ابوخراش هذلی
دکتر محمد علی لسانی فشارکی
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی جلد : 5 صفحه : 2139 | |
ابوخراش هذلیخویلدبن مره(د ح 20 ق/641م)؛شاعر مخضرم(آنکه در دو عصر جاهلی و اسلامی زیسته باشد).وی از قبیله هذیل برخاسته و نیای او قرد بن معاویه را همان کسی میدانند که به سبب شرط معروفی که برای اسلام آوردن خود گذاشت،در امثال عرب شهرت یافت(ابن کلبی،1/506; ابن حزم،همانجا; زمخشری،1/23-24; ابن اثیر،5/179); اما با توجه به اینکه ابو خراش بیشتر عمر خود را در جاهلیت سپری کرده و در کهتسالی اسلام آورده است(صفدری،13/439)،بعید مینماید که پدربزرگ وی قردبن معاویه اسلام را درک کرده باشد.ابن کثیر(7/105)وی را ابو خراشه نامیده است و ظااهرا همین امر سبب اشتباه برخی از معاصران شده که با تردید وی را همان ابوخراشه خفاف بن ندبه دانستهاند(نک:مدرس،7/89-90).آگاهی ما از زندگی ابوخراش محدود به روایات اندکی است که بیش از همه منابع در اغانی (ابوالفرج،21/205-228)گرد آمده است،اما این داستانها،همه از قبیل روایات متشابه،تکراری و تقلیدی فراوانی است که درباره شاعران((صعولک))پرداخته است.((صعالیک))ویژگیهای مشترک و معینی دارند:دزدی و راهزنی و حمله به کاروانها و قبیلهها،خشونت و سنگدلی با دشمنان،مهربانی و یاری با همکیشان و تنگدستان،بخشندگی گاه به گاه،نیروی بدنی شگفتآور،خاصه سرعت اعجابانگیز در دویدن(چنانکه گفتهاند ابوخراش از اسبان مسابقه پیشی میگرفت; صعلوکی دیگر تا گرسنه میشد،به دنبال آهویی میدوید و آن را صید میکرد،نک:ابوالفرج،21/207-208; خطیب تبریزی،1/326)،در بیابان زیستن و مطرود قبیله بودن و جز آن.این دزدان عیار عموما 3 طبقه بودهاند:یک دسته مردانی ناآآرام و کجرو بودند که قبیله آنان را از خود میراند،.مانند ابوالطمحان(ه م); دستهای دیگر زادگان کنیزان سیاهپوست بودند که پدر به فرزندی نمیپذیرفت(مانند شفنری و تابط شرا); دسته سوم کسانی بودند که از این راه روزگار میگذراندند،مانند عروةبن ورد و ابو خراش(نک:ضیف،1/375).داستانهای عرب در باب این دزدان شاعر،از غنا و وسعت خیال بیبهره و بیشتر اغراقآمیز و سادهدلانه است.پیوسته چنان است که گویی یا این افسانهها را در توضیح شعری میساختهاند و یا اشعاری را برای آن افسانهها میپرداختهاند.شعر این شاعران،به صورت مکتبی خاص،در بیشتر کتابهای تاریخ ادبیات مورد بررسی قرار گرفتهاست(مثلا نک:خلیف،جم; حسنین،91 به بعد; ضیف،1/375 به بعد; به خصوص بلاشر،281). |
http://lib.eshia.ir/23022/5/2139
https://www.cgie.org.ir/fa/article/226464/%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%AE%D8%B1%D8%A7%D8%B4-%D9%87%D8%B0%D9%84%DB%8C