاسلام  والمسلمین ری شهری : اطّلاعات زیادی که از کودتاچیان به دست آمد ، نشان می داد که کودتاچیان موضوع را با بیت آقای شریعتمداری در میان گذاشته بودند و در نوشته های حضرت امام(ره) هم به این موضوع اشاره شده است .
  * *  کیهان فرهنگی : کشف کودتای نوژه از کجا و چگونه صورت گرفت ؟
حجّت الاسلام والمسلمین  ری شهری : قبل از کشف کودتا ، یک روز نزدیک غروب آفتاب ، من در دفترم نشسته بودم که آقای سعید حجاریان به دفترم آمد . ایشان،آن زمان با اطّلاعات کمیته اداره دوّم همکاری می کرد . آقای حجاریان آن روز با حالتی هیجان زده پیش من آمد و گفت : با شما یک کار خصوصی دارم و در مورد کودتاچیان مطالبی گفت . آن زمان هیچ یک از افراد مؤثّر قوّه قضائیه از کودتا خبر نداشتند . آقای قدوسی هم دادستان دادگاه انقلاب بود ، ولی ظاهراً از موضوع خبر نداشت ، اگر خبر داشت قطعاً به من می گفت . من آن موقع فوراًهمسرم را منزل پدرم فرستادم که کسی در منزل نباشد و متمرکز شدم روی برخورد با آن قضایا . گروه های مختلفی را هم در قصر فیروزه از نیروهای نظامی آنجا تشکیل دادیم و اوّلین گروه کودتاچیان را همان شب دستگیر کردیم و کار ادامه پیدا کرد تا ضربه زدن به همه افرادی که در ایران با کودتاچیان بودند. البتّه سران کودتا و رده های اداره کننده آن ، از جمله سرهنگ بنی عامری همه به خارج فرار کرده بودند . به هر حال ، بقیه کودتاچیان در دادگاه انقلاب ارتش محاکمه شدند . مسأله دیگر توطئه قطب زاده بود که آن هم رسیدگی اش با دادگاه انقلاب بود . همینطور رسیدگی به اتهام سران حزب توده که در آن محاکمه ، سران سیاسی حزب توده در جلسه شرکت کرده بودند ولی محاکمه نشدند . 
  * *  کیهان فرهنگی : لطفاً از چگونگی ورودتان به وزارت اطّلاعات بفرمایید ؟
حجّت الاسلام والمسلمین  ری شهری : مسئولیّت بعدی من وزارت اطّلاعات بود . ابتدا آقای مهندس موسوی در سال 62 آقای فردوسی پور را برای این مسئولیّت در نظر گرفته بودند ، ولی ایشان رأی نیاورد . شرایط برای وزیر اطّلاعات در آن فضا به دلیل مسایل سیاسی و شرعی این بود که این مسئولیّت باید تحت نظارت کسی باشد که قابل اعتماد باشد و شرط کردند که وزیر اطّلاعات باید مجتهد باشد و همین جا مشکل پیدا شد و این قضیه تا سال 63 طول کشید . بعد با بنده صحبت کردند. آقای مهندس موسوی گفتند : امام (ره) فرموده اند که من به سایر وزارتخانه ها کار ندارم ولیکن هر کسی خواست وزیر اطّلاعات بشود ، من نظر دارم و به من اطّلاع بدهید . در آن شرایط من احساس تکلیف کردم و ان مسئولیّت را پذیرفتم . 
  * *  کیهان فرهنگی : بعد از انتخاب تان به وزارت اطّلاعات با حضرت امام (ره) هم ملاقاتی داشتید ؟
حجّت الاسلام  والمسلمین  ری شهری : چرا ، اتفاقاً یکی از خاطرات جالب من همان ملاقات است . روزی که هیئت دولت با حضرت امام (ره) دیدار داشت ، من هم که به تازگی از مجلس رأی اعتماد گرفته بودم همراه هیئت دولت خدمت امام رفتم . صحبت های ایشان که تمام شد، وزرا یکی یکی دست حضرت امام (ره) را بوسیدند و رفتند . من ایستاده بودم و نگاه می کردم . امام (ره) گویا چند بار اشاره کردند که من بمانم ، امّا من متوجّه نشدم ، دفعه بعد ، حاج احمد آقا به من گفتند : امام (ره)می گویند: شما بنشینید و نروید . من نشستم . آنجا امام (ره)با لحن خاصّی فرمودند : فلانی ! وزارت اطّلاعات است ، وزارت کشاورزی نیست ! حواست را جمع کن ، هرکسی را برای همکاری نیاور ، دقّت کن . با آقای خامنه ای ، آقای هاشمی و آقای موسوی مشورت کن . من فوری فهمیدم که اگر بخواهم قول بدهم که با آقایان مشورت کنم چه اتّفاقی ممکن است بیافتد و می دانستم که بین دیدگاه ها هماهنگی وجود ندارد . دیدم اگر بخواهم همه کارها را با آنها هماهنگ کنم ، مشکل پیش می آید ، آقای موسوی هم گفته بودند که معاونت هایت را با من هماهنگ کن . به همین دلیل بود که به حضرت امام(ره) عرض کردم : من مشورت می کنم ولی شما اجازه بدهید بعد از مشورت ، خودم تصمیم بگیرم ، چون ممکن است این آقایان نظرات مختلفی داشته باشند و چون مسئولیّت با من است ، خودم افراد را تعیین می کنم و به نظر کسی عمل نمی کنم . از انجا که احتمال می دادم ممکن است ذهن امام (ره)را نسبت به بعضی افراد یا مسایل حساس کنند ، به امام (ره) عرض کردم : شما بدانید که بعد از این، درباره من زیاد صحبت خواهدشد ، چون مجموعه ای که می خواهیم راه بیاندازیم هفت خط است ! خط ها را هم برای حضرت امام (ره)مشخّص کردم : یک خط از سپاه ، یک خط از کمیته ، یک خط از اطّلاعات دادگاه انقلاب ارتش ، یک خط از اطّلاعات نخست وزیری و خلاصه هفت جریان را برایشان شرح دادم که قرار است همه این هفت جریان در وزارت اطّلاعات متمرکز بشوند و ما آنها را گزینش کنیم . امام (ره) فرمودند : نه ، تا به حال کسی دربارة شما چیزی به من نگفته … و در ادامه ، خطاب به بنده فرمودند : اگر شما دراین وزارتخانه باشید ، عمداً کار خلاف انجام نمی شود . بعد هم خداحافظی کردم و رفتم .
  * *  کیهان فرهنگی : با توجّه به ترکیب هفت جریانی که اشاره فرمودید ، در عمل مشکلی به لحاظ اعمال سلیقه شخصی یا سیاسی افراد و جریانها در کار وزارت پیش نمی آمد ؟
حجّت الاسلام  والمسلمین ری شهری : سلیقه سیاسی را نمی شود از افراد دور کرد خصوصاً نیروهای کارآمد اطّلاعاتی که از ذهن سیاسی قوی برخوردارند . من در مدیریت ، از همه نیروهای کارآمد ، با سلیقه های مختلف استفاده می کردم . البتّه ، شرط بود که افراد وزارت ، عضو هیچ حزب و گروه سیاسی نباشند ، امّا اختلاف سلیقه سیاسی امری طبیعی است ؛ در عین حال ، نمی گذاشتم کسی سلیقه سیاسی خودش را اعمال کند و کارتصمیم گیری ها همه اش به خود من بازمی گشت ، اصولاً نیروها را به گونه ای چیده بودم که کسی نمی توانست سلیقه سیاسی خود را اعمال کند .
  * *  کیهان فرهنگی : معمولاً وزارت اطّلاعات به دلیل اشراف بر مسائل افراد و گروههای سیاسی ، از طرف رجال و جناح های سیاسی به نوعی تحت فشار قرار می گیرند آیا شما در دوران وزارت با فشارهایی از این دست مواجه نشدید ؟
حجّت الاسلام والمسلمین ری شهری : چرا ، بعضی از نمایندگان مجلس در زمان انتخابات تماس می گرفتند و سعی می کردند با فشار بر وزارت اطّلاعات خواسته خود را انجام دهند ؛ مثلاّ در جریان مهدّی هاشمی ، یکی از جریانهای سیاسی ، اسامی افرادی را می خواست که در پرونده او آمده بود . حتّی مصوّبه ای را در مجلس گذراندند که ما پرونده مهدّی هاشمی را به مجلس ببریم و طرح کنیم . من دیدم اگر این پرونده به مجلس برود ، افرادی بی جهت متّهم می شوند و آبروی عدّه ای می رود . از طرفی بعضی ها ، مصوّبه ای از مجلس گرفته بودند که پرونده به مجلس برود من خدمت حضرت امام (ره)نامه دادم و جریان را به ایشان نوشتم که گروهی می خواهند از این پرونده سوء استفاده کنند و بی جهت عدّه ای را متّهم کنند . حضرت امام  (ره)در پاسخ نوشتند که ارسال این پرونده و امثال آن به مجلس ، خلاف شرع و قانون اساسی است .

 

 

https://www.abdulazim.com/fa/node/1028#portlet-mosts-visited

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۶/۲۶