نگاهی به زندگی ملا محمد حسین فشارکی؛
http://mobahesat.ir/2379
نگاهی به زندگی ملا محمد حسین فشارکی؛
کُهنهملای اصفهانی با دغدغههای اجتماعی
حوزه علمیه اصفهان را میتوان یکی از پررونقترین حوزههای علمیهٔ شیعه دانست. اگرچه فراز و فرود بسیاری بر این حوزه رفته، اما بزرگانی در آن پرورش یافتهاند که این حوزه را به یکی از برجستهترین حوزههای شیعه بدل کرده است. برجستگی این حوزه زمانی مشخص میشود که میدانیم حکومت شیعی صفویه، در این شهر نضج گرفته و حوزهٔ علمیهٔ این شهر، مرکز فعالیتهای مذهبی آن بوده است.
از ملا عبدالله تستری به عنوان یکی از نخستین افرادی یاد میکنند که بر بنا و رونق حوزهٔ اصفهان افزوده است. وی از اساتید محمد تقی مجلسی بود. حوزهٔ اصفهان، بزرگانی چون ابن سینا و ابوریحان بیرونی را نیز به خود دیده است. مرحوم محمد حسین فشارکی نیز از بزرگان این حوزه بود. مرحوم فشارکی فرزند ملاجعفر و از علمای بنام حوزهٔ اصفهان بود. وی در محفل علمی میرزای شیرازی حضور یافته بود و منش استادِ خود را نیز عملی کرده بود.
زمانی که احمد شاه قاجار به فرنگ رفت، رضا شاه در تدارک جلب نظر علمای معروف آن زمان برآمد. هدف رضا شاه، خلع احمد شاه و تأیید خود بود. او به اصفهان رفته بود و به خدمت آخوند فشارکی رسیده بود تا از وی نیز تأییدیهای بگیرد. آخوند فشارکی در آن مجلس با خشم به رضا شاه میگوید که چرا عمامه را از سر علما برداشتی؟ رضا شاه میگوید: آنها آخوند نبودند و دکان باز کرده بودند و الان هم هر کدام را که بگویید دستور میدهم نظمیه، کاری به آنها نداشته باشد. برخورد مرحوم فشارکی سبب میشود که برخی از روحانیون که مورد غضب حکومت قرار گرفته بودند از اسارت به در آیند.
مرحوم فشارکی در فقه و اصول استاد بود و در اواخر عمر، مرجعیت تام یافت. زمانی که مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی و مرحوم نائینی به عنوان اعتراض به رژیم عراق، به قم رفته بودند، برخی از بزرگان اصفهان از جمله مرحوم ملاحسین فشارکی برای دیدن این آقایان به قم میروند. در جلسهای میرزای نائینی مسئلهای را طرح میکند. مرحوم فشارکی اظهار نظری میکنند و اعجاب مرحوم نائینی را برمیانگیزند. مرحوم نائینی سپس با تعجب میگویند: «آخوند فشارکی، کُهنهملایی هستند. ما تازهچرخیم!». مرحوم فشارکی گفته بود کتاب فقه در سینهٔ من است. تسلط او بر امور فقهی به گونهای بوده که هر گونه استفتایی را به سرعت پاسخ میگفته است. آنقدر استفتائات داشته که به گفتهٔ خودش، اگر این استفتائات را یک جا جمع کنم، به اندازهٔ یک دوره کتاب جواهر خواهد شد.
علمای اصفهان اما در آستانهٔ مهاجرت علمای تهران به قم که به مهاجرت کبری معروف شد، اعلامیهای صادر کردند که از آن میتوان به سبک زندگی ایرانی و اسلامی یاد کرد. ملا حسین فشارکی به همراه ۱۳ تن از علمای اصفهان، این بیانیه را صادر کردند. متن آن بیانیه دارای پنج ماده بود که در آن، برخی از اصول زندگی ایرانی را به تصویر میکشید. متن این اعلامیه چنین بود: «اولاً: قبالجات و احکام شرعیه از شنبه به بعد روی کاغذ ایرانی بدون آهار نوشته شود. اگر بر کاغذهای دیگر نویسند، مُهر ننموده و اعتراف مینویسیم، قباله و حکمی هم که روی کاغذ دیگر نوشته بیاورند و تاریخ آن بعد از این قرارداد باشد، امضاء نمینماییم. حرام نیست کاغذ غیر ایرانی و کسی را مانع نمیشویم، ماها به این روش متعهدیم. ثانیاً: کفن اموات، اگر غیر از کرباس و پارچه اردستانی یا پارچههای دیگر ایرانی باشد، متعهد شدهایم بر آن میت، ماها نماز نخوانیم. دیگری را برای اقامه صلوات بر آن بخواهند ماها را معاف دارند. ثالثاً: ملبوس مردانه جدید که از این تاریخ به بعد دوخته و پوشیده میشود، قرار داریم مهما امکن، هر چه بدلی در ایران یافت میشود، لباس خودمان را از آن منسوخ نماییم و منسوخ غیر ایرانی را نپوشیم و احتیاط نمیکنیم و حرام نمیدانیم لباسهای غیر ایرانی را، اما ماها ملتزم شدهایم حتی المقدور بعد از این تاریخ ملبوس خود را از منسوخ ایرانی بنماییم. تابعین ماها نیز کذلک و مخالفان توقع احترام از ماها نداشته باشد. آنچه از سابق پوشیده و داریم و دوخته، ممنوع نیست استعمال آن. رابعاً: مهمانیها بعد ذلک ولو اعیانی باشد، چه عامه و چه خاصه، باید مختصر باشد؛ یک پلو و یک خورش و یک افشره. اگر زائد بر این کسی تکلّف دهد ماها را به محضر خود وعده نگیرد. خودمان نیز به همین روش مهمانی مینماییم. هر چه کمتر و مختصرتر از این تکلّف کرد، موجب مزید امتنان ماها خواهد بود. خامساً: وافوری و اهل وافور را احترام نمیکنیم و به منزل او نمیرویم زیرا که آیات باهره “إن المبذرین کانوا إخوان الشیاطین” و «ولا تسرفوا إنه لایحب المسرفین» و «ولا تلقوا بأیدیکم إلی التهلکة» و حدیث «لا ضرر و لا ضرار» ضرر مالی و جانی و عمری و نسلی و دینی و عرضی و شغلی آن محسوس و مسری است و خانوادهها و ممالک را به باد داده. بعد از این هر که را فهمیدیم وافوری است به نظر توهین و خفت مینگریم.
این اعلامیهٔ پنجمادهای اعلام موضع علمای اصفهان در قبال مسائل اجتماعی زمانه بود. تأکید بر برخی از امور، نشان از مسائلی دارد که در زمانهٔ ایشان، دغدغهٔ اصلی بوده است. تأکید این علما بر مسئلهٔ «وافور» و تریاک، نشان از فراگیری این مسئله در آن زمانه میکند. مسئلهٔ تریاک در آن زمانه در همه جای ایران تعقیب میشده است، اما در اصفهان بیشتر وجود داشته است. در کتاب حیات یحیی، این جو غالب در اصفهان را گزارش داده است: «مسئلهٔ تحدید تریاک در همه جای ایران جداً تعقیب میشود و در اصفهان از همه جا بیشتر. چه این ولایت مرکز مهم تریاککاری و کشت تریاک است برای فروش به داخل و خارج. رئیس مالیه اصفهان از طرف مافوق خود که مستخدمین مالیه امریکایی باشند، موضوع تحدید را دنبال مینماید و قاچاقچیهای شهری و دهاتی را تحت فشار گذارده، در گرفتاری و حبس و زجر آنها فروگذار نمیکنند. بالجمله کار استفادهکنندگان از کشت و زرع و خرید و فروش تریاک به طرف شدن با مأموران دولتی کشیده، بلوا میکنند و در تلگرافخانه چادرها برپا نموده تحصن میکنند و به توسط نمایندگان اصفهان در مجلس شورای ملی چهارم که علاقهمند به آزادی کشت و خرید و فروش تریاک در میان آنها هست به مجلس و دولت شکایت میکنند. به خیال آنکه به آسانی غائله برطرف شده تریاک آزاد خواهد شد غافل از اینکه مسئلهٔ تحدید تریاک از مسائل بین المللی شده، مشکلات آن به آسانی برطرف نمیگردد. بالجمله مدتی میگذرد و از طرف دولت و مجلس به متحصنین در تلگرافخانه اصفهان جوابی داده نمیشود. در این حال روحانیون خانه نشسته به دست حکومت مقهور شده موقعیت به دست میآورند و خود را به میان این معرکه میاندازند. خصوصاً که بیشتر آنها ملّاک هستند و در آزاد شدن تریاک سود میبرند. دخالت روحانیون در قضیه مشکلات را بر زیادت میکند و حکومت را وا میدارد بر عملیات خود در بر هم زدن این اجتماع بیفزاید. خاصه که هر یک از روحانیون با تحریکات که شده یک چند صد نفری به خانه آنها ریخته آنها را به ظاهر اجبار به تلگرافخانه میبرند. و شنیده شده که جمعیت زیادی به خانه ملاحسین فشارکی ریخته او را بیرون آورده با طبلی که میزدند پیاده به تلگرافخانه میبرند و پیرمرد در جلو این جمع که از یک طرف سلام و صلوات میفرستادند و از طرف دیگر برای هیجان مردم طبلی میکوفتند عصای بلند خود را پیوسته بالا و پایین برده به هوای صدای طبل به زمین میزده است. از شدت خوشحالی که در خانه ریاست بسته شده او دوباره در اثر این اجتماع گشوده خواهد شد و مخصوصاً نظر داشتهاند که به حکومت امیر اقتدار خاتمه داده شود و از تحت فشار او در آیند ولی به بطلان این تصورات به زودی آشکار میگردد و به محض پادر میانی کردن رؤسای روحانی حکومت با قوه مسلم دخالت نموده چند نفر را مجروح کرده مردم را متفرق میسازد. مسببین این تحصن را گرفته سیاست مینمایند و رؤسای روحانی به طور تعرض از اصفهان حرکت مینمایند». (حیات یحیی، یحیی دولت آبادی، ج ۴، ص ۲۹۶)
این گزارش یحیی دولتآبادی از همراهی محمد حسین فشارکی نمیتواند خالی از اشکال باشد. مرحوم فشارکی در تعهد پنجمادهای که با جمعی از علمای اصفهان منعقد کرده بودند، صراحتاً از ناقبولی اهل تریاک سخن گفته بود و هیچگونه همدلی میان ایشان وجود نداشته است. کتاب حیات یحیی نگاه مثبتی نسبت به جریان روحانیت و فعالیتهای آنها ندارد و بارها بر روحانیون طعن وارد میکند.
مرحوم فشارکی در زمانهای میزیست که عطف عنوان بر مسائل اجتماعی امری ضروری به نظر میرسیده است. وی در این مسائل وارد شد، حکم فقهی داد و بیانیههای اجتماعی نیز صادر کرد. منش او به گونهای بود که در اواخر عمر، اهالی اصفهان در کوچکترین امور دینی و اجتماعی خود نیز به نزد وی میرفتهاند و کسب تکلیف میکردهاند. وی در ۲۳ بهمن ماه ۱۳۱۳ شمسی در سن ۸۵ سالگی در گذشت. وی در تحت فولاد اصفهان به خاک سپرده شد؛ کُهنهملای اصفهانی با دغدغههای اجتماعی.
http://mobahesat.ir/2379