***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

########## بنام خدا ##########
#پایگاه جامع اطلاع رسانی در موضوعات زیر #
..... با سلام و تحیت .. و .. خوشامدگویی .....
*** برای یافتن مطالب مورد نظر : داخل "طبقه بندی موضوعی " یا " کلمات کلیدی"شوید. ویا کلمه موردنظر را در"جستجو" درج کنید.***

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

ابوخراش هذلی

شنبه, ۲۳ مرداد ۱۴۰۰، ۱۱:۱۷ ب.ظ

دکتر محمد علی لسانی فشارکی

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 2139
ابوخراش هذلی
جلد: 5
     
شماره مقاله:2139

ابوخراش هذلیخویلدبن مره(د ح 20 ق/641م)؛شاعر مخضرم(آنکه در دو عصر جاهلی و اسلامی زیسته باشد).وی از قبیله هذیل برخاسته و نیای او قرد بن معاویه را همان کسی می‌دانند که به سبب شرط معروفی که برای اسلام آوردن خود گذاشت،در امثال عرب شهرت یافت(ابن کلبی،1/506; ابن حزم،همانجا; زمخشری،1/23-24; ابن اثیر،5/179); اما با توجه به اینکه ابو خراش بیشتر عمر خود را در جاهلیت سپری کرده و در کهتسالی اسلام آورده است(صفدری،13/439)،بعید می‌نماید که پدربزرگ وی قردبن معاویه اسلام را درک کرده باشد.ابن کثیر(7/105)وی را ابو خراشه نامیده است و ظااهرا همین امر سبب اشتباه برخی از معاصران شده که با تردید وی را همان ابوخراشه خفاف بن ندبه دانسته‌اند(نک:مدرس،7/89-90).آگاهی ما از زندگی ابوخراش محدود به روایات اندکی است که بیش از همه منابع در اغانی (ابوالفرج،21/205-228)گرد آمده است،اما این داستانها،همه از قبیل روایات متشابه،تکراری و تقلیدی فراوانی است که درباره شاعران((صعولک))پرداخته است.((صعالیک))ویژگیهای مشترک و معینی دارند:دزدی و راهزنی و حمله به کاروانها و قبیله‌ها،خشونت و سنگدلی با دشمنان،مهربانی و یاری با همکیشان و تنگ‌دستان،بخشندگی گاه به گاه،نیروی بدنی شگفت‌آور،خاصه سرعت اعجاب‌انگیز در دویدن(چنانکه گفته‌اند ابوخراش از اسبان مسابقه پیشی می‌گرفت; صعلوکی دیگر تا گرسنه می‌شد،به دنبال آهویی می‌دوید و آن را صید می‌کرد،نک:ابوالفرج،21/207-208; خطیب تبریزی،1/326)،در بیابان زیستن و مطرود قبیله بودن و جز آن.این دزدان عیار عموما 3 طبقه بوده‌اند:یک دسته مردانی ناآآرام و کج‌رو بودند که قبیله آنان را از خود می‌راند،.مانند ابوالطمحان(ه م); دسته‌ای دیگر زادگان کنیزان سیاه‌پوست بودند که پدر به فرزندی نمی‌پذیرفت(مانند شفنری و تابط شرا); دسته سوم کسانی بودند که از این راه روزگار می‌گذراندند،مانند عروةبن ورد و ابو خراش(نک:ضیف،1/375).داستانهای عرب در باب این دزدان شاعر،از غنا و وسعت خیال بی‌بهره و بیشتر اغراق‌آمیز و ساده‌دلانه است.پیوسته چنان است که گویی یا این افسانه‌ها را در توضیح شعری می‌ساخته‌اند و یا اشعاری را برای آن افسانه‌ها می‌پرداخته‌اند.شعر این شاعران،به صورت مکتبی خاص،در بیشتر کتابهای تاریخ ادبیات مورد بررسی قرار گرفته‌است(مثلا نک:خلیف،جم; حسنین،91 به بعد; ضیف،1/375 به بعد; به خصوص بلاشر،281).
با توجه به آنچه گذشت،طبعا از زندگی جاهلی ابوخراش،چیزی جز مشتی افسانه به دست نمی‌آید.بر پایه این افسانه‌ها،وی به همراه 9 برادر دیگر که همه شاعر بوده‌اند،از راه ماجراجویی و راهزنی روزگار می‌گذرانده است(ابو الفرج،21/215; بصری،1/213-214; بلاشر،همانجا; ضیف،1/376; EI2 ).برادرانش هر یک به گونه‌ای در ماجراجویی‌ها و یورش به قبایل دیگر جان خود را از دست دادند(نک:مبرد،2/712; علی بن حمزه،141-142; ابوالفرج،21/245-217،225).ابوخراش به خونخواهی آنان برخاست و اشعاری در رثای آنان سرود.مجموع این اشعار به 45 بیت در 5 قطعه می‌رسد(نک:دیوان الهذلیین،2/116-125،157-159،ابوالفرج،21/216-220).اشعاری که مربوط به این دوره از زندگی اوست،علاوه بر رثا ،بیشتر در وصف دلاوریها،انتقام‌جوییها و جنگ و گریز هایش با افراد قبایل دیگر است(نک:دنباله مقاله).
گویند ابوخراش عمری طولانی یافت تا اسلام ر درک کرد،اما نمی‌دانیم چه وقت اسلام آورد.از اشعاری که در رثای دبیه،پرده‌دار بت عزی سروده،چنین بر‌می‌آید که وی در هر حال تا حدود سال 8 ق اسلام نیتورده بوده،چون پس از فتح مکه(8 ق)بود که خالد بن ولید به فرمان پیامبر(ص)روانه غطفان شد و بت عزی را شکست و دبیه را شکست(دیوان الهذلیین،2/155-156; واقدی،3/873; ابن اثیر،همانجا; قس:خطیب تبریزی،همانجا،که اسلام آوردن وی را در جتگ حنین دانسته است).
ابوخراش تا روزگار خلیفه دوم،عمر نیز زنده بود.اشعاری که از این بخش از زندگی او بر جای مانده،ابیاتی است خلاف به خلیفه که در آن از کهنسالی خود نالیده و از او خواسته است تا پسرش خراش را که به همراه سپاهیان اسلام در نواحی دوردست شام می‌جنگیده،نزد وی باز گرداند(دیوان الهذلیین،2/170-171; ابوالفرج،21/226-227; ابن حجر،1/148-149).اشعاری را نیز که در رثای پسر عمویش زهیر بن عجوة سروده(26 بیت در 2 قطعه)مربوط به همین بخش از زندگی اوست.زهیر در جنگ حنین(8 ق) به دست جمیل بن معمر به قتل رسید(دیوان الهذلیین،2/148-150،161-164; ابن هشام،4/114-116).ابوخراش در این اشعار (دیوان الهذلیین،2/150،بیت 11)از اینکه اسلام آزادیها و بی‌بندوباری‌های گذشته‌اش را محدود کرده،جسورانه زبان به گله گشوده است.
گشاده‌دستی و مهمان‌نوازی شاعر مورد ستایش بسیار قرار گرفته است،چندانکه به گفته‌ای سرانجام جان خود را بر سر آن باخت.به روایت ابوالفرج(21/227-228; قس:ابن قتیبه،2/554)شماری از حاجیان یمن بر او وارد شدند و او شبانگاه به قصد آوردن آب برای میهمانان خود خهرج شد،اما هنگاو بازگشت ماری او را گزید و کشت.وی در حالی که با مرگ دست به گریبان بود،در ضمن ابیاتی به این امر اشاره کرد.گویند خلیفه عمر از شنیدن خبر مرگ وی سخت اندوهگین شد و خون‌بهای وی را از آن حاجیان بازستاند(دیوان الهذلیین،1/171; ابوالفرج،21/228،ابن عبد البر،4/1639; ابن کثیر،همانجا).
اشعار ابو خراش خواه واقعی و خواه جعلی،ترسیمی از زندگی بیابانی است.وی-چننکه شیوه صعلوکان است-از همه قیدها و بندهای قبیله گریخته،زندگی فردی در بیابان را بر زندگی قبیله‌ای ترجیح می‌دهد و در اثر آن خلق‌و‌خوی خشن بیابانب می‌یابد و با الهام از مظاهر طبیعت همچون حیوانات وحشی بر فراز تپه‌ها و گذرگاهها و شکاف کوهها به کمین می‌نشیند((مرقبه)که در شعر صعلوکان دارای جایگاه ویژه‌ای است،هملن مفهوم را دارد،نک:185-187)،تا در فرصتی مناسب بر کاروان یا افراد قبیله‌ای حمله برد و غنیمتی فراچتگ آرد(دیوان الهذلیین،2/159-160) و آنگاه که توان رویارویی با خصم را ندارد،به یاری پاهای توانمند خود-که در همه اشعارش به آنها بالیده-از مهلکه می‌گریزد(همان،2/144،147-148).وی فراراز دشمن را نه تنها ننگ نمی‌شمارد که بدان افتخار نیز می‌کند(همان ،2/145; خلیف،212-213).تحمل گرسنگی برای او لذت بخش است و حتی به همسرش توصیه می‌کند تا هیچ غذایی برای فردا ذخیره نکند که توشه هر روز را باید همان روز فرا چنگ آورد و گرنه دهان از غذا خوردن فرو باید بست و جز آب هیچ نخورد(دیوان الهذلیین،2/125-127).او تنها هماورد خود را در دویدن ،شترمرغ،آهو و گورخر می‌داند (نک: 2/130=131،132،133،145،147،148،169; ابوالفرج،21/207; خلیف،43).به همین جهت است که راویان او را در شمار ((عدائین))آورده‌اند.
چنانکه اشاره شد ،این صعلوک جنگجوی خشن ،طبعا در عواطف لطیف انسانی و روح جوانمردی نیز کم مانند است.وی با اینکه خود بینوائی ژنده‌پوش است پیوسته دیگران را بر خود مقدم می‌دارد،چندانکه گرسنه می‌ماند تا شکم دیگری زا سیر کند(نک:دیوان الهذلیینؤ2/127-128،131،144،علی،2/613-614 گاه نیز به جانبداری از غلامی که به ناحق خونش را ریخته‌اند،مرثیه می‌سراید و به قاتلانش ناسزا می‌گوید(دیوان الهذلیین 2/164/166).
موضوع بیشتر اشعا ر ابوخراش ،به اقتضای روحیه ماجراجویی ،فخر و حماسه و شرح دلاوریها و جنگاوریهای اوست.پس ار آن ،مرثیه بیشترین حجم اشعارش را تشکیل می‌دهد که مجموع آن به 98 بیت می‌رسد:41بیت در رثای برادرانش،4 بیت در رثای دبیه،26 بیت در رثای زهیر بن عجوهو 27 بیت در رثای خالد بن زهیر(همان 2/116-125،148-150،151-153،154-156،157-158،161-164)مراثی او از چنان شهرتی برخوردار بوده که تا مدتها در مجالس ادبی خلفا و بزرگان دربار بر سر زبانها بوده(نک:ابوالفرج،5/401-402)و قصیده وی در رثای برادر عروه به عنوان یکی از مرثیه‌های معروف عرب شهرت یافته است و ابو تمام آن را در جنگ خود حماسه در آغاز باب((مراثی)) نهاده(1/326-327) و مبرد نیز آن را آورده است(3/1377).
وصف مظاهر طبیعت از جمله صحرای تفتیده،حیوانات وحشی،طلوع و غروب خورشید،روزهای داغ،شبهای تاریک و بارانی و سرما و گرما در اشعار او جایگاه خاص دارد(نک:دیوان الهذلیین،2/117،119،122،130،131،133; خلیف،280).بسیاری از منتقدان عرب به ابیاتی از شعر وی عنوان بهترین سروده داده‌اند(نک:جاحظ1/140; ابوهلال عسگری،1/172; ابن عبدالبر،4/1638،خالدیین،1/172-174).از همین رو سروده‌های او مورد استشهاد بسیاری از نویسندگان بوده چون مبرد(1/220،3/1444)،خالدیینـ1/172،179)،حصری(3/759)،بصری(1/211-214)،سیوطی(421-422)،بغدادی(1/211،2/316-317)و دیگران قرار گرفته است.
در هیچ یک از قطعات منسوب به او تغزلی موجود نیست و نمی‌دانلم آیا این مقدمه‌ها از بین رفته است و یا آن قطعات از آغاز بدون نسبت بوده است(نک:ابو الفرج،21/208-209،جم).
ابوخراش دیوانی داشته که از دست رفته است(حاجی خلیفه،1/771)و اینک شماری از اشعار وی(مجموع209بیت در 22قطعه)از طریق منابعی همچون دیوان الهذلیین به دست ما رسیده است که باید به کمک منابع دیگری چون ابوالفرج(21/216-217)،تکمیل گردد.نخست بار یوزف هل اشعار او را ضمن مجموعه اشعار الهذلیین در لایپزیگ(1933 م)منتشر ساخته است
مآخذ:ابن اثیر،علی بن محمد،اسد الغابة،بیروت،1377 ق; ابن حجر عسقلانی،احمد بن علی،الاصابة فی تمییز الصحابة،قاهره،دارالکتب:ابن حزم،علی بن احمد،جمهرةانساب العرب،بیروت،1403 ق/1983 م; ابن عبد البر،یوسف بن عبدالله،الاستیعاب،به کوشش علی محمد بجاوی،قاهره،مکتبة نهضة مصر،ابن قتیبه،عبدالله بن مسلم،الشعر و الشعراء،بیروت،1964 م; ابن کثیر،البدایة;ابن کلبی،هشام بن محمد،جمهرة النسب،به کوشش عبدالستار احمد فراج و عمر خلیفة،کویت،1403 ق/1983 م; ابن هشام،السیرة النوبی‌ـة، به کوشش مصطفی سقا و دیگران، بیروت، داراحیاء التراث العربی؛ ابو تمام،‌ حبیب بن اوس، دیوان الحماس‌ـة، شرح خطیب تبریزی، دمشق، مکتب‌ـة النوری؛ ابو الفرج اصفهانی، الاغانی، به کوشش عبدالکریم ابراهیم غرباوی و محمود محمد عنیم، قاهره 1393 ق /1973 م؛ ابوهلال عسکری، حسن بن عبدالله، دیوان المعانی، به کوشش احمد سلیمان معروف، دمشق، منشورات وزارة الثقافه؛ ایوبی، یاسین، معجم الشعراء فی لسان العرب، بیرون، 1987 م؛ بصری، علی، الحماسه البصریه، حیدرآباد دکن، 1383 ق/1964 م؛ بغدادی، عبدالقادر بن عمر، خزان‌ـة الادب، بیروت، 1299 ق؛ جاحظ، عمروبن بحر، البیان و التبیین، به کوشش حسن سندویی، قاهره، 1351 ق/1932 م؛ حاجی خلیفه، کشف؛ حسنین، حنفی، الشعر الجاهلی، قاهره، 1971 م؛ حصری قیروانی، ابراهیم بن علی، زهر الآداب، به کوشش زکی مبارک و محمد محی الدین عبد الحمید، قاهره، 1373 ق/1953 م؛ خالدیین، محمد بن هاشم و سعید بن هاشم، الاشباه و النظائر، به کوشش سید محمد یوسف، قاهره، 1958 م؛ خطیب تبریزی، شرح دیوان الحماس‌ـة (نک‌ : هم‌، ابو تمام)؛ خلیف، یوسف، الشعراء الصعالیک فی العصر الجاهلی، قاهره 1959 م؛ دیوان الهذلیین، قاهره، 1367 ق/1948 م؛ زمخشری، محمود بن عمر، المستقصی فی المثال العرب، بیروت، 1367 ق/1977 م؛ سیوطی، شرح شواهد المغنی، به کوشش محمد بن محمود الشنقیطی، دمشق، 1386 ق/1966 م؛ صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، بیروت، 1404 ق/1984م؛ ضیف، شوقی، العصر الجاهلی، قاهره، 1960 م؛ علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت، 1972 م؛ علی بن حمزه «التنبیهات»، همراه المنقوص والممدود فرّاء، به کوشش عبدالعزیز میمنی، قاهره 1387 ق/1967 م؛ مبرد، محمد بن یزید، الکامل، به کوشش محمد احمد دالی، بیروت، 1406 ق/ 1986 م؛ مدرس، محمد علی، ریحان‌ـة الادب، تبریز، 1346 ش؛ واقدی، محمد بن عمر المغازی، به کوشش ما رسدن جونز، لندن، 1966 م؛ نیز:
Blachere, R.,Histoire de la litterature arabe, Paris, 1964; EI2.
محمد علی لسانی فشارکی

 

 

 

http://lib.eshia.ir/23022/5/2139

 

https://www.cgie.org.ir/fa/article/226464/%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%AE%D8%B1%D8%A7%D8%B4-%D9%87%D8%B0%D9%84%DB%8C

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۵/۲۳