سیدالعراقین؛ عالم جلیل و بانفوذ عصر استبداد رضاخان
برخی از اساتید ایشان در حوزهی علمیهی نجف عبارتند از: 5. سیدمحمد فشارکی
از جمله فعالیتهای ایشان میتوان به این موارد اشاره کرد:
1. «عضویت در هیئت علمیهی اصفهان» این هیئت در سال 1342ق بهوسیلهی آیتالله حاجآقا نورالله نجفی و با عضویت جمعی از علمای بزرگ اصفهان جهت رسیدگی به امور حوزهی علمیه و نظارت بر اجرای صحیح احکام و مقررات اسلامی در جامعه تشکیل شد و برخی از اعضای آن عبارت بودند از:آخوند ملامحمدحسین فشارکی،
پس از سه ماه اقامت در قم، دولت ناچار به عقبنشینی موقت شد و منافقانه، تقاضاهای علمای مهاجر را که ضمن شش ماده به دربار و دولت اعلام شده و مهمتر از همهی آنها اعزام پنج مجتهد طراز اول به مجلس و اصلاح قانون نظام وظیفه بود پذیرفت. اما حاجآقا نورالله تصمیم گرفت که پیش از تحقق یافتن موادی که بین طرفین امضا شده بود قم را ترک نکند. برخی از علمای همراه ایشان همچون فشارکی، سیدالعراقین و دهکردی به اصفهان بازگشتند
https://www.imna.ir/news/28294/
۵ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۱۴:۲۲
معرفی مشاهیر اصفهان ـ 12
سیدالعراقین؛ عالم جلیل و بانفوذ عصر استبداد رضاخان
خبرگزاری ایمنا: سیدالعراقین از روحانیون تأثیرگذار در صحنههای حساس سیاسی و اجتماعی زمانهی خود بود. وی از آنجا که دارای بیانی شیوا بود به توصیهی آخوند خراسانی، مردم را با فواید و لزوم برقراری مشروطه آشنا کرده و آنان را به تلاش در راه برپایی آن، تحت نظارت علما و مراجع شیعه ترغیب مینمود.
● سیدعبدالحسین سیدالعراقین عالم کامل در سال 1296ق در اصفهان متولد شد. وی از سادات جلیل حسینی خاتونآبادی و از اعقاب علامه میر محمداسماعیل خاتونآبادی (م:1116ق) بود.
مرحوم سیدعبدالحسین در سن شش سالگی پدر خود را از دست داد و زیر نظر عمویش رشد و نمو کرد. او پس از تکمیل مقدمات و سطوح، بههمراه مرحوم سیدمحمد نجفآبادی برای ادامهی تحصیل در سال 1316 به نجف اشرف مهاجرت نمود و تا سال 1327 به مدت یازده سال در آنجا به تحصیل پرداخت.
برخی از اساتید ایشان در حوزهی علمیهی نجف عبارتند از: 1. آخوند ملامحمدکاظم خراسانی، 2. سیدمحمدکاظم یزدی، 3. حاج آقارضا همدانی صاحب مصباحالفقیه، 4. ملاعلی نهاوندی صاحب تشریحالاصول، 5. سیدمحمد فشارکی و 6. میرزا محمدتقی شیرازی.
وی در ماه رجب سال 1327 پس از اخذ اجازهی اجتهاد و ملقب شدن به لقب «سیدالعراقین» از طرف استادش آخوند خراسانی به اصفهان بازگشت و از آنجا که دارای بیانی شیوا بود به توصیهی استاد که رهبر دینی نهضت مشروطه بود، در مسیر راه، مردم را با فواید و لزوم برقراری مشروطه آشنا کرده و آنان را به تلاش در راه برپایی آن، تحت نظارت علما و مراجع شیعه ترغیب مینمود.
سید پس از بازگشت به اصفهان همچنین به امامت و قضاوت و تدریس در مدرسهی چهارباغ و تولیت موقوفات آن پرداخت. در آن زمان زعامت دینی و اجتماعی اصفهان را مرحوم آیتالله آقانجفی اصفهانی و برادرش حاجآقا نورالله عهدهدار بودند. سیدالعراقین نیز در کنار آنان به خدمات اجتماعی مشغول شد.
از جمله فعالیتهای ایشان میتوان به این موارد اشاره کرد:
1. «عضویت در هیئت علمیهی اصفهان» این هیئت در سال 1342ق بهوسیلهی آیتالله حاجآقا نورالله نجفی و با عضویت جمعی از علمای بزرگ اصفهان جهت رسیدگی به امور حوزهی علمیه و نظارت بر اجرای صحیح احکام و مقررات اسلامی در جامعه تشکیل شد و برخی از اعضای آن عبارت بودند از: سیدالعراقین، آخوند ملامحمدحسین فشارکی، سیدابوالقاسم دهکردی، میر محمدصادق خاتونآبادی، علامه شیخ محمدرضا نجفی، میرزاابراهیم شمسآبادی و حاج میرزاعلی هستهای.
2. «همراهی با قیام حاجآقا نورالله نجفی» مهاجرت تاریخی حاجآقا نورالله به قم که قیامی مهم بر علیه ظلم و فساد رضاخانی بود به رهبری ایشان و همراهی عدهی زیادی از علمای اصفهان و سایر شهرستانها انجام شد.
حاجآقا نورالله با توجه به ملتهب شدن افکار عمومی درنتیجهی اجرای قانون سربازگیری، زمینه را برای ایجاد حرکت سیاسی بزرگی علیه حاکمیت موجود فراهم دید. بنابراین زعامت و رهبری مردم را به عهده گرفت و توانست بار دیگر صحنهی مهاجرت کبرای انقلاب مشروطه را تکرار کند و بنیان سلطنت رضاشاه را به خطر اندازد. این مهاجرت تاریخی در 15 ربیعالاول 1346ق بهعمل آمد و نزدیک به سیصد نفر از زعما و پیشوایان روحانی شهرهای ایران در آن شرکت کردند.
از علمای اصفهان بزرگانی چون: سیدالعراقین، میر محمدصادق خاتونآبادی، سیدمحمد نجفآبادی، سیدعلی نجفآبادی، سیدعبدالله ثقةالاسلام، سیدابوالقاسم دهکردی، میرزاابوالحسن بروجردی، سیداسدالله چهارسوقی، علامه شیخ محمدرضا نجفی، شیخمهدی نجفی، صدرالعلماء و از شهرهای دیگر همچون همدان و شیراز و مشهد نیز علمای مبرز زمان به قم رفتند و به تدریج بر تعداد مهاجرین افزوده شد.
پس از سه ماه اقامت در قم، دولت ناچار به عقبنشینی موقت شد و منافقانه، تقاضاهای علمای مهاجر را که ضمن شش ماده به دربار و دولت اعلام شده و مهمتر از همهی آنها اعزام پنج مجتهد طراز اول به مجلس و اصلاح قانون نظام وظیفه بود پذیرفت. اما حاجآقا نورالله تصمیم گرفت که پیش از تحقق یافتن موادی که بین طرفین امضا شده بود قم را ترک نکند. برخی از علمای همراه ایشان همچون فشارکی، سیدالعراقین و دهکردی به اصفهان بازگشتند و چندی بعد حاجآقا نورالله بهطور مرموزی چشم از جهان فروبست.
چنانکه گفتهاند: آن مرد بزرگ و مجاهد خستگیناپذیر به دست پزشکی مزدور به نام دکتر شفاءالدوله مسموم شد و صبح روز اول ماه رجب 1346 ـ که 105 روز از عمر مهاجرت به قم میگذشت ـ حاجآقا نورالله در بین شدیدترین آثار تشنج و بیماری چشم از زندگی پوشید و طایر روح بلندپروازش به آسمان طیران کرد. عظمت روح و بلندی همت و حدّ اعلای شجاعت و رشادت، صفات زیبایی بود که در بین مزایای اخلاقی این روحانی بزرگ جلوهگری میکرد.
سیداسدالله رسا در یادداشتهای خود از این قیام که در روزنامهی عرفان اصفهان منتشر شده در این باره مینویسد:
«مرحوم حاجآقا نورالله بالفطره مخالف استبداد و خودسری و متمایل به عدالت و آزادی بود و همین مسأله باعث شده است که در بین جامعهی روحانی ایران دارای مقام و منزلتی ممتاز و شخصیتی مخصوص گردیده است. در میان سیاستمداران روحانی ایران کمتر کسی را دیدم بهقدر حاجآقا نورالله مورد اعتماد و تقدیس مرحوم مدرس باشد و مکرر در واقعهی مهاجرت قم از مرحوم سید شنیدم که میگفت: حاجآقا نورالله با این قیام بزرگترین خدمت را به اسلام انجام داد و دعا میکرد که خداوند به او پاداش خیر بدهد و گاهی هم گله داشت که چرا حرف آخر را نمیزند و نمیگوید رضاشاه را نمیخواهم.
حاجآقا نورالله به شهادت همهی معاصرین خود از مرگ هراسی نداشت و برخلاف آنهایی که تصور میکنند آب حیات خوردهاند و تا صبح قیامت زنده خواهند بود به مردن عقیده داشت و مخصوصاً عقب مرگ با شهامت و افتخار میگشت.
میگویند پس از تعطیل طولانی چند ماههی اصفهان و حالت انقلاب و قیامی که شهر اصفهان به خود گرفته بود و بر اثر همین وضعیت فکر مهاجرت به قم قوت گرفت.
روزی حاجآقا نورالله در منزل فشارکی (در) محلهی خواجو با حضور سیدالعراقین و میر محمدصادق مدرس احمدآبادی به سیدالعراقین میگوید برای حرکت به قم استخارهای با قرآن بکند. مرحوم سیدالعراقین قرآن را از مرحوم میر محمدصادق می گیرد و استخاره میکند، این آیه میآید: من یخرج من بیته مهاجرا الی الله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی الله. (سورهی نساء: 1
مرحوم حاجآقا نورالله پس از خواندن این آیه سر خود را روی عصای خویش گذارده و پس از مدتی سر از عصا برداشته و میگوید: من میدانستم که در این راه با مرگ روبهرو هستم و کشته خواهم شد ولی وظیفهی اسلامی من حکم میکند از این اقدام روی برنتابم.
روزی شاه که تازه از عزیمت و مهاجرت آقایان علما به قم مطلع شده بود با حضور عدهی زیادی گفت: مدرس کم بود آخوندها هم بر علیه من لشکرکشی کردند با این لشکر دیگر چه میشود کرد؟ متملقین حرفها زدند ولی خود او جواب داد موضوع اینطور که میگویید کوچک نیست و آن اصفهانی آدم خطرناکی است. سردار سپه از درجه و میزان شهامت حاجآقا نورالله آگاه بود و از اقدامات مهم او در آغاز مشروطیت و فعالیت مرحوم حاجآقا نورالله هنگام مهاجرت ملیون از تهران اطلاع داشت و مکرر میگفت: فتنهی قم یکی از بزرگترین فتنهها است.»
سیدالعراقین عالمی جلیل و بانفوذ و در ابتلائات، پشت و پناه مردم اصفهان بود.
به نوشتهی مرحوم سیدحسین آزاد: «وی دارای یک جنبه اعیانیت و اشرافیت خاصی بود که رؤسای دوایر دولتی اجرای اوامرش را منتی بهسزا میدانستند و در اجرای منویاتش مفتخر بودند. او دارای منابر و مواعظ خاصی بود که عارف و عامی را قابل استفاده و بیاناتش محتوی معانی بسیار و در عصر خود وحید روزگار بود.»
سیدمصلحالدین مهدوی نیز در کتاب تذکرةالمعاصرین خود مینویسد:
«العالم الفاضل المحقق الحاج سیدعبدالحسین سیدالعراقین، از فحول علما و روساء و اجله مجتهدین و فضلاء. خدمات آن جناب به دین و ملت بهقدری است که نمیتوان انکار آن نمود. در زمان حیات و بعد از فوتش از احدی شنیده نشد که آن جناب کاری خلاف شریعت و عملی مخالف اسلام نموده باشد، و حال آنکه چندین سال مرجع کلیهی مرافعات و مورد اطمینان دولت و ملت بود.»
سیدالعراقین پس از رحلت حاجآقا نورالله بهعنوان رئیسالعلماء و رئیس حوزهی علمیهی اصفهان شناخته شد.
به نوشتهی سیدمصلحالدین مهدوی:
«در زمانی که قانون اتحاد لباس را در اصفهان میخواستند عملی کنند، بهواسطهی وجود او عدهی بسیاری موفق به گرفتن جواز گردیده و بدینوسیله حفظ سلسلهی دیانت و روحانیت نموده، اکنون اصفهان بحمدالله بیشتر از تمام شهرهای ایران روحانی و اهل علم داشته و از برکات قدسیهی او حوزهی علمیهی اصفهان پس از قم در ایران بیمانند است.
تولیت و تدریس مدرسهی چهارباغ اصفهان معروف به مدرسهی سلطانی با آن جناب بوده، مقدار زیادی املاک و موقوفات مدرسه که در ازمنهی سابقه بهواسطهی بیمبالاتی متصدیان و ظلم و تعدی حکومت وقت از تصرف وقف خارج گردیده و بهصورت ملکیت درآمده بود بهواسطهی او به تصرف وقف درآمد، از آن جمله است مرغ ملک، بازار بلند و غیره. تعمیر گنبد و منارههای مدرسهی چهارباغ در زمان آن جناب شد و چون مدرسه حوض نداشت و در ایام تابستان که جویها خشک میگردید مدرسه دچار بیآبی میشد مرحوم سیدالعراقین در مدرسه حوض بزرگی طرح انداخت اما متأسفانه پس از وفات او برحسب پیشنهاد ادارهی معارف و اوقاف اصفهان که در از بین بردن وقف ید طولایی دارد مدرسه از تصرف ولد جلیل و نجل نبیلشان خارج شده، حوض را باغچه نمودند و هرکجا در کاشیها نامی از تعمیر در زمان ایشان بوده برداشته بهنام پادشاه وقت کردند.»
سیدالعراقین آخرین مدرس معروف مدرسهی چهارباغ بود که پس از وفات او سالها مدرسه تعطیل و خالی از سکنه گشته و امور وقفی آن زیر نظر ادارهی اوقاف اداره میشد تا پس از وقایع شهریور 1320 هجری شمسی مجدداً مدرسه در اختیار علما و طلاب قرار گرفت.
سیدالعراقین از مدرسین مدرسهی چهارباغ اصفهان بود و شاگردانی در درس او شرکت مینمودند که عبارتند از: 1. شیخ مرتضی اردکانی، 2. سیدروحالله خاتمی اردکانی، 3. سیدمحمدحسین مهدوی اردکانی، 4. شیخ هبتالله هرندی و 5. میرزا محمدعلی کازرونی یزدی.
سیدالعراقین در شب چهارشنبه 10 شوال 1350ق وفات یافت. پس از فوت، پیکر سید را در میان تأسف و اندوه مردم و تشیعی باشکوه به تخت فولاد حمل و بنا به وصیتش در محدودهی قبر حاج میر محمدصادق خاتونآبادی، که خودش ترتیب داده بود به خاک سپردند. پس از دفن، این قسمت از تخت فولاد بود که به تکیهی سیدالعراقین معروف گردید و عدهی زیادی از علماء و مجتهدین اصفهان در مجاورت وی مدفون گردیدند؛ بقعهی زیبایی توسط فرزندانش بر مزار پدر بزرگوارشان بنا گردید.
کد خبر 28294
https://www.imna.ir/news/28294/%D8%B3%D9%8A%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D9%82%D9%8A%D9%86-%D8%B9%D8%A7%D9%84%D9%85-%D8%AC%D9%84%D9%8A%D9%84-%D9%88-%D8%A8%D8%A7%D9%86%D9%81%D9%88%D8%B0-%D8%B9%D8%B5%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D8%AF-%D8%B1%D8%B6%D8%A7%D8%AE%D8%A7%D9%86