آیا معماری امروز ایران محصول انقلاب اسلامی است ؟
تاریخ آخرین ویرایش : دوشنبه،19-4-1396
آیا معماری امروز ایران محصول انقلاب اسلامی است ؟
معماری، به مثابه فراوردهای که بر اخلاق و بر فرهنگ انسانها متکی است و معماری به مثابه پدیدهای که برای زادهشدناش بذری لازم است و برای پرورانیدناش باید تغذیه شود، میتواند مورد سنجش و ارزیابی ما قرار گیرد تا هر آینه لازم باشد، شرایط بذرافکنی و پرورش آن را، به قصد متعالی کردن دگرگون کنیم.
ایرج اعتصام / استاد دانشگاه تهران
آنچه از شعارهای اصلی انقلاب در پوسترها به خاطرم است، مطلبی از «آیتالله بهشتی» است که میگوید : "انقلاب ما انقلاب ارزشهاست". شور و شوق انقلابی معماران جوان در آن زمان می توانست با تجزیه و تحلیل مستمر این شعار و سایر ایده آل های انقلاب، راه تازه ای از نحوه تعلیمات معماری را ارائه دهد؛ که در تئوری و عمل حرف تازه ای در طراحی و اجرا داشته باشد. متأسفانه جنگ هشت ساله ایران و عراق، اولویت ها را تغییر داد. بدیهی است در زمان جنگ، مسئله اصلی نجات مملکت بود، نه نجات تئوری و طراحی معماری! کما اینکه بسیاری از دانشجویان و مربیان دانشگاهی نیز راهی جبهه های جنگ شدند.
در این بین تغییراتی که در برنامه معماری تحت عنوان «انقلاب فرهنگی» صورت گرفت؛ نارسا، عجولانه و تابع احساسات بود که نتیجه آن افزایش بی رویه دروس نظری و کم شدن حجم طراحی شد و این صرفاً یک جابجایی نامناسب بود، نه متکی بر مفاهیم و ایدهآلهای انقلاب.
بعد از خاتمه جنگ و آغاز بازسازیها (دوران سازندگی)، ساختوسازهای شهری اعم از بخش دولتی و بخش خصوصی سرعت گرفت، ولی نه با آن دیدگاه های انقلابی مورد انتظار، بلکه با تقلید بی کیفیت از نمونه های خارجی که از طریق مجلات خارجی و اینترنت در دسترس معماران قرار میگرفت. در این زمینه بخش عمده ای از جامعه شهری «تازه به دوران رسیده» نیز با کمک شهرداریهای «تراکم فروش» و «عملکرد فروش» ساختمانهایی را ایجاد کردهاند که در بسیاری از موارد اسباب خجالت معماران و شهرسازان ایرانی است.
محمدمنصور فلامکی / استاد دانشگاه تهران
معماری، به مثابه فراوردهای که بر اخلاق و بر فرهنگ انسانها متکی است و معماری به مثابه پدیدهای که برای زادهشدناش بذری لازم است و برای پرورانیدناش باید تغذیه شود، میتواند مورد سنجش و ارزیابی ما قرار گیرد تا هر آینه لازم باشد، شرایط بذرافکنی و پرورش آن را، به قصد متعالی کردن دگرگون کنیم.
گامی که برداشته شد، چندان قدرتمند بود و ریشهای عمل میکرد که انقلاب نام گرفت و نمیتوانست به مسئلهها و نیازهای مردمان، همزمان، پاسخگویی نکند.
که از جمله این مسئلهها و نیازها، فضای ساخته نیز بود : هم در مقیاس فردی و هم در مقیاس اجتماعی، تولید معماری باید راهی متعالی را پیش میگرفت.
هم مدرسههای معماری و هم دستگاههای اجرایی کشوری باید راهی نو را تعریف و پیگیری میکردند؛ که این، امری مقدس دانسته میشد و به همین جهت نیز بود که معماران ایرانی برجستهای، در مقیاسهایی متسلسل و در مسئولیتپذیریهایی توانمند، همراه و همدلاش شدند. کسانی، طرح مسئله کردند و به مدیریت مشغول شدند؛ کسانی، به امور اجرایی طرحهایی پرداختند که نو بودند و برای کشور حیاتی؛ کسانی، به تولید مواد و مصالحی پرداختند که شکل قدیمی و کهنه نداشتند و باید به ساختن فضایی نوپرداز کمک میکردند؛ کسانی، به امور آموزشی و به پژوهشهایی پرقدر در باب معماری و شهر پرداختند؛ کسانی، به تدریس معماری مشغول شدند؛ کسانی نیز به تولید نوشتارهایی پرداختند که، بدون آنها، مدرسههای کشور تغذیه علمی و فنی نمیشدند.
امروز، ارائه نظری به کمال سنجیده و به نتایجی متقن رسیده در باب چگونگیهای ارزشی معماری معاصر ایران، امری چندان ضروری است که دشوار. در این راه، تلاشگران عاشق به ترفیع بارِ ارزشی معماری معاصر ایران، در فاصله میان «دگر خواستن» و «دگر ساختن»، متعهدند.
عبدالحمید نقرهکار / استادیار دانشگاه علم و صنعت
برای بحث در این موضوع باید جایگاه اسلام به عنوان یک مکتب الهی و توحیدی، نسبت آن را با انقلاب اسلامی و آنگاه با معماری و همزاد آن شهرسازی تشریح شود.
اسلام در حوزه نظر، همه حقایق عالم هستی را بیان نموده و با ارائه معیارهای راهبردی و اصول زیباییشناسی جامع و مانع، ساختاری برای فلسفه هنر، نقد و ارزیابی آثار عملی انسان از جمله معماری و شهرسازی ارائه کرده است. اسلام در حوزه نظری، مطلقگرا و در حوزه عمل با توجه به مجموع شرایط موجود، نسبیگراست.
در حوزه معماری و شهرسازی نیز باید گفت، متأسفانه هنوز برنامههای آموزشی ایران الگو گرفته از کشورهای غربی است و محتوای دروس، ترجمه مطالب آنها و روش تحقیق نیز، تحت تأثیر رویکردهای شکگرایی و نسبیگرایی (لائیسیته و سکولاریسم) در حوزه معرفتشناسی و انسانشناسی است، این رویکردها در مجموع مغایر با دیدگاه اسلامی است.
در نتیجه :- از بعد نظری و محتوایی، از تلاشهای صادقانه برخی از اساتید متعهد که بگذریم، هنوز محتوای دروس معماری ، اسلامی نشده است.
- در بعد عملی و تجربی، اگر از آثار برجسته برخی از معماران بگذریم، معماری ما هنوز مقلد است و از بعد تکنولوژی و فناوری عقب مانده، اما از بعد توسعه کمی و عدالت اجتماعی، یعنی ایجاد حداقلها برای حداکثر افراد جامعه چه در معماری و چه در شهرسازی چه در بعد آموزش و چه در بعد ساختوساز اقدامات وسیعی صورت پذیرفته است.
- شرایط تاریخی ایجاب مینماید که در یک برنامه استراتژیک، ساختار آموزش معماری و شهرسازی ما به صورت بنیادین اصلاح و دگرگون شود تا به تدریج آثار مطلوب کمی و کیفی آن در ارتقاء دانش مدیران اجرایی و مهندسان مشاور و اصلاح قوانین و آییننامههای مربوطه و در شأن انقلاب اسلامی به ظهور رسد.
بدیهی است، برای یک تحول بنیادین و تاریخی در حوزه فلسفه هنر، معماری و شهرسازی علاوه بر ایمانهای قوی و همتهای بلند، آماده نمودن زیر ساختهای لازم به ویژه در حوزه شهرسازی و خدمات عمومی، اجتنابناپذیر است.
حسین سلطان زاده / استادیار دانشگاه آزاد اسلامی قزوین
احیای هنرهای اسلامی را میتوان مهمترین پدیدهای دانست که پس از انقلاب اسلامی مورد توجه قرار گرفت و بازتاب آن در معماری به چند صورت متجلی شد.
در وهله نخست، برخی برای دستیابی به نوعی معماری مناسب با فرهنگ اسلامی، به بعضی از ویژگیهای آن مانند درونگرایی و محرمیت، که در پی زندگی شهری و به خصوص در پی آپارتماننشینی مورد بیتوجهی قرار گرفته بود؛ عنایت نشان دادند و عرصه واحدهای مسکونی، محلهها و عرصههایی را برای طراحی و ساخت واحدهای کمارتفاع، دارای حیاط و مستقل در نظر گرفتند. برای اجرایی شدن این ایده، زمینهای حاشیه و یا درون شهرها را به قطعههای کوچک تقسیم و به متقاضیان واگذار کردند.
این راهحل پس از حدود یک دهه منجر به توسعه و گسترش سطح بسیاری از شهرها و در پی آن دشواری خدماترسانی به نواحی تازهساخت شد و به تدریج تعدیل شد. بلندمرتبهسازی و انبوهسازی دوباره مورد توجه قرار گرفت. به نظر میرسد در این زمینه نیز در مواردی اشتباههایی صورت گرفته است.
در عرصه طراحی و ساخت مجموعههای بزرگ فرهنگی و عمومی نیز تحولاتی صورت گرفت و به بعضی از عناصر معماری ایرانی مانند حیاط مرکزی، طاق و قوس و بعضی مصالح سنتی مانند آجر، کاشی و برخی تزئینات مانند کاشیکاری و کاربندی روی آورده شد. البته گرایش به معماری ایرانی از دهه پنجاه در معدودی از طرحها و مجموعهها پدید آمد و به شکلگیری شمار معدودی از آثار معماری منجر شد که غالباً ارزشمند ارزیابی میشود.
طراحی و ساخت آثار متعددی با توجه به خصوصیات معماری ایرانی طی دهه اول و دوم انقلاب صورت گرفت. اما به سبب آنکه رویکردهای موجود بیشتر جنبه شکلی داشت و پشتوانههای کافی نظری و فکری نداشت و از جنبه خلاقیت و نوآوری بهرهمند نبود؛ به تدریج از سوی بسیاری از معماران و حتی کارفرمایان کنار گذاشته شد و در همین دوره آثار متعددی اجرا شد که نه تنها از فرهنگ اسلامی در آنها اثری دیده نمیشود، بلکه گاه سادهترین اصول و نشانههای معماری ایرانی نیز در آنها به کار گرفته نشده است.
تاکنون چند مرتبه مسئولان عالی کشور خواستار اعتلا و توسعه مهارتهای معماری و شهرسازی اسلامی و ایرانی شدهاند و هر بار نیز فعالیتهایی صورت گرفته، اما به نظر میرسد هنوز به نتیجه مطلوبی دست نیافتهایم. شاید بتوان ضعف نظریهپردازی را یکی از مسائل مهم این زمینه به شمار آورد.
بهروز منصوری / عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی تهران ـ مرکز
معماری مدرن غلبه فرم بر محتوا، معماری سنتی تأثیرپذیر شکل از محتوا، معماری پایدار درآمیختگی فرم و محتوا و معماری پسامدرن تأکید بر مفاهیم محتوایی بر کالبد فیزیکی (Morph) که منجر به زمینهگرایی و بستر اجتماعی ـ فرهنگی شکلگیری اثر معماری میشود را دربرمیگیرد.
تقارن زمانی انقلاب اسلامی با گرایشات پستمدرنی، در جهان که تأکید بر الگوها، مفاهیم محتوائی و زمینههای فرهنگی تاریخی معماری بومی هر منطقه دارد؛ با توجه به پشتوانه تاریخی باارزش در ایران توانست بستر اجتماعی و زیباشناسی مناسب و متأثر از شرایط جهانی منطبق با الگوهای معماری سنتی را پایهگذاری نماید که به تدریج با ظهور گرایشهای جدیدتر معماری معاصر در غرب انسجام این گرایش معماری به آشفتگی منجر شد. از سوی دیگر با توجه به شرایط اقتصادی و تحریمهای بینالمللی علیه کشور، دانش کالبدی معماری که سازه، مصالح و تکنولوژی ساخت داخلی است، نتوانست خود را در مقیاس بینالمللی مطرح نماید.
لذا شاهد شکلگیری ایدههای عالی معماری با مبانی نظری قوی بودیم که در مرحله طرح باقی ماند و یا آنچه که به اجرا درآمد با ایده اصلی طرح فاصله داشت.
به طور کلی شاید بتوان سه دهه اخیر تاریخ معماری معاصر ایران را به سه حرکت عمده معماری نسبت داد :- رواج معماری سنتی با تأکید بر بازخوانی محتوایی عناصر معماری سنتی و اسلامی ایران متأثر از متدولوژی و رویکرد هنری ـ فلسفی معماری پسامدرن در غرب.
- افول گرایشهای شکلی یا محتوایی به معماری تاریخی و اسلامی کشور به دنبال شروع کار معماران نسل اول پس از انقلاب با گرایشهای تئوری قوی و عدم دسترسی به امکانات اجرایی و ساخت معاصر جهان که منجر به خلق آثار معماری بعضاً با ارزش همخوان با گرایشها و تئوریهای معاصر در جهان گردیده است.
- تأثیر موضوعات اقتصادی - اجتماعی دهه اخیر بر مراکز آموزشی و دفاتر معماری که باعث شکلگیری مدارس معماری با رویکرد انتفاعی و با عناوین گوناگون در دورافتادهترین شهرستانها و با کیفیت نازل آموزشی بوده است که حاصل آن افزایش طراحان معماری کمکیفیت است و بازتاب آن طراحیهای ضعیف توسط دفاتر معماری این نسل است که هیچ ارتباطی با ارزشهای معماری سنتی و اسلامی ایرانی که ریشه در تحولات فرهنگی ـ اجتماعی دهه اول انقلاب اسلامی داشته، ندارد و صرفاً در پی منافع مادی قراردادهای طراحی و فارغ از جنبههای تئوری و آکادمیک در سطح جهانی است.
امیر بانیمسعود / عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی تبریز
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، معماران ایرانی تحت تأثیر دو پدیده موازی قرار گرفتند. اولین آنها، اندیشهها و کارهای ساخته شده معماران قبل از انقلاب اسلامی بود که سودای آشتی دادن معماری مدرن با سنت و فرهنگ ایرانی را در سر میپروراندند؛ دومین جریان تأثیرگذار، که ریشه در تمدن و فرهنگ غرب داشت، و از جریان اول نیز پُررنگتر و تأثیرگذارتر بود، آشنایی معماران ایرانی با جنبش پستمدرن کلاسیسیسم (پومو)، که بین دهههای 60 و 70 میلادی در معماری اروپا و آمریکا شکل گرفته، و جریانات معماری پستمدرنیته در دهه 90 میلادی بود.
معماران بعد از انقلاب اسلامی سعی در سوق دادن معماری ایران به سوی هویتی آزاد داشتهاند و در مواردی، عمدتاً کارهای معماران قبل از انقلاب اسلامی به خصوص فارغالتحصیلان دانشگاه تهران، در راستای میراث فرهنگی و معماری خودی بوده است. ولی این نکته را نباید فراموش کرد که عمده تب معماری دو دهه بعد از انقلاب، همانا اندیشهها و کارهای معماران نسل دوم (آشتی دادن معماری مدرن با سنن و فرهنگ ایرانی) در ایران بود که هیچ گرایشی به جز آن، حداقل در پروژههای ملی که زیر نظر دولت به اجرا میرسید، جایی برای مطرح شدن نمییافت.
این معماران، بهخصوص فارغالتحصیلان دانشگاه تهران (قبل از انقلاب اسلامی)، تحت تأثیر جنبش پستمدرن کلاسیسیسم (پومو) و معماری گذشته ایران (عمدتاً دوران اسلامی)، درصدد آن بودند که به معماری ایران عطر و بویی ایرانی بدهند و آنچه در این بین، از تریبون رسمی دولت نیز حمایت میکند، گرایش به معماری ایرانی - اسلامی (با نقش پُررنگ معماری ایران اسلامی) است. این گرایش عمدتاً ساختمانهای مهم دولتی، که هزینههای آن از طریق نهادهای دولتی پشتیبانی میشود را در بر میگیرد.
منتشر شده توسط ماهنامه تخصصی منظر در تاریخ ۱۳۹۰ جمعه ۱۸ شهریور
http://ammi.ir/%D8%A7%D8%AE%D8%A8%D8%A7%D8%B1-%D9%88-%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA-%D9%85%D8%B9%D9%85%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D9%88-%D8%B4%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D8%B2%DB%8C/%D9%85%D8%B9%D9%85%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C/