***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

########## بنام خدا ##########
#پایگاه جامع اطلاع رسانی در موضوعات زیر #
..... با سلام و تحیت .. و .. خوشامدگویی .....
*** برای یافتن مطالب مورد نظر : داخل "طبقه بندی موضوعی " یا " کلمات کلیدی"شوید. ویا کلمه موردنظر را در"جستجو" درج کنید.***

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

 اخیراً فقه، واقعاً رنگ تقلیدی به خود گرفته بود. مثلاً اگر گفته می شد کلام، کلام  مرحوم فشارکی اصفهانی یا میرزا یا شیخ است، ...

 

http://www.imam-khomeini.ir/fa/c78_61279/%D8%A8%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C_%D8%A7%D8%B2_%D8%B3%DB%8C%D8%B1%D9%87_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%AE%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C_%D8%B3_/%D8%AC_5/%D9%81%D8%B5%D9%84_%D8%AF%D9%88%D9%85_%D8%AF%D8%B1_%D8%B9%D8%B1%D8%B5%D9%87_%D8%AA%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%B3

 

 

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5

صفحه 108

‎‏ «همۀ رفقا به اتفاق گفتند که: ما بیشتر مایلیم از قواعد شروع کنیم. یعنی همان کاری که شیخ در کتاب مکاسب کرده است، چون ایشان از بیع شروع کردند. آن وقت ایشان تحولی در نجف (حداقل در ما) ایجاد کردند که موجب شیفتگی ما به خودشان شد که روز به روز بیشتر می شد. تا آن زمان مسأله اقوال بزرگان در فقه، به عنوان حریمی مقدس بود. مثلاً اگر می گفتیم: این نظریۀ مرحوم نائینی است، برای دلیل کافی بود. اینقدر مسأله شخصیت بر آرای اثر می گذاشت. این در واقع فقه را از صورت تحقیقی به صورت تقلیدی درمی آورد. می گویند بعد از شیخ، تا قبل از ابن ادریس، فقه صورت تقلیدی به خود گرفته بود. آن بزرگ آمد و این حریم را درید و تحقیق را شروع کرد. اخیراً فقه، واقعاً رنگ تقلیدی به خود گرفته بود. مثلاً اگر گفته می شد کلام، کلام مرحوم آقا ضیاء یا مرحوم نائینی یا آقا شیخ حبیب الله رشتی یا مرحوم فشارکی اصفهانی یا میرزا یا شیخ است، انتساب قول به این گوینده ها، یک نوع حریم ایجاد می کرد. لذا طلبه هایی مانند ما این جرأت را به خود نمی دادند که رأیی برخلاف رأی بزرگان دهند یا تحقیق کنند. ولی امام یک تحول ایجاد کردند، یعنی راه مناقشه در کلام بزرگان را باز کردند و حریم را شکستند و به عالم تحقیق و فقاهت این درس را دادند که باید حریم کلام بزرگان را شکست. ‏‎[115]‎

‏‏ ‏

‏‏امام دریایی از علم بود

‏‏در آن زمان در حوزه، افکار مرحوم نائینی خیلی رشد کرده بود. به طوری که کمتر کسانی به خود اجازه می دادند که افکار ایشان را باز و تفسیر کنند. اگر طلبه ای تقریرات مرحوم نائینی را مطالعه نمی کرد همه می گفتند که از اصول بهره ای ندارد. در واقع در حوزه چنین شایع شده بود که طلبه ها بعد از خواندن اصول مدون و مکتوب از افکار اصولی مرحوم نائینی اطلاع حاصل کنند. چنانچه غیر از این می شد، یعنی اگر طلبه ای افکار مرحوم آخوند خراسانی یا شیخ مرتضی انصاری را بلد بود، ولی فقه اصولی مرحوم نائینی را نمی دانست فردی شمرده می شد که از اصول بهره ای ندارد. اما امام در این مورد هم منش خاصی داشتند. ‏


‏‎

 

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5

صفحه 109

‎‏با مشاهدۀ روش امام، ابهت اینکه اگر کسی حرف مرحوم نائینی را بلد نباشد چیزی ندارد برای ما از بین رفت. متوجه شدیم که کسی هست که از نائینی محکمتر و پر بارتر حرف بزند. با وجود آنکه ما حرفهای مرحوم نائینی را خوانده و در افکارش مطالعه کرده بودیم، وقتی امام مطلبی را از مرحوم نائینی بحث می کردند یا اصلی از اصول را که او بدانها اعتقاد داشت در تحقیقات علمی خود مورد بررسی قرار می دادند می فهمیدیم که دریایی است. ‏‎[116]‎

‏‏ ‏

‏‏مسائل را ریشه ای بحث می کردند

‏‏امام قبل از آغاز مبارزه هیچ مشغله ای غیر از مسأله مطالعه و تدریس و نوشتن نداشتند و تمام وقت خود را در این رابطه صرف می کردند. گاهی مدت درس ایشان، مخصوصاً درس فقه، به یک ساعت و نیم می رسید بدون اینکه خودشان احساس خستگی بکنند و یا شاگردان احساس خستگی داشته باشند. دقتها و تحقیقات و نکاتی را که ذهن مستقیم و صاف ایشان آنها را اقتضا و توجه کرده بود به قدری شیرین و قابل قبول بود که شاید برای انسان هیچ نقطۀ ابهام باقی نمی ماند. مخصوصاً در روش بحث ایشان یک نکته ای وجود داشت و آن این بود که مسائل را، خصوصاً مسائل علم اصول را ریشه ای بحث می کردند و از اساس این مباحث را مورد بررسی و نظر قرار می دادند. اغلب اوقات برای ما روشن می شد که این راهی که دیگران رفته اند و این پایه ای را که دیگران روی او بنا گذاشته اند غیر صحیح بوده و حق مطلب همان بود که امام می فرمودند. ‏‎[117]‎

‏‏ ‏

‏‏احساس کردیم فقیه ترین هستند

‏‏امام حرف همۀ بزرگان را نقل و تقریر می کردند و یکایک را با دلایل متقن رد می کردند و قسمتی را که درست بود تکمیل می کردند. به طوری که شاگردانی که درس ایشان را خوب فرا می گرفتند، هرگاه در هر جا با هر شخصیت بزرگی روبه رو  ‏


‏‎

 

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5

صفحه 110

‎‏می شدند، آن شخصیت نمی توانست آنها را در بحث مغلوب کند. مواردی بود که من خودم با شخصیتهای بزرگی که در حد مرجعیت تقلید بودند ـ و چند نفر از آنها اکنون به رحمت خدا پیوسته اند ـ برخورد کردم. آنها می پرسیدند: کجا درس می خوانید؟ می گفتیم: خدمت امام می خوانیم. می گفتند: بحثی که اکنون می خوانید کدام است؟ می گفتیم: فلان بحث است، و وارد بحث می شدیم. با تمام تلاشی که آنها می کردند نمی توانستند در بحث بر ما غلبه کنند. با اینکه آن بزرگان در حد مرجعیت بودند و تسلط کامل داشتند، و ما هم نزد آنها شاگرد محسوب می شدیم امام نمی توانستند ما را در بحثی که امام به تمام ابعادش پرداخته بودند مغلوب کنند. من به یاد ندارم در جایی بر اساس مبانی درس ایشان با شخصیتهای بزرگوار بحث کرده باشم و آنها ما را مغلوب کرده باشند. این ویژگی خاص ایشان بود که مطلب را خوب بررسی می کردند تمام اشکالات درس را در نظر می گرفتند و همه را نقل کرده، رد می کردند و نظر خودشان را به کرسی می نشاندند. این ویژگی خیلی مهمی در حوزه و عالم تدریس و تعلیم است. ما همان وقتها معتقد شدیم که ایشان فقیه ترین مراجع عصر هستند. ‏‎[118]‎

‏‏ ‏

‏‏شاگردان من به من احتیاجی ندارند

‏‏امام چون سالها در حوزه قم تدریس کرده بودند و عده ای را مطابق میلشان تربیت کرده بودند، خیلی به شاگردان قم خودشان عقیده داشتند، یک روز به امام عرض کردم: شاگردان شما از درس شما محرومند. ایشان فرمودند: «آنها به مقاماتی رسیده اند که وقتی با هم بنشینند بحث کنند دیگر احتیاجی به من ندارند.»‏

‏‏در نجف هم که امام درس را شروع کردند، مباحث و مطالب ایشان خیلی نو و تازه بود و لذا فهم آنها برای عده ای مشکل بود. یک روز فرمودند: «این حرفها جزو حرفهای عادی من در قم بود و اینجا اینقدر تکرار می کنم تا برای شما هم عادی شود». ‏‎[119]‎


 

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5

صفحه 111

‏‏ 

‏‏مسائل را قاطعانه مطرح می کردند

‏‏از ویژگیهای درس امام طرح مسائل به صورت قاطعانه بود. به این صورت که ما دو شیوۀ تدریس داریم. شیوۀ اول تدریس دیالکتیکی است. در این شیوه انسان با سؤال و جواب مسأله را تمام می کند. مرحوم آیت الله بروجردی از این شیوه استفاده می کردند. در محضر درس ایشان، ما سؤال می کردیم و ایشان هم چیزی می گفتند. در واقع در تفهیم مسائل از شاگردان کمک می گرفتند. این روش، به روش سامرایی معروف بود. ‏

‏‏روش دیگر، طرح قاطعانۀ مسائل بود که امام از آن استفاده می کردند و در تدریس از آن پیروی می کردند. به این صورت که ایشان مسأله را قاطعانه مطرح می کردند، نظرات دیگران را می گفتند و نظر خودشان را نیز بر آن می افزودند و پس از آن به دنبال استدلال می گشتند. یعنی مسائل را مردد مطرح نمی کردند. ‏‎[120]‎

‏‏ ‏

‏‏اول ببینیم خودمان چه می فهمیم

‏‏درس امام درس تحقیقی و عمیقی بود. ایشان به تحقیق و تتبع اهمیت زیادی می دادند. برای همین قبل از رجوع به اقوال فقها، ادلّۀ مسأله را مورد بررسی قرار می دادند و می فرمودند: «اول ببینیم خودمان از ادلّه چه می فهمیم.» آنگاه به بررسی نظرات دیگران می پرداختند. ‏‎[121]‎

‏‏ ‏

‏‏از مختصات آثار امام موجز نویسی است

‏‏از مختصات نثر آثار و کتب امام، موجز (خلاصه)نویسی است؛ یعنی هیچ وقت در کتب ایشان جانب اطناب (طولانی کردن و شرح و بسط مطالب دادن) نیست. امام مسأله ای را اشاره می کنند و به طور موجز بدان می پردازند و شرح نمی کنند. ایشان معمولاً اقوال تمام اساتید خود را درباره یک مسأله ذکر می کنند و بعد نظر خوشان را مطرح می کنند. ‏‎[122]‎


‏‎

 

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5

صفحه 112

‎‏بخش چهارم

‏‏ 

‏‏ 

‏‏نظم و تذکرات در تدریس

‏‏ 

‏‏حین حرکت پاسخ می دادند

‏‏درس صبح امام ساعت هشت شروع می شد. آنقدر در مورد وقت حساسیت داشتند که اگر کسی می خواست در راه با معظم له صحبت کند، نمی توانست ایشان را متوقف سازد که ایشان دیرتر به مقصد برسند. همان طور که حرکت می کردند، پاسخ سؤالها را می فرمودند. ‏

‏‏آن موقع در قم از تاکسی و اتوبوس خبری نبود فقط درشکه بود آن هم کم. افرادی بودند که برای رسیدن به درس ایشان ناگزیر بودند یک ساعت پیاده حرکت کنند. آنها از استاد آموخته بودند که در راه وقت را با بحث کردن با همدرس خود پشت سر بگذارند. ‏‎[123]‎

‏‏ ‏

‏‏قبل از همه به درس می آمدند

‏‏وقتی ما در مسجد سلماسی قم پای درس امام حاضر می شدیم کمتر اتفاق می افتاد که مقداری زودتر به درس برویم که هنوز امام تشریف نیاورده باشند. غالباً من و اکثر طلاب که به مسجد می رفتیم می دیدیم که امام قبل از همه تشریف آورده اند، روی منبر و سجاده نشسته اند و آماده گفتن درس هستند. ‏‎[124]‎

‏‏ ‏

‏‏اگر طلبه ای دیر به درس می آمد

‏‏بنده حدود هشت سال که در درس خارج فقه و اصول امام شرکت می کردم شاهد  ‏


‏‎

 

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5

صفحه 113

‎‏بودم که ایشان همیشه سر ساعت معین در جلسه تدریس حاضر می شد. حتی آن ایام که امام در مسجد سلماسی قم تدریس می فرمود بعضی از شاگردان پیش از درس ایشان در جلسه درس دیگری حاضر می شدند، لذا گاهی چند دقیقه بعد از شروع درس امام وارد جلسه می شدند امام ناراحت می شد و گاهی تذکراتی می داد. معروف است خود امام در دوران طلبگی منظم و به موقع در جلسات اساتیدشان حاضر می شده اند. مرحوم آیت الله شاه آبادی ـ استاد اخلاق امام ـ در رابطه با نظم و حضور امام در جلسات درس گفته بود: روح الله واقعاً روح الله است. نشد یک روز ببینم که ایشان بعد از بسم الله در درس حاضر باشد. همیشه پیش از آنکه بسم الله درس را بگویم حاضر بوده است. ‏‎[125]‎

‏‏باید سر موقع حاضر باشید

‏‏یک بار یادم هست امام در مورد حضور در کلاس درس فرمودند: «اگر برای درس خواندن می آیید باید سر موقع حاضر باشید و اگر برای ثواب به مسجد می آیید جای دیگر هم مسجد هست». ‏‎[126]‎

‏‏ ‏

‏‏سعی کنید از اول درس حاضر باشید

‏‏برخی از شاگردان چون به درسهای متعددی می رفتند، گاه دیر در درس حاضر می شدند. ایشان از این وضع ناراحت بودند. روزی فرمودند: «من نمی گویم به درس من بیایید، ولی به هر درسی که می روید، سعی کنید از اول درس حاضر باشید. مجلس روضه که نیست که به هر جای آن رسیدید، ثواب آن را ببرید!». ‏‎[127]‎

‏‏ ‏

‏‏واجب نیست به درس من بیایید

‏‏آنچه مرا فریفتۀ امام کرد نظم ایشان بود. امام خیلی منظم بودند. مثلاً همیشه ساعت هشت تشریف می آوردند گاهی که بعضی از طلبه ها به امام می گفتند  ‏
‏‎

 

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5

صفحه 114

‎‏درس را قدری زودتر یا دیرتر شروع کنید، ایشان می گفتند نه، واجب نیست که حتماً به درس من بیایید. بروید به درسهای دیگر، طلبه که نباید به همه درسها برود. ‏‎[128]‎

‏‏ ‏

‏‏آدم یک درس در روز بخواند

‏‏از ویژگیهای مهم درس امام نظم آن بود. ایشان، هم خود مقید بودند سر ساعت مقرر به درس حاضر شوند و هم این را از شاگردانشان انتظار داشتند. گاهی اگر طلاب وسط درس می آمدند ایشان ناراحت می شدند و می فرمودند: «آدم یک درس در روز بخواند ولی همان را خوب بخواند، و مقید باشد در آغاز درس حاضر باشد». ‏‎[129]‎

‏‏ ‏

‏‏یک یا دو درس کافی است

‏‏معمول است که طلبه ها به درسهای متعدد می روند اما امام از این وضع ناراحت بودند و می فرمودند: ‏

‏‏ «طلبه اگر بخواهد موفق بشود، نباید زیاد درس برود. در روز، یک یا دو درس کافی است. بیشتر، نه تنها مفید نیست، که مضر است. درس باید همراه با فکر و اندیشه و ابتکار باشد، نه صرفاً حضور و یا نوشتن آن!».‏‎[130]‎‏ ‏

‏‏ ‏

‏‏حتی یک دقیقه هم تأخیر نمی کردند

‏‏از خصوصیات امام این بود که به کلاس درس خیلی اهمیت می دادند به طوری که خود ایشان همیشه سر وقت حاضر می شدند. حتی یک دقیقه هم تأخیر نمی کردند. ایشان در سالهای اختناق در مدرسه فیضیه تدریس می کردند. در یکی از روزها که ساواک به مدرسه حمله کرده بود، همه طلبه ها حاضر شدند و امام هم طبق معمول سر وقت حاضر شد. وقتی ما با این صحنه روبه رو شدیم فکر کردیم که امروز کلاس تعطیل می شود، اما بر خلاف عقیده ما امام روی خاکها در صحن حضرت معصومه(س)  ‏


‏‎

 

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5

صفحه 115

‎‏نشست و مشغول درس دادن شد. ‏‎[131]‎

‏‏ ‏

‏‏حوزه ها درس را شروع کنند

‏‏وقتی برای اولین بار در زندان قصر خدمت امام رسیدم خواستم غیر مستقیم به ایشان اوضاع بیرون را اطلاع بدهم، گفتم: آقا، اجازه می فرمایید درسها شروع بشوند؟ فرمودند: «مگر تعطیل شده اند؟» گفتم: بله. فرمودند: «بله، بگویید حوزه ها درس را شروع کنند». ‏‎[132]‎

‏‏ ‏

‏‏نباید درس را تعطیل کنید

‏‏امام مقید بودند درس به هیچ وجه تعطیل نشود. و اگر به بهانه ای درس تعطیل می شد، ایشان واقعاً ناراحت می شدند و به ما می گفتند: «اگر ما نمی توانیم بیاییم، شما نباید درس را تعطیل کنید. باید خودتان مطالعه داشته باشید». ‏‎[133]‎

‏‏با تقسیم وقت، کارها برکت پیدا می کند

‏‏امام از استادشان مرحوم آیت الله شاه آبادی نقل می کردند که صاحب کتاب جواهر برای نوشتن جواهر برنامه داشتند و هر شب مقداری از آن را می نوشتند. ایشان آقازاده ای داشتند که اهل علم و فضیلت و مورد علاقۀ پدر بود و مرحوم شد. مراسم تشییع جنازه او یک روز به تأخیر افتاد. شب جنازه را در اطاقی گذاشتند. صاحب جواهر آن شب در کنار جنازۀ فرزندشان نشستند و به مقداری که هر شب می نوشتند همان جا نوشتند. امام بعد از این نقل تأکید کردند که آقایان باید هم زحمت بکشید و هم کارها را منظم کنید که با منظم بودن و تقسیم وقت، کارها برکت پیدا می کند. ‏‎[134]‎


 

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5

صفحه 116

‏‏ 

‏‏به شما نمی گویم به درسم بیایید

‏‏یک روز امام در موعد مقرر برای درس به مسجد شیخ انصاری در نجف تشریف آورده بودند در حالی که هنوز همۀ شاگردان حضور نداشتند. ایشان پس از ورود به مسجد طبق معمول کنار منبر نشستند تا پس از لحظاتی برای تدریس به منبر تشریف ببرند ولی چون با غیبت بعضی از شاگردان مواجه شدند بدون اینکه به منبر تشریف ببرند به ما فرمودند: «امروز می خواهم به جای درس قضیه ای را برای شما بازگو کنم. من این مطلب را از استادم مرحوم شاه آبادی ـ رضوان الله تعالی علیه ـ نقل می کنم و ایشان از پدربزرگوارش که از شاگردان مرحوم صاحب جواهر بودند نقل می نماید که می فرمود صاحب جواهر دارای پسری بود که از فضلای بنام حوزۀ علمیه نجف به شمار می رفت و تصادفاً در حال حیات پدر فوت می کند. در روز تشییع با اینکه هاله ای از غم و اندوه سرتاسر نجف را گرفته بود ولی با این حال صاحب جواهر که خود صاحب عزا بود، از فرصت کوتاه استفاده کرده و تا جمع شدن علما و طلاب حوزه و اهالی نجف برای تشییع، نصف صفحه از کتاب جواهر را به رشته تحریر درآورد.» امام سپس فرمود: «من که به شما نمی گویم به درس من بیایید، حال که خود شما بنا دارید در درس من شرکت کنید لااقل به بنای خودتان عمل کنید». ‏‎[135]‎

‏‏ ‏

‏‏با ورود امام ساعتمان را دقیق می کردیم

‏‏به دلیل حضور به موقع امام در جلسات درسی، ما گاهی وقتها ساعتمان را با حضور امام تنظیم می کردیم و اگر وقتی ساعتمان دچار اشکالی می شد، با حضور امام ، اصلاح می شد. ‏‎[136]‎

‏‏ ‏

‏‏به تشکیل کلاس درس، فوق العاده مقید بودند

‏‏مهمترین ویژگی امام، نظم ایشان بود. من در طول تحصیلاتم احدی را مانند ایشان جدی و مرتب ندیدم. هیچ گاه اتفاق نیفتاد که بدون مطالعه قبلی درس بگویند.  ‏


‏‎

 

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5

صفحه 117

‎‏فوق العاده به درس مقید بودند. برای مثال وقتی یک دوره اصول را در مسجد سلماسی قم شروع فرمودند که چهار سال و نیم طول کشید، در طول این مدت غیر از روزهای تعطیل سال، فقط دو روز درس را تعطیل کردند که یک روز آن را کسالت داشتند. ‏‎[137]‎

‏‏ ‏

‏‏افراد منظم به جایی می رسند

‏‏امام در موعد مقرر برای تدریس در محل درس حاضر می شدند و از اینکه بیشتر اوقات طلاب، نامرتب و دیر و زود به درس آمده و در امور زندگی بی نظم بودند، رنج می بردند. و کراراً به مناسبتهایی این نکته را به طلاب گوشزد می کردند که در این دنیا کسانی توانستند به جایی برسند و گلیم خویش را از آب بیرون بکشند که در زندگی دارای نظم و انضباط بوده اند. ‏‎[138]‎

‏‏ ‏

‏‏دستگیری فرزند امام باعث تغییر برنامه درسی ایشان نشد

‏‏حوادث و رویدادهای بزرگ هرگز موجب آن نشد که امام از برنامه حوزه ای و تدریس فقه اسلامی باز بمانند و یا با سردی و بیحالی این برنامه را انجام دهند. ما و بسیاری از شاگردان درس ایشان بارها اتفاق می افتاد که به علت حوادث گوناگون سیاسی یا در درس امام حاضر نمی شدیم یا با سردی و نگرانی در درس شرکت می کردیم. لکن امام در همان لحظات حساس که بزرگترین مسائل سیاسی در زندگی ایشان پیش آمده بود، وقتی تدریس می کردند به گونه ای مسائل فقهی را موشکافی می کردند که انگار نه انگار حادثه ای رخ داده است. از جمله روزی که مرحوم حاج آقا مصطفی فرزند ایشان را رژیم بعث دستگیر و به بغداد برد نه تنها در برنامه درسی امام کوچکترین تغییری روی نداد بلکه می توانم بگویم که از روزهای دیگر عمیقتر و گسترده تر بحث علمی می کردند. ‏‎[139]‎


 

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5

صفحه 118

‏‏ 

‏‏درسها نباید تعطیل باشد

‏‏علمای حوزه نجف قصد داشتند مجالس بزرگداشت شهید حاج آقا مصطفی خمینی را تا اربعین شهادت ایشان ادامه دهند. امام به آنان گفتند درسها نباید تعطیل باشد. آقایان شروع کنند. و در همان وقت به شاگردان و علاقه مندان شهید آقا مصطفی پیغام دادند که شما باید زنده ساز باشید و در اینگونه موارد بیتابی نکنید. به درس و بحث و تکمیل نفس و خودسازی بپردازید. ‏‎[140]‎

‏‏ ‏

‏‏مرده بازی را دور بیندازید

‏‏وقتی ما در نجف به خاطر شهادت حاج آقا مصطفی مجلس ختم گذاشتیم تمام آقایان در نجف این کار را کردند. چند روزی که گذشت افرادی می آمدند و برای فاتحه گرفتن اجازه می گرفتند. آقای دعایی هم مسئول این کار بود که از امام اجازه می گرفت و تعیین وقت می کرد. امام به او فرمود: «مرده بازی را دور بیندازید و به دنبال درس و بحثتان باشید و در این کار اصرار نکنید». ‏‎[141]‎

‏‏ ‏

‏‏به خاطر من برنامه درسی تان را به هم نزنید

‏‏از قم که به تهران آمدم، در یکی از روزهای بعد از عمل جراحی خدمت امام رفتم. معمولاً برای احتیاط، موقع ملاقات با ایشان لباس سفید پرستاری می پوشیدم. آقای دکتر طباطبایی هم در اتاق بودند. من از پایین تخت با اشاره دست خواستم چیزی به آقای طباطبایی بگویم آقا در حالی که روی تخت خوابیده بودند فرمودند: «اون کیه که با دست اشاره می کند؟» آقای طباطبایی گفت: مسیح. آقا گفتند: « مسیح اینجاست؟» گفت: بله. من بلافاصله نزدیکتر رفتم و سلام کردم. آقا گفتند: «سلام علیکم، تو اینجا چه کار می کنی؟» گفتم؛ آقا، کتابهایمان را آورده ام و درسمان را می خوانیم. بعد از چند لحظه گفتند: «برنامه درسی تان را به خاطر من به هم نزنید». در آن موقع خانم طباطبایی هم در اتاق بودند. آقا رو به خانم طباطبایی کردند و  ‏


‏‎

 

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5

صفحه 119

‎‏گفتند: «به فریده‏‎[142]‎‏ بگویید برنامه شان را به خاطر من به هم نزنند. به بقیه هم بگویید برنامه درسی شان را به خاطر من به هم نزنند». من که دیدم جهت حرف از من برگشت از ترس اینکه مبادا آقا امر کنند که به قم برگردم، خودم را کنار کشیدم. چون هر وقت به تهران می آمدم و خدمت آقا می رسیدم، تأکید داشتند که به قم برگردم تا درسهایم قطع نشود. ‏

‏‏روز بعد هم خدمت آقا بودم با همان لباس سفید. این بار طوری بالای سر ایشان ایستاده بودم که مرا نبینند. آقای دکتر طباطبایی هم کنار آقا ایستاده بود و داشت سرم دست ایشان را درست می کرد. به ظاهر حال آقا نسبت به روز قبل بهتر شده بود. در همین لحظه نگاه امام به من افتاد و به دنبال آن آقای طباطبایی به شوخی گفت: آقا مسیح هم یواش یواش دارد دکتری یاد می گیرد. آقا با حالت تغیّر پرسیدند: «مسیح اینجاست؟» آقای طباطبایی گفتند: بله. ‏

‏‏اما دیگر کار خراب شده بود. ‏

‏‏آقا گفتند: «من از مسیح بدم آمد». ‏

‏‏گفت: چطور؟‏

‏‏گفتند: «درسش را ول کرده آمده اینجا». ‏

‏‏من فوری رفتم جلو و سلام کردم. گفتند: «سلام علیکم تو اینجا چه کار می کنی؟»‏

‏‏گفتم: آقا من هستم در خدمتتان. ‏

‏‏گفتند: «نخیر، برو قم درست را بخوان!»‏

‏‏گفتم: آقای سلطانی هم آمده اند اینجا و من پیش ایشان درس می خوانم. ‏

‏‏گفتند: «نخیر برو قم!»‏

‏‏گفتم: آقا، می دانم همیشه سفارش شما به ما دربارۀ درسمان بوده برای همین نمی گذارم به درسم لطمه بخورد. ‏

‏‏گفتند: «نخیر، برو قم! دیگر هم برنگرد». ‏

‏‏آقای دکتر طباطبایی خواست شوخی کند گفت: آقا، العلم علمان، علم الابدان و علم الادیان، آقا، مسیح در قم علم الادیان می خواند؛ اینجا هم آمده که علم الابدان یاد  ‏


‏‎

 

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5

صفحه 120

‎‏بگیرد. ‏

‏‏آقا گفتند: «علم الادیان برایش کافیه». ‏

‏‏من دیگر چیزی نگفتم، آقای طباطبایی هم دیگر سکوت کرد ... صبح روز بعد باز پرسیدند: مسیح هنوز اینجاست؟ من هم برای اینکه خیالشان را راحت کنم جلو رفتم و گفتم: آقا من ساعت 5 صبح به قم می روم. ‏

‏‏فرمودند: «من بهت دعا می کنم». ‏‎[143]‎

‏‏ ‏

‏‏بیایید جلو کم کم جا می شود

‏‏امام در مسجد سلماسی که درس می فرمودند، پای درس ایشان شاگردان زیادی می آمدند و جا نبود. هر چه به آقا عرض می کردیم که اینجا تنگ است یک جای دیگر تشریف ببرید، (نظر آقایان دیگر هم این بود، نه اینکه می خواستیم ترویج و تبلیغ ایشان را بکنیم) می فرمودند: «بیایید جلو کم کم جا می شود». افراد از کثرت جمعیت حتی توی سکوهای مسجد می نشستند و امام هم منبر می رفتند و با آن کثرت جمعیت درس می گفتند تا اینکه مرحوم شیخ نصرالله خلخالی که از یاران امام بود آقا را با التماس جهت تدریس به مسجد اعظم بردند. امام حاضر نبودند در جاهایی که مثلاً نمایش قدرت ایشان باشد حاضر بشوند. ‏‎[144]‎

‏‏ ‏

‏‏اینجا جای پیغمبر و علی است

‏‏وقتی امام در مسجد سلماسی قم تدریس می کردند. در آن سالها در این مسجد تازه منبر گذاشته بودند. یک روز به اصرار طلبه ها، امام بالای منبر تشریف بردند ولی از گفتن درس امتناع ورزیدند. امام شروع به موعظه کرده، فرمودند: «میرزای بزرگ وقتی بر منبر قرار می گرفتند بدنشان می لرزید و گریه می کردند.»‏

‏‏در این هنگام بدن امام نیز می لرزید و حالت گریه به ایشان دست داده بود. ‏

‏‏ایشان افزودند: ‏


‏‎

 

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5

صفحه 121

‎‏ «اینجا جای پیغمبر(ص) و علی(ع) است ما کجا و آنها کجا». ‏‎[145]‎

‏‏ ‏

‏‏خودستایی مرد از خود قبیح است

‏‏سال 1342 بود که آقایی نامه ای را آورد تا خدمت امام ببرم. در آن نامه نوشته شده بود که: آقای حاج روح الله خمینی! آیا شما خودتان را اعلم از علما می دانید یا نه؟ این سؤال را لطفاً جواب دهید. امام هم در زیر آن نامه نوشتند: «بسمه تعالی، تزکیه المرء لنفسه قبیح. روح الله الموسوی الخمینی» حیف که این نوشته الآن پیدا نیست و از بین رفته است. ببینید چقدر در جواب لطافت وجود دارد. ایشان نفرمودند: «نه» و نگفتند: «آری». ولی در عین حال، جواب طرف را هم داده اند. ‏‎[146]‎

‏‏ ‏

‏‏دو پله بالا نشستن شخصیت نمی آورد

‏‏وقتی درس امام به مسجد سلماسی منتقل شد روزهای اول امام روی زمین می نشستند کم کم جمعیت زیاد شد به طوری که طلاب روی پله های مسجد و گاه در بیرون مسجد هم می ایستادند. از امام خواهش شد که روی یک منبر دو پله ای تشریف ببرند تا طلاب بیشتر بتوانند استفاده کنند. ایشان قبول کردند. روز اولی که امام به منبر تشریف بردند، روز پرخاطره ای در زندگی تحصیلی من بود. آن روز امام در آغاز درس با تذکر این نکته که یک، دو پله بالا نشستن، برای آدم شخصیت نمی آورد و نباید موجب کبریایی انسان بشود، به یک بحث مفصل اخلاقی کشانده شدند و صحنۀ درس اصول به درس اخلاق و عرفانی تبدیل شد. آن روز امام به اصل درس اصول نرسیدند و تذکرات بسیار جالبی در زمینۀ مفهوم تکبر، تواضع، ارزش تواضع برای عالم و آفاتی که تکبر در زندگی دانشمندان می تواند داشته باشد بیان فرمودند. ‏‎[147]‎

‏‏ ‏

‏‏در روایات نباید دخل و تصرفی بشود

‏‏یک روز امام ضمن درسشان در نجف به طلاب فرمودند: «در میان علمای سلف  ‏


‏‎

 

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5

صفحه 122

‎‏اساساً حلقاتی به عنوان روخوانی روایات و احادیث متداول بود و نظر سابقین از این کار آن بود که حتی یک واو در روایات دخل و تصرفی نشود و زیاده و نقصانی صورت نگیرد بلکه روایات به همان نحو که به ما رسیده، مورد استفاده قرار گیرد.» سپس از علامه محمد خان قزوینی نقل می کردند که او گفته بود اگر مرا تخطئه نکنند حتی حمد و سوره ام را هم در موقع نماز از روی قرآن می خوانم. ‏‎[148]‎

‏‏ ‏

‏‏دو باب از فقه را خوب بخوانید

‏‏در ابتدای ورود امام به عراق جمعی از طلاب خدمتشان شرفیاب شدیم و از محضرشان تقاضا نمودیم برای ما درس بفرمایند. ایشان ضمن اینکه درخواست ما را اجابت فرمودند، گفتند: «سعی کنید دو باب فقه را خوب بخوانید، نخست ابوابی مانند طهارت و صلات که مشتمل بر روایات زیادی است تا در فرض ثبوت و تعارض راههای جمع و یا تأویل بین روایات متعارضه را فرا گیرید و دیگر ابوابی مانند بیع که روایات وارده در آنها معدود است تا بتوانند راههای استخراج قواعد کثیره را از همان روایات معدوده بیاموزید کما اینکه تدوین کتاب مفصل و مبسوط مرحوم شیخ انصاری بر همین پایه و اساس است». ‏‎[149]‎

‏‏ ‏

‏‏مواظب باشید شعله فقاهت فرو ننشیند

‏‏روزی که با جمعی از فضلا و علما در خدمت امام بودیم به ما فرمودند: «دو چیز باید در حوزه ها باقی بماند، یکی فقاهت و دوم تهذیب». و مطلبی قریب به این مضمون فرمودند که: «مواظب باشید شعله فقاهت فرو ننشیند». ‏‎[150]‎

‏‏ ‏

‏‏در سایه فقه مبارزه کنید

‏‏روزی امام ضمن توصیه و تأکید نسبت به فراگیری فقه فرمودند: «شما باید در سایه فقه مبارزه کنید». ‏‎[151]‎


 

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5

صفحه 123

‏‏ 

‏‏فقه را بیشتر دوست دارم

‏‏یک بار از امام پرسیدم، آقا شما کدام علم را بیشتر دوست دارید؟ فرمودند: «من فقه را بیشتر دوست دارم». یکی از بزرگان گفت: آقا علم فقه که چیزی ندارد. امام فرمودند: «نخوانده ای تو». او اظهار داشت نه آقا، خوانده ایم. امام فرمودند: «پس نفهمیده ای». ‏‎[152]‎

‏‏ ‏

‏‏از قرآن و احادیث بهره گیرید

‏‏یک بار از امام سؤال نمودم برای درس اخلاق از چه کتابهایی بهره بگیریم، فرمودند: «قرآن و کتب حدیث. یادآور شدم: از کتاب احیاء العلوم چطور؟ فرمودند: «من در آغاز کار به آن مراجعه نمودم ولی شیوۀ بحثهای او را نپسندیدم». ‏‎[153]‎

‏‏ ‏

‏‏خودتان که سواد دارید

‏‏یک وقت قبل از درس بعضی طلبه ها به امام گفتند: آقا قبل از درس یک حدیث برای ما بخوانید، امام به آنها فرمود: «خوب خودتان بروید، بخوانید. سواد دارید، بروید یک حدیث بخوانید اینجا مجلس درس و بحث است». ‏‎[154]‎

‏‏ ‏

‏‏بروید رساله را ببینید

‏‏امام با روش خود به ما می آموختند که باید سلسله مراتب و نظم در کار حفظ شود. از جمله وقتی از ایشان سؤال شد که اگر کسی قضای روزه به عهده دارد و وقت موسع (وسیع) است آیا می تواند روزه استیجاری بگیرد؟ فرمودند: «رساله را ببینید»! از قول سؤال کننده به عرض رسید، در رساله نیست. فرمودند: «از دفتر سؤال کنید». ‏‎[155]‎

‏‏ ‏

‏‏به توضیح المسائل رجوع کنید

‏‏یک روز همراه امام پس از درس از مسجد شیخ انصاری در نجف اشرف به طرف  ‏


‏‎

 

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5

صفحه 124

‎‏منزل ایشان می رفتیم. یک مسأله شرعی در ذهنم بود که با استفاده از فرصت سؤال کردم. فرمودند: «به توضیح المسائل رجوع کنید». از این برخورد ایشان جا خوردم ولی با مقداری تأمل متوجه شدم که ایشان ضمن راهنمایی در مورد مسأله، درس بزرگی را به من آموخته اند. ‏‎[156]‎

‏‏ ‏

‏‏روزهای آخر به جای درس نصیحت می کردند

‏‏از مواردی که معمولاً برای ما شیرین بود روزهای آخر هر دورۀ تحصیلی بود. هر وقت به تعطیلی نزدیک می شدیم مرسوم بود که امام یک روز به جای درس، نصیحت می کردند و این کار برای این بود که وقتی طلبه ها می خواستند برای تبلیغ بروند ودر سراسر شهرها متفرق بشوند توشۀ اخلاقی و راهنماییهای لازم را گرفته باشند. امام به عنوان یک درس، روی آن نصایح کار می کردند و ما نصیحتهای بسیار سودمندی را از زبان ایشان می شنیدیم. راهنماییها به قدری مفید و مؤثر بود که می توانست در شیوۀ برخورد ما با مسائل اجتماعی و با مردم، خیلی به طلبه ها کمک کند. ‏‎[157]‎

‏‏ ‏

‏‏چه برایتان می ماند؟

‏‏یک روز یکی از علمای بزرگ تبریز به نام آقا میرزا رضی (ایشان شاگرد مرحوم آخوند بود اما چون حالاتشان غیرمتعارف بود زیاد شاگرد نداشتند. ولی امام سابقۀ علمی ایشان را می دانستند و با ایشان خیلی رفیق بودند) و امام به منزل ما تشریف آوردند. زمستان بود و در منزلمان کرسی داشتیم. روی کرسی «حاشیۀ» مرحوم کمپانی بود. آقا میرزا رضی با آنکه از شاگردان مرحوم آخوند بود می گفت نباید مباحث فلسفی را با اصول مخلوط کرد. چون حاشیه حاج شیخ را دید به صورت اعتراض گفت: این چه کتابی است؟ اینها فلسفه را با اصول مخلوط کرده اند. امام در جواب او فرمودند: ‏

‏‏ «اگر این مطالب را از اصول بردارید چه برایتان باقی می ماند»؟‏‎[158]‎

‏‏ ‏


 

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5

صفحه 125

‏‏ 

‏‏خوب است در یک ساعت همه فقه بگویند

‏‏امام می فرمودند: «خوب است آقایان، درسها را به گونه ای ترتیب بدهند که در یک ساعت، همۀ اساتید فقه بگویند و در ساعتی دیگر، همه اصول؛ تا اینکه درسْ رفتنها نظمی پیدا بکند». ‏‎[159]‎

‏‏ ‏

‏‏کتاب مرا درس ندهید

‏‏امام در بحثهای معقولی هم وارد بودند. گویا به طور خصوصی کتابهای عرفانی را هم تدریس می کردند. به یاد ندارم که از کدامیک از دوستان شنیدم که می گفت امام یک بار به او فرموده بودند: «من قبلاً کتابی را از بعض اهل معرفت درس می گفتم. یک شب صاحب آن کتاب را خواب دیدم که فرمودند: کتاب مرا درس ندهید». ‏‎[160]‎

‏‏ ‏


‏‎

 

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5

صفحه 126

‎‏بخش پنجم

‏‏ 

‏‏ 

‏‏رفتار با طلاب

‏‏ 

‏‏بفرمایید بروید

‏‏امام از همان ابتدا از هر کاری که شائبه شهرت طلبی و مقام خواهی داشت اجتناب می ورزید. به عنوان مثال اجازه نمی داد کسی پشت سرش راه برود. اگر شاگردی اشکالی داشت و می آمد تا در بین راه از ایشان سؤال کند، امام می ایستاد و اشکال را پاسخ می داد، بعد هم به او می گفت: «بفرمایید بروید». ‏‎[161]‎

‏‏ ‏

‏‏به من فشار آورده اند شهریه بدهم

‏‏یک روز یکی از خدمتکاران منزل امام به منزل من مراجعه کرد و گفت: امام با شما کار دارند. وقتی وارد اطاق ایشان شدم، دیدم یکی از ملازمین بیتِ یکی از مراجع در خدمت ایشان است. تا من وارد شدم او خداحافظی کرد و رفت. نگاه کردم، دیدم دو دفتر که در آن موقع اسامی طلاب را برای شهریه در آنها می نوشتند خدمت امام است. امام مرا دید. فرمود: «فلانی، به من فشار آورده اند که باید شهریه بدهم؛ شما نامهایی را که توی این دفتر (یکی از آن دو دفتر قدیمیتر می نمود) که مال بیت فلانی است (معلوم شد آن فرد که در خدمت امام آمده، این دفتر را از طرف یکی از مراجع به امام داده بود) در این دفترچه بنویسید و خط کشی کنید.» گفتم: اطاعت. من هم که طلبه بودم دفتر را بردم که بنویسم. امام مواظب بودند که وقت طلبگی ما صرف این امور نشود. لذا فرمودند: «هر وقت فرصت پیدا کردی، مشغول شو.» شبها مشغول  ‏
‏‎

 

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5

صفحه 127

‎‏نوشتن بودم. شب سوم همان خدمتکار دوباره آمد و گفت: امام فرموده بیا. رفتم. قدری از شب گذشته بود. امام فرمودند: «دفتر را به کجا رساندی؟» گفتم: آقا به حرف «ی» رسیده ام. فرمودند: «پس دیگر تمام است.» گفتم: بله. فرمودند: «می خواستم از شما بخواهم که شما قبول کنید شهریه طلاب را تقسیم کنید.» عرض کردم اگر امر است من اطاعت می کنم، ولی اگر به اختیار من باشد، من عرض می کنم عرضه پرداختن شهریه را ندارم. امام فرمودند: «می دانم شأن شما بالاتر است، ولی با دوستان که مشورت کردم که چه کسی از طرف من شهریه بدهد، همه گفتند: محمدی شهریه بدهد. آقای صانعی که دم در اطاق سرپا ایستاده بود، خطاب به من گفت: فلانی، آقا فرموده. تا این را گفت، امام با تندی به او گفتند: «نخیر، ایشان خودشان مختار هستند؛ الزامی در کار نیست.» بعد فرمودند: «یک ماه اگر شما شهریه می دادید تا فکری بکنم، خوب بود.» عرض کردم: آقا! تمرد نمی کنم. این کار از طاقت من بیرون است. فرمودند: «چه کسی را پیشنهاد می کنی؟» نام یکی از آقایان را بردم؛ امام با فراست خاصی که داشتند تا نام او را شنیدند، فرمودند: «او آدم تندی است. شهریه را باید کسی بدهد که خیلی ملایم باشد». ‏‎[162]‎

‏‏ ‏

‏‏نصیحت امام برای ما یک درس بود

‏‏قسمت مهم تقوای امام، آزادمنشی و استقلال فکری او بود. ایشان هرگز از اقبال و ادبار طلاب نه لذت می برد و نه رنج. طلاب، شیفته محضر ایشان بودند، لذا وقتی سالی چند بار در پایان سال تحصیلی یا فرارسیدن ماه رمضان یا ایام محرم یا تعطیلات تابستان نصیحت می کرد، نصیحتش هم برای ما یک درس بود و ما همان طور که درس امام را ضبط می کردیم، نصیحتشان را هم به عنوان یک درس اصلی ضبط می کردیم. ‏‎[163]‎

‏‏ ‏

‏‏با طلبه ها بسیار متواضع بودند

‏‏برخورد امام با شاگردانش بسیار متواضعانه بود. به عنوانه نمونه در روزهای اوایل  ‏
‏‎

 

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5

صفحه 128

‎‏انقلاب که تازه به قم تشریف آورده بودند بعد از آنکه از علمای بزرگ حوزه بازدید کردند از عده ای از شاگردانشان هم بازدیدهایی داشتند. شبی که به منزل محقر ما تشریف آوردند از نظر من به قدری با ارزش بود که احساس می کردم اتاق ما همدوش طاق عرش شده است، چرا که روح خدا به آن وارد شده بود. ‏‎[164]‎

‏‏ ‏

‏‏زندگی علما باید با قداست باشد

‏‏امام به علما و طلبه ها خیلی احترام می گذاشتند و این افراد را برجسته می دانستند و می گفتند: «زندگی علما باید با قداست باشد». ‏‎[165]‎

‏‏ ‏

‏‏دو بار به عیادت من آمدند

‏‏امام توجه خاصی نسبت به طلبه ها داشتند. اگر آنها ناراحتی ای پیدا می کردند، جویای وضعشان می شدند. به طور مثال خود من که در درس امام شرکت می کردم و اشکال می کردم، سخت مریض شدم و دو مرتبه نتوانستم در درس ایشان حضور پیدا کنم. در خانه خوابیده بودم که ناگهان دیدم امام در حالی که کتاب «وسائل الشیعه» سه جلدی را در زیر بغلشان گرفته اند، همراه آقای جلال آشتیانی به خانۀ من آمده اند. یک بار دیگر هم همراه آقای نجم الدین اعتمادزاده برای عیادت من آمدند. ‏‎[166]‎

‏‏ ‏

‏‏علاوه بر مراجع به بازدید طلاب هم می رفتند

‏‏در حوزه علمیه نجف رسم بر این بود که علمای بزرگ پس از استقبال علما از آنان، به هنگام ورودشان به نجف، صرفاً به بازدید مراجع همطراز خودشان می رفتند و به بازدید طلاب و افرادی که از نظر سطح علمی پایین تر از آنها بودند، نمی رفتند و این سنت الآن هم در نجف همچنان موجود است. اما امام با توجه به آن تواضع اسلامی شان علاوه بر اینکه بازدید از مراجع کردند به بازدید طلاب هم رفتند؛ یعنی امام به تک تک مدارس نجف رفته و با طلاب آنجا ملاقات و از آنها تشکر نمودند و حتی به  ‏


‏‎

 

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5

صفحه 129

‎‏بازدید طلاب افغانی، پاکستانی و کشورهای دیگر هم رفتند. ‏‎[167]‎

‏‏ ‏

‏‏نمی گذارم حوزه نجف منحل شود

‏‏یک روز امام مرا خواستند و فرمودند: «حکومت بعث بنا دارد حوزه نجف را منحل کند و من در اینجا وظیفه شرعی خود احساس می کنم که نهایت کوشش خود را به خرج دهم تا ممکن است، نگذارم حوزه نجف منحل شود و یکی از راههای جلوگیری از این کار رسیدگی به وضع طلاب علوم دینی و ازدیاد شهریه آنهاست. لکن چون شهریه ای را که می خواهم بدهم از سهم مبارک امام و متعلق به امام عصر ـ علیه السلام ـ است این پول حساب دارد و باید به افرادی داده شود که اهلیّت تحصیل در حوزه و قدرت پیشرفت و رسیدن به مقامات عالیه علمی را دارند و من شنیده ام در دفتر شهریۀ من اسم افراد ناسالم ثبت است و از من شهریه می گیرند، آنها باید حذف شوند و افراد باید بررسی بشوند.» ما هم این کار را شروع کردیم و دیدیم حرف ایشان درست است و متأسفانه به اسامی افرادی برخوردیم که اگر چه در لباس طلبگی بودند ولی با سازمان امنیت بعث عراق مرتبط بودند و برای حزب بعث خبرچینی می کردند که نام همۀ آنها از دفتر شهریه امام حذف شد. ‏‎[168]‎

‏‏ ‏

‏‏اگر کسی ایام را به بطالت می گذرانید

‏‏امام خمینی در تشویق اهل علم و محصلان به فرا گرفتن علوم فقه و اصول و دستیابی به درکی عالی، شیوه های مختلفی را انتخاب می کردند. گاهی اگر کسی به بطالت و سستی، ایام خود را می گذرانید، با وجود آنکه وجوه شرعی باید مصرف طلبه ها و محصلان بشود، آمادگی نداشتند که از سهم مبارک امام ـ علیه السلام ـ به او کمک کنند. ‏‎[169]‎


 

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5

صفحه 130

‏‏ 

‏‏به طلاب درسخوان کمک می کردند

‏‏اگر امام ملاحظه می کردند که محصل علوم دینی به درس علاقه مند است و اشتغال به تحصیل دارد، در حد توان، به هر نحو ممکن به او کمک می کردند. چه آن طلبه در قم باشد یا در شهرستانهای دیگر، و خواه آن طلبه را بشناسند یا نشناسند؛ اگر حس می کردند که آن طلبه به خاطر اشتغال به تحصیل و یا ...، نمی تواند دنبال پول برود، به صورتهای مختلف به او کمک می کردند. یا از طریق وکلا و نمایندگانشان یا توسط مقلدینی که برای ایشان پول می آوردند. ‏‎[170]‎

‏‏ ‏

‏‏اینها را باید رشد داد

‏‏امام همینکه می دید شخصی درسخوان و دارای استعداد است، می فرمودند: «اینها را باید تقویت کرد و رشدشان داد». ‏‎[171]‎

‏‏ ‏

‏‏از طلبه ها امتحان می گرفتند

‏‏پس از اینکه امام به نجف مشرف شدند و در مسجد شیخ انصاری درس خارج (مکاسب) را شروع کردند، برای طلبه ها شهریه ای مقرر نمودند، البته بعد از آنکه طلبه ها نزد ممتحنانی که از طرف ایشان معین شده بودند، امتحان می دادند و قبول می شدند، شهریه به آنان داده می شد. این برنامه امتحان از طلاب برای تعلق شهریه باعث شد که طلبه ها به طور جدی درس بخوانند. ‏‎[172]‎

‏‏ ‏

‏‏برای پول خضوع نکنند 

‏‏امام سعی می کردند وجوهی را که بین طلبه ها تقسیم می کنند، روح توقع در آنها پدید نیاورد و آنها مناعت نفسشان را از دست ندهند و برای پول خضوع و خشوع نکنند. ‏‎[173]‎

‏‏ ‏


 

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5

صفحه 131

‏‏ 

‏‏صاحب این کفشها را پیدا کن

‏‏در نجف، امام قبل از اینکه جلسه درس شروع شود و ایشان وارد اتاق بشوند با درنگی کوتاه، نگاهی به اطراف محل درس می انداختند. یک روز امام در میان کفشها متوجه کفش یکی از طلبه ها شدند که فقط نیمی از آن سالم بود و کفش به هیچ وجه قابل استفاده نبود. امام از این موضوع ناراحت شده، بعد از درس به یکی از آقایان فرمودند: «فردا صبح می روی در میان کفشها آن کفش را پیدا می کنی و بعد آنجا می ایستی تا صاحبش را ببینی. آن وقت منزل او را پیدا کن و به من بگو.» آن شخص گفت: فردای آن روز به فرمایش عمل کردم و منزل آن شخص را یافتم. آن شخص یک طلبۀ یزدی بود. وقتی موضوع را به عرض امام رساندم، ترتیبی دادند که او صاحب یک دست لباس کامل و کفش شد. ‏‎[174]‎

‏‏ ‏

‏‏ببین عبای من هم پاره است

‏‏گاهی که امام برای حرم یا کار دیگری از خانه خارج و یا باز می گشتند، می فرمودند: «آقای فلانی شما برای فلان شخص یک عبا بخرید.» یعنی ایشان در حرم و خیابان مواظب بودند که اگر طلبه ای وضع خوبی ندارد فوری دستور می دادند برای او عبا بخرید. یک روز شخصی پیش امام آمده عبای خود را نشان داد و گفت: عبای من پاره است. امام دنبال عبای خود گشت و بعد آن را به او نشان داد و گفت: ببین عبای من هم پاره است. ایشان به بعضی اینطور جواب می دادند و در بعضی مواقع به دیگران آنطور کمک می کردند. ‏‎[175]‎

‏‏ ‏

‏‏از این ماه به او شهریه بدهید

‏‏امام همیشه به طلبه ها و بخصوص طلبه های جوان توجه داشتند و دائماً از وضعشان پرس و جو می کردند و در صورت نیاز، رسیدگی و توجه خاصی مبذول می داشتند. این در حالی بود که از طرف ساواک و دولت وقت در فشار بودند. رژیم شاه  ‏


‏‎

 

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5

صفحه 132

‏اجازه نمی داد که پول به دست امام برسد. با وجود این ایشان تا آنجایی که امکان داشت از کمک به طلبه ها دریغ نمی ورزیدند. ‏

‏‏بنده عموزاده ای دارم که ایشان را یک بار از قم به نجف بردم. با اینکه او خیلی جوان بود، روز دومی که به نجف رسیدیم آقایی از طرف امام آمدند و گفتند: آقا فرموده اند ایشان چه نسبتی با شما دارد؟ عرض کردم عموزاده بنده است. آن آقا گفت: امام دستور داده اند که از همین ماه برای او ماهیانه قرار بدهم. این مسأله، توجه امام را به مشکلات طلبه ها می رساند. ‏‎[176]‎

‏‏ ‏

‏‏وجوه شرعیه باید به طلبه ها داده شود

‏‏در حالی که امام قدرت ساختن دهها مدرسه را داشت، یعنی حتی می توانست از وجوه شرعیه دهها بیمارستان بسازد با این حال نه مدرسه علمیه ساخت نه بیمارستانی تأسیس کرد. امام حتی کتابخانه ای تأسیس نکرد. در حالی که قدرت ساختن صدها کتابخانه داشت چون معتقد بود این وجوه شرعیه باید در اختیار طلبه قرار بگیرد تا طلبه در یک رفاه نسبی قرار بگیرد و بتواند در سایه این رفاه نسبی به کار علمی خودش ادامه بدهد. این رویه امام باعث تشویق طلاب به فراگیری دروس و مطالعه و تحقیق می شد. ‏‎[177]‎

‏‏ ‏

‏‏نگویید شهریه است

‏‏وقتی امام وارد نجف شدند وضع شهریه طلبه ها خیلی نامساعد بود. طلبه ها از آقای حکیم یک دینار و نیم (معادل سی تومان) و از آقای شاهرودی و دیگر مراجع هم بیست تومان (معادل یک دینار) می گرفتند. آن موقع آقای خویی شهریه ای نمی داد. طلبه ها با این 5 / 2 دینار شهریه در ماه خیلی در مضیقه بودند چون کرایۀ یک مسکن محقر در نجف تقریباً دو دینار بود لذا به این طرف و آن طرف می زدند. بعضی از طلبه ها که عمدتاً غیر ایرانی (هندی، پاکستانی) بودند بر جنازه هایی که برای دفن در نجف می آوردند و شب در مسجدی می گذاشتند تا صبح دفن کنند، تا صبح قرآن  ‏


‏‎

 

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5

صفحه 133

‎‏می خواندند و بیست تومان می گرفتند. امام که آمدند اول، تقسیم شهریه ای که داشتند سه دینار بود. ماه اول که گذشت برای ماه دوم فرمودند: «نگویید شهریه است که فردا اگر نرسد درست نیست، بلکه به عنوان تقسیم بدهید». خلاصه امام شهریه طلاب را کم کم بیشتر کرد، سه دینار ماه اول در ماه دوم شش دینار شد و بعد هم تا سی دینار رسید. ‏‎[178]‎

‏‏ ‏

‏‏اگر بناست شهریه داده شود

‏‏قبل از ورود امام به نجف در حوزۀ علمیه آنجا تبعیضهایی وجود داشت. امام به لحاظ ویژگی اخلاقی خود، پس از ورودشان به نجف این تبعیضها را که بین طلبه های افغانی، عرب، ایرانی و دیگر ملیتها برقرار شده بود از بین بردند. ایشان می فرموند: «اگر بناست شهریه ای داده شود باید در سطح واحد، و طلبه ای که واجد شرایط است پرداخت شود. عرب باشد یا افغانی یا هندی یا پاکستانی یا ایرانی فرق نمی کند». ‏‎[179]‎

‏‏ ‏

‏‏اگر طلبه ای احتیاج داشت به من بگویید

‏‏در نجف امام فرموده بودند اگر از طلاب از همسایه های شما کسی احتیاجی داشت و فقیر بود دو نفر از کسانی که من می شناسم بیایند این را شهادت بدهند من به او کمک خواهم کرد. بسیار اتفاق می افتاد که ما دو نفر می شدیم و می رفتیم به امام می گفتیم طلبه ای هست که احتیاج دارد به پنکه و به فرش و یا به لباس محتاج است و یا همسایه ای داشتیم که مثلاً دخترش به جهیزیه احتیاج داشت، امام به آنها کمک می کردند. یک مورد خود مرحوم حاج آقا مصطفی نزد امام راجع به یک طلبه که طلبه ای فقیر و خوب بود وساطت کرد که آقا به ایشان کمک بکنند، امام عوض اینکه بیشتر استقبال بکند به آقا مصطفی فرمودند: «تو مشغول درس خودت باش و بگذار این کارها را دیگران بکنند». ‏‎[180]‎

‏‏ ‏


 

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5

صفحه 134

‏‏ 

‏‏اگر حاضری جهنم را تحمل کنی

‏‏مرحوم حاج آقا مصطفی نقل می کرد روزی برای یک طلبه ای خدمت امام وساطت کردم که پولی از ایشان بگیرم و به او بدهم ولی امام به وساطت من ترتیب اثر ندادند. مرتبه دوم وساطت کردم، باز ترتیب اثر ندادند، که این برای من مایه تعجب شده بود. مرتبه سوم که وساطت کردم در جواب فرمودند: «مصطفی این کمد و گنجه ای که می بینی پول در آن وجود دارد و این هم کلید این گنجه است. من این کلید را در اختیار تو می گذارم که هر چه پول می خواهی، برداری به این طلبه بدهی، مانعی ندارد. لکن به یک شرط، و آن شرط این است که جهنمش را باید خودت بروی. چون من دیگر حاضر نیستم به این طلبه، روی عدم لیاقتی که در او وجود دارد پول سهم امام بدهم. اگر حاضری جهنم را تحمل بکنی این پول و این گنجه و این کلید در اختیار تو». ‏‎[181]‎

‏‏ ‏

‏‏اگر درسخوان است در بیرونی من چه می کند؟

‏‏سال قبل از تبعید امام یکی از فضلا و طلبه های قم که علاقه شدیدی به ایشان داشت. قرار بود از اول ماه که شهریه و مستمری دریافت می کند برای ازدواج به ولایت خود برود. این طلبه آنقدر به امام علاقه داشت که اگر روزی صورت شریفشان را نمی دید، جداً ناراحت می شد. او هر روز به بیرونی امام که ارباب رجوع رفت و آمد داشتند سری می زد. این فرد به وسیلۀ اینجانب شهریۀ خود را طلب کرد. چرا که قرار بود از اول هر ماه قمری شهریه طلبه ها را پرداخت کنند. امام فرمودند: «جناب حجت الاسلام آقای شیخ حسن صانعی ترتیب پرداخت شهریۀ آن طلبۀ عاشق علم و تقوای امام را بدهند». من بدون اینکه آن طلبه چیزی گفته باشد، اضافه کردم که این آقا برای ازدواج به ولایت خود دعوت شده و ناگزیر باید مخارجی را متقبل شود. اگر ممکن است چون طلبه خوب و درسخوانی است چیزی اضافه بر مستمری به او داده شود. امام فرمودند: «من اضافه ندارم اگر ایشان طلبه ای درسخوان است، هر روز در بیرونی منزل من که کاری ندارد چرا خود را معطل می کند». ‏

‏‏این موضوع نمایانگر این مطلب هم هست که امام به تمام افرادی که به منزل وارد  ‏


‏‎

 

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5

صفحه 135

‎‏یا خارج می شدند، دقت داشتند و اشخاص و حرکتها و مقصود آنان را بدون اینکه طرف متوجه شود، زیر نظر می گرفتند در ضمن نمایانگر این نکته هم است که اگر چه این طلبۀ فاضل برای زیارت چهره وجه عالم و مرجع تقلید می رود اما امام نمی پسندیدند که اوقات کسی بیهوده تلف شود. ‏‎[182]‎

‏‏ ‏

‏‏هدیه امام به یکی از طلاب

‏‏طلبه ای به امام نامه ای نوشت و در آن تقاضا کرد که اگر ایشان صلاح بدانند یکی از عمامه های خود را که با آن نماز شب خوانده اند برای او بفرستند. امام پس از اطلاع عمامه ای را مرحمت کردند که به وسیله یکی از نمایندگان ایشان برای آن طلبه فرستاده شود. ‏‎[183]‎

‏‏ ‏

‏‏آیا مستحق است؟

‏‏یک روز مرحوم حاج آقا مصطفی به منزل من تلفن زد و گفت: یکی از طلاب مازندرانی که همدرس شماست نامه ای به من داده که من به او گفتم به شما بدهد، او در نامه ای که به آقا مصطفی نوشته و آن را به من داد، اظهار کرده بود که من پس از مدتی می خواهم به مازندران بروم ولی بنیه مالی رفتن در من نیست و از جمله عبایی مناسب ندارم برای من عبایی تهیه کنید. صبح من نامه ایشان را به منزل امام بردم، آقا مصطفی منتظر من بود تا مرا دید گفت: فلانی شما آقا را می شناسید برای ایشان پنج ریال هم پنج ریال است و امام بدون حجّت و دلیل حتی پنج ریال به کسی نمی دهند، لذا علّت اینکه من نامه این طلبه را برای شما فرستادم این بود که امام نسبت به شما حسن نظری دارند. من هم گفتم: در خدمت شما هستم. آن روز امام قدری کسالت داشتند و به بیرونی نیامده بودند لذا آقا مصطفی گفت اول من به اندرونی می روم و بعد برمی گردم با هم پیش امام می رویم وقتی وارد اطاق شدیم امام به دلیل اینکه هنوز هوا سرد بود زیر کرسی بودند. امام از ما احوالپرسی کردند، ولی صلابت و مهابت ایشان به من اجازه صحبت نمی داد آقا مصطفی به من با اشاره چشم گفت مطلب درخواست آن  ‏


‏‎

 

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5

صفحه 136

‎‏طلبه را بگو. من هم با اشاره به او گفتم خوب خودت چرا نمی گویی آقا مصطفی یک جمله بیشتر نگفت که آقا یک کسی از دوستان است که آقای گیلانی می شناسد. من بقیه صحبت را ادامه دادم که بله آقا ایشان طلبه فاضلی است و پای درس شما هم می آید و از آقازاده شما تقاضای کوچکی کرده و یک عبا می خواهد، بعد گفتم خوب است آدم وقتی تقاضا می کند چیز قابلی تقاضا کند امام لبخندی زد و گفت: «مستحق است؟» گفتم آقا اگر مستحق نبود، نامه نمی نوشت. امام دست به جیبشان بردند و پنجاه تومان درآورد و به آقا مصطفی داد، آقا مصطفی پول را گرفت امام نگاهی به من کرد که یعنی با این پول نمی شود عبای خوبی خرید و این پول که هم با شأن آن طلبه فاضل مطابقت ندارد. لذا من خدمت امام عرض کردم آقا این آقای متقاضی، ملایی سنگین است و از بیت محترمی هم هست و از آقازاده شما هم تقاضای، یک عبا کرده شما با این وضعیت نباید اقلاً به اندازه قیمت یک عبا پول به او بدهید، امام باز تبسمی کرده و گفتند: «مستحق است؟» گفتم: بله باز آقا دست در جیبشان کردند و یک پنجاه تومانی دیگر بیرون آورده به ما دادند و ما دیگر جرأت نمی کردیم که بحث را ادامه بدهیم. ‏‎[184]‎

‏‏ ‏

‏‏ایشان خیلی واسطه می شود

‏‏بعضیها مرا واسطه می کردند قرض یا بیماری که داشتند از امام برای آنها پولی بگیریم. از جمله طلبه ای منزل کوچکی خریده بود و سیصد دینار قرض داشت. به امام که مطلب را عرض کردم، چیزی نفرمودند. بعد در شبهای دیگر از راههای دیگر دنبال کردم و به مرحوم حاج آقا مصطفی گفتم: قضیه را از امام دنبال کند. فردای آن روز آقا مصطفی به من گفت: دیروز امام از شما گله داشتند و می فرمودند: «این آقای خاتم زیاد واسطه می شود و می آید می گوید فلانی چهارصد دینار ـ سیصد دینار مقروض است». عرض کردم به ایشان بگویید منظور من این نیست که شما همه اش را به طلبه بدهید ایشان هم رفته بود و گفته بود. امام ضمن خنده فرموده بود: «در عین حال ایشان خیلی واسطه می شود و پول خوبی هم به آن طلبه مرحمت کرده بود». ‏‎[185]‎


‏‎

 

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5

صفحه 137

برداشتهایی از سیره امام خمینی (س)ج. 5

صفحه 138

  • . دکتر غلامرضا اعوانی.
  • . حجت الاسلام و المسلمین علی دوانی ـ پا به پای آفتاب؛ ج 3، ص 90.
  • . حجت الاسلام والمسلمین حسن ثقفی ـ پیشین؛ ج 1، ص 145.
  • . تحلیلی از نهضت امام خمینی؛ ج 1، ص 37.
  • . حجت الاسلام و المسلمین مرتضی صادقی تهرانی ـ آرشیو مؤسسه.
  • . حجت الاسلام و المسلمین نصرالله شاه آبادی ـ پا به پای آفتاب؛ ج 3، ص 257.
  • . حجت الاسلام والمسلمین علی اکبر مسعودی خمینی ـ مصاحبه با صدا و سیما.
  • . حجت الاسلام و المسلمین کمال فقیه ایمانی ـ مصاحبه با صدا و سیما.
  • . حجت الاسلام و المسلمین مهدی کروبی - مصاحبه با صدا و سیما.
  • . حجت الاسلام و المسلمین سیدمحمدجواد مُهری ـ پاسدار اسلام؛ ش 34، ص 54.
  • . حجت الاسلام و المسلمین مهدی کروبی ـ مصاحبه با صدا و سیما.
  • . حجت الاسلام و المسلمین سیدجعفر کریمی ـ مصاحبه با صدا و سیما.
  • . حجت الاسلام و المسلمین صادق احسان بخش ـ پا به پای آفتاب ـ چاپ جدید ـ ج 3، ص 204.
  • . آیت الله محمد امامی کاشانی ـ ندا؛ ش 1، ص 21.
  • . تحلیلی از نهضت امام خمینی؛ ج 1، ص 41.
  • . حجت الاسلام و المسلمین محمدعلی فیض ـ پا به پای آفتاب؛ ج 4، ص 82.
  • . حجت الاسلام والمسلمین سید حمید روحانی ـ سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی؛ ج 1، ص 80.
  • . آیت الله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی ـ روزنامه جمهوری اسلامی؛ 17 / 3 / 73.
  • . آیت الله جعفر سبحانی ـ حوزه؛ ش 32، ص 117.
  • . آیت الله حسینعلی منتظری ـ روزنامه اطلاعات؛ 3 / 12 / 67.
  • . حجت الاسلام و المسلمین علی دوانی ـ پا به پای آفتاب؛ ج 3، ص 91.
  • . آیت الله جعفر سبحانی ـ مصاحبه با صدا و سیما.
  • . آیت الله سید عباس خاتم یزدی ـ سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی؛ ج 2، ص 153.
  • . آیت الله شهید شیخ فضل الله محلاتی ـ پا به پای آفتاب؛ ج 6، ص 9.
  • . حجت الاسلام و المسلمین مقدسی ـ آرشیو مؤسسه.
  • . آیت الله محمد محمدی گیلانی ـ مصاحبه با صدا و سیما.
  • . حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر هاشمی رفسنجانی ـ ندا؛ ش 1، ص 22.
  • . آیت الله صادق خلخالی ـ پا به پای آفتاب؛ ج 3، ص 55.
  • این تعطیلی می تواند دلایل دیگری هم داشته باشد و آن اینکه امام با این کار می خواستند درس مراجع قدیمی نجف  تحت الشعاع درس ایشان که تازه به نجف وارد شده بودند قرار نگیرد.
  • . حجت الاسلام و المسلمین عبدالعلی قرهی ـ پا به پای آفتاب؛ ج 2، ص 101.
  • . حجت الاسلام والمسلمین علی دوانی ـ پیشین؛ ج 3، ص 99.
  • . آیت الله محمد ابراهیم جنّاتی ـ روزنامه رسالت ـ ویژه نامه ارتحال امام؛ خرداد 73.
  • . آیت الله یوسف صانعی ـ پا به پای آفتاب؛ ج 3، ص 283.
  • . آیت الله محمد ابراهیم جنّاتی ـ روزنامه رسالت ـ ویژه نامه ارتحال امام؛ خرداد 73.
  • . آیت الله حسین بدلا ـ پا به پای آفتاب؛ ج 2، ص 303.
  • . آیت الله یوسف صانعی ـ پیشین ـ چاپ جدید ـ ج 4، ص 289.
  • . آیت الله محمد محمدی گیلانی ـ مصاحبه با صدا و سیما.
  • . آیت الله صادق خلخالی ـ پا به پای آفتاب؛ ج 3، ص 55.
  • و 2 . حجت الاسلام و المسلمین محمد رضا ناصری ـ پیشین؛ ج 4، ص 257 و 258.
  • . حجت الاسلام و المسلمین علی دوانی، امام خمینی در آیینه خاطره ها؛ ص 44.
  • . حجت الاسلام و المسلمین اکبر هاشمی رفسنجانی ـ ندا؛ ش 1، ص 24.
  • . حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا ناصری ـ پا به پای آفتاب؛ ج 4، ص 258.
  • . آیت الله ابوالقاسم خزعلی ـ پا به پای آفتاب؛ ج 3، ص 39.
  • . آیت الله عباسعلی عمید زنجانی ـ حوزه؛ ش 37 ـ 38، ص 95.
  • . آیت الله جعفر سبحانی ـ حوزه؛ ش 32، ص 125.
  • . آیت الله العظمی اراکی.
  • . حجت الاسلام و المسلمین سید مجتبی رودباری ـ 15 خرداد؛ ش 5 ـ 6، ص 58.
  • . آیت الله حسن قدیری ـ روزنامه جمهوری اسلامی ـ ویژه ارتحال امام؛ خرداد 70.
  • . حجت الاسلام و المسلمین سید محمد سجادی اصفهانی ـ پا به پای آفتاب؛ ج 3، ص 229.
  • . آیت الله محمد یزدی ـ پیشین؛ ج 4، ص 314.
  • . آیت الله جعفر سبحانی ـ پیشین؛ ج 3، ص 215.
  • . آیت الله عباسعلی عمید زنجانی ـ سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی؛ ج 5، ص 137.
  • . حجت الاسلام و المسلمین سید محمد حسن مرتضوی لنگرودی ـ حوزه؛ ش 55، ص 54 و 55.
  • . آیت الله جعفر سبحانی ـ پیشین؛ ش 32، ص 125.
  • . حجت الاسلام و المسلمین سید مهدی یثربی ـ پا به پای آفتاب؛ ج 4، ص 309.
  • . حجت الاسلام و المسلمین مصطفی زمانی ـ سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی، ج 5، ص 86.
  • . آیت الله محمدرضا توسلی ـ پیشین؛ ج 2، ص 25.
  • . آیت الله ابوالقاسم خزعلی ـ پا به پای آفتاب؛ ج 3، ص 44.
  • . آیت الله محمدرضا توسلی ـ حوزه؛ ش 45، ص 51.
  • . آیت الله عباسعلی عمید زنجانی ـ پیام انقلاب؛ ش 161، ص 23.
  • . حجت الاسلام و المسلمین علی دوانی ـ سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی؛ ج 6، ص 52.
  • . آیت الله حسن قدیری ـ روزنامه جمهوری اسلامی؛ خرداد 70.
  • . حجت الاسلام و المسلمین سید عبدالمجید ایروانی ـ پا به پای آفتاب؛ ج 2، ص 283.
  • . آیت الله سید عباس خاتم یزدی ـ پیشین ـ ص 185.
  • . آیت الله عباسعلی عمید زنجانی ـ پیام انقلاب؛ ش 161، ص 69.
  • . آیت الله یوسف صانعی ـ پیشین؛ ش 58، ص 29 و 30.
  • . حجت الاسلام و المسلمین مصطفی زمانی ـ پا به پای آفتاب؛ ج 3، ص 178.
  • . آیت الله محمدهادی معرفت ـ حوزه؛ ش 32، ص 146.
  • . آیت الله ابراهیم امینی ـ پیام انقلاب؛ ش 105، ص 21.
  • . حجت الاسلام و المسلمین مصطفی زمانی ـ پا به پای آفتاب؛ ج 3، ص 180.
  • . حجت الاسلام و المسلمین علی دوانی ـ سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی؛ ج 6، ص 52.
  • خود امام فرموده بودند از شاگردان درس فلسفه می خواستم درس را بنویسند و بیاورند، اگر می دیدم، نمی فهمند به آنها  اجازه ورود به درس را نمی دادم.
  • . نور علم؛ دوره 3، ش 7، ص 85.
  • . تحلیلی از نهضت امام خمینی؛ ج 1.
  • . حجت الاسلام و المسلمین سید حسین موسوی کرمانی ـ نور علم؛ دوره3، ش 7، ص 85.
  • . آیت الله حسن قدیری ـ روزنامه جمهوری اسلامی ـ ویژه ارتحال امام، خرداد 70.
  • . حجت الاسلام و المسلمین محمد سجادی اصفهانی ـ سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی؛ ج 6، ص 90.
  • . آیت الله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی ـ روزنامه جمهوری اسلامی؛ 17 / 3 / 73.
  • . آیت الله محمدعلی موحدی کرمانی.
  • . آیت الله غلامرضا رضوانی ـ پا به پای آفتاب؛ ج 3، ص 128.
  • . حجت الاسلام و المسلمین اکبر هاشمی رفسنجانی ـ ندا؛ ش 1، ص 22 و 23.
  • . آیت الله محمد فاضل لنکرانی ـ سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی؛ ج 6، ص 109.
  • . حجت الاسلام و المسلمین حسن روحانی ـ زن روز؛ ش 851، ص 49.
  • . آیت الله عباسعلی عمید زنجانی ـ پا به پای آفتاب؛ ج 4، ص 29.
  • . آیت الله عباسعلی عمید زنجانی ـ سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی؛ ج 5، ص 140.
  • . آیت الله سیدرضا بهاء الدینی ـ حوزه؛ ش 32، ص 66.
  • . آیت الله محمد فاضل لنکرانی ـ حضور؛ ش 1، ص 25.
  • . حجت الاسلام و المسلمین مصطفی زمانی ـ پا به پای آفتاب؛ ج 3، ص 178.
  • . آیت الله حسین مظاهری – سر گذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی؛ ج 5، ص 165.
  • . آیت الله محمد یزدی ـ مصاحبه با صدا و سیما.
  • . آیت الله عباس ایزدی نجف آبادی ـ پا به پای آفتاب؛ ج 2، ص 291.
  • . حجت الاسلام والمسلمین سید حمید روحانی – 15 خرداد، ش 14، ص 10.
  • . حجت الاسلام والمسلمین محمد واعظ زاده خراسانی – پا به پای آفتاب؛ ج 4، ص 304.
  • . حجت الاسلام والمسلمین نصرالله شاه آبادی ـ پیشین؛ ج 3، ص 262.
  • . حجت الاسلام و المسلمین علی دوانی ـ سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی؛ ج 6، ص 53.
  • . حجت الاسلام و المسلمین عبدالکریم حق شناس ـ ندا؛ ص 25 و 26.
  • . حجت الاسلام و المسلمین سید عبدالمجید ایروانی ـ سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی؛ ج 5، ص 19.
  • . آیت الله محمد فاضل لنکرانی ـ حوزه؛ ش 32، ص 130.
  • . حجت الاسلام و المسلمین سید محمد حسن مرتضوی لنگرودی ـ حوزه؛ ش 55، ص 53.
  • . آیت الله جعفر سبحانی ـ پا به پای آفتاب؛ ج 3، ص 215.
  • . حجت الاسلام و المسلمین سید کمال فقیه ایمانی ـ آرشیو مؤسسه.
  • . آیت الله محمد امامی کاشانی ـ ندا؛ ش 1، ص 20.
  • . حجت الاسلام و المسلمین مصطفی زمانی ـ پا به پای آفتاب؛ ج 3، ص 177.
  • . آیت الله جعفر سبحانی، پیشین؛ ص 225.
  • . حجت الاسلام و المسلمین مصطفی زمانی ـ سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی؛ ج 5، ص 84.
  • . آیت الله جعفر سبحانی ـ پا به پای آفتاب؛ ج 3، ص 225.
  • . آیت الله صادق خلخالی ـ یاد؛ س 1، ش 4، ص 49.
  • . آیت الله سید عباس خاتم یزدی ـ مصاحبه با صدا و سیما.
  • . آیت الله جعفر سبحانی ـ پا به پای آفتاب؛ ج 3، ص 212.
  • . آیت الله سید عباس خاتم یزدی ـ مصاحبه با صدا و سیما.
  • . آیت الله عباسعلی عمید زنجانی ـ پا به پای آفتاب؛ ج 4، ص 29.
  • . حجت الاسلام و المسلمین سید محمد حسن مرتضوی لنگرودی ـ حوزه؛ ش 55، ص 54.
  • . آیت الله عباسعلی عمید زنجانی ـ پا به پای آفتاب؛ ج 4، ص 28
  • . آیت الله محمد هادی معرفت ـ حوزه؛ ش 32، ص 137.
  • . حجت الاسلام و المسلمین صادق احسان بخش ـ پیام انقلاب؛ ش 96، ص 28.
  • . آیت الله محمد فاضل لنکرانی ـ حوزه؛ ش 32، ص 129.
  • . آیت الله محمد امامی کاشانی ـ پا به پای آفتاب؛ ج 2، ص 265.
  • . آیت الله حسن صانعی ـ روزنامه جمهوری اسلامی، 18 / 3 / 73.
  • . آیت الله جعفر سبحانی ـ پا به پای آفتاب؛ ج 3، ص 212.
  • . آیت الله محمدرضا توسلی ـ حوزه؛ ش 45، ص 50.
  • . دکتر غلامرضا اعوانی.
  • . حجت الاسلام والمسلمین مصطفی زمانی ـ پا به پای آفتاب؛ ج 3، ص 177.
  • . حجت الاسلام و المسلمین سید عبدالمجید ایروانی ـ سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی؛ ج 5، ص 23.
  • . آیت الله مرتضی بنی فضل ـ حوزه؛ ش 49، ص 39.
  • . حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا ناصری ـ گلهای باغ خاطره، ص 15.
  • . حجت الاسلام و المسلمین سید محمد حسن مرتضوی لنگرودی ـ حوزه؛ ش 55، ص 57.
  • . آیت الله صادق خلخالی ـ پا به پای آفتاب؛ ج 3، ص 52.
  • . آیت الله محمدرضا توسلی ـ حوزه؛ ش 45، ص 50.
  • . حجت الاسلام والمسلمین سید محمد حسن مرتضوی لنگرودی – حوزه؛ ش 55، ص 57.
  • . آیت الله حسین نوری ـ زن روز؛ ش 851، ص 49.
  • . آیت الله سید مرتضی پسندیده – آرشیو مؤسسه.
  • . حجت الاسلام والمسلمین محمدرضا ناصری - پیام انقلاب؛ ش 54، ص 24.
  • . آیت الله حسن قدیری – پا به پای آفتاب؛ ج 4، ص 101.
  • . حجت الاسلام و المسلمین سید مجتبی رودباری ـ 15 خرداد؛ ش 7، ص 120.
  • . حجت الاسلام و المسلمین سید علی غیوری ـ اطلاعات هفتگی؛ ش 2442، ص 15.
  • . حجت الاسلام و المسلمین سید علی غیوری ـ روزنامه رسالت؛ 14 / 4 / 68.
  • . تحلیلی از نهضت امام خمینی؛ ج 1، ص 30.
  • . حجت الاسلام و المسلمین سید حمید روحانی ـ سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی؛ ج 1، ص 106.
  • . کوثر؛ ج 1، ص 294.
  • . حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا ناصری ـ سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی؛ ج 4، ص 130.
  • دختر امام.
  • حجت الاسلام و المسلمین مسیح بروجردی (نوۀ امام) آرشیو مؤسسه.
  • . حجت الاسلام و المسلمین عبدالعلی قرهی ـ سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی؛ ج 6، ص 127.
  • . حجت الاسلام و المسلمین شیخ الاسلام ـ روزنامه همشهری؛ 13 / 3 / 72.
  • . حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر مسعودی خمینی ـ پا به پای آفتاب؛ ج 4، ص 155.
  • . آیت الله عباسعلی عمید زنجانی ـ حوزه؛ ش 37 ـ 38، ص 96.
  • . حجت الاسلام و المسلمین سید مجتبی رودباری ـ 15خرداد؛ ش 5 ـ 6، ص 58.
  • . حجت الاسلام و المسلمین سید مجتبی رودباری ـ 15 خرداد؛ ش 5 ـ 6، ص 58.
  • . آیت الله سید علی خامنه ای ـ روزنامه اطلاعات؛ 23 / 3 / 68.
  • . حجت الاسلام و المسلمین سید مجتبی رودباری ـ 15 خرداد؛ ش 7، ص 121.
  • . حجت الاسلام و المسلمین مسیح بروجردی ـ حضور؛ ش 1، ص 37.
  • . آیت الله جعفر سبحانی ـ حوزه؛ ش 32، ص 117.
  • . آیت الله شهید شیخ فضل الله محلاتی ـ امید انقلاب؛ ش 108، ص 26.
  • . در سایۀ آفتاب؛ ص 198.
  • . در سایه آفتاب؛ ص 197.
  • . حجت الاسلام و المسلمین اکبر هاشمی رفسنجانی ـ ندا؛ ش 1، ص 25.
  • . آیت الله سیّد عزّالدین زنجانی ـ پا به پای آفتاب؛ ج 3، ص 185.
  • . حجت الاسلام و المسلمین سید محمد حسن مرتضوی لنگرودی ـ پیشین؛ ج 4، ص 139.
  • . آیت الله عباس ایزدی نجف آبادی ـ پیشین؛ ج 2، ص 290.
  • . آیت الله محمدرضا توسلی ـ حوزه؛ ش 45، ص 53.
  • . آیت الله محمد محمدی گیلانی ـ مصاحبه با صدا و سیما.
  • . آیت الله عبدالله جوادی آملی ـ سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی؛ ج 4، ص 11.
  • . آیت الله مرتضی بنی فضل ـ روزنامه جمهوری اسلامی ـ ویژه سالگرد ارتحال امام؛ خرداد 70.
  • . آیت الله صادق خلخالی ـ پا به پای آفتاب؛ ج 3، ص 58.
  • . آیت الله صادق خلخالی ـ پا به پای آفتاب؛ ج 3، ص 58.
  • . حجت الاسلام و المسلمین سید علی اکبر محتشمی ـ ندا؛ ش 1، ص 42.
  • . حجت الاسلام والمسلمین سید جعفر کریمی ـ پاسدار اسلام؛ ش 92.
  • . حجت الاسلام و المسلمین سید عبدالمجید ایروانی ـ پا به پای آفتاب؛ ج 2، ص 286.
  • . حجت الاسلام و المسلمین حسن ثقفی ـ پا به پای آفتاب؛ ج 1، ص 143.
  • . حجت الاسلام و المسلمین حسن ثقفی ـ پا به پای آفتاب؛ ج 1، ص 143.
  • . آیت الله محمود یوسفی غروی ـ حوزه؛ ش 48، ص 45.
  • . آیت الله محمد محمدی گیلانی ـ مصاحبه با صدا و سیما.
  • . حجت الاسلام و المسلمین فرقانی، گلهای باغ خاطره، ص 56.
  • . حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا ناصری ـ سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی؛ ج 4، ص 129.
  • . حجت الاسلام و المسلمین محمد ابراهیم انصاری اراکی ـ اطلاعات هفتگی؛ ش 2442، ص 26.
  • . آیت الله محمد فاضل لنکرانی.
  • . حجت الاسلام و المسلمین محی الدین فرقانی ـ مصاحبه با صدا و سیما.
  • . حجت الاسلام و المسلمین سید محمد سجادی اصفهانی ـ پا به پای آفتاب؛ ج 3، ص 230.
  • . حجت الاسلام و المسلمین اسماعیل فردوسی پور ـ پیام انقلاب؛ ش 45، ص 34 و 35.
  • . آیت الله محمد فاضل لنکرانی ـ سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی؛ ج 6، ص 123.
  • . حجت الاسلام و المسلمین سید عبدالمجید ایروانی ـ پا به پای آفتاب؛ ج 2، ص 286.
  • . حجت الاسلام و المسلمین محمد علی انصاری کرمانی ـ سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی؛ ج 2، ص 96.
  • . آیت الله محمد محمدی گیلانی ـ مصاحبه با صدا و سیما.
  • . آیت الله سید عباس خاتم یزدی ـ مصاحبه با صدا و سیما.

http://www.imam-khomeini.ir/fa/c78_61279/%D8%A8%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C_%D8%A7%D8%B2_%D8%B3%DB%8C%D8%B1%D9%87_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%AE%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C_%D8%B3_/%D8%AC_5/%D9%81%D8%B5%D9%84_%D8%AF%D9%88%D9%85_%D8%AF%D8%B1_%D8%B9%D8%B1%D8%B5%D9%87_%D8%AA%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%B3