ضرورت و کمیت تفسیر نبوی
17. حکیم، سید محمد باقر(معاصر)؛ علوم قرآنی، ترجمه: دکتر محمد علی لسانی فشارکی، تهران: تبیان، 1378ش.
چکیده
خداوند متعال در کنار ابلاغ آیات قرآن کریم، شرح و تبیین آن را بر عهده نبی مکرم اسلام نهاد. در مقدار آیات تفسیر شده از سوی حضرت صلی الله علیه و آله، سه نظریه مطرح است. الف) تعداد اندکی از آیات ب) اکثر آیات ج) همه آیات.
آنچه شواهد تاریخی و دلایل عقلی- کلامی نشان می دهد، نزول توأمان قرآن و سنت است؛ یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و پس از ایشان سلاله پاک و مطهرش همه آیات را تفسیر نمودند. لذا آنچه شایان ذکر است اندک بودن «نقل» تفاسیر نبوی است نه «اصل صدور» تفاسیر نبوی.
کلیدواژه ها: نزول قرآن و سنت، روایات تفسیری، کمیت تفسیر نبوی
مقدمه
قرآن کریم، آخرین کتاب آسمانی، در شرایطی بر قوم عرب نازل شد که افتخارشان تبحر در زبان و ادبیات عرب بود. ایشان از اعماق جان عظمت این کلام را دریافته بودند و با احاطه ای که بر لغت عرب داشتند، عجز از تسلط بر کلام ملکوتی را درک می کردند. یاوری توانا لازم بود تا راز این زبان را بر ایشان بگشاید؛ زیرا برترین فصحا، نهایت کارشان معلقات سبعه بود؛ لیکن این کلام، جنسی ماورای عالم ماده داشت. لذا چه کسی جز آورنده قرآن و رسول بر حق الهی توانایی این امر خطیر را داشت؟
کسی که خداوند متعال خطابش فرمود:
﴿بِالْبَیِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْیَتَفَکَّرُونَ﴾ و ما این ذکر (قرآن) را بر تو نازل کردیم تا آنچه به سوی مردم نازل شده است برای آنها تبیین کنی، شاید اندیشه کنند. (نحل: 44) و تبیین آیات کریمه را (علاوه بر ابلاغ آن) وظیفه رسولش قرار داد و یاری اش فرمود تا بدانجا که رسول رحمت صلی الله علیه و آله فرمود:
«الا و إنی اوتیت الکتاب و مثله معه»؛ آگاه باشید که قرآن و مثل آن توأمان به من داده شد.1
آنچه شرح و تفسیر آیات را سهل می نمود، زبان دین اسلام بود.2چرا که اشتراک زبان و ادبیات رایج، فهم بسیاری از آیات را برای اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله مقدور می ساخت. البته نه چنانکه "ابن خلدون" پنداشته که همه اعراب عصر نزول، همه آیات قرآن را می فهمیدند.3 بلکه شش قرن قبل از او، "ابن قتیبه" عقیده "تساوی اعراب عصر نزول در معرفت به قرآن" آن هم نسبت به همه آیات محکم و متشابه را رد کرده بود.4
مسروق بن اجدع از کبار تابعین در برخوردی که با اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله داشت، ایشان را به آبگیرهایی تشبیه نمود که برخی یک نفر، برخی دو نفر و گروهی ده نفر را سیراب می کنند. عده ای نیز اگر تمام اهل زمین از آنها بهره برند، باز هم علمشان می جوشد.5 لذا آنچه شایان توجه است اینکه فهم قرآن تنها متوقف بر شناخت زبان عرب نیست؛ بلکه فهمی در خور عظمت قرآن می طلبد؛ لذا اعراب عصر نزول در شناخت آیاتی که بر ایشان تلاوت می شد و آنچه که مربوط به شریعت بود به نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله پناه می بردند و از آن نهر متصل به بحر علم ازلی سیراب می گشتند.
اکنون آنچه مقاله حاضر درصدد یافتن آن است، میزان تفسیر و تبیین آیات از سوی حضرت صلی الله علیه و آله است.
به طور کلی سه نظریه در این باره مطرح است:
الف) تفسیر مقدار کمی از آیات کریمه قرآن؛
ب) تفسیر اکثر آیات کریمه قرآن؛
ج) تفسیر همه آیات کریمه قرآن؛
الف) تفسیر نبوی بر تعداد معدودی از آیات قرآن
این نظریه را به احمد بن حنبل (م 241)، قرطبی (م671)، شمس الدین خُوَیّی (م637) و سیوطی (م 911) نسبت می دهند و از متاخرین، احمد امین، شیخ شعراوی و دیگران مدافع آنند.6
از احمد بن حنبل نقل است که سه دسته از کتابها اصلی ندارند مغازی، ملاحم و تفسیر.7
احمد امین از این عبارت، اعتقاد احمد بن حنبل را بر عدم صحت احادیث تفسیری منسوب به پیامبر صلی الله علیه و آله برداشت نمود و خود نیز بدان مایل شد8؛ اما زرکشی بیان می دارد:
قال المحققون من اصحابه: و مراد أن الغالب أنها لیس لا أسانید صحاح متصلة، و إلا فقد صح من ذلک کثیر؛ محققان از شاگردان و پیروان احمد بن حنبل، منظور او را تفاسیر منقول با سند صحیح و متصل دانستند که مقدار آن اندک است و گرنه تفسیر نبوی کم نیست.9
درباره عبارت «سنت بر قرآن حاکم است» از احمد بن حنبل سوال شد و او پاسخ داد:
ما اجسر علی هذا ان أقول ولکن السنة تفسر الکتاب و تعرف الکتاب و تبینه؛ من چنین جسارتی نمی کنم؛ اما می گویم سنت مفسر قرآن است و آن را تبیین و شرح می کند.10
از این پاسخ احمد بن جنبل اعتقاد او به سنت نبوی کاملاً مشهود است.
سیوطی از قول خویی می گوید:
أما القرآن فتفسیره علی وجه القطع لا یعلم الا بأن یسمع من الرسول صلی الله علیه و سلم و ذلک متعذر إلا فی آیات قلائل فالعلم بالمراد یستنبط بأمارات و دلائل و الحکمة فیه ان الله تعالی أراد أن یتفکر عباده فی کتابه فلم یأمر نبیه بالتنصیص علی المراد فی جمیع آیاته؛ تفسیر قطعی قرآن جز با شنیدن از پیامبر صلی الله علیه و آله به دست نمی آید؛ و آن هم مقدور نیست مگر در تعداد کمی از آیات. پس علم به مراد آیات قرآن، از نشانه ها و دلایلی به دست می آید و حکمتش در آن است که خداوند متعال می خواهد بندگانش در آیات تفکر کنند؛ لذا پیامبرش را به تبیین تمام آیات امر نفرمود.11
چنانکه گذشت، خویی دلیل کم بودن تفسیر نبوی را سه چیز می داند:
1. تفسیر از جانب پیامبر صلی الله علیه و آله، جز در معدودی از آیات مشکل است.
2. تفسیر حضرت صلی الله علیه و آله، فقط برای اندکی از آیات امکان دارد.
3. خداوند به دلیل اهمیت تفکر بندگان در کتاب الهی، پیامبرش را به بیان مراد الهی امر نکرد.
ذهبی در پاسخ وی می گوید:
و اما استدلال اصحاب الرأی الثانی... فهو استدلال باطل.... و أما الدلیل الثانی، فلا یدل أیضاً علی ندرة ما جاء عن النبی علیه الصلاة و السلام فی التفسیر،... إذ أن النبی علیه الصلاة و السلام مأمور بالبیان و قد یشکل الکثیر علی اصحابه فیلزمه البیان و لو فُرِض أن القرآن أشکل کله علی الصحابة ما کان للنبی علیه الصلاة و السلام أن یمتنع عن بیان کل آیة منه، بمقتضی أمر الله له فی الآیة ﴿وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ﴾؛ دلیلی بر کم بودن تفسیر حضرت وجود ندارد؛ زیرا دو دلیل اول بی نقص نیست. دلیل سوم نیز صحیح نیست؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله مامور به بیان بودند و اگر اصحاب در آیات بسیاری اشکال داشتند، حضرت ملزم به بیان بودند و حتی به فرض آنکه مردم در مورد همه آیات سوال می کردند، پیامبر صلی الله علیه و آله به دلیل آیه 44 سوره نحل جایز نبود از بیان امتناع ورزند.12
مطلب دیگری که بر نقد ذهبی باید افزود، آنکه دقت در آیات تأکید کننده بر تدبر نظیر ﴿أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها﴾13 و ﴿إِنَّاأَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ﴾14 هیچ کدام تدبر و تفکر را ملازم با عدم تفسیر آیات کریمه ندانسته است. بلکه اساساً آیات الهی هر چند تبیین شده و واضح باشند؛ تامل و تعقل بشر را می طلبد تا هر چه بیشتر در عمق جان نفوذ کند و ملکه گردد.
خود سیوطی نیز در بخش "فصلی در امهات مآخذ تفسیر" ذیل نقل قول از زرکشی درباره سخن ابن حنبل، نظر خود را چنین می آورد:
قلت الذی صح من ذلک قلیل جدا بل أصل المرفوع منه فی غایة القلة وسأسردها کلها آخر الکتاب ان شاء الله تعالی؛ آنچه از این احادیث صحیح است، جداً کم است؛ بلکه اصولاً حدیث مرفوع در این زمینه بسیار اندک است و ان شاء الله تمام آنها را در آخر کتاب (الاتقان) خواهم آورد15 و این احادیث حدود 250 مورد هستند.16
آیت الله معرفت در این خصوص می فرماید:
سخن خویی و سیوطی تنها مربوط به تفاسیر منقول از پیامبر صلی الله علیه و اله است که به عنوان «تفسیر» نقل شده باشد، البته تفسیری با این خصوصیت کم است. به ویژه اگر آن بخش از روایات تفسیری که از طریق ائمه علیهم السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده است را نادیده بگیریم- چنانکه نادیده گرفته اند- تفسیر منقول از پیامبر صلی الله علیه و آله اندک خواهد شد. ولی واقعیت جز این است و تفسیر مأثور دامنه گسترده دارد؛ مخصوصاً با در نظر گرفتن سنت در کنار قرآن که بدین ترتیب بر حجم تفسیر منقول افزوده می شود.17
و اما مستند دیگر این نظر، قول بزّار از عایشه است:
ما کان النبی صلی الله علیه و آله و سلم یفسر شیئا من القرآن إلا بعدد علمهن إیاه جبریل علیه السلام؛ پیامبر صلی الله علیه و آله جز تعدادی از آیات که جبرئیل به او آموخته بود، چیزی از قرآن را تفسیر نمی کرد.18
اما این حکایت اشکالات زیادی دارد. اولاً، سند آن از سوی رجالیون به دلیل وجود محمد بن جعفر زبیری تضعیف شده، ثانیاً محتوای آن با دیگر روایات صحیح معارض است. مثلاً از امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل است که فرمود:
سلونی فوالله لا تسالونی عن شئ الا اخبرتکم و سلونی عن کتاب الله فوالله ما من آیة إلا و أنا أعلم أبلیل نزلت ام بنهار أم فی سهل أم فی جبل؛ از من بپرسید قسم به خدای تعالی که چیزی را از من نپرسید، مگر اینکه به شما خبر دهم و از من درباره کتاب خدا بپرسید که به خدا سوگند آیه ای نیست جز آنکه می دانم در شب نازل شده یا روز، در دشت فرود آمده یا کوه....19
و حضرت در ادامه، مصدر علم خویش را چنین بیان می فرمایند:
«ان ربی وهب لی قلباً عقولاً و لساناً سؤولاً»؛ همانا پروردگارم مرا قلبی فهیم و زبانی سؤال کننده، عنایت فرمود.
و مقتضای دل فهیم و زبان پرسنده این است که مهم تر از همه، درباره آیات قرآن از رسول الهی پرسیده باشد، ثالثاً حتی اگر به فرض، آن را صحیح پنداریم، بر غرض ایشان دلالت نمی کند؛ زیرا علما آن را دارای تأویل می دانند.
ابوحیان، آن را به اسرار قرآن و تفسیر مجملات و مانند آن که عملش جز از سوی خداوند حاصل نمی گردد، حمل کرده است؛ عن رسول الله صلی الله علیه و آله من کونه لا یفسر من کتاب الله إلا آبا بعدد، علمه إیاهن جبرائیل علیه السلام محمول ذلک علی مغبیات القران و تفسیره لمجمله و نحوه مما لا سبیل الیه الا بتوقیف من الله تعالی.20
طبری در عبارت «ذلک هو الای التی کان رسول الله صلی الله علیه و آله یفسرها لأصحابه بتعلیم جبریل إیاه، و هن لا شک آی ذوات عدد» اشاره به آیات مشکل قرآن نموده که مردم از رسول اکرم صلی الله علیه و آله پرسیدند و خداوند پاسخش را بر زبان جبرئیل نازل فرمود که آنها چند عدد هستند21 و به نظر می رسد این قول را سخن یکی از محققین تأیید می کند که:
با نزول آیات الهی، پیامبر صلی الله علیه و آله به تفسیری که جبرئیل بدو می آموخت، نیاز داشت؛ زیرا او حالاتی را مشاهده می کرد که پیامبر خدا نمی دید.22
لکن فراتر از اینها چنانکه علامه معرفت فرمودند:
این نقل، ربطی به بحث ما ندارد؛ بلکه بیانگر رعایت ترتیب در تفسیر آیات است. یعنی آیات به تعداد- برحسب عدد آیاتی که جبرئیل می آورد- توسط حضرت صلی الله علیه و آله تفسیر می شد و این مطلب به همان نکته اشاره دارد که سُلَمی از استادش ابن مسعود نقل نمود: «اساتید قرائت ما نقل کردند که هر گاه ده آیه از پیامبر صلی الله علیه و آله می آموختند از آن نمی گذشتند تا معنا و احکام علمی ضمن آن را فراگیرد. بدین شکل قرآن و نحوه عمل به آن را همزمان می آموختند.»23
مستند دیگر قائلان نظریه «انحصار تفسیر نبوی بر اندکی از آیات قرآن»، دعای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در حق ابن عباس است که فرمود: «اللهم فقّهه فی الدّین و علّمه التأویل»؛ پروردگارا او را در دین فقیه گردان و تأویل را بدو بیاموز؛24 زیرا اگر حضرت تمام آیات را خویشتن تفسیر می فرمودند، همه در شناخت معانی قرآن یکسان بودند و فایده ای بر دعا تنها برای یکی از اصحابشان مترتب نبود.25 اما از این دلیل نمی توان نتیجه گرفت که حضرت مقدار بسیار کمی را تفسیر فرمودند. چه آنکه ذهبی قائل است:
فول سلّمنا أنه یدل علی أن النبی صلی الله علیه و سلم لم یُفَسِّر کل معانی القرآن. فلا نُسلّم انه یدل لی انه فسّر النادر منه کما هو المدّعی؛ اگر بپذیریم که پیامبر صلی الله علیه و آله همه آیات را تفسیر نفرمودند، باز هم نمی توانیم بپذیریم مقدار اندکی را تفسیر کرده باشند.26
شیخ شعراوی در اثبات کم بودن تفسیر نبوی، به جاودانه بودن قرآن کریم بدین صورت استناد می کند:
لم یفسرلنا رسول الله صلی الله علیه و آله القرآن لأنه لو فسّره لکان یجب أن یفسّره بما تطیقه بعقول معاصریه و لو فسره بالأشیاء التی ستوجد فی القرن العشرین أو الثلاتین أو الاربعین لتعجب معاصروه أیما تعجب، و لاسعظموه أیما استعظام، لانه للآن مازال أناس ینکرون أن الأرض کره تدور، و لو انه صلی الله علیه و اله فسره علی قدر عقل معاصریه و معلوماتهم الکونیه لحجر علینا و لجمد القرآن، لانه من یتصدر لتفسیر القرآن بعد ذلک سیواجه بان الرسل فسره هکذا، و علیک ألا تزی عن ذلک و لذلک فرسول الله [صلی الله علیه و آله] ترک تفسیر القرآن حتی تأخذ کل مرحله فکریه من لمحات القرآن بقدر ما تستطیع، و ذلک فی امور الکونیات، أما المطلوب من الأحکام فقد بینها صلوات الله علیه و أوضحه للناس؛27 اگر پیامبر صلی الله علیه و اله می خواستند قرآن را تفسیر نمایند، باید مطابق عقول مردم زمان خویش تفسیر می کردند؛ چون اگر مطابق امور مربوط به قرنهای 20، 30 و 40 بود، معاصرینشان تعجب کرده و آن را بزرگ نمی داشتند. مثل چرخش زمین کروی. و اگر پیامبر صلی الله علیه و اله قرآن را تفسیر فرموده بود، به اندازه عقل معاصرین و معلومات هستی شناسی آنها بود. لذا ما را محدود کرده و قرآن را غیر قابل انعطاف می نمود و هر کس می خواست پس از آن تفسیر نماید، با سخن پیامبر صلی الله علیه و آله مواجه می شد و نباید بر آن چیزی می افزود. ولی در مقابل، حضرت آیات احکام را تفسیر نمودند و بر مردم روشن ساختند.
در پاسخ وی باید بگوییم آنچه او بیان می دارد، تطبیق آیات قرآن با تئوریای علمی است که آن نادرست است و هیچگاه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز در صددش نبود. هدف قرآن هدایت بشر است و مفسران، حق تحمیل فرضیات قابل صدق و کذب بشری بر قرآن را ندارند. این اشکالی است که بر تفاسیر علمی همچنان وارده است. در تفسیر آیات مربوط به هستی، تنبه دادن به مظاهر قدرت الهی در جهان کفایت می کند و نباید نظرات علمی ابطال پذیر را بر قرآن حمل نمود.
ب) تفسیر نبوی بر اکثر آیات قرآن
قائلان این نظر ابن جزی کلبی (م 741)، محمد حسین ذهبی (م 748) و عبدالله شحاته (معاصر) هستند. که معتقدند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اکثر آیات قرآن کریم را تفسیر نمود.
ابن جزی کلبی آورده است: أنه ورد عن النبی صلی الله علیه و آله کثیر من تفسیر القرآن فیجب معرفته لأن قولهُ علیه السلام مقدم علی أقوال الناس؛ از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله تفاسیر بسیاری در آیات قرآن وارد شده که شناخت آنها ضرورت دارد؛ زیرا فرمایش ایشان بر سخنان دیگر مردم مقدم است.28
ذهبی نیز پس از آنکه دو قول (همه آیات و اندکی از آیات) را در مقدار تفسیر نبوی، افراطی و تفریطی دانست، ادعای خود را رأی وسط و منصفانه می داند. سپس دلیل خویش را گواهی کتب صحاح بر تفسیر بیشتر آیات از جانب رسول اکرم صلی الله علیه و آله، بیان می دارد و اینکه به استناد سخن ابن عباس، تفسیر چهار وجه دارد:
1. آنچه از آیات که اعراف به دلیل زبانشان قادر به درکش هستند. 2. آنچه هیچ کس در ندانستش عذر ندارد. 3. آنچه علما تفسیرش را می دانند. 4. آنچه فقط خداوند بدان عالم است و فقط در بخش سوم که حیطه علماست و با اجتهادشان می توانند تبیین مجمل و تخصیص عام و توضیح مشکل و... کنند، تفسیر حضرت رسول صلی الله علیه و آله وارد است، ضمناً در مواردی از بخش چهارم، استثنائاً خداوند اجازه آگاهی پیامبرش از برخی مسائل غیب را داده و او را بر بیان آن به مردم امر فرموده است.29
دکتر شحّاته نیز تقسیمات چهارگانه ابن عباس، را مؤید نظر خویش می آورد؛ همچنین ذهبی اختلاف میان اصحاب در تأویل آیات را دلیلی دیگر بر فقدان نصّ تفسیری از پیامبر صلی الله علیه و آله دانسته است.30
نقد نظرات این دسته از علم
در مورد دلایل خطیب، باید گفت: اگر چه معقول نیست چنین غفلتی از تفاسیر نبوی صورت گیرد؛ اما تاریخ گواهی می دهد که این کار صورت گرفته و برای پوشاندن فضائل اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و اغراض سیاسی، حقایق بسیاری در قالب حکم «ممنوعیت نقل و تدوین حدیث» کتمان شده است.
آیت الله معرفت در نقد نظر ذهبی، می گوید:
این سخن جای بسی شگفتی است؛ زیرا در قرآن آیه ای که علم آن منحصر به خدا باشد، وجود ندارد. اگر چنین بود خداوند آن آیه را نازل نمی فرمود و در دسترس عموم نمی گذارد. حال آنکه علما، همه آیات قرآن- حتی حروف مقطعه- را تفسیر نموده اند چگونه ممکن است خداوند آیاتی فرو فرستاده باشد که نخواهد مردم، معانی آنها را بدانند یا مفسران نتوانند آن را تفسیر کنند؟!31
ج) تفسیر نبوی بر تمام آیات قرآن
در این نظریه اهل سنت بدون توجه به جایگاه «ولایت» در ادامه «نبوت»، معتقدند حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله همه آیات قرآن را برای اصحابشان تفسیر نمودند و علمای شیعه اساس را بر «ثقل اصغر» نهاده و تفسیر ایشان را ادامه تفسیر نبوی دانستند.
نظر علمای اهل سنت در تفسیر نبوی بر اکثر آیات
از میان اهل تسنن، آنکه قائل به این نظر است، احمد بن تیمیه (م 728) است. او بیان می دارد که رسول خدا صلی الله علیه و آله یا از طریق بیان مستقیم یا تطبیق عملی آیات در زندگی مردم و یا تفسیر از طریق خلق و خوی کریمانه خویش، معانی قرآن را نظیر الفاظ آن، برای اصحابشان تبیین فرمودند.32 وی در اثبات مدعای خویش شش دلیل ذکر می کند:33
دلیل اول: صریح آیه کریمه 44 نحل که تبیین آیات را وظیفه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می داند.
دلیل دوم: آنچه از صحابه در یادگیری قرآن و تفسیر آن رسیده است، نظیر: نقل ابوعبدالرحمان سُلَمی که پیش تر آمد.34 و انس بن مالک نیز گفت: اگر کسی سوره بقره و آل عمران را می خواند، در نظر ما بزرگ می شد.
اگر قضیه فقط حفظ این دو سوره باشد که همه اعراب به قوت حافظه، زبانزدند و تمایزی میان چنین فرد با دیگران نیست. پس منظور آن باید حفظ «مضامین و شناخت معنا و تفسیر و احکام عملی» باشد.
دلیل سوم: آیات کریمه امر به تدبر و تعقل در قرآن نظیر: ﴿کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ﴾: این کتابی است پر برکت که بر تو نازل کرده ایم تا در آیات آن تدبر کنند. (ص: 29): زیرا تدبر در احوال کافرین، منافقین و مؤمنین بدون شناخت اوصاف آنها امکان ندارد.
دلیل چهارم: مقصود از هر کلامی فهم آن است نه مجرد الفاظش و در این راه کتاب خداوند، قرآن، اولی بر هر کلام دیگر است.
دلیل پنجم: معمولاً انسان شرح هر کتاب را در هر زمینه ای که باشد، طلب می کند؛ چه رسد به کتاب الهی که نجات و سعادت انسان در آن است.
دلیل ششم: اختلاف میان اصحاب در تفسیر قرآن جداً کم است؛ اما در میان تابعین بیشتر می شود.
دلیل هفتم: دلیلی نیز سیوطی به سخن ابن تیمیه اضافه می کند مبنی بر اینکه: احمد بن حنبل و ابن ماجه از عمر بن خطاب آورده اند که گفت: «از آخرین آیاتی که نازل شد آیه ربا بود و پیامبر صلی الله علیه و آله پیش از آنکه تفسیر کند وفات یافت» از این نقل استفاده می شود که حضرت هر چه نازل می شد، برای اصحاب تفسیر می کردند و علت تفسیر نکردن آیه ربا، نزدیکی نزولش به وفات حضرت بود.35
بررسی دلایل اهل سنت در اعتقاد به تفسیر نبوی بر اکثر آیات قرآن
نقد دلیل اول:
ذهبی در نقد اولین دلیل ابن تیمیه بیان می کند:
فاستدلال ابن تیمیة و من معه علی رأیهم بقوله تعالی: ﴿لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ﴾ استدلال غیر صحیح، لان الرسول بمقتضی کونه مأموراً بالبیان کان یبین لهم ما أشکل علیهم فهمه من القرآن لا کل معانیه ما أشکل منها و ما لم یشکل؛ استدلال صحیحی نیست؛ زیرا حضرت به مقتضای مأموریتش تبیین چیزی که فهمش برای مردم مشکل بود را بیان می نمودند نه معانی همه آیات را.36
در حالی که علامه طباطبایی رحمه الله می فرماید:
این آیه دلالت دارد بر حجیت قول رسول خدا صلی الله علیه و آله در بیان آیات قرآن و تفسیر آن؛ چه آن آیاتی که نسبت به مدلول خود صراحت دارند و چه آنهایی که ظهور دارند و چه آنهایی که متشابهند و چه آنهایی که مربوط به اسرار الهی هستند، بیان و تفسیر رسول خدا صلی الله علیه وآله در همه آنها حجت است و اینکه بعضی37 گفته اند: «کلام پیامبر صلی الله علیه و آله تنها در تفسیر متشابهات و آن آیاتی که مربوط به اسرار الهی اند؛ حجیت دارد؛ ولی آیاتی که در مدلول خود صریح یا ظاهرند و احتیاج به تفسیر ندارند، کلام رسول خدا صلی الله علیه و اله در مورد آنها حجت نیست»؛ حرف صحیحی نیست و نباید به آن اعتنا نمود. این مطلب هم در بیان رسول خدا صلی الله علیه و آله است و هم در ملحقات آن که همان بیانات ائمه هدی علیهم السلام است؛ زیرا به حکم حدیث ثقلین بیان ایشان همانند بیان رسول خدا صلی الله علیه و آله و ملحق به آن است. برخلاف سایر افراد (هر چند صحابه یا تابعین و یا علمای امت باشند) که کلامشان حجت نیست؛ زیرا آیه شریفه شامل آنان نمی شود، نصّی هم که بتوان به آن اعتماد نمود و دلالت بر حجیت علی الاطلاق کلام ایشان داشته باشد، در کار نیست.38
نقد دلیل دوم:
ذهبی می گوید:
فهو استدلال لا ینتج المدعی، لان غایة ما یفیده، أنهم کانوا لا یتجاوزون ما تعّلموه من القرآن حتی یفهموا المراد منه، و هو أعم من أن یفهموه من النبی صلی الله علیه و سلم أو من غیره من إخوانهم الصحابة، أو من تلقاء أنفسهن، حسبما یفتح الله به علیهم من النظر و الاجتهاد؛ این استدلال به مدعا نمی رساند؛ زیرا نهایت چیزی که می رساند، آن است که آنان از آیات گذر نمی کردند تا آن را درک نمایند و آن اعم است از اینکه فهم آیه را از پیامبر صلی الله علیه و آله یا دیگر صحابی دریافت کنند یا خودشان با نظر و اجتهاد بدان دست یابند.39
و دکتر عبدالرحیم محمد گوید:
فإنها فی رأیی لا تدل علی وجه القطع بأن النبی صلی الله علیه و آله فسر القرآن کله کما ذهب ابن تیمیه، بل یمکن أن نفهم منها: أن حرص الصحابه و شغفهم بطلب العلم عن النبی صلی الله علیه و آله دفعهم إلی أن یتعلموا کل ما فسره لهم النبی صلی الله علیه و آله من القرآن .... و ما یقوی هذا الرأی اختلاف الصحابه بعد وفاة النبی صلی الله علیه و آله فی تفسیر بعض آیات من القرآن الکریم...؛ به نظر من این مطلب بر تفسیر کل قرآن از پیامبر صلی الله علیه و آله چنانکه ابن تیمیه گوید، دلالت قطعی ندارد؛ بله علاقه شدید اصحاب به طلب علم از حضرت و اخذ تمام آنچه ایشان تفسیر فرمودند را نشان می دهد.... گواه این مطلب اختلاف صحابه پس از رحلت حضرتش در تفسیر برخی آیات است... .40
اگر پیامبر همه آیات را بیان فرموده بودند، همین مقدار اختلاف اندک هم نباید وجود می داشت؛ زیرا فهم اصحاب در درک معانی قرآن و فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله متفاوت بود. چنانکه از حضرت علی علیه السلام روایت شده است:
لیس کل اصحاب رسول لله صلی الله علیه و آله کان یسأله عن الشئ فیفهم و کان منهم من یسأله و لا یستفهمه حتی أن کانوا لیحبون أن یجیئ الأعرابی و الطاری فیسأل رسول الله صلی الله علیه و اله حتی یسمعوا؛ این طورنبود که هر کدام از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله پاسخ حضرت را در چیزی که می پرسند بفهمند. کسانی بودند که می پرسیدند؛ ولی در مقام فهم مقصود نبودند تا آنجا که دوست داشتند عرب بیابانی و رهگذری بیاید و چیزی از پیامبر صلی الله علیه و آله بپرسد و آنها بشنوند.41
نقد دلیل سوم:
چنانکه گذشت خویّی در نظریه اول از آیات تدبر، نتیجه ای خلاف ابن تیمیه گرفته بود؛ آنچه ضروریست اینکه به فرموده پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله «ما فی القرآن آیة الا و لها ظهر و بطن» در قرآن آیه ای نیست جز آنکه ظاهر و باطنی دارد.42
ظاهر برخی آیات در نگاه اول قابل درک عموم مردم است، لکن نیل به سطوح بالاتر معانی آن با کمک تدبر و تأمل حاصل می گردد و مراتب اعلی نیز فقط با هدایت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام به دست می آید. مواردی نیز نظیر افکار و اعمالی که به کفر و نفاق و ایمان منتج می شود یا اوصاف جایگاه ابدی آنان و... از فرمایش کسانی که به علم لدنی راه دارند، به دست می آید.
نقد دلیل چهارم و پنجم:
ذهبی می گوید:
فکل ما یدل علیه: هو ان الصاحبة کانوا یفهمون القرآن و یعرفون معانیه، شأن أی کتاب یقروة قوم، ولکن لا یلزم منه أن یکونوا قد رجعوا إلی النبی فی کل لفظ منه: تمام آنچه این دلیل می گوید، فهم صحابه در معانی آیات است ولی لازمه آن رجوع به حضرت، صلی الله علیه و آله در تک تک الفاظ نیست.43
نویسنده دیگری معتقد است:
همین که پیامبر صلی الله علیه و آله، اصحابش را در مورد قرآن بازخواست ننموده، یعنی ایشان در حق قرآن کوتاهی نکردند. بلکه با علاقه و حرص برای فهم قرآن، به سوال از مشکلات معانی آن اکتفا نمودند.44
آنچه از این سخنان به دست می آید، غفلت گویندگان از این بخش کلام ابن تیمیه را می رساند که: «بیان حضرت رسول صلی الله علیه و آله یا مستقیم است یا در افعال و یا خلق و خوی حضرت هویداست» و منحصر به سؤال و جواب های اصحاب با حضرتش نیست. البته این نظر نقص هایی دارد که نظرات آتی آن را جبران می کند.
نظر علمای شیعه در تفسیر نبوی بر اکثر آیات
قائلان نظریه جامعی که معنای حدیث ثقلین و هشت حدیث نبوی دیگر45 را به درستی درک نمودند، آیت الله معرفت و آیت الله شهید صدر هستند. نفر اول با بحث «تاریخی» و نفر دوم با بحث «کلامی» آن را ثابت نمودند که در ادامه خواهد آمد.46
آیت الله معرفت معتقد است:
پیامبر صلی الله علیه و آله برای امت به ویژه اصحاب کبار تمامی آیات را بیان داشتند و تمامی اهداف و مقاصد شریف قرآن را شرح دادند. به ویژه که اگر احادیث بر جای مانده از ائمه علیهم السلام درباره فروع احکام و مفاهیم قرآن را بدان ضمیمه نماییم، در این صورت هیچ نقطه ابهامی درباره مفاهیم قرآنی باقی نخواهد ماند.
ایشان تعجب از اندک بودن تفاسیر پیامبر صلی الله علیه و آله را بی مورد می دانند. به دلیل فراوانی ابزار فهم قرآن و مخلوط بودن تفسیر با روایات احکام شریعت47 ضمن آنکه با رحلت حضرت، خلفا با داعیه عدم اختلاط قرآن با غیر آن و عدم نسبت کذب به پیامبر صلی الله علیه و آله، جلوی نقل و نگارش حدیث را که شامل روایات تفسیری نیز بود، گرفتند.48 بنابراین آنچه امروز اندک است تفاسیر نقل شده است نه اصل صدور تفاسیر و اگر ما سیره و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و احادیث شریف وارد شده در بیان اصول و فروع دین و ادلّه احکام را به انضمام روایاتی که اهل بیت علیه السلام از جدّشان در تفسیر نقل نمودند به آن احادیث به ظاهر اندک، بیفزاییم، تفسیر مأثور از عصر رسالت بسیار فزونی خواهد یافت.
چنانکه نوه علامه سید هاشم بحرانی، آقای سید محمد بحرانی، اقدام به جمع آوری تفاسیر پیامبر صلی الله علیه و آله از طریق اهل بیت علیهم السلام نمودند و تاکنون بالغ بر 4000 حدیث شده است.49
شهید صدر نیز معتقد است پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله قرآن را در دو سطح تفسیر فرمودند:
سطوح عموم مردم که بر اساس نیازشان و رویدادهای عینی و عملی بودند؛ لذا لزوماً دربرگیرنده تمام قرآن نبود و سطح خواصّ (اهل بیت علیهم السلام) که شامل همه آیات کریمه بود؛ تا ایشان بتوانند حامل میراث قرآن و مرجعیت فکری اسلام باشند،50 و اندک بودن احادیث صحیح نبوی منقول از صحابه به دلیل انحصار تفسیر به موارد مورد نیاز در سطح عموم بود، نه همه آیات.
نتیجه:
رأی مأخوذ این مقال بهره ای از دو نظر اخیر دارد. براساس آیات کریمه 44 نحل و 151 بقره و فرمایش حضرت محمد صلی الله علیه و آله در نزول وحیانی آیات کریمه و مثل آن به همراه آن (صفحه اول مقاله) و سخن قدمایی نظیر شافعی:
«کان ینزل جبرئیل بالسنة کما ینزل بالقرآن»؛ جبرئیل، سنت را همانند قرآن بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل می کرد.51 رسول مکرّم اسلام تمامی آیات کریمه را تفسیر نمودند. لکن چنانکه حضرتش فرمود:
«إنا معاشر الأنبیاء أمرنا أن نکلّم الناس علی قدر عقولهم»؛ ما گروه انبیاء امر شدیم که در حدّ فهم انسان ها با ایشان سخن گوییم،52 هر که به اندازه درک خویش برداشت می نمود و هدف اکثر اصحاب، نقل برای دیگران نبود و تنها خود بهره می بردند. از سویی دیگر در قرن اول تدوین مطالبی غیر از قرآن، بسیار کم صورت گرفت و آن هم شکل منظمی نداشت و شامل کلّ قرآن نمی شد؛ لذا پس از جواز نگارش حدیث، بعضاً آثاری نمود یافت که نتیجه اسفبار مرجعیت بی حدّ و حصر صحابه با بهره گیری از آثار پراکنده و محفوظات بر جای مانده افراد عصر حضور بود. در مقابل آنچه ضامن بقای آثار نبوی شد، ثقل اصغر راستین قرآن کریم بود؛ چنانکه خداوند متعال در آیه 32 سوره فاطر می فرماید:
﴿ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتَابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنَا مِنْ عِبَادِنَا﴾
امیرمؤمنان علی علیه السلام، باب مدینه العلم رسول خدا صلی الله علیه و آله،53 «سلونی» گویان هر سؤالی را پذیرا بود و این امر علاوه بر آثار مدون ایشان به املای رسول خدا صلی الله علیه و آله {نظیر صحیفه علیّ و جامعه علیّ} است، آن هم در زمانه ای که دیگران بر منع نگارش تشویق و امر می نمودند.
افزون بر ویژگی متعالی «عصمت» در ائمه معصومین علیه السلام، ایشان هر یک از پدر بزرگوار خویش علوم منقول از رسول اکرم صلی الله علیه و آله را فرا گرفتند و تبعیّت شیعیان از امامان بر حقّ الهی، سبب مصونیت قابل توجه علوم منقول بالاخصّ تفسیر و حدیث شد؛ زیرا آنها نه تنها به نشر علوم دین و پرورش شاگردان مبادرت می نمودند، بلکه آثار بر جای مانده از گذشتگان را تصحیح و منقح می فرمودند و اینگونه است که منقولات تفسیری پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، با وجود خطر دشمنان اسلام، مغرضان و جاعلان حدیث و غلات امامیه، با صحت بیشتری نسبت به سایر فرق اسلام تاکنون باقی مانده است.
پی نوشت ها:
1. احمد بن حنبل، مسند احمد، ج 4، ص 131.
2. ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ﴾؛ ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر به زبان قومش تا (حقایق را) برای آنها آشکار سازد. (ابراهیم:4)
3. ابن خلدون، مقدمه ابن خلدون، ج1، ص 438.
4. ابن قتیبه، المسائل و الأجوبه، ص 8.
5. وجدت أصحاب محمد صلی الله علیه و سلم مثل الإخاذ یروی الواحد والإخاذ یروی الاثنین والإخاذ لو ورد علیه الناس أجمعوا لأصدرهم) محمد ابن سعد،
الطبقات الکبری، ج2، ص 343؛ محمد قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج 1، ص 35.
6. امام قونجی در فتح البیان لمقاصد القرآن، ج 1، ص 21 و دکتر احمد شرباصی در قصة التفسیر، ص45 و دکتر لبیب سعید در مناهج المسلمین فی تفسیر القرآن، ص 15 از جمله این افرادند. (عبدالباسط محمد خلیل، التفسیر النبوی للقرآن الکریم و فضائله، صص22و25)
7. خطیب بغدادی، الجامع لأخلاق الراوی، ج2، ص 231.
8. احمد امین، ضحی الاسلام، ج2، ص 141؛ احمد امین، فجر الاسلام، ص 245.
9. محمد بن عبدالله زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج2، ص 156.
10. خطیب بغدادی، الکفایه فی علم الروایه، ص 30.
11. جلال الدین سیوطی، الاتقان، ج 2، ص 464.
12. محمد حسین ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 56.
13. آیا آنان در قرآن تدبر نمی کنند یا بر دل هایشان قفل نهاده شده است.(محمد:24)
14. ما آن را قرآنی فصیح و عربی قرار دادیم تا شما آن را درک کنید.(زخرف:3)
15. جلال الدین سیوطی، الاتقان، ج2، ص 473.
16. در جایی دیگر وی به کتابی به نام «ترجمان القرآن» وعده می دهد که چند ده هزار حدیث از تفاسیر مرفوع نبوی و موقوف صحابی را جمع آوری نموده است(همان، ج2، ص 484)؛ اما مشخص نیست آن کتاب چه تعداد از تفاسیر پیامبر صلی الله علیه و آله را شامل می شود.
17. محمد هادی معرفت، تفسیر و مفسران، ج 1، ص 165و166.
18. محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج 1، ص 60؛ اسماعیل بن کثیر، تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 7.
19. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج40، ص 157؛ جلال الدین سیوطی، الاتقان، ج 2، ص 493.
20. محمد ابوحیان اندلسی، تفسیر البحر المحیط، ج1، ص 119.
21. محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج 1، ص 60.
22. ابن عطیه و احمد بن محمد عاصمی، مقدمتان فی علوم القرآن، ص 191.
23. محمد هادی معرفت، تفسیر و مفسران، ج1، ص 166و167.
24. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 536.
25. محمد قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج 1، ص 33؛ محمد حسین ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 51.
26. محمد حسین ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 56.
27. الإسلام عقیدة و شریعة، صص19-20
28. التسهیل لعلوم التنزیل، ج 1، ص 7.
29. ر.ک: محمد حسین ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج 1، صص56-57
30. عبدالله شحّاته، علوم التفسیر، ص 14.
31. محمد هادی معرفت، تفسیر و مفسران، ج1، ص 167.
32. احمد ابن تیمیه، مقدمة فی أصول التفسیر، ص 35.
33. همان، صص9-11
34. ر.ک: صفحه 5مقاله حاضر.
35. جلال الدین سیوطی، الاتقان، ج2، ص 539.
36. محمد حسین ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج1،ص 54.
37. آلوسی در روح المعانی، ج 7، ص 389؛ فخررازی در تفسیر الکبیر، ج20، ص 38.
38. سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج12، ص 261.
39. محمد حسین ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج1، ص 55.
40. التفسیر النبوی، ص 14.
41. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج1، ص 64، حدیث اول.
42. محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر عیاشی، ج 1، ص 11.
43. محمد حسین ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج1، ص 55.
44. هدی جاسم محمد ابوطبره، المنهج الأثری، ص 82.
45. بنگرید: سید محمد باقر حکیم، علوم قرآنی، صص266-268
46. محمد هادی معرفت، تفسیر و مفسران، ج1، ص 167.
47. همان، ج1، ص 168.
48. مجید معارف، تاریخ عمومی حدیث، صص67-74
49. محمد هادی معرفت، تفسیر و مفسران، پاورقی ص169
50. سید محمد باقر حکیم، علوم قرآنی، ص 264.
51. صحیح البخاری، ج6، ص 226.
52. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج 1، 23.
53. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 126.
منابع:
1. قرآن کریم
2. آلوسی، سید محمود(م1270)؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، محقق: علی عبدالباری عطیه، بیروت: دارالکتب العلمیه، ط1، 1415ق.
3. ابن تیمیه، احمد(م728)؛ مقدمة فی أصول التفسیر، شرح: محمد بن عمر بن سالم، [بی نا]، [بی جا]، 1424ق.
4. ابن جریر طبری، محمد(م310)؛ جامع البیان عن تأویل آی القرآن، تقدیم: شیخ خلیل المیس، ضبط و تخریج: صدقی جمیل العطار، بیروت: دارالفکر، 1415ق.
5. ابن حنبل، احمد(م241)؛ مسند احمد، بیروت: دار صادر، [بی تا].
6. ابن خلدون(م808)؛ مقدمه ابن خلدون، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ط4، [بی تا].
7. ابن سعد، محمد(م230)؛ الطبقات الکبری، بیروت: دار صادر، [بی تا].
8. ابن عطیه (م546) و احمد بن محمد عاصمی(م378)؛ مقدمتان فی علوم القرآن، مقدمة "المبانی لنظم المعانی" و"المحرر الوجیز فی تفسیر القرآن العزیز"، نشر آرتور جفری، تصحیح عبدالله اسماعیل صاوی، قاهرة: مکتبة الخانجی، ط2، 1954م.
9. ابن قتیبه(م276)؛ المسائل و الأجوبة فی الحدیث و التفسیر، بیروت: دار ابن کثیر، ط1، 1410ق.
10. ابن کثیر، اسماعیل(م774)؛ تفسیر ابن کثیر، محقق: یوسف عبدالرحمان مرعشلی، بیروت: دار المعرفه، 1412ق.
11. ابوحیان اندلسی، محمد(م745)؛ تفسیر البحر المحیط، تحقیق: شیخ عادل احمد عبدالموجود و دیگران، بیروت: دار الکتب العلمیه، ط1، 1422ق.
12. امین، احمد؛ ضحی الاسلام، قاهره: مکتبة النهضة المصریة، 1355ق.
13. ______؛ فجر الاسلام، بیروت: دار الکتاب العربی، 1975م.
14. بخاری، محمد بن اسماعیل(م256)؛ صحیح البخاری، بیروت: دار الفکر، 1401ق.
15. جاسم محمد ابوطبره، هدی(معاصر)؛ المنهج الأثری فی تفسیر القران الکریم، قم: مکتب الاعلام الاسلامی، ط1، 1414ق.
16. حاکم نیشابوری(م405)؛ المستدرک علی الصحیحین، تحقیق: یوسف عبدالرحمان مرعشلی، بیروت: دارالمعرفه، [بی تا].
17. حکیم، سید محمد باقر(معاصر)؛ علوم قرآنی، ترجمه: دکتر محمد علی لسانی فشارکی، تهران: تبیان، 1378ش.
18. خطیب بغدادی، احمد بن علی(م 463)؛ تاریخ بغداد، تحقیق: مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت: دارالکتب العلمیه، ط1، 1417ق.
19.؛ تقیید العلم، محقق: یوسف العش، حلب: دار الوعی، ط3، 1988م.
20.؛ الجامع لأخلاق الراوی و آداب السامع، محقق: محمود الطحان، ریاض: مکتبه المعارف، ط1، 1403ق.
21. ؛ الکفایة فی علم الروایة، محقق: دکتر احمد عمر هاشم، بیروت: دار الکتاب العربی، ط1، 1405ق.
22. ذهبی، محمد حسین(م748)؛ التفسیر و المفسرون، بیروت: دار القلم، [بی تا].
23. زرکشی، محمد بن عبدالله(م794)؛ البرهان فی علوم القرآن، محقق: محمد ابوالفضل ابراهیم، مصر: دار احیاء الکتب العربیه، 1376ق.
24. سیوطی، جلال الدین(م911)، الاتقان فی علوم القران، محقق: سعید المندوب، لبنان: دارالفکر، ط1، 1416ق.
25. شحّاته، عبدالله(معاصر)، علوم التفسیر، قاهره: دارالشروق، ط1، 1421ق.
26. عبدالرحیم محمد، محمد(معاصر)؛ التفسیرالنبوی (خصائصه و مصادره)، قاهره: مکتبه الزهراء، ط1، 1413ق.
27. عیاشی، محمد بن مسعود(م320)؛ تفسیر العیاشی، محقق: سید هاشم رسولی محلاتی، تهران: مکتبه العلمیه الاسلامیه، 1380ق.
28. قرطبی، محمد(م671)، الجامع لأحکام القرآن، مصحح: احمد عبدالعلیم البردونی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، [بی تا].
29. طباطبایی، سید محمد حسین(معاصر)؛ المیزان فی تفسیر القرآن، قم: جامعه مدرسین حوزه علمیه، ط5، 1417ق.
30. طبری، محمد بن جریر(م310)؛ جامع البیان عن تأویل آی القرآن، بیروت: دار الفکر، 1415ق.
31. کلینی، محمد بن یعقوب(م329)؛ الکافی، محقق: علی اکبرغفاری، تهران: دار الکتب الاسلامیه، 1363ش.
32. مجلسی، محمد باقر(م 1111)؛ بحارالأنوار، تحقیق: محمد باقر بهبودی و دیگران، بیروت: موسسه الوفاء، ط2، 1403ق.
33. محمد خلیل، عبدالباسط، التفسیر النبوی للقرآن الکریم و فضائله، تقدیم: شیخ محمد حسّان، دوحه: مؤلف، ط1، 2002م.
34. معارف، مجید(معاصر)؛ تاریخ عمومی حدیث، تهران: کویر، چ2، 1377ش.
35. معرفت، محمد هادی(معاصر)؛ تفسیر و مفسران، قم: تمهید، چ1، 1379ش
https://hawzah.net/fa/Magazine/View/6439/7262/89941/تفسیر-نبوی-(ضرورت-و-کمیت)/?SearchText=فشارکی