بررسی نقد کتاب آموزه های قرآن کریم و آزموده های ما در نظام تحصیلی
دوشنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۷، ۰۲:۴۱ ق.ظ
با حضور دکترلسانی فشارکی استاد برجسته حوزه علوم قرآن و حدیث
بررسی نقد کتاب آموزه های قرآن کریم و آزموده های ما در نظام تحصیلی
تاریخ:
۱۳۹۷/۱۱/۰۸
تعداد بازدید:
۲۴
https://pqe.iau.ir/Index.aspx?Page_=dorsaetoolsenews&PageID=24837&PageIDF=0&lang=1&tempname=tmpquranetrat&sub=48&printpage=true&BlockName=tool_dorsaetoolsenews_sample_tmpquranetrat_block3057&order=printskin&isPopUp=false
جلسه نقد و بررسی کتاب «آموزههای قرآن کریم و آزمودههای ما در نظام تحصیلی» با حضور دکترلسانی فشارکی استاد برجسته حوزه علوم قرآن و حدیث، دکتر طالب تاش رئیس پژوهشکده قرآن و عترت دانشگاه
آزاد اسلامی، دکتر مهدوی نور به عنوان منتقد اثر و نویسنده کتاب دکتر امیر محمود کاشفی و جمعی از استادان و صاحب نظران حوزه علوم قرآن و حدیث در محل معاونت پژوهشی شورای عالی قرآن برگزار شد.
در این جلسه، پس از تلاوت آیاتی از قرآن کریم دکتر طالب تاش به معرفی کتاب پرداخت و اطلاعات جامعی از این کتاب ارائه کرد. سپس در ادامه جلسه آقای دکتر مهدوی نور به عنوان منتقد این اثر به ذکر
محاسن و ضعف های کتاب پرداخت و در ادامه این رویداد علمی آقای دکتر لسانی فشارکی نیز سخنان خود را در این خصوص بیان کرد.
طالب تاش در معرفی کتاب آموزه های قرآن و آزموده های ما در نظام تحصیلی ابتدا به معرفی مشخصات ظاهری کتاب پرداخت و یادآوری کرد که این کتاب هفت مقدمه کوتاه دارد و در ادامه به بیان پنج اشاره
پرداخته که شامل: درآمد، علوم در قرآن، مفروضات و مقدمات، مبانی و موادّ آموزه ها، تذکّر و تتمیم است.
وی سپس به معرفی محتوایی کتاب پرداخت و گفت:
نویسنده در این بخش با قرار دادن تصویری از کتب درسی دانش آموزان از ابتدائی تا متوسطه و در کنار آن تصویری از کتاب های آموزش قرآن نمایشی از آموزش حدّ اقلی قرآن و حدّ اکثری علوم دیگر ارائه کرده است.
نویسنده با آوردن عنوان "تاریخ" معتقد است که دانش آموزان نزدیک به هزار صفحه مطلب تاریخی بعضاً غیر مستند می خواند که ترکیبی از واقعیات و موهومات است؛ بعضاً توسط غربی ها طراحی شده،
و در نتیجه تقریباً هیچ عبرتی در خواندن این متون حاصل نمی شود.
ایشان سپس به درس زبان انگلیسی پرداخته و معتقد است این آموزش در ایران کمترین بازدهی دارد که دلیلش اصالت فرهنگی ایرانیان است. وی همچنین معتقد است زبان انگلیسی زبانی کم مایه و
ابتدائی است. وی به تقبیح عمل ایرانیانی می پردازد که بر آموزش زبان انگلیسی توسط فرزندانشان اصرار می ورزند. ایشان معتقد است این آموزش سبب کاهش یادگیری دو زبان حائز اهمیت یعنی
عربی و فارسی شده است. ایشان در مورد دروس دیگر نیز به خشک بودن و کم فایده بودن دروس معتقد است.
بحث بعدی ایشان مسأله عرف جهانی پیشرفت است. وی معتقد است به بهانه عرف جهانی پیشرفت دانش آموزان را در دام برخی دروس کاذب و زائد انداخته اند که نتیجه اش تغییر سبک زندگی
مسلمانان و وابسته کردن آن ها به کارخانجات است که دو شاخصه دارد: وارداتی بودن و مصادره نیروی کار مسلمانان.
ایشان معتقد است غرب با استفاده از تزیین شیطانی، الگوی پیشرفت غربی را زیبا و دلفریب جلوه می دهد و در مقابل خصوصیت عقب افتادگی و توسعه نایافتگی را از طریق نکبت بار جلوه دادن
وضعیت مسلمانان، به آنها تلقین می کند.
تشتّت و تفاوت در رژیم درسی
علوم متداول(تجربی) از افاده احکام جامع برای حیات متعالی انسان عاجزند
اسلامیزه کردن علم: وی معتقد است این نظریه که می گوید باید علوم را با پیوند دادن به اسم خدا اسلامی کنیم و می گویند: اسلام با علم منافات ندارد و یا اصولاً علم غیر اسلامی نداریم؛
نظریه ای انحرافی است. زیرا منظور از علم اسلامی، تنها علومی است که مستقیم از قرآن و سنت و عترت استخراج شده باشد.
وی معتقد به جایگزینی درس قرآن است. ایشان معتقد است که علوم تجربی به پست ترین درجه زندگی می پردازد؛ در حالی که قرآن عهده دار همه مراتب زندگی اعم از ظاهر و باطن و ملک و ملکوت است.
ایشان بر این باور است که قرآن متن درسی است نه حاشیه لذا معتقد است که قال های درسی موجود باید کسته شود و محتواهای قرآنی جایگزین آن ها شود.
ایشان در خصوص نگاه قرآن به علم بر این عقیده است که قرآن در بردارنده تمام علومی است که انسان توانایی حمل آن ها را دارد و چون این علوم من لدنّ حکیم خبیر است انسان را به سرچشمه
حیات و مبدأ خلقت رهنمون می سازد. لذا قرآن در بردارنده محتوایی کامل و تامّ از علومی است که می تواند محتوای دروس را به خود اختصاص دهد.
طالب تاش یادآوری کرد که نویسنده معتقد است خداوند شخصیت انسان را به گونه ای خلق کرده که در دوره نوجوانی و جوانی می تواند محتوای علوم قرآن را درک کند و آن را با گوشت و خون خود
عجین سازد. و از طرفی قرآن هم این ویژگی را درد که در وجود جوانان محقق شود. البته این مهم با زمینه سازی برای انشس جوانان با قرآن فراهم می آید. علوم فراگیر در قرآن، علومی دور از دسترس
و علوم غریبه نیست؛ هر کس با قلب سلیم و حالتی شیداگونه به قرآن روی آورد و پیش از آن از علوم دیگر رها شده باشد و به قول خداوند اعتماد کند می تواند از دانش گسترده قرآنی بهره مند گردد
طالب تاش نظر نویسنده در خصوص لزوم شکستن قالب های درسی موجود را اینگونه بیان کرد: قالب هایی که هم اکنون محتوای دروس در آن ریخته شده، ظروفی فریبنده اند؛ در نتیجه محتوای علوم
ظنّی را جذاب کرده است. این در حالی است که محتوای علوم قرآنی در سطوح علوم الیقین، عین الیقین و حق الیقین است. بنابراین باید قالب ها را تغییر دهیم تا محتوای دروس تغییر کند. ایشان می گوید:
شهادت و غیب دو روی یک سکه اند که هر دو با هم می توانند دانش حقیقی را در دسترس انسان قرار دهند. این در حالی است که عده ای با انکار عالم غیب، خود را در پیچ و خم بی سرانجام ظواهر گرفتار
کرده اند. و عده ای با اعتقاد به غیب، راه هر گونه تلاش و سوال و جواب را بر خود بسته است.
طالب تاش یادآوری کرد که اشاره سوم به بحث هایی با عناوین قرآن، تبیان لکلّ شیء؛ حق بودن قرآن و دور بودن از مجاز و کذب؛ قرآن عربی برای امّ القری؛ ترتیل قرآن؛ و عدم اختلاف در قرآن؛ پرداخته است.
طالب تاش گفت: در خصوص قرآن، تبیان لکلّ شیء ایشان معتقد است که قرآن در بردارنده هر شیء است. و البته شیئیت در قرآن از جایگاه ویژه ای برخوردار است و هر پدیده ای شیئ نامیده نمی شود.
لذا برای اینکه یک پدیده در این گزاره قرآنی بگنجد و شیئیت داشته باشد دو شرط لازم است: الف: خزانه آن در ملکوت عالم نزد خدا موجود باشد: (حجر، ۲۱). ب: هر شیء نامی دارد که موکول به انزال سلطان
از سوی حق تعالی است: (نجم، ۲۳). منظور این است که بسیاری از مظاهر دلفریب روزگار از مقوله شیء نیست؛ بلکه از مقوله سراب است و اصالت ندارد. طالب تاش ادامه داد: در خصوص اینکه قرآن تبیین
یعنی بیان کننده هر چیزی است ایشان به دنبال این است تا روشن کند که منظور از بیان چیست؟ وی معتقد است بیان، طبق آیه۴ سوره الرحمن همان چیزی است که تنها به انسان، یعنی نسل آدم تعلیم
شده است و بقیه نسلها از آن محرومند، هر چند با منطق با یکدیگر سخن می گویند که البته میان انسان و برخی موجودات دیگر مثل پرندگان مشترک است. بر خلاف آنچه فلاسفه گفته اند بر اساس آیات
وجه ممیزه انسان نطق نیست بلکه بیان است. و البته آموزش بیان به مقدماتی مانند طهارت، تقوا، اصمات، استماع، تعقل، تفقه ، صبر و شکر لازم است. طالب تاش سپس به بحثی راجع حق بودن قرآن
و دور بودن از مجاز و کذب پرداخت که نویسنده به آن ملزم است. نویسنده معتقد است قرآن حقّ است؛ در نتیجه تمام عبارت های آن نیز از نوع حقیقت است و از هر گونه مجاز لغوی و عقلی فارغ است؛
و همین است فرق میان قرآن و غیر قرآن از شعر و تخیّل. وی ادعای خود را منطبق بر مکتبی می داند که معتقد است الفاظ قرآن از چنان ظرفیتی برخوردارند ک از لابسه تخیل و مجاز مبرّا هستند؛ زیرا دلالت
الفاظ بر روح معانی است و در نتیجه بر همه اجسامی که دارای آن روح معانی هستند دلالت می کند. و به این ترتیب دلالت حقیقی آن بر یک جسم، مانع از دلالت آن بر جسمی دیگر از همان معنا نمی شود.
وی در پاسخ به این سؤال احتمالی که ممکن است گفته شود این قاعده در تمام متون جاری و ساری است معتقد است اعجاز قرآن در این است که قرآن، الفاظ را در موضعی استعمال میس کند که مخاطب
را به روح کامل معنا دلالت می کند اما متون دیگر در گونه ای از معنای استعمال می کنند که آلوده به شوائب و قیود هستند. در حقیقت الفاظ قرآن به دایره کامل روح معانی دلالت می کند که هم محدوده معنای
حقیقی و هم محدوده آنچه ما از آن به معنای مجازی تعبیر می کنیم را در بر می گیرد اما متون دیگر، الفاظش یا در معنای حقیقی و یا در معنای مجازی استعمال می شود. مثالش آیاتی است که احیاناً یک بار
فعالی را به خدا و یک بار به غیر خدا نسبت می دهد.
طالب تاش یادآوری کرد که نویسنده در خصوص عربی بودن قرآن و ارتباط آن با امّ القری
معتقد است قرآن صراحت دارد که برای انذار امّ القری و کسانی نازل شده که حول آن قرار دارند(شوری، ۷). قرآن، یک مرتبه تنزیلی دارد و یک مرتبه تأویلی. این آیات نیز از این قاعده مستثنی نیست. مرتبه
تنزیلی آیات مربوط به دوره خاتم الانبیاء و خاتم الاوصیاء هست. و مرتبه تأویلی اش مربوط به فاصله بین این دو دوره یعنی دوره ائمه هدی است. بنابراین در عصر خاتم الانبیاء و خاتم الاوصیاء، قری در مرتبه
تنزیلی خود محقق است که شامل رسول الله یا خانم الاوصیاء است و امّ القری در عصر رسول الله مکه است و در عصر خاتم الاوصیاء نیز دوباره به مکه برمی گردد. امّا بر اساس روایات رسیده در فاصله بین
این دو حکوم
ت، امّ القری و من حولها از دایره تنزیلی خود خارج می شود و در ساحت تأویلی اش معنا می شود. کما اینکه هم اکنون می بینیم که اعراب بخصوص عربستان که مکه در آن است از چه وضعیتی برخوردارند
و نمی توانند مصداق قری و ام القری باشند. روایات ائمه علیهم السلام حاکی از این است که قری همان ائمه علیهم السلام و من حولها، شیعیان آن ها هستند. به تعبیری دیگر در فاصله این دو حکومت،
از آنجا که شیعیان در ایران متمرکز هستند و این کشور شیعی در پذیرایی از امام زادگان و ذریه رسول خدا ممتاز است و حرم اهل بیت علیهم السلام بشمار می آید؛ مصداق امّ القرای اسلامی در عصر غیبت
است. و همینطور می توان گفت امروزه نیز عصر تأویلی عربی مبین است و زبان فارسی از جهت قرابت، نزدیک ترین زبان به زبان قرآن است و مصداق قرآنی زبان عربی مبین و همان لسان قوم پیامبر بشمار
می آید. در ضمن اگر گفته شود این بیان، یعنی خارج کردن الفاظ از محدوده معنایی خود؛ پاسخ می دهیم که اولاً این بیان مبتنی بر روایات اهل بیت علیهم السلام است. ثانیاً از نوع دلالت الفاظ
بر روح معانی است(ص۵۴تا۵۹). طالب تاش گفت: یکی دیگر از بحث های ایشان تناسب زبان قرآن با امیّت است. تصریح بر امیّت قرآن به عنوان محل انذار دلالت بر این دارد که از زبان قرآن گریزی نیست. در
حقیقت همه راه های حق به شریعت رسول اکرم ختم می شود. و کسی که وارد این آیین می شود باید به احکام و فروع آن عمل کند. عمل به احکام اسلام، نوعی وارد دایره عربیّت شدن است. قرآن
عربی را باید بخواند. نمازش به عربی است. به طواف مکه می رود و چون بر می گردد در هر کجا که باشد باید پیوسته روی خود را به سوی مکه بدارد. و این یعنی وارد در جرگه عربیت شدن برای درک اسرار
و رموز دین و قرآن.
نویسنده در خصوص ترتیل قرآن معتقد است که خداوند قرآن را ترتیل کرده و به پیامبر نیز فرمان ترتیل قرآن داده است. ترتیل خداوند یعنی پیوند معانی در آیات و سور و القاء روح واحد بر کل آیات پس از تفریق
و تفصیل آن ها. و ترتیل رسول اکرم یعنی محقق شدن به روح کلی که بر آیات حاکم است به گونه ای که دریافت کننده وحی در حالی که آیات را به تفصیل تلقّی کرده و قرائت می کند با ترتیل از آن ظاهر
متفرق عبور می کند و به روح کلی منسجم و منتظم حاکم بر آیات دست می یابد. ایشان بر لزوم فراگیری ترتیل قرآن به عنوان پایه درسی تأکید دارد و معتقد است برای دریافت روح پیام های قرآن،
ترتیل قرآن لازم است تا بتوان آیات متفرق را به وحدت رساند و از این طریق به روح واحدی که بر آیات به ظاهر متفرق حاکم است دست یافت. از نظر نویسنده ترتیل چند مؤلفه و لوازم دارد: یک: خوانش.
ترتیل خوانش نیست اما خوانش از لوازم ترتیل است.
دو: تلاوت صحیح که همراه با مختصات نغمه ای. مختصات نغمه ای موکول به اجرای مقامات لحنی مشهور است به گونه ای که پیوند نغمه ای مندرج در مقامات مراعات شود. و البته این بحث ربطی به مسأله
موسیقی ندارد تا مشمول حلال و حرام شود؛ زیرا مبتنی بر طبیعت انسانی است.
سه: عدم خروج صوتی یعنی صدای قای نباید از خط سیر خود خارج شود.
نویسنده در خصوص عدم اختلاف در قرآن و مسأله تدبّر معتقد است یکی از جلوه های اعجاز قرآن عدم اختلاف در آن است؛ به این معنا که هیچ عنصری از قرآن در مخالفت با عنصر دیگر نیست و همگی در
نهایت تلائم و تأیید یکدیگرند. این وضعیت قرآن را از راه تدبّر می توان دریافت و هر چه انسان بیشتر تدبر کند به انسجام و یکدستی قرآن بیشتر متفطّن می شودو به جایی می رسد که به راحتی می فهمد
که تنظیم این نظام از عهده بشر خارج است. معنای عدم اختلاف این است که اولاً آیات در دلالت بر مدلول کاملاً مصاب هستند و لفظ بر معنی انطباق کامل دارد. ثانیاً هیچ اختلافی و تشتّتی در معانی
و مرادات به چشم نمی خورد. تدبّر در قرآن زمینه ای بر فهم حقایق پنهان و رفع اختلافات ظاهری در قرآن. ایشان با آوردن مقال هایی از جمله بحثی با عنوان: خروج یا اخراج پیامبر از مکه؟ تدکید می کند
که براساس تصریح آیات، کفار پیامبر را اخراج کردند و در حقیقت پیامبر به دلخواه خود از مکه خارج نشد. سرّ جریان لیله المبیت هم از همین مسأله قابل فهم است. از آنجا که طبق آیه ۳۳ انفال تا زمانی
که پیامبر در میان قومش حضور دارد عذابی نازل نمی شود پیامبر به هر دلیلی نمی خواست عذاب بر آنها نازل شود. برای اینکه مسأله اخراج سبب نزول عذاب نشود تدبیر کرد و فردی از اهل خویش را در
جای خود قرار داد
نویسنده در در بحث مربوط به علم و ارتباط آن با قرآن به تفاوت میان ساینس به مثابه دانش بشری با علوم و ادراکات فرا تجربی پیامبران و بخصوص پیامبر رحمت و پیروان ایشان در ادراکات و اذواق و مواجید معرفتی پرداخته است. ایشان توضیح می دهند که علم به معنای ساینس، از میان واقعیات و حقائق هستی، تنها به پایین ترین مرتبه هستی یعنی پدیده های طبیعی و آن هم تنها در محدوده ظاهر این پدیده ها نظر می کند لذا دریافت های تجربی اولاً قطعیت ندارد و به علم الیقین نمی رسد ثانیاً در میان عالمان اختلاف بسیار است؛ این در حالی است که دریافت حقیقت محصور در ساینس نیست؛ لذا اصحاب دین یعنی پیامبران الهی نه از راه ساینس که از راه شهود اولاً تنها به پدیده های طبیعی نمی پردازند بلکه به تمام عوالم را مورد توجه قرار می دهند ثانیاً تمام جوانب موجودات را می بینند در نتیجه در دانش، خودشان و پیروانشان که از آنها تبعیت می کنند را به علم الیقین و عین الیقین و نهایتاً حق الیقین می رسانند. ثالثاً هیچ اختلافی میان دریافت های آن ها وجود ندارد. ایشان در ادامه بیان می کنند که خداوند از یک سو زمینه های ادراکی متعدّدی در وجود بشر نهاده است و از سوی دیگر مدرَکات انسان نیز دایره های وسیع و گسترده دارد که بسیار گسترده تر از دایره مدرَکات ستینس ات. وی ۵۴ مورد را بصورت ترکیبی از زمینه های درونی و همینطور مدرَکات را به عنوان زمینه و قوای مختلف انسان آورده که قرآن آنها را تبیین کرده است.
طالب تاش با معرفی اشاره چهارم کتاب پرداخت که شامی مبانی و مواد آموزه ها می شود: نویسنده در این اشاره سعی کرده است مسائلی را که قرآن به تبیین آن پرداخته است به عنوان مواد درسی برای سطوح مختلف تحصیلی طراحی کند تا زمینه و زیربنایی برای دروس جدید و جایگزین دروس فعالی فراهم آید. وی معتقد است که دروس فعلی، دانشی را القا می کند و سبک معیشتی را ارائه می کند که در فرهنگ غرب شکل گرفته است. ایشان تأکید دارد که متولیان تعلیم و تربیت لازم است که در معرفی سازمان های مخوف به اصطلاح بین المللی و نحوه ولوج آن ها در زندگی انسان ها تلاش کنند. وی موادّ زیر را به منزله محتوای درسی از قرآن برداشت کرده و البته برای هریک توضیحاتی هم دارد:
انسان شناسی و جنّ شناسی
شناخت روابط میان انس و جنّ که بر پایه استکثار، استمتاع و اعاذه استوار است.
راه های سیطره و سلطان شیطان و سیره او در برخورد با آدمیان
توضیح سه محور فوق: ایشان در خصوص انسان شناسی و جن شناسی قرآنی به چند مسأله رسیده است:
انسان در آیات به عنوان بنی آدم تعریف شده است. بنابراین نسل انسان ها همان ذریّه و فرزندان آدم علیه السلام هستند.
دلیلی در دست نیست که آدم نخستین موجود دو پا باشد. بلکه یافته ها حاکی از این است که موجودات دو پا قبل از انسان هم بر روی زمین زیست می کرده اند و بعد از خلقت آدم هم در میان انسان ها زندگی می کرده اند.
درست است که شیطان و جنّ به بیان قرآن از جنس آتش است امّا تصوری که ما از جنّ داریم و گمان می کنیم که هم اکنون هم در شکل پاره ای از آتش و یا به شکل موجودات بسیار ریزی هستند تصور درستی نیست. گفتمان قرآن در خصوص جنّ حاکی از این است که با انسان ها گفتگو می کنند؛ انسان ها را تحریک می کنند؛ با انسان ها مراوده دارند؛ انسان ها را وسوسه می کنند؛ نقشه های خود را از طریق انسان ها پیاده سازی می کنند؛ قرین و همنشین و همراه انسان ها هستند؛ در معاملات و داد و ستدهای انسان ها دخالت می کنند و ده ها اشاره قرآنی دیگر که نشان می دهد از جهات ظاهری شباهت بسیاری با انسان ها دارند.
با این توصیف از آیات برداشت می شود که پیوسته دو گروه انسان ها و اجنّه بصورت تداخلی بر روی زمین زندگی می کرده اند.
برخی از گروه ها و انسان هایی که بر روی زمین زندگی می کنند و ما تصور می کنیم بنی آدم هستند از نسل آدم نیستند و از نسل جنّ هستند.
زمین شناسی به عنوان محلّ سکونت آدم و ذریّه اش
نویسنده در بحث زمین شناسی معتقد است:
باید به مسأله ای مهم تر از اینکه کره ای خاکی است که خصوصیاتی مانند مدوّر بودن و یا چرخش دارد در خصوص زمین اندیشید. این مسأله در بحث گردش شب و روز جایگاه خود را پیدا می کند.
در خصوص زمین شناسی آنچه مهم است اینکه زمین در قرآن به عنوان محل سکونت آدم و فرزندانش چه در هنگام حضور در جنّت و چه پس از هبوط مطرح است.
شناخت زمین از این جهت سبب می شود بسیاری از رویکردهای جدید بشر در مسأله کوچ از مناطق فلسطین و شامات و عربستان و ایران و دیگر بلاد اسلامی به سوی سرزمین فرنگ روشن خواهد شد.
از نظر ایشان زمین بر اساس آیات ادنی و اقصی دارد. ادنای زمین، ارض معهودی است که نشان می دهد تمام گستره زمین و همینطور انواع آن را در بر نمی گیرد. جنس این زمین از تراب است که به طور خاصّ در موقعیتی قرار دارد که نشانی بهشت ابوالبشر و نشانی از بهشت موعود در آن است. این سرزمین اصیل بنی آدم است. لکن دیگر انواع زمین از غیر تراب و از چیزی مثل گدازه های آتشفشان تکوّن یافته است.
یهودیان بخوبی به شناخت این نوع از زمین دست یافته اند و می دانند که محدوده این سرزمین از کجا تا کجاست و سخت در اندیشه تصرف آن هستند.
خود ساکنان این سرزمین به شناخت درستی از جای گاه والای خود نرسیده اند. خودباختگی ساکنان سرزمین های اصیل باعث شده اهالی سرزمین انگلیس یعنی همان نژاد آنگلو ساکسن در سال ۱۸۸۴ کاری کنند که طپش قلب زمین، تیک تاک ساعت آنها بشود در حالی که از ۲۴ نصف النهار زمین تنها آن نصف النهاری که از مکه مکرمه می گذرد با شمال مغناطیسی منطبق است و نصف النهار گرینویچ یک اعتبار غیر دقیق و غیر معتبر است.
نویسنده در ادامه به بحث سبک شناسی زندگی مبتنی بر حیات طیّبه پرداخته است. وی در این بخش به چند مسأله توجه کرده است:
فقه تنها عهده دار حلال و حرام ظاهری نیست؛ بلکه باید طیّبِ حیات را هم از قرآن و حدیث استخراج کند و در اختیار انسان ها قرار دهد.
مسائل مستحدثه باعث شده طیب و طهر حیات بشدت مورد دستبرد واقع شود.
مسائل مستحدثه این ها نیست که ما گمان می کنیم؛ مثل اینکه در کره ماه چگونه باید نماز خواند و از این قبیل. مسائل مستحدثه مسائلی است که باعث شده سبک زندگی طیب و معیشت درست تغییر کند. باید و نبایدهای مربوط به نحوه مصرف آب، برداشت کلان از سفره های زیر زمینی آب، گرم کردن زمین، بارور کردن ابرها، شیوه استخراج نفت و ورود آن به زوایای مختلف زندگی و ریخت آن بر سطح زمین، استفاده از فاضلاب شهری برای روتق کشاورزی، بازیافت زباله و فاضلاب، سبک آپارتمان نشینی، صدور محصولات طیب زمین مانند پسته و امثال آن و وارد کردن محصولات غیر طیب از بلاد غرب، استفاده از لباس های نفتی اسرائیلی، تولید و مصرف غذاهای صنعتی و غیر طبیعی و ده ها سؤال دیگر از جمله مسائل مستحدثه است که در محدوده طیب حیات جای می گیرد و فقه عهده دار تعیین حد و مرزهای آن است.
مرز شناسی تغییر و تبدیل خلقت
شیوه شیاطین در تغییر خلقت و ارائه نمونه هایی از این تغییر در عصر حاضر
آب شناسی، نقش آن در زندگی انسان و سبک قرآنی استفاده از آن
خاک شناسی و سبک قرآنی برخورد با خاک
اقتصاد زندگی و مقولات برکت، زکات، صدقه، انفاق، قرض نیکو، اضعاف مضاعفه، و وسعت رزق
معنا شناسی مقولات مهمی مانند عیش رغد، امنیّت، سرور، نضره، فرح و مرح
تفاخر و تکاثر در زندگی دنیامداران و شناخت علل و عوامل آن
معنا شناسی زینت، مصادیق و اقسام آن
ابداء زینت در زنان و زیان های اجتماعی آن
حجاب زنان و فلسفه آن
تفاوت شناسی زینت و زخرف
معنا شناسی جمال و مصادیق آن
تفاوت گذاری جمال و زینت
حسن و تفاوت آن با جمال و زینتدانش سبب، خرج، تمکّن و قوّه که در ذوالقرنین جمع شده بود.
صنعت؛ و تناسب آن با آنچه امروزه به نام صنعت تلقی می شود.
بعد از طالب تاش مهدوی نور عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد یادگار امام خمینی (ره) شهرری به بررسی نقاط قوت و ضعف کتاب پرداختند.
مهدوی نور در بیان داشتند موضوع کتاب در خصوص برنامهریزی آموزشی است که موضوع بسیار مهمی است. در سال ۱۳۹۶ حدود ۴۷۵۰۰ میلیارد تومان معادل ۱۱.۱ درصد کل بودجه دولت، بودجه بخش آموزش کشور بوده است که از این مقدار ۳۳۰۰۰ میلیارد تومان سهم وزارت آموزش و پرورش بوده است. این مقدارهزینه برای آن است که انسان تربیت شود.
وی ادامه داد یکی از متغیرهای تربیت انسان نیز محتوای آموزشی است و هر مکتبی بر اساس جهانبینی خود و در نتیجه اهدافی که برای آموزش درنظر میگیرد به تولید محتوای آموزشی میپردازد. در جمهوری اسلامی ایران نیز محتوای آموزشی باید مبتنی بر قرآن تولید و ارائه گردد تا انسان الهی تربیت شود. از اینجهت، موضوع کتاب بسیار مهم است و متأسفانه در کشور کمتر به این موضوع پرداخته شدهاست.
سپس مهدوی نور به معرفی نویسنده کتاب و فعالیتهای وی پرداخت و گفت: جناب آقای «امیرمحمود کاشفى»، متولد ۱۳۳۸ در شهر زاهدان و از قاریان و مدرسان قرآن کریم است که در زمینه علوم مختلف قرآن از استادان آیتالله حایرى شیرازى و آیتالله معرفت بهره بردهاند. ایشان در ابتدا با نام کاشىسازپور در جامعه قرآن کشور به فعالیتهاى قرآنى مىپرداختند او تحصیلات خود را در مقطع دکتراى زبان و ادبیات عرب دانشگاه تهران به اتمام رسانده است و در حال حاضر مدرس و عضو هیئت علمى این دانشگاه است. که چند مقاله از ایشان در مجلات علمی چاپ شده است.
وی ادامه داد همان طوری که از نام کتاب پیدا است نویسنده محترم قصد دارد بین آنچه در نظام آموزشی تدریس میشود و آموزههایی که در قرآن کریم مطرح شده است مقایسهای انجام دهد و میزان اهمیت آموزههای قرآنی در نظام آموزشی ما را مشخص کند.
مهدوی در ادامه افزود کتاب هفت مقدمه و پنج اشاره دارد. در هفت مقدمه کوتاه قصد دارد خواننده را با فضای کتاب آشنا کند و احتمالاً ناقد راهم به نقد نظاموار محتوای کتاب ترغیب کند.
وی در معرفی کتاب گفتند: مخاطبان این کتاب تمامی افرادی هستند که در برنامهریزی و تولید محتوای آموزشی و شاید کسانی که در امر آموزش بدون تولید محتوا دخالت دارند. کتاب دیدگاهی نو است و شایسته استکه پژوهشگران بیشتر به این موضوع بپردازند. به موضوعی که کمتر مورد توجه قرار گرفته است پرداخته است؛ از اینرو شایسته تقدیر است.
مهدوی افزود که علاوه بر محسنات مذکور و آن چه گه به علت کمی وقت بیان نشد به صورت اجمال به کتاب نقدهای زیر وارد است:
کتاب از لحاظ کیفیت چاپ در حد مطلوب نیست. غلطهای املایی دارد و شروع فصل از صفحه زوج است نه فرد. نیاز به ویرایش جدی دارد.
جا داشت شورای عالی قرآن به جای آن مقدمه ۴۰ کلمهای (با حذف حروف ربط و اضافه)، مقدمهای مبسوط بر کتاب مینوشتند و آن چهل کلمه را در میان آن میآوردند.
بهتر بود نویسنده محترم هم مقدمه مطولی مینوشتند و در آن هدف خود را از کتاب بیان میکردند.
مراجع کتاب استاندارد نیست. ممکن است بگوییم استانداردها غلط هستند؛ ولی ما باید از هنجارهای جامعه تبعیت کنیم و اگر امری غلط هست باید در اصلاح آن بکوشیم.
گزارههایی در کتاب آمده است که تبیین و اثبات نشده است و شاید برای بعضی از آن گزارهها این دو امر یعنی تبیین و اثبات نیازمند کتابی مجزا است. نمونه این گزارهها در نقد تفصیلی خواهد آمد.
کتاب حاصل یک کار روشمند نیست؛ بلکه بیشتر حاصل یک کار شهودی است و شهود هم سه عیب بزرگ دارد: اول آن که حجت نیست. دوم دارای خطا است و معیاری عام برای سنجش میخواهد. سوم این که باعث خودشیفتگی میشود و در نتیجه این خودشیفتگان مصداق بارز آیه کریمه مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَکَانُوا شِیَعًا کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ ﴿روم، ۳۲﴾ خواهند بود.
در بعضی جاها مدعاهای کتاب به نژادپرستی نزدیک میشود که در نقد تفصیلی به آن پرداخته میشود.
بسیاری از گزارهها حاصل خودشیفتگی است. البته با شناختی که از نویسنده کتاب است ساحت ایشان از خودشیفتگی فردی مبرا است؛ ولی به گمانم دچار خودشیفتگی مذهبی و ملی شدهاند. نمونه این گزارهها در نقد تفصیلی خواهد آمد.
سپس مهدوی به نقد تفصیلی مطالب کتاب در چند نقد پرداختند.
نقد نخست: مهدوی بیان داشت: مدعای استاد از صفحه ۱۸ تا ۲۰ آن است که با مقایسه حجم کتابهای متداول و کتابهای آموزش قرآن کریم که غالباً اختصاص به روخوانی دارد نتیجه گرفتهاند که آموزههای قرآنی در نظام آموزشی کمرنگ است.
وی ادامه داد: این گزارهای درست است. زیرا از مهمترین مراکز تأثیرگذار برای اصلاح سبک زندگی افراد مدارس مخصوصاً ابتدایی است که دانشآموزان تحت تأثیر معلمان و محتوای آموزشی ارائه شده هستند. از این جهت ناقد در طرحی دیگر با بررسی محتوای آموزشی برای اصلاح سبک زندگی محتوای درسی مقطع ابتدایی را بررسی کرده است. دانشآموزان بعد از ورود به دانشگاه تقریباً از لحاظ فکری ساخته شدهاند و تعداد کمتری از استادان و محتوای آموزشی تأثیر میپذیرند؛ هر چند بعضی استادان با منش خود میتوانند بر دانشجویان تأثیر زیادی داشته باشند.
مهدوی گفت: نظام آموزشی رسمی در مورد سبک زندگی ایرانی- اسلامی از چند ضعف عمده رنج میبرد که عبارت است از:
۱. کم بودن آموزههای سبک زندگی در کتابهای درسی ابتدایی و دبیرستان و حتی دانشگاهها: با نگاه به محتوای درسی کتابهای درسی ابتدایی، دبیرستان و دانشگاهها خواهیم دید که آموزههای سبک زندگی در آن نسبت به آموزههای درسهایی مانند ریاضیات و علوم کم است. نمیدانم جغرافیایی که که فراموش میشود یا ریاضیاتی که در زندگی به کار نمیآید چرا باید آن همه به آن اهمیت داده شود.
۲. بسیاری از محتوای ارائه شده به درد دانشآموزان نمیخورد یا آن که آن را فراموش میکنند. برای مثال این که در دریای خزر یا خلیج فارس چه نوع ماهیهایی وجود دارد حداکثر ماندگاری آن تا پایان تابستان سالی است که آن را درس دادهاند. میتوان به جای بیان این مطلب در درس تغذیه خواص انواع ماهی را ذکر کرد و دانشآموز را ترغیب به خوردن ماهی خاصی کرد. حال در کنار بیان خواص درس جغرافیا را نیز میتوان بیان کرد. در خصوص کشورهای همسایه اطلاعاتی به دانشآموز منتقل میشود که فرّار است و دانشآموز آنها را فراموش میکند. در درس علوم اموری به دانشآموز یاد داده میشود که مخصوص این سن نیست. وقتی دانشآموز سبک زندگی اسلامی ایرانی را یاد نمیگیرد ریاضیات به چه دردش میخورد؟
۳. در دانشگاه دو درس آیین زندگی و دانش خانواده و جمعیت به طور مستقیم و اندیشه اسلامی به طور غیر مستقیم در مورد سبک زندگی هستند. نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها کتاب اخلاق کاربردی یا آیین زندگی نوشته احمد حسین شریفی را برای درس آیین زندگی معرفی کرده است که هیچ مطلبی درباره اصلاح الگوی مصرف در آن نیست. در کتاب اندیشه اسلامی نیز هیچ مطلبی در خصوص اصلاح الگوی مصرف نیست.
۳. نظری بودن آموزههای سبک زندگی: سبک زندگی رفتار است و رفتار هم با آموزههای نظری مخصوصاً در کودکان تغییر نمیکند. باید سبک زندگی را در کلاسهای عملی آموزش داد. با کلاسهای حدود سی نفره مگر میتوان به صورت عملی سبک زندگی به دانشآموز یاد داد. هر چند نقش خانوادهها در این امر بسیار مهم است، اما سرمایهگذاری روی دانشآموزان ابتدایی و دبیرستان اول برای کشور صرفهجویی زیادی در پیدارد.
۴. عدم تکرار در آموزههای سبک زندگی: سبک زندگی نوعی رفتار است و برای تغییر سبک زندگی لازم است آموزهها تکرار شود و متأسفانه این کار در نظام آموزشی جایی ندارد. زمانی که در یکی از واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی در درس آیین زندگی اخلاق رانندگی را بیان میکردم اغلب دانشجویان تحت تأثیر قرار میگرفتند؛ اما اغلب از فراموشی آموزهها و از یاد رفتن آنها بعد از چند هفته شکایت داشتند.
۵. اعتقاد نداشتن بعضی از معلمان به سبک زندگی ایرانی- اسلامی: سبک زندگی از جنس اخلاق است و برای تأثیرگذاری آموزشدهندگان باید خود عامل به آن آموزهها باشند. متأسفانه با این که در کشور اسلامی زندگی میکنیم و اغلب مردم مسلمان هستند؛ اما بر امور خاصی از دین تأکید میشود و به امور دیگر دین توجهی نمیشود و آموزش دهندگان حتی با اعتقادات دینی قوی و پایبندی به آن آموزههای خاص سبک زندگی در دوران مدرن اعتقادی ندارند و یا به آن بیتوجهند.
۶. کمتوجهی به دروس عمومی در دانشگاهها: هم دانشجویان و هم و هم مدیران و حتی مدرسان دروس عمومی به این دروس بی توجه هستند و غالباً آن را به عنوان دروسی برای بالا بردن معدل نگاه میکنند؛ اما این دروس آموزش سبک زندگی انسان است و تا توجه کافی به آنها نشود نمیتوان انتظار تغییر در سبک زندگی داشت. در مقطع کاردانی و کارشناسی دانشجو در هر رشتهای که باشد دوگونه درس