***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

########## بنام خدا ##########
#پایگاه جامع اطلاع رسانی در موضوعات زیر #
..... با سلام و تحیت .. و .. خوشامدگویی .....
*** برای یافتن مطالب مورد نظر : داخل "طبقه بندی موضوعی " یا " کلمات کلیدی"شوید. ویا کلمه موردنظر را در"جستجو" درج کنید.***

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

در آن زمان، "سید فشارکی"را در رؤیای راستین دیدم که در کرباس منزل خود بود. دستش را بوسیدم و گفتم: "آقا، نجات در چیست؟"فرمود: "در تزکیه‌ی نفس و توجه به بچه‌های من"».[2]

«چون مرحوم سیدفشارکی به دلایلی، از علمایی که شهریه می‌دادند، شهریه نمی‌گرفت و در سختی زندگی می‌کرد، مرحوم پدرم نیمی از شهریه‌اش را به استادش تقدیم می‌کرد و با نیم دیگر، معیشت خود را می‌گذراند».[3]

 

 

 

 

چند حکایت» حکایت هایی از آیت الله حائری(ره)در باب تعلیم و تربیت

جلسه درس مرحوم آخوند(ره)

تعلم

1. حفظ حرمت استاد (حفظ نظم کلاس درس)

«شیخ محمدرضا طبسی» از «مرحوم آیت‌الله حائری» نقل می‌کند: «من در درس آخوند، هیچ اشکالی نمی‌کردم و همه‌ی اشکالات را جمع نموده، در چهارشنبه مطرح می‌کردم».[1]

2. خدمت به استاد

مرحوم آیت‌الله شیخ مرتضی حائری ابراز می‌نمود: «مرحوم والد می‌فرمود: "من در کسالت سید استاد، برای پرستاری از ایشان، شب‌ها نزدش می‌خوابیدم، چون فرزندان ایشان کوچک بودند. آوردن و بردن لگن برای ایشان را تا هنگام رحلت برعهده گرفتم. تا زمانی که در نجف اشرفبودم، خدمت خانه‌ی ایشان را برعهده داشتم و از بیرون، برای اهل منزل نان و گوشت و لوازم می‌خریدم و می‌آوردم. در آن زمان، "سید فشارکی"را در رؤیای راستین دیدم که در کرباس منزل خود بود. دستش را بوسیدم و گفتم: "آقا، نجات در چیست؟"فرمود: "در تزکیه‌ی نفس و توجه به بچه‌های من"».[2]

«چون مرحوم سیدفشارکی به دلایلی، از علمایی که شهریه می‌دادند، شهریه نمی‌گرفت و در سختی زندگی می‌کرد، مرحوم پدرم نیمی از شهریه‌اش را به استادش تقدیم می‌کرد و با نیم دیگر، معیشت خود را می‌گذراند».[3]

3. اثرپذیری از سخن استاد

«آیت‌‌الله‌العظمی اراکی» نقل می‌کرد: «آیت‌الله حائری فرمود: "در نماز به مرحوم آقا سیدمحمد فشارکی اقتدا کرده بودم. عبایی به دوش داشتم که حاشیه‌اش تا چهار انگشت زردوزی بود. گفتم: "آقا، این عبای من اینجایش زردوزی است؛ اشکال دارد؟"ایشان با تندی به بنده فرمود: "هنوز این مطلب را نمی‌دانی؟! این قدر عاری و بری از فقه هستی که هنوز نفهمیدی به اندازه‌ی چهار انگشت معاف است؟! طلا در نماز مبطل است، ولی مقدار چهار انگشت مستثناست. همین را نفهمیدی!؟"حاج شیخ گفت: "همین کلام باعث شد که کتاب الصلاه را نوشتم"».[4]

4. همراهی با استاد

آیت‌الله حائری و استادش، آیت‌الله سیدمحمد فشارکی، به یکدیگر بسیار علاقه‌مند بودند. مرحوم فشارکی به باطن پاک و آینده‌‌ی درخشان ایشان پی برده بود و عنایتی ویژه به آیت‌الله حائری داشت؛ از این رو، با هجرت سیدفشارکی به نجف اشرف،‌ مرحوم حائری هم پس از نزدیک به سیزده سال اقامت در سامرا، به نجف هجرت نمود و تا پایان عمر استادش در آن جا سکونت داشت.[5]

5. اصرار در فهم مطالب

آیت‌الله مرتضی حائری نقل می‌کرد: «مرحوم والد هنگام تحصیل در سامرا، برای فهمیدن مطلب، دنبال استادش، آیت‌الله سیدمحمد فشارکی، حرکت می‌کرد و مکرر به خانه‌اش می‌رفت و از او می‌خواست که مطلب را به روشنی بیان کند. استاد به او می‌فرمود: "بیا بنشین تا مطلب را خوب روشن کنم، زیرا من خود را مکلف می‌دانم که مطلب را برای محصل به خوبی روشن سازم"».[6]

6. استفاده از فرصت

آیت‌الله حائری می‌فرمود: «در منزل یکی از معروفین، روضه‌خوانی عمومی بود و گاهی، مراسم به شب هم می‌کشید. چراغی آورده بودند که مردم برای دیدن آن هجوم می‌آوردند. من هم که محصل جوانی بودم و الفیه ابن‌مالک را حفظ می‌کردم و مغنی می‌خواندم، الفیه دستم بود و در حال اشتغال به حفظ آن، به طرف آن جا رفتم. دیدم چراغ لامپا را در بالای منزل گذاشته‌اند و یک فرنگی، که متخصص این کار است، نزد چراغ ایستاده و فتیله را پایین می‌کشد، نور کم می‌شود و بالا می‌کشد، نور زیاد می‌شود و مردم صلوات می‌فرستند».[7]

7. مباحثه

فرزند آیت‌الله حائری نقل می‌کرد که پدرش فرموده است: «ما با "مرحوم حاج میرزا علی آقای شیرازی"نزد "مرحوم آقا میرزا محمدتقی شیرازی"درس خصوصی می‌خواندیم و من به امر مرحوم میرزای بزرگ شیرازی، به آن درس می‌رفتم و با آقا میرزا علی آقا مباحثه می‌کردیم».[8]

تعلیم

1. آغاز نمودن درس با توسل

یکی از ویژگی‌های ایشان، تقید به ذکر مصیبت کوتاه، پیش از آغاز درس بود؛ براساس این، پیش از شروع درس، ذکر مصیبت کوتاهی خوانده می‌شد و درس را با توسل به اهل‌بیت(علیهم‌السلام) آغاز می‌کرد. مرسوم بود که ابتدا «مرحوم آقاشیخ ابراهیم ترک»، معروف به صاحب‌الزمانی، دقایقی روضه می‌خواند و سپس آیت‌الله حائری به منبر می‌رفت و درس را آغاز می‌کرد و همگان را نیز به توسل سفارش می‌نمود.[9]

2. دانش همراه تقوا

آیت‌الله حائری در کنار شئون علمی، به اخلاق طلاب توجهی ویژه داشت و به مسائل اخلاقی بسیار حساس بود. همچنین در تهذیب اخلاق طلاب کوشش فراوان می‌نمود. «میرزا مهدی بروجردی» نقل می‌کرد: «به محض این که سوءاخلاقی از طلاب دیده می‌شد، آیت‌الله حائری شهریه‌اش را قطع می‌نمود و می‌فرمود: "به درد من نمی‌خورد و مایل نیستم در حوزه باشد، اگرچه خوب هم تحصیل کند".[10] ایشان، همیشه، سفارش می‌کرد که "اهل علم باید در جست‌وجوی سه چیز، یعنی علم، ‌تقوا و اخلاق حسنه، باشند"».[11]

«آقای سیداسماعیل هاشمی»، از شاگردان آیت‌الله حائری، در این ‌باره نقل می‌نمود: «ایشان، با این که مجسمه‌ی اخلاق بود و سیره‌‌ی ایشان برای طلاب آموزندگی داشت، به اخلاق اهل علم اهمیت می‌داد. به یاد دارم ایشان از "مرحوم حاج میرزا علی اصفهانی"، از وعاظ معروف و اهل موعظه و اندرز، دعوت کرده بود یک دهه برای طلاب درس اخلاق بگوید و آنان را موعظه کند. این جلسه، ویژه‌ی طلاب بود و افرادی را بر دَرِ مدرسه گمارده بود که از ورودِ غیر اهل علم جلوگیری کنند. ایشان، در این ده روز، درباره‌ی اخلاق اهل علم صحبت کرد».[12]

 

3.اهمیت دادن به درس

«آیت‌الله یزدی» می‌گفت: «برخی از شاگردان مرحوم آیت‌الله حائری در خارج قم و در سالاریه زندگی می‌کردند و ایشان برای تدریس به آنها، روزی یک بار برای درس به آن جا می‌رفت و برمی‌گشت».[13]

 

4.انتقادپذیری

«شیخ زین‌العابدین»، از علمای ممتاز شیعه، بر دررالاصول اشکالاتی نمود. آیت‌الله حائری نام ایشان را با احترام فراوان در منبر تدریس می‌برد و متعرض اشکال ایشان هم می‌شد.[14]

5. بیان مقدمه درس بعدی

آیت‌الله حائری پس از پایان یافتن درس، مقدمه‌ای از درس روز بعد بیان می‌کرد و شاگردان در توضیح خواستن یا بیان نظر خویش (حتی در حین درس) آزاد بودند.[15]

6. تقریر درس استاد

«مرحوم سیدعلی‌رضا یزدی» نقل می‌کرد:‌ «آیت‌الله حائری درس استاد را برای طلابی که آن را خوب متوجه نمی‌‌شدند، تقریر می‌فرمود».[16]

7.  تحقیر نکردن طلاب

آیت الله حائری(ره) شاگردان خود را به یادگیری از فنون نگارش و استفاده از قلم وکتاب برای تبلیغ دین تشویغ میکرد

وقتی طلبه‌ی مقدمات‌خوانی را برای امتحان پیش ایشان آوردند، از او پرسید: «منطق خوانده‌ای؟» گفت: «بله». فرمود: «کلیات خمس چندتاست؟» گفت: «چهار تا». فرمود: «بشمار». گفت: «اسم، فعل، حرف و چهارمی را بلد نیستم». آیت‌الله خندید و فرمود: «احسنت! احسنت! معلوم می‌شود طلبه است و کلیاتی به گوشش خورده».[17]

8. تشویق طلاب به درس

بسیار رخ می‌داد که آیت‌الله حائری، نیمه‌های شب، وارد مدرسه شده، آهسته آهسته به حجره‌ها رسیدگی می‌کرد و طلبه‌هایی را که مشغول مطالعه، کتابت یا تهجد و نماز شب بودند، تشویق نموده، برای کسانی که مباحثات را می‌نوشتند یا از عهده‌ی آزمون خوب برمی‌آمدند، جایزه‌ای در نظر می‌گرفت.[18]

9. تشویق طلاب به نگارش

آیت‌الله حائری رساله و کتاب را از مهم‌ترین ابزار پیام‌رسانی برمی‌شمرد و اثرگذاری آن را کمتر از سخنرانی نمی‌دانست. ایشان با ایجاد انگیزه در طلاب فاضل، آنها را برآن می‌داشت که اندیشه‌های دینی را نگاشته، در دسترس مردم قرار دهند. افزون بر آثار مثبت تبلیغی و پیام‌رسانی رساله و کتاب، نوشتن را سبب شرح صدر و باز شدن فکر و تمرکز در یافته‌ها می‌دانست. [19]

آیت‌الله حائری شاگردان خود را به یادگیری فنون نگارش و استفاده از قلم و کتاب برای تبلیغ دین تشویق می‌کرد و نوشته‌های مفید و سازنده‌ی طلاب و فضلای جوان را می‌ستود. توجه ایشان به اهل قلم، احترام گذاشتن به آنان و بزرگ شمردن قدر و منزلت آنان، سبب شد که فضلای حوزه، به نگارش روی آورند و معارف اسلامی مورد نیاز مردم و جامعه را با قلمی خوش و روان بنگارند و در دسترس مردم قرار دهند. در این دوره‌ی بالندگی و شکوفایی، افزون بر عرضه شدن نوشته‌های مفید فضلا و علما و نگارش تفسیرهایی بر قرآن، طلبه‌های جوان حوزه نیز برای پاسخ به شبهه‌های دینی و اعتقادی نسل جوان دست به کار شدند و به میدان آمدند و رساله‌ها و کتاب‌های مفید و اثرگذاری عرضه کردند و با نوشته‌های مفید و مستند خویش، به دفاع از ارزش‌های دینی پرداختند و در برابر تهاجم غرب به هویت اسلامی مردم ایران ایستادند.[20]

10.  تشویق به یادگیری علوم روز

«شهید مطهری» نقل می‌کرد: «آیت‌الله حائری به فکر افتاد که با تجهیز کردن شماری از طلاب به زبان‏ خارجى‏ و بعضى علوم مقدماتى، اسلام را در محیط‌هاى تحصیل‏کرده‌ی جدید، بلکه در کشورهاى خارج تبلیغ نماید. هنگامی که این خبر منتشر شد، گروهى از مردم تهران به قم رفته، به هزینه کردن سهم امام در راه یاد دادن زبان خارجی به طلاب اعتراض و ایشان را تهدید کردند. مرحوم حائری هم ادامه‌ی این کار را موجب انحلال حوزه‌ی علمیه و خراب شدن اساس کار دانسته، موقتاً از هدفش صرف‏نظر کرد».[21]

کتابت

1.  دوری از شهرت‌طلبی

آیت‌الله حائری با این که مجتهد بود، به دلیل پرهیز از شهرت، پاسخ استفتائات را به دیگران واگذار می‌کرد. «حجت‌‌الاسلام اشراقی» می‌گفت: «روزی، آیت‌‌الله حائری به همراه بسته‌ای کاغذ به منزل پدر ما آمد و گفت: "سؤالاتی از ما کرده‌اند.‌ آمده‌ام جوابش را از شما بگیرم". مرحوم والد پاسخ نامه‌ها را نوشت».[22]«آیت‌الله غروی تبریزی» در این باره نقل می‌کرد: «برای گرفتن کتاب الصلاه برای "آیت‌الله آقا محمّدباقر زنجانی"، خدمت حاج شیخ رفتم. "مرحوم صدر"هم نشسته بود. عرض کردم: "استاد بزرگوارم، آقای زنجانی، در نامه‌ای از من خواسته‌اند کهکتاب الصلاه حضرت‌عالی را برای ایشان بفرستم". آیت‌الله حائری فرمود: "میرزای نائینی فوت کرده است و نمی‌خواهم رساله‌پراکنی کنم". عرض کردم: "این کتاب علمی است، نه رساله". فرمود: "نتیجه‌ی آن، رساله‌پراکنی است". در نهایت، با اصرار آیت‌الله مرحوم صدر و پافشاری من، فرمود: "مانعی ندارد؛ اجازه دارید که یک جلد از کتاب الصلاه را برای ایشان بفرستید، ولی مشروط بر این که دیگر چنین تقاضاهایی نکنید. نمی‌خواهم پس از میرزا، کسی از من ترویج کند"».[23]

2. دقت فراوان در جنبه‌های نگارش

حاج شیخ، هر نوشته و رساله‌ای را نمی‌پسندید و نوشته‌ای را مفید می‌دانست که مستند و تحقیقی باشد، استوار و متقن نوشته شده باشد، گرهی بگشاید و ادیبانه، روان و گویا باشد. او درباره‌ی نوشته‌هایش دقت و وسواس داشت تا از گزافه‌گویی، ادعاهای غیرمستند و مطالب عوامانه و غیرعقلانی به دور باشد و حشو و زواید و تکرار در آن راه نیابد و هماره، رساله‌های خود را اصلاح و بازبینی می‌کرد. مؤسس حوزه، نقل درست مدارک تاریخی، به ویژه احادیث و سیره‌ی معصومان(علیهم‌السلام) را مهم می‌دانست و در این باره، خبره‌ی فن و حدیث‌شناس بود. در نقل روایت‌ها دقت می‌کرد و حتی در ثبت وقایع تاریخی و گزارش کرامت‌ها و معجزات اولیا سخت می‌گرفت و معتقد بود که باید در نقل رویدادهای تاریخی نیز به روایت‌کننده دقت شود که آیا از شرایط نقل رویداد‌ها، مانند عدالت و وثاقت برخوردار است یا نه.[24]

3. اسراف نکردن در نوشتن

علامه محمد جواد بلاغی(ره)

آیت‌الله‌العظمی اراکی نقل می‌نمود: «آیت‌الله حائری در هنگام تألیف کتاب دررالاصول، درباره‌ی استفاده کردن از هر کلمه‌ای می‌اندیشید و می‌فرمود: "بودن این کلمه در این جا مثلاً اثری ندارد، یعنی اگر هم نباشد، مخل معنا نیست و لطمه‌ای به مطالب و فهم آن نمی‌زند. پس چرا مبالغی صرف کاغذ و چاپ این کلمه شود؟!»[25]

4. قدردانی از آثار دیگران

 «سیدعباس رضوی»نقل می‌کند: «نوشته‌های دقیق، سنجیده، بی‌پیرایه، بیدارگرانه و مستند "سیدشرف‌الدین عاملی"، مورد پسند حاج شیخ عبدالکریم بود. سیدشرف‌الدین از سر درد، نیاز، ضرورت و تکلیف می‌نوشت و قلمش هدایتگر و انسان‌پرور بود. سیدشرف‌الدین در سفر به مصر، باب گفت‌وگوی دوستانه و مکاتبات دوجانبه با بزرگان اهل سنت، به ویژه "شیخ سلیم بِشری"، بزرگ الازهر را گشود و نخستین بنای سترگ و چشم‌نوازی به نام المراجعات را پی ریخت که بی‌گمان، به دلیل استواری و شالوده‌ریزی محکم و دقیق، از هر گزندی به دور خواهد بود. سیدشرف‌الدین در سال 1350ق وارد قم شد و مورد استقبال گرم و پرمهر حاج شیخ عبدالکریم قرار گرفت. حاج شیخ ارتباطش را با شرف‌الدین نزدیک‌تر کرد و در نامه‌ای، از تلاش‌های فکری و آثار پربرکتش قدردانی نمود. از دیگر کسان مورد تکریم آیت‌الله حائری، "علامه محمدجواد بلاغی"بود. حاج شیخ نگارش‌های علامه بلاغی را بسیار مفید و به مثابه منشوری برای معرفی اسلام و تشیع در برابر تهاجم فرهنگی مکتب‌های الحادی می‌دانست. از نظر حاج شیخ، بلاغی، بارویی برای دین بود که مرگ او رخنه‌ای در باروی دین پدید آورد. مرگ او دل آیت‌الله حائری را به درد آورد و در حوزه‌ی علمیه‌ی قم برای شناساندن و بزرگ‌داشت بلاغی، چندین مجلس برگزار کرد».[26]

 

[1]یادنامه، ص88، پاورقی.

[2]شرح زندگانی، ص53.

[3]. حسینی یزدی، سیدصادق، شرح زندگانی آیت‌الله مؤسس و فرزند برومندشان، حاج شیخ مرتضی حائری، الماس، چ1، 1381ش، ص54.

[4]. مجله‌ی حوزه، ش12، ص33، گفت‌وگو با آیت‌الله‌العظمی اراکی.

[5]یادنامه، ‌ص39.

[6]. همان، ص47.

[7]. حائری، شیخ مرتضی و استادی، رضا، سرّ دلبران، ص62.

[8]آیت‌الله مؤسس، ص36.

9. رازی، محمدشریف، آثارالحجه، ص60.

[10]آیت‌الله مؤسس، ص69.

[11]. شعبانی، اولیاء، معمار فضیلت،‌ مرکز پژوهش‌های صدا و سیما، چ1، 1380ش، ص43.

[12]. مجله‌ی حوزه، ش58/55.

[13]یادنامه، ص628.

[14]. حائری، شیخ مرتضی و استادی، رضا، سرّ دلبران، ص96.

[15]آیت‌الله مؤسس، ص73.

[16]. .یادنامه، ص 244.

[17]. رازی، محمدشریف، آثارالحجه، برقعی، چ2، ‌1332ش، ص56.

[18]. همان‌جا.

 

 

[21]مجموعه ‏آثار استاد شهید مطهرى،ج‏24، ص500.

[22]یادنامه، ص609.

[23]یادنامه‌ی آیت‌الله حائری، ص88.

[24]. رضوی، سیدعباس، مجله‌ی حوزه، ش126.

[25]آیت‌الله مؤسس، ص53.

[26]. رضوی، سیدعباس، مجله‌ی حوزه، ش 126.

 

http://mestar.miuac.ir/hayeri/5-%DA%86%D9%86%D8%AF-%D8%AD%DA%A9%D8%A7%DB%8C%D8%AA%C2%BB-%D8%AD%DA%A9%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%A2%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%AD%D8%A7%D8%A6%D8%B1%DB%8C-%D8%B1%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%A7%D8%A8-%D8%AA%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%85-%D9%88-%D8%AA%D8%B1%D8%A8%DB%8C%D8%AA

 

http://mestar.miuac.ir/hayeri/5-چند-حکایت»-حکایت-هایی-از-آیت-الله-حائری-ره-در-باب-تعلیم-و-تربیت