***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

########## بنام خدا ##########
#پایگاه جامع اطلاع رسانی در موضوعات زیر #
..... با سلام و تحیت .. و .. خوشامدگویی .....
*** برای یافتن مطالب مورد نظر : داخل "طبقه بندی موضوعی " یا " کلمات کلیدی"شوید. ویا کلمه موردنظر را در"جستجو" درج کنید.***

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

انتقال تجربه تلخ از موتورسواران خلافکار

يكشنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۷، ۰۶:۴۵ ق.ظ

سید جواد هاشمی فشارکی



انتقال تجربه تلخ

سلام علیکم

سحرگاه 1 شنبه 25 تیرماه سال 1396 ، درحالیکه شب قبل منزل پدرم در خیابان پیروزی (چهارراه کوکاکولا)  بودم ، از منزل ایشان بیرون امدم . درب مسجد قدس درمجاورآن بسته بود ،امدم  مسجد امام محمد تقی در انتهای خیابان پیروزی . بعد از نماز با امام جماعت که از دوستان بود  سلام علیک  کردم ، وی دعوت کرد که باهم به استخر فجر برویم . تشکرکردم و عرض کردم  وسایلم منزل است میروم بردارم ومستقیما میایم . بیست دقیقه بعد ازنماز در ساعت 4 و45 پیاده از میدان شهید کلاهدوز درجهت شمال به سمت خیابان سیمتری نیروی هوایی درتردد بودم تا کمی بروم بالاتر رفته وبعد سوار خودرو شوم . محیط نیمه روشن بود وتردد سواره بسیاراندک وتردد پیاده  هم هیچ .

من از حد فاصل سمت چپ پیاده رو ونزدیک به خیابان در تردد بودم ویک کیف دستی محکم دردستم بود. چند قدم که بالاتر رفتم ازپشت سر صدای موتورشنیدم .درپردازش  سمت صدا بودم که صدا از کدام سمتم میاید ولی حساسیتی نسبت به آن نداشتم ودر حال وهوای خود بودم .اندکی بعد صدا نزدیک ترشد دیگر حس میکردم که موتور سواراز داخل پیاده رو بسمتم میاید ( ولی تعجب نکردم که در این وقت خلوط چرا از پیاده رو میرود) صدا که بیخ گوشم رسید احساس کردم دارم پرت میشوم وبعد بشدت زمین خوردم  ودستم زخم شد وبدنم به زمین کوبیده شد تا بخود امدم و سرم را بالاکردم موتور سوار که دونفر بودند دور شده بودند را دیدم . ولی چیزی از انان قابل تشخیص نبود وکیفم نیز دیگر در دستم نبود. ( البته مدارک  و وسایل چندانی نداشتم که قابل نگرانی باشد ) گاهی اوقات کیف را برگردنم می انداختم . اگران لحظه اینگونه می بود احتمالا مقداری نیز بر زمین کشیده میشدم . اگر ازسمت دیوار پیاده رو درحرکت می بودم  وکیفم در دست چپ می بودم بازهم همین اتفاق رخ  میداد- اگر کیف درهمان دست راست می بود، چون امکان ربایش از روی موتور وجود نمیداشت ، احتمالا پیاده میشدند و با تهدید مستقیم  مواجه میشدم.  به سختی بلند شدم وبدون اینکه خانی امده باشد وخانی رفته باشد راهم را ادامه دادم . زیرا نه فریاد ثمری داشت و چیزی قابل شناسایی بود.

نکته قابل توصیه : هوشیاری در مکانهای خلوت در ربایش وسایل ویا.....

(حدود ده سال پیش نیز با یک مورد زورگیری مواجه شدم  که موتوری سواری در روز روشن باکمی فاصله نگه داشته ویک نفر با قمه پیاده وبکباره بطرفم امد ، ضربه ای ضعیف به من زد و بعد تهدید کرد و جیبم را تخلیه کرد و بعد پرید پشت موتور ورفت .انروز زنگ به 110 زدم ولی سودی نداشت.)

کمی جلوتر امدم در داخل فرعی یک  معتاد در حال وررفتن با سیخ در شکاف صندق صدقات کمیته امداد بود گفتم اقا دزدی نکن .گفت مال خودمه !!!!! ( قبلا نیز چندباردر سحرگاهان دیده بودم ، منتها وقتی کمی میایستادم ، طرف صندوق را رها کرده . والبته سراغ صندوقی دیگر می رفت!!)

 کمی بعد سوار یک  تاکسی زرد شدم . راننده گفت کلید مسجد بقیه الله دستم هست و درب را باز میکنم وبعد از نمازهم می بندم وصحبتهای درخصوص مسجد........ ورویت سه سکانس متفاوت از افراد جامعه در عرض نیم  ساعت

سید جواد هاشمی فشارکی


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۷/۲۲