***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

########## بنام خدا ##########
#پایگاه جامع اطلاع رسانی در موضوعات زیر #
..... با سلام و تحیت .. و .. خوشامدگویی .....
*** برای یافتن مطالب مورد نظر : داخل "طبقه بندی موضوعی " یا " کلمات کلیدی"شوید. ویا کلمه موردنظر را در"جستجو" درج کنید.***

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

آیت الله العظمی سید محمد فشارکی اصفهانی

چهارشنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۷، ۰۴:۵۹ ق.ظ

 

 آیت الله سید محمد طباطبایی فشارکی، از علمای جلیل القدر تشیع در قرن 13 قمری که شاگرد خاص میرزای شیرازی و آیت الله العظمی حائری، مؤسس حوزه علمیه قم بود. 

زندگینامه

آیت الله سید محمد فرزند قاسم فشارکی اصفهانی؛ درسال 1253 قمری (1217 ش) در "فشارک" و در خانواده ای متدین و آشنا با فرهنگ قرآن و عترت، متولد گردید. جد بزرگ او گامیر شریف" سالها قبل از آن از "زواره" به "فشارک" آمده بودند و برادر امیر شریف بنام "امیر مشرف" به روستای "ویر" در همان حوالی می رود. سید محمد در سن 11 سالگی به عراق رفت و کفالت او را برادر بزرگش ابراهیم ملقب به کبیر بر عهده گرفت. سید محمد فشارکی، از بزرگ ترین شاگردان میرزای شیرازی و استاد حاج شیخ عبدالکریم حائری است. آنطور که آقا بزرگ تهرانی در کتاب خود می فرماید، در مسجد هندی در نجف کرسی تدریس داشت که حدود 300 شاگرد در کلاسش حاضر می شدند. آیت الله سید محمد فشارکی با لقب هایی چون استاد اکبر و سید استاد معرفی شده است. وی فردی متواضع بود تا آنجا که بعد از فوت میرزای شیرازی ازقبول منصب مرجعیت عام سرباز زد و به تربیت شاگرد و تدریس پرداخت. آیت الله فشارکی برخی دروس را نزد برادرش و مابقی را مانند فقه و اصول را نزد علمای دیگر مانند آیت الله فاضل اردکانی و حاجی آقا حسن بن سید مجاهد گذراند. در سال 1286 ق (1248 ش) به نجف رفت و در محضر آیت الله حاج میرزا محمد حسن شیرازی تلمذ کرد و در سال 1291 به همراه آیت الله شیرازی به سامرا رفت. پس از وفات آیت الله شیرازی مجدداً در سال 1312 ق به نجف بازگشت. سید فشارکی روزگار  را با تنگدستی گذراند و پس از عمری خدمت به اسلام بر اثر بیماری در 3 ذی قعده 1316 ق (اسفند 1277 ش) در نجف به سوی سرای باقی شتافت. پیکر ایشان در یکی از حجره های صحن مقدس حضرت علی علیه السلام در طرف چپ صحن دفن گردید. 

نسب و خاندان

گروه هایی از سادات طباطبایی در قرون گذشته به ایران مهاجرت نمودند، احمد فرزند سوم "ابراهیم طباطبا" در زمره این دسته مهاجران می باشد. معاصر نامبرده در اصفهان، احمد بن محمد بن رستم مطیار قرشی است که در اوایل قرن چهارم سمت امارت و حکمرانی اصفهان و توابع آنرا عهده دار بود. فاطمه دختر احمد رستمی به عقد ازدواج علی ملقب به شهاب الدین در می آید که ثمره این ازدواج طاهر نام دارد. ابو علی احمد رستمی رقبات متعدد املاک خود را در سرزمین پهناور اصفهان ضمن وقف نامه ای در تاریخ 316 ق (307  ش) بر اولاد ذکور و سپس بر اولاد اناث خود، نسلا بعد از نسل وقف نمود. چون بخشی از این موقوفات در زواره بود و این شهر جاذبه های دیگری برای سادات داشت، بسیاری از نسل طباطبایی شاعر به آن جا کوچیدند و تعداد آنان در این شهر به حدی رسید که زواره به مدینه السادات نامگذاری شد. این گروه از سادات که در شهر زواره وطن اختیار کرده اند به شاخه های مهمی تقسیم می شوند که برخی در این شهر اقامت نموده و عده ای در سالهای بعد به شهر های دیگر مهاجرت کرده اند. امیر شرف طباطبایی در زمره ساداتی است که در زواره اقامت داشت، اما دو فرزندش به نام های امیر شریف و امیر مشرف از زواره هجرت نمودند و به منطقه کوهپایه ـ از توابع اصفهان ـ آمدند؛ امیر شرف در آبادی فشارک سکونت اختیار کرد. البته در برخی منابع نام وی را که جد اعلای سید محمد طباطبایی فشارکی می باشد، میر شرف طباطبایی هم ذکر کرده اند. 

مدارج تحصیلی و اساتید

سید محمد در سن 6 سالگی می توانست قرآن بخواند و در مجالس و محافل دینی شرکت کند. پدر و مادرش هم علاقه مند به تحصیل فرزندشان بودند. اشتیاق وصف ناپذیر او برای فراگیری حقایق ناب و استعداد خارق العاده اش در یاد گرفتن مطالب و به حافظه سپردن آن چنان بود که حتی با فوت پدر نیز از قرار گرفتن در مسیر علم و دانش باز نماند. سید محمد تا حدود یازده سالگی در وطن به فراگیری مقدمات علوم و ادبیات فارسی و عربی مشغول بود و مادرش نیز بر مسایل تربیتی و دانش اندوزی او نظارت جدی داشت. هجرت به کربلا مادرش علاقه داشت که به زیارت بارگاه مطهر امام حسین ـ علیه السلام ـ برود و راه تحصیل و طی نمودن مراحل کمال را برای نوجوان خود هموار سازد. وی همراه گروهی از زائران حسینی، فشارک را به قصد اقامت در کربلا ترک کرد و در این شهر پس از انجام آداب زیارت، زمینه های ادامه تحصیل سید محمد را فراهم ساخت و فرزند بزرگترش؛ یعنی سید ابراهیم کبیر را موظف ساخت که متکفل امور وی گردد. سید محمد در کربلا تحصیلات عربی، منطق و برخی مقدمات دیگر را طی کرد و از محضر حاج آقا حسن بن سید محمد بهره مند شد. در این زمان، حسین بن محمد اسماعیل معروف به فاضل ادرکانی که سالها از محضر صاحب ضوابط، صاحب جواهر و دیگر بزرگان استفاده نموده و به مقام اجتهاد و اجازه روایت نائل آمده بود، در حوزه کربلا به تدریس اشتغال داشت. سید محمد فشارکی به همراه مجتهدینی چون میرزا محمد تقی شیرازی، سید محمد کشمیری و میرزا مهدی شیرازی به حوزه درسی او رفت و ضمن فراگیری فقه و اصول، سایر مکارم اخلاقی را نیز از وی آموخت. در محضر میرزای شیرازی آیت الله العظمی اراکی خاطر نشان نموده است: ایشان (سید محمد فشارکی) با مرحوم محمد تقی شیرازی هم بحث بودند؛ از اصفهان به کربلا می آیند و در درس فاضل اردکانی شرکت می کنند؛ فاضل اردکانی آن وقت خیلی معنون بود میرزا حسن شیرازی آن زمان، در نجف و فاضل اردکانی در کربلا بوده؛ یک روزی در اوقات زیارتی، زوار عرب از اطراف کربلا به عنوان زیارت حضرت امام حسین ـ علیه السلام ـ مشرف می شوند، آمد و رفت این ها به صورت هروله و با لباس مخصوص بود. سید محمد فشارکی در زمان مراجعت آن ها خودش را داخل این جمع می نماید با این که لباس متفاوت با آنان داشت. در این بین که به حالت هروله بین زوار عرب می رفته است در مراجعه به کجاوه پایش به پای آقا میرزا حسن شیرازی برخورد می کند. میرزا حسن شیرازی از داخل جمعیت دستش را دراز می کند و می گوید: با من بیا از همان ساعت اول، آقا سید محمد فشارکی به آقای میرزای شیرازی ملحق گردید و از خواص ایشان گشت. از او می پرسند: شما مدتی در کربلا و در درس فاضل اردکانی بودید، چه تفاوتی دیدی بین او و بین میرزای شیرازی جواب داده بود: میرزای شیرازی در هوش و توانایی های فکری بر فاضل اردکانی برتری دارد. همان گونه که آیت الله مصلحی از پدر بزرگوار خود آیت الله اراکی و ایشان از مرحوم آیت الله حاج شیخ عبد الکریم حائری نقل کرده است، مرحوم سید محمد فشارکی برای این که در یادگیری دروس توفیق افزون تری به دست آورد و درجات علمی را بهتر طی کند، تصمیم گرفت روز عاشورا همراه طایفه طویرجی ها عزاداری کند. و چون با اخلاص و نیتی عالی و به منظور والایی به سوگواری پرداخت، حضرت امام حسین علیه السلام به او توفیق بزرگی داد. میرزای شیرازی (قهرمان مبارزه با استعمار) به چهره هر کسی می نگریست او را به لحاظ توانایی ها و لیاقت ها می شناخت و با فراست و تیزبینی خاصی، افراد را شناسایی می کرد و سید محمد را با این ویژگی شناخت و این گونه نبود که در برخوردی تصادفی او را به شاگردی خویش بپذیرد. هجرت به نجف سید محمد فشارکی در سال 1286 ق (1248 ش) به نجف هجرت کرد و در محفل علمی میرزای شیرازی حضور یافت و چون میرزا درس خود را به سامرا انتقال داد، سید محمد نیز به این شهر آمد و به درس استادش اکتفا کرد. میرزای شیرازی برای شاگردانی که شایستگی و استعداد عالی داشتند آنها را در راه تحصیل کار آزموده می ساخت و بر حسب استعدادشان به آنها تمرین می داد. میرزا به دلیل قبول ریاست عامه و زعامت تامه، امور تدریس و تربیت طلاب را به سید محمد فشارکی واگذار کرد و سید محمد نیز با جدیت به تربیت و آموزش شاگردان رهبر قیام تنباکو پرداخت و به نیکوترین وجهی این مهم را انجام داد، چنان چه تحسین مشاهیر علمای شیعه را برانگیخت و این روند بیست سال ادامه یافت. ارتباط این استاد و شاگرد به نحوی از نظر علمی، عاطفی و آموزشی ارتقا یافت که میرزای شیرازی در مصالح اجتماعی و حل مشکلات جامعه با وی مشورت می کرد. 

همراهی در جنبش تنباکو

سید حسین حائری فشارکی نقل کرده است که در ماجرای تنباکو و فتوای میرزای شیرازی که منجر به قطع استعمار انگلیس در ایران گردید، میرزا شاگردان برجسته و فاضل خود را شب ها نزد خود فرا می خواند و با آنان در خصوص فتوا به حرمت تنباکو و عوارض این حرکت شرعی و سیاسی، بحث می کرد. سپس گفت و گو ها به صورت مکتوبی در می آمد؛ مرحوم میرزا آن ها را مورد مطالعه قرار می داد و گاهی حاشیه ای بر آن مکتوب می نوشت. زمانی سخن به این جا رسید که: بیم آن می رود که میرزا به تحریم تنباکو فتوا دهد، جانش به خطر بیفتد؛ در این صورت چه جوابی در پیشگاه خداوند خواهیم داشت؟ آیت الله سید محمد فشارکی بر این باور بود که در مقابل این فتوا که موجب حفظ اقتدار و عزت مسلمانان است و مصلحت دینی در آن نهفته است، اگر میرزا هم به شهادت رسید، ضرر نکرده است. از این رو، روزی با اجازه استادش به حیاط اندرونی او وارد شد و خطاب به میرزا گفت: شما حق استادی، تعلیم و تربیت و سایر حقوق بر من دارید؛ ولی خواهش می کنم به اندازه چند دقیق اجازه دهید تا من آزادانه نظر خود را بیان کنم. میرزا از پیشنهاد او استقبال می کند و می فرماید: بگویید؛ سید محمد فشارکی می گوید: سید چرا معطلی؟ فکر نکنم از این که جانت به خطر می افتد هراسی به دل راه دهی، پس چه بهتر که بعد از خدمت به اسلام و تربیت علمی عده ای، به سعادت شهادت برسی که موجب رستگاری شما و افتخار ماست. میرزای شیرازی جواب می دهد: من نیز چنین عقیده ای دارم ولی می خواستم به دست دیگری نوشته شود و امروز به سرداب مطهر (که امام عصر ـ عجل الله تعالی و فرجه الشریف ـ در آن جا غایب شده) رفتم و این حالت دست داد و نوشتم و فرستادم. ولله المستعان و له الشکر علی وضوح الحجه 

بر کرسی تدریس

سید محمد طباطبایی فشارکی که از بزرگان علما و مجتهدان بود، به جهت موقعیت ممتاز علمی در زمان حیات استادش ریاست حوزه درس و بحث به او منحصر می شد؛ اما با رحلت آیت الله میرزای شیرازی در سال 1312 ق همراه خانواده اش به نجف مهاجرت کرد و کرسی درس خود را به این شهر مقدس انتقال داد. وی نخست در خانه، سپس در جوار مقبره استادش میرزای شیرازی و بعد از چندی در جامع هندی به تدریس پرداخت هم زمان مجلس درسی نیز در منزل برای برخی از خواص بنا نهاد. تلاش های علمی وی برای تربیت طلاب در نجف تا زمان رحلتش ادامه یافت و حدود چهار سال طول کشید. تعداد علما و فضلایی که در درس او شرکت می نمودند تا سیصد نفر نوشته شده است که برخی از آنان شاگردان میرزای شیرازی بودند. تحقیقات فقهی و اصولی او مورد توجه پرورش یافتگان مکتبش قرار گرفت و اعتبار علمی و مراتب فضل و کمالش را زبانزد خاص و عام ساخت. اهمیت دادن به تذهیب نفس در کنار تحصیل آیت الله فشارکی به درس و بحث اهمیت فراوان می داد؛ روش او به گونه ای بود که طلبه ها ضمن تهذیب اخلاق و تزکیه، به تحصیل و ترقی علمی هم اهمیت دهند. مرحوم سید حسین حائری برادر زاده آیت الله فشارکی نقل می کند: «خدمت آخوند ملا فتحعلی سلطان آبادی که اهل سیر و سلوک و مقامات عرفانی بود، رفتم؛ ایشان دستور ریاضت اربعین دادند. بعد به محضر عمویم رسیدم، پرسید: کجا بود؟ ماجرا را برای ایشان بازگفتم: فرمود: این جوان دیگر دنبال تحصیل و ترقی نخواهد رفت آن گاه خطاب به من فرمود: ... پسر جان هنگامی که می خواهی به بستر خواب روی یک تسبیح به دست بگیر و گناهانی که از اول صبح تا آن هنگام مرتکب شده ای، شمارش کن؛ پس از آن اگر خلافی کرده ای از اعماق دل توبه کن. تا چهل شب این روش را ادامه بده، در شب چهلم اگر هر چه فکر کردی و مشاهده نمودی، چیزی در مورد خلاف هایت به ذهنت نیامد، با تمام وجود خدای را سپاس گوی و پس از آن بکوش که اعمال و رفتارت را فقط برای خدا انجام دهی، میرزای بزرگ ـ استاد ما ـ همیشه مشغول این نوع ریاضت بود.» 

شاگردان

آیت الله فشارکی همواره درصدد آن بود که طلبه ها در مسایل علمی تابع برهان و استدلال باشند. او سکوت شاگردان را در درس برنمی تافت و می گفت: چرا اعتراض و انتقاد نمی کنید؟ و همین امر باعث شده بود تا شاگردانش رشد بیشتری پیدا کنند. تعداد علما و فضلایی را که در درس او شرکت می کردند تا سیصد نفر نوشته اند که برخی از آنها از بزرگان به شمار می روند. امام خمینی (ره) فرموده است: استاد من آیت الله حائری گفتند که ما درس مرحوم آیت الله فشارکی را نوشتیم و خدمتشان تقدیم کردیم، بعد استاد گفت: خوب نوشتید، اما یک اشکال دارد، اشکال کار این است که مطالب مرا نوشتید، ولی از خودتان اظهار نظر نکردید. شاگرد باید حرف استاد را بنویسد، بعداً یک خطی زیرش بکشد و مورد اشکال را مشخص کند، این خود، نشانه این است که ذهن شاگرد باید نقاد باشد. او بر این باور بود که اشکال و انتقاد، فهم مطالب را عمیق تر نموده و موارد مبهم را روشن می کند. مرحوم سید محمد فشارکی، استاد اصول و فقه با همه علم و فضیلتی که داشت، در کمال فقر و نیاز مادی زندگی می کرد. از بین شاگردان آیت الله حائری در دوران طلبگی چندین سال تکفل مخارج استادش و پس از رحلت او تکفل خرج فرزندان او را بر عهده داشت و از درآمد اندکی که پیدامی کرد، آنان را بر خویشتن ایثار و مقدم می شمرد در صورتی که خود کمال نیاز را داشت. بعدها نیز تقریرات و مباحث درس استاد بزرگوارش، سید محمد فشارکی را تحریر نمود. برخی از شاگردان ایشان عبارتند از: آیت الله العظمی میرزا محمد حسین غروی نائینی (میرزای نائینی) آیت الله العظمی شیخ محمدرضا نجفی مسجد شاهی صاحب کتاب وقایة الذهان آیت الله العظمی حاج شیخ عبد الکریم حائری یزدی مؤسس حوزه علمیه قم شهید آیت الله سیدحسن مدرس نماینده مجلس آیت الله آقا ضیاء الدین عراقی آیت الله حاج شیخ حسنعلی اصفهانی (نخودکی) علامه شیخ محمد جواد بلاغی شیخ حسن بن علی شوشتری معروف به شیخ حسن کربلایی علامه حاج سید محمد رضا یثربی آیت الله سید علی نجف آبادی آیت الله حاج میرزا محمد تهرانی عسکری آیت الله حاج میرزا سید علی مدرس کوچک آیت الله حاج میرزا فخر الدین (فرزند سید ابوالقاسم شیخ الاسلام) 

رابطه آیت الله حائری و استادش آیت الله فشارکی

آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری سال ها در سامرا و نجف با تحمل مشقات و رنج های زیاد به تحصیل علم پرداخت؛ در این مدت، استادان پرمایه ای در شکل گیری شخصیت علمی و معنوی او نقش اساسی را ایفا می کردند. برجسته ترین این دانشوران که بر آیت الله حائری تأثیر گذاشت و او را به عنوان فقیهی وارسته، اهل خلاقیت و صاحب نظر تربیت کرد، آیت الله سید محمد فشارکی می باشد. این انسان والا که در حوزه سامرا و نجف شهرت علمی و آوازه بلندی داشت و زهد و اخلاص و عظمت روحی اش زبانزد همگان بود، هیچ گاه از بذل عنایت در خصوص شیخ عبد الکریم حائری دریغ نمی کرد و بدین خاطر، آیت الله حائری از ارادتمندان قلبی مرحوم فشارکی به شمار می رفت و بسیاری از موفقیت های خود را مرهون توجه ویژه آیت الله فشارکی به او می دانست. هنگامی که میرزای شیرازی رحلت کرد، شیخ عبدالکریم حائری در معیشت استادش آیت الله فشارکی به نجف آمد و در آن جا ضمن یک ارتباط عاطفی، از نظرات فقهی و اندیشه های اصولی آیت الله فشارکی استفاده می کرد. آیت الله شیخ مرتضی حائری می نویسد: مرحوم والد در درس خارج بیشتر از محضر آیت الله فشارکی استفاده کرده اند و همراه استادش مرحوم فشارکی در درس میرزای شیرازی شرکت می نمودند. مرحوم والد می فرمودند: در آن زمان مرحوم میرزای شیرازی در طول سال، بیش از دو یا سه ماه درس نمی گفتند و حوزه سامرا را بیشتر از لحاظ قدرت فکری، مرحوم فشارکی اداره می کردند. بدین ترتیب می توان گفت بزرگترین استاد درس خارج آیت الله حائری، آیت الله فشارکی بوده و نامبرده نزد وی حدود ده سال چه در سامرا و چه در نجف درس خارج فقه و اصول خوانده اند. بین آیت الله حائری و استادش علاقه خاص متقابلی وجود داشت؛ آیت الله فشارکی به آینده درخشان شاگردش پی برده و از این رو شاگردانش به مرحوم حائری عنایت ویژه ای داشت. آیت الله اراکی به نقل از استادش آیت الله حائری گفته است: با عده ای در اطراف آقا سید محمد فشارکی بودیم و شاید از من هم فاضل تر در میان آنان بود ولی یک عنایت ویژه به من داشت که اسرار خود را به من می گفت؛ از جمله فرمود: من سعی می کنم این درسی که می گویم از اول تا آخر برای خدا باشد و بحمدالله موفق هستم مگر وقتی که یکی از شاگردان ایرادی می گیرد که من در صدد دفاع برآیم، دیگر این مراقبت نیست. آیت الله فشارکی با بصیرتی معنوی شخصی چون آیت الله حائری را شناسایی کرد و به مقام علم، تقوا و فضیلت های او پی برد و از این جهت وی را بر همه مقدم دانست و آیت الله حائری نیز این استادش را بر دیگران ترجیح داد و برایش امتیاز ویژه ای قائل گردید و همواره ملازم او بود. هر گاه افرادی به آیت الله حائری مبلغی می دادند، ایشان در زندگی خود قناعت می کرد و تا آن جا که برایش مقدور بود، آن پول ها را به آیت الله فشارکی می رساند. در برخی منابع آمده است که آیت الله حائری چندین سال متوالی، تکفل مرحوم فشارکی را عهده دار شد و پس از رحلت استادش با این که خود نیازمند بود، لطف خویش را از خانواده آن فقیه زاهد قطع ننمود. مرحوم آیت الله شیخ مرتضی حائری می نویسد: مرحوم والد می فرمود: من در کسالت سید استاد برای پرستاری ایشان شب ها نزدش می خوابیدم؛ چون فرزندان ایشان کوچک بودند و تا موقعی که در نجف اشرف بودم خدمت خانه ایشان را عهده دار بودم و از بیرون، نان و گوشت و لوازم برای اهل منزل می خریدم و می آوردم. در همان موقع، سید فشارکی را در رؤیای راستین دیدم که در کریاس منزل خود بودند دستشان را بوسیدم و گفتم: آقا نجات در چیست؟ فرمود: در تزکیه نفس و توجه به بچه های من. آیت الله اراکی خاطر نشان نموده است یک روز آیت الله حائری فرمود: در نماز به مرحوم آقا سید محمد فشارکی اقتدا کرده بودم؛ عبایی به دوش داشتم که تا چهار انگشت حاشیه اش زردوزی شده بود؛ رفتم، گفتم: آقا این عبایم این گونه است آیا اشکال دارد؟ مرا مورد انتقاد قرار داد و فرمود: تو هنوز این مطلب مسلم را نمی دانی که به اندازه چهار انگشت معاف است؟ اگر چه طلا، نماز را باطل می کند ولی این مقدار زردوزی مستثنی است. همین انتقاد توأم با دلسوزی و شفقت موجب شد که من کتاب صلوه را به نگارش درآورم. کتابی که آیت الله بروجردی بسیار از آن تعریف می کرد و می گفت: من کتابی به این پرمغزی و کم لفظی ندیدم. آیت الله اراکی می افزاید: خود آیت الله حائری برای بنده نقل فرمود: یک روز آن وقت هایی که در نجف بودم، مرحوم آیت الله آخوند خراسانی به منزل بنده تشریف آورد؛ دید نوشته هایی در طاقچه است، پرسید: این ها چیست؟ گفتم: یادداشت هایی درباره نماز است. یک قدری آن ها را ملاحظه کرد و هی تعریف کرد و گفت: به به عجب حرف خوشی است خیلی خوشش آمد، این رساله صلوه با آن محتوای علمی، اثر آن تغیر آیت الله فشارکی است. و این گونه بر ذهن آیت الله حائری اثری ماندگار می گذارد. آیت الله حائری علاوه بر جنبه علمی، از نظر معنوی و اخلاقی بسیار تحت تأثیر این استادش بود و روش و منش او را برای خود الگو قرار داد؛ رابطه این دو بسیار معنوی، عمیق و عاطفی بود. آیت الله العظمی اراکی نقل کرده است: مرحوم شیخ محمد رضا مسجد شاهی صاحب وقایه الاذهان، عالمی بسیار خوش بیان و علاوه بر مقامات علمی، مهارتی تام در جمله سازی و عبارت پردازی داشت و با مرحوم آیت الله حائری رفاقت و یگانگی داشت و این دو عالم نسبت به هم علاقه مند بودند. آقای حاج شیخ هنگام نوشتن کتاب درر الاصول فرمودند: تصمیم دارم نامه ای به آقای حاج شیخ محمد رضا بنویسم و از ایشان بخواهم که مقدمه ای بر این کتاب بنویسند و در آن تذکر دهند هر مطلب دقیق علمی که در این کتاب است، از سید استاد آقا سید محمد فشارکی است. البته این موضوع انجام نشد و عملی نگردید. در این کتاب، آیت الله حائری از سید فشارکی تعبیر به سیدنا الاستاد می فرماید. 

عنایت امام زمان ارواحنا له الفداء و حل مشکل علمی آیت الله فشارکی

آیت الله فشارکی در یکی از موضوعات علمی دچار شبهه ای شد و هر چه بیشتر اندیشید، کمتر راه حلی یافت. مطلب را با علما در میان گذارد و هر کدام برای او پاسخی دادند، ولی هیچ یک جواب قانع کننده ای که مشکل او را برطرف کند، ندادند و در نتیجه اشکال به قوت خود باقی بود. خود ایشان می گوید: به ناچار جهت حل اشکالم در بامدادی تصمیم گرفتم که از شهر سامرا خارج شوم و دور از غوغای اجتماع و نقل و نقد محیط مدرسه درباره آن مساله بیاندیشم، لذا به سوی رودخانه پهناوری که از کنار شهر می گذشت روان شدم. امواج نشاط افزای شط که همراه با نسیم ملایم، در حرکت بود، افکار خمود و خسته هر انسانی را به جنبش می آورد. من در ساحل شط ولی در جای گودی که آب هنگام طغیان بوجود آورده بود، و در اعمال اندیشه فرو شدم. اما هنوز چندان در ژرفای اندیشه غوطه نزده بودم که جوان عربی به گونه شبانان در برابرم پیدا شد و پرسید: سید محمد اینجا چه می کنی؟ من که از این مزاحمت برآشفته بودم، گفتم: شما به ما چکار؟ دنبال کار خود برو، من می خواهم در مساله ای فکر کنم. جوان پرسید: مساله چیست؟ بیان کن تا بشنوم. و چون می خواستم هرچه زودتر این جوان عرب را از خود دور کنم، مساله مورد گفتگو را از اول دقیقاً بیان نمودم و آن جوان سراپا گوش بود و همه را درک می کرد، آری از قیافه او فهمیدم که مطالب را خوب می فهمد. من مشغول بیان مساله و مقدمه چینی بودم که آن جوان فرمود: سید محمد؛ در این مقدمه اشتباه کردی که به نتیجه غلط و شبهه زا رسیدی. و چون ایراد آن مقدمه را تذکر داد، یک مرتبه تمام شبهاتم برطرف شد و کوچکترین اشکالی در ذهنم نماند. جوان عرب رفت و سپس به این فکر افتادم که این عرب بیابانی چه کسی بود و از کجا آمد و به کجا رفت؟ خوبست از او سوال کنم. اما همین که از گودی بیرون آمدم و به اطراف نگریستم اثری حتی از رد پای مبارکش هم نیافتم و آنگاه دانستم مورد عنایت خاص حضرت مهدی علیه السلام قرار گرفتم و متأسفانه وقت حضور، او را نشناختم. 

آثار و تألیفات

آیت الله سید محمد فشارکی به دلیل تقوا، مجتهدی بسیار محتاط بود و هر قدر علما، اهل فضل و شاگردانش پیشنهاد نوشتن رساله و تقریرات فقهی می کردند، نمی پذیرفت. از شبهه ریا خود را برحذر می داشت و می گفت: نگارش کتاب و رساله و حاشیه نویسی بر آثار علما، منجر به اظهار وجود می شود. او از همین شهرت اجتماعی مشروع هم نفرت داشت. با این حال، مقداری یاد داشت و رساله هایی مختصر از وی به یادگار مانده است که مشخصات آن ها به شرح ذیل است: رساله الخلل دماء الثلاثه رساله اصاله البرائه الاغسال شرح اوائل البرائه الفروع المحمدیه الخیارات شرح اوائل رساله البرائه شیخ انصاری مجموعه رسالاتی در فقه و غیره 

ویژگی های بارز اخلاقی

آیت الله فشارکی انسان وارسته ای بود که در ضمن برخورداری از معرفت و دانش و عزت و اقتدار معنوی، بسیار فروتن بود، از نشانه های تواضع او این بود که با تمام افرادی که با وی در تمام بودند برخوردی عاطفی داشت. در هنگام بحث و گفتگوهای علمی با وسعت نظر و سعه صدر و ظرفیت روحی، قدرت پذیرش نظرات دیگران و توانایی تحمل انتقاد ها را داشت. و از جدال و بیهوده گویی پرهیز می کرد. سیمای پرصلابت او گشاده و غالباً توأم با تبسم بود، و تنها موقعی غم بر چهره اش می نشست که به او خبر می دادند خانواده ای در تأمین معاش خود مشکل دارد و فقیری زندگی خویش را به سختی اداره می کند. البه زندگی خانوادگی او به اوضاع انسان های مستضعف شباهت بیشتری داشت و به همین دلیل برخی شاگردانش که با وی رابطه ای نزدیک تر داشتند، از طریق صرفه جویی در زندگی شخصی و مانند آن، مبالغی را فراهم می نمودند و به استاد خویش تحویل می دادند. وضع زندگی سید محمد فشارکی به نحوی بوده که این گونه اعانت ها در زندگی آن استاد پرهیزگار بسیار مؤثر بود. کثرت زهد و پارسایی و اعراض از مقام مرجعیت و اکتفا به زندگی عادی موجب شد که سید محمد فشارکی این گونه زندگی نماید و خود در جهت تدارک لوازم منزل و امرار معاش شخصا اقدام کند و روزگار خویش را در نهایت وارستگی به پایان برد. اعتدال در علم و زهد از خصوصیات دیگر آیت الله فشارکی این بود که شاگردان جوری تربیت شوند که علاوه بر تهذیب درون و اعراض از معاصی باطن، به ترقی علمی و ژرف نگری روی آوردند و به معارف و کمالات اهمیت دهند و بی سواد نمانند. به اعتقاد وی، طلبه ای که مدام در فکر تحصیل و یاد گرفتن مطالب و دانش اندوزی است، از ذکر، دعا، نماز شب و حالات معنوی ناشی از این برنامه ها غافل می ماند و اگر چه ذهنی روشن و مزین به دانش و اندیشه دارد اما قلبش غبار آلوده است و باید مراتب اعتدال را مراعات کند. همچنین شاگردی که در پی آن است تا دستورات سیر و سلوک صوفیان و آداب ریاضت های پرمشقت را به اجرا درآورد، از تحصیل دانش غافل می ماند. در صورتی که توأم با تحصیل می توان اهل تزکیه بود و درون را به نور حق آراست و از رذائل و سیئات دوری کرد. شوخ طبعی و مزاح آیت الله فشارکی عقیده داشت باید به موازات چشمه های حکمت و معرفت، جویبار مهربانی، عطوفت و نشاط نیز جاری باشد که صفای آن طالبان را برای دانش اندوزی راغب تر می نماید و خستگی روحی ناشی از بحث های علمی را بر طرف می کند. به همین دلیل برخورد صمیمی با شاگردان داشته و سعی می کرد با شوخ طبعی و بذله گویی، محفل خویش را با نشاط نماید. آیت الله شیخ مرتضی حائری فرزند آیت الله حائری نقل کرده است: آقای سید جعفر مرعشی که از دوستان صمیمی و مرد درستی است، می گفت: مرحوم آیت الله شیخ محمد حسن مامقانی که یکی از مراجع بعد از میرزای شیرازی و معروف به تقوا، صلاح و سداد بود، در هر ماه مبلغی توسط شخصی ناشناس ... به سید بزرگوار مرحوم فشارکی می رسانده است. مرحوم سید در عین تقوا و توجه کامل به عالم دیگر، خیلی بذله گو بوده است موقعی که پی می برد وجه مذکور از طرف آیت الله مامقانی بوده است، می گوید: خداوند که روزی ما را به این ترک حواله کرده است، خودش بدهد. وی می افزاید: مرحوم والد (آیت الله حائری) می فرمود: در سامرا یکی از طلاب یزدی که ایشان اسم بردند، از شاگردان مرحوم سید فشارکی بود که می خواست به کربلا مشرف شود؛ ما عده ای از طلاب و رفقا و حضرت استاد از ایشان تا لب دجله ظاهرا بدرقه کردیم. همه به او متوسل شدیم که در روضه مطهر حضرت سید الشهداء برایمان دعا کند؛ مرحوم فشارکی هم تقاضایی از او کرد. او می گفت: وقتی بالای سر مطهر می رفتم فقط آقا سید محمد، استادم، یادم می آمد چون التماس دعای ایشان جالب بود. 

اجتناب از مرجعیت

با وجود آن که با ارتحال میرزا از دیدگاه فقها و مراجع، اعلمیت و زعامت سید فشارکی محرز بود و همه مردم در انتظار وی بودند که به پیکر میرزای شیرازی نماز بخواند اما پس از ساعت ها انتظار، او را نیافتند ناگزیر دیگری به جنازه مجدد شیرازی نماز خواند. و آن گاه که پیشنهاد زعامت به وی گردید آیه شریفه: «تلک الدار الاخره نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض و لا فسادا و العاقبه للمتقین» را تلاوت نمود و به داخل خانه رفت و درب را به روی خویش بست. آقای محمد الرضی الرضوی به نقل از سید عباس طباطبایی فشارکی ـ فرزند آن مرحوم ـ از قول جماعتی از اهل علم گفته است که وقتی عده ای برای تصدی مقام مرجعیت از سید محمد فشارکی دعوت کردند، به آنان گفت: من به سرداب، محل غیبت امام عصر ـ عجل الله تعالی و فرجه الشریف ـ رفتم و بعد از غسل و زیارت و نماز و توسل از آن حضرت خواستم که خداوند محبت ریاست را از دلم بیرون کند و این دعا به اجابت رسید. سید محمد فشارکی بارها به شاگردانش می گفت: دوست ندارم که وقتی باد به بیرق کسی می خورد، من هم خودم را جلو بیاندازم و بگویم: انا رجل و در عرصه عمل هم به این موضوع توجه داشت یعنی بعد از فوت استادش آیت الله حاج میرزا حسن شیرازی ـ که ریاست امور مسلمین به عهده ایشان بود و سید فشارکی هم از خواص شاگردانش بود ـ بسیاری از علما و فقها بر این واقعیت اصرار داشتند که سید فشارکی، مجتهد اعلم است و چندین بار تا در منزل ایشان برای طلب تصدی مرجعیت مسلمین به ایشان رجوع کردند اما سید فشارکی قبول نکرده و گفته بود: و الله خود را از معاصرین اعلم می دانم ولی مرجعیت را قبول نمی کنم. عذرش این بود که از عهده ام ساخته نیست و نمی توانم فتوا دهم؛ با این که اعلمیت به معنای قوه استنباط است اما از پذیرش این مقام اجتناب می کند. برخی منابع دیگر یادآور شده اند وقتی به ایشان برای منظور فوق مراجعه می کردند، می گفت: شایسته مرجعیت نیستم، زیرا ریاست دینی و مرجعیت اسلامی به غیر از علم فقه، امور دیگری لازم دارد.... و با قاطعیت گفت: شایسته چنین مقامی نمی باشم زیرا فردی محتاط می باشم و در مسایل و موضوعات خیلی احتیاط می کنم و چنین روحیه ای با مرجعیت تقلید و ریاست امور مسلمین نمی سازد. من به تدریس و تربیت طلاب راغب ترم و جناب آیت الله میرزا محمد تقی شیرازی برای این امر لیاقت دارد؛ به سراغ او بروید. علت عدم قبول مرجعیت به روایت بزرگان هنگامی که برای قبول مرجعیت، به آیت الله سید محمد فشارکی مراجعه کردند، فرمود: من، شایسته مرجعیّت نیستم؛ زیرا، ریاست شرعی، به جز علم فقه و شناختِ احکام، امور دیگری از قبیلِ آگاهی از مسایل سیاسی و شناختن موقعیّت امور جاری و موضع گیری های درست در هر کار را نیز لازم دارد و اگر من در این کار دخالت کنم، به تباهی کشیده می شود. برای من، غیر از تدریس، کار دیگری جایز نیست. و بدین گونه این عالمِ نَفْس کُشته، مردم را به میرزا محمد تقی شیرازی ارجاع می دهد. شیخ عباس قمی در فواید الرضویه می فرماید: زمانی که آیت الله شیرازی در شعبان 1312 وفات کرد بزرگان به او رجوع کردند زیرا اعتقاد داشتند که او اعلم پس از میرزاست و از او خواستند که تصدی امور شرع و مرجعیت را بر عهده بگیرد ولی ایشان می فرماید: من خود می دانم که شایسته این کار نیستم زیرا ریاست امور شرعی نیاز به امور دیگری غیر از علم دارد و من در این امور وسواس خاصی دارم و من به غیر از تدریس به کاری نباید مشغول شوم. به ایشان اشاره کرد که به سراغ مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی بروند. که این یکی از دلایل بلندی همت و پاکی نفس و اخلاص قلب این بزرگوار بوده است. آیت الله سید احمد زنجانی می نویسد: فرزند مرحوم سید محمد فشارکی رحمهم الله فرموده است: بعد از وفات میرزای شیرازی بزرگ، پدرم توسط من به مرحوم آقا میرزا محمد تقی شیرازی پیغام داد که اگر شما خود را اعلم از من می دانید بفرمایید تا من زن و بچه ام را، در امرِ تقلید، به شما ارجاع دهم و اگر مرا اعلم می دانید شما خانواده ی خود را در مسئله ی تقلید، به من ارجاع دهید. هنگامی که این پیام را به میرزا رساندم، تأمّلی کرده و فرمود: خدمت آقا عرض کنید که آقا خودشان، چه گونه می دانند؟. من این سؤال را، که به منزله ی جواب بود، خدمت پدرم عرض کردم. پدرم فرمود: برو عرض کن که: شما در اعلمیّت، چه چیز را میزان و معیار می دانید؟ اگر دقّت نظر، میزان باشد، شما اعلم اید، و اگر فهمِ عرفی معیار باشد، من اعلم ام. من، دو باره این پیام را به میرزا رساندم. ایشان باز تأمّلی کرده و فرمودند: خودشان کدام یک از این دو را میزان قرار می دهند؟ من بازگشتم و این جواب را که سؤال بود، ابلاغ کردم. آقا تأمّلی کرد و فرمود: بعید نیست که دقّت نظر، میزان و ملاک اعلمیّت باشد. آن گاه فرمود که همگی از میرزای شیرازی تقلید کنیم. شهید آیت الله قدوسی می گوید: مرحوم حاج سید محمد فشارکی برای شاگرد خود آیت الله حائری نقل کرده است که: هنگام ارتحال میرزای شیرازی به منزل رفتم؛ دیدم مثل این که در دلم یک نشاطی هست، هر چه فکر کردم، ملاحظه نمودم زمان شادمانی نیست؛ استادم، مربیم و کسی که از نظر علم، تقوا و ذکاوت شگفت بوده، در گذشته است. پس این ضایعه، افسردگی و غم به دنبال می آورد نه نشاط؛ مدتی نشستم ببینم کجا خراب شده؟ این نشاط مال چیست؟ آخرش دیدم نکند چون همین روزها باید مرجع شوم، حالت مذکور به من دست داده است. بلند شدم ... مشرف شدم حرم و از حضرت خواستم تا این خطر را از من رفع کند؛ دارم حس می کنم که تمایل به ریاست دارم. ایشان تا صبح در حرم به سر می برد و صبح وقتی برای تشییع جنازه می آید، او را با چشمانی پر التهاب می بینند و معلوم بوده که همه شب را مشغول گریه بوده است و بالأخره تلاش کرد و زیربار ریاست نرفت. 

توجه ویژه آیت الله فشارکی به زیارت عاشورا

آیت الله فشارکی با مجاهدت فراوان، دل خویش را مستعد توجه به درگاه الهی نمود و بدین گونه خویش را از قید هوای نفس و امیال فناپذیر رهانید و با چنین وارستگی و اخلاصی به آستان الهی اتصال پیدا کرد. و از این رهگذر، به انبساطی روحانی و درجاتی از مشاهدات ملکوتی و کرامت های شگفت رسید؛ لذا نمونه هایی از کرامات وی بسنده می کنیم: آیت الله شیخ مرتضی حائری از پدر بزرگوارش آیت الله شیخ عبدالکریم حائری آورده است: من و میرزا علی آقا شیرازی (فرزند میرزای شیرازی) و سید محمد سنگلجی در سامرا در پشت بام در محضر آیت الله میرزا محمد تقی شیرازی (میرزای دوم) درس می خواندیم، و این زمان، مقارن با موقعی بود که بیماری وبا اهالی سامرا را مبتلا کرده و عده ای از شیعیان بر اثر این بیماری فوت کرده بودند. در این میان، آیت الله سید محمد فشارکی در حالی که ناراحت و پریشان بود، به نزد ما آمد و بین ایشان و آیت الله میرزای شیرازی دوم صحبت از بیماری وبا و عوارض مرگبار آن شد. سید محمد فشارکی از آن جمع پرسید: آیا مرا مجتهد می دانید؟ جواب دادند: بلی. افزود: آیا مرا عادل می دانید؟ پاسخ مثبت داده شد، پس آیت الله فشارکی گفت: من به تمامی شیعیان سامرا از زن و مرد، حکم می کنم از امروز تا مدت ده روز همه مشغول خواندن زیارت عاشورا شوند و ثواب آن را به روح نرجس خاتون والده ماجده حضرت حجه بن الحسن ـ علیها السلام ـ هدیه نمایند تا آن حضرت در پیشگاه خداوند شفاعت کند که خداوند، شیعیان این سامان را از بیماری مهلک وبا نجات دهد و من ضامن می شوم هر کس این عمل را انجام دهد، مبتلی به عارضه وبا نگردد. این حکم که صادر گردید، اهل مجلس آن را به تمام شیعیان ابلاغ کردند و مردمی که در شرایط آشفته ای به سر می بردند و تلفات ناشی از بیماری وبا، آنان را در هاله ای از بیم و نگرانی فرو برده بود، زیارت عاشور را خواندند از فردای آن روز هیچ کس از شیعیان به دلیل بیماری وبا، تلف نگردید و همه روزه تنها عده ای از اهل تسنن می مردند به طوری که بر همه آشکار گردید و آنان از شدت شرم و خجالت، مرده های خود را شبانه دفن می کردند و می آمدند رو به روی بارگاه امام هادی و امام حسن عسگری ـ علیهما السلام ـ می ایستادند و می گفتند: انا نسلم علیک مثل ما یسلم علیک الشیعه و بنا به نقلی دیگر، برخی از سنی ها از آشنایان شیعه خود پرسیدند: سبب این که دیگر کسی از شما بر اثر مرض وبا نمی میرد چیست؟ جواب داده بودند: زیارت عاشورا می خوانیم ... آن ها نیز به خواندن آن مشغول شدند و بلا از سنی ها هم برطرف شد. البته شأن مرحوم فشارکی بالاتر از آن است که با آن مراقبت اخلاص و شدت احتیاطش از پیش خود چیزی بگوید و احتمال می رود آن بزرگوار از طرق مکاشفه یا رؤیای صادقه و احیاناً مشاهده یکی از ائمه ـ علیهم السلام ـ چنین دستوری را دریافت کرده و به مطرح نمودن آن ملزوم گردیده و مؤثر هم واقع شده است. و این موضوع از دلایل محکم بر حقانیت مذهب شیعه و صحت شفاعت و اعتبار زیارت عاشورا می باشد و کرامت سید فشارکی را به وضوح نشان می دهد؛ چون ضمانت، دلیل بر اطلاع ایشان بر مسئله ای غیبی می باشد. 

وفات

پس از ارتحال میرزای بزرگ، آیت الله فشارکی مجدداً در سال 1312 ق (1274 ش) به نجف بازگشت و سال های آخر عمرش را که چندان هم طولانی نبود همراه با فشار اقتصادی و رنج بیماری بسر برد. آیت الله فشارکی در اواخر عمر زخمی در دستش پیدا شد که عوارض ناشی از عفونت آن، وی را بر بستر بیماری افکند به نحوی که از درس و بحث و تلاش های علمی باز ماند و کاملاً خانه نشین گردید و این روند چند ماهی استمرار داشت. در این مدت عده ای از شاگردان این فقیه فرزانه به پرستاری نامبرده مبادرت ورزیدند و تا آن جا که برایشان امکان داشت، مراقبت های لازم را به عمل آوردند. در این دوران مرارت بار، حضرت آیت الله حائری به مدت شش ماه برای آیت الله فشارکی پرستاری می نمود و چنان چه خودش گفته است بدین عمل افتخار می نمود و بنابر آن چه فرزندش حاج شیخ مرتضی حائری نقل کرده، توفیقاتی که در زندگی آیت الله حائری نصیب وی گردید و در پرتو آن ها توانست حوزه علمیه قم را تشکیل دهد، همه مرهون خدماتی است که به استادش مرحوم فشارکی ارائه نموده است. همچنین با توجه به این که آیت الله فشارکی از نظر اقتصادی مشکلاتی داشت، عده ای از تربیت یافتگان مکتبش کوشیدند در این زمینه به گونه ای عمل کنند که خانواده اش رنج و زجر ناشی از محرومیت اقتصادی و بیماری آیت الله فشارکی را کمتر حس کنند. سرانجام آن مجتهد وارسته در سوم ذی قعده 1316 ق (اسفند 1277 ش) در نجف به سوی سرای باقی شتافت. پیکر ایشان پس از تشییعی باشکوه از سوی مراجع عظام، مشاهیر شیعه، شاگردان و طبقات گوناگون مردم، در یکی از حجره های صحن مقدس حضرت علی علیه السلام در طرف چپ صحن دفن گردید. در آن هنگام، فرزندانش دوران کودکی را سپری می کردند. 

 

 

 

http://w-ww.persongram.com/%D8%B3%DB%8C%D8%AF-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D9%81%D8%B4%D8%A7%D8%B1%DA%A9%DB%8C/

 

http://w-ww.persongram.com/%D8%B3%DB%8C%D8%AF-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D9%81%D8%B4%D8%A7%D8%B1%DA%A9%DB%8C/

 

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۷/۱۱