شهید مرتضی غلامی فشارکی
پنجشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۷، ۱۲:۵۰ ب.ظ
منبع : کتاب گنجینه معارف شهدای فشارکی(سفارشها و نواهای آسمانیان) ، ستاد یادواره شهدا ، دکتر سیدجواد هاشمی فشارکی ، انتشارات وانیا ، 1397، ص 292 و 293
شهید غلامی فشارکی، مرتضی
نام پدر: رضا تاریخ تولد: 30/4/1346 تاریخ شهادت: 10/6/1365
- زندگینامه:
- شهید مرتضی غلامی فشارکی در سیام تیرماه 1346 در خانوادهای مذهبی در اصفهان به دنیا آمد. پدرش آقا رضا و مادرش اشرف خانم نام داشت. مرتضی موقعی که به دنیا آمد بعد از سه روز تب کرد و کسی فکر نمیکرد زنده بماند او را به چند دکتر بردند ولی حال خوبی نداشت، ولی صبح روز بعد ناگهان چشمهایش را باز کرد و بهبودی کامل پیدا نمود. تا کلاس دوم ابتدایی در اصفهان و کلاس سوم تا پنجم ابتدایی را در روستای فشارک در دبستان حافظ فشارک گذارند. و برای ادامه تحصیل در مقطع راهنمایی مجدداً به اصفهان بازگشت. دوران دبیرستان را در دبیرستان شهدای ادب در رشته ریاضی فیزیک تا مقطع سوم دبیرستان با موفقیت به پایان رسانید.
- مرتضی غلامی بعد از انقلاب در زمان جنگ تحمیلی در بسیج فعالیت میکرد. وی خیلی خوش اخلاق بود. و عصبانی نمیشد. و با دیگران برخورد صمیمی داشت. او خیلی به تمیزی و نظافت و کار و فعالیت اهمیت زیادی میداد. و به دلیل محصل بودن در تابستانها مشغول کارگاه فلزکاری میشد. وی خیلی مهربان و دلسوز و نسبت به خواهران بزرگش خیلی ارادت داشت. خواهر بزرگ شهید میگوید: من با شهید در دوران دبیرستان در یک مقطع تحصیلی درس میخواندیم و با هم خیلی صمیمی بودیم من بعضی مواقع به او میگفتم مرتضی به جبهه برو و راه برادر اسیرت را ادامه بده شهید میگفت: من حالا میخواهم درس بخوانم و به جبهه نمیروم تا اینکه یک دفعه شهید نظرش عوض شد. و آنقدر عجله برای رفتن به جبهه داشت که حتی با توجه به علاقهای که به من داشت برای عروسی من نماند. و راهی جبهه شد.
- مرتضی تابستان 1365 به عضویت بسیج لشکر امام حسین(ع) در آمد و 40 روز در پادگان آموزش دید. و سپس راهی جبهههای نبرد حق علیه باطل شد. مادرش میگوید:" وقتی شهید راهی جبهه بود برای بدرقه به دنبال او میرفتم. مرتضی وقتی میخواست راهی شود، چند بار سرش را برگرداند. و به من نگاه کرد. من در همان لحظه حس کردم فرزندم شهید میشود". شب قبل از اینکه مرتضی شهید شود، پدر شهید خواب میبیند "رفتهام به کربلا و امام خمینی(ره) در کربلا هستند. و من جلو رفتم و دست امام را میخواستم ببوسم، که امام نگذاشتند. ناگهان از خواب بیدار شدم. وقتی خواب را برای خانواده تعریف کردم گفتند مرتضی شهید میشود. و اتفاقاً همان روز شهید شده بود. مادر شهید نقل می کند:"موقعی که شهید به جبهه رفت، در خواب دیدم، امام یک سکه بیست تومانی به من داد. و فرمود: "صبر کن.". مادر شهید میگوید:" همه لحظات میگفتم مرتضی شهید میشود. تا اینکه یک شب خواب دیدم مرتضی با لباس سربازی به خانه مان آمده و صورتش خیلی سرد بود. وقتی آمدم او را ببوسم او نگذاشت. و از خواب بیدار شدم"
- و پس از یکماه حضوردر جبهه در دهم شهریور سال 1365 در منطقه عملیاتی فاو بر اثر اصابت خمپاره به درجه رفیع شهادت نائل گردید. 15 روز بعد از عروسی خواهرش خبر شهادت شهید را به خانواده دادند، در حالی که برادر بزرگش احمد غلامی در اسارت بهسر میبرد. مزار این شهید درگلستان شهدای اصفهان قرار دارد.
بخشی از وصیت نامه شهید :
کتاب گنجینه معارف شهدای فشارکی(سفارشها و نواهای آسمانیان) ، ستاد یادواره شهدا ، دکتر سیدجواد هاشمی فشارکی ، انتشارات وانیا ، 1397، ص 437
- ای خوشا با فرق خونین در لقاء یار رفتن
- سر جدا پیکر جدا در محفل دلدار رفتن
- امام را تنها نگذارید.
- شهدای 19 ساله فشارکی ها : 7شهیدمی باشند - شهید رضا احمدی فشارکی - شهید مرتضی غلامی فشارکی – شهید مجید محمدی فشارکی – شهید مجید مطلبی فشارکی – شهید محمد مطلبی فشارکی – شهید مرتضی مطلبی فشارکی - شهید مرتضی نقیان فشارکی
منبع : کتاب گنجینه معارف شهدای فشارکی(سفارشها و نواهای آسمانیان) ، ستاد یادواره شهدا ، دکتر سیدجواد هاشمی فشارکی ، انتشارات وانیا ، 1397، ص 37
۹۷/۰۷/۰۵