***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

########## بنام خدا ##########
#پایگاه جامع اطلاع رسانی در موضوعات زیر #
..... با سلام و تحیت .. و .. خوشامدگویی .....
*** برای یافتن مطالب مورد نظر : داخل "طبقه بندی موضوعی " یا " کلمات کلیدی"شوید. ویا کلمه موردنظر را در"جستجو" درج کنید.***

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

برخى احوالات مرحوم  ایت الله سید محمد فشارکى، و عده‌اى دیگر را در این جلد مى‌توان خواند




 
مجله  فرهنگ زیارت  مهر ماه سال 1390 شماره 12 و 13 
نگاهى به کتاب «المفصّل فى تاریخ النجف الاشرف»

اهتمام مسلمانان به علم رجال و تراجم

با ظهور دین مبین اسلام، علوم و فنون رشد بسیارى یافت؛ به گونه‌اى که از جهاتى مى‌توان تمدن بزرگ اسلامى را بى‌نظیرترین تمدن تاریخ بشر تاکنون دانست. از جمله علومى که در تمدن اسلامى رشد و ترقى بسیار یافت و هزاران جلد کتاب در زیرمجموعه آن نگاشته شد، علم تراجم و شرح‌حال‌نویسى است که پیش از هر چیز مدیون سیره‌نویسى و علم رجال است؛ تا جایى که علم تراجم از جهتى فرع بر علم تاریخ و از جنبه‌اى فرع بر علم سیره و رجال است. تنوع بسیار در زمینه تراجم‌نگارى تا بدان‌جاست که علاوه بر شرح‌حال‌هاى عام،

موارد بسیارى از شرح‌حال‌نویسى‌هاى خاص و تک‌نگاشته پیرامون افراد خاص، خاندان‌هاى علمى، شخصیت‌هاى یک مذهب یا نژاد یا یک منطقه و. . . ایجاد شده‌اند. از مشهورترین کتاب‌هایى که درباره شهرهاى اسلامى نوشته شده، مى‌توان «تاریخ بغداد» خطیب بغدادى و «تاریخ دمشق» ابن‌عساکر را (که مجموعه‌اى فراتر از هشتاد جلد کتاب را در بر مى‌گیرد) یاد نمود. کتاب‌هایى که علاوه بر بیان تاریخ و جغرافیا و حوادث آن مناطق، به شرح حال دانشمندان بغدادى و دمشقى و حتى دانشمندان دیگر مناطقى که با بغداد و دمشق به گونه‌اى مرتبط بوده‌اند پرداخته است.

حجم وسیع و چندگونگى مطالب این‌گونه آثار باعث مى‌شود که بتوان آن‌ها را یک موسوعه و دایره‌المعارف تاریخى، رجالى و تراجمى نام نهاد. ایرانیان نیز در این زمینه‌ها کارنامه درخشانى دارند و تألیفات و تصنیفات بسیارى در این محدوده پدید آورده‌اند. به‌ویژه شیعیان از همان روزگارى که در اقلیت بودند و مانند امروز جمعیت و قدرت چندانى نداشتند، تا زمان کنونى، براى ثبت یاد و نام بزرگان و مشاهیر خود، آثارى را در این زمینه‌ها پدید آورده‌اند که مى‌توان مواردى چون «طبقات الشیعه» ، «نامه دانشوران ناصرى» ، «طبقات اعلام الشیعه» ، «اعیان الشیعه» ، «آثار الشیعة الامامیه» و «الذریعه إلى تصانیف الشیعه» را که بزرگان تشیع و آثارشان را به خوانندگان معرفى مى‌کنند، برشمرد. نمونه‌هاى فراوانى از این دست آثار در «مصفّى المقال» مرحوم شیخ آقابزرگ تهرانى و نیز کتاب رشک انگیز «الذریعه» ایشان معرفى شده است.

مشهد نگارى

گفته شد که شیعیان در زمینه تراجم‌نویسى و شرح‌حال‌نگارى پیشینه‌اى درخشان دارند. اما یکى از موارد و مصادیق تراجم‌نگارى که مختص شیعیان است، نگارش آثارى پیرامون مشاهد مشرفه و عتبات مقدس شیعه است که مى‌توان از آن به «مشهدنگارى» تعبیر نمود. آشکار است که از روزگاران گذشته، و از راه‌هاى گوناگون، آثارى در زمینه مشاهد و شهرهاى مقدس شیعه نوشته شده که علاوه بر بیان سیر تاریخى و تطور مزار ائمه و امامزادگان (علیهم السلام) به بیان شرح حال مشاهیر برخاسته از آن‌جا نیز پرداخته‌اند. همچنین از این جهت که اغلب اوقات حوزه‌هاى علمیه شیعه در کنار عتبات مقدس اولیاى دین بوده، به بیان مشاهیرى از شیعه که در این شهرها درس خوانده یا عهده‌دار مرجعیت دینى مردم بوده‌اند پرداخته شده است. دیگر این‌که دفن در عتبات مقدس براى شیعیان اولویت داشته؛ لذا مشاهیر تشیع معمولا در مزارات مدفونند و در مشهدنگارى‌ها به این موضوع نیز پرداخته مى‌شود. نجف اشرف بارگاه مقدس حضرت امیرالمومنین على (ع) است که علاوه بر قداست ذاتى آن مکان، به سبب وجود حوزه علمیه هزارساله نجف اشرف که شیخ الطائفه طوسى \ آن را بنیان نهاده و دفن علماى ابرار در این حرم، نزد شیعه داراى قداست و ارزش ویژه است.

درباره نجف اشرف آثار بسیارى نوشته شده؛ به‌ویژه در این اواخر کتاب‌هاى ارزنده‌اى چون «شعراء الغرى» ، «ماضى النجف و حاضرها» ، «تاریخ النجف الاشرف» و «موسوعة النجف الاشرف» به عالم کتاب هدیه شده است. اما یکى از مفصل‌ترین و بهترین آثارى که اخیرا سرانجام یافته، موسوعه و دایرة المعارفى به نام «المفصّل» است که در این نوشتار نگاهى گذرا بدان خواهیم داشت.

معرفى کتاب «المفصل»

کتاب «المفصل فى تاریخ النجف الاشرف» پیرامون شهر مقدس نجف و رجال و مشاهیر مرتبط با این شهر مى‌باشد که در ٣۴ جلد و بیش از ١٢ هزار صفحه منتشر شده است. نویسنده این اثر «دکتر حسن عیسى الحکیم» از ادبا و شخصیت‌هاى تاریخ‌دان و شرح‌حال‌نویس عراقى است. این اثر که در نوع خود از حیث کمیت بى‌نظیر است و از حیث کیفیت نیز در رده نسبتا خوبى قرار دارد، علاوه بر علاقه‌مندان به تاریخ و تراجم، براى زوّار عتبات عالیات و همچنین روحانیون کاروان‌هاى زیارتى نیز اثرى مفید است. البته این به معناى خالى بودن موسوعه المفصل از نقص نیست؛ اما از این حیث که کارهاى وسیع و حجیم، خواه ناخواه خالى از اشتباه نیستند و با توجه به معیار محمدخان قزوینى در ارزیابى لغتنامه دهخدا، مى‌توان نمره قابل قبولى به المفصل داد. در این‌جا براى روشن شدن آشنایى خوانندگان با این موسوعه تراجمى، در چند بخش، تصویرى از این اثر ارائه مى‌گردد.

جلد اول تا دهم المفصل

مؤلف کتابش را به حضرت امیرالمؤمنین على (ع) هدیه نموده است. جلد اول کتاب در سال ١۴٢٧ قمرى و آخرین مجلد ۶ سال بعد یعنى سال ١۴٣٣ چاپ شده است. ناشر کتاب «المکتبة الحیدریه» قم است. نویسنده در مقدمه جلد اول مى‌نویسد در تحقیقى که پیرامون شیخ طوسى و برخى بزرگان حوزه نجف انجام دادم، عزمم جزم شد تا درباره نجف و بزرگان آن اثرى خلق کنم و البته پیش از اتمام کار، پژوهش‌هاى تک‌نگارانه‌اى پیرامون برخى قضایاى مرتبط با نجف و بزرگان نجف انجام دادم و چاپ شد. به طور میانگین هر جلد از این اثر در حدود ۴٠٠ صفحه است و مؤلف از منابع متعددى، اعم از مطبوع و مخطوط براى اثر خود استفاده برده است و در مواردى هم بر شنیده‌ها و مشاهدات خود تکیه کرده است.

 

جلد اول مختص نجف از عصر پیش از اسلام تا انتهاى عصر عثمانى است. طبیعتا چون شهر نجف جزو شهرهاى اسلامى است و به اصطلاح از محدثات است، مؤلف در ابتداى این جلد به برخى مباحث لغوى پرداخته و سپس در رابطه با جغرافیاى کوفه و برخى مناطق دیگر سخن مى‌گوید. نهرهاى نجف، برخى جنگ‌ها و غارت‌هاى روى داده در این شهر، تعدادى از نشست‌هاى مهم این منطقه و مباحثى دیگر در این جلد بیان شده است.

جلد دوم مختص تاریخ مزار و حرم مطهر حضرت على (ع) است. نویسنده در بخش اول به تاریخ بناى مرقد شریف و بخش‌هاى آن پرداخته و در بخش دوم به بحث زیارت مى‌پردازد و زیارت ائمه (علیهم السلام) ، امام‌زادگان، سلاطین، ملوک، امرا و گروه‌هاى اسلامى و عربى و بیگانگان به همراه آداب و اوقات زیارت و امور مرتبط با اداره مرقد شریف، اعم از نقابت و خدمه و خزانه‌دارى از دیگر مطالب این بخش است که با بحث از دفن در روضه مطهر و اعمال خاص صحن مطهر پایان مى‌پذیرد.

در جلد سوم که حجمى کمتر از مجلدات سابق دارد، مؤلف از مراقد و مقامات متبرکه نجف سخن گفته و پس از بیان مراقد انبیا و صالحین در فصل اول، مقامات ائمه و مراقد اهل‌بیت (علیهم السلام) و صحابه را یادآور شده و فصل سوم به مساجد، حسینیه‌ها، تکایا و. . . اختصاص دارد. فصل چهارم مختص وادى‌السلام، بزرگ‌ترین قبرستان جهان است. این جلد و مجلد سابق از حیث ارزش ترجمه در اولویت قرار دارند و براى زوار نجف اشرف و روحانیون کاروان‌هاى زیارتى مفید است.

جلد چهارم ویژه تاریخ حوزه علمیه نجف اشرف از قرن چهارم تا سد دوازدهم هجرى قمرى است. حوزه از عصر تأسیس، سپس دوره قانونمندى و پس از آن در بخش سوم دور ضعف حوزه مورد بحث قرار گرفته و فصل پس از آن به دوره بازسازى حوزه نجف اشرف در قرن هشتم اختصاص دارد و در ادامه، از شکوفایى حوزه نجف اشرف در قرن نهم و پس از افول حوزه حله سخن گفته مى‌شود. در قرن یازدهم نزاع سیاسى و فکرى وسیعى بین دو دولت عثمانى و صفوى روى مى‌دهد که باعث افزایش مهاجرت علماى شیعه به حوزه نجف اشرف شده و در همین قرن، جریان اخبارى ظهور مى‌کند و طبیعتا در حوزه نجف اشرف هم اثر مى‌گذارد. مؤلف در این بخش نیز به مانند فصول پیشین، به

بیان احوال مشاهیر هر عصر حوزه نجف و وضعیت علوم پرداخته و در فصل هفتم که مفصل‌ترین فصل این جلد است و به قرن دوازدهم اختصاص دارد، از غلبه اصولى‌ها بر اخبارى‌ها یاد مى‌شود.

جلد پنجم موسوعه با عنوان فرعى «مدرسة النجف الاشرف فى عصر التجدید» پیرامون حوزه علمیه نجف در قرن سیزدهم است. نگارنده در این جلد مى‌نویسد که حوزه نجف در این عصر، به عنوان رهبر فکرى جهان تشیع شناخته مى‌شود. زعامت فقهى، اصولى، معرکه الخمیس، نشست بلاغى، معرکه طاعونى و قفطانى و مناسبات ادباى نجف با ادباى دیگر شهرهاى عراق، همچنین شرح حال بیست تن از اعلام امامیه که تمام یا اغلب دوران نشاط علمى خود را در قرن ١٣ گذرانده‌اند، از مباحث این مجلد است که با علامه بحرالعلوم آغاز شده و به ملا محمد ایروانى ختم مى‌شود. نویسنده در این میان از سید جواد عاملى، شیخ جعفر کاشف‌الغطاء، میرزاى قمى، شیخ احمد احسایى، ملا مهدى نراقى، شیخ حسین نجفى، شیخ حسن کاشف الغطاء، صاحب جواهر، محمدجواد ملا کتاب، شیخ انصارى، ملا على خلیلى، سید حسین کوهکمرى، سید مهدى قزوینى و. . . سخن مى‌گوید.

نیمه دوم کتاب به خاندان‌هاى علمى مشهور نجف اختصاص دارد. خاندان‌هایى چون: ازرى، اعسم، امین، انصارى، بحرالعلوم، بلاغى، جزایرى، جواهرى، حسانى، جصانى، حکیم، حلو، حویزى، حیدرى، خاقانى، خرسان، خلیلى، خنفر، زین، شراره، شرقى و. . . .

جلد ششم بیشتر ادامه مبحث ناتمام جلد ۵ است و به خاندان‌هاى علمى نجفى یا ساکن نجف اختصاص دارد و در نیمه دوم این جلد، از بزرگان سادات و غیرسادات سخن گفته مى‌شود. خاندان‌هاى عاملى، طریحى، طالقانى، فتونى، فحام، قزوینى، کاشف الغطاء، محى‌الدین، مشکور، مغنیه، مظفر، آل یاسین، ملا کتاب، بهبهانى و. . . به همراه سادات علوى که به رضوى، موسوى، حسنى و حسینى مشهورند و به یک خاندان منتسب نگشته‌اند و نیز افرادى که به نجفى و غروى و مشهدى معروف شده‌اند، ولى از شهرهاى دیگر به نجف آمده‌اند و نجفى نیستند، در این جلد به صورت مختصر و مفید معرفى شده‌اند. این جلد به همراه جلد پیشین، از بهترین مجلدات موسوعه المفصل قلمداد مى‌گردد.

نویسنده در جلد هفتم وارد قرن ١۴ قمرى مى‌شود و پس از بیان مطالبى پیرامون اخبارى‌گرایى و اجتهادمحورى و امورى در رابطه با منبر و شعر و ادب تعدادى از شعرا، وارد بحث مرجعیت در این دوران طلایى حوزه نجف مى‌شود که به ترتیبِ تاریخ وفات از میرزاى رشتى (متوفاى ١٣١٢ق) آغاز نموده و با سید مهدى شیرازى (متوفاى ١٣٨٠ق) ختم شده است. شرح حال مراجعى چون محمدحسن مامقانى، میرزا حسین خلیلى، آخوند خراسانى، سید مهدى حیدرى، سید کاظم یزدى، میرزاى نائینى، آقاضیاء عراقى، سید ابوالحسن اصفهانى، تعدادى از مشاهیر خاندان کاشف الغطاء و. . . در این بخش آمده است. مؤلف مى‌نویسد که حوزه نجف در این عصر وارد دوره جدیدى مى‌شود.

در جلد هشتم نویسنده پس از یک مقدمه و بیان رابطه نجف با حکومت عصر، از مراجع شیعه در دوران معاصر سخن مى‌گوید و به طور خاص به مرجعیت شیعه در آخرین دهه هزاره دوم میلادى یعنى ٢٠٠٠-١٩٩٠ پرداخته و بیشترین مباحث این جلد مختص همین موضوع است. البته از بیان مطالبى که پس از سال ٢٠٠٠ روى داده نیز پرهیزى ندارد. حضرات آیات: سید عبدالهادى شیرازى، سیدمحسن حکیم، شیخ عبدالکریم زنجانى، سید ابوالقاسم خوئى، امام خمینى، شهید صدر، سیدعلى سیستانى، سیدمحمد سعید حکیم، شیخ بشیر نجفى و عده‌اى دیگر، از کسانى‌اند که در این جلد گزارشى از شرح حال علمى، سیاسى و اجتماعى‌شان ارائه شده است.

در جلد نهم باز هم به بزرگان و مشاهیر حوزوى نجف مى‌پردازد و از بزرگان اواخر قرن ١٩ میلادى و ابتداى قرن بیستم در بخش اول این جلد سخن گفته و در بخش دوم از مشاهیر تشیع نجف در فاصله ١٩١۴-١٩٠٠ و در بخش سوم علماى نجف از ١٩٢٠-١٩١۴ و در بخش پایانى، از بزرگان تشیع در فاصله زمانى ١٩۵٨-١٩٢١ یاد مى‌کند. برخى احوالات سید محمد فشارکى، محدث نورى، شیخ محمود ذهب، سید سعید حبوبى، محمدعلى چهاردهى، محمدعلى شاه‌عبدالعظیمى، علامه بلاغى، اسدالله زنجانى، سید حسن صدر، محمدرضا اصفهانى، محمد حرزالدین، سید حسین قمى، شیخ جعفر نقدى، سید محسن امین عاملى، سید جمال گلپایگانى و عده‌اى دیگر را در این جلد مى‌توان خواند.

در جلد دهم مؤلف به مشاهیر نجف اشرف در فاصله زمانى سال ١٩۵٨ تا ٢٠٠٠ میلادى مى‌پردازد و استدراک مختصرى هم در این مجلد وجود دارد که ٢٢ شخصیت را معرفى نموده که شرح حال آنها نیامده بود. محمدعلى اردوبادى، محمدرضا مظفر، هبه‌الدین شهرستانى، آقابزرگ تهرانى، عبدالرزاق مقرم، سیدجمال گلپایگانى، سید حسن خرسان، مرتضى فیروزآبادى، جعفر بحرالعلوم، سید یوسف حکیم، عبدالحسین مظفر، شیخ محمدمهدى شمس‌الدین و سید محمدتقى حکیم برخى از افراد معرفى شده در این مجلد هستند.

جلد یازده تا بیست

مؤلف المفصل در جلد یازدهم موسوعه خود، از ارتباطات حوزه نجف اشرف با حوزه‌هاى علمیه دیگر مناطق عراق (بغداد، کربلا، کاظمین، سماوه، کوت، حله، دیوانیه، موصل و. . .) سخن گفته و خاندان‌هاى علمى مناطق عراق، چون فرطوسى، حولاوى، جمال‌الدین، مظفر، حلو، سودانى، طریحى، صافى، محفوظ، کاظمى و برخى بزرگان آنان را یاد کرده است. البته ناگفته نماند که این ارتباطات در این مجلد به ارتباطات دوران معاصر حوزه‌ها مربوط است و به ارتباطهاى سده‌هاى گذشته نمى‌پردازد.

جلد دوازدهم به گونه‌اى ادامه جلد یازدهم است و به ارتباطات حوزه علمیه نجف با حوزه دیگر سرزمین‌هاى عربى اسلامى چون مصر، شام، شرق عربستان و بحرین پرداخته است. نویسنده در نیمه دوم این جلد به واکنش حوزه نجف به تحولات و حوادث جهان اسلام، از جمله تأیید مشروطه عثمانى، پشتیبانى از مشروطه ایران، دفاع از حرکت‌هاى ضد استعمارى و حمایت از ایران، تونس، فلسطین، لیبى، مصر و الجزایر و. . . پرداخته است.

 

در جلد سیزدهم نیز همین موضوع یعنى ارتباط حوزه نجف با یکى دیگر از مناطق مهم اسلامى، یعنى ایران را به شکلى جالب ادامه مى‌دهد. در قسمت‌هایى از این موسوعه، گویى تعصب عربى مؤلف را فرا گرفته و وى از خلیج همواره فارس با عنوان جعلى الخلیج ا. ل. ع. ر. ب. ى یاد مى‌کند (مثلا در جلد ١٢، ص٣١۴) که شایسته بود وزارت ارشاد، از این کار جلوگیرى کند. این جلد اگرچه عنوان فرعى «صلات النجف الاشرف بالحوزات العلمیه فى العالم الاسلامى» را داراست و به حوزه‌هاى افغانستان، پاکستان و هند و مشاهیر این نواحى مى‌پردازد، ولى بیش از همه به بیان علماى ایرانى برجسته‌اى که در نجف تحصیل کرده یا در این مکان ساکن شده و مدفون گشته‌اند، اختصاص دارد. مؤلف در ٢٢ بخش به بزرگان امامیه ایرانى‌تبار پرداخته و هر بخش را به یک یا چند منطقه از ایران اختصاص داده و مبسوطترین بخش به علما و مشاهیر قم مربوط است. کارى که نویسنده در این جلد انجام داده، حتى توسط اغلب نویسندگان مناطق ایران نیز انجام نگرفته است.

جلد چهاردهم با عنوان ثانوى و فرعى «المجالس و النوادى العلمیة و الادبیة» از مجالس و نشست‌هاى علمى و ادبى خاندان‌هاى علمى نجف سخن گفته است. مى‌دانیم که نقل مجالس نجف، حتى مجالس ختم و محافل عزا، بحث علمى و انشاد و انشاى شعر بوده است و یکى از دلایل این امر - به تعبیر استاد ما آیت‌الله جوادى آملى، به نقل از آیت‌الله شیخ محمدتقى آملى - غیر همزبان بودن اغلب ساکنان حوزه نجف اشرف با مردم شهر نجف مى‌باشد؛ برعکس حوزه علمیۀ بزرگ قم که اغلب حوزویان، همزبان مردمان قم‌اند و همین همزبانى، از امور کاهنده مجالس و مباحث علمى است. کتاب با مجلس مشهور و معروف میرزا مهدى خراسانى (فرزند بزرگ آخوند خراسانى) آغاز مى‌شود و از مجالسى چون بحرالعلوم، جمال‌الدین، حکیم، خاقانى، آل‌صافى، خلیلى، آل‌طالقانى، آل‌قزوینى، آل‌محى‌الدین و آل‌یاسین یاد شده و برخى ماجراهاى جالب این مجالس هم بیان مى‌شود. در اواخر کتاب نیز شرح حال ٢۵ شاعر که مؤلف به مجالس خاص آنان دست نیافته، آمده است.

جلد پانزدهم استمرار و ادامه مباحث جلد ١۴ است و به نشست‌هاى ادبى و علمى که بین ادبا و فرهیختگان عراقى برپا مى‌شده، اختصاص دارد و از گروه متجددین و نوگرایان در برابر سنت‌گرایان یاد شده و نشان داده است که اینان نیز به مانند نوگرایان و سنت‌خواهان ایرانى که از قرن‌ها پیش در زمینه تجدد در عرصه شعر و ادب، سبک هندى و بحث مکتب

بازگشت تا زمان مشروطه و پس از آن‌که شعر نو، آزاد و سپید و بازى‌هاى دیگر رایج مى‌شود غالبا اصطکاک داشته‌اند. گروه‌هاى ادبى که نشست داشته‌اند، باز هم مانند ایرانیان، ولى با دامنه‌اى وسیع‌تر در محافلى چون قهوه‌خانه‌ها، منازل، مدارس علمى و دانشگاهى، صحن مطهر علوى، مجالس عزاى بزرگان و دیگر جاهاى معمولى و خاص به داد و ستد علمى و ادبى مى‌پرداخته‌اند. مناسبت‌هاى ایجاد کننده این نشست‌ها گاه جالب و بعضا مضحک است؛ مثلا بازگشت یک مسافر یا آمدن یک مهمان، دزدى از منزل یک شخص، تهمت ادبى به یک فرد، مسابقه جواب یا استقبال یا تخمیس اشعار دیگران و در زمینه‌ها و موضوعات گوناگونى چون ادبى، دینى، اجتماعى و. . .

قرن ١٢ تا ١۴ قمرى از درخشان‌ترین ادوار ادب و شعر تشیع و عراق است. در این روزگار شاعرانى پدید آمدند که هم‌طراز و گاه برتر از بزرگ‌ترین شعراى تمام تاریخ شعر عرب بوده‌اند؛ اما به تعبیر علامه امین عاملى اینان به علت تأخر زمانى، کمتر مورد توجه بوده‌اند و گویى قدیمى بودن و در جمله اسلاف قرار داشتن - که به خودى خود، مزیت و حسن نیست - یک مزیت است که به این شاعران برجسته توجه وافى و کافى نمى‌شود:

در سخن از عرفى و طالب ندارد کوتهى

عیب صائب این بُوَد کز جمل اسلاف نیست

نویسنده در بخش‌هایى از این جلد، علاوه بر بیان نشست‌هاى شعراى نجفى، به نشست‌هاى مشترکى که ادباى نجف با ادباى دیگر شهرهاى عراق و حتى با ادباى دیگر کشورها - از جمله لبنان و مصر - داشته‌اند اشاره کرده و در بخشى هم به مساجلات و ردّ و ابرام‌هاى طرفینى که میان ادبا و شعرا با هم، یا با فقها و علما درگرفته مى‌پردازد و در این بخش که از خواندنى‌ترین قسمت‌هاى کتاب است، نزدیک به صد نمونه را بیان مى‌کند. این مباحث ادیبانه نشانگر وسعت فوق‌العاده مباحث ادبى و شعرى در مجامع و رده‌هاى گوناگون طبقات جامعه خاص و عام نجف و عراق است و توانایى آنان در بداهه‌پردازى و خلق ظرافت‌هاى ادیبانه را نمایش مى‌دهد.

نویسنده در جلد شانزدهم دایرة المعارف خود، به نهادهاى آموزشى و تربیتى نجف مى‌پردازد و در محور اول به بحث از مدارس حوزوى و در محور دوم به مجالس وعظ و خطابه پرداخته و محور سوم را به نهادهاى آموزشى جدید اختصاص داده و در پایان، از دانشگاه و مراکز آموزش عالى سخن مى‌گوید. در بخش اول ۶٢ مدرسه و نهاد حوزوى با ذکر مؤسسین و برخى اساتید و شاگردان معرفى شده که البته جا داشت مفصل‌تر بیان شوند. در محور دوم که مفصل‌ترین بخش کتاب است، بسیارى از خطیبان و واعظان معرفى شده‌اند که شرح حال اغلب آنان مختصر و برخى (همچون شیخ محمدعلى یعقوبى) بسیار مفصل بیان شده است. البته برخى که در این بخش به عنوان خطیب و واعظ معرفى شده‌اند، اساسا واعظ و خطیب نبوده‌اند. در انتهاى این بخش هم از برخى وعاظ و خطباى زن، مانند ملا وحیده نام برده شده است.

جلد هفدهم مختص تاریخ روزنامه‌نگارى در نجف و شرح حال مشاهیر روزنامه‌نگارى نجف است. مى‌دانیم که اوج دوران روزنامه‌نگارى نجف، به زمان مشروطه و با پشتیبانى امثال آخوند خراسانى بوده است. در این جلد از مجلات و روزنامه‌هاى مشهور قرن بیستم نجف همچون الغرى، النجف الاشرف، درة النجف، العلم و. . . که به فارسى یا عربى منتشر شده‌اند، یاد شده و از نویسندگان عرصه روزنامه‌نگارى نجف و مشاهیرى چون هبة الدین شهرستانى، جعفر الخلیلى، مهدى الجواهرى و. . . ى اد شده و از افرادى چون ملا محمد محلاتى که در تکوین امر روزنامه‌نگارى نجف بسیار مؤثر بوده‌اند، به اختصار یاد شده و برخى گمنامان با تفصیل بسیار بیشتر معرفى شده‌اند.

 

احوال گروه‌ها و مؤسسات علمى، ادبى و اجتماعى نجف در قرن بیستم را در مجلد هجدهم المفصل باید جست. این جلد با جمعیت اخوان الصفا آغاز شده و بیان مى‌شود که عده‌اى از روشن‌فکران آن را بنا نهادند. برخى از گروه‌هاى معرفى شده در این بخش، سیاسى و برخى علمى یا ادبى یا فرهنگى و بسیارى مذهبى و در مواردى مختلط بوده‌اند. نادى الغرى، جمعیة التحریر الثقافى، جمعیة القرآن الکریم، هیئة الشعراء الحسینیین، اتحاد النساء، جمعیة المؤرخین از جمله این جمعیت‌ها هستند و در مواردى انسان را به یاد گروه‌هاى ربعه و خمسه و سبعه ایران مى‌اندازند. در پایان این جلد به برخى گروه‌ها و ادارات دهه اول سده کنونى هم اشاره شده است.

احمد امین مصرى کسى است که تهمت‌هاى دروغ بسیارى را در کتاب‌هاى خویش نثار شیعه نموده است. زمانى که وى به نجف اشرف آمد، علامه شیخ محمدحسین کاشف الغطاء به وى اعتراض کرد که نوشته‌هاى کتاب‌هاى تو اغلب دروغ و بى‌سند است. احمد امین در جواب گفت: من آن مطالب را شنیده بودم؛ به علاوه دسترسى به آثار شیعه نداشتم! مرحوم کاشف الغطاء در جواب ایشان فرمود: «اولا این عذر بدتر از گناه است و نقل هر شنیدنى که صحیح نیست؛ به علاوه شهر کوچکى چون نجف پر از کتابخانه است؛ چگونه قاهره که داعیه ام القرائى جهان اسلام را دارد، دچار فقر کتاب باشد؟ !» . خلاصه این‌که نجف از گذشته‌هاى دور کتابخانه‌هاى بسیارى داشته و این حقیقتى آشکار است.

جلد ١٩ المفصل مختص کتابخانه‌هاى عمومى و خصوصى نجف و امور انتشارات و چاپخانه‌هاى این شهر مقدس مى‌باشد. بخش کتابخانه‌ها در سه قسمت عمومى، خصوصى و تجارى آورده شده و کتابخانه‌هاى حرم مطهر، آقابزرگ تهرانى، علامه امینى، کاشف الغطاء، حسینیه شوشترى‌ها، شیخ محمد سماوى و. . . به همراه کتاب‌ها و نسخه‌هاى نفیس آن‌ها در این بخش معرفى شده و از کتابخانه‌هاى خصوصى بسیارى که اغلب آن‌ها از بین رفته‌اند نیز نام برده شده و از انتشاراتى‌هاى مهم نجف هم یاد شده است. بر اهل فن پوشیده نیست که در کنار قم، تهران و بیروت، باید از نجف به عنوان یکى از اصلى ترین مراکز چاپ و انتشار آثار امامیه سخن گفت.

جلد بیستم مربوط به تاریخ سیاسى و عقیدتى شهر نجف است. نویسنده معتقد است که فرو رفتن نجف در قضایاى سیاسى، از اواخر قرن ١٩ میلادى بوده است. مطالب این جلد در هفت فصل بیان مى‌شود که براى هر فصل مى‌توان کتابى جداگانه نوشت. فصل پنجم به مشروطه ایران پرداخته است که نویسنده با اختصار بسیار از آن عبور مى‌کند و شاید یکى از دلایل این امر، کمبود آثار مستقل و مبسوط عربى پیرامون مشروطه است.

جلد بیست‌ویک به بعد

نجف پس از مشروطه و پیش از انقلاب فراگیر ضد استعمارى ١٩٢٠م که به «ثورة العشرین» معروف است، حوادث بسیارى را پشت سر مى‌گذراند. در جنگ جهانى اول و اشغال عراق توسط متجاوزان انگلیسى، اصلى‌ترین رهبران جهادى علماى نجف بودند و در همین روزگار محاصره نجف روى مى‌دهد که مى‌توان گزارشى از آن را در کتاب «سیاحت شرق» آقانجفى قوچانى خواند. مدتى بعد یعنى در سال ١٩١٨م عده‌اى تصمیم به انقلاب مى‌گیرند و مؤلف این جلد را به همین انقلاب و علل خیزش و عوامل رکود و افول و بیان نتایج و ارکان انقلاب اختصاص داده و در جلد بعدى که بیشتر رنگ‌وبوى سیاست به خود گرفته، اصلى‌ترین حادثه براى عراقى‌ها در نیمه اول قرن بیستم میلادى یعنى «ثورة العشرین» تشریح مى‌گردد. نویسنده براى این جلد عنوان «رهبرى نجف در انقلاب ١٩٢٠» را برگزیده که تقریبا عنوان صحیحى است. توضیح این‌که رهبران اصلى این انقلاب سه تن بودند و سید کاظم یزدى با روحیه عزلت‌مآبانه، چندان در امر انقلاب وارد نمى شود و میرزاى شیرازى دوم بار زعامت را بر دوش مى‌کشد و یک سال پس از فوت یزدى، وى نیز در سال ١٣٣٨ق درمى‌گذرد یا به گفته برخى بزرگان چون آیت‌الله بهجت وى را مسموم و شهید مى‌کنند. پس از وى شیخ الشریعه اصفهانى رهبر انقلاب عشرین است. میرزاى شیرازى دوم با آنکه در کربلا بود رابطانى نجفى چون میرزا احمد کفائى، فرزند بزرگوار مرحوم آخوند خراسانى را براى آگاهى از قضایاى سیاسى داشته که بدان‌ها اعتماد تام داشته است.

مجلد بعدى المفصل به ۴ دهه اوضاع سیاسى و اجتماعى عراق پس از ثوره عشرین مى‌پردازد که عراقى‌ها میان استعمار و سلطنت در دورانند، تا این‌که در سال ١٩۵٨م نظامیان کودتا کرده و بحث ریاست جمهورى و رئیس‌الوزرایى روى داده و اسامى افراد منحوسى چون عبدالکریم قاسم، عبدالسلام عارف، عبدالرحمن عارف، احمد حسن البکر و صدام تکریتى بر زبان‌ها مى‌افتد. جلد ٢۴ حوادث سیاسى ١٩۵٨ تا ٢٠٠٠ را در بر گرفته و از مجاهدت علماى دینى شیعه و بزرگانى چون آیت‌الله خویى، شهید صدر، آیت‌الله سیستانى و شهید سیدمحمد محمد صادق صدر یاد مى‌کند و به‌ویژه فصل چهارم این مجلد، مربوط به انتفاضه ١٩٩١ نجف اشرف است. خواندن این جلد غمى جانکاه به دل آدمى وارد مى‌کند و اشک‌ها را جارى ساخته و لاجرم لب و زبان انسان به لعن بدخواهان تشیع و اسلام گشوده مى‌شود.

مفصل‌ترین بخش این جلد، بخش ششم است که از ١٠٩ شخصیت موثر سیاسى عراق این روزگار سخن مى‌گوید. در جلد بعدى مؤلف به مؤسسات ادارى، قضایى، امنیتى و نظامى نجف و شهرهاى جدید و تقسیم‌بندى کشور مى‌پردازد؛ مؤسساتى که عمده آنان از زمان اواخر عهد عثمانى تا زمان اشغال عراق و پس از آن ایجاد شده.

 

جلد ٢۶ به حیات اقتصادى و تجارى نجف اختصاص دارد و در جلد بعد، مؤلف به جامعه نجف و ویژگى‌هاى آن مى‌پردازد.

با این‌که بسیارى از اهالى کربلا و نجف ریشه و اصالتى ایرانى دارند، ولى به هر حال به رنگ اعراب درآمده‌اند و نجف یک جامعه عرب شیعى را تشکیل داده که ویژگى‌هاى خود را دارد. طبیعت این جامعه، پوشش و منش آنان، لهجه‌هاى نجفى‌ها، عشایر نجف، شعائر و مناسبات، شادى و غم نجفى‌ها را در این جلد مى‌توان مطالعه کرد.

مؤلف هر چه بحث را ادامه مى‌دهد، گویا آفاق جدیدى در مقابل خود باز مى‌بیند و میلش به ادامه کار بیشتر مى‌شود؛ لذا ۴ جلد بعدى یعنى از جلد ٢٨ تا ٣١ را به دیدگاه شاعران، مورخان و پژوهشگران درباره نجف اختصاص داده و در آثار منظوم و منثور نویسندگان و شاعران نجفى و غیر نجفى به دنبال یافتن یادکرد نجف و نجفى‌هاست.

جلد ٣٢ به بزرگان فکر و ادب و دانش در نجف قرن بیستم مربوط است. کسانى که یا در مجلدات سابق نام برده نشده‌اند یا در این جلد براى یکدست شدن آنان، به صورت مختصر معرفى شده‌اند. این جلد از حرف الف تا جیم را در بر گرفته است. دو جلد بعد نیز فهرست این موسوعه است. البته مؤلف وعده داده است که مستدرکى بر این کتاب خواهد نوشت. هدف از این مقاله معرفى اجمالى این اثر بود و درصدد بیان تمام محاسن آن و برشمردن معایبى چون اغلاط املایى متعدد، تاریخ‌هاى غلط، تکرارهاى ملالت‌آور و امور دیگر نبودیم.

روشن است که مؤلف کار را قدم به قدم پیش برده و خود نیز نمى‌دانسته در جلدهاى آینده رشته بحث به کجا خواهد کشید. یعنى اگر از ابتدا منظومه فکرى طرح خویش را ترسیم مى‌کرد، کتاب وى هم از بى‌نظمى و تکرارهاى بى‌جا مبرا مى‌گشت و هم چینش و دایره بحث‌ها منقح‌تر و زیباتر مى‌شد. در عین حال باید از وى به سبب زحماتى که براى نگارش این موسوعه ارزنده کشیده، تشکر و قدردانى نمود و امیدوار باشیم در مورد سایر شهرهاى مقدس و عتبات عالیات نیز آثارى مشابه و با کیفیت بهتر نگاشته شود.

 



https://hawzah.net/fa/Magazine/View/6444/8148/107302/نگاهى-به-کتاب-المفصّل-فى-تاریخ-النجف-الاشرف-/?SearchText=فشارکی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۹/۰۲