***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

########## بنام خدا ##########
#پایگاه جامع اطلاع رسانی در موضوعات زیر #
..... با سلام و تحیت .. و .. خوشامدگویی .....
*** برای یافتن مطالب مورد نظر : داخل "طبقه بندی موضوعی " یا " کلمات کلیدی"شوید. ویا کلمه موردنظر را در"جستجو" درج کنید.***

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

 8. تفسیر روحانی، دکتر محمد علی لسانی فشارکی، تهران، عروج، 1376، ص 183



 
مجله  پاسدار اسلام  شهریور ماه 1387 ، شماره 7 
دانشور نوآور ابتکارات شهید آیت الله سید مصطفی خمینی

دیدگاه های عارفانه آیت اللّه مصطفی خمینی در عرفان نظری و عملی به درجاتی عالی دست یافت، بحثهای عرفانی وی هم در رساله هایی به طور مستقل و بصورت حواشی بر تألیفات حکما و عرفا قابل مشاهده است و نیز در مطالب تفسیری او می توان این نگرش را ملاحظه کرد. او عقیده دارد تا زمانی که انسان در عالم طبیعی زندگی می کند از مالکیت الهی که بر وی ظاهر می گردد بهره ای ندارد ولی وقتی به عالم مثال ارتقا یافت احاطه اش به صور علمی و قوای نفس آشکار می شود و چون به جهان آخرت رسید که قیامت عظمی و رجعت کبراست متوجه حالات قبلی خود می گردد و برای او مشخص و روشن می شود که ذات الهی مالک همه چیز است و توحید افعالی را بعد از فنای ذاتی درک می کند. در روشن کردن معنای وحدت وجود و این که با وحدت موجود بستگی ندارد مثالی را می آورد: برحسب ظرفیت های گوناگون آب بر روی کره زمین فراوان است و این تنوع و تکثر با نابودی ظرف ها چون دریاها، اقیانوس ها، چشمه ها، رودخانه ها و خلیج ها از بین می رود، در واقع این قالب ها و مرزها، محدودیت به وجود می آورند و گرنه در حقیقت آب کمی و زیادی وجود ندارد، کسی هم که وحدت ذاتی وجود را می پذیرد عنوان های اسباب کثرت را اعتباری می داند و با تمسّک به ثنا و عبادت از این قشرها، لباس های فرسوده و فناپذیر و حصرها رها گردد، کثرت قابل مشاهده برای وجود، خارج از حقیقت آن هستند و حصول کثرت برای وجود به وسیله اعیانی که عارض بر آن هستند ممکن نیست هر چند این کثرت وهمی را نمی شود جدا کرد. به نظر مصطفی خمینی سوره حمد از چهار سفر معنوی حکایت می کند و ایشان این برابر سازی اسفار اربعه با سوره حمد را از بخشندگی ها و مهربانی های الهی نسبت به خود می داند سوره فاتحه چگونگی سلوک اصحاب ایمان و ایقان و ارباب انس و عرفان را بیان می کند. در سفر به سوی خدا، حق در حجاب خلق دیده می شود و در رجوع این سفر، خلق در حجاب حق نمود پیدا می کند و می گوید ایاک نعبد و ایاک نستعین و چون در این حال که حال صحو بعد از محو است می خواهد ثابت بماند می گوید: اهدنا الصراط المستقیم و این سیر معنوی به بزرگان اصحاب ایمان و عرفان که به حق از خلق در حجابند اختصاص دارد. بنابراین صراط مستقیم حالت برزخی کبرا و متوسط بین محو مطلق و صحو کلّی تام است و اهدنا الصراط المستقیم اشاره دارد که سعادت بشر به گونه کلّی در اختیار انسان نمی باشد، بر خلاف شقاوت آدمی که در حوزه اختیار اوست، طلب هدایت به صراط مستقیم برای آن است که تمامی شرایط سعادت فراهم گردد. سالک پس از سه سفر اوّلی، تحت اسماء الهی یعنی ربّ، رحمن الرحم و مالک یوم الدین اقدام به سفر چهارم روحانی خود می کند.(1) ایشان در پژوهش های تفسیری و عرفانی خویش بر این باور است که: روز قیامت اکنون وجود دارد اگر روز قیامت اکنون نباشد نمی توان عالم قبر را برزخ دانست زیرا میان نیستی و هستی حاجزی تصوّر نمی گردد، برزخ یعنی مانع و فاصله میان دو چیزی که وجود دارند، به اعتقاد وی قیامت درون حجاب های آسمان ها و زمین است، تا هنگامی که انسان در این حجاب ها قرار گرفته است، این ویژگی از فهم او فاصله دارد ولی اگر آن موانع را فرو بگذارد و مقام عنداللهی بیابد،قیامت بر او آشکار می گردد، او درباره دوزخ و جنّت هم چنین دیدگاهی دارد، آتش هم اکنون قلب و روح انسان مغرور و عاصی و غرق در گناه و خلاف را می سوزاند ولی حجاب ها وی را از درک سوختن و احساس درد و سوزش محروم نموده است، با مرگ، این حجاب ها برداشته شد واو آشکارا و از روی یقین می داند دوزخ وجود دارد چنان که خداوند می فرماید: «و انّ جهنم لمحیطة بالکافرین».(2) موعظه ای ملکوتی ای برادر حقیقی ام و ای عزیزم، گول ژرف نگری ها و مسایل دقیقی که در این کتاب هاست نخور و به درک کلیات و ظرایف علوم قانع مشو، چه با این همه، حمّال معانی و مفاهیم و بارکش لطایف و ظرایف گردی. از اخبار و آثار، به ظواهر آن ها که خود حجاب و پوشش حقایق اند بسنده مکن، آن چه وظیفه توست، آن است که در ربّ که تو را بپرورید و از روی لطف و عنایت ناخوشایندی ها را از تو باز داشت و نعمت هایش را بر تو فرو ریخت، تدبّر کنی، دانش ها،فن ها، مسایل فکری و برتری هایی از این دست، مادامی که قلب تو را متحوّل و نورانی نکنند و اخلاق شایسته را در تو پدید نیاورند تاریکی و سیاهی اند که در مسیر آینده تو(دنیا، برزخ، قیامت و...) مایه سنگینی و وبال تو خواهند بود. تو هر آن برای نجات از شومی پیامدها و آثار این دانش ها و دریافته ها و صور، به خدا پناه بری چرا که علم هم بزرگ ترین حجاب است و هم نوری است که خداوند آن را بر هر که خواهد به بخشاید بنابراین برنامه کوتاه، در عوامل و اسباب پرورش و رشد خود بیندیش، بنگر که تو ذرّه ای از نطفه پست و پلیدی بودی که از پدر به رحم مادر منتقل شدی، چگونه آن نطفه خون بسته شد، سپس تبدیل به علقه و گوشت سفت تا شده گردید، بعد از آن، از همان تکه گوشت اعضای گوناگون برآمد. استخوان های منظم، رباطها، ناخن ها، رگ ها، روده ها، و... را با نظم و هماهنگی ویژه و استواری که از هم نپاشد تولید شد. بعد از آن در هر یک از این اندام ها گونه هایی از نیروی بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی، و لامسه پدید آمد، سپس در سینه مادر، بهترین و مناسب ترین مایع به حال تو که شیری لذیذ، گوارا و خوشخور است، به ودیعت نهاده شد. سپس خداوند مهرورز، دل مادر و پدر را به تو پر از محبت کرد و در زوایای جان و کنج دل آنان، دوستی، شیفتگی و عشقت را نهاد، تا از آن چه به تو روی آورد نگهبانی کرده و ناخوشایندی هایی که به تو هجوم می آورند و به میلیون ها شمار آنان می رسد از تو دور کند، بنگر به آن چه برای رشد و بالندگی بُعد مادی و برطرف کردن نیازهای جسمی است آفریده است از خوراکی ها، آشامیدنی های گوناگون، همگون و ناهمگون. وقتی در این ساحت نعمت های مادی، ساعتی اندیشیدی و دقیقه ای به درنگ فرو رفتی به مسایل روحی، آداب اخلاقی و اعتقادات باطنی، درنگ کن که خداوند تعالی که آگاه به همه اسرار و عوالم است نیازهای تو را در دیگر آفاق و زمان ها و میدان ها نیز دیده و همه وسایل که تو را از آفات و بلاهایی که رنج ها و گرفتاری های دنیوی در برابر آن بسیار کم و آسان است، آماده ساخته است، پیامبران را فرستاد، کتاب ها فرستاد. پیامبران بزرگوار و گرامی رنج ها کشیدند بیرون از شما و این نبود مگر برای نگهداری تو، از مجازات پیامدهای کارهایت در برزخ و قیامت چه آنان طبیب جان ها، که برای هدایت و تربیت بشر و کمال رساندن او بر انگیخته شده اند وقتی تو اهل بصیرت و اندیشه شدی و متوجه زوایا و گستردگی این همه لطف و نعمت گشتی، آیا دوستی، شیفتگی و عشق این وجود بزرگ و با عظمت، کریم و بخشنده مهربان و مهرور،در دلت پدید نمی آید که تو را شیفته او کند، با این همه، اگر این حال برایت پیش نیاید، مرگ برای تو بهتر از زندگی است چه نیکو گفته است گوینده بلند مرتبه: «بل هم اضلّ سبیلاً»(3) ولی اگر شیفتگی و عشق در جانت پدید آمد، بر تو باد به فزونی آن تا در قلب تو غیر او هیچ نماند آیا پسندیده است بر انسان آگاه، به همه سوی های قضایا که خود را به غیر از پروردگار عزیز و سربلندی بسپارد که درباره او گفته شده است: «او را بندگانی دیگر جز تو هست ولی تو را ربّی جز او نیست».(4) شگفتا! چگونه در خدمت به او و انجام وظایف عبادی و اطاعت او سهل انگاری می کنی، گویا تو را جز او پرورش دهنده و پروردگارهایی است، در حالی که چنان خداوند رحیم تو را مورد لطف قرار می دهد و می پرورد که گویا بنده ای جز تو او را نیست، منزّه است او، چه همه مهر و رحمت او عظیم است و تربیت او کامل. بنابر آن چه تقدیر شد و به نگارش آمد و تا حدّ برهان و شهود ابلاغ شد و به تو رسید، در اقدام به آن چه که از تو می خواهد، سستی مکن، از گردن کشان و سرپیچندگان از آن چه فرمان داده است یا بازداشته، مباش، بکوش که همه وجودت در گرو خواسته او و مصروف مقاصد او گردد. از مهم ترین خواسته های خداوند، اقدام و اهتمام به کارهای مسلمانان و هدایت بشر به راه راست است، پس تو هم در گسیل مردم و توجه آنان به آخرت و کوچک کردن دنیا نزد آنان و بزرگ کردن دینداری در دلشان، مظهر اسم ربّ باش که خداوند یار و مددکار است.(5) آشنایی با علوم غریبه شهید سید مصطفی خمینی با علم حروف و اعداد آشنایی کافی داشت، او با این دانش ها در یکی از سفرهای خود به شهر ابهر(از توابع استان زنجان) نزد شیخ زین العابدین معروف به امام ابهری متوفی:1389 ه.ق از بزرگان این فن آشنا شد.(6) آن شهید دانشور، دانش حروف و اعداد را از علوم شریف می داند که عهده دار معارف غریبه است و از مبادی علمی و دقیق برخوردار است. این علم در زمان های گذشته، توسط صاحب نظران تدوین یافته و علم جفر و رمل را هم در بر می گیرد. از منابع او در علم حروف و اعداد کتاب های شمس المعارف الکبری و لطایف العوارف امام احمد بن علی بونی است. توجه به علم اعداد، حروف و اوقاف در تفسیر قرآن از ویژگی های این مفسّر است. بر اساس منابع عرفانی حضرت امام جعفر صادق(ع) نخستین کسی است که علم جفر را با حروف صامت برابر کرد و کتاب خدا را در بردارنده چهار موضوع دانست: «عبارات، اشارات، لطایف و حقایق».(7) دکتر محمد علی لسانیفشارکی می نویسد: نگرش جامع الاطراف مفسّر به همه دانش ها در کنار دانش تفسیر قرآن کریم و تمامی آنها را در خدمت قرآن کریم و تفسیر آن دانستن تا آن جا مؤثر افتاده است که در بخشی از تفسیر حتی علوم غریبه نیز با تفصیل نسبی مطرح شده اند، توجیه عمده مفسّر برای وارد کردن این علوم در تفسیر این است که هرچند بی خبران از این علوم بغض و عنادی آشکار با این علوم و صاحبان آن ها دارند، از آن سوی دیگر این علوم نزد اهلشان شأنی راسخ و نزد صاحبانشان شرافتی خاص دارند و این چنین اختلاف نظر امری طبیعی است.(8) مفسّر به مناسبت تفسیر بسم اللّه الرحمن الرحیم به علم حروف، اعداد و اوفاق پرداخته و حدود پنج صفحه را به تبیین این علوم در ارتباط با بسمله و ترسیم مربعات مربوطه و توضیح آن ها اختصاص داده است.(9) سید مصطفی عقیده دارد همه موجودات جلوه گاه تمامی اسماء و صفات الهی هستند، بر اساس تفسیر اوفاقی و علوم غریبه از این آفریده ها می توان به «ب»،«الف»، «س» و «سیم» اشاره کرد، هر یک از این اسم ها افزون بر جلوه فراگیر وقتی گفته می شود: «ب» یعنی بهجة اللّه یعنی این ویژگی در آن ها چیرگی دارد، «الف» در میان سه حرف یاد شده در بیرون آمدگی و برگرفتگی از اصل، پوشیدگی و در پرده قرار دارد و این در پردگی به حق نزدیک تر است. الف به سبب استواری، صفت فعل حق و اول عدد و حروف و ام الکتاب است، در همه حروف رکن بوده و مخرج آن به قلب از همه حروف نزدیک تر است و قلب مبدأ اول در عالم انسان است و به باور وی «ب» در بسمله چون آیینه صاف است که تنها الف را در خود باز می تاباند و «س» ضمن نمایاندن غیر، ادراک را به خود فرا می خواند و «م» مبدأ ظهور کثیر است. سین به منای سناء الحق و روشنایی حضرت حق است، «م» از دایره امکان حکایت دارد و برزخ مالک و مملوک است. ذات غیبی اسم و رسم ندارد و شمار صفت ها و اسماء از ذات در آن منتفی است و از آن تعبیر به «الف» و حضرت احدیث می شود، مرتبه با تعین اسماء ذات که حضرت و احدیت و «ب» نامیده می شود. اگر جلوه اسمایی نبود عالم در تاریکی می ماند و از این جلوه به فیض اقدس تعبیر می شود و «ب» واسطه تکوین و پیوند تعلق وجود از واجب به ممکن است. بنابراین الف وجود مطلق عام حقیقی واجبی و «ب» وجود اضافی اعتباری امکانی وحدانی است و نقطه تحت «ب» عبارت است از صورت ممکن و تعیین آن پس «الف» ویژه مرتبه وجود مطلق «ب» ویژه مرتبه نبی مطلق (حضرت رسول اکرم(ص)) و نقطه ویژه ولی مطلق (خاتم الاولیاء) است، چون همان گونه که «ب» با نقطه برجستگی امتیاز می یابد، نبوت نیز، با ولایت برجستگی و امتیاز می یابد. به تعبیر دیگر، مرتبه ذات غیبی که همان غیب الغیوب و در حجاب مطلق است و نمی توان به آن علم یافت و مقام الجمع و غماء نامیده می شود و مرتبه ذات با تعیین این که در مرتبه فروتر قرار دارد، مقامات تفصیلی و غماء خوانده می شود. آن علامه شهید می نویسد: بیم از به درازا کشیدن سخن و ناسازواری آن سبب شده است که بیش از این به علم و اوفاق و طلسمات اشاه نشود و گرنه روشن می کردم این که نقل شده امام علی(ع) برای عبداللّه بن عباس از شب تا صبح در بقیع از «ب» سخن می گفته، به چه معناست. نگرش ها و نقدهای اصولی در عصر شیخ انصاری دانش اصول به شکوفایی و بالندگی رسید و گسترش یافت، رفته رفته از محدوده خود پا را فراتر نهاد، بزرگانی چون آیت اللّه بروجردی و امام خمینی کوشیدند این علم را از زواید، اضافات و نکات غیر ضرور پالایش کنند، سید مصطفی که از خرمن دانش، بینش و بصیرت این دو فروغ فقاهت خوشه ها چید و خود ستاره ای تابناگ گردید از آیت اللّه بروجردی و والدش شیوه هایی را آموخت و مجموعه افکار اصولی خود را به حوزه ها ارائه داد ابتکارش در این عرصه آن است که علاوه بر پیگیری روش استادان خود، دانش اصول را با تحریر نوین، پیراستن و آراستن ویژه مطرح ساخت و در این وادی به نوآوری ها و ابداعاتی ناب دست یافت. وی تأکید کرد اصول مقدمه ای بر فقه است و نمی توان مانند دیگر دانش های اعتباری و حقیقی بر آن علم نهاد. مقدمه چینی های فراوان، ذکر دلیل های گسترده و یادآوری های اضافی در پایان بحث ها بیان گر آن است که این دانش بی جهت و غیر اصولی رشد یافته و کمتر در مسیر تکاملی گام نهاده است، او می افزاید به دلیل همین تورّم غیر ضرور علم اصول از هدف اصلی خود که پرورش افکار و پیدایش نیروی استنباط می باشد دور شده و دچار بخش بندی های گوناگون و احتمالات فراوانی در طرح مسایل شده که هیچ گونه ضرورتی ندارد زیرا حوزه اصولی دو محور است: آفرینش مسئله ای جدید و قاعده ای نوین، گشایش مشکلاتی که از گذشته وجود داشته است، از دیدگاه وی علم اصول جویندگان دانش را گرفتار بحث های دست و پاگیر و گسترش استدلال در مسایل بدیهی، روشن و معمولی کرده که گاهی به مناقشات بیهوده، مسائل وهمی و تسویلات شیطانی منجر شده است. علامه شهید به شیوه آموزشی دانش اصولی انتقاداتی دارد و برای بر طرف کردن اضافات و مطالب بی ارتباط با آن، راه کارهایی را گوشزد می کند، جدا کردن مسائل اصولی از نکات کلامی و فلسفی، توجه به سیر تاریخی مسایل اصولی و بهره گرفتن از کارشناسان خبره و خردمند در مسایل حقوقی، اجتماعی، قضایی می تواند دانش اصول را از مطالب کم فایده و حاشیه ای دور سازد و مسیر اصلی آن را هموارتر و روشن تر نماید و دانشمندان این رسته را در شناخت موضوعات بدست آوردن حجت و دلیل واضح برای استنباط دقیق و واقع بینانه مدد می رساند. آن شهید مرز بندی بین خطاب شخصی و قانونی و جدا کردن آن دو در بحث های اصولی را، بسیار راه گشا و کارساز می داند، که این نکته را در مکتب امام خمینی آموخت، به شایستگی از آن در گشودن دشواری های این علم بهره گرفت و با پردازش و پرورش نوینی آن را مطرح و در اصول کارآمد ساخت، او تأکید می کند طرح این اصل از سوی بنیان گذارش یعنی امام خمینی بارقه ای ملکوتی و سفره ای الهی بوده است و به روشنی می گوید چنین ابداعی ویژه والد مکرّم است و شرح و تفسیرش نزد ماست و از تمام ریزه کاری های آن آگاهی داریم. اصل سهولت و آسان گیری در بسیاری موارد به فقیه اصولی یاری می رساند و او را از احتیاطهای دست و پاگیر نجات می دهد و افق روشنی را می گشاید، سید مصطفی می گوید احتیاط، نیروها و استعدادها را هدر می دهد، اوقات را تباه می سازد، از این رو فقیه راستین آن است که آیین اسلام را به عنوان مکتبی اسان و در خور فهم و عمل، برای همگان معرفی کند، آن گونه که صاحب شریعت فرمود: من بر دین آسان برانگیخته شدم، چه بسا احتیاط در برخی موارد، خلاف احتیاط باشد نباید شریعت را به گونه ای جلوه داد که مردم از آن گریزان گردند و زمینه پذیرش دین در میان انسان ها از بین برود. معیار آسانی و آسان گیری گاهی در قانون های اصلی و دستورات خداوندی دیده می شود به عنوان نمونه نماز شکسته و عدم روزه داری برای مسافر واجب می شود، قرآن می فرماید: «یرید اللّه بکم الیسر و لایرید بکم العسر»(10) و نیز در کلام وحی تأکید گردیده است: «و ما جعل علیکم فی الدین من حرج»(11) اصولی راستین با توجه به این اصل های قرآنی تکلیف را بر مکلّفان دشوار نسازد، آن شهید می نویسد:در مواقعی معیار و مصلحت آسان گیری چنان قوت دارد که موجب پیدایش اصل ترخیص می شود و این جنبه بر تکلیف مقدّم می گردد، البته شارع در تکلیف ها به جلبه های خوب و بد آن ها کاملاً توجه دارد ولی سهولت را هم در نظر می گیرد. او در جایی خاطرنشان می نماید: قانون گذار شرع مقدّس هدف عالی و برتر را در نظر دارد ولی از طرفی مردمانی را می بیند که به جهت توانایی ها و ظرفیت ها با هم یکی نمی باشند و برای آن که رعایت این تفاوت ها را بنماید از آن هدف برتر دست بر می دارد و به کم تر و حداقلّی آن قانع می گردد، دانشوری که می خواهد به قواعد استنباط و ابزار استخراج احکام شرعی آگاهی یابد و آن را در فقه بکار گیرد باید کارهای کم دردسر را برای مردم بیابد. آن دانشور وارسته در نقدهای اصولی حرف های تازه ای دارد و او را باید به حق قهرمان این عرصه دانست گرچه در نهایت فروتنی می زیست اما در مقابل آرای استادان می ایستاد و اگرچه برای پدرش مقام فوق العاده علمی و فکری قایل بود و وی را مجدّد اسلام می شمرد و صاحب ابتکارات اصولی به حساب می آورد امّا نظرات امام را نقد می کرد. او با شجاعت فضای اندیشه زمان را به نقد می کشید و حصارهای اطراف را می شکافت و این ویژگی از صلابت علمی، ذهن موشکاف و قدرت ابداعی و ابتکاری او حکایت دارد او تکیه بر دقت های عقلی را در بحث های اصولی نادرست دانست و نیز استفاده از مفاهیم و قواعد دیگر علوم را در موضوع اصول فقه امری مخاطره آمیز تلقی کرد و این استفاده در مواقعی مضر به بحث های اصولی دانست، حتی تأکید نمود بحث کردن از مفاهیم لغوی در صورتی که در قرآن و سنت نیامده باشد در این عرصه موضوع لغوی می باشد و مباحث اصولی را متورّم می سازد.(12) شهید سید مصطفی خمینی برای مباحث اصول فقه چندان جایی در تفسیر قرآن در نظر گرفته و بنابر ان نهاده که نوع بحث های اصولی را به کتاب تحریرات الاصولیه خود ارجاع دهد، با وجود این، در محدوده اعتدال آن را از علم تفسیر جدا ندانسته است و تفکیک نمودن مباحث این دانش را از موضوعات تفسیری نپسندیده است، چنانچه درباره خطاب های قرآن خاطرنشان می نماید گاه شخصی و جزئی و موردی هستند و گاه عمومی، در خطاب های نوع اول خردمندانه نمی باشد کس دیگری به کاری مکلّف گردد در حالی که مشخص است تبعیت نمی کند اما در خطاب های قانونی، عرفی و شرعی حالات افراد در نظر گرفته نمی شود و بر مصالح کلّی تأکید می گردد، در این مورد هم وقتی کثیری از مردم در مقام پذیرش باشند کفایت می کند، مولّف در برخی بحث های تفسیری نکات اختلافی علم اصول را مطرح کرده است. تأمّلات فقهی شهید آیت اللّه سید مصطفی خمینی نگاشته های ارزشمندی در فقه داشته که متأسفانه بخش مهمی از آن ها در هنگام یورش مأموران ساواک به منزل امام خمینی در 15 خرداد 1342 ش به تاراج رفته است، او در برخی حواشی و یادداشتها و تقریرات فقهی به اثر بزرگی در این موضوع به نام کتابنا الکبیر اشاره دارد و شرح مبسوطی از بحث های فقهی را به آن نوشته ارجاع می دهد، او پژوهش هایی در مباحث نوین فقهی داشته که اکنون در دسترس مشتاقان یافته های فقهی نمی باشد. او برخی نگارش های فقیهان را به مناسبت، مورد نقد و ارزیابی قرار می دهد و نظر نو و راه گشا در موضوع مورد بحث پیش روی خوانندگان مطرح می کند، از جمله این که فقهای شیعه هرگونه غنایی را جز در موارد نادر حرام دانسته اند بر نمی تابد و می نوسید: هیچ دلیلی بر حرام بودن غنا به معنای گسترده اش وجود ندارد، آن چه نهی گردیده، نوعی از غناست و این دیدگاه با نظر برخی علما تفاوت دارد و می افزاید من نظر به حرام بودن غنا دارم هرچند حرام های دیگری هم همراهش نباشد ولی بر اساس نظر آنان، آنگاه غنا حرام است که مجلس لهوی باشد. به اعتقادی غنا در اعیاد مذهبی و مجالس شادی اگر با حرامی توأم نگردد و محتوای آواز لغو و باطل نباشد اشکالی ندارد اما خواندن آواز در محافل گناه و در حضور پادشاهان و ستمگران حرام است هرچند با لهوی همراه نباشد. سید مصطفی با استناد به آیات و روایات چنین نتیجه می گیرد که غنا نه همیشه و همه جا و همه گونه آن حرام است و نه مدام و همه نوع و همه جا حلال بلکه غنا به دلیل خاصیت لهو، لغو و باطل بودن ممنوع می شود. آن شهید تصریح می نماید نظام اسلامی بعد از آن که احساس کرد خمس، زکات و مانند آن ها برای اداره جامعه کافی نمی باشد می تواند وجوه دیگری را تحت عنوان مالیات و گمرکات از مردم بگیرد و برای عملی گردیدن این مقصد نهادهایی را پدید آورد، البته اگر شرایط اجتماعی برای دریافت پرداخت های شرعی مهیا باشد بدون شک شکاف های اقتصادی با خمس و زکات بر طرف می شود و دیگر نیازی به اخذ مالیات و مانند آن نمی باشد. دیدگاه مشهور فقهای شیعه حرام بودن پیکر تراشی و تصویرگری انسان و دیگر آفریده های جاندار است، شهید مصطفی خمینی می گوید باید انگیزه حرام بودن این مشاغل و آگاهی از شرایط زمانی صدور این حکم مورد توجه قرار گیرد، سپس متذکر می شود ممنوع بودن تصویرگری و مجسمه سازی در روزگاری که این مصنوعات در برابر خدای سبحان به عنوان بت مورد استفاده قرار می گرفت، روشن است و اصولاً در برهه ای از تاریخ و مقطعی از یک بستر فرهنگی جوامع این کارها از روی جهالت، خرافات و پوچی صورت می گرفت و مردم در برابر مجسمه ها و پیکرهای مصنوعی به سجده می افتادند و مشاغل مذکور جاهلیت، بت پرستی، شرک و کفر را رواج می داد اما نمی توان این حکم را فراگیر و بدون قید و حصری صادر کرد و اگر پیکر تراشی با انگیزه ذوقی، هنری، میراث فرهنگی و فعالیت های تفریحی صورت گیرد حکم جداگانه ای دارد، بطور یقین حرام بودن، جاهایی را در بر می گیرد که انگیزه های جاهلی و زنده نگاه داشتن شعائر بت پرستی در میان باشد در این صورت نه تنها پیکر تراشی و چهره نگاری حرام است بلکه از نگهداری پیکرها و چهره های مصنوعی نهی گردیده است و اگر منظور از این فعالیت جنبه های هنری و مطالعات مردم شناسی باشد، گویا اشکالی ندارد. دسته ای روایات وجود دارند که یادآور شده اند در روز قیامت به پیکرتراشان فرمان می رسد ساخته های خود را زنده کنید و چون از احیای آن ها ناتوان می گردند به مجازات الهی مبتلا می شوند، شهید سید مصطفی خمینی این دسته روایات را از نظر سند و دلالت ناقص می داند و از دیدگاه او روایت بدون سند اگر چه راوی آن شناخته شده باشد فاقد اعتبار است، به علاوه عاقلانه نیست که هر چهره پردازی با هر انگیزه ای که داشته باید به پیکری که تراشیده روح بدمد و این دیدگاه برای ثابت کردن حرام بودن چهره نگاری و مجسمه سازی کافی نیست، افزون بر آن پذیرش این گونه روایات، اعتقاد به محشور گردیدن آفریده های بی جان است و چنین چیزی در کلام اسلامی جایگاهی ندارد.(13) آن شهید بر خلاف عدّه ای از مفسّران که پرداختن به مباحث فقهی را بیرون از حوزه کار تفسیر تلقّی کرده اند، طرح و تبیین مسایل فقهی را در قلمرو تفسیر نه تنها جایز بلکه لازم دانسته است البته افراط در فقهی دیدن و فقهی گردانیدن قرآن را مورد انتقاد قرار می دهد و گاه نیز از مفسّرانی انتقاد می کند که پاره ای مباحث فقهی را به آیاتی نسبت می دهند که آن ها از این گونه موضوعات دورند به باور او آیاتی که در مقام ستایش مؤمنان یا توصیف اهل ایمان است و جنبه های کلامی و اخلاقی را در نظر دارند در مقام تشریع نبوده و استدلال فقهی به این دسته آیات بی ارتباط است، در عین حال خود سید مصطفی با رعایت قواعد استنباط از ظاهر برخی آیه ها نکات فقهی استخراج می کند(14) و احیاناً مطالب فقهی را به گونه ای استدلالی مورد نقد و بررسی قرار می دهد، به عنوان نمونه برخی مفسّران از آیه ایاک نعبد و ایاک نستعین چنین استفاده کرده اند که نه تنها عبادت غیر خدا باطل است، بلکه بندگی خدا برای تحصیل بهشت و فرار از دوزخ باطل است زیرا منظور از واجب عبادت خالص است، امّا وی این برداشت نادرست را موجب تأسف دانسته است و می افزاید در این آیه حصری وجود ندارد.(15) شهید سید مصطفی خمینی در زمره محققان توان مندی است که ضمن نشر اندیشه های امام خمینی درباره اصل ولایت فقیه و حکومت اسلامی، به بحث و بررسی در این باره پرداخت و رساله ای با عنوان اسلام و حکومت به نگارش درآورد و در ضمن دیگر مباحث فقهی استدلالی خویش به تناسب موضوعات این مقوله را مورد توجه قرار داد. او حکومت را اصلی انفکاک ناپذیر از دین دانست و در این باره به سیره پیامبر اکرم(ص) در تشکیل نظام اسلامی، تعیین تکلیف رهبری آینده توسط خاتم پیامبران، موضوعات ضمانت اجرایی این آیین و جامعیت و آمیختی اسلام با دیانت استناد کرد. وی تأکید نمود: ائمه پیروان خود را به عدم پذیرش حکومت های ستمگر تشویق می نمودند و در صدد بودند نظام ظالمانه را از بین برده و ملّت مسلمان را به تشکیل حکومت عادلانه و بر حق برانگیزند. علامه سید مصطفی برای اثبات اصل ولایت فقیه به دلیل های عقلی و نقلی استناد جسته است او تبلیغ، ارشاد اسلامی، گسترش فرهنگ اسلامی، تعزیرات، فتوا، قضاوت، دریافت اموال خراج، اوقاف عامه، جزیه، نذورات، صدقات، مال مجهول المالک، ارث کسی که وارث ندارد، انفال، نصب والیان، ولایت بر وصایا و اوقافی که وصی و متولی وقف ندارند، حفظ اموال افراد یتیم، غائب، دیوانه، سفیه و تصرف در آن ها بر حسب مصلحت، تشکیل و مجهز نمودن ارتش، اداره کارگزاران حکومتی، نظارت بر بازار، ضرب سکه، اجرای حدود، اجبار محتکر به فروش کالا، قیمت گذاری ها، تعیین رؤیت هلال ماه، اصلاح راه ها و مسیرهای ارتباطی، احداث مراکز و اماکن عمومی، خیریه، بهداشتی و درمانی، امر به معروف و نهی از منکر، دفاع از مرزها و مردم و آبرو و اموال امت مسلمان و حتی اقلیت های دینی را جزو اختیارات و وظایف ولی فقیه بر شمرده است. آن شهید ضمن تأکید بر مطلق بودن اختیارات ولی فقیه، یادآور می شود قید مطلق مربوط به حوزه اختیارات است یعنی در اداره یک قلمرو و سرزمین مبسوط الید است نه آن که هرگونه بخواهد، می تواند عمل کند. حاکمیت اسلامی در صورتی مشروعیت می یابد که به احکام الهی عمل شود، حقوق مردم صیانت گردد، دست اندرکاران برای خود امتیازی ویژه قایل نباشند و برای تحقق عدالت بکوشند و این اصل با خودمحوری، ضایع کردن حقوق مردم، تحمیل نمودن شرایط آشفته اقتصادی و اجتماعی به مردم ناسازگاری دارد. شیوه حکومت ولی فقیه استمرار روش حکومتی پیامبر و حضرت علی(ع) است که دیگران تا زمانی که قصد براندازی و درگیری مسلحانه نداشتند می توانستند اعتراض و انتقاد هم به برخی شیوه های اجرایی کارگزاران و والیان داشته باشند. آن علّامه بزرگوار تصریح می نماید فقاهت صرفاً به شناخت احکام فرعی بسنده نمی گردد بلکه عقاید، اخلاق، مناسبات سیاسی و روابط بین الملل را در بر می گیرد، در واقع فقیه به تمامی زوایا، ابعاد و جوانب اسلام و مسلمانان اشراف دارد. در تزاحم شرایط می گوید اگر مملکت در شرایط آرامش و امنیت بسر می برد فقیه داناتر برای رهبری شایسته تر است امّا در صورت آشفتگی های سیاسی و به خطر افتادن مرزهای مسلمین و شورش یاغیان و طمع متجاوزان، شخص شجاع تر برای بدست گرفتن نظام سیاسی در اولویت قرار دارد البته شرط بر این است که در ولی فقیه ایمان، تقوا و عدالت وجود دارد.(16) پی نوشت ها: 1. نک: تفسیر القرآن الکریم، سید مصطفی خمینی، ج 1، ذیل تفسیر سوره حمد، و نیز بنگرید به مقاله ملاصدرا از منظر شهید مصطفی خمینی، محمد اسماعیل زاده، مجموعه مقالات جهانی حکیم ملاصدرا، ج 1(ملاصدرا و حکمت متعالیه)، تهران، خرداد 1378، ص 154 - 152. 2. سوره توبه، آیه 49. 3. سوره فرقان،آیه 44. 4. انّه تعالی یملک عباداً غیرک و انت لیس لک ربّ سواه. 5. این دستورالعمل در مجله حوزه، شماره 82 - 81 درج گردیده است. 6. تفیسر القرآن الکریم، سید مصطفی خمینی، تصحیح و تحقیق سید محمد سجادی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ج 1، ص 119. 7. مجله حوزه، همان، ص 199 - 198. 8. تفسیر روحانی، دکتر محمد علی لسانی فشارکی، تهران، عروج، 1376، ص 183. 9. تفسیر القرآن الکریم، ج 1، ص 203 - 197. 10. همان، ص 143 - 133 و ج 2، ص 49. 11. سوره بقره، آیه 185. 12. سوره حج، آیه 78. 13. نک: تحریرات فی الاصول، سه جلدی، شهید مصطفی خمینی، تحقیق و تصحیح سید محمد سجادی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مقاله رویکردهای نوین استاد در دانش اصول، ابوالقاسم یعقوبی، مجله حوزه، ش 82 - 81، ص 167 - 126، مجموعه مقالات، مقاله احمد مبلغی در این باره. 14. بنگرید به تفسیر القرآن الکریم، ج 2، ص 253 - 251، همان ص 386 - 385، ج 3، ص 461؛ ج 4، ص 275 و 339؛ تفسیر روحانی، ص 203 - 199. 15. بنگرید به دیدگاههای فقهی شهید سید مصطفی خمینی، اسماعیل اسماعیلی، حوزه، همان ص 38 - 34. 16. تفسیر روحانی، ص 194 - 193. 17. برخی مباحث فقهی در تفسیر آیت اللّه سید مصطفی خمینی، محمد رحمانی، مجله بینات، ش 15، پاییز 1376، ص 74. 18. بنگرید به کتاب الاسلام و الحکومة، سید مصطفی خمینی.



https://hawzah.net/fa/Magazine/View/89/7344/91465/دانشور-نوآور-ابتکارات-شهید-آیت-الله-سید-مصطفی-خمینی/?SearchText=فشارکی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۸/۰۹