از عالم استاد و شاگردی
مثلاً اگر گفته میشد کلام، کلام مرحوم ...، یا مرحوم فشارکیاصفهانی، یا ... است،
انتساب قول به این گوینده ها، یک نوع حریم ایجاد میکرد، و طلبه هایی مانند ما این جرأت را به خود نمیدادند که رأیی برخلاف رأی بزرگان دهند، یا تحقیق کنند،
ولی حضرت امام یک تحولی ایجاد کردند؛ یعنی راه تحقیق فقاهت را باز نمودند.([4])
مقام معظم رهبری :
نصیحت حضرت امام(ره) در اولین روز نشستن روی منبر
آن بزرگوار در قم، اولین روزی که برای درس روی منبر نشستند، من در درسشان حاضر بودم. ایشان قبلاً روی زمین مینشستند و درس میگفتند و بعد از چندی که جمعیت زیاد شد، به اصرار طلاب که میخواستند چهرهی ایشان را زیارت کنند و صدایشان را به خوبی بشنوند، روی منبر نشستند. گمان میکنم ایشان بعد از رحلت مرحوم آیةالله بروجردی1 این تقاضا را قبول کردند و تا آن بزرگوار حیات داشتند، ایشان روی منبر ننشستند. حضرت امام(ره) آن روز را تماماً به نصیحت گذراندند. اولین مطلبی که بعد از بسمالله فرمودند، این بود که: مرحوم آقای نایینی1 روز اولی که برای درس روی منبر نشست، گریه کرد و گفت: این همان منبری است که شیخ انصاری1 روی آن نشسته، حالا من باید روی آن بنشینم. ایشان از همینجا، شروع به نصیحت کردن طلاب کردند که بفهمید چه کاری میکنید و چهقدر این مسؤولیت سنگین است. آن روز که این صحبتها را میکردند، در حد یک مدرّس بزرگ و یک فقیه عالی مقام مهیای مرجعیت بودند.([1])
اولین عامل به درسهای تهذیبِ نفس خویش
حضرت امام(ره) مظهر نوآوری علمی و تبحّر در فقه و اصول بودند. بنده قبل از ایشان، استاد بزرگی را در مشهد دیده بودم؛ یعنی مرحوم آیةالله میلانی، که از فقهای برجسته بود. در قم همان وقت رییس حوزهی علمیهی قم، که استاد امام هم بود؛ یعنی مرحوم آیةالله العظمی بروجردی تشریف داشتند. بزرگان دیگری هم بودند، اما آن محفل درسی که دلهای جوان و مشتاق و کوشا و علاقهمند به استعدادهای خوب را جذب میکرد، درس فقه و اصول امام بود. یواش یواش از قدیمیترها شنیدیم که این بزرگوار، فیلسوف بزرگی هم هست و در قم درس فلسفهی ایشان، درس اول فلسفه بود، لکن آن وقت ترجیح میدادند که فقه تدریس کنند. شنیدیم که این مرد بزرگ، معلم اخلاق هم بودند و افراد زیادی در درس اخلاق ایشان شرکت میکردند. معظمله به تقویت فضایل اخلاقی در جوانان همت زیادی داشتند. در خلال درس در طول سالها، این را ما از نزدیک مشاهده کردیم، اما شخصیت این مرد بزرگ، که باطن او سرشار از خصوصیات ناشناخته بود، برای اکثر مردم در آن روز فقط به عنوان یک استاد عالم و شاگردپرور و یک تهذیب کنندهی اخلاق طلاب و شاگردان شناخته میشد. در سال 1340 مرحوم آیةالله بروجردی وفات نمود. مراجع بزرگواری مطرح شدند و دوستانشان نام آنها را میآوردند. اینجا صحنهای شد برای این مرد بزرگ شد تا به همه نشان داد که این درس اخلاقی که میگفته است، فقط زبان و یاد دادن به دیگران نبوده است، بلکه خود او اولین عامل به درسهای تهذیب نفس بوده است. همه دیدند، همه فهمیدند و تصدیق کردند که این مرد از مقام، از مطرح شدن، از ریاست، حتی اگر آن ریاست، مرجعیت باشد، که یک ریاست روحانی و معنوی به شمار میآید، رویگردان است و برای مقام و منصب و رتبه و شخصیت، هیچگونه تلاشی نمیکند، بلکه اگر دیگران هم بخواهند تلاش کنند، تا آنجا که بتواند، مانع میشود.([2])
آیةالله جوادی آملی:
تحلیل فولادین اعتباریات بحث اصول
وقتی از حوزهی تهران به حوزهی علمیه مقدسهی قم مهاجرت کردم، بحث اصول ایشان مجمع فضلا بود، و چون خود حکیمی بود قوی، و عارفی بود نیرومند، مسایل اصولی را که جزو علوم اعتباری است و با قواعد عقلا و امور عرفی آمیخته است؛ آنچنان فولادین تحلیل میکرد، که نمیگذاشت از حد جزمی که در محدودهی علوم اعتباری مؤثر است پایینتر بیاید، چون یک حکیمی که فولادمنش است، یک انسان کاملی که استوار و محکم است، خیلی محکم سخن میگوید، اصول را چون معقول محکم میگفت، هرگز اجازه نمیداد، که مسایل را با اوهام صرف اعتباریات بگذارند؛ تا آنجا که ممکن بود، محکم سخن میگفت.([3])
آیةالله محمدهادی معرفت:
ورود به عالم تحقیق
هنگامی که امام به نجف تشریف آوردند، از ایشان خواهش شد، که درس را شروع بفرمایند. امام سؤال کردند: بیشتر روی قواعد بحث کنیم، یا روی روایات و نقل اقوال؟ دوستان به اتفاق گفتند: ما بیشتر مایلیم از قواعد شروع کنیم؛ یعنی همان کاری که شیخ انصاری در کتاب مکاسب کرده است. حضرت امام تحولی در نجف ایجاد کردند که روز به روز بر شیفتگی ما نسبت به ایشان افزوده میشد. تا آن زمان مسألهی اقوال بزرگان در فقه، به عنوان حریمی مقدس بود. مثلاً اگر میگفتیم، این نظریهی مرحوم نایینی است، برای دلیل کافی بود؛ زیرا شخصیت فرد بر آرا اثر میگذاشت. این موضوع در واقع فقه را از صورت تحقیقی به صورت تقلیدی در میآورد. پس از شیخ طوسی ـ تا قبل از ابن ادریس ـ فقه صورت تقلیدی به خود گرفته بود. آن بزرگوار که آمد، روش تحقیق را شروع کرد. اخیراً فقه، واقعاً رنگ تقلیدی به خود گرفته بود. مثلاً اگر گفته میشد کلام، کلام مرحوم آقا ضیاء، یا مرحوم نایینی، یا آقا شیخ حبیبالله رشتی، یا مرحوم فشارکیاصفهانی، یا ... است، انتساب قول به این گویندهها، یک نوع حریم ایجاد میکرد، و طلبههایی مانند ما این جرأت را به خود نمیدادند که رأیی برخلاف رأی بزرگان دهند، یا تحقیق کنند، ولی حضرت امام یک تحولی ایجاد کردند؛ یعنی راه تحقیق فقاهت را باز نمودند.([4])
آیةالله محمد مؤمن:
بررسی جوانب هر مسأله
نحوهی ورود و خروج حضرت امام به درس اینگونه بود، که محصل را به سمت اجتهاد دقیق سوق میدادند. هر دلیلی را با کمال دقت تبیین و به نقد و تحلیل و نقض و ابرام میپرداختند. به قول بعضی فضلا به صورتی اطراف و جوانب هر مسأله و ادله را بررسی میکردند که اگر دربارهی مسأله مورد بحث تا آن هنگام حتی مقالهای هم نوشته نشده بود، چیزی فروگذار نمیشد. این مطلب برای اهل خبره بسیار ارزنده و در خور اهمیت است. از خصوصیات بارز معظمله در تدریس این بود که هنگام طرح هر مسأله خودشان مطلب و شقوق متصوره در آن را پیریزی میفرمودند.([5])
دیر آمدن و حق اشکال
شاید مکرر امام فرمودند: من دوست دارم آقایان هنگام آمدن به درس دم در تزاحم کنند؛ به این معنا که همه با هم سر ساعت معین دم در مسجد، یا مدرسه برسند. برای ترغیب بیشتر به این نظم و دقت هنگام اشکال گرفتن کسی که چند دقیقه دیرتر حاضر شده بود، میفرمودند: شما دیر آمدهاید، و حق اشکال کردن ندارید.([6])
آیةالله سید جلال الدین آشتیانی:
حاج آقا روحالله چشم و چراغ حوزه
برای اهل فن، واضح و آشکار است که به ندرت استادی را میتوان سراغ گرفت که در حدی عالی در علوم فقه و اصول و حکمت الهی و عرفان توانا باشد. در غالب آثار خود، با ذکر عناوین از حضرت امام(ره) مطلب نقل کردهام. در دورانی که ذکر نام او ممنوع و رسالهی عملیهی او به قول برخی از دانشجویان، قاچاق بود، کسی از ارباب علم و معرفت به ما اعتراض نمیکرد که چرا با این عناوین از آن بزرگ یاد میکنید و ما نیز با شناسایی کامل و معرفت تام، به او ارادت داشتیم و جاذبهی علمی و جامعیت او تأثیری عمیق داشت؛ چنانکه مرحوم آیةالله العظمی بروجردی1 روزی به نگارنده فرمودند: حاج آقا روح الله چشم و چراغ حوزهاند. منظور حقیر آن است که امام(ره) قبل از ورود به میدان مبارزه با حکومت زمان، علماً و عملاً مورد تصدیق همگان بودند و منکر نداشتند، جز مغرضان که در هر عصر وجود دارند.([7])
آیةالله ابراهیم امینی:
اجتناب از مناظره، جدال و خودنمایی
یکی از صفات حضرت امام این بود که از مناظره، جدال و خودنمایی در بحث اجتناب میکردند؛ در حالی که این کار بین بعضی طلبهها و فضلا مرسوم است و این صفت را جزو کمالات خود میدانند که در بحثهای علمی بر دیگران برتری پیدا کنند و ایشان را مغلوب سازند؛ اگرچه باید به این نکته نیز اشاره کرد که چنانچه این بحثها مخلصانه و برای اظهار حق باشد، جای ایراد نیست، ولی اگر برای تظاهر و خودنمایی و جدال و غلبه برطرف مقابل باشد، نفس انسان را به سراشیبی سقوط میکشاند. حضرت امام خمینی(ره) در مباحثات علمی کاملاً اهل بحث و دقت بودند. مطالب را به طور دقیق بررسی میکردند و به اشکالات پاسخ میدادند، اما در جلسههایی که بحث به صورت خودنمایی و جدال مطرح میشد، سکوت میکردند. اگر کسی از ایشان سؤالی میکرد، جواب میدادند؛ در غیر این صورت ساکت بودند و گوش میدادند.([8])
تعمد نداشتن در جذب شاگردان
امام غیر از آن جاذبیت ذاتی که داشتند، تعمدی به جذب افراد نداشتند. اینجور نبود که افراد را جذب کنند؛ چه شاگرد باشد، یا غیر شاگرد؛ لذا خیلی وقتها ما از این جهت ناخشنود بودیم؛ زیرا دلمان میخواست، که ایشان درصدد جذب افراد باشند تا جایی برای ایشان باز شود و مرید و شاگردانشان زیاد بشود و ما هم خوشحال بشویم. برای مثال یکی از شاگردان امام رفیقی داشت که با آن خیلی صمیمی بود، ولی آن رفیق به امام خیلی توجه نداشت و درس ایشان هم نمیآمد. آن آقا میخواست برای دوستش شرایطی فراهم شود تا با امام رفت و آمد کند و حضرت امام به ایشان عنایت نماید؛ از اینرو گاهی به حضرت امام پیشنهاد میکرد که مثلاً فلانی روضه دارد، اگر صلاح میدانید به روضهی ایشان برویم، ولی امام قبول نمیکردند. یک بار دوستم به من گله کرد که ما شاگرد ایشانیم و اینقدر به درسشان توجه و عنایت داریم، پس چرا تقاضای ما را قبول نمیکند؟! امام این حرفها را از ما قبول نمیکردند.([9])
آیةالله سید عزالدین زنجانی:
در جهان اسلام چنین شخصیتی نداشتیم
جلوههای فقاهت حضرت امام(ره) از آثار باقی ماندهی ایشان به خوبی پیدا و مشخص است. کتاب مکاسب شیخ انصاری1 میدان فقاهت فقیه است. اگر فرد بتواند مکاسب را خوب بخواند و درک کند و حرفی بالاتر از آن داشته باشد، فقیه خوبی است. جولانگاه فقه، کتاب مکاسب شیخ انصاری است. مبارزان این میدان، باید ادعای خود را ثابت کنند. در دیگر کتب فقه، قدرت فقیه آنچنان که باید، روشن نمیشود. حواشی حضرت امام(ره) بر کتاب مکاسب موجود است و مبانی بسیار عالی و علمی ایشان مشخص است. این مبانی، خیلی قابل مطالعه و بررسی است. به اعتقاد من دربارهی این مرد بزرگوار، باید گفت که جهان اسلام از غیبت کبری تا کنون من حیث المجموع نظیر ایشان را نداشته است. بر این قید من حیث المجموع تأکید دارم. از نظر خصوصیات علمی، اخلاقی و شخصیتی، ما در میان مسلمانان، از غیبت کبری تا کنون، چنین شخصیتی نداشتهایم.([10])
آیةالله جعفر سبحانی:
توصیهی رعایت احترام به مشایخ و بزرگان
حضرت امام نه تنها به استادان خود احترام میگذاشتند، بلکه از تمام علما و دانشمندان به نیکی یاد میکردند. به خاطر دارم که در یکی از نوشتههای خود دربارهی مطلب کسی نوشته بودم که سخن وی ظاهر الفساد است. ایشان هنگام مطالعهی نوشتهی من، در کنار آن مرقوم داشتند: احترام مشایخ و بزرگان پیوسته باید مراعات شود. روزی دربارهی یک شخصیت علمی سخنی از یکی از مجلات لبنان نقل کردم که در حقیقت نقل اهانت بود. حضرت امام نسبت به کلام من اظهار ناراحتی و مرا از نقل آن نهی کردند. چه بسا در حوزه و خارج از آن شخصیتهای علمی بودند که از نظر فکری با ایشان همراه نبودند، اما امام در برخورد با آنان یا پشت سرشان، ادب را کاملاً رعایت میکردند؛ به گونهای که گویی اصلاً هیچگاه اختلاف فکری میان آن دو وجود نداشته است.([11])
آیةالله محمدحسن قدیری:
اخلاق رمز موفقیت
رمز موفقیت حضرت امام در تربیت دانشمندان و محققان از ویژگیهای ایشان است. مهمترین ویژگی، خلوص آن بزرگوار بود. ایشان همانگونه که همهی کارها و حرکتهای خود را از سر خلوص کامل انجام میدادند، تدریس را نیز به همین گونه انجام میدادند. ایشان نه تنها خود مهذب بودند، بلکه همیشه سعی داشتند که طلبهها مهذب شوند؛ از اینرو هرچند وقت یک بار با بیان و روش مخصوص به خودشان به موعظه میپرداختند. حضرت امام موعظهها و سخنان خود را با خلوص و علاقه ایراد میفرمودند. پس از گذشت چند سال، هنوز بعضی موعظههای ایشان را به یاد دارم. ایشان میفرمودند: شما آقایان در هر قدمی که برای تحصیل بر میدارید، اگر نگویم دو قدم، لااقل یک قدم در تهذیب بردارید.([12])
آیةالله حسین مظاهری:
تجلیل حضرت امام از آیةالله حائری و آیةالله بروجردی5
از آیةاللهوحید بهبهانی1، آن مرد جلیلالقدر، که باید گفت علم اصول مرهون اوست، پرسیدند: چگونه به این مقام رسیدید؟ مرحوم بهبهانی جواب دادند: اگر به اینجا رسیدهام، مرهون احترامی است که به فقها و علمای اسلام میگذارم. و این خصلت بزرگ، همیشه در امام جلوهای خاص داشت. معظمله نه فقط به امثال شیخ طوسیها، صاحب جواهرها، شیخ انصاریها احترام خاص میگذاشتند و با تجلیل از آنان یاد میکردند، بلکه دربارهی امثال آیةالله العظمی بروجردی بارها میفرمودند: در سرحد کرامت است که یک پیرمرد، به این خوبی حوزهی علمیه را، بلکه عالم تشیع را اداره میکند. و دربارهی امثال مرحوم مؤسس حوزهی علمیهی قم، شیخناالعلامه آیةالله العظمی حائری یزدی1 میفرمودند: دربارهی بزرگی او همین مقدار بس، که توانست در آن زمان سخت که رضاشاه تصمیم داشت حوزه و روحانیت را نابود کند، حوزهها، بلکه روحانیت را حفظ کند، و این امانت را به ما داد تا ما به دیگران رد کنیم.([13])
ناراحتی در اثر غیبت کردن یکی از شاگردان
درس ایشان فقط تعلیم و تعلم نبود، بلکه مقید بودند که ضمن تعلیم، تهذیب هم باشد. به عبارت دیگر، درس ایشان کار رسول گرامی اسلام9 )...وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ ...( ([14]) بود. در مدت بیش از دوازده سال که در دروس عالی ایشان شرکت داشتم، یک عمل مکروه از ایشان ندیدم، بلکه اگر شبههی غیبت و دروغی پیش میآمد، حالت نگرانی به خوبی در چهرهی ایشان نمایان میشد. یادم نمیرود، که یک روز حضرت امام به جلسهی درس تشریف آوردند و به قدری ناراحت بودند که نفسهای تندی میزدند. آن روز درس ندادند و به جای درس، نصیحت تندی کردند و رفتند و تب مالت ایشان عود کرد و سه روز نیامدند، چون شنیده بودند که یکی از شاگردان ایشان، دربارهی یکی از مراجع، غیبتی کرده بود.([15])
آیةالله هاشمی رفسنجانی:
با فکر کردن، مطلب را در ذهن پخته کنید
از تأثیرهایی که حضرت امام روی وضع تحصیل شاگردانشان گذاشتند؛ این بود که به طلبهها توصیه میکردند تا فکر کنند و قناعت به سطحی خواندن کتاب و یادداشتهای پای درس نکنند. معظمله همیشه میفرمودند: وقتی چیزی را از استاد گرفتید، پس از مدتی روی آن فکر کنید؛ مثلاً هر شب چراغ را خاموش کنید و به جای اینکه کتاب بخوانید، بنشینید و فکر کنید تا اینکه مطلب را توی ذهن خودتان کاملاً پخته کنید و همهی جوانب موضوع را با فکر و تعمق جذب کنید.([16])
آیةالله سید حسین بُدَلا:
جلسهی درس اخلاق حاجآقا روح الله
معروف بود حاجآقا روح الله جلسه درس اخلاقی دارند که جوانان را میسازد. به این لحاظ من علاقه پیدا کردم در این جلسات حاضر شوم. از جمله مطالبی که اکنون خوب به یاد دارم، این است که یک روز فرمودند: کسانی که قدم در راه سازندگی خود بر میدارند، برایشان گاه یک روزنههای نورانیتی پیدا میشود و این روزنه، هرچه بیشتر محافظت گردد، بیشتر میشود. پس از جلسه، خصوصی از ایشان سؤال کردم، که برای حفظ این حالت و این نورانیت چه باید کرد؟ فرمودند: آن حالت را باید با ارتباط با خدا و ذکر خدا حفظ نمود. فرد، تا میتواند باید به یاد خدا باشد.([17])
حجة الاسلام والمسلمین سید احمد خمینی(ره):
صدای گریه و استغاثه در مسجد
حضرت امام(ره) درس اخلاق را در مدرسهی فیضیه با حضور تعداد زیادی از طلبهها و مردم عادی کوچه و بازار برگزار میکردند. مطالب درس اخلاق را در سطح مردم عادی بیان میکردند. طبق گفتهی بعضی از حاضران، درس اخلاق امام بسیار سازنده بود و گاهی صدای گریه و استغاثه در مسجد طنینانداز میشد؛ به خصوص مواقعی که امام توضیحاتی دربارهی مسایل آخرت و معاد ارائه میدادند، تأثیر و تأثر فراوانی در حاضران به وجود میآوردند.([18])
آیةالله ربانی املشی:
مباحث اخلاقی امام و منقلب شدن شاگردان
در ایام طلبگی برای ما، امام تنها یک مدرس فقه و اصول نبودند، بلکه معلم اخلاق هم بودند؛ به گونهای که ما بارها از بیانات اخلاقی ایشان استفاده کردیم. عدهای به امام اصرار میکردند که ایشان مباحث اخلاقی را هرچند وقت یک بار، عنوان کنند تا ما قدری تربیت شویم. بعضی از شاگردان حضرت امام در این خصوص خیلی به ایشان اصرار میکردند. من هم یکی از این افراد بودم. روزی به حضرت امام عرض کردم: هر بار که شما صحبت اخلاقی میکنید، تا یک هفته و شاید یک ماه بعد از آن، در ما حال و هوای دیگری پیدا میشود. امام تأثیر نفس عجیبی داشتند. وقتی مباحث اخلاقی را به میان میکشیدند، اغلب شاگردان ایشان منقلب میشدند و اشکهایشان جاری میشد. بعضیها هم با صدای بلند گریه میکردند.([19])
آیةالله سید کمال فقیه ایمانی:
نظر حضرت امام و تغییر فتوای آیةالله بروجردی0
فضلای بزرگ برای من نقل کردند، که مرحوم آقای بروجردی بقای بر تقلید میت را جایز نمیدانستند و معتقد بودند که هر انسانی باید از مجتهد زنده تقلید کند. دو شخصیت علمی با ایشان بحث کردند تا قانع شوند که بقای بر میت جایز است. یکی مرحوم آیةالله یثربی از علمای کاشان و دیگری حضرت امام بودند. مرحوم آقای یثربی بحث را شروع کردند، ولی آقای بروجردی قانع نشدند. امام بسیار مؤدب و ساکت در آن مجلس نشسته بودند. روش ایشان آن بود، که تا سؤالی نمیشد، جواب نمیدادند. مرحوم آقای بروجردی رو به امام کرده و گفتند: آقا شما صحبتی نمیکنید؟ امام پاسخ دادند: شما امر نفرمودید. اینجا ادب و شخصیت امام به دو دلیل معلوم میشود؛ یکی اینکه اول صحبت نکردند و دوم آنکه با تواضع فرمودند: شما امر نفرمودید. آقای بروجردی به ایشان گفتند: خواهش میکنم بفرمایید. امام وارد بحث شدند. پس از اتمام بحث امام، فتوای آیةالله بروجردی تغییر پیدا کرد و از آن پس ایشان بقای بر میت را جایز دانستند.([20])
آیةالله واعظ زاده خراسانی:
خضوع علمی خاص علمای ربانی
حضرت امام با همهی شاگردانشان دستهجمعی در مدرسهی فیضیه یا مسجد عشقعلی در درس اصول استاد بزرگ حوزه و مرجع عالیقدر، آیةالله بروجردی حاضر میشدند. تا آنجا که من به یاد دارم، تا آخرین روزهای حیات آیةالله بروجردی، حضرت امام در آن درس شرکت میفرمودند؛ در حالی که خودشان حوزهی درس فقه و اصول چهار صد پانصد نفری را اداره میکردند و به یقین درس حضرت امام در آن هنگام، پررونقترین درس حوزه شمرده میشد و با استعدادترین طلبههای جوان و روشنفکر را به خود جلب کرده بودند. این همان تواضع و خضوع علمی است که خاص فقها و علمای ربانی است.([21])
بیان بسیار روشن، گیرا و بدون ابهام
درس اصول حضرت امام بسیار عمیق و پر مطلب و در عین حال روشن و قابل فهم و دلنشین بود و مجموع این امتیازات، خاص درسهای امام بود. بیانش بسیار روشن و گیرا و بدون پیچیدگی و ابهام، توأم با استقامت رأی و واقعبینی و حقیقتنگری و بدون استفاده از اصطلاحات پیچیدهی علمی ـ که برخی آن را نشانهی فضل میدانند ـ و با قدرت تفکر، که نتیجهی دریایی از معلومات فلسفی و فقهی و اصولی و رسیدن به عمق عرفان و بینش و آداب و سنن اسلامی بود. من درسهای دیگران را هم شرکت کردم، ولی توجهم را جلب نکرد و درس امام را انتخاب کردم.([22])
500 طلبهی با استعداد در درس اصول
دورهی سوم درس اصول حضرت امام، عصرها در مسجد سلماسی تشکیل میشد. تا هنگامی که من در قم بودم (سال 39) این درس بیش از پانصد طلبهی با استعداد و خوش فکر را که بسیاری از آنان، تحصیلات دبیرستانی و شاید دانشگاهی هم داشتند، گردآورده بود. درس فقه امام هم چنین بود. عصر که درس تمام میشد، از مسجد سلماسی تا صحن مطهر، خط طلبهها متصل بود و معلوم بود که درس امام تمام شده است. به یقین همین درسها افکار علمی و اصلاحی امام را به شیفتگان دانش، و عاشقان اسلام راستین و انقلابی انتقال میداد.([23])
آیةالله صادق احسانبخش:
مطالب بدیع دربارهی احکام
درس اصول امام پربارتر از درس مرحوم آیةالله بروجردی بود. بالاتر اینکه وقتی درس امام در حوزهی علمیه آغاز شد، درس فقه و اصول مرحوم نایینی نیز تحت الشعاع قرار گرفت؛ به ویژه وقتی مطالب بدیع حضرت امام دربارهی احکام عنوان میشد، پیرمردهایی که درس مرحوم نایینی را دیده بودند، تعجّب میکردند. امام با آن روح قوی، در ضمن آنکه ادب اسلامی را رعایت میکردند و به بزرگان و اشخاص دیگر احترام میگذاشتند، نظرهای علمی خودشان را نیز بیان میکردند.([24])
پینوشت:
[1] . خطبههای نماز جمعهی تهران، 14/3/1378.
[2]. همان.
[3]. گفت و گوی مجله پیام انقلاب، ش 85 .
[4]. مجله حوزه، ش 32، ص 137.
[5]. آرشیو واحد خاطرات، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره).
[6]. همان.
[7]. کیهان اندیشه، ش 24، ص 3.
[8]. مجلهی پیام انقلاب، ش 105، ص 21.
[9]. آرشیو واحد خاطرات.
[10]. مجلهی حوزه، ش 32، ص 74.
[11]. روزنامه جمهوری اسلامی، ویژهنامهی سومین سالگرد ارتحال ملکوتی حضرت امام(ره)، خرداد 1371.
[12]. همان، ویژهنامهی دومین سالگرد ارتحال ملکوتی حضرت امام(ره)، خرداد 1370.
[13]. پا به پای آفتاب، ج 4، ص 160.
[14]. الجمعه (62) : 2.
[15]. پا به پای آفتاب، ج 4، ص 159.
[16]. مجلهی ندا، ش 1، ص 22.
[17]. مجلهی حوزه، ش 43، ص 92.
[18]. مجلهی حضور، ش 1، ص 13.
[19]. مجلهی پیام انقلاب، ش 78.
[20]. مصاحبه با صدا و سیما.
[21]. پا به پای آفتاب، ج 4، ص 303.
[22]. یادنامهی استاد شهید آیةالله مطهری (ره)، ج 1، ص 230.
[23]. همان، ص 331.
[24]. پیام انقلاب، ش 96، ص 28.
https://hawzah.net/fa/Magazine/View/5659/6675/78964/از-عالم-استاد-و-شاگردی/?SearchText=فشارکی