باغ
الف) اراضی گرمسیر مانند بم و نَرماشیر (فشارکی) که برای کشت خرما و مرکبات مناسب است....
باغ1) اشتقاق واژه . واژة فارسی دری و میانة «باغ»؛ فارسی میانة مانوی b'w (بویس، ص 26)؛ سُغدی مسیحی g B' در اصل به معنای تکه یا پارة زمین، (بنونیست، ص 105؛ گرشویچ، ذیل ش 1136)؛ ختنی bؤga (بیلی، ذیل واژه) به معنای بخش، بهر؛ ارمنی bag (ایوازیان، ص 21؛ آچاریان، ج 1، ص 373) با معانی تکه، بخش، سهم، میراث، با واژة گاهانی ga ¦ ba ، اسم خنثی به معنای بخش، بهر، برخ (یسنا 51، بند 1؛ بارتولومه، ستون 952) و هندی باستان ga ¦ bha ، اسم مذکر به معنای بخش، ملک، بهر که در ترکیب ga ¦ mi- bha ¦ bhu (مونیر ـ ویلیامز، ص 763، ذیل همین ترکیب؛ ترنر، ذیل ش 9430) به معنی قطعه زمین یا سهمی از ملک آمده است، برابر و همگی از ریشة باستانی bag * (بخش کردن) هستند که مصدر بَخْتَن در فارسی میانه و بخشیدن در فارسی نو به معنی بخش کردن از آن آمده است. نظیر همین گسترش معنایی در واژة عبری leq ¦ e ¤ h (سهم، بخش) که بعداً معنی کشتزار یافته (و نباید با eqlum اَکّدی و حَقْل عربی به مفهوم مزرعه اشتباه شود) و در ho klros و tmros یونانی نیز دیده میشود ( ایرانیکا ، ذیل «باغ»)، وام واژة آرامی ¦ a ¦ g ¦ ba در تلمود به معنی زمین مشترک نیز از همین اصل است (دالمان، ص 45).واژة رَز در فارسی نو و میانه به معنی تاکستان (احتمالاً از ریشة raod (اوستایی «روییدن»)، در گویشهای طبری و خوانساری و گویشهای شمال غربی ایران مرادف واژة باغ و به همین معنی به کار میرود و بهترین شاهد آن ترکیب «خرمه رز» به معنای باغ خرّم، و «رزان» به معنی باغها و درختستانها، در تاریخ طبرستان است (ج 1، ص 72، 300؛ کیا، ص 238). کاربرد ترکیب Dadbaka-bag در کنار Dadbaka-ras و اطلاق آنها به زمین قابل کشت در اسناد یونانی اورامان از کاربرد همزمان باغ و رز به یک معنی از روزگار باستان حکایت دارد. هزوارش رز در فرهنگ پهلوی به صورت کَرْما (درعربی کَرْم) و در اسناد اورامان ونسا آمده است (آیلرز و مایرهوفر، ص 92، آیلرز و شاپکا، ص 379). واژة ایرانی پالیز که در فارسی نو به معنای مزرعة صیفی کاری است و در اصل به معنای مطلق باغ به کار میرفته و به صورت فالیز معرب شده، از صورت اوستایی pairi- za ¦ dae (و صورت مفروض فارسی باستان paridayda * ) است که وام واژه یونانی hت Parؤdeisos به معنای «آغل صحرایی چارپایان» بهشت و نیز «فردوس» عربی برگرفته از آن است.منابع: ابناسفندیار، تاریخ طبرستان ، چاپ عباس اقبال، تهران 1320 ش؛ اوستا. یسنا. گاثاها، مجموعة اوستا، گاثاها: سرودهای زرتشت ، گزارش پورداود، تهران 1354 ش؛ ماریا ایوازیان، وام واژههای ایرانی میانه غربی در زبان ارمنی ، تهران 1371 ش؛ محمدصادق کیا، واژهنامة طبری ، تهران 1316 ش؛H. Acharian, Haieren Armatakan Bar aran , Yerevan 1971; H.W.Bailey, Dictionary of Khotan Saka , London 1979; Ch.Bartholomae, Altiranisches Wخrterbuch, Strasburg 1940; E.Benveniste, Grammaire Sogdienne , 2.e Partie, Paris 1929; M. Boyce, A word list of Manichean Middle Persian and Parthian , Leiden 1977; G.Dalman, Aramجisch- Neuhebrجisches wخrterbuch , Frankfurt 1901; W. Eilers, M. Mayrhofer, "kurdisch bu ¦ z und die indogermonisehe "Buchen"-Sippe...", Mitteilungen fدr Die Anthropologische Gesellshaft Wien , 92 (1962); W. Eilers, V. Schapka, "Mitteliranische Mundarten" aus der Sammlung W. Eilers 1: Die Mundart von Chunsar , Wiesbaden 1976; Encyclopaedia Iranica, s.v. "Ba ¦ g ¦ " (by W. Eilers); I.Gershevitch, A grammar of Manichean Sogdian , Oxford 1961; M.Monier-Williams, A Sanskrit- English dictionary , Oxford 1976; R. L. Turner, A comparative dictionary of The Indo-Aryan languages , London 1973.2) سابقه . باغ از دیرینهترین روزگار وجود داشته و در همة تمدّنها از جایگاه با اهمیتی برخوردار بوده است. در قصص راجعبه آدم و حوا، این دو از بدو ظهور در باغ بودهاند (برای مثال رجوع کنید به سفر پیدایش، 2: 8؛ بقره: 35). قدیمیترین اشارهها به باغهای جهان، در برخی منابع تمدنهای کهن، چون مصر و چین، دیده میشود. وجود باغ در مصر قدیم از نقشهای آثار باستانی آن سرزمین پیداست. در طیوه (= طیبه/ تِبای/ تِب)، شهر قدیم و مشهور مصر، در نقشة باغی متعلق به چهارده قرن پیش از میلاد، حوضی دیده میشود منقّش به مرغان و پرندگان دریایی که گرداگرد آن نقشهایی از گیاهان و درختان میوهدار و نهالها و بوتههای گل وجود دارد (برای آگاهی از سابقة باغ در ایران رجوع کنید به ادامة مقاله).در عصر اسکندر مقدونی، باغسازی در یونان پیشرفت بسیار کرد و باغهای زیادی در سرزمینهای یونانی ساخته شد. رومیها با اقتباس از باغهای یونانی، چه در اطراف ساختمانهای قدیم و چه به صورت مجزا، باغهای بسیاری احداث کردند. باغهای شهر رُم، که اغلب اقتباس از طرح باغهای شرقی است، نشانة توجه به زیباییهای طبیعی و نیز رفاه و ثروت طبقات متمکّن رومی است؛ بویژه آنکه آب وهوای شبه جزیرة ایتالیا و فراوانی آب برای رشد و پرورش گل و گیاه مساعد بوده است. بر دیوارهای کاخ پمپئی، منظرههای زیبایی از باغ با نقش و نگار و به رنگهای مختلف دیده میشود. همچنین در تالار وسیع زیرزمینی آن باغچهای ساخته بودند با دیوارهای منقش به منظرههایی از باغهای سرسبز با درختان گل و میوه و پرندههای زیبا.در قرن سیزدهم میلادی مارکوپولو به چین رفته و تفرجگاههای قوبیلای قاآن را دیده است. معمولاً در چین باغ به طور طبیعی به وجود میآید، و تصویرهایی که نقاشان چینی با هنرنماییهای خاص خود کشیدهاند، زیبایی آنها را با جلوههای خاصی نشان میدهد. باغهای ژاپنی به تأثیر از هنر باغسازی چینی ساخته شده است.منابع : رجوع کنید به بخش باغ در سرزمینهای اسلامی، منابع ذیل «ه ».3) باغ در نظر مسلمانان. اهمیت باغ در زندگی گذشته و حال مسلمانان ظاهراً از مفهوم فردوس، یعنی باغِ بهشت، که در قرآن وصف شده، سرچشمه گرفته است. وصف باغ بهشت در قرآن کریم ممکن است سرمشق بانیان باغهای شرق و غرب جهان اسلام قرار گرفته باشد ] باغ بهشت، آکنده از درختان گوناگون و چمنزارهای گسترده است که جویبارهایی در میان آنها میگذرد. برای تفصیل بیشتر و نشانی آیات رجوع کنید به بهشت * [ . بنابر این آیات، پاداش اعمال نیک به باغ آشکارا وابسته است. این پاداش همان «جنت» یا جای نجات و امن (= دارالسلام) است با چشمههای معطّر از کافور و زنجبیل، نهرهای روان، درّههای خرّم، لباسهای گرانبها، زیورهای مجلّل، تختهای بلندِ زرین و مُرصَّع، بالینهای آراسته بر تختها، باغها در طبقات مختلف، پلکانهای پیاپی، دروازههای متعدّد برای ورود به باغها، فضاهای بسیار باز، ضیافتهای رنگین، کاخهایی از زر و یاقوت و دیگر گوهرها، همنشینی با پدر و مادر و همسر و فرزندان، مصاحبتهای مهرآمیز و شادیبخش، چمنزارهای گسترده و جویبارهای پر پیچ و خم در میان آنها، درختهایی با شاخههای خمیده به زیربار میوه، اورنگهایی که میتوان بر روی آنها آرمید و قصرهایی که در آنها حور و غلمان از برگزیدگان پذیرایی میکنند. در وصف باغ بهشت در قرآن، از گل سخنی نیست، اما از درختان میوه و کوشکهای تابستانی و جویهای آبِ روان، که هوا را طراوت میبخشد، سخن فراوان است. این تصویر با تصویر واحهها، که استراحتگاهی خرّم و پر نعمت است، وجه مشترک بسیار دارد و از آن بس دلپذیرتر است. جنت و باغ یادآور زندگی مسرتانگیز و سرشار از نعمتهای جسمانی و روحانیاند که در آن آزار و خستگی واندوه و ترسی نیست، بلکه شادی و نعمتهای گوناگون فراوان است و هرگونه خواهش و آرزو برآورده میشود. این مفهوم، حتماً در تصور مسلمانان از باغ و در طرح باغهای دوران اسلامی مؤثّر بوده است.منابع: رجوع کنید به بخش باغ در سرزمینهای اسلامی، منابع ذیل «ه ».4) باغ در سرزمینهای اسلامی.الف) عربستان . باتوجه به اوضاع اقلیمی عربستان و از آنجا که بیشتر این سرزمین ریگزار است، وجود باغهای عالی یا بزرگ یا مشهور در آن قابل تصور نیست.صحرای عربستان میان نجد، حضر موت، بلادعمان، حجاز و عسیر واقع است. در شمالِ شرقی این صحرا خط ریگستانی به طرف شمال امتداد دارد که از بینالاحساء والعضیم میگذرد و به دشت شام میپیوندد. حتی قرآن مکة معظمه را «واد (ی) غیرذی زرع» نامیده است (ابراهیم: 37). جز مناطق کوهستانی و برخی نواحی جنوبی، تقریباً همة شبه جزیره بدین حال است (دربارة نباتات عربستان رجوع کنید به ) اسناد بررسی گیاهشناسی هند ( ، ج 7 و 8، که در آن مطالعات نیبور در عربستان بتفصیل بیان شده است). با این حال، در دورة قبل از اسلام در قسمتهایی از نجد و یمن و طائف و حیره باغهایی وجود داشته است. بعضی از دولتهای عرب نیز باغهایی نزدیک کاخهای خود احداث کرده بودند، چنانکه در دورة غسّانیان و لخمیان، در ذکر قصرها (مثلاً خُوَرْنَق * و سِدِیر در حیره) به این باغها اشاراتی شده است. این قصرها ترکیبی از قلعه و کاخ بوده و گمان میرود که درخت و گیاهان تزیینی داشته است.در دوران خلفای اموی نیز در بیرونِ غالب شهرها کاخها و شکارگاههایی بنا شد که بیشتر آنها باغهایی محصور داشت؛ مثلاً قصرالحَیْر * (فیلیپ حتّی، 1957 الف، ص 41 به بعد). از خصوصیات معماری زمان امویان، که بعداً عباسیان آن را ادامه دادند، ایجاد محوطهای وسیع و محصور در اطراف قصرها بود که در آن جانوران وحشی، از قبیل غزال و خرگوش و گورخر و شترمرغ، نگهداریمیشد (یعقوبی، ص 263). قصرالحیر را هشام در 110 بنا کرد، و درکنار قُصَیْر عَمرو چنین باغی وجود داشت که میان سالهای 94 و 97 به فرمان ولید در شرق اردن بنا شده بود. نمونة معروف دیگر قصر «المِشَتّی'» * (قشلاق) است، که آن را نیز ولیدِ ثانی، که شکار را بسیار دوست میداشت، بنا کرد.ب) لبنان و شام و فلسطین . این صفحات که در شمال شبهجزیرة عربستان قرار گرفته سرسبزترین نقاط آن منطقه است. سطح بلند لبنان، تنوع نوع زمین، برخورداری از آفتاب و باران و آب و هوای معتدل، همگی موجب رشد و رویش درختان و گیاهان گوناگون است. جهت بعضی از وادیها شرقی ـ غربی و بعضی دیگر شمالی ـ جنوبی است، ازینرو میزان برخورداری آنها از آفتاب و باران متفاوت است، و همین تفاوت در رشد انواع مختلف باغ و درخت تأثیر میگذارد. در شرح گیاهان این ناحیه نهالهای گلدار و میوهدار را ذکر کردهاند، چنانکه فیلیپ حتّی از شقائقالنعمان و گل فردوس یاد کرده است (1957 ب، ص 41). پُست دربارة میوههای سوریه، فلسطین و شبهجزیرة سینا کتابی نوشته و در آن از 500 ، 3 نوع گیاه در لبنان و دو کشور همسایهاش یاد کرده است. دمشقی (قرن هفتم) نوشته است که در کوههای لبنان تقریباً نود قسم بوته و گیاه طبی وجود دارد و درختهای میوه در آنجا فراوان است (ص 193). تا امروز باغهای نارنگی و پرتقال صیدا در سراسر دنیا شهرت دارد. در عهد عتیق آمده است: «او مانند سوسنها گل خواهد کرد و مثل لُبْنان ریشههای خود را خواهد دوانید. شاخههایش منتشر شده، زیبایی او مثل درخت زیتون و عطرش مانند لبنان خواهد بود» (کتاب هوشع نبی، 14:5 و6).ناحیة شام در عهد اسلامی دارالخلافة امویان و مرکز هنر معماری و باغداری بود. آب و هوای این منطقه مدیترانهای است و در آنجا از آغاز پاییز تا اوایل بهار، پی در پی، باران میبارد و در فصول دیگر هوا خشک است. در سوریه (شام)، هنوز همان گیاهانی کشت میشود که در دورانهای قدیم کاشته میشد، البته به استثنای آنهایی که اعراب از شرق آورده بودند. باغهای انجیر و زیتون و خرما و انگور در این ناحیه فراوان بود؛ چنانکه امروز هم همین میوهها، بعلاوة موز و پرتقال و نارنگی، از محصولات عمدة آنجاست. در سوریه دو منطقة مستقل گیاهی به هم متصل است: یکی منطقة دریای مدیترانه و دیگری منطقة ارتفاعات آسیای غربی. این وضع طبیعی بر باغهای سوریه تأثیر بسیار داشته است. خلفای اموی در بیرونِ اغلب شهرها، کاخها و شکارگاههایی بنا کردند که بیشتر آنها دارای باغهای محصور به دیوار بود. اخیراً در شمال و مغربِ دریاچة طبریّه باغی قدیمی به نام خِرْبةُ المنیة * کشف شده است که احداث ولیدِ ثانی بوده و در کنارة شمالی بادیه خرابههای بعضی از کاخها باقی است که یکی از آنها به «اُسَیْس» معروف است. باغهای این ناحیه، حدوداً در فاصلة 130 کیلومتری مشرق دمشق، از ذخیرة بارانهای زمستانی آبیاری میشدند. میگویند که قصرها را به دستور ولید اوّل ساخته بودند. در حواشی بادیة شام، بویژه در قسمت جنوب، نیز خرابههایی از این گونه قصرها و شکارگاهها دیده میشود.ج) بینالنهرین و عراق . به نظر میرسد دنیای اسلام آشنایی با هنر ایجاد باغهای خوش منظر را به ایران مدیون باشد، که جایگاه اصلی بیشتر میوهها و بهترین سرزمین نهالهای دست کشت و زراعت آبی است (رجوع کنید به باغ در ایران * ). ریشة فارسی واژههای «بُستان» یا «فردوس»، صحت این حدس را تأیید میکند.جهان اسلام دو سبک باغسازی را از ایران اقتباس کرد که در طّی قرون، کم و بیش میان ملّتها رواج یافت؛ یکی باغهای محدود به ایوانها و حیاطهای مشجّر، و دیگری املاک خارج شهر با وسعتی به اندازة تفرجگاههای که جای جای به عمارت کلاه فرنگی آراسته بود.سبک نخست بر معماران عهد عباسی، که سامره را بنا کردند، تأثیر گذاشت. جوسقالخاقانیِ خلیفه المعتصم (حک : 218ـ227) عمارتی بود که در مقابل آن سه ایوان و یک دستگاه ساختمان قرار داشت و در عقب دارای گردشگاهی بزرگ و محصور بود. «بموازات دیوارهای محوطه، نهرهایی بود که باغچههایی کنارههای آنها را میپوشاند و حوضهای مرمرین و فوارهها و سایر تزیینات صحنه را تکمیل میکرد». ویوله که این طرح را وصف کرده است، مشابهت این باغها را با باغهای «سبک فرانسوی»، که فضای وسیع و خطوط مستقیم و جنبههای معماری دارند، متذکر میشود. شاید این خصوصیات مشترک صرفاً تصادفی نباشد و از وجود اصل مشترک بسیار کهنی حکایت کند. این باغهای «سبک فرانسوی»، که بهترین نمونة آن ورسای است، از سبک باغ ایتالیایی الهام گرفته و آن نیز به نوبة خود از سبک باغ یونانی ـ رومی متأثر بوده است، نظیر آنچه در پمپئی یا خانة ییلاقی هادریانوس میتوان یافت. باغهای مشرق زمین یقیناً در این سبک اخیر تأثیر بسیار داشته است.خانههای شخصی عراق عصر عباسی نیز حتماً دارای باغهای اندرونی بودهاند. گفتهاند که چون منصور الرصافه * را بنا کرد، قسمت اعظم آن باغ بود. در اشعار شاعران این دوره چون ابونواس (متوفی 198) و مسلمبنالولید (متوفی 208) و ابوتَمّام (متوفی 231)، وصف باغها و بوستانها مقام و محل خاصی دارد. در دورة دوم عباسی، بُحتری (متوفی 283) و ابنالمُعتَزّ (متوفی 296) و مُتَنَبّی (متوفی 354) اینگونه اشعار را به کمال رساندند.در اشعار آنها باغهایی که خلفا و امیرانِ دربار ایشان ساخته بودند بتفصیل وصف شده است. عضدالدوله پس از ورود به بغداد در 367، با صرف هزینة بسیار، در پایین قصر خود باغی ساخت که شهرت فراوان داشت. برای توسعة این باغ، ساختمانهای اطراف را خراب کردند و چون زمین آن سنگلاخ بود، به حکم عضدالدوله نخست همة سنگها را بیرون آوردند و سپس جای آن را با خاک حاصلخیز پر کردند. برای آبیاری این باغ ابتدا چرخ آبکشی بر روی دجله ساختند؛ لیکن، چون از این طریق آب کافی به دست نمیآمد، امیر حکم داد که از دجله نهری حفر کنند. بدینسان، با فاصلهای دور در شمالِ بغداد با استفاده از فیلهایی که از هند آورده بودند، نهری حفر شد که خطیب بغدادی (ج 1، ص 106) ذکر آن را آورده است (نیز رجوع کنید به لسترنج، ص 235 به بعد). لسترنج تصریح کرده است که بر کنارة غربی دجله، روبروی قصر تاج، باغهای زیبا و وسیعی ساخته بودند که به نام بستانالرّقه شهرت داشت. اسامی برخی از باغهای مشهور این دوره از این قرار است: بستان ظاهر (همان، ص 176)؛ بستان حفص (همان، ص 189)؛ بستان طاهر (همان، ص 110).د) مصر و افریقیه . هنرِ طولونیان، امرای مصر در قرن سوم، به هنر عهد سامره نزدیک بوده است. در خانههای شهر فسطاط که میتوان آنها را به این دوره منسوب دانست، اتاقها رو به حیاطی باز میشد که در وسط قرار داشت. در حیاط گودالهایی بود محصور به آجر که بعضی را با آب و بعضی دیگر را برای پرورش گیاه با خاک پر میکردند. بعلاوه، اهالی آن در ایجاد باغ ذوق فراوانی نشان میدادند. ناصرخسرو به باغهایی اشاره میکند که بر بامها قرار داشت: «بر سر بامها هم درخت نشانده باشند و تفرجگاهها ساخته» (ص 79) یا «از ثقات شنیدم که شخصی بر بامِ هفت طبقه باغچهای کرده بود و گوسالهای آنجا برده و پرورده تا بزرگ شده بود و آنجا دو لابی ساخته که این گاو میگردانید و آب از چاه برمیکشید و بر آن بام درختهای نارنج و تُرنج و موز و غیره کِشته و همه در بار آمده و گل و سِپَر غَمها همه نوع کِشته» (همان، ص 89ـ90). مورّخان، در ذکر عمارات قدیم اسلامی در مصر، از قصری نام بردهاند که خُمارَوَیْه دوم (270ـ282)، حاکم خاندان طولونی، بنا کرده بود. مثلاً لیبان (ص 297) میگوید که گرداگرد این قصر باغچههای بزرگی بوده است که در آنها آیات قرآنی را با رجههای گل نوشته بودند. باغ وحشی نیز به این قصر پیوسته بود. از بالای یکی از ایوانها سراسر قصر و منظرة زیبای باغ دیده میشد. در 427 المستنصر، خلیفة فاطمی، بعضی از داراییهای گرانبهای خود را فروخت. مقریزی از جملة داراییهای او باغی را ذکر کرده است که خاکش از هند (نزدیک رود گَنْگ و جَمْنا) و گلگشتهایش از عنبر بوده است. امیران بنیاغلب، در زمانی که افریقیه را از جانب عباسیان اداره میکردند، آداب و رسوم رایج بغداد را در سراسر سرزمین بربرها رواج دادند. این امیران نخست یک اقامتگاه و سپس اقامتگاه دیگری در حومة شهر قیروان بنا کردند. اقامتگاه دوم رقّاده * خوانده میشد و با شهر هفت کیلومتر فاصله داشت. به قول بکری، بیشتر محوطة اطراف بنا، که با دیواری به طول بیش از ده کیلومتر محصور شده بود، قاعدتاً به صورت باغ درآمده بوده و از طریق آب انبارهایی که آثار آنها هنوز باقی است، آبیاری میشده است. وسیعترین نوع تجهیزات آبرسانی حوض چهارگوش و بزرگی با دیوارهای محکم بود که از دو طرف با ستونهایی محافظت و تصویر عمارت رفیع کلاه فرنگی در آن منعکس میشد.در افریقیه، به رغم سختیهایی که در قرن پنجم سبب ویرانی کشور شد، سنتِ این نوع اقامتگاههای ییلاقی، ظاهراً ادامه یافت. در قرن هشتم، در عهد حکومت حفصیان در تونس، باز به باغهایی برمیخوریم. مِلک وسیعی به نام ابوفِهْر، متعلق به المستنصر (حک : 647 ـ 675) در مجاورت پایتخت (نزدیک روستای فعلی عریانه)، خصوصیات متعدّدی داشت که پیش درآمد ذوق مغربی در ایجاد «اَجْدال» بود. ابنخلدون آن را با تفصیل فراوانی، که معمول او نیست، وصف میکند: «در آنجا انبوهی از درختان یافت میشد که قسمتی از آنها بر روی داربست قرار داشت و بقیه به حال خود رها شده بود تا آزادانه رشد کند. شاخههای درختان لیمو و نارنج با شاخههای درختان سرو در هم تنیده بود و زیر آنها مورد و یاس به نیلوفر آبی لبخند میزد. در میان این بیشهها، باغ بزرگی گرداگرد دریاچهای را، که از پهناوری با اقیانوس پهلو میزد، احاطه کرده بود آب را از طریق آبارهای قدیمی، که قبلاً آب قرطاجنه * را تأمین میکرده است و المستنصر از خاندان حفصیان آن را تعمیر کرده بود، به آنجا میآوردند. سپس آب از راه مجرایی بزرگ به مخزنی چارگوش، که به منزلة حوضچة لایروبی بود، میریخت و از طریق نهر نسبتاً کوتاهی به استخری بزرگ داخل میشد و چون گردابی خروشان آن را پر میکرد. در دو سر استخر، دو عمارت بزرگ و کوچک به شکل کلاه فرنگی قرار داشت که سقف آنها بر ستونهایی از مرمر سفید تکیه داشت و دیوارهایشان با نمایی از مرمر سفید تزیین شده بود».در همین دوره، سلاطین مَرینیِ مراکش باغهای وسیعی، نظیر آنچه مجاور کاخ فاس الجدید به نام امین المرینیه بود، احداث کردند که در آنها ایوانها و عمارتهای کلاه فرنگیِ مرتفعْ مشرف بر نهالستانها و چمنزارهای اطراف بود. این گردشگاه، که بعد از سقوط مرینیه متروک ماند، در فاصلة سالهای 1240 و 1250 به دستور مولای عبدالرحمن، سلطان علوی، تعمیر شد. همین سلطان «اَجدال» مراکش را، که الناصری مورخ متأخّر وصف کرده است، بنیاد نهاد. اجدال، گردشگاهی عظیم یا مجموعة باغهایی بود که در آنها یک یا دو نوع درخت میوه یا گلهای معطّر بومی یا وارداتی برای فروش پرورش مییافت. میان این باغستانها دریاچههایی ساخته بودند که در آنها قایقهای تفریحی رفت و آمد میکرد. جویهایی که به این دریاچهها میریخت آبِ باغها را تأمین میکرد و حتی چرخهای آسیابها را به حرکت درمیآورد. عمارتهای کلاه فرنگی نیز در این قسمت مرکزی بر پا بود.هنوز هم میتوان این نوع محوطهها را در اجدالِ شهرهای سلطنتی مراکش، مانند مَرّاکُش یا مَکْناسه، یافت. اجدال، دور از تراکم مرکز شهر، مجاور اقامتگاه سلطنتی، از ضمایم ییلاقی کاخهای شهری و خود مِلکی است پر درآمد که خزانة سلطان را انباشته میسازد؛ در ضمن، محلی برای تفریح و استراحت حرم وی نیز به شمار میرود. این نوع نهالستانها ممکن است با سنّتِ شرقی باغهای سلطنتی پیوندهایی داشته باشد؛ با اینهمه، نام و مشابهت کلی آن با املاک وسیع سران بربر باعث شده به جستجوی الگویی بپردازند که الهامبخش آفرینش آن بوده است. اما این نکته در باب «ریاض»، یعنی باغ داخلیِ کاخها و منازل پر تجمّل شهرهای مسلماننشینِ غرب، صادق نیست. تقریباً مسلم است که اصل این سبکِ باغ را باید در ایران، که طرح آن در قالیهایش برجای مانده، سراغ گرفت که از تقاطع خیابانهای مستقیم عمود بر یکدیگر و سبزهزارهای مربع شکل پُر از درختان میوه و گیاهان زینتی پدید میآید. گاه نهرهای آب از خیابانها میگذرد و گاه در محلّ تقاطع خیابانها آبنمایی دایر است که آب در آن فواره میزند. در انتهای باغ، خانهای ییلاقی مشرف بر این چشمانداز است، مگر آنکه باغ از دو یا چهار طرف با ایوانهایی محصور شده باشد، که در این وضع درِ بناها به این فضای باز گشوده میشود. به نظر میرسد که ریاض در حقیقت همان حیاط باشد که وسیعتر و زیباتر گشته است. طرح آن را با معماری خانه میریزند و، در واقع، مکمّل آراستگی خانه است.اگر خانههای مغربی را با حیاط درونیشان اقتباسی از خانههای ستوندار یونانی ـ رومی بدانیم، باید گفت ریاض، که فضای این حیاط را پُر میکند، ظاهراً، مانند بسیاری از عناصر تمدنهای اسلامیِ مشرق زمین و مغرب زمین، میراث ایران است. اینکه مغرب زمین از چه دورهای این سبک را اقتباس کرده است بر ما معلوم نیست، ولی نشانههای آن را در نیمة اول قرن ششم مییابیم.بر اثر حفاریهایی که در مراکش در زیر خرابههای اولین مسجد کُتُبیّه شده است، طرح یک ریاض کوچک کشف شده که میتوان آن را متعلق به دورة علیبنیوسف مُرابطی (حک : 500ـ537) دانست. دراینجا حیاطی مستطیل شکل با دو خیابان متقاطع میشود. بقایای کاستیلجو نیز، که نزدیک مِرْسیه کشف و ظاهراً به دستور ابنمَرْدَنیش (حک : 541 ـ 566) بنا شده است، اتاقهایی دارد که ریاضی را در میان گرفته است. چند خیابان متقاطع و دو عمارت کلاه فرنگی در دو سوی باریکتر این ریاض دیده میشود.این نوع ریاض ظاهراً از قدیم در اندلس معمول بوده است. در قرن هشتم ابنلیون، شاعر غرناطی، مشخصات آن را وصف میکند: «در قسمت مرکزی، سایة داربستها بر خیابانها میافتد و باغچههای پرگل، مانند حاشیهای آنها را در برمیگیرد.» خانة دلگشای ییلاقی، که مورد و گل سرخ رونده آن را احاطه کرده است، استراحتگاهی است که از آنجا میتوان با یک نگاه مناظر اطراف را از نظر گذراند. سلاطین آلنصر غرناطی، این مایه از معماری خانگی را به سبک معماری مجلّل قصرهای خود افزودند. در الحمرای محمد پنجم (حک : 763ـ793) حیاطِ معروفِ «شیرها» در حقیقت یک ریاض است. خیابانهای متقاطع، که عرصه را صلیب وار به چهار قطعه تقسیم میکند، ظاهراً به قصد درختکاری ایجاد شده بود. در دو ضلع عرضیِ مستطیل، دو عمارت کلاه فرنگی وجود دارد که در فضای باغ پیشروی کردهاست. علاوه بر این باغ داخلی، میهمانانِ الحمراء «جنان العَریف» را نیز در اختیار داشتند. در اینجا نیز باغچهها و جویهایی که آب آنها از فوارهها تأمین میشود و همچنین سرسراهایی در پیرامون فضای باز میبینیم.بسیار محتمل است که این سَبک باغِ شهری، که منشأ آن ایران است، از راه اندلس به سه کشور شمالِ افریقا راه یافته باشد. در مراکش، احمد المنصور، از آل سعد، از الحمراء الهام گرفت و در مقیاسی وسیع از طرح آن در بنای قصر بدیع مَرّاکُش (986ـ1012) تقلید کرد. این قصر صحنی با ابعاد 135 و 110 متر داشت که با بناها و عمارتهای کلاه فرنگی محصور شده و بر باغچههایی مشرف بود که در گوشه و کنار آن استخرهای وسیع وجود داشت. در دوران معاصر، در شهرهای مغرب، مانند مَرّاکُش و فاس، نیز ریاضهای زیبایی احداث شده است. اندلسیهای رانده شده از اسپانیا، که به تونس پناه آورده بودند، این اسلوب را در شهرهای این کشور رایج کردند. اما در الجزایر، باغهای زیبای خانههای ییلاقی، که در حومة شهر الجزیره پراکنده است، در زمرة تجملهایی بود که دزدانِ دریایی حاکم بر آن سرزمین از آن برخوردار بودند و بسیاری از اسیران ایشان در سراسر سال به محافظت و مراقبت از آنها میپرداختند.ه ) اندلس . احتمالاً هنر باغآرایی همزمان با تأسیس خلافت اموی در اندلس از شرق اسلامی به آن سرزمین انتقال یافت و با سنن بومی آنجا درآمیخت و مسلمانان اندلس هم در احداث باغهای میوه و هم در زمینة احداث باغهای تزیینی به پیشرفت بسیار نایل آمدند و این کار را با پژوهشهای علمی در شیوههای کشاورزی توأم کردند. توفیق بینظیر مسلمانان اندلس در زمینة باغداری مرهون اطلاعاتی بود که در گیاهشناسی داشتند. حکومت، گروهی را که «مبعوثین» نامیده میشدند، برای جمعآوری انواع نهالها و درختها و بذرها به نقاط مختلف جهان میفرستاد. در اطراف شهر، برای پرورش نهالهای بومی و خارجی باغهای مخصوصی وجود داشت و نتایج تجربههای علمی به صورت جدول و دستور عمل نوشته میشد تا برای عموم مفید باشد. کوشش گیاهشناسان اندلسی تنها به جمعآوری نباتات و کسب اطلاعاتی راجع به خصایص آنها منحصر نبود، بلکه هر ابزار نو و هر طریقة جدید را، که گمان میرفت در پرورش نباتات یا آبیاری و کشاورزی سودمند باشد، گردآوری میکردند. ظاهراً آنها در حدود دو هزار نوع نهال و گیاه به فهرست نباتات قدما افزودهاند، و دربارة عصارة نباتات و خواص پوست و برگ گیاهان مختلف اطلاعات بسیار ارائه دادهاند (اسکات ). مسلمانان اندلس کیفیت زمین و خاک این ناحیه را از اقوامی که قبلاً در آن زندگی میکردند بهتر میشناختند. اینان به بسیاری از دقایق علوم کشاورزی و گیاهشناسی که تا آن زمان شناخته نبود پیبردند و به روشهای جدیدی در کشت و زرع دست یافتند که بر روشهای مرسوم در دشتهای عراق و وادیهای حاصلخیز مصر مبتنی بود. این دو منطقه از دورانهای قدیم، حتی پیش از پیدایش علم تاریخنویسی، به باغهای سرسبز جهان معروف بودهاند (همان). خلفای مسلمان در ادوار مختلف از باغداری و باغداران حمایت میکردند و، با آنکه قبلاً در این نواحی روشهای آبیاری وجود نداشت ، به اندک زمانی اراضی تغییر صورت داد و بیابانها سبزهزار شد و باغهای زیتون و نارنج و انجیر و انگور در همه جا پدید آمد. کارشناسان آبیاری به فعالیت پرداختند و در بعضی از نقاط چاه و در نقاط دیگر آبگیر و استخر و در نقاطی کاریز و آبراهههای زیرزمینی و در برخی جاها سدّ احداث کردند. بعضی از این سدها عظیم بود. علاوه بر این، به تقویت زمین و تولید کود هم توجه خاص مبذول میشد و به این منظور از خاکستر و غلات بیمصرف و میوههای پوسیده و خون و استخوان استفاده میکردند. کشتکاران بتجربه دریافته بودند که برای هر نوع گیاه و نهال از چه نوع کودی به منظور تقویت زمین استفاده کنند، و از این راه به شیوههای بسیار تازه و بدیع دست یافتند (همان).انواع میوه را از نقاط مختلف به اسپانیا میآوردند و پرورش میدادند و میگویند که سیبِ اندلس به اندازة گرمک میشد و شاهتوت آنجا را به بغداد میبردند (ولی محمد، ص 7). در نتیجة سعی و کوشش مسلمانان اندلس، میوههایی چون توتفرنگی و لیمو و بِه و خرما و انجیر و موز و انار و پسته و بادام و زعفران از نقاط دیگر جهان به اروپا رسید (اسکات). دور باغها را با بوتههای گل سرخ و با شاخ و برگ و نی محصور میکردند و شاخههای درخت انگور را بر آن میانداختند. بوی خوشِ این گلها فضا را تا فاصلهای زیاد معطر میکرد. در اطراف سَرَقُسْطَه، طُلَیطُلَه، اِشبیلیه، المریه و نقاط دیگر، فرسنگها باغهای وسیع وجود داشت، و اگر کسی بر بالای برجی میرفت تا چشم کار میکرد باغ میدید، و از جَبَلِطارِق تا بَرْشَلونه در کنارة دریای مدیترانه یکسره باغ به نظر میرسید (همان).باغبانان اندلس، برای پرورش و ایجاد باغ، صدها روش پدیدآورده بودند که بعضی از آنها تا به امروز معمول است؛ به تقلید از حدائق معلّقة بابل، باغهای معلق، اما به مقیاس کوچکتر، ایجاد کرده بودند و در آرایش گل و بوته و سبزه و در ساختن خیابانهای پرپیچ و خم و نشیمنگاههای زیبا در گوشهها، و فوارههای پوشیده استادی تمام داشتند. با گُل بر فرش زمردین سبزه عباراتی مینوشتند و با گلها و گیاهان خزنده و بالارونده نقشهای بدیع و مشجّر میساختند و در گلکاری تناسب و هماهنگی رنگها را رعایت میکردند. در پرورش گل سرخ چنان مهارت داشتند که در همة فصلها باغهایشان از آن پر بود. فراوانی گل سرخ در قرطبه به حدی بود که دوازده و نیم کیلو گرم گل فقط به دو درهم به فروش میرسید (همان).منابع: علاوه بر قرآن و کتاب مقدس. عهد عتیق؛ ابن لیون؛ احمدبنعلی خطیب بغدادی، تاریخ بغداد ، بیروت ] بیتا. [ ؛ ] محمدبنابیطالب دمشقی، من کتاب نخبة الدهر فی عجائب البّر و البحر ، چاپ عبدالرزاق اصفر، دمشق 1983 [ ؛ عبدالحمید لاهوری، پادشاهنامه ، (مجموعه آثار هندی)، ج 1، ص 2، 24ـ26، 47، ج 2، ص 223؛ لیبان، تمدن عرب ، ترجمة اردو؛ احمدبنعلی مقریزی؛ ناصرخسرو، سفرنامة حکیم ناصرخسرو قبادیانی مروزی ، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1363 ش، ولی محمد، سفرنامة اندلس ، لکهنو 1927؛ احمدبناسحاق یعقوبی، کتاب البلدان ، لیدن 1967؛Abu'l- Fadl ، Alla ¦ m ¦ â , A ¦ ' ¦ â n-i-Akbar ¦ â , tr. Jarret, II, 361;Aly Bahgat, Gabriel, Fouilles d' Al-Foust ¤ a ¦ t ¤ ; I92I; Bakr ¦ â , Description de l' Afrique septentrionale , no. 27, tr. Slane, 62; Brunschvig, Deux rإcits de voyages inإdits en Afrique du Nord au XV s; Adorne, I96-I99; J. Gallotti, Le jardin et la maison arabe du Maroc , Paris [1926]; Haedo, Topographia e historia... de Argel , Valladolid I6I2, chap CL; philip khأri Hitti, History of Syria , London 1957; idem, Lebanon in history, form the earliest times to the present , London 1957; Ibn Khaldu ¦ n, Histoire des Berbةres , Traduite de l' arabe par le baron de Slane, Paris 1925- II, 339-340; G.Le Strange, Baghdad during the Abbaside Caliphate , London 1924; G. Marµais. L'architecture musulmane d'Occident: Tunisie, Algإrie, Maroc, Espagne et Sicile , Paris [1955], 27-28, 3Io, 404-405; idem, Mإlanges , i, Les Jardins de l'Islam ; Nasiri, Kitab al- Istik ¤ s ¤ a ¦ ' , tr. Fumey (Archives marocaines) x, I907, II7; Niebuhr, in Records of the botanical survey of India ; G. E. Post; Samuel Parsons Scott, History of the Moorish empire in Europe , London 1904; Solignac, Recherches sur les installations hydrauliques de Kairouan et de la steppe tunisienne du VII, au XI, siةcle , Algier I953; H. Viollet, Description du palais d'al- Moutassim ب Samarra - Extrait des mإmoires prإsentإs ... ب l' Acadإmie des Inscriptions , xii, Part II, I909;نیز رجوع کنید به منابع ذیل بند «و. هند و پاکستان».و) هند و پاکستان . پیش از عصر اسلامی در هند و پاکستان باغ اهمیّت خاصی نداشت، ولی مسلمانان چون فتوحاتشان در شبه قاره وسعت یافت، به سنّت خود در اطراف عمارتها و قصرها و قلعهها درختهای میوه و نهالهای گلدار کاشتند.این امر باعث رشد و گسترش باغسازی شد. پس از قرن هشتم، با تأسیس سلطنتهای ایالتی چون گجرات، خانْدیش، دَکَن، مانْدو، شادیآباد، جونْپور در هند، دورة جدیدی در معماری آغاز شد و در این ایالتها قصرهایی بزرگ ساخته و باغهایی در اطراف آنها احداث شد. مثلاً در گجرات، چون سلطان محمودْ بیگره چَنپانیر یا محمدآباد را در ناحیة احمدآباد پایتخت خود ساخت، باغبان باهنری را که از خراسان آمده بود به خدمت گرفت. در ماندو نیز باغهای بسیار احداث شد. همچنین در بنگاله چند باغ قدیمی از این دوره به جا مانده که در ناحیة پیدْوا و گور ساخته شده است و تأثیر هنر باغسازی ایرانی در آنها آشکار است. طرح باغهایی که در هند ساخته بودند از مطالعة توزُک ظهیرالدین بابُر به دست میآید. بابر از راه بهیره بارها به هند رفته و از خوشاب و بهیره گذشته بود و در بخش جَهْلُم، که جای زیبا و پاکیزه و خوش آب و هوایی بود، باغی ساخت و آن را باغ صفا نامید. بعداً، در حوالی راولپندی، به قلعة معروف به چهارباغ وارد شد. ذکر باغ چهار را، که یوسف علی رکابدار بابر در آن مستقر شده بود، در توزُک بابری میبینیم. بابر بار دیگر چند روز در باغ وفا که بسیار آراسته و پر سبزه و گیاه بود توقف کرد. این باغ حوضهای پر آب و درختان شاداب داشت و درختان نارنج و کثرت اشجار آن جلب نظر میکرد. او، پس از ترک این ناحیه، رهسپار کابل شد و در این سفر به باغ اِسْتالِف رسید. ذکر انگورهای این باغ در توزُک آمده است. بابر از اینجا به «خواجه شهاب» رفت، که در حوالی استرنج بود و باغ بزرگی داشت. سپس، برای گردش و تفریح، به باغ پادشاهی رفت و از آنجا بار دیگر به چهارباغ بازگشت و در باغ چنار مجلسی ساخت. او در ذکر وقایع سال 927، از توقف پنج روزة خود در باغ وفا سخن میگوید و به وصف نارنجهای رسیده و زردرنگ آن میپردازد.در 932، بابر به قصد هند بیرون آمد و در باغ وفا چندین روز در انتظار ورود همایون به سر برد. بابر، پس از فتح پانی پَت باغهایی را دید که لودْهیان در آنجا احداث کرده بودند. وی در هند به نقایصی که در کار باغ سازی وجود داشت پیبرد و دید که در آن نه نظام درست نهرسازی هست و نه از چرخهای آبکشی در جاهای مناسب استفاده میشود و نه در انتخاب زمین دقت کافی به کار میرود. آنگاه، برای احداث باغ، بعضی از زمینهای آن طرفِ رودخانة جَمْنا را، که بایر و خراب شده بود، انتخاب کرد، و پس از هموار کردن چند قطعه زمین پوشیده از درختهای تمرِهندی، طرح چهارباغ را ریخت. نخست یک حوض بزرگ هشت ضلعی با کنارههای سنگی در وسط و حوض دیگری در مقابل دروازة باغ ساخت و سپس باغچة خلوتخانه و ساختمان آن را بنا کرد و در کنار آن حمّامی قرار داد. سرانجام، در این ناحیة ناهموار، باغهای زیبا و عمارتهایی ساخته شد که از نمونههای خوب این گونه آثار هندی است. در اینجا، در هر قطعه زمین، چمنزاری پر گل و گیاه طرحریزی و در آنها انواع مختلف گلها و نهالها کاشته شد. برای آبیاری این باغها چاههایی کنده و بر روی آنها چرخ چاه نصب شد. این روشی بود که در لاهور و دیپالپور رواج داشت.بابر، در شهر آگره، با الگوبرداری از کابل، باغها و کاخهایی ترتیب داد. ازینرو، بنابرآنچه در توزُک آمده است، کنارة آن طرف رودخانة جمنا را کابل نامیده بودند. پس از آن، در آگره باغی بسیار بزرگ به نام هشت بهشت ساخت و در آنجا، در 933، دو عید بزرگ را جشن گرفت. بابر به باغ سازی و بنای عمارت شوق و رغبت فراوان داشت و در دوران سلطنت خود چندین باغ بزرگ در آگره و گُوالیار و دَهولْپور احداث کرد و بر بعضی از آنها، به تقلید از اسامی باغهای اصفهان، چهارباغ و هشت بهشت نام نهاد.شاهان مغولِ هند، اکبر و جهانگیر و شاه جهان، عشق به طبیعت و علاقه به احداث باغ را از جدّ خود بابر به ارث بردند. اکبر، در 1006، باغ نسیم را در کنار دریاچة دَل در کشمیر طرحریزی کرد. این باغ امروزه رو به ویرانی میرود، امّا چنارهای تناور و قد برافراشتهای که در زمان شاه جهان (حک : 1037 ـ 1068) در آن کاشته شده هنوز باقی است. زیباترین باغ کشمیر نشاط باغ است که به دستور آصفخان ساخته شده است (کنبو، ج 2، ص 29). این باغ، که از حیث زیبایی طبیعی و معماریِ استادانه نمونه بود، به صورت پلکانی (مطبّق) طرحریزی شده بود و دوازده طبقه داشت که نمودار دوازده صورت فلکی منطقةالبروج بود.معروفترین شالیمار در 1029، در زمان جهانگیر، ایجاد شد. لفظ شالیمار یا شالامار، که ریشهاش بدرستی معلوم نیست، حتی قبل از دورة مغول متداول و، در زمان جهانگیر، آبشار کوچکی در دَل به این نام بوده است ( توزک جهانگیری ، ج 2، ص 151). استرآبادی، مورّخ دوران نادرشاه، آن را «شعلة ماه» ضبط کردهاست (ص 318). رنجیت سینگر (حک :1214ـ1255) این لفظ را نحس دانسته و به «شهلا» تبدیل کرده است (س. م.لطیف، ص 360).گذشته از شالیمار سرینگر (کشمیر)، باغ دیگری به همین نام و با همین شهرت در لاهور هست (رجوع کنید به ادامة مقاله). شالیمار دیگری نیز در دهلی بوده که اکنون از میان رفته است. شالیمار کشمیر، به دلیل عمارت کلاه فرنگی آن که به فرمان شاه جهان بنا شده، یادکردنی است. این عمارت، که ستونهای بسیار خوشتراش از مرمر سیاه دارد، با ردیفی از آبشارهای کوچک احاطه شده و در روزگار برنیه دارای چهار دروازة بزرگ سنگی بوده است.دیگر باغهای سبک مغولی شبه قارة هند و پاکستان عبارتاند از: پنجور در نزدیکی انباله؛ گلابی، سَدا و هَرا و دلگشا در لاهور؛ روشنآرا و تَلَکه تورا و مهتاب در دهلی؛ نگین و وِری ناگ و آچیبال و هَبَک و پَری مَحَل در کشمیر. باغهای مغولی هند طرح واحدی دارند. ویژگیهای بارز آنها عبارتاند از یک جوی مرکزی، حوضهایی کم عمق در وسط که پیرامون آن چمن کاشته شده است، یک دیوار بلند سراسری، درختان چنار، برکههای مصنوعی، و فوارههای متعدد. باغ مغولی معمولاً به صورت مجموعهای از مربعها یا طرحهای هندسی دیگر انگارهبندی شده و معمولاً به شکل پلکانی است و در وضعی قرار گرفته است که توزیع و جریان آب در آن آسان باشد. هر طبقه، برای آنکه با طرح سنّتی چهارباغ مطابق باشد، به چهار بخش تقسیم شده است. رویهمرفته باغ ترکیبی از قطعات مستطیل شکل و خطوط راست است و خیابانهای پر پیچ و خم و باغچههای مدوّر در آن دیده نمیشود.در انتخاب محل احداث باغ دقت بسیار میشد. باغ را در پای تپهای پردرخت یا صخرهای خوش منظر میساختند تا جلوه و نمای بیشتری داشته باشد. شالیمار کشمیر بهترین نمونة هنر باغآرایی مغولی است.منابع: محمد مهدیبن محمدنصیر استرآبادی، جهانگشای نادری ، چاپ عبداللّه انوار، تهران 1341 ش؛ امرنات اکبری، تاریخ رنجیت سینگه ؛ نوراحمد چشتی، تحقیقات چشتی ، چاپ احسان علی، لاهور 1964؛ گنیش داس، چهارباغ ؛ صادقخان، تاریخ شاهجهانی ؛ محمدبن محمد عوفی، لبابالالباب ، چاپ ادوارد براون، لیدن 1903ـ1906؛ کرپارام، تاریخ گلزارکشمیر ، لاهور 1870، ص 208 به بعد؛ پاندت کلهن کشمیری، راج ترنگینی = تاریخ کشمیر ، ترجمة فارسی شاهمحمد شاهآبادی، چاپ صابر آفاقی، راولپندی 1353 ش؛ محمدصالح کنبو، عمل صالح ، الموسوم به شاهجهاننامه ، ترتیب و تحشیه غلام یزدانی، چاپ وحید قریشی، لاهور 1967ـ1972؛ گلبدننامه ؛ عبدالحمید لاهوری، پادشاهنامه ، (مجموعه آثار هندی)، ج 1، ص 2، 24ـ26، 47، ج2، ص223؛ مرآة آفتابنما ؛ اسکندربن محمد منجو، مرآة سکندری ؛Abu'l- Fadi, Alla ¦ mi â , A ¦ ' ¦ â n-i Akbar ¦ â , tr.Jarret ii, 36I; [Ba ¦ bur, Emperor of India, Ba ¦ bur- Na ¦ ma= Memoirs of Ba ¦ bur= Tuzuk-i-Baburi , ed.Annette Susannah Beveridge, New Delhi 1979]; F.Bernier, Travels in the Mogol Empire , London 1891, 283, 399-400; EI., sv."Busta ¦ n" (by A.S.Bazmee Ansari); Ja ¦ hang ¦ â r, Emperor of India, The ¦ zuk-i-Jaha ¦ ngâ ¦ ri ¦ , or, Memoirs of Jaha ¦ ngi ¦ r , tr.Alexander Rogers, ed.Henry Beveridge, London 1909-1914; S. Muhammad Lat ¦ â ¤ f,History of the panjab , Lahore I89I, 360, 364; idem, Lahore: its history, architectural remains and antiquities , Lahore 1892, 140-144, 246-250b; V. Sackville- west, "Persian Gardens", in The legacy of Persia , ed. A.J.Arberry, Oxford 1968, 259-291 C. M. Villiers-Stuart, Gardens of the Great Moghuls , London I9I3; idem, "mooirsh Gardens", Journal of The Royal Society of Arts (July 1931).باغ شالیمار ، باغی در حدود هفت کیلومتری مرکز شهر لاهور، کنار جادهای که از لاهور بزرگ به مشرق میرود. این فاصله امروزه به صورت گستردهای بناسازی شده که از نتایج مهاجرت گستردة روستاییان به این شهر در سدة گذشته است. وجود مقبرههای نیمه مخروبه و دروازههای مرتفع در طول جاده گواه آن است که این منطقه در قدیم چشمانداز دیگری داشته است. از اواخر قرون وسطی تاکنون، در امتداد دیوارهای شمالی شهر باغهای وسیعی به وجود آمده که در عصر غزنویان، در قرن پنجم، به صورت قطعات به هم پیوسته، تکمیل شده است.باغ شالیمار از جمله معدود باغهای دورة مغول است که در طول تاریخ، طرح اصلی ساختمان خود را حفظ کرده است. در حالیکه از صدها باغ عهد مغول تنها نامی در آثار تاریخی دیده میشود و گاهی نیز بقایای ناچیز آنها را بسختی میتوان به یکی از شاهان شیفتة معماری نسبت داد، از تاریخ بنای باغ شالیمار اطلاع کافی در دست است. شالیمارِ لاهور را، علیمردانخان، حاکم قندهار از اعیان ایرانی، احداث کرد. وی پس از تسلیم آن شهر به سپاه مغول در 1048 به لاهور آمد. شاهجهان او را بگرمی پذیرا شد و به حکومت کشمیر و همچنین در 1049 به حکومت پنجاب گماشت. چون در حفر قنات و ترعهسازی مهندس مشهوری بود، اندکی پس از ورود، به فرمان شاه مأمور حفر ترعهای شد تا از رودخانة راوی به باغهای شاهی آب برساند. اما پیش از اتمام کار به کابل منتقل گشت و ترعه یک سال بعد تکمیل شد. ساختمان این باغ که به صورت پلکانی و در سه طبقه بود، با همة گردشگاهها و بناها و متعلقاتش، در 1052 پایان یافت و در آن وقت شاه از آن بازدید کرد.معماران از شیب باغ برای بنای پلکانی سه طبقهای از جنوب به شمال بهرهبرداری کردهاند. بازدیدکنندگان امروزی از قسمت جنوبی وارد باغ میشوند، و حال آنکه معماران مدخل آن را از دو دروازة مجلل در پایینترین قسمتها در نظر گرفته بودند و این امر برای عرضة مناظر برانگیزنده و غیرمنتظره، به وجود آوردن چشماندازهای دلفریب به هنگام صعود از طبقهای به طبقة دیگر، رویاروشدن ناگهانی با منظرة باغ، کلاه فرنگیها، آبراهها و گلکاریهای گوناگون، صورت گرفته بود.بعلاوه، اعجاب بیننده از دیدن آبنماها و آبشارها نیز موردتوجهبودهاست که اختلاف ارتفاعبین سهطبقه را تحتالشعاع قرار میداد، و دیدارکننده هنگام بالا رفتن از طبقهها تمام آن مناظر را پیش چشم داشت. ورود به باغ از پایینترین طبقه تنها برای عرضة زیباییها نبوده، بلکه با مراسم ویژة دربار نیز تناسب داشته است. از ویژگیهای باغ شالیمار بهرهمندی آن از طبیعتی نیمهاختصاصی (ویژة شاه و درباریان) و نیمهعمومی برای پذیرایی از میهمانان و بارعام بود. شالیمار علاوه بر اینکه از بیرون دیدهنمیشد،با دیوارهای آجری نیز محصور شده بود. مرتفعترین و اندرونیترین و، نیز به سبب ارتفاعش، خوش آب و هواترین و خنکترین طبقة آن فقط برای درباریان پیشبینی شده بود، و ساختمانهای محکم و متعدد آن به اقامت آنها اختصاص داشت.به گزارش نویسندهای که در آن عصر میزیسته، بر خلاف رسم متداول به هنگام اقامت شاه و اهل حرمسرای او حتی احتیاجی به بر پا کردن یک خیمه هم نبود. بنا به منابع تاریخی این دوران، طبقهها نامهای خاصی داشتند؛ طبقة اول «فرحبخش» و طبقات دوم و سوم «فیضبخش» خوانده میشد. اگر چه نمیتوان بصراحت این نامگذاریها را ناشی از رستنیهای طبقهها دانست، ولی احتمالاً وجه تسمیة آنها نخست به سبب وجود درختان میوه از قبیل هلو، گیلاس، انبه، سیب و پرتقال در دو طبقة پایین و باغچههای گل در طبقة بالا بوده است.ساختار داخلی باغ از طبقههای پایین و بالا با ابعاد یکسان و بخش باریکتر میانی تشکیل شده که مجهزتر و آراستهتر است. طبقههای باغ مستطیل شکل و به شیوة سنتی چهارباغ * ساخته شده است. در قسمت میانی استخر بزرگی آب چهار آبراه متقاطع را تأمین میکرد. در آبراههای عریض و نیز در استخر مرکزی، بیش از صد فواره به شکل غنچة نیلوفر آبی وجود داشت؛ هر یک از بخشهای مربع شکل منشعب از آبراههای متقاطع نیز به شکل چهار باغ طراحی شده بودند. گذرگاه متقاطعی نیز مجدداً این بخشها را به باغچههای منفرد تقسیم میکرد.فرحبخش دارای هشت عمارت بود که چهار باب آن در نقطة منتهاالیه آبراههای متقاطع بود وبه حصار باغ تکیه داشت و چهار باب دیگر به صورت برج در چهار کنج قرار گرفته بود. بنای وسطی «آرامگاه»، یعنی محل استراحت شاه جهان بود که سه اتاق آن با گچبری تزیین شده بود. فوارهای نیز هوای آنجا را خنک، و دسترسی به آب را تأمین میکرد.عمارت وسیعتری به نام ایوان خصوصی و عمومی قصر نیز با پیشرفتگی به سمت خارج در جانب مشرق وجود داشت که به مصداق نام خود، محل بارعام بود. در این مراسم، شاه نباید محل اقامت خود را ترک میکرد یا به افراد پذیرفته شده، اجازة دخول میداد، بلکه با جلوس بر تخت، از بالای ایوان و بر فراز سر دیدارکنندگان و هیئتهای اعزامی به این کار مبادرت میورزید. روبروی ایوان اطاق خواب بیپیرایةبیگم صاحب قرار داشت که مخصوص شاهزاده خانم ارشد دربار بود. در انتهای شمالی طبقة سوم، تالار بزرگی با ستونهای مرمری سفید قرار داشت. تا زمان قبل از بازسازی آن در اوایل قرن سیزدهم، ستونها و سقفها گچبریهایی به شیوة معماری عهد مغول، با نقش گلها، درختان میوه، پیالههای پر از انگور و صراحیهای شراب داشتند.بینندهای که از پایینترین طبقة باغ به سمت دیوار طبقة میانی میرفت به فضایی روباز میرسید که در آن ضلع تعبیه شده بود. روی دیوار، طاقچههایی ساخته بودند که بر رویشان در طول روز، ظروف چینی پر از مواد معطر و شبها چراغ بادی مینهادند. فوارههای روبروی دیوار و ذرات آبافشان آنها از چند سو نور را میشکست. ظرفهایی که از این طریق در معرض نمایش قرار میگرفت، «چینیخانه» را، بویژه شبها، به گنجینة کوچک تمام عمارتها تبدیل میکرد.از دو طرفِ چینیخانه پلهها و پاگردهایی به طبقة میانی و به دو کلاهفرنگی مرمری، در شمال استخر چهار گوش، منتهی میشد. کنارههای استخر با شکوفههای نیلوفر آبی طراحی و تزیین شده بود. در حال حاضر، پل باریکی طول استخر را به دو بخش تقسیم میکند و در وسط همچون جزیرة مرمری مصنوعی وسعت میگیرد و در آنجا حفاظی دارد که بر روی آن با ظرافت کار شده است. این پل از دو سو به دو کلاه فرنگی منتهی میشود که با سنگِ ماسهای ساخته شده است. در زیر کلاه فرنگی طبقة فوقانی باغ، آب از شیب مرمرینی به استخر جریان مییابد. درست در محل تلاقی این آبشار مصنوعی با سطح استخر، اورنگی از مرمر با ملیلهکاری ظریف قرار دارد که شاه جهان در مناسبتهای رسمی بر آن جلوس میکرد.در دو جانب استخر باغهایی هم وسعت و کمارتفاع قرار دارند. طراحی هندسی راهها، که زمین را به باغچههای جداگانه تقسیم میکند، هنوز باقی است. این راهها که از سطح پیرامونی خود کمی بلندتر و آجر فرشاند، در گذشته زیر سایة دو ردیف سرو قرار داشتهاند.این باغ در دوران حکومت سیکها خسارت بسیار دید؛ بیشتر مرمرهایش به تاراج رفت و به آمریتسار * منتقل شد. ترعة علیمردانخان، که با لای و لجن مسدود شده بود، در 1216، به دستور رنجیت سینگه باز شد. مدخل فعلی، در 1259، به دستور مک گرگور ، کمیسر مأمور در لاهور، ساخته شده است.ز) افغانستان . بخش اعظم سرزمین افغانستان کوههای پست و بلند بیدرخت و بیابانهای خشک شنی یا دشتهای نیمهکویری است. لذا باغ در نظر ساکنان این سرزمین عزیز است و جزء لاینفک فرهنگ آنان شده است. روستاییان در بوستانها گردهم میآیند و با هم دیدار میکنند. رفتن به باغهای بیرون شهر برایافراد طبقة متوسط شهری لذتبخش است. ثروتمندان اغلب در خانههایی درون باغهای محصور بزرگ زندگی میکنند. عدهای از آنان نیز در بیرون شهر باغی با ساختمان مسکونی یا بدون آن دارند و روزهای آخر هفته و ایام تعطیل به آنجا میروند.باغهای پیش از عصر مغول. از قرن ششم پیش از میلاد، که هخامنشیان به گسترش قلمرو خود در شرق دست زدند، خطّة افغانستان در هر دوره زیر سلطة حکومت پادشاهانی قرار داشته است که از ایران و آسیای مرکزی و هند برخاسته بودند. همة این حکومتها سنت باغداری را تشویق کردهاند. نظر به اینکه باغهای قدیم بر اثر تهاجم سپاهیان فاتح نابود شده است، برای دستیابی به اطلاعات راجع به آنها ناچاریم به وصفهای نویسندگان کهن یا اکتشافات باستانشناسی روآوریم. برای نمونه، در 546 علاءالدین غوری کاخها و باغهای غزنویان را در غزنه (بُمباجی، ص 3ـ56) و همچنین در بُست و لشکری بازار (شلامبرگر، ص 80) ویران کرد. سپاهیان چنگیز و تیمور لنگ ویرانی بسیار به بار آوردند (فیشر)؛ اما اخلاف مغول و تیموریِ آنها، که در هرات و کابل حکومت کردند، سنت فرهنگی تازهای پدید آوردند که بر همة نواحی ایران و هند تأثیر نهاد. باغ از عناصر بارز این شکوفایی فرهنگی بود.باغهای گازرگاه در هرات که شاهرخ (متوفی 850) تیموری بدانها توجه داشت و باغهای تختِ سفر، که سلطان حسین بایقرا (متوفی 912) آنها را احداث کرد، امروزه به باغهای اصیل ایرانی هیچ شباهتی ندارند، اما نام آنها یادآور عصری زرین است.باغهای عصر مغول. بابُرشاه که حکومت مغول را در هند بنیاد نهاد، در 910 کابل را فتح کرد. وی در سراسر عمر خویش به آراستن کابل و اطراف آن شوقی وافر داشت. این پادشاه در خاطرات خود به نام بابُرنامه مینویسد که یک سال پس از فتح کابل، باغی را با درختهای بزرگ چنار در اِسْتالِف، روستایی کوهستانی در 55 کیلومتری شمال کابل، خریده است. او به زیر درختان چنار تختی ساخت و نهرهای مارپیچیِ آن را مستقیم و منظم کرد تا با شکل آرمانی باغ ایرانی سازگار شوند (ص 216). درست پایین این باغ، چشمة خواجه سه یاران را با سنگ و ساروج محصور کرد تا بتواند از دیدن ارغوان بیشتر لذت برد (همان، ص 217). این تخت و چنار و چشمه و ارغوان تا پایان دهة 1970ـ1980، که افغانستان دچار آفت جنگ شد، از گردشگاههای مردمی بود.بابُر از بیش از دوازده باغِ در بیرون حصار کابل یاد میکند که در آنها سفیران را میپذیرفته و به افراد خلعت میداده است و با دوستانش مجالسی شبانهروزی ترتیب میداده یا به استراحت میپرداخته است. وی در ایام اقامت در هند، تا هنگام مرگ، با اشتیاق باغها را به یاد میآورد و برای نگهداری آنها نامه مینوشت (ص 645).بابُر وصیت کرد که او را در یکی از باغهای کابل به خاک بسپارند، اما نام باغ معلوم نیست. جهانگیر در خاطرات خود، توزُک جهانگیری ، هفت باغ معروف کابل را که در 1016 آنها را «طواف» کرده است، نام میبرد (ص 106)، اما نام باغی راکه در آن آرامگاه بابُر را زیارت کرده وبه فقرا صدقه داده است، ذکر نمیکند (ص 110). در پادشاهنامه نام ده باغ کابل که در زمان بازدید شاهجهان در 1048 از کابل دایر بوده یاد شده و دربارة دستورهایی که وی برای آراستن محلّ آرمگاه بابر داده شرحی آورده، اما نام باغ را مشخص نکرده است (ضمیمة 5 در ترجمة بابرنامه ).با اینهمه، در این گزارش این باغ پلکانی به طول حدود پانصد متر در پانزده طبقه به فاصلة سی متری از یکدیگر وصف شده است. دوازده آبشار به درون حوضهای مرمرینی که در طبقات نهم و دهم و نیز مدخل باغ در پایین سراشیبی ساخته شده بود، سرازیر بوده است. شاه جهان فرمان داد تا آرامگاه واقع در طبقة چهاردهم را با دیواری از مرمر مشبک محصور و در طبقة پایین آن مسجدی از سنگ مرمر بنا کنند. این بنا، بر اساس تاریخ کتیبة آن، در 1050 به اتمام رسیده است. این وصف با هیئت کنونی باغ بابُر راست میآید. اما فقط شکل کلّی آن، یعنی طبقهها و سه درخت چنار مقدّس و مسجد و آرامگاه، تمیز دادنی است. در 1300 که امیر عبدالرحمن از اقامت در شهر کابل منصرف شد (فیض محمد، ص 379)، یک کلاه فرنگی دارای ایوانی با ستونهای چوبی مُشرف بر حوض واقع در ایوان طبقة دهم باغ و حرمسرایی وسیع در نزدیکی آن بنا کرد. پس از آن، باغها رفته رفته شکل باغهای انگلیسی پیداکردند که سخت مطلوب خاندانهای پادشاهی بعدی بود. «میله» (به یای مجهول)ی زنان (بازار مکاره) و جشنهای دیگر، از جمله تاجگذاری امیر حبیباللّه (حک : 1319ـ1337)، را در این باغ برگزار میکردند (سراج و دوپری، شمارههای 90ـ93).از ساختمان کلاه فرنگی و حرمسرا بعداً برای اقامت خارجیان (همیلتن ، ص 354، 375) و سفارتخانهها (فون نیدرمیر ، ص 31ـ32؛ ترینکلر ، ص 176) استفاده شد. سرانجام، باغ بابُر به صورت گردشگاه عمومی درآمد و استخرهای شنا نیز به آن افزوده شد. اما در دهة 1960 که ساختمان کلاه فرنگی به صورت بیمارستان، و حرمسرا به صورت مدرسة شبانهروزی برای پسران عشایر درآمد، به این مجموعه توجهی نشد. در 1343 ش/1964 هیئت باستانشناسی ایتالیا بازسازی مسجد را آغاز کرد و شش سال بعد امکان بازسازی باغها به سبک عصر مغول بررسی شد (پارپالیولو )، اما این طرحها هرگز به مرحلة اجرا درنیامد.در افغانستان، یگانه باغی که هنوز شکل اصلی عصر مغول را حفظ کرده است باغ نمله، در 42 کیلومتری غرب جلالآباد، کنار راه قدیم کابل است. افسانههای محلّی احداث این باغ را به نورجهان، همسر جهانگیر، که باغهایش شهرت دارد، نسبت میدهند. جهانگیر در خاطرات خود به احداث باغ جهانآرا در 1016 در کابل اشاره دارد (ص 106)، اما از باغ نِمْله یاد نمیکند، و تنها اشاره میکند که در بازگشت به هند، در آن حوالی به شکار رفته است. جزئیات معماری دلالت دارد که تاریخ بنا میان پایان قرن دهم و آغاز قرن یازدهم است (پارپالیولو، ص 2، حاشیة 3).این باغ محصور حدود چهار صد مترمربع مساحت دارد و دارای بسیاری از خصوصیات اصیل مغولی است؛ از جمله شبکة منظم نهرهای متقاطع که در امتداد آنها درختان سرو و تبریزی و میوه کاشتهاند. دیوارة مشبک پشت آبشار دارای طاقچههای عمیقی است که بر روی آنها در پس آبشار شمع روشن میکردهاند و این از کارهای مطلوب آن عصر بوده است. عمارتی که در وسط باغ جای دارد در زمان امیر حبیباللّه ساخته شده است.باغهای بعد از عصر مغول. دورة بعدی رونق کار احداث باغ در پایان سدة سیزدهم در زمان حکومت امیر عبدالرحمن (حک : 1297ـ1319) آغاز شد. قصرهای او در باغهای محصور پر درخت بر پا گشته بود و وی در شرح حال خود (ج 2، ص 104)، با شور بسیار دربارة آنها داد سخن میدهد. امیر، باغبانی انگلیسی از اهالی یورکشیر، به نام وایلد را به خدمت گرفت (گری ، ص 482) تا براین باغها، که پُر از داربست مو و آلاچیق و آبنماها و فوارههای حجّاری شده و چراغهای پایه بلند گازی بود، نظارت کند. این ویژگیها در دورههای بعد امتیاز بیشتر یافت (سراج، ش 89، مورخ 1900).امیر، بیرون شارستان کابل، در مغرب رودخانه، قلعة نظامی بزرگی (ارک، ح : 1299) به وسعت حدود 500 مترمربع ساخت و باغی تقریباً به وسعت شهر کابل در اطراف آن پدید آورد (عبدالرحمن، ج 2، ص 61). در سراسر این مجموعه، باغچههای وسیعی احداث کردند و گلهای خوشبو گرداگرد کوشک خصوصی امیر، یعنی کُتِ (خانة) باغچه، را فراگرفته بود (همیلتن، ص 350). این ارک هنوز هم مقر حکومت است، اما فضای بیرونی باغ بیشتر با بناهای تازه اشغال شده است. امیر به برنامههای ساختمانی خود میبالید (همان، ص 68) و از بسیاری از کاخهایش، هر چند با پارهای تغییرات، هنوز استفاده میشود. باغ شاهی و حرمسرای مجاور آن در باغ کوکب (احداث: 1300ـ1303 ؛ فیض محمد، ص 424، 489) در جلالآباد، شهری در مشرق افغانستان که پایتخت زمستانی آن کشور بود، قرار دارد. از این کاخ پیوسته استفاده میشده است. درختهای سبز و سرزندة باغ شاهی با دقت فراوان حفظ شده است، ولی عامة مردم بندرت حق استفاده از آن را داشتهاند. «منزلْ باغ» (احداث: 1300ـ1301؛ همان، ص 417) باغی است محصور، به مساحت حدود 000 ، 8 مترمربع واقع در یک منزلی مشرق شهر جنوبی قندهار. بخش اعظم این باغ، که به صورت هتل و سینما و آشیانة تراکتور استفاده شده، از صورت اصلی بیرون آمده است؛ با اینهمه، نشانههایی از گذشته در آن باقی است. کاخ عظیم باغ جهانآرا در شهر شمالی خُلْم (احداث: 1306ـ1309؛ همان ص 784) با درختهای صنوبر و میوه و باغهای پلکانی و آبنمای زیبا آراسته شده است. این کاخ، که در 1354 ش تعمیر شد وبه صورت موزه درآمد، در 1355 ش، بر اثر زمینلرزه از حیّز انتفاع افتاد.در کابل، باغ 000 ، 121 متری گرداگرد کاخ چهلستون (احداث بنا بر کتیبه: 1297) هنوز دارای وضع مطلوبی است. بیرون دروازة جنوبی ارک دو باغ با عمارت مسکونی به نام بوستان و گلستان وجود دارد. بابُر غالباً به این دو باغ، که نام دو اثر سعدی بر آنها نهاده شده، اشاره کرده است. بوستان و گلستان روزگاری به الغبیگ کابلی، عموی بابُر، که از حدود 868 تا 906 بر کابل و غزنه حکومت کرده است، تعلق داشتهاند (بابُر، ص 95ـ251). امیر عبدالرحمن در این جا کاخی ساخت که حرمسرایی نیز کنار آن بود (احداث بنا بر کتیبه: 1310). کاخ امیر در بوستانسرای سرانجام آرامگاه او شد و دیوارهای آن در 1343 ش برداشته شد و به صورت باغ ملّی زرنگار، جدیدترین باغ عمومی کابل، درآمد.کاخ این باغ که دارای گنبدها و طاقنماهای بسیار است (احداث: 1310؛ گری، ص 498) روی تپهای بلند و پوشیده از تاک در چهار کیلومتری مغرب کابل قرار گرفته و بهترین نمونة باغهای کاخدار امیر است. این باغ، پس از تعمیرات در 1345 ش، به شکل تالارهای پذیرایی امروزی در آمده است. نقشة کف آن، که آشکارا از سنّت اسلامی آسیای مرکزی اقتباس شده، دارای یک میدان و دو تالار وسیع با گنبدهای بلند در مرکز و چهار اتاق با گنبدهای کوچک در هر طرف است که ایوانهای ستوندار عریضی آنها را به یکدیگر متصل میسازد.نمای بیرونی را با گچ جلاداری پوشاندهاند. تزیینات درونی، با گچبریهایش منشأ اصیل اسلامی دارند و در آنها نقوش اسلیمی و انواع انگارههای گیاهی یافت میشود. آذینهای ترنجی با رنگهای شاد، پیرامون آینهکاری را فراگرفته است. در درگاههای قوسی بین اتاقها، به جای نصب در، پردههای قلابدوزی شده آویخته و اتاقها را با اشیای نوظهوری مانند بخاری دیواری و چلچراغ بلور خارجی آراسته بودند. فوارهای به سبک مغول، که در آغاز در دهلیز ورودی قرار داشت، در جریان بازسازی حذف شد، اما آبنما، که در ایوان مرتفع بلندی در سمت مشرق واقع بود، بر جای ماند. امیر از پنجرة اتاقی مشرف بر استخر بارعام میداد (عبدالرحمن، ج 2، مجلس اوّل) و در نیمهشب 15 رجب 1319، در همانجا درگذشت.امیر حبیباللّه، پسر عبدالرحمن، کاخهایی مجلل بنا کرد که عمدتاً به سبک معماری رایج در مستعمرات انگلیس بود. اما جنبش بعدی باغسازی در زمان حکومت پسرش، اماناللّه (حک : 1297ـ1307 ش)، روی داد. چشمانداز باغ واقع در مرکز دارالامان (1301 ش)، شهر جدیدی در ده کیلومتری جنوب کابل، برخی از غربیها را به شگفتی وامیداشت (فلمینگ ، ص 328). اماناللّه از طرفداران برداشتن دیوار باغها بود و هموبود که نخستین باغ عمومی را در چهارباغ بابر، در امتداد رودخانة کابل، افتتاح کرد. مجموعة دیدنی طبقات درختکاری شدة باغ عمومی امانالله در تپههای ییلاقی پَغْمان، بیست کیلومتری مغرب کابل، هر چند رفته رفته ساختمانهایی در آن احداث شد، تا 1358 ش که خصومتهای اخیر درگرفت، همچنان مردمی بود. این باغ دارای شماری فواره و یک قهوهخانه و محل نوازندگان و سینما ـ و تالار تجمع و نمایش است که در یک برنامة بلند پروازانة ساختمانی پیشبینی شده بوده است. این برنامه در «نظامنامة تعمیرات پغمان» (تیر 1301 ش) بدقت تنظیم شده بود. مادة 4 این آییننامة ساختمانی مقرّر میدارد که جلوی همة ساختمانها باغهایی از بید و چنار و درختچههای گلدار تعبیه شود تا سرتاسر شهر غرق گل و گیاه باشد. محمد ظاهرشاه، آخرین پادشاه افغانستان (حک : 1300 ش ـ1351 ش)، خود به امر باغداری علاقة وافر داشت و پیوسته در صدد آن بود که بر زیبایی باغ روی «تپه» (باغ شاه)، که آن هم در پغمان است، بیفزاید.منابع : فیض محمد، سراج التواریخ ، کابل 1915؛Abd al- Rahma ¦ n kha ¦ n, The Life of Abdur Rahman: Amir of Afghanistan , ed. Sultan Mahomed Khan, London 1900 [Ba ¦ bur, Emperor of India, Ba ¦ bur- Na ¦ ma= Memoirs of Ba ¦ bur , ed. Annette Susannah Beveridge, New Delhi 1979]; A. Bombaci, U. Scerrato, "Summary report on the Italian Archaeological Mission in Afghanistan. Introduction to the excavations at Ghazni", East and west , N.S. 10 (1959); S. Crowe, et al. The Gardens of Mughul India , London 1972; N. H. Dupree, "A Building Boom in the Hindukush, Lotus International 26, Milan 1980, 114-121; idem "Early twentieth century Afghan adaptations of European architecture", Art and Archaeology Research Papers 11, London 1977, 15-21; Klaus Fischer, Nimruz, Bonn 1974-1976; J. Fleming, Asia , 29/4; J. A. Gray, At the Court of the Amir , London 1895; Gul- badan Begum, Huma ¦ yu ¦ n- na ¦ ma , tr. H. Beveridge, London 1902; A. Hamilton, Afghanistan , London 1906; Jaha ¦ ng ¦ â r, Emperor of Hindustan, The Tu ¦ zuk-i-Jahangi ¦ ri ¦ , or, Memoirs of Jaha ¦ ngi ¦ r , tr. Alexander Rogers, ed. Henry Beveridge, London 1909-1914; F. Martin, Under The Absolute Amir , London 1907; C. Masson, Narratives of Various Journeys in Balochistan, Afghanistan, the Punjab and Kalat; London 1844, ج 2، ص 293) رجوع کنید به (دربارة باغ بابر ; Nez ¤ a ¦ m-na ¦ me-ye ta'mi ¦ ra ¦ t-e pag ¦ ma ¦ n (July 1922);; O.von .Niedermayer, Afghanistan , Leipzig 1925; M. Parpagliolo, Kabul: The Bagh-i-Babur , Rome 1972; D. Schlumberger,"Lashkari Bazar", in MDAFA , 18 (1963); K. Seraj, N. H. Dupree, The KES Collection of Vintage photographs , New York 1979; E and A. Thornton, Leaves from an Afghan Scrapbook , London 1910; E. Trinkler, Through The Heart of Afghanistan , tr. B. Featherston, London 1928; D. N. Wilber, Persian Gardens and Garden Pavilions , Tokyo 1962.5) باغ در ایران.الف) پیش از اسلام . در ایرانباستان، واژة Pairidaإza (از Pairi = پیرامون و diz = محدودکردن و بهقالب ریختن) بهباغ اطلاق میشده است. این واژه که به صورت paradisos به زبان یونانی راهیافته و از آن زبان بهمعنای بهشت به زبانهای اروپایی، چون فرانسه و انگلیسی، وارد شده است، در فارسی بهشکل «پردیس» (معرّب آن= فردوس) باقی است. گزنفون، در شرح بازدید لوساندروس از باغی که کورش در ساردیس ساخته بوده، واژة پردیس را به کار برده است (سکویل وست، ص 401).علاقة ایرانیان را به احداث باغهای بزرگ در داخل یا خارج شهرها و نیز باغچه در خانهها، بیش از هر چیز باید معلول محیط گرم و خشک بخش عمدهای از ایران دانست. این علاقه در سراسر تاریخ مدوّن این سرزمین به چشم میخورد، و بر اساس مدارک موجود، پیشینة آن دستِ کم به زمان هخامنشیان میرسد. به نوشتة اُمستد، در شمال شهر شوش، پردیس یا باغهای پر درختی وجود داشته است. گزنفون نیز به باغی اشاره میکند که کورش دوم در ساردیس احداث کرده بوده و لوساندر زیبایی درختان و نظم دقیق فواصل آنها و مستقیم بودن ردیفها و عطرها و رایحههایی را که هنگام گردش به مشام او و کورش میرسیده، تحسین و از مهارت و دقت باغبان در اندازهگیری یاد میکند (سکویل وست، همانجا). این شاید کهنترین وصف از شکل باغسازی ایرانی باشد و در آن به طرح هندسی و شبکهبندیها و خیابانهای مستقیم و زاویههای منظم، که اساس باغسازی در قرون بعدی است، اشاره شده است.کاوشهایی که در پاسارگاد، نخستین پایتخت هخامنشیان، شده است بر آن دلالت دارد که واحدهای معماری این شهر به صورت مجموعهای در میان باغی بزرگ قرار داشته که بخش عمدهای از فضای شهر را در برمیگرفته است. از جمله کشفیاتی که بر اثر این کاوشها شده است جویهایی سنگی به عرض 25 سانتیمتر و آبنماهایی (85*85 سانتیمتر) است که در فاصلههای کوتاهی از یکدیگر قرار داشتهاند.دربارة باغسازی در دوران اشکانی، آگاهی چندانی در دست نیست، ولی از دوران ساسانی، به موجب برخی از اشارهها، اطلاعات قابل ذکری در دست است. در بعضی از متون اسلامی، در ضمن شرح عظمت دربار ساسانیان، به فرشهای باشکوهی از آن دوران اشاره شده است که طرح اصلی آنها باغ بوده است. معروفترین آنها قالی بهارستان یا بهارخسرو منقّش به باغی با حوضها و جویها و درختان و گلهای زیبای بهاری است (سامی، ج 1، ص 201ـ202). از عکسهای هوایی شهر فیروزآباد نیز چنین استنباط میشود که منارة آتشگاهِ کنونی آن شهر در مرکز تقاطع دو محور باغ مستطیل شکلی قرار داشته که با شبکهای از جویها آبیاری میشده است.ب) دوران اسلامی . در اغلب متون تاریخی و جغرافیاییِ دوران اسلامی به باغها و بوستانهایی در داخل یا پیرامون شهرها اشاره شده است. هر چند در هیچیک از این منابع از طرح و نقشة باغها یاد نشده، با توجه به برخی اشارهها دربارة محصولات عمدة این باغها و نسبت آنها با کوشکها و کاخها و خانهها، تصوّری از آنها حاصل میشود. مقدسی، (قرن چهارم)، دربارة شیراز چنین مینویسد: «در نیم فرسخی جنوب شیراز، عضدالدولة دیلمی، ملقب به فناخسرو، قصر دیگری برای خود ساخت و به گرد آن شهری بنا کرد که به نام او به «کرد فناخسرو» موسوم گردید و در گرد قصر خویش باغستانی که اموال بسیار برای آن صرف شد و وسعت آن به یک فرسخ میرسید غرس کرد» (لسترنج، ص 269؛ قس مقدسی، ص 430ـ431). همو دربارة شاپور (بیشابور * ) میگوید که در این شهر ده نوع عطر روغنی ساخته میشده است: عطر بنفشه، نیلوفر، نرگس، کارده (یا کادی، درختچهای شبیه درخت خرما)، سوسن، زنبق، مورد مرزنجوش، بادرنگ، بهارنارنج (ص 315). مقدسی، در ضمن شرح روستاهای چهارگانة نیشابور، به باغ مشهوری که عمرولیث در آنجا ایجاد کرده بود، اشاره میکند.باغ پیروزی (رجوع کنید به ادامة مقاله) از جمله باغهایی است که در تاریخ بیهقی بدانها اشاره شده است و محمود غزنوی (حک : 389ـ421) به آن علاقه داشت. او دستور داده بود که وی را در آن باغ به خاک سپارند. باغ محمودی، کوشک دولت و کوشک سپید از دیگر آثار معروف عهد محمود بوده است. باغ عدنانی هرات نیز به جهت کوشکی که به فرمان مسعود غزنوی در آن ساخته بودند مشهور است ( بیهقی، ص 54). فرخی در بارة باغ نو سلطان محمود و کاخ و مجلس و دریاچة آن وصف جالبی دارد و ویژگیهای این باغ را به گونهای، که در میان دیگر سرودههای آن عصر نظیر ندارد، بیان میکند (ص 53ـ55). یاقوت در شرح رویدادهای نیشابور اشاره دارد که، پس از حملة غزها در 548 و اسارت سلطان سنجر و خرابی شهر، گروهی فراوان از مردم به مکانی نزدیک شهر که آن را شادیاخ میگفتند کوچ کردند و به آبادانی آن پرداختند. آن محله در ابتدا باغی بود که در اوایل قرن سوم هجری، عبداللّه طاهر، هنگامی که نیشابور را مرکز فرمانروایی خویش قرار داد، آن را در تصرف داشت. (لسترنج، ص 411). این بیان میرساند که آن باغ پر وسعت بوده و پیش از قرن سوم نیز وجود داشته است. امیرمسعود نیز، در سفر خود به نیشابور، در همین باغ اقامت کرد.در سراسر دوران حکومت سلجوقیان، با توجه به فعالیتهای گستردة شهرسازی و ایجاد مجموعهها و آثار معماری وسیع و بنای مسجدها و مدرسهها و کاروانسراها و کاخها، هنر باغسازی پیشرفتی نظرگیر داشت. چنانکه، تا پیش از حملة مغول، در بیشتر نوشتهها از طراوت و سرسبزی فضای شهرها سخن میرود. از جمله یاقوت در 614، چهار سال قبل از حملة مغول،از «باغهای بسیار و آب فراوان» هرات یاد میکند (همان، ص 435).مردم سمرقند نیز، از دیرباز، به احداث باغ و باغچه در خانه و محلزندگی خودتوجه داشتهاند،چنانکه ابنحوقل در قرن سوم به این نکته اشاره دارد که «در خودِ شهر کمتر خانهای است که بوستانی نداشته باشد» و یاقوت در قرن هفتم در وصف سمرقند مینویسد:«هوای شهر مرطوب بود و هر خانهای چه در شهر و چه در رَبَض، باغ یا باغچهای داشت، چنانکهاز بالای قلعه تمام شهر پوشیده از درخت و سبزه بهنظر میآمد» (همان، 493ـ494). دربارة فعالیت گستردة باغسازی در سمرقند در دوران تیمور دو تن از نویسندگان معروف زمان، شرفالدین علییزدی (ج2، ص 13ـ 18) و ابنعربشاه (ص 307ـ308)، و نیز کلاویخو، سفیر پادشاه کاستیل،اطلاعات در خور توجهی ثبت کردهاند (ص 229ـ230). یک قرن بعد نیز بابُر، سر سلسلة پادشاهان مغول، وصف جالبی از باغهای این شهر کرده است (ص 78).بر اساس مدارک مکتوب، پیرامون سمرقند را، تا مسافتی دور، باغها و بستانهای وسیع فراگرفته بود که همة آنها از آب فراوان رودِ زرافشان در شمال شهر مشروبمیشد.باغهای معروف سلطنتی سمرقند عبارتبود از باغ شمال، باغ ارم، باغ بهشت، باغ چنار، باغ دلگشا، باغ نو، باغ جهاننما،باغ نقشجهان،باغ تختقراچه، باغ دراز، باغ قراتوپه. علاوهبر اینها،باغهای بزرگ بانام شهرهای معروف زمان، چون بغداد و دمشق و قاهره و سلطانیه و شیراز، نیز بهصورت کمربندی پیرامون شهر ایجاد شده بود. ویژگیهای عمدة باغهای سمرقند ـ مانندِ فضایی با دیوارهای بلند، منقسم به چهار قسمت و مشروب از یک نهر اصلی، با کوشک یا قصری در مرکز و سردرهای مجلل تزیینی و ایوانهای بلند مشرف به باغ ـ عناصر عمدة باغهای ایرانی به شمار میروند. کلاویخو، سفیر اسپانیا در دربار تیمور، در سفرنامهاش (ص 232) به وصف برخی از باغهای سمرقند پرداخته است و در معرفی باغ نو مینویسد: «این کاخ با باغ بزرگی که بر گرد خویش دارد زیباترین کاخی بود که دیده بودیم».در زمان جانشینان تیمور، به شهر هرات توجه شد؛ چنانکه باغ نوروزی بهفرمان الغبیگ در آنجا ساخته شد. در دوران حسین بایقرا (حک :878 ـ 912)، که آن را دوران طلایی این شهر دانستهاند، در کنار فعالیتهای گستردة هنری، کار باغسازی نیز رونق گرفت و، از جمله، باغی به سبک چهارباغ، بهنام جهانآرا، با وسعتی بیش از صد جریب با کاخ و استخرهای متعدد و گلهای سرخ و لاله احداث شد. بابر، نامِ باغهای معروف هرات را چنین ثبت کردهاست: زاغان، جهانآرا، خیابان، سفید، نو، نظرگاه، طربخانه،علی شیربیک. هنرمندان بزرگی، چون بهزاد و شاهمظفر، با الهام از این باغها، نگارگریهای زیبایی آفریدهاند که از آن جمله است دو قطعه نگارگری زیبا کار بهزاد از باغ حسین بایقرا که در موزة کاخ گلستانِ تهران محفوظ است. هنر باغسازی و باغآرایی معماران و باغ سازان برگزیدة ایرانی در شهرهای سمرقند و هرات در باغآراییِ دیگر شهرهای ایران و سپس بخش عمدهای از هند و کشمیر تأثیر فراوان بخشید و باغسازی دوران صفویه را میتوان، در برخی از زمینهها، در اوج شکوفایی دانست.در اکثر شهرهای ایران در دوران صفویه، کار باغسازی در مساحتهای وسیع و هماهنگ با بافت و شبکة شهر اهمیت فراوان داشت وباغهایی در نهایتِ زیبایی و شکوه پدید آمد که شماری از آنها به همان صورت و برخی با تغییراتی همچنان بر جای مانده است. نام برخی از مشهورترین باغهای آن دوران عبارت است از: هزار جریب، چهلستون، آیینهخانه، هشت بهشت اصفهان، فین کاشان، چهلستون و باغشاه اشرف، صفیآباد اشرف، جهاننمای فرحآباد، باغشاه بارفروش (بابل).از دوران افشاریه و زندیه، شمار بسیار کمی باغ میشناسیم که اهمّ آنها عبارت است از: دولتآباد یزد و جهاننمای شیراز.در عصر قاجاریه، کار باغسازی گسترش بسیار یافت و در برخی از شهرها، از جمله تهران که تا پیش از آن باغ تزیینی نداشت، همزمان با ایجاد کاخها و کوشکهای سلطنتی و خانههای اشراف و تجّار باغهای تازة بسیاری احداث شد که متأسفانه در طی نیمقرن اخیر از میان رفته است. از جملة شهرهای ایران در این دوران، تهران و شیراز از این حیث ممتازند. در شماری از باغهای دوران قاجاریه شاهد پیروی از شیوهای باغ سازی هستیم که نفوذ اروپا را در آن میتوان باز شناخت. یکی از ویژگیهای باغ سازی این عهد آرایش گیاهان با برش شاخهها و ایجاد نظمی شبههندسی در آنهاست. قرار دادن مجسمه در باغ نیز از ویژگیهای برخی از باغهای این دوران است. معروفترین باغهای این دوره در تهران عبارت بود از: نظامیه، نگارستان، لالهزار، باغ اتابک، باغ و کاخ گلستان، باغ مسعودیه، باغ کامرانیه، باغ شعاعالسلطنه، باغشاه، دوشان تپه، فرحآباد، عشرتآباد، سلطنتآباد، فردوس، کامرانیه، باغ و کاخ صاحبقرانیه؛ و در شیراز باغهای: ارم، عفیفآباد، نارجستان، دلگشا (رجوع کنید به ادامة مقاله).منابع : رجوع کنید به قسمتِ «د» در همین بخش از مقاله.ج) تکمله . در کشاورزی ایران، باغ، به معنی اخصّ آن، به محوطهای محصور دارای انواع درختان و درختچهها اطلاق میشود و از زمین زیر کشت یا کشت سالانه متمایز است. باغ میوه، تاکستان (باغ مو)، باغ زیتون و باغ چای از انواع آن است، ولی این کلمه بر سبزیکاری یا صیفیکاری اطلاق نمیشود. باغهای زیستگاههای کهن یکجانشینان (واحههای کوهپایهها و دهکدههای کوهستانی) در فلات ایران و افغانستان بارزترین و معروفترین شکل باغ است (پلانول ، 1964، ص 96). صرفنظر از نحوة تأمین آب (قنات، نهر منشعب از رود، چشمه یا چاه)، باغها را معمولاً در کنار هم و در نزدیکی سرآسیاب شبکة آبیاری در اطراف روستا یا پایین آن احداث میکردهاند (انگلیش ، ص 53ـ54؛ برتو ، ص 300؛ بالان ، ص 177؛ بازن ، 1974؛ ص 45 و جز آن). این ترتیب سبب میشود که بتوانند در فواصل کوتاهی باغها را آبیاری کنند (در فصل گرما به فاصلة شش تا دوازده روز)، حال آنکه فواصل نوبتهای آبیاری در مزارع پایین دست از این بیشتر است. باغهای کوچک و بزرگ را معمولاً با دیوارهای گلی بلند محصور میکنند. در نواحی کوهستانی، آنها را به صورت پلکانی میسازند و شبکة متراکمی از راههای باریک و جوی در آنها احداث میکنند. در فاصلة میانِ درختان معمولاً چیزی کاشته نمیشود، فقط در بعضی باغها علف یا یونجه یا سبزی میکارند. گندم و سایر محصولات اساسی فقط در باغهای نواحی کوهستانی، که زمین قابل کشت آنها کم است، کشت میشود. در باغهای دور افتاده، اقامتگاههایی موقت نیز میسازند (بالان، ص 178ـ179).باغهای مناطق خشک فلات ایران را میتوان به سه سطح اقلیمی تقسیم کرد (الرس ، 1980 ب، ص 225): الف) اراضی گرمسیر مانند بم و نَرماشیر (فشارکی) که برای کشت خرما و مرکبات مناسب است. ب) اراضی کوهپایهها و حوزههای گرم داخل فلات تا ارتفاع 500 ، 1 متری، مانند اراضی اطراف قم (بازن، 1974) یا کرمان (انگلیش) که برای پرورش انار و انجیر مساعدند. در اراضی خشکتر پسته و در اراضی پرآبتر مو و در ناحیهای نسبتاً محدود پیرامون رودبار و منجیل درخت زیتون پرورش مییابد (بازن، 1980، ج 2، ص 113ـ115). ج) اراضی سردسیر درّهها و حوزههای میانکوهی، چون نواحی البرز مرکزی (اورکاد و توآل ، ص 59ـ61 و نقشة 19) یا آذربایجان (به ترتیب، برتو، ص 315ـ317؛ بازن، 1980، ج 2، ص 98ـ101).نسبت اراضی کشتپذیری که به باغ اختصاص مییابد به طور کلی پایین است: در اطراف کرمان به طور متوسط ده درصد (انگلیش)؛ و در مناطق و نواحی مختلف این نسبت بسیار متغیّر است. بالاترین نسبت را در روستاهایی مانند بخش مرکزی اصفهان میتوان سراغ گرفت که منابع آب کافی دارند (پلانول، 1969، ص 394).زیستگاههای کوچنشینانِ تازه یکجانشین شده را غالباً میتوان بر اساس فقدان باغ یا مساحت بسیار اندک باغهای آنها باز شناخت. روستاهای پشتوها در جنوب غزنه از این قبیلاند (بالان، ص 176ـ177). در استانهای شمالی ایران، یعنی در کرانة دریای خزر، وضع کاملاً متفاوت است (الرس، 1971). در آنجا زمینهای پست و قابل آبیاری منحصراً به کشت برنج اختصاص دارند و باغها، که عموماً از آب باران مشروب میشوند، (بازن، 1980، ج 1، ص 146) در دامنة کوهها یا سواحل رسوبی گستردهاند (رجوع کنید به سهامی، تصویرهای هوایی ش 1 و 2). در این خطّه، اراضی بارانی شامل قطعههای کوچکی است که با پرچین آنها را محصور کردهاند، و باغها در بین خانهها و مزارع گندم و توتون و مرغزارها و درختان باقیمانده از جنگل پراکندهاند. در نواحی شمالی ایران، علاوه بر میوههای مناطق معتدل، عمدتاً به تولید سه گونه محصول در سطحی وسیع توجه میشود: درخت توت (که از برگ آن در پرورش کرم ابریشم استفاده میشود) در مشرق و مغرب گیلان؛ چای در فومنات و مخصوصاً در جنوب لاهیجان (الرس، 1971، ج 3، ص 394)؛ مرکبات در منتهاالیه مشرق گیلان ومغرب مازندران (آصف).باغ از لحاظ اقتصادی و اجتماعی نیز با مزرعه فرق دارد. در جامعة فلاحتیِ سنتی، زمینداران از باغهای خود به چند شیوه بهرهبرداری میکردند (لمتون، 1953، ص 323ـ325). یکی اینکه مالک، باغ خود را مانند مزرعه به مستأجر اجاره میداد و محصول را تقسیم میکردند؛ اما اغلب، برای باغ، مستأجر سهم بیشتری به مالک میپرداخت. مثلاً، در بعضی از روستاهای اطراف قُم به جای دو سوم محصول، سه چهارم آن به مالک میرسید (بازن، 1974، ص 56) و عموماً پرداخت نقدی بود نه جنسی. بعضی باغها نیز به باغداران یا باغبانان حرفهای واگذار و محصول یا درختان باغ به نسبت مساوی تقسیم میشد (لمتون، 1969، ص 197ـ198). بعضی از باغها، بویژه باغهای اطراف شهرهای بزرگ، را صاحبان آنها خود با کمک کارگران روزمزد اداره میکردند یا به دیگری اجاره میدادند. در مواردی، دهقانان درختانی میکاشتند که اعیانی آنها به شمار میآمد و حقوق آن از زمین (عرصه)، که به مالک تعلّق داشت، متمایز بود (لمتون، همان، ص 26). گاهی نیز دهقانان خود مالک عرصه و اعیان باغ کوچکی بودند.در طی مراحل سه گانة اصلاحات ارضی ایران، جز در مواردی که زارع صاحب اعیانی بود، مفاد قانون شامل باغها نشد (لمتون، همان، ص 68، 221؛ الرس، 1979، ص 444ـ445). در بسیاری از نواحی مرکزی ایران، زمینداران توجه خود را به باغداری معطوف کردند و این امر خود به بهرهبرداری بیشتر از باغهای موجود انجامید؛ اما مزارع پیرامون آنها، که میان کشاورزان توزیع شد، بر اثر کمبود آب رو به ویرانی نهاد (الرس، 1980 الف). از سوی دیگر، سازمانهای کشت و صنعت که، پس از 1350 ش، غالباً در کنار سدّها و طرحهای بزرگ آبیاری، اراضی وسیعی به دست آوردند، جز چند مورد معدود کشت درخت توت در اراضی پست سواحل دریای خزر، به باغ و باغداری کمتر توجّه کردند. مردم شهرهای بزرگ، مانند تهران، بیش از پیش در این سواحل به خرید باغ پرداختند تا در محیطی مطبوع به ایجاد خانههای ییلاقی و مراکز جهانگردی دست بزنند (اورکاد، ص 132).منابع: مرکز آمار ایران، فرهنگ آبادیهای کشور ، تهران 1347ـ1349 ش؛M. I. Asif, "Growing citrus in Iran", " World Crops and Livestock , 29/4 (1977), 165-167; D. Balland, "Vieux sإdentaires tadjik et immigrants pachtoun dans le sillon de Ghazni (Afghanistan oriental), " Bulletin de l'Association des gإographes franµais , 417-18 (1974), 171-180; M. Bazin, Le Talech, une region ethnique au nord de l'Iran , Paris 1980: idem, La vie rurale dans la rإgion de Qom , Paris 1974; E. Berthaud, "La vie rurale dans quelques villages chrإtiens de l'Azerbaidjan occidental, " Revue de gإographie de Lyon , 43/3 (1968), 291-331; E. Ehlers, "The dying oases of central Iran- A Few Remarks on Causes and Consequences," in W. Meckelein, ed., Desertification in Extremely Arid Environments , Stuttgarter 1980 a, 65-71; idem, Iran. Grundzدge einer geographischen Landeskunde , Darmstadt 1980 b; idem, "Die iranische Agrarreform. Voraussetzungen, Ziele und Ergebnisse," in H. Elsenhans, ed. Agrarreform in der Dritten Welt , Frankfurt and NewYork 1979, 433-470; idem, "Nordpersische Agrarlandschaft. Landnutzug und Soziagstruktur in Ghilan und Mazandrean, "Geographische Rundschau , 23/9 (1971), 329-342; idem, "Die Teelandschaft von Lahidjan/ Nordiran, "in Beitrجge zur Geographie der Tropen und Subtropen , Tدbingen 1970, 229-242; P. W. English, City and Village in Iran . Settlement and Economy in the Kirman Basin , Madison 1966; P. Fecharaki, "Les oasis des plaines de la rإgion de Bam et du Narmہchir (Lut mإridional, Iran), "Cahiers d' Outre Mer , 29 (1976) 70-101, p. Gentelle, "L'oasis de Khulm, "Bulletin de l'Association des gإographes franµais , 370 (1969), 383-393; B. Hourcade, "Rإforme agraire et spإculation fonciإre dans la rإgion de Tإhإran, in G. Schweizer , ed., Interdiszplinجre Iran Forschung , Wiesbaden 1979, 131-139; B. Hourcade and A. Tual, Documents pour l'إtude de la rإpartition de quelques traits culturels dans la rإgion de Tإhإran I: Alborz central , Paris 1979; A. K. S. Lambton, Landlord and Peasant in Persia , Oxford 1953; idem, The Persian Land Reform 1962-1966 , Oxford 1969; X. de Planhol, "L'oasis d'Isfahan d'aprةs P. Fesharaki, "Revue gإographique de l'Est, 9/3-4 (1969), 391-396; idem, "Traits gإnإraux de l'utilisation du sol en Perse, " in Land Use in Semi- Arid Mediterranean Climates. UNESCO/IGU Symposium Iraklion (1962 Sept. 19-26: Greece), Paris 1964, 95-99; C. Sahami, L'إconomie rurale et la vie paysanne dans la province sud- caspienne de l'Iran. Le Guilہn , Clermont- Ferrand 1965.ادامه مقاله باغد) انواع باغهای زینتی در ایران، و باغسازی و باغآرایی . ویژگیهای عمدة باغهای زینتی ایران را میتوان چنین برشمرد: فضایی محصور با سردرِ ورودی مجلل یا ساده، شبکة خیابانبندی، شبکة جدولبندی، پهنههای کوچک و بزرگ آب، باغچههای درخت و گل و بناهای مختلف. در فضاسازی باغهای تزیینی ایرانی از عناصر طبیعت، که در پیوندی مطلوب با هم محیطی زیبا و آرامشبخش پدید آوردهاند، استفاده شده است. وجود باغچههای پر درخت و درختهای بلند در دو سوی شبکههای خیابانبندیها اهمیت بسیار دارد. در باغهای بزرگ وابسته به شاهان و حکمرانان و شخصیتهای معتبر و تجار، با توجه به برگزاری جشنها و مراسم، فضاهای گسترده و مناسب به صورت ایوانها یا صُفّهها در برابر استخر یا آبنما و در میان باغ وجود داشت. حفظ منظر طبیعی درختان و درختچهها و بوتهها از مهمترین ویژگیهای باغآرایی در ایران است. باغبانِ ایرانی هیچگاه نظیر اروپاییان طبیعت آزاد را در بند خطهای مستقیم درنمیآورد و درختها و شمشادها و بوتهها را به صورت حجمهای هندسی عرضه نمیدارد و بر پیچ و خمهای نرم و خوش ترکیب شاخهها نظمی مصنوعی تحمیل نمیکند.نقشه و طرح. باغ ایرانی را به اعتبار طرح و نقشة آن نیز میتوان به سه دسته تقسیم کرد: 1. باغهای مسطح و کم شیب؛ 2. باغهای شیبدار و صُفهبندی شده و سکودار؛ 3. باغهای احداثی در زمینهای عارضهدار طبیعی با دریاچهها. دستة نخست به طور عمده در زمینهای مسطّح و برخی در زمینهای کم شیب دایر شدهاند. طرح کلی این گونه باغها بر اساس دو محور عمود بر یکدیگر است، و اگر پهنای زمین زیاد باشد، دارای شبکههای متقاطع موازی طولی و عرضیاست.در نقوش سفالینههای دوران پیش از تاریخ این طرح دیده میشود. از نظر پخش آب در تمامی سطح باغ و صرفهجویی در مصرف آن و عرضة آب در تمامی مسیرها بهصورت آبنما و استخرها و حوضهای کوچک و بزرگ، این طرح موفقترین و مناسبترین نقشه بهشمار میرود. یکی از جالبترین نمونههای این دسته، باغ شاه فین کاشان است. به این طرح از دیرباز بهعنوان اساس باغسازی ایرانی توجه شد تا جایی که برخی بر آناند که از عواملی ورای ضرورتهای شبکة آبرسانی متأثر است، یعنی از تصور آسیایی بسیار کهن عالم وجود و تقسیم آن به چهار منطقه که معمولاً چهار رودخانة بزرگ آنها را از هم جدا میسازد (سکویل وست، ص 403). در این دسته، باغهایی با شیب ملایم نیز وجود دارد که، در مسیر شیب، اختلاف سطح، با یکی دو پله در فاصلههای متفاوت، پُر شده است.دستة دوم، یعنی باغهای شیبدارِ صفهدار و سکوبندی شده، عبارت است از باغهایی که تمام یا بخشی از آنها، روی زمینهایی با شیب متوسط یا دامنههایی با شیب تند احداث شده است. در این دسته از باغها، بسته به میزان شیب، صفهسازیها یا سکوبندیهای بلند انجام گرفته است. در شیب متوسط، که به طور عمده باغهایی با وسعت نسبتاً زیاد را در برمیگیرد، در امتداد شیب زمین، صفهبندیهایی شده است تا سطح باغ از حالت شیبدار درآید و به صفههای مسطح تبدیل شود. صفهها با تعدادی پله به هم متصلاند. در این گونه باغها هنرنمایی معمارِ باغساز بر روی خیابانهای اصلی و آبنماهای میانی آنها متمرکز شده است. از جالبترین نمونههای این گونه باغها، که خوشبختانه طرحی عالی از آن در دست است، باغ معروف هزار جریب اصفهان است. ژوزف گولو در قرن یازدهم، تصویر یکی از خیابانهای اصلی آن را با چشماندازی زیبا به دست داده و شاردن (1362 ش، ص 152) آن را باغی با 609 ، 1 کیلومتر وسعت معرفی میکند که دوازده صفه داشته است. این باغهای شیبدار، بر اثر سکوبندیهای بلند، به صورت چند طبقه درآمدهاند. کهنترین نمونة این نوع، باغ تخت شیراز، ظاهراً متعلق به قرن پنجم، است. در این دسته، بنای اصلی در بالاترین طبقه واقع است و چشمانداز خوشی دارد. یکی از تفاوتهای اساسی باغهای سکودار چند طبقه با باغهای دستة اول آن است که از فاصلة دور منظره و جلوة باشکوهی دارند. در حالی که در دستة اول دیوارهای پیرامونِ باغ راه دید و منظرة باغ را مسدود میسازد. در این دسته میتوان از مجموعة قصر قاجار تهران، از آثار دورة فتحعلیشاه، که تصویرهایی از آن به جای مانده است، یاد کرد. باغ اِل گُلی/ ائل گؤلی (شاهگلی سابق) تبریز نیز به اعتباری جزو این گروه قرار دارد.دستة سوم باغهایی است که در زمینهای عارضهدار احداث و کوشش شده است تا حالت طبیعی شبه جنگلی در آن حفظ شود. آشنایی با این گونه باغها به طور عمده از طریق تصویرهای به جای مانده در نگارگریها حاصل شده است. در این نقاشیها بخشی از باغ تصویر شده است که نظم خاصی ندارد و چنین مینماید که پستی و بلندی و عارضههای محل به همان صورت طبیعی حفظ شده است. حتی گاه تخته سنگهای طبیعی اینجا و آنجا به چشم میخورد و در باغ، درختان تناور چنار سایه افکناند. در میان باغهای بزرگ به جای مانده از دوران صفوی، باغ عباسآباد بهشهر با دریاچة بزرگ و بنای میان آن را میتوان جزو دستة سوم به شمار آورد.ابونصری هروی، درکتاب ارشاد الزراعة (921) طرح باغ ایرانی را چنین وصف میکند: «طرح آن است که گرد چهار باغ را از پای دیوار سه زرع گذاشته، بعد از آن یک ذرع جوی سازند؛ و کنار جوی، که از جانب دیوار است، سفیددار سمرقندی نزدیک یکدیگر کارند که خوشنماست و ناجو چندان لطافت و میمنتی ندارد؛ و جانب دیگر جوی، که آن نیز حاشیه است، سوسن مناسب است؛ و سه زرع (= ذرع) دیگر غرقْ، که راه رو است، گذارند؛ و، بعد از آن، یک زرع دیگر جهت جوی و جانب غرق را، بر حاشیه، سوسن کاشته بر لولة پل، که پنج زرع از سفیدار دور است، زردآلو کارند. باید که میان دو زردآلو هشت زرع فاصله باشد؛ و در میان آن گل سرخ و شفتالو مناسب است. و از زردآلویی که مذکور شد هر پنج زرع را در میان فاصله گذاشته باز زردآلو کاشته آلو ] و [ انگور پیوند نمایند؛ و، بعد، از آن میانة راست شاه جوی گذاشته آب را به حوض، که رو به عمارت است، آورند؛ و کنارة آن همیشه بهار و سوسن و خنجری باشد که خوشنماست؛ و در هر دو کنارة شاه جویِ مذکور غرقْ جهت راه رو گذاشته، بعد از آن، جهتِ سه برگه جا ترتیب نمایند و بر هر جانبِ سه برگه در مرتبة علیا چهار چمن جدا نموده: چمن اول انار، چمن دوم بهی، سوم شفتالو و شلیل، و چهارم امرود باشد. بعد از چهار چمن، باغچهها ترتیب نموده: باغچة اول بنفشة کبود و ایلچی سوسن و گل زیبای صد برگ و سورنجان، باغچة دوم زعفرانی و نرگس و گل زیبای رسمی، باغچة سوم لالة باغی و کوهی و دردرگوش و کاکلی و سوسن رسمی و صحرایی و سفید و شقایق رسمی و لالة کاکلی، باغچة چهارم یاسمن کبود و ارغوان زرد و بنفشة زرد و لالة دو طبقه و شببوی، باغچة پنجم گل مله و پنج برگ و ابرش و صابونی و آتشی و گل زرد و نسرین و بغدادی و قازقان، باغچة ششم گل رعنا و در میانه خشخاش، باغچة هفتم یاسمن زرد و گل شش ماهه و زنبق و نیلوفر و گل قرنفل و سوسن لیمویی و ختمی چینی، باغچة هشتم، ختمی خطایی و یاسمن سفید و شب بدوستان و چمن افروز؛ باغچة نهم لالة خطایی و بوستان افروز که هر دفعه با یکدیگر میرسند کارند مناسب است. در پایان باغچهها، از جانب شرقی و غربی، نسترن و قرینة آن، در شمال حوض، دو بوتة نسترن دیگر بکارند. حوض باید که بیست زرع یا آنچه مناسب دانند از عمارت دور باشد. و گردِ کرسی عمارت، خیار و توت بیدانه خواهد بود؛ و آنچه نزدیک به عمارت باشد، از جانب شرقی، آلوبالو، و غربی گیلاس، و درمیانْ ارغوان سرخ کارند، و بر جانب جنوب عمارت، بر لولة پل که نسر است، سیب کارند، که اگر در آفتاب باشد کرم ضایع میکند؛ و انجیر را بر جانب شمال، که آفتابرو و پناه باد است، کارند؛ و پیوسته باید که به محافظت اشجار میوهدار و گلهای ملوّنِ زرنگار مشغول باشند تا از نهال امید و گلِ ملوّن و سفید حظّ تمام و فایدة مالاکلام یابند» (ص 280ـ282).شکل باغ. شکل هندسی باغهای زینتی عموماً مستطیل است و در جایی که بانیان باغ از نظر وضع زمین دچار محدودیتهای خاص نبودهاند، جهت طولی باغ و محور اصلی آن را، با توجه به آنچه برای بنای کوشک و عمارت مقتضی بوده و با رعایت شیب، اختیار کردهاند.باغها با دیوارهایی که ارتفاع آنها متوسط و بلند است محصورند. ارتفاع این دیوارها، با توجه به عواملی چون شرایط اقلیمی (در ناحیههای کویری، برای جلوگیری از نفوذ شنِ روان، دیوارها بنسبت بسیار بلند است) و جنبههای ایمنی، در هر محل متفاوت و معمولاً بین دو تا سه متر است. مصالح مصرف شده نیز بیشتر چینه و خشت و آجر است. دیوارها از بیرون با هزاره و کتیبه و گاه با طاقنما زینت، و از درون درجاهایی با داربست مو و گیاهان رونده و گلدار و گاه طاقنماهای تزیینی پوشانیده میشدهاند. گفته شده است که در برخی از باغها بر فراز دیوارها نیز گل میکاشتهاند (سکویل وست، ص 421). در برخی از باغهای بسیار وسیع، مانند باغ فین کاشان، در وسط و بیشتر در زاویة دیوارها، برجهایی برپا شده است. هربرت طول دیوار پیرامون باغ هزار جریب اصفهان را حدود پنج کیلومتر ثبت کرده است (نصرفی، ص 79). وجود دیوارهای پیرامون باغها را، حتی در ناحیههای روستایی، میتوان ناشی از کیفیات نفسانی و میل آدمی به داشتن فضای اختصاصی و دور از دسترس و حتی دید دیگران دانست.ورودی. ورودی باغها و نماسازی و شکوه سر در آنها به نوع استفادهای که از باغ میشده و شخصیت صاحب آن بستگی داشته است. باغ وابسته به ارک، که محل زندگی موقت یا دایم شاهان و حکمرانان بوده است، ورودی و سردر باشکوهی داشته، بویژه اگر محل بارعام و پذیرایی از سفیران نیز میبوده است. ارتفاع این سردر بیش از دو برابر باغ بود. پس از سردر قاعدتاً یک هشتی قرار داشت که پس از عبور از آن و سردری کوتاهتر وارد باغ میشدند. باغهای بزرگ سلطنتی معمولاً در کوچک اختصاصی نیز داشتند. ورودی اصلی باغهای بزرگ و معروف بیشتر بر روی محور مرکزی و در جهت طولی آن قرار دارد. باغهای وابسته به محلهای زیارتی و خانقاههای معروف، چون باغ قدمگاه نیشابور و آرامگاه شاه نعمتاللّه ولی در ماهان، نیز به همین صورتاند.خیابانبندی. شبکة خیابانبندی باغها به عواملی چون نقشه و شکل کلی سطح باغ و وسعت آن و محل و تعداد ساختمان و کوشکهای واقع در باغ بستگی دارد. در بیشتر باغهایی که دارای طرح مستطیلِ کشیده است، دو خیابان متقاطع شمالی ـ جنوبی و شرقی ـ غربی اصلیاند و چند خیابان کمعرضتر، عمود بر محور اصلی، ضمن شکل دادن به شبکة باغچهبندیها، اتصال واحدهای مختلف ساختمانی باغ را با خیابان اصلی و بنای اساسی برقرار میسازند. پیرامون باغ، نزدیک دیوارها نیز خیابانهایی وجود دارد که با طی آنها میتوان باغ را دور زد. گاه این خیابانها، نظیر آنچه در باغ فین کاشان دیده میشود، به بناهای جانبی نیز راه میدهند. در برخی از باغهای بزرگ، که طرح مستطیلی آنها به مربع نزدیک است، در دو جانب خیابان اصلیِ محوریِ باغ، دو خیابان نسبتاً قرینه، به موازات خیابان اصلی با عرض کمتر، کشیده شده و شبکة خیابانبندی را گستردهتر ساخته و به ایجاد شبکة وسیعتر جویها و آبنماها و باغچهبندیهای متنوعتر کمک کرده است. نمونة جالب این گونه شبکههای وسیع خیابانبندی را در باغ فین کاشان نیز میتوان دید. معمولاً سطح خیابانها نسبت به باغچهبندیها کمی بالاتر قرار دارد. این خیابانها معمولاً با سنگهای تراش خورده و گاه با آجرهای بزرگ فرش شده است.شیب زمین در طول خیابانها با پلهبندی شکسته میشود و قدِّ پای پله و کف پلهها چنان است که رفت وآمد به آسانی صورت گیرد.صُفّه و سکوسازی. وضع زمین، از نظر همواری و ناهمواری و شیب داشتن یا نداشتن، در امر طراحی باغ نقشی تعیینکننده دارد. در زمینهای عارضهدار و پرشیب اساس کار بر سکوسازی و صفّهبندیهای منظّم است. بر روی بدنة هر صفّه دیوارسازیهای تزیینی صورت گرفته است و تصویرهای به جا مانده از برخی از باغها، چون قصر قاجار درتهران و باغ تخت در شیراز، حاکی از جلوة فراوان این باغها و صفّههای چند طبقة آنهاست. برای بالارفتن از یک صفّه به صفّة دیگر، پلکانهایی در یک یا دو ردیف ایجاد شده که خود به زیبایی نماسازی میافزاید. در باغهای با شیب متوسط نیز اختلاف سطح به کمک صفّهسازیها و پلکانها حل شده است. نوشتة سفرنامهنویسان دربارة باغ هزار جریب اصفهان اطّلاعاتی در این زمینه به دست میدهد.آب و آبنما. استخرها و حوضهای بزرگ و متوسط و کوچک، آبنماها و آبشارهای کوچک و جویهای منظّم در محور شبکههای خیابانبندی و در محل تقاطعها و در برابر کوشکها و بناهای اصلی و فرعی از جمله عناصر فضاسازی در باغ ایرانیاند. ویژگیهای اصلی هر یک از واحدهای شبکة آب و آبنماسازی در باغهای ایرانی عبارتاند از:جوی. جویها به دو دسته تقسیم میشوند: دستة اول شبکة جویهایی است که سراسر باغ را آبیاری میکنند. این جویها یا به صورت ساده در خاک کنده شده یا کف و بدنة آنها با آجر و سنگ پوشیده شده است. دستة دوم جویهایی که حکم شریانهای اصلی باغ را دارند و ضمن رساندن آب از مخزن اصلی به سطح باغ و شبکة جویهای درجه دوم، معمولاً در وسط خیابان محور اصلی و چند خیابان عمدة دیگر جاریاند و با پهنای بیشتر، حالت آبنما نیز دارند. این جویها، در بیشتر موارد، در فاصلههای معیّن، بخصوص در محل تقاطع محورهای عمود بر هم، به صورت حوضچه درمیآیند.حوض و استخر. این پهنههای آب از نظر حجم به دو دستة پر عمق و کم عمق تقسیم میشوند. استخر پر عمق بیشتر نقش آببند و منبع را دارد. بزرگترین نمونة آن، استخر باغ اِل گلی تبریز با مساحت 675 ، 54 مترمربع است. این استخرهای بسیار بزرگ را اغلب دریا نامیدهاند، چنانکه باغ بزرگ بارفروش (بابُل کنونی) در دوران صفویه به جهت استخر بزرگ آن به نام بحرالارم خوانده میشده است. دستة دوم حوضها یا استخرهای کم عمق است که به صورت آبنما در برابر ساختمان اصلی و گاه با اندازههای کوچکتر در برابر کوشکها و در محل برخورد شبکههای اصلی خیابانبندیها ایجاد شدهاند. این آبنماها، با رویة گسترده و ژرفای کم و احیاناً پوششی از کاشی فیروزهای رنگ، دومین عنصر اساسی فضاسازی باغ، بعد از گیاه، شمرده میشوند. نشانههایی در دست است که باغسازان ایرانی از حدود قرن چهارم بهبعد برای پوشش کف حوض و جویها از کاشیهای رنگی بهره جستهاند. در حوضها و استخرهایبزرگ مقابل کوشک و ایوان و تالار اصلی، که نمای ساختمان در آن منعکس میشود و جلوة آن را دو چندان میسازد، معماران به سه نکتة فنی توجه کردهاند: نخست آنکه عمق آب باید بهطور نسبی زیاد باشد؛ دوم آنکه دیوارة استخر باید تیره باشد، زیرا اگر پوشش بدنه به رنگ سفید یا آبی یا فیروزهای باشد، کف حوض دیده میشود و دیگر بازتاب و تصویری از نما در آن نخواهیم داشت و ازینرو دیوارة حوضها را با سنگ خارا و مرمرهای تیره میپوشاندند؛ نکتة سوم که به اصل فیزیکی مهمی برمیگردد، عبارت است از فاصلة محل حوض و استخر تا پای بنای مقابل و اندازة آن که تابع ارتفاع بناست. به طور کلی اکثر حوضها و استخرها در مایة مستطیل و راست گوشه به صورت ساده یا زایدهدار طرح شدهاند و طرحهای آزاد و منحنی، جز دایره، دیده نمیشود. نمونة حوضهای پاشویهدار از دوران صفویه برجای مانده است که در میان آنها حوضهای چهار پاشویه نیز دیده میشود.فواره. برای بیشتر جلوه بخشیدن به فضای باغ، به ایجاد فواره در استخرها و حوضها و حوضچهها و آبنماها توجه شده است. نمونههایی از فوارههای متعلّق به دوران صفویه در برخی از باغها موجود است. همچنین از طریق نگارگریها و نیز در سفرنامهها و سرودة شاعران با آنها آشنایی داریم. فوارهها، هم به شکل مخروطی و پوشیده از کاشی فیروزهای (باغشاه فین) و هم به صورت فلزی با طرحهای گوناگون وجود داشتهاند.آبشار. از جمله ویژگیهای باغهای احداثی در زمینهای شیبدار آبشارهای کوچک است. ذوق باغبان ایرانی در بیشتر باغها بر این بوده که، با استفاده از شیب و اختلاف سطح، در مسیر جویها آبشارهای کوچکی پدید آورد. در باغهای تزیینی که اختلاف سطحهای مناسب در آنها وجود دارد، این آبشارها به دو گونة پله پله یا سطوح شیبدار ترتیب یافتهاند. تخته سنگهای به کار رفته در سطوح شیبدار معمولاً دارای نوعی حجاری معروف به «سینه کبکی» است (باغ شاه بهشهر) تا، در زیر پرتو مستقیم خورشید یا سایه روشن خیابانهای باغ، لغزیدن آب به روی آنها جلوه بیشتری داشته باشد.باغچهبندی. بهطور کلی سه نوع باغچهبندی وجود دارد: الف. ایجاد قطعههای بزرگ به صورت مستطیل به کمک خیابانبندیها و سپس تقسیم هر یک از قطعات به واحدهای مربع و مستطیل شکل کوچکتر با لبههای برجسته، مانند باغ فین. ب. تقسیم باغ به دو بخش یکپارچه بهکمک خیابان محوری اصلی، مانند باغهای فتحآباد تبریز و هفتتن شیراز. اینگونه باغچهبندی بیشتر بهباغهایمستطیلشکل و کمعرض برمیگردد. ج. تقسیم به ردیف صفههای کمعرضِ پله پله، مانند اِل گلی (شاهگلی سابق)، و صفههای عریض که خود به دو یا سه ردیف طولی تقسیم میشوند، مانند باغ تخت شیراز. این گونه باغچهبندی ویژة باغهایی است که بر روی سطح شیبدار ایجاد شدهاند. نکتة مهم در باغچهبندی باغهای ایرانی اینکه در هر بخش چه نوع گیاهی، از درخت گرفته تا درختچه و بوتة گل، کاشته میشود؛ زیرا از نظر میزان و فاصلة دو زمان آبیاری، لازم است که گونههای همسان در کنار هم کاشته شوند و از گروه دیگر جدا باشند. در باغچهبندی، هر گاه تکیة اصلی باغ بر روی درختکاری باشد، برای جلوه بخشیدن به فضای باغ در هر بخش، حاشیهکاری صورت میگیرد که سطح آن از کف باغچه بلندتر است. در این حاشیهها، که جنبة تزیینی دارند، فقط گل کاشته میشود. در برخی از باغها بخشهایی به درختان مرکبات یا انار اختصاص یافته که به نارنجستان و انارستان معروفاند.کوشک و بنا. طرحریزی باغها همواره با ایجاد کاخها و کوشکها و ایوانها و مانند آن همراه بوده، به نحوی که تنظیم شبکههای خیابانبندی و تعیین جایگاه استخرها و حوضها و آبنماها به نسبت محل بنای اصلی و واحدهای ساختمانی دیگر صورت میگرفتهاست. کوشش بر این بوده است که ساختمانهای داخل باغ در محلی برخوردار از بهترین چشمانداز قرار گیرند. طرح هشت ضلعی بسیاری از کوشکها را میتوان متأثر از فضای پیرامون آنها دانست که اجازه میداده است از هر سوی آن بخشی از باغ دیده شود. در برخی از باغها، گذشته از بنای کاخ ایواندار و باشکوه اصلی، که بهمنزلة قلب باغ است، کوشکهای کوچکتری نیز وجود داشته است. دو نوع بنای دیگر نیز، یکی بهصورت ایوانهای تزیینی بلند و دیگری شترگلوها وجود دارد که برای استراحت و تفریح احداث شدهاند نهبرای سکونت. در هر دوگونه بنا، نقش حوضها و آبنماها و فوارهها در خور توجه است.گیاهان باغ. گیاهان باغ را به پنج دستة کلی میتوان تقسیم کرد: الف. درختهای بیبر؛ ب. درختهای بی بر تزیینی؛ ج. درختهای میوه؛ د. گلها؛ ه . چمن. از دستة نخست، مهمترین درختها عبارتاند از: چنار و تبریزی و کاج و افرا و زبان گنجشک و صنوبر و نارون؛ در دستة دوم میتوان درختهای سرو و ارغوان و بید مجنون و اقاقیا را جای داد. در مجموع، چنار و تبریزی و سرو محبوبیت بیشتری دارند. ارتفاع زیاد این درختان و انبوهی برگهای برخی از آنها در ایجاد فضای مطلوب در باغ ایرانی نقش اساسی برعهده دارند، چنانکه وجود درختهای بلندی چون سرو در دو سوی خیابانهای اصلی باغْ خاک را با دیوارهای سبز به آسمان میپیوندد. انبوهیِ درختان در باغچهها سبب میشود که نور آفتاب از میان تاروپود شاخهها و برگها گذر کند و، با ایجاد سایه روشن، فضایی زیبا پدید آورد. در گروه سوم، درختهایی چون بادام و هلو و سیب و زردآلو و پسته و گردو و فندق و نارنج و پرتقال و لیمو و آلو و گیلاس و گلابی و آلبالو و انجیر و انار جای دارد. شکوفههای رنگارنگِ بیشتر این درختها در هنگام بهار و گوناگونی رنگ میوههای آنها در تابستان و پاییز باعث شده است که کمتر باغی بتوان یافت که در قطعات بزرگی از آن درخت میوه کاشته نشده باشد. گلها چهارمین دستة گیاهان باغهای ایرانی را پدید میآورند و معروفترین آنها عبارتاند از: اطلسی و شب بو و گل سرخ و گل آهار و یاس و شمعدانی و میخک کم پر و پُر پر در رنگهای مختلف و سوسن و بنفشه در رنگهای گوناگون و گل بهار و نرگس و زنبق و سنبل و یاسمین زرد و کبود و سفید و پامچال و گل ختمی پُر پر و قرنفل و نسترن. تنوع شکل و رنگ و زمان رویش این گلها، که بیشتر در حاشیة باغچهها و خیابانها و گاه در داخل کرتهای باغچه کاشته میشوند، به باغ ایرانی جلوهای دلپذیر میبخشند. در باغهای متوسط، باغچههای محل گلکاری در دو جانب آبنمای میانی قرار دارند و به گونهای زیبا تزیین شدهاند. تنوع گلها در باغهای ایرانی از دوران صفویه، که طی آن گونههای زیادی از گلهای مغرب زمین به ایران وارد میشد، بیشتر میشود. دربارة گلهای باغ در ایران نکتة یادکردنی اهمیتی است که از دیر باز برای گل سرخ قایل بودهاند، چندانکه در بسیاری از موارد مراد از «گل» گل سرخ بوده است. گل سرخ در ایران به رنگهای سفید و زرد و سرخ آتشی و دو رنگ (که به آن دو رویه میگویند) دیده میشود. شاردن از بوتههای گل سرخی به سه رنگ زرد، زرد و سفید، زرد و سرخ یاد میکند که هر سه بر روی یک بوته روییده بود (1335ـ1338 ش، ج 4، ص 87). آخرین دسته از پوشش گیاهی باغهای ایرانی گونهای چمن و گیاهان خودروی صحرایی است. بنابر نوشتههای تاریخی، پوشش سبز برخی از باغها شبدر بوده است. در نگارگریهای ایرانی که صحنههایی از باغ در آنها تصویر شده است. چمنکاری اغلب با بوتههای کوچک گلهایی همراه است که به گلهای صحرایی چون شقایق و انواع لالهها و بنفشة ایرانی شباهت دارند. یکی از جالبترین و گویاترین مدارک، که در آن از درختها و گیاهان و گلهای یکی از بزرگترین باغهای دوران صفویه در قزوین، با دقّت و حتی با شرح جزییات، یاد شده و نام یکایک آنها آمده است، مثنوی روضة الصّفاتِ نویدی است. این کتاب برای شناسایی چگونگی باغهای دوران صفویه اهمیت بسیار دارد.روشنایی باغ در شب. برای تأمین روشنایی باغ در شب معمولاً از فانوس استفاده میشد. هنگام مراسم خاص، با افروختن تعداد زیادی شمع، فضای باغ را به صورتی جالب روشن میکردند. نوشتههای تعدادی از سفرنامهنویسان، که در چنین مراسمی در باغهای سلطنتی شرکت داشتند ،از زیبایی خیرهکنندة این شمعافروزیها حکایت میکند. گذشته از شمعهای بلند و درشت درون شمعدانهای زیبا، روی چلیکهای چوبی شمعهایی قرار میدادند و آنها را در استخر شناور میساختند؛ بر لبة استخر و آبراههها نیز شمعهایی میکاشتند که در نتیجه از انعکاس نور در آب، منظرة دلانگیزی پدید میآمد.منابع: ابنعربشاه، زندگانی شگفتآور تیمور : ترجمة کتاب عجایب المقدور فی اخبار تیمور ، ترجمة محمدعلی نجاتی، تهران 1356 ش؛ قاسمبنیوسف ابونصری هروی، ارشاد الزراعة ، چاپ محمد مشیری، تهران 1356 ش؛ محمدبنحسین بیهقی، تاریخ بیهقی ، چاپ علیاکبر فیاض، مشهد 1356 ش؛ علی سامی، تمدن ساسانی ، شیراز 1342ـ 1344 ش؛ ویکتوریا سکویل وست، «باغهای ایران» ، در میراث ایران ، چاپ ا. ج. آربری، ترجمة احمد بیرشک و دیگران، تهران 1336 ش؛ جان شاردن، دایرةالمعارف تمدن ایران: سیاحتنامة شاردن ، ترجمة محمد عباسی، تهران 1335ـ1338 ش؛ همو، سفرنامة شاردن: بخش اصفهان ، ترجمة حسین عریضی، با مقدمة علی دهباشی، تهران 1362 ش؛ شرفالدین علی یزدی، ظفرنامه ، چاپ محمد عباسی، تهران 1336 ش؛ علیبنجولوغ فرخی، دیوان حکیم فرّخی سیستانی ، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1371 ش؛ روز گنزاله دوکلاویخو، سفرنامة کلاویخو ، ترجمة مسعود رجبنیا، تهران 1344 ش؛ گی لسترنج، جغرافیایی تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی ، ترجمة محمود عرفان، تهران 1364 ش؛ محمدبناحمد مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم ، لیدن 1967؛ زینالعابدین عبدالمومن نویدی، روضة الصفات ، چاپ ابوالفضل هاشم اوغلی رحیموف، مسکو1974، جاهای متعدد؛ لطفاللّه هنرفر، «باغ هزار جریب و کره صفّه: بهشت شاه عباس»، هنر و مردم ، سال 14، ش 157 (آبان 1345)؛Ba ¦ bur, Emperor of India, Ba ¦ bur-Nama=Memoirs of Ba ¦ bur , ed. Annette Susannah Beveridge, NewDelhi 1979; Albert Ten Eyck Olmstead, History of the Persian Empire , Chicago 1948.ه ) باغهای معروف و تاریخی ایران . از میان باغهای تاریخی ایران، که شمار آنها بسیار زیاد است، برای نمونه، به چند باغ مشهور اشاره میشود:1. باغ اِرَم ، در شمال شیراز. فرصت الدوله احداث آن را به محمد قلیخان ایلخانی نسبت میدهد و بنای عمارت آن را از نصیرالملک، از اعیان شیراز، میداند (ص 512). بنای زیبای آن را حاجی محمد حسن معمار ـ که مسجد نصیرالملک نیز از آثار اوست ـ طرّاحی کرده است (ویلبر، ص 233). باغ بر اساس طرح محوری طولی ساخته شده است. جوی آبی، از وسط ضلع شمالی، محوطه را به دو نیم میکند و پس از عبور از وسط طبقة زیرینِ بنا به حوض بزرگ مقابل عمارت میریزد و از جانب دیگر حوض به صورت آبنما تا انتهای باغ ادامه مییابد و در مسیر خود از دو حوض کوچک مستطیل نیز میگذرد. خیابان پهنی، که از وسط ضلع جنوبیِ حوض آغاز میشود، با درختان سروناز بسیار بلندی که در دو سوی آن کاشته شده و بوتههای زیبای گل در حاشیهها، منظرة بسیار زیبایی دارد. در امتداد محور اصلی باغ، کوشکی با دو حوض مستطیل وجود داشته که بعدها با دیواری از آن جدا شده است. یک خیابان پهن عرضی فاصل محور میانی و حوض بزرگ و آبنماست. به موازات آن، دو خیابانِ کم عرضِ دیگر شبکة مجموعه را تکمیل کرده است. در این باغ، گذشته از درختان سروناز معروفِ آن، درختهای کاج و مرکّبات نیز نشانده شده است. در حال حاضر، عمارت اصلی سه اشکوبه و حوض بزرگ و آیینهگون مقابل آن در قلب باغ واقع شده است. تالارِ طبقة زیرین، که آبنمایی از میان آن میگذرد، با کاشیهای خوش نقش هفت رنگ زینت شده است. نماسازی بنا شامل ایوان ستوندار بلندی در وسط و دو ایوان کوچک روی هم در دو جانب و در برابر طبقة دوم و سوم است. وجود خورشیدیِ بزرگ کولیدار بالای ایوان بزرگ و خورشیدیهای کوچکترِ بالای ایوانهای جانبی با تزیینات زیبای کاشی بر شکوه بنا افزوده است. نقش خورشیدیِ میانی از صحنهای از حجّاریهای ساسانی تقلید شده است، چنانکه بر روی ازارههای سنگی نیز صحنههایی از نقشهای برجستة تختجمشید کندهکاری شدهاست (ویلبر، ص 237). تالارهای بنا، با تزیینات آینهکاری و گچبری و اُرُسیها، نمونة زیبایی از معماری دوران میانة قاجار است.منابع : محمدنصیربنجعفر فرصت، آثار العجم: در تاریخ و جغرافیای مشروح بلاد و اماکن فارس ، چاپ علی دهباشی، چاپ افست، تهران 1362 ش؛ نگاهی به شیراز و بناهای تاریخی آن (جزوة چاپی، بیتا.)؛ دونالد نیوتن ویلبر، باغهای ایران و کوشکهای آن ، ترجمة مهیندخت صبا، تهران 1348 ش.2. باغ پیروزی (یا فیروزی) ، باغی سلطنتی در غزنه، کنار قصر فیروزی و مسجد عروسالفلک که به فرمان سلطان محمود غزنوی ساخته شد. محمود بناهای بسیار ساخت و در هر شهر مهمی قصر و باغی داشت (شبانکارهای، ص 68، 70؛ ناظم، ص 166ـ167؛ بازورث، ص 139 و بعد)، امّا این باغ را بسیار دوست میداشت و در روز پنجشنبه 23 ربیعالثانی 421، به وصیت خودِ او و رسم معمول غزنویان، در آنجا به خاک سپرده شد (بیهقی، ص 13؛ شبانکارهای، ص 66؛ جیلانی جلالی، ص 217). سلطان مسعود، دو روز پس از ورود به غزنه در 8 جمادیالا´خر 422، بر سر قبر پدر رفت و فرمان داد تا رباطی در آنجا بنا کردند. وی دربارة اوقاف آنجا سفارش بسیار کرد، و سپس دستور داد که کسی «به تماشا» وارد باغ نشود (بیهقی، ص 335). فرخی سیستانی (ص 91) در مرثیهای که در سوگ سلطان محمود سروده میگوید: آه و دردا که بی او هرگز نتوانم دید/ باغ فیروزی پر لاله و گلهای ببار. بیهقی (ص 890) اشاره میکند که در زمان نگارش تاریخش، احتمالاً در 451 ( د. اسلام ، ذیل «بیهقی») ساختمان باغ و میدان اصلی آن دیگرگون شده است. در عهد سلطان مسعود، برخی از مراسم، بویژه سان دیدن از سپاهیان، در این باغ صورت میگرفته است (بیهقی، ص 526، 654، 702، 736ـ737، 890؛ ضمن گزارش حوادث سالهای 425، 427، 429، 430 و 432). این باغْ (خضراء) زندانِ موقتِ چهار پسرِ امیرمحمد در 432 بود (همان، ص 893ـ894).باغ پیروزی کلاً از میان رفته است ولی قبر محمود ـ که در دهکدة کوچکی به نام روضة سلطان، در حدود سه کیلومتری شمال شهر کنونی غزنه، بر جاست (ناظم، ص 167؛ فلوری، ش 6، ص 61ـ90) ـ محل آن را مشخص میسازد (بمباجی و سراتو، ص 19).منابع : محمدبنحسین بیهقی، تاریخ بیهقی ، چاپ علیاکبر فیاض، مشهد 1356 ش؛ غلام جیلانی جلالی، غزنه و غزنویان ، کابل 1351 ش، ص 187، 217؛ خلیلاللّه خلیلی، «آثار باستانی شهر غزنه»، اخبار دانشگاه مشهد ، ج 2، ش 5 (1339 ش)؛ همو، دیوان خلیلی ، چاپ محمدهاشم امیدوار هراتی، تهران 1341 ش، ص 235، 237؛ علیاکبر دهخدا، لغتنامه ، زیر نظر محمد معین، تهران 1325ـ1361 ش، ذیل «باغ پیروزی»؛ محمدبنعلی شبانکارهای، مجمع الانساب ، چاپ میرهاشم محدث، تهران 1363 ش؛ علیبنجولوغ فرّخی سیستانی، دیوان حکیم فرخی سیستانی ، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1371 ش؛ م. مددی، وضع اجتماعی دورة غزنویان ، کابل 1356 ش، ص 509ـ515؛A. Bombaci U. Scerrato, "Summary Report on the Italian Archaeological Mission in Afghanistan", East and West , n.s. 10/1-2 (1959), 3-55; Clifford Edmund Bosworth, The Ghaznavids: their empire in Afghanistan and Eastern Iran, 944-1040, Edinburgh 1963, 139-141, 286, n. 29; EI ., s.v. "Bayhak ¤ i" (by Said Naficy); S. Flury, "Le dإcor إpigraphique des monuments de Ghazna", Syria , 6(1925), 61-90; M. Na ¦ zim, The Life and times of Sulta ¦ n Mah ¤ mu ¦ d of Ghazna , Cambridge, 1931, 166-67; G. T. Vigne, A personal narrative of a visit to Ghuzni, Kabol, and Afghanidtan , London 1840 D. N. Wilber, Afghanistan , NewHaven, 1956, p. 373.3. باغ تخت ، در شمال غربی شیراز. این باغ، که احداث آن را به سال 480 در زمان اتابک قراچه دانسته و به همین سبب به آن «تختِ قراچه» میگفتهاند، در دامنة کوه باباکوهی، احداث شده است (فرصت، ص 513). از چگونگی باغ در دورانهای نزدیک به تاریخ بنای آن اطلاعی در دست نیست، ولی در 1037، هنگام سفر هربرت به شیراز، آباد بوده و این جهانگرد آن را از همة باغهای شیراز زیباتر دیده است (سکویل وست، ص 412). مدارک تصویری دربارة این باغ به بعد از آغاز دوران قاجار برمیگردد. در 1208، در زمان آقامحمدخان قاجار، قلعهای در این محل بر پا شد. در 1260، در زمان محمد شاه، بنای قبلی مرمّت و صُفّههایی در هفت طبقة منظم و حوضی بزرگ در آن ساخته و باغ از آن زمان بهنام «باغ تخت» معروف شد (فرصت، ص 513؛ کرزن، ج 2، ص 127ـ128؛ اسلامی، ص 56). شیوهای که در بنای این باغِ چند صفّه به کار رفته با شیوة باغسازی و شبکهبندیِ بیشترِ باغهای ایران فرق بارز دارد. در این باغ، بنای اصلی در بالاترین صفّه و استخر بزرگ در پایینترین صفّه قرار دارد و، با نماسازی در دیوارهای صفّهها و ایجاد آبشارهایی در میان آنها و با ردیف درختهای سرو، منظرهای بسیار زیبا پدید آمده بود که از فاصلة دور دیده میشد. این ویژگی در کمتر باغ ایرانی دیده میشود، زیرا بیشتر باغها در حصاری ساده و بلند محصورند و زیبایی آنها تنها از درون جلوهگر است. فرصت شکل و منظرة اصلی این باغ کمنظیر ایرانی را در دوران آبادانی آن چنین تصویر میکند: عرصة تمام باغ قریب یکصد پیمان (هر پیمان 342 ، 2 مترمربع) زمین است. از درِ آن که داخل میشوند بوستانی است. دو خیابان عریض دارد که در حواشی آنها درختان سرو و چنار قد برافراشتهاند و در کنار آنها درختان گل و ریاحین و در جاهای دیگر عرصة باغ درختهای میوه کاشته شده است. در انتهای باغ دو ردیف پله و دو درگاه است که از آنها به طرفی دیگر، با حوضی به طول نود ذرع و عرض 65 ذرع، میرسند. در سمت شمال و جنوب حوض باغچههایی است پر از نارنج و سرو و درختان دیگر. همچنین در این دو سمت دو عمارت کلاه فرنگی قرینة یکدیگر و دارای ایوانهای متعدد از تحتانی و فوقانی برپاست. رو به قبله، هفت طبقه و مرتبه است که طول آن طبقات هر یک به طول حوض است، بعضی کمتر برخی بیشتر، و در انتهای آن طبقاتْ میلهای مرتفع و مرصّع از کاشیهای الوان برپاست. عرض هر یک از طبقات ده ذرع و بیشتر و کمتر است و در هر طبقه دو ردیف پله بقرینه ساختهاند و در میان پلهها از طبقة بالا تا پایین آبشارهای عریض جاری است. در عرصة هر یک از طبقهها حوضهای کشکولی و غیرکشکولی به شکل مربّع و مخمّس و بعضاً مثمّن و مسدّس وجود دارد که در میانشان فوارهها را قرار دادهاند و در فاصلة آنها باغچههایی با درختهای نارنج و دیگر درختان احداث شده است. در طبقة بالا تالاری است با عرصة وسیع و در دو طرف آن، بقرینه، اُرُسیها و گوشوارها و ایوانهای متعدّد. دریاچهای طویل نیز در وسط آن است (فرصت، ص 513ـ514).در همان زمانِ فرصت لطمهای شدید به این باغ وارد شده بود. پیش از آن، مادام دیولافوآ باغ تخت را در 1298/1881 به هنگام آبادانی دیده و از آن چنین یاد کرده است: «درختان نارنج و لیمو با آن منظرة قشنگ، و بوتههای گل سرخ و زرد و سفید، طبقه به طبقه در بالای یکدیگر قرار گرفته و به طرز جالب توجهی باغ را آرایش داده بودند. از دیدن این منظرة زیبا و آراسته من خیال کردم که به حدائق معلقة بابِل وارد شدهام» (ص 446).منابع : اللّهقلی اسلامی، «باغ تخت: قلعة مربوط بهاوایل دورة قاجاریه»، بررسیهای تاریخی ، سال 6، ش 2 (خرداد ـ تیر 1350 ش)؛ علینقی بهروزی، بناهای تاریخی و آثار هنری جلگة شیراز ، شیراز 1349 ش؛ ژان پل راشل دیولافوا، سفرنامة مادام دیولافوا: ایران و کلده ، ترجمة و نگارش علیمحمد فرهوشی، تهران 1361 ش؛ ویکتوریا سکویل وست، «باغهای ایران»، در میراث ایران ، چاپ ا. ج. آربری، ترجمة احمد بیرشک و دیگران، تهران 1336 ش؛ محمدنصیربنجعفر فرصت، آثار العجم: در تاریخ و جغرافیای مشروح بلاد و اماکن فارس ، چاپ افست تهران 1362 ش؛ جرج ناتانیل کرزن، ایران و قضیة ایران ، ترجمة غ. وحید مازندرانی، تهران 1362 ش.4. باغِ دلگشا ، در شیراز و در جنوب تنگ سعدی. آب آن از قنات سعدی (حوض ماهی) تأمین میشود. جیمز موریه، که در 1231 آن را دیده، کریمخان زند را بنیانگذار آن معرفی میکند (ویلبر، ص 221).در فارسنامة ناصری آمده است که این باغ در 1150 ویران شد و، در سال هزار و دویست و اندی، ابراهیمخان اعتمادالدولة شیرازی آن را از نو آباد کرد. در 1236، شاهزاده رضاقلیمیرزا باغ را مرمّت و عمارتی در آن بر پا کرد و نام آن را «فین و کلاه فرنگی» گذاشت. مدتی بعد بنا و باغ متروک شد و سخت لطمه دید. در 1260، میرزاعلیاکبر شیرازی قوامالملک آن را خرید و حصار و عمارتش را تعمیر کرد و ایوانی، متّکی بر دو ستون سنگی و یکپارچه به بلندی پنج ذرع، بر آن افزود (فسائی، گفتار 2، ص 165ـ166). کرزن در 1306ـ1307/1889 آن را «مرتبتر از سایر باغهای اطراف» دیده است (ج 2، ص 129). طول باغ حدود 360 متر و عرض آن حدود 160 متر است. باغ محور اصلی طولی دارد و در دو سوی آبنما احداث شده است. درختهای نارنج کهنسال و درختهای لیمو و باتاوی و ترنج و همچنین بوتههای رنگارنگ گل بر زیبایی باغ میافزاید. کوشک دو طبقة میان باغ در مقایسه با کوشکهای دیگر باغهای شیراز جلوة چندانی ندارد. فرصت دربارة بنا و پیرامونش مینویسد در وسط آن عمارتی کلاه فرنگی برپاست که در میانش حوضی است و در آن آب روان است و تالاری شاهانه دارد و متصل به آن اطاقها و ایوانهایی منقوش و منازلی مفروش پیوسته به یکدیگر. حوضی بزرگ در جلو تالار است و در هر سوی و جوانب آبشارهایی رواناند (ص 518).منابع : علینقی بهروزی، بناهای تاریخی و آثار هنری جلگة شیراز ، شیراز 1349 ش؛ محمدنصیربنجعفر فرصت، آثار العجم: در تاریخ و جغرافیای مشروح بلاد و اماکن فارس ، چاپ علی دهباشی، چاپ افست، تهران1362ش؛ حسنبنحسن فسائی، تاریخ فارسنامة ناصری ، چاپ سنگی، تهران 1313؛ جرج ناتانیل کرزن، ایران و قضیه ایران ، ترجمة غ. وحید مازندرانی، تهران 1362 ش؛ دونالد نیوتن ویلبر، باغهای ایران و کوشکهای آن ، ترجمة مهیندخت صبا، تهران 1348 ش.5. باغ دولتآباد ، در یزد. از آثار محمدتقیخان یزدی، حکمران کرمان و یزد و کاشان در دورانِ پس از نادر تا کریمخان زند، که از او کارهای عمرانی بسیاری در یزد به جا مانده است. او مجموعة باغ دولتآباد را، که شامل ساختمان سردر، عمارت بادگیر یا هشتی، تالار طنبی، بهشت آیین، بنای غلامخانه و آشپزخانه، اصطبل و شترخان بود، در محوطهای بسیار وسیع احداث کرد. باغسازی این مجموعه براساس دو محور شمالی ـ جنوبی و شرقی ـ غربی طرحریزی شده و بناهای اصلی آن نیز بر روی این محورها قرار گرفته است. بهطور کلی، باغ دولتآباد را میتوان به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم کرد که بخش جنوبی شامل عمارتهای اصلی بوده و از نظر فضای سبز و درختکاری بر بخش شمالی مزیت داشته است. بر روی محور میان سردر و بنای بادگیر یا هشتی، دو خیابان کمعرض و موازی ایجاد شده که یک کَرْت سراسری در میان دارد. در دو سوی خیابانها، درختهای سرو و کاج و شمشاد کاشته شده بود که برخی از آنها هنوز باقی است. در داخل کَرْت، تنها یونجه میکاشتند تا از یک سو پهنة سبزی در پیشرو باشد و از سوی دیگر منظر میان بنای بادگیر و سردر از نظر پنهان نشود. در چهار خیابانی که از تقاطع راه غلامخانه و خیابانهای باغ پدید آمده درختهای بیدِ مجنون و ارغوان بر مهتابی بزرگ سایه میافکنده و اطراف آن را یاسِ زرد و نسترن و دیگر بوتههای گل فراگرفته بوده است. مهتابی مقابل حوضِ سردر نیز داربستی از نسترن داشته است. سه حوض مستطیلشکل و یک حوض هشت ضلعی و شش باغچه، که هنوز آثارشان برجاست، در محوطة سه حیاط مجموعة بهشت آیین وجود داشته است.بنای بادگیر، جالبترین ساختمان مجموعه، کوشکی است با طرح هشت وجهی، مرکب از تالار و صُفّه و منظر. حوض یکپارچة مرمرینی نیز در وسط و زیر بادگیر قرار دارد (در طرح اصلی، سه حوض نیز درون سه اتاق بزرگ قرار داشته که بعدها برداشته شده است). بادگیر هشت وجهی این باغ، به ارتفاع 34 متر، بلندترین بادگیر ایران بوده ودر حدود شصت سال پیش، قسمتِ روزن به بالای آن را خراب کردهاند و اکنون 22 متر آن باقی است. پوشش اِزارة داخل و خارج و کف بنا از مرمر مراغه بوده است (افشار، ج 2، ص 730). پوششی از سیمگِل و دَمگیریهای زیبای گچی دور قابها و قوسها و طاقنماها و دو لبة جرزها به نمای خارجی بنا زیبایی نظرگیری میبخشد. تالار طنبی بزرگ و مجللی که در جنوب باغ وجود دارد، با توجه به تالارها و صفّههای جانبی و زیرزمین ژرف آن، از آثار جالب به جامانده از این مجموعه است.بانی این باغ و مجموعه، برای تأمین آب موردنیاز آن، دست به ایجاد کاریز معروف دولتآباد زد که از پرآبترین قناتهای منطقه به شمار میرود. و طول مسیر آن شصت کیلومتر است (همان، ج 2، ص 729). در وقفنامة آن ذکر شده است که این کاریز نخست باید باغ را سیراب کند و باقیماندة آب آن در کشتزارها مصرف شود. با اینهمه، چند سال پس از درگذشت بانی، آب قنات دیگر به باغ دولتآباد نرسید و در خارج شهر مصرف شد و باغ از رونق افتاد. این مجموعه در عهد قاجار به دستور عبدالرضا امیرمؤید و سپس در زمان حکومت شاهزاده جلالالدوله (پسر ظلالسلطان) مرمت شد ولی دیگر اعتبار اول را پیدا نکرد (همان، ج 2، ص 733ـ734).منابع : آگاهینامة سازمان ملی حفاظت آثار باستانی ایران ، ش 26 (1356 ش)؛ ایرج افشار، یادگارهای یزد ، 1348ـ1354 ش، ج 2، ص 729ـ746.6. باغِشاه ، باغی بزرگ از دوران ناصری و سپس پادگان نظامی در تهران. امینالسلطان در 1299، زمانی که وزیر خزانه و گمرکات ناصرالدین شاه بود، مأموریت یافت تا محوطة وسیعی در شمال غرب تهران را، که نزدیک یکی از دروازههای غربی قرار داشت و میدان اسبدوانی بود، به باغ تبدیل کند. یگانه ساختمان این میدانِ بزرگ عمارتِ دو طبقهای بود که شاه و همراهانش در طبقة اول آن به تماشای اسبدوانی مینشستند. امینالسلطان قناتی، که متجاوز از چهار سنگ آب داشت، برای آبیاری آنجا احداث کرد و ظرف شش ماه آنجا را مشجّر و آباد ساخت. بدینسان، باغی در کمال صفا، موسوم به باغ شاه احداث و عمارتی در سمت شمال آن مشرف به باغ ساخته شد (صدیقالممالک، ص 227). چهار خیابان وسیع باغ به چهار در ختم میشد و در محل تقاطع آنها استخری قرار داشت که هشتاد فواره و جزیرهای کوچک در میان داشت. مجسمهای مفرغی از ناصرالدین شاه، سوار بر اسب، در این جزیره بود. در بخشی از باغ نیز عمارت برج مانندی موسوم به برج منظر ساخته شد که گاهی شاه از بالای آن با دوربین به تماشای اطراف میپرداخت. دو بنای دیگر آن نیز، به دستور و طرحریزی شاه، به شکل کالسکه ساخته شده بود (معیرالممالک، ص 47ـ48).باغ شاه، حتی در زمانی که هنوز میدان اسبدوانی بود، سر منزل سفر از تهران و محل استقبال از شاه و رجال یا بدرقة آنان بود. در شرح اکثر سفرهای داخلی یا خارجی شاهان قاجار از باغشاه یاد شده است. این باغ محل پذیرایی از سفرا و نمایندگان کشورهای خارجی یا ملاقات آنها با شاه نیز بوده است (ظهیرالدوله، ص 21).شهرت باغشاه بیشتر به لحاظ رویدادهای انقلاب مشروطه است. یکی از جلسات مهم رجال کشور برای رسیدگی به تقاضای تأسیس عدالتخانه در ایّامی تشکیل شد که مظفرالدین شاه به ییلاق باغشاه رفته بود. این جلسه به «شورای دولتی باغشاه» معروف شد (ناظمالاسلام کرمانی، ج 1، ص 381، 384ـ387). پس از استقرار مشروطیت و تشدید اختلافهای مشروطه خواهان و محمدعلی شاه قاجار، نام باغشاه از نو بر سر زبانها افتاد. محمدعلی شاه، همراه باافراد نیروهای وفادار سیلاخور و قزاق، در 4 جمادیالاولی 1326 ناگهان به باغشاه نقل مکان کرد و دلیل آن را رسماً گرمای هوا اعلام داشت (امیر خیزی، ص 51). ولی دلیل واقعی آن بود که محیطِ باز پیرامون باغشاه، در مقایسه با نقاطی چون ارک سلطنتی که در شهر محصور بود، وضع مناسبی برای تحرّک قوای نظامی فراهم میساخت. چند روز پیش از این نقل و انتقال، ذخیره کردن مهمات و جنگافزار در باغشاه نیز آغاز شده و حتی محمدعلی شاه دارایی منقول خود را به آنجا برده بود (سیاح، ص 593).محمدعلی شاه از بدو استقرار در باغ شاه بنای سختگیری با عناصر فعّال مشروطهخواه را گذاشت. نقطة اوج این سیاست 23 جمادیالاولی 1326 بود که نیروهای دولتی مجلس را به توپ بستند و تعدادی از مشروطهخواهان را کشتند یا دستگیر کردند. از مشروطه خواهانی که در باغ شاه حبس و محاکمه شدند ملکالمتکلمین و جهانگیرخان صوراسرافیل در حضور شاه به قتل رسیدند و عدهای نیز بعدها اعدام شدند و بقیّه در حبس ماندند یا تبعید شدند. در دورة استبداد صغیر (23 جمادیالاولی 1326ـ26 جمادیالا´ خر 1327) باغ شاه مقر حکمرانی محمدعلی شاه بود و دامنة خودسری و لجاج او چنان بالا گرفت که رشتة امور کشور بتدریج از هم گسست و حوزة اقتدار او به همان باغ شاه و حول و حوش آن محدود شد (شریف کاشانی، ج 1، ص 189ـ191).با نزدیک شدن نیروهای مشروطهخواه به تهران، افراد محمدعلی شاه در گوشه و کنار شهر، از جمله در باغشاه، مواضع دفاعی گرفتند، ولی خود باغشاه در زد و خوردها نقش فعّالی نداشت. محمدعلی شاه در 24 جمادیالا´خر 1327 باغشاه را به قصد سلطنتآباد ترک گفت و صحنة نبرد نیز به دیگر نقاط شهر منتقل شد. گروهی از نیروهای امیرمفخّم بختیاری، از هواداران شاه، طی سه روز جنگ و جدلی که در شهر ادامه داشت (24ـ27 جمادیالا´ خر) در باغ شاه و از صحنة نبرد دور بودند. پس از پناهنده شدن شاه به سفارت روسیه در زرگنده و خاتمة نبردهای تهران، امیرمفخم از حکومت جدید تأمین گرفت و باغشاه را تخلیه کرد و همراه افرادش به بختیاری بازگشت (عکاشه، ص 601).باغ شاه در ماههای بعد شاهد انتقامگیری از عمّال استبداد و بزرگداشت شهدای آزادی بود. در رجب 1327، مفاخرالملک، یکی از همدستان محمدعلی شاه، در باغشاه تیرباران شد (ناظمالاسلام کرمانی، ج 2، ص 529) و در شعبان همان سال بر سر مزار جهانگیرخان صوراسرافیل و ملکالمتکلمین در دروازة باغشاه «نمایش ملّی» برپا شد (یغمایی، ص 78). باغشاه کماکان جایگاه استقبال و بدرقة رسمی بود، از جمله ستارخان و باقرخان در بدو ورود به تهران (8 ربیعالاول 1328)، پیش از باریابی به حضور شاه، در باغشاه مورد استقبال اعضای دولت قرار گرفتند (امیر خیزی، ص 552).پس از استخدام مورگان شوستر به عنوان مستشار مالیة ایران و ضرورت تأسیس نیرویی برای اجرای احکام آن وزارتخانه، باغشاه مقر ژاندارمری خزانه شد (رجب 1329). مأموریت شوستر به جایی نرسید ولی، پس از تشکیل نیروی ژاندارمری دولتی ایران به سرپرستی افسران سوئدی (جمادیالاولی 1329)، تشکیلات ژاندارمریِ خزانه به نیروی نوبنیاد ژاندارمری دولتی واگذار شد و باغشاه و پادگان یوسفآباد قرارگاههای دو فوج ژاندارمری مرکز تعیین شدند و یکی از دو گردان (باطالیون) فوج باغ شاه کماکان در خدمت خزانهداری باقی ماند. پس از تأسیس «مدرسة صاحب منصبان ژاندارمری»، باغ شاه محل تعلیم و تربیت مدیران اولیة این نیرو بود (قائممقامی، ص 117، 159؛ افسر، ص 46، 80؛ یکرنگیان، ص 240).در آستانة جنگ جهانی اول و در ماجرای مهاجرت، باغشاه به مرکز استقرار و تدارک نیروهای ژاندارمری برای همراهی با احمد شاه و اجرای طرح تغییر پایتخت تبدیل شد (مغیثالسلطنه، ص 278، 290، ش 53). در پی احیای ژاندارمری، باغ شاه، به عنوان قرارگاه فوج دوم مرکز، دوباره اهمیت یافت. محاکمة جنجالی ماشاءاللّهخان کاشی و همدستانش (5 شهریور 1298) در «دیوان حرب» باغ شاه برگزار شد (نراقی، ص 175ـ177). پس از تصویب قانون تشکیل «قشون متحدالشکل» (15 آذر 1300)، باغشاه محلّ یکی از پادگانهای لشکر یک مرکز شد (قائممقامی، ص 239، 242، 244). در ایام حکومت رضاخان، نام باغ شاه به مناسبتهایی، مثلاً برگزاری جشن (1303 ش) یا محل تیرباران سرهنگ محمودخان پولادین (1306 ش)، مطرح شده است (مستوفی، ج 3، ص 614؛ مکی، ج 4، ص 444).در حکومت محمدرضا پهلوی، سربازخانه و بنای دانشگاه جنگ در ضلع شمالغربی پادگان باغشاه ساخته شد و باشگاه لشکر یک مرکز، که در همین پادگان بنا شد، در بهمن 1325 تا مدتی محل پذیرایی از ملامصطفی بارزانی و همراهان وی بود (پسیان، ص 44). اکنون از باغشاهِ عهد ناصری، جز نمایی کلی از چهار خیابان اصلی آن، نشان در خور توجهی بر جای نمانده است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در 1357 ش، نام این پادگان به پادگان لاهوتی و پس از مدتی به پادگان حُرّ تبدیل شد.منابع : پرویز افسر، تاریخ ژاندارمری ایران ، قم 1332 ش؛ اسماعیل امیر خیزی، قیام آذربایجان و ستارخان ، تبریز 1339 ش؛ نجفقلی پسیان، از مهاباد خونین تا کرانههای ارس ، تهران 1328 ش؛ محمّدعلیبنمحمدرضا سیاح، خاطرات حاج سیاح ، چاپ حمید سیاح، تهران 1359 ش؛ محمّدمهدی شریف کاشانی، واقعات اتفاقیه در روزگار ، تهران 1362 ش؛ ابراهیمبناسداللّه صدیقالممالک، منتخب التواریخ ، تهران 1366 ش؛ علیبنمحمدناصر ظهیرالدوله، خاطرات و اسناد ظهیرالدوله ، چاپ ایرج افشار، تهران 1367 ش؛ اسکندر عکاشه، تاریخ ایل بختیاری ، چاپ فرید مرادی، تهران 1356 ش؛ جهانگیر قائممقامی، تاریخ ژاندارمری ایران: از قدیمترین ایام تا عصر حاضر ، تهران 1355 ش؛ عبداللّه مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دورة قاجاریه ، تهران 1343 ش؛ دوستعلی معیرالممالک، یادداشتهایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه ، تهران 1361 ش؛ یوسف مغیثالسلطنه، نامههای یوسف مغیث السلطنه ، چاپ معصومه مافی، تهران 1362 ش؛ حسین مکی، تاریخ بیست سالة ایران، تهران 1362ـ1364 ش؛ محمدبنعلی ناظمالاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان ، تهران 1362 ش؛ حسن نراقی، کاشان در جنبش مشروطة ایران ، تهران 1355 ش؛ اقبال یغمایی، شهید راهآزادی: سیدجمال واعظاصفهانی ، با مقدمة محمدعلی جمالزاده و باستانی پاریزی، تهران 1357 ش؛ میرحسین یکرنگیان، گوشهای از تاریخ نظامی ایران: گلگون کفنان ، تهران 1336 ش.7. باغ شمال ، در تبریز. بانی این باغ را سلطان یعقوب پسر اوزون حسن آققوینلو دانستهاند. ابنکربلایی (متوفی997)، مؤلف کتاب روضات الجنان و جنّات الجنان در احوال دَده عمر (متوفی 892) که از معاصران سلطان یعقوب بوده است، به باغِ شمال اشاره میکند (ج 1، ص 472). ویلبر مینویسد که این باغ در زمان آققوینلوها (قرن نهم) «هشت بهشت» نام داشته است و آن را از نظر وسعت در ردیف باغهای هزار جریب و فرحآباد میداند و دربارة طرح آن، به نقل از یک بازرگان اتریشی، مینویسد که در محل تقاطع طرحِ صلیبی، چند حیاط و کوشک بزرگ احداث شده بود این کوشک از سنگ مرمر بنا و دیوارهای آن با نقاشیهای دیواری تزیین شده بود. تالار مرکزی آن گنبدی داشت که نمای خارجیاش را زراندود کرده بودند. در استخرهای مجاور، کشتیها و قایقهایی دیده میشد که آنها را بسیار استادانه ساخته بودند تا جنگهای دریایی را نشان دهد. (ص 246ـ247). بنا به طرحِ ویلبر (ص 247)، باغ شمال بر اساس محور طولی و قرینهسازی در دو سوی محور میانی طرحریزی شده بود و در میان شبکة باغچههای گوناگون مستطیل و مربع شکل، کوشکی بزرگ با استخری زیبا قرار داشت که تقریباً دو سوم طول باغ را اشغال میکرد. روملو، در عهد شاه طهماسب، نیز از این باغ یاد کرده و خبر داده است که در 926 شاه از قرهباغ کوچ کرد و در دارالسلطنة تبریز فرود آمد و فرمان داد تا در باغ شمال جشن پادشاهانه و بزم خسروانه ترتیب دهند (ص 499ـ500). نادرمیرزا، باغ شمال را در دوران قاجار به این شرح وصف میکند: «مقدار اراضی آن چهل خروار تخمافکن است و آن چهار قطعه باشد، یک قطعه باغِ بزرگ است که از دری که رو به شمال باشد بدان داخل شوند، دو خیابان از دو سوی کشیده، همه جا به آن عمارت از دو طرف درخت سیب و امرود باشد به نظم و ترتیب؛ چون به نزدیک عمارت رسد آنجا با سه زینه ] = پله [ به سطحی رسد که آبگیری بزرگ در آن باشد، پس عمارتی عالی اینجا بنا نهادهاند که از کِرْیاسی با زینهها از دو سوی بدان عروج کنند... چون از کریاس ] = راهرو [ به باغ گلستان روند آن جای رو به جنوب حجرهها باشد به آجر پوشیده، بعضی با آینهبندی مزیّن... ولیعهد دولت به آخر عمارت گلستان که به باغ بادام روند بنایی بزرگ کرده و حوضخانة تابستانی بس عالی و به اطراف آن حجرهها و کوشکی بس بلند... چون بناهای چین که نقشهای آن دیدهام» (ص 167ـ168). در عهد محمدعلی شاه، این باغ قرارگاه سربازان دولتی بود که بر اثر حملة مشروطهخواهان از آنجا گریختند. در 1329ـ1330، سربازان روس در این محل استقرار یافتند و، پس از گلوله باران شهر و کشتن جمعی از ساکنانِ خانههای پیرامونِ باغ و غارت مردم، ثقةالاسلام و ضیاءالعلما و شیخسلیم و عدهای از یاران ایشان را دستگیر و در باغ شمال زندانی کردند و، پس از محاکمة نظامی، در عصر عاشورای 1330 به دار آویختند (کارنگ، ص 151ـ152). باغ شمال تا اواخر زمان قاجاریه آباد و گردشگاه عمومی بود، ولی سپس از رونق افتاد و به قطعاتی تقسیم شد. بخشی از باغ و یک عمارت آن تا جنگ دوم جهانی برپا بود و از 1340 ش مؤسسات ارتشی و فرهنگی و ورزشی در آن احداث شد (همان، ص 157). باغ شمال در زمان خود معتبرترین باغ آذربایجان بوده است.منابع: ابنکربلائی، روضات الجنان و جنات الجنان ، تهران 1344 ش؛ حسن روملو، احسن التواریخ ، چاپ عبدالحسین نوایی، تهران 1357 ش؛ عبدالعلی کارنگ، آثار باستانی آذربایجان ، ج 1: آثار و ابنیة تاریخی شهرستان تبریز ، تهران 1351 ش؛ نادرمیرزا قاجار، تاریخ و جغرافی دارالسلطنة تبریز ، چاپ محمد مشیری، چاپ افست تهران 1360 ش؛ دونالد ویلبر، باغهای ایران و کوشکهای آن ، ترجمة مهیندخت صبا، تهران 1348 ش./ پرویز ورجاوند /8. باغ فین (باغشاه) در کاشان. این باغ، از چشمة بزرگی به نام سلیمانیة فین مشروب میشود و در واقع، بنیانش بر همین چشمه استوار است که در نوشتههای تاریخی آن را به دوران اساطیری و زمان بَشْتاسف و جمشید نسبت دادهاند (قمی، ص 77). ساختمان کنونی باغ فین به دوران شاهعباس اول تعلّق دارد. بنای معروف شتر گلوی شاه عباسی در قلب باغ با طرح چهار گوش، شامل ایوان و شاهنشینها و حوضی در میان و دو پهنه آب در دو طرف با چشماندازی کمنظیر، و نیز بنای سردر اصلی و حمام بزرگ را باید از همین زمان دانست. در دوران شاهصفی، بر روی شتر گلوی شاه عباسی، بنای دو طبقهای از چوب ساخته شد که اوژن فلاندن، در 1258/1842، تصویری از آن به دست داده است (نراقی، ص 64). عبدالرحیم ضرابی به زیبایی این بنا و حجاریهای مرمرین و نقاشیهای جالبتوجّه آن و آراستگی بینظیر باغ اشاره کرده است (ص 74). در زمان کریمخان زند، در جانب شرقی و بر روی محور شرقی ـ غربی، که از مرکز شترگلوی شاه عباسی میگذرد، خلوتگاه کریمخانی (محل کنونی کتابخانة امیرکبیر) برپا و حوضی در شاهنشین آن بنا شد. بنای حوض جوش را نیز به این زمان نسبت میدهند. در جریان زلزلة 1192 و حوادث بعد از آن، باغشاه فین سخت آسیب دید تا اینکه، به فرمان فتحعلیشاه، حکمران کاشان حاجی حسینخان صدراعظم اصفهانی به مرمت آن پرداخت و از جمله در دو صُفّة شتر گلوی شاه عباسی، دو تصویر از دربار فتحعلیشاه و صحنة شکار او نقش انداخت؛ کف خیابانها را نیز با مرمر فرش کردند و، در جنوب باغ، بنای جدیدی ساختند که بهنام «شترگلوی فتحعلیشاهی» معروف است، با طرح چهارصفّه و تزیینات بسیار، چون اِزارههای حجاری شده از مرمر با نقش و نگارهای آب طلایی و نقاشی تکچهرهها در داخلطاقچهها و نگارههای زیبا در زیر سقف و نیز کفپوشی از سنگ مرمر (تاریخ کتیبة بنا: 1226؛ نراقی، ص 70ـ71). حمّام کوچک نیز از آثار این دوران است. در 1242، نظامالدوله صدری اصفهانی، حکمران کاشان و داماد فتحعلیشاه، ساختمان جدیدی را، که به خلوت نظامالدوله معروف شد، در جبهة شمالی برپا ساخت. امیرکبیر مدت چهل روز تبعید خود را در همین ساختمان، که محل فعلی موزه است، به سر برد (همان، ص 78ـ80). باغشاه فین، که یکی از مهمترین تفریحگاههای شاهان صفویه و زندیه و قاجاریه بوده و جشنهای باشکوهی در آن برپا میشده است و جمع کثیری از سفرنامهنویسان از زیبایی دلانگیز و شکوه آن یاد کردهاند، شاهد یکی از غمانگیزترین رویدادهای تاریخ ایران یعنی قتل امیرکبیر (1268) نیز بوده است.این باغِ کمنظیر، که از استثناهای هنر باغسازی ایران به شمار میرود، بر اساس دو محور متقاطع میانی و دو مسیر شمالیـ جنوبیِ قرینة محور اصلی و مسیرهای فرعیِ شرقی ـ غربی طرحریزی شده است. در تنظیم شبکهبندی این باغ گردش آب و ایجاد آبنماها در طول مسیرهای عمده و انتخاب مناسبترین محل برای ایجاد پهنههای آب نسبت به مسیرها و بناها، تعیین مطلوبترین محل برای ایجاد بناها با استفاده از زیباترین چشماندازها، توزیع باغچهها با توجه به شبکة خیابانها به گونهای که امکان بیشترین دسترسی به تمامی بخشهای باغ برای بازدیدکنندگان فراهم آید و از گوناگونی باغچهها لذت بیشتری ببرند، در مدّ نظر بوده است. با توجه به خیابانبندیهای دورادور باغ، بر روی هم سه مسیر شرقی ـ غربی و چهار مسیر شمالی ـ جنوبی شبکة آبنماسازی کل مجموعه را تشکیل میدهند. مهمترین پهنههای وسیع آب بر روی محور میانی مقابلِ سردرِ ورودی قرار دارد که چهار پهنه را در برمیگیرد و جالبترین و دلانگیزترین مسیر باغ است. بناهای ایجاد شده در باغ، هر چند در سه مرحله و با فاصلههای نسبتاً طولانی ساخته شدهاند، در کلِّ مجموعه، هماهنگی و نظمی مطلوب و منطقی دارند.کنت سرسی، سفیر فوقالعادة دولت فرانسه، در 1256 از این باغ چنین یاد میکند: «من هرگز و هیچ کجا چنین منظرة نشاطانگیز و فرحبخش را ندیده و به خاطر ندارم. همچنین نقش و نگارهای دلفریب کوشک و صفّههای متعدد این باغ ذوق و شوق و عواطف بشری را چنان تحریک میکند که لذت روحانی آن هرگز فراموش نمیشود» (نراقی، ص 84). باغشاه فین در جریان آشوبهای دوران مشروطیت و سلطة اشرار بر کاشان لطمة بسیار دید و بسیاری از بناهایش ویران و عمدة تزیینات و سنگهای مرمر آن کنده و دزدیده شد.قرینهسازیهای محوری این باغ، مشابهت آن با قالیهای طرح باغ ایرانی را به بیننده القا میکند.منابع: عبدالرحیم ضرابی، تاریخ کاشان ، چاپ ایرج افشار، تهران 1356 ش؛ حسنبنمحمد قمی، کتاب تاریخ قم ، ترجمة حسنبنعلی قمی، چاپ جلالالدّین طهرانی، تهران 1361 ش؛ حسن نراقی، آثار تاریخی شهرستانهای کاشان و نطنز ، ] تهران 1348 ش [ ./ پرویز ورجاوند /9. باغ گلشن (عفیفآباد)، در شیراز. این باغ و بنای جالب آن در مسیر شیراز به قصرالدشت قرار دارد و مساحت آن 000 ، 127 مترمربع است. سردری دارد با چهار ستون گچی و اِزارة سنگی، با خورشیدیِ مزّین به گچبری از خارج و کاشیکاری از داخل. محوطة وسیع میانِ سردر و عمارت بزرگ در گذشته درختکاری بوده است ولی، در تعمیرات اخیر، حوضی مستطیل شکل و باغچههایی در پیرامون آن ایجاد کردهاند. بخش اصلی باغ در برابر نمای شرقی عمارت قرار دارد که مرکب است از یک حوض بزرگ در برابر بنا و در پی آن دو باغچة مستطیل بزرگ در دو سوی جوی آبنما با درختهای سرو و کاج و بوتههای گل. محوطههای دو جانب دیگر بنا نیز با نظم و دقت شبکهبندی شده و باغچههای کرتبندی شده با خیابانهای کمعرض از یکدیگر جدا شدهاند. گونههای مختلف درخت میوه، بویژه درخت انار، در هنگام بهار منظرهای دلانگیز پدید میآورند. پیش از تغییرات سالهای اخیر، یک خیابان، در سرتاسر عرض باغ، محور اصلی شرقی ـ غربی را، که از وسط حوض آغاز و تا انتها در دو بخش ادامه مییافت، قطع میکرد و در محل تقاطع دو محور، حوض گردِ کوچکی قرار داشت.معروفیت و جلوة باغ گلشن را میتوان، به اعتباری، به بنای شکوهمند آن نسبت داد: بنایی دو طبقه با طرح مستطیل که نقشة طبقة زیرین و زبرین بنا در کل یکسان است؛ تالاری بزرگ در وسط و اتاقهای مستطیل شکل و واحدهای خدماتی در دو سوی آن؛ در طبقة بالا نیز وجود یک ایوان ستوندار عریض به جلوة بنا افزوده است. ورودی اصلی بنا در وسط جبهة شمالی قرار دارد که با پلکانی سنگی به زیر آسمانهای چوبین و سپس به ایوانی ستوندار منتهی میشود. ستونهای ستبرِ دارای گچبریِ ایوانِ شرقی، که از ستونهای تختجمشید الگوبرداری شده، شکوه خاصی به نمای اصلی بنا میبخشد. هلالی پیشانیِ عمارت، با نقش تاجگیری یکی از شاهانِ ساسانی از کاشی خوشرنگ، بر جلوة این بنا افزوده است. ایوان جنوبی شبیه ایوان شمالی است، با این تفاوت که پلکانی دو طرفه آن را به محوطة باغ متصل میسازد. گچبریهای دیوارهای خارجی طبقة دوم و ایوانها بر زیبایی بنا افزوده است. این گچبریها تقلیدی است از حجاریهای تختجمشید و نقشهای برجستة ساسانی در نقش رستم، مانند صحنة زانو زدن والِریَن در برابر شاپور، آورندگان هدایا به تختجمشید، حملة شیر به گاو، نشستن شاه بر تخت شهریاری و جز اینها. در نمای دیوارهای طبقة اول و در فاصلة پنجرههای مشبّک آهنی که در قابهای چوبی جاسازی شدهاند، قطعه سنگهای بزرگی کار گذاشته شده که نقشِ روی آنها عبارتاست از: نیزهدارانِ هخامنشی، یک شاه ساسانی، سربازان دوران قاجار و نقشهای انگارهای گیاهان. در پوشش بدنه و سقف طبقة اول، آجر چینی ساده ولی بسیار ظریف بهکار رفته است. در طبقة بالا دیوار اتاقها رنگآمیزی و روی آنها با نگارههای گیاهی در داخل قابهای هندسی تزیین شده است. دو بخاری از سنگ مرمر با کندهکاریهای زیبا و ستونهای حجاری شدة نفیس بر جلوة تالار افزوده است. در مجموع، بنای باغ گلشن یا عفیفآباد را، از نظر موضوعِ صحنههای گچبری و حجّاری که در آنها از آثار دوران هخامنشی و ساسانی تقلید شده است و نیز از نظر گوناگونی و ظرافت در اجرای تزیینات مختلف و از جمله کُنجسازیهای چهارگوشة بنا، میتوان از نمونههای خوب و با ارزش آثار دوران قاجاریه بهشمار آورد که خوشبختانه بهوضع مطلوبی حفظ شده است. فرصت، میرزاعلیمحمد قوامالملک شیرازی را بنیانگذار باغ و عمارت معرفی میکند (ص 519).منابع: «باغ عفیفآباد شیراز» (انتشارات وزارت فرهنگ و هنر)؛ محمدنصیربنجعفر فرصت، آثار العجم: در تاریخ و جغرافیای مشروح بلاد و اماکن فارس ، چاپ علی دهباشی، چاپ افست، تهران 1362 ش./ پرویز ورجاوند /10. باغهای تاریخی اصفهان . با توجه به موقع جغرافیایی اصفهان در مرکز فلات ایران و وجود زایندهرود و نهرهای منشعب از آن، که سرتاسر خاک حاصلخیز این شهرستان از آنها مشروب میشود، بیجهت نبوده است که شهر اصفهان در فلات خشک و کمآب ایران از دیرباز به طراوت و سرسبزی و داشتن باغهای گسترده مشهور بوده است. بهاحداث اینباغها،بویژه در دورههایی که اصفهان پایتخت بوده، بیشتر توجه شده است و نویسندگان تاریخ اصفهان از قرن سوم هجری بهبعد همواره بهاین باغها ـ از جمله باغ عیسیبنایّوب، بین محلة خُشینان (حوالی امامزاده اسماعیل امروز)، و یهودیه (جوبارة امروز)، از قرن چهارم هجری، و باغ عبدالعزیز، از دورة علاءالدولة دیلمی کاکویه که در داخل حصار اصفهان قرار داشته ـ است اشاره کردهاند.در دورة سلاجقه، که ملکشاه اصفهان را به پایتختی خود برگزید، چند باغ پر وسعت، به نامهای باغ بکر، باغ فَلاسان، باغ احمد سیاه، باغِ کاران، باغ دشت گور، بیت الماء، در این شهر احداث شد. مهمترین آنها باغ کاران بوده که منطقة وسیعی را در شمال بستر زاینده رود، مشتمل بر خیابان کمالالدین اسماعیل و فردوسی و منوچهری و مَجْمر و چهار باغ صدر و مشتاق و محلة بزرگ خواجو، در برمیگرفته است. هم اکنون یکی از محلات خواجو «باغ کاران» نامیده میشود. این باغ تا قرن هشتم نیز برقرار بوده و این بیت از غزل حافظ: گرچه صد رود است در چشمم مدام/ زنده رود و باغِ کاران یاد باد، ظاهراً به آن اشاره دارد (هنرفر، 1344 ش، ص 56ـ57). از قرن هشتم تا آغاز دورة صفویه، عدم مراقبت رفته رفته موجب ویرانی این باغها شد تا آنجا که جز نام از آنها چیزی باقی نمانده است. شاه اسماعیل اول در محل فعلی میدان بزرگ اصفهان باغ وسیعی به نام نقش جهان احداث کرد. در زمان شاه عباس اول قسمتهایی از این باغ به میدان نقش جهان تبدیل شد و همراه با توسعة شهر و ایجاد ابنیه و معابر و تأسیسات شهری، باغهای بزرگی نیز احداث شد. فهرست این باغها که وسعت هر کدام چندین هکتار بوده و از آغاز انتخاب اصفهان به پایتختی صفویه در 1000 تا انقراض این سلسله در 1135 پدید آمده، به نوشتة جابری انصاری، بدین شرح است: بادامستان، جزایرخانه، فرّاشخانه، خرگاه یا خیمهگاه با نارنجستان و عمارت آن، خیاطخانه، خلیلخانه و توحیدخانه، کجاوهخانه جنب بازار رنگرزان، مُستمن یا مُستمند، باغ تخت در ضلع غربی چهار باغ، ماماسلطان معروف به باغ کاج، بابا امیر، توپخانه و باغ عسکر، نسترن در ساحل زاینده رود، طاووسخانه، پهلوان حسین که نهر نیاصَرْم از وسط آن میگذشت، باغ سیفالدین مشهور به باغ آلبالو، باغ عمو طاهر، باغ زینخانه و باغ فتحآباد، باغ گلدسته، باغ شیرخانه در ضلع شرقی چهارباغ، باغهای صالحآباد و نظر و قَراخان در ساحل شمالی زاینده رود، باغ بزرگ عباسآباد در ضلع غربی چهارباغ، باغ سلطانعلیخان، باغ فیلخانه، باغ چینیخانه در حوالی چهار باغ، باغِ زرشک، باغ قورچیباشی علیا و قورچیباشی سفلی، باغ ایشیک آقاسیباشی، باغِ قِرچقاتیخان، باغ توشْمال باشی حوالی چهار باغ، باغ داروغه، باغ رضا قلیخان، باغ تفنگچی آقاسی، باغ چرخاب، باغ داروغه دفتر، باغ وقایعنویس، باغ دیوانبیگی، باغ قوشچیان و غلامان مطبخ، باغ اعتمادالدوله، باغ میراخور، باغ مُهردار، باغ جلودار، باغ هزار جریب که از همة باغهای دیگر شهر در این دوره وسیعتر و زیباتر بوده است، باغ جون کَمَر، باغ کلاه شاه، باغ سپهسالار، باغ بهارستان، باغ محمود،باغ برج و باغ حاج صالح در ضلع شرقی چهارباغ نو (ص 354ـ364)، باغ جنّت در شمال بستر زاینده رود، باغ نگارستان در حوالی چهارباغ، باغ چهلستون، باغ بلبل یا باغ هشت بهشت و کاخ سکونت شاه سلیمان صفوی که از باغهای بزرگ چهار باغ بوده است، باغ قوشخانه در محلة طوقچی که مرکز تربیت قوشهای شکاری و محل استقبال شاه صفوی از مهمانهای خود بوده است، باغ کومه و باغ وحش در لنجان اصفهان که شکارگاه و محل نگاهداری حیوانات وحشی بوده است، باغ بهشت آیین و باغ رشک جنان در مجاورت هشت بهشت، باغ میرزامهدیخان در محلة تَلْواسکان، باغ کَلْعنایت، و باغ چشمه، باغ جُشاران یا جوشاران، باغ فرحآباد، باغ فرنگ، باغ ارم، باغ صفیآباد و باغ قورچیها، باغ انگورستان، رقاپی، باغهای سعادتآباد و باغ انارستان. به استثنای چهلستون و هشت بهشت و چهار باغ، از دیگر باغها اثر قابلملاحظهای باقی نمانده است. اینک شرح دو مجموعه از مشهورترین باغهای تاریخی اصفهان:الف. چهارباغ . در قرن یازدهم و مقارن با دهمین سال سلطنت شاهعباس اول صفوی، خیابانی بهنام چهار باغ در اصفهان احداث شده است بهطول حدود ده کیلومتر و عرض پنجاه متر پوشیده از باغچههای گل و چهار ردیف درختهای چنار با حوضها و فوارههاو آبشارها که وصف کامل آن در سفرنامههای سیّاحان اروپایی مانند پیترو دِلاوالة ایتالیایی و شاردَن فرانسوی و اِنْگِلبِرت کِمْپْفِر آلمانی و دولیه دِلاند فرانسوی و کُرْنِلیوس دوبرویْن هلندی و سیّاحان دیگر آمدهاست. در انتهای شمالی آن، قصرِ جهاننما و در حدّجنوبی آن، باغ و قصر هزارجریب قرارداشته و پلِ اللّهوردیخان یا سی و سه چشمه، که پل چهار باغ هم نام دیگر آن بوده، این خیابان را به دو بخش تقسیم میکرده است: در شمال، از قصر جهاننما تا پل اللّهوردیخان، به نام چهار باغ پایین؛ و از پل اللّهوردیخان تا قصر هزار جریب، چهار باغ بالا نام داشته است. در دو ضلع شرقی و غربیهر یک از این دو خیابان، چهار باغِ بزرگ سلطنتی وجود داشته که تسمیة چهار باغ از همین جهت (هنرفر، 1345 ش، ص 78؛ همو، 1344 ش، ص 487) و نیز از جهت داشتن چهار ردیف درختهای چنار تنومند و افراشته است. احداث این خیابان از 1006 آغاز شده و تا 1025 طول کشیده است (هنرفر، 1344 ش، ص 482).ب. باغ هزار جریب . خیابان چهار باغ بالا، با چهار ردیف چنارهای تناور و باغهای بزرگ اطراف آن، به باغِ بزرگی که از همة باغهای اصفهان پروسعتتر بوده منتهی میشده و بههمین جهت به باغ هزار جریب موسوم شده است. شیب این باغ از جنوب به شمال، یعنی از دامنة کوه صُفّه به طرف چهار باغ، بوده و از طبقات مختلف مشرف بر یکدیگر تشکیل میشده است. در پهنة باغ درختهای چنار و انواع درختان میوه وجود داشته و جویهایی، با آبشارها و فوارهها، روان بودهاست و، چنانکه سیّاحان اروپایی آن زمان مانند پیترو دلاواله ایتالیایی و توماس هربرت انگلیسی در سفرنامههای خود ذکر کردهاند، شخص پادشاه ترجیح میدادهاست که بیشتر اوقات خود را در آن باغ و قصرهای آن بگذراند. بر همین اساس، این باغ «عباسآباد» (مأخوذ از نام شاهصفوی) نیز نام گرفته است. زیبایی باغ در حدی بوده است که هربرت آن را «بهشت شاهعباس» مینامد (هنرفر، 1345 ش، ص 79). از این باغ افسانهای آن دوره تا اواسط عهد قاجاریه نیز آثاری بر جای بوده است؛ لیکن، چنانکه بعضی از نویسندگان ایرانی مانند اصفهانی و تحویلدار در قرن سیزدهم در وصف آن باغ متذکّر شدهاند، از این زمان به بعد، به علت عدم مراقبت و اشکال آبرسانی، باغ هزار جریب رو به اضمحلال نهاده است. دانشگاه امروز اصفهان دقیقاً در محل باغ هزار جریب بنا شده و یکی از برجهای چهارگانة چهارگوشة آن باغ تاریخی هم اکنون در گوشة جنوب غربی این دانشگاه برجاست.منابع : محمدمهدیبنمحمدرضا اصفهانی، نصف جهان فی تعریف الاصفهان ، چاپ منوچهر ستوده، اصفهان 1340 ش، ص 34ـ45؛ حسنبن محمدابراهیم تحویلدار، جغرافیای اصفهان ،تهران 1342ش، ص 24ـ29؛ محمدحسن جابری انصاری، تاریخ اصفهان وری ، ] بیجا. [ 1322 ش؛ مفضلبن سعد مافرّوخی، ترجمة محاسن اصفهان ، به قلم حسینبن محمدبن ابیرضا آوی،چاپ عباس اقبالآشتیانی،تهران 1328ش، ص 26ـ 34؛ لطفاللّه هنرفر، «باغ هزارجریب و کوه صفّه: بهشت شاهعباس»، هنر و مردم ، سال 14، ش 157 (آبان 1345)؛ همو، «چهارباغ»، هنر و مردم ، دورة جدید، ش 96،97 (مهر و آبان 1349)، ص 2ـ14؛ همو، گنجینة آثار تاریخی اصفهان ، اصفهان 1344 ش، ص 58، 479ـ493، 576ـ577.11. باغهای تاریخی مازندران . در زمان شاه عباس اول، هنر باغسازی در منطقة مازندران،با ایجاد آثار معروفی،چون باغها و کاخهای آمل و بارفروش (بابل) و اشرف (بهشهر) و ساری و فرحآباد، رونق فراوان یافت. دربارة بیشتر این باغها فقط در سفرنامهها اطلاعاتی به جا مانده است. در این نوشتهها از زیباییهای خیرهکننده و شکوه این باغها و کوشکهای آنها سخن فراوان رفتهاست.باغ معروف بارفروش، با دریاچة عظیم و جزیره و کوشک میان آن، به نام باغشاه خوانده میشد. هنوز بخشی از باغشاه ساری برپاست و طرحهای جالبی از آن از 1263 (از هومر دوهل ) در دست است (ویلبر، ص 149ـ152). از باغها و کوشکها و آثار پر شکوه فرحآباد جز دیوار و ویرانههای کاخ جهاننما چیزی بر جای نمانده است. ولی هربرت انگلیسی در 1628 دربارة آن چنین مینویسد: «کاخ مجلل امپراتوران، که در شمال شهر واقع شده،... تا دریای خزر همچنان ادامه مییابد. این کاخ دو باغ وسیع دارد که با فونتن بلو قابل مقایسه است و هر یک از این باغها نمونهای از هنر باغبانی است که منتهای استادی و مهارت در آن به کار رفته است» (همان، ص 154).معتبرترین و کهنترین متن فارسی دربارة بنیانگذاری کوشکهای اشرف و باغهای آن عالمآرای عباسی است که با نقل قطعه شعری از مولانا محمود بهشتی گیلانی آغاز بنا را 1021 ذکر کرده است (اسکندر منشی، ج 2، ص 855). هربرت چنان مسحور زیباییها و شکوه اشیا و تزیینات کاخ شده که از بحث دربارة این مجموعة وسیع و شکل باغسازی و کوشکهای آن بازماندهاست.او ارزش ظرفها و اشیای طلای داخل یکی از تالارها را، به ارزیابی بازرگانان خبرة هیئت انگلیسیِ همراه، حدود بیست میلیون لیرة استرلینگ نوشتهاست.(ویلبر، ص 164ـ 165). نخستین مدرک تصویری موجود از باغ و عمارت چهلستونِ اشرف را هومر دوهل در 1263 و اولین نقشة باغهای بهشهر، همراه با دو طرح از بناهای آن، را ژاک مورگان در 1307 تهیه کرده است (مورگان، ص 231ـ234). نیز دونالد ویلبر (ص 156 و 158)، در بررسی مجدد خود از مجموعة این باغها و آثارِ به جا مانده از آنها، با توجه به نقشة مورگان، دو نقشه ارائه داده است: یکی از طرح دورة صفویه و دیگری از وضع موجود.باغهای عمدة دوران صفویه به این شرح است: باغ شمال، باغشاه (باغ چهلستون)، باغ خلوت، باغ حرم و باغ صاحبالزمان، باغ تپه و باغ چشمه (چشمه عمارت)، صفیآباد، استخر، و باغ عباسآباد. این باغها، به صورت یک باغ بزرگ یا چند باغ پی در پی (باغ شمال، باغ خلوت، باغ حرم، باغ صاحبالزمان)، بر اساس طرحهای محوری متّکی بر سردر و خیابان وسیع و آبنمای میانی و استخر مقابل بنا و کوشک وسط باغ و صُفّهسازی و پلهبندی برای استهلاک شیب احداث شده بودند. پیترو دِلاواله دربارة باغ تپه مینویسد: «آب فقط در نهرهای متعددی که همه مستقیم و یکنواخت هستند در وسط خیابان جاری میشود و کف خیابانها سنگفرش است. در وسط باغ، جایی که خیابانها یکدیگر را قطع میکنند، عمارت هشتگوشِ کوچک ولی بلند و چند طبقهای ساخته شده» (ص 264). آبنماها و آبشارهای کوچک در کنار درختهای سرسبز و بوتههای گل به همة باغها جلوه میبخشید. باغها بخصوص در شب، منظرة دلنشینی داشتند. در جدار داخلی آبراهههای اصلی، سوراخهایی ایجاد کرده بودند که ممکن بود در حدود یک هزار شمع روشن را در آنها نگاه داشت. شمعهایی نیز در اطراف استخر بزرگ روشن میکردند و به این مناسبت نام استخر نور بر آن اطلاق کردند. طرح اصلی و اساسی این آبراههها هنوز باقی است (ویلبر، ص 162).مجموعة باغشمال و باغخلوت و باغ حرم و باغصاحبالزمان و بناهای آن که تا اوایل قرن چهاردهم آثارشان بر جا بود، از میان رفته است و اکنون باغشاه یا باغ چهلستون و باغ تپه و باغِ چشمه عمارت برجاست. بنای دیوانخانة عهد صفوی در باغشاه، در عهد نادر، در آتش سوخت و بنای چهلستون به جای آن ساخته شد که آن نیز در دوران قاجار دگرگون شد. طرح کلی این باغ با خیابان وسیع مرکزی و سروهای بلند و خوش قامت کهنسال آن و آبنمای میان خیابانهیئت اصلی خود را حفظ کرده و زیباست. وجود باغ تپه، بر فراز بلندی واقع در مشرق باغشاه، نمونهای است از استفادة آگاهانة طراحان اصلی از عوارض منطقه. باغ چشمه عمارت، که روی نقشه نسبت به باغهای دیگر موّرب است (عسگری، ص 203)، با توجه به وضع طبیعی منطقه مطلوبترین شرایط را داراست و فضاسازی مجموعه را تکمیل میکند. این باغ بر اساس صفّهها و پلهبندیهایی که شیب را مستهلک ساختهاند، طرحریزی شده است. هیئت کلی بنای کهنسالِ آجریِ چشمه عمارت، با طاقنماهای قوسدار و ورودیهای آن، همچنان برپاست ولی تزیینات زیبای داخلی و کاشیهای لعابدار و تابلوهای نقاشیش، که ظاهراً کار یکی از هنرمندان هلندی بوده، همه از میان رفته است.منابع : اسکندر منشی، تاریخ عالمآرای عباسی ، تهران 1350 ش؛ پیترو دلاواله، سفرنامة پیترو دلاواله: قسمت راجع به ایران ، ترجمة شعاعالدین شفا، تهران 1348 ش؛ علی بابا عسگری، بهشهر (اشرف البلاد) ، تهران 1350 ش؛ ژاک ژان ماری دو مورگان، جغرافیای شمال ایران ، ترجمه کاظم ودیعی، تبریز 1338 ش؛ دونالد نیوتن ویلبر، باغهای ایران و کوشکهای آن ، ترجمة مهیندخت صبا، تهران 1348 ش./ پرویز ورجاوند /باغ در شعر فارسی . باغ و متعلقات آن گستردهترین مقولة شعر فارسی است. چنین مجموعهای، آمیخته از رنگ و عطر، میتواند پرجاذبهترین عینیّت برای شاعر باشد. بر این مبناست که شعر فارسی، از جهتی، با وصف باغ آغاز میشود. گواه درستی این ادّعا هزاران تشبیب و تغزّلی است که شاعران ایرانی، خاصّه سرایندگان سبک خراسانی، برای قصاید خود سرودهاند.باغ و اجزای آن بر اندیشه و احساس شاعر اثر میگذارد و از آمیزش این طبیعت بیرونی با طبیعت درونی شاعر، سرودههایی پدید میآید که هم مجسمکنندة زیباییهای باغ است و هم نمایندة احساس زیبا شناختی سراینده.سبک خراسانی . در اندیشة شاعران سبک خراسانی، سرو و گل شاخصترین رویندگان باغ و ارمغانهایی بهشتیاند (فردوسی، ج 6، ص 1499؛ کسایی مروزی، ص 27). از شاعران این سبک، منوچهری دامغانی بیش از همه از باغ و متعلقات آن متأثر است. در نگاه او، باغ مجموعهای از زیباییهای، بصری، سمعی و شمّی است که وی را به شادی و شادخواری فرامیخواند و به خلق تصاویر دلانگیز وامیدارد. او برای بهرهگیری از زیباییهای باغ، چمیدن بر گل و بادرنگ و نرگس و سوسن را، به ممدوحان و مخاطبان خویش توصیه میکند (ص 88). منوچهری با تأمل در آواز پرندگان، باغ را به کارگاهی از موسیقی بَدَل میکند که مرغان، خوانندگان و نوازندگان آناند (ص 108ـ109). و گاهی این نظام رنگین و آهنگین را حلقة سماع طبیعت میبیند (ص 209). او در قصیدهای در مدح مسعود، پس از وصف باغ در نوروز، آن را به معشوقة امیر مانند میکند که مدام در کار جامهگردانی است (ص 111). در مسمّط هشتم خود، ابر را عاشقی از سفر بازگشته میبیند که از دور و با حسرت در روی باغ، که معشوقة اوست، مینگرد (ص 189ـ190)؛ و در مسمّط نهم از بوستانبان میخواهد تا با چیدن و آوردن گلهای رنگارنگ، بساط بزم و شادخواری را بگستراند (ص 193ـ194). سرانجام، این عشق، او را بر آن میدارد تا آرزو کند که بعد از مرگ نیز در زیر سایة رزی در باغ، به خاکش بسپارند (ص 69ـ70).شاعر دیگر این سبک، فرخی است که به علّت داشتن سرشتی روستایی، با باغ الفتی ناگسستنی دارد. او معمولاً به میانجی تعبیری خوشایند از وصف باغ، استادانه به مدح ممدوح گریز میزند. بر این اساس، در دیوان او مکرّر به تصاویر باغ برمیخوریم (ص 135ـ136، 145، 185، 227). مثلاً در قصیدهای بعد از اینکه رنگارنگی باغ بهاری را به خلعت ملوّن اهدایی امیر تشبیه میکند، به ستایش امیر یوسف، برادر سلطان محمود میپردازد (ص 13)؛ و در سرودة دیگری، پس از برشمردن دلگشاییهای باغ، آن را مخاطب میسازد و با مجلس سلطان محمود همپایه نمیداند (ص 82ـ83). تألم او پس از دیدن باغ پیروزی * که جشنگاه سلطان محمود بوده و سپس به آرامگاهش بَدَل گشته (ص 91)، انبساطش پس از استماع شعر و موسیقی در باغ امیر یوسف سپهسالار (ص 390ـ391) و وجدش پس از دیدن زیبایی باغهای بلخ و گوزکانان (ص 107ـ108)، اثر پذیری آشکارش را از باغ نشان میدهد. اما بیشترینِ تأثیر را در بندهای آغازین ترجیع بند معروفش میتوان یافت که از باغبان کلید باغ را طلب میکند (ص 403).در شعر حماسی نیز، کهاوج آن در دورة سبک خراسانی است، با جلوههای گوناگون باغ رو بروییم. فردوسی در بسیاری از ابیات شاهنامه از باغ سخن گفته است، از جمله: به آتش کشیده شدن باغ در سوگ ایرج بهدست فریدون (ج 1، ص 92)؛ تشبیه مازندران به باغیبزرگ از زبان دیو بربط نواز، (ج 2، ص 316ـ317)؛ بنیان گرفتن شارستان گنگ دژ همچون باغی بهشتی به همت سیاوش (ج 3، ص 619)؛ توقف گشتاسب در باغوارهای گسترده در سرزمین روم به انتظار سرنوشت (ج 6، ص 1456)؛ باغبانی زردشت در آغاز داستان گشتاسب و نشاندن نهال سرو بهشتی بردرگاه آتشْکده (ج 6، ص 1499)، حضور پنهانی باربد با جامه و بربط سبز در لا بلای برگهای سبز درختان باغشاهی (ج 9، ص 2882ـ 2886)؛ حالت فریبنده و منفی باغ جادو در هفت خوان اسفندیار (ج 6، ص 1595)؛ تصویر شگفتانگیزترین باغی که مزدکیان را چون نهالی وارونه در آن کاشتهاند (ج 8، ص 2306ـ 2307) و نمونههای دیگر که نشاندهندة اهمیّت باغ در ایرانباستاناست. در شاهنامه ، انسان به گیاهی میماند که از خون سیاوش میروید.همانندیانسان و گیاه بیگمان از همانندی باغ و جامعه حکایتمیکند (سرّامی، 1368ش، ص 155ـ163).در منظومههای غنایی سبک خراسانی نیز باغ از مهمترین مقولههاست. برای مثال بیشتر وقایع داستان ویس و رامین در باغ اتفاق میافتد (فخرالدین اسعد گرگانی، ص 106، 108ـ147، 273ـ276، 282ـ283، 292ـ295).سبک عراقی . با پیدایش سبک عراقی و راه یافتن شعر فارسی از دربارها به خانقاهها، برداشت شاعران از باغ و متعلقات آن ژرفتر و گستردهتر شد. شاعران این دوره، که اغلب صوفی مشرباند، از تأمل در این زیباییها به خیر و کمال راه میبرند، باغهای زمینی را نمودار باغ ملکوت میدانند و تخیّلات عالم معنا را به مشاهده درمیآورند. قصیدة منطقالطیر خاقانی (ص 41ـ45)، منظومههای بلبلنامه و منطقالطیر عطار نیشابوری و چهار چمن داعی شیرازی، با تأثر از رسالةالطیر ابنسینا و امام محمّد غزالی، از این دست است.در میان شاعران عارف این دوره، کسی که بیش از همه از باغ تأثیر پذیرفته و با نگاه دیگرگونش تصاویر زیادی آفریده مولوی است که از این نظر میتوان او را نقطة مقابل منوچهری دانست؛ زیرا هر چه نگاه منوچهری به باغ بیرونیتر، نگاه مولوی دورنیتر است. به باور او همة اجزای خاموش باغ، اسرار حق را با ما در میان میگذارند (ج 3، ص 125)، برگها نامههایی هستند که با خط سبز الهی نوشته شدهاند (ج 1، ص 181)؛ لاله راهبی دلسوخته (ج 2، ص 182)، درخت چراغدان و شکوفه نور حق (ج 1، ص 280)، گل اسحاق خونآلود (ج 5، ص 154)، خیار و خربزه پیادگانی به دنبال کاروان حجاج (ج 4، ص 192)، میوه حلاج برفرازدار (ج 2، ص 182)، سیب سرِگناهکارِ به دار آویخته (ج 2، ص 32ـ33)، درختان شکوفهدار میخوارگان مست از شراب الهی (ج 3، ص 126)، درختان بارور گربههای بچّه به دندان گرفته (ج 6، ص 143)، باغ در بهاران خانقاهی سماع برانگیز (ج 5، ص 3) و گلبرگهای گل جمع چهار پر مرغان خلیل (ج 3، ص 154) است.تأمل در باغ، باور مولوی را به تولّد بعد از مرگ نیرومندتر میکند، چنانکه خاکسپاری انسان را همانند کاشتن دانه و در نتیجه در بهار باغ را نیز چون صحرای محشر میبیند (ج 1، ص 280؛ ج 2، ص 197، 209؛ ج 4، ص 15، 102؛ ج 5، ص 167؛ ج 6، ص 40، 1؛ ج 7، ص 145). در اندیشة او، درختان خاموشانه املای وحی میکنند (ج 2، ص 182)، هر درختی خضری سبزپوش است که وعظ میگوید (ج 3، ص 32)، درختان با اذان فاخته به نماز جماعت ایستادهاند (ج 1، ص 280) و بنفشه در رکوع است (ج 2، ص 150).تأثر همه سویة مولوی از باغ، او را به خلق نظریههایی همچون نظریة هستیبخشیِ خنده رهنمون میشود، یعنی از شکفتن گلها درمییابد که هر ذرهای حرکت و جنب و جوش خویش را به خنده مدیون است (ج 5، ص 123).شاعر صوفی دیگر این دوره داعی شیرازی است که منظومة چهار چمن وی، نشانة تأثیر باغ بر اوست. او در این منظومه، سفری را پا به پای شوق از چهار چمن آغاز میکند و سرانجام پس از سرگردانیهای درونی بسیار، در چمن چهارم، بلبل برایش شرح میدهد که چگونه رنگ و بوی و ظواهر، دیگران را در اسارت داشته و مانع رسیدن آنها به معرفة اللّه است و اضافه میکند که من و گل هر دو اوییم (ج 1، ص 132ـ183).با اینهمه، شاعران صوفی، باغ بیرونی را چون از آثار حق است، تماشایی میدانند. آنها بر این باورند که باغ حقیقی، دل عارف است که سیر و تماشای آن دیدار با جوهر الهی است.سبک هندی . از قرن نهم به بعد، با شکل گرفتن سبک هندی، باغ و متعلقات آن در عین حال که محرّک عواطف مثبت شاعران است، عواطف منفی و طبیعتستیزی آنان را نیز مینمایاند. امیر فیضاللّه حاجبی شاخ گل را به صورت ماری آتش به دهان گرفته میبیند و مخاطب را از چیدن آن برحذر میدارد (مکی، ص 87)؛ ناظم هروی دلتنگی و پریشانی خود را به غنچه و گل مانند میکند (همان، ص 92)؛ سلیم تهرانی در مثنوی در گزارش قَحطی گُجْرات، بلبل را عاشق فراموشکاری میداند که خرمن گل را به یک جو میفروشد (ص 555). در نگاه او باغ زندان و آواز بلبلان صدای زنجیر است (ص 559). عرفی شیرازی انبوه گلهای بهاری را ریزش خون از دماغ باغ میبیند (ص 88). او طبیعت شاعرانة خود را باغی دلافروز تصویر میکند که گلهایش، چون مرغان آتشخوار، در آتش غوطهورند (ص 89). بیدل دهلوی در غزلی با ردیف باغ، رنگ و بوی را انکار میکند و آنها را گناه وهم خویش میشمارد. او در این غزل، سایة گل را پشت پلنگ، آغوش سحر در باغ را کام نهنگ و قلقل مینا را ترنگ شکستن میپندارد (ص 790).دورة بازگشت . شاعران دورة بازگشت هیچ اندیشهای افزون بر قدما ندارند. از معروفترین سرودههای این دوره، مسمّطهای قاآنی است که نظیرههایی بر آثار مشابه خود در دیوان منوچهری است، با این تفاوت که در وزن از جنب و جوش و تازگی بیشتری برخوردار است. از میان آنها مسمّطی را که در ستایش مهدعلیا، مادر ناصرالدین شاه (ص 809ـ812) و چکامهای را که در مدح امیرکبیر (ص 46ـ49) سروده، میتوان نام برد.قطعة هزلآمیز آذربیگدلی نیز از جهت طنز در این دوره قابل ذکر است (ص 317ـ318). در این دوره اشعاری نیز در وصف باغهای بخصوصی سروده شده؛ مانند چکامة شوریدة شیرازی در وصف باغ ارم شیراز (آریانپور، ص 348ـ351).شعر معاصر . به علت آمیختگی روزافزون فرهنگ ایرانی و غربی با یکدیگر، جلوة باغ در شعر معاصر از حیثیّت اجتماعی و سیاسی برخوردار شده است. ابوالقاسم لاهوتی، که تسلط افکار کمونیستی بر سرودههایش آشکار است، در شعر باغبان ، استالین را باغبانی میداند که باغ کشور شوراها را از علفهای هرزه پاک میکند (ص 242ـ248). فروغ فرخزاد، در شعر دلم برای باغچه میسوزد ، جامعة خویش را باغچهای پژمرده میبیند (ص 341ـ344). سهراب سپهری، در صدای پای آب ، از باغی که در طرف سایة دانایی است، سخن میگوید (ص 275). مهدی اخوان ثالث جهان را باغی میبیند که باغبان وارونه کارش دست به تاراج گلها میزند (ص 10).حمیدی شیرازی (ج 2، ص 460) میکوشد تا با پیشة باغبانی ناکامیهای عشق را به فراموشی بسپارد، امّا هر گلی یاد معشوق را در او زنده میکند. قصیدة لطفعلی صورتگر در ستایش شیراز (بخش 2، ص 125ـ126) و قصیدة باغ در خرداد ماه از دکتر حریری (ص 184ـ187) نشان دهندة الفت شاعر معاصر به باغ است.حضور باغ و زیباییهای آن در شعر کودکان نیز، نشانة اثرپذیری شاعران از این مقوله به نوعی دیگر است. در این زمینه، تصنیفهای باغچهبان که کودکان همچون گلهای باغ در آنها حضور مییابند و شعر بلند شیرینتر از پرواز ، که باغ در آن نماد جامعهای است که از دو گروه رُستنیها و پرندگان تشکیل شده، در خور یادآوری است (سرامی، 1369 ش).تأثیرات جنبی باغ بر شعر فارسی . تأثیر باغ بر شاعران باعث شده است که بسیاری از آنان آفریدههای خود را با باغ و گلستان همانند بدانند؛ مانند سعدی که گلستان را همچون باغ میبیند (ص 54) و چند سدة بعد، بیدل دهلوی تأمل در این گلستان را به سیر در باغ و تماشای گلها ترجیح میدهد (ص 704). حتی ناصرخسرو هم که به سبب مشرب دینی و فلسفی خود در باغ و متعلقات آن به دیدة حقارت مینگرد (ص 161)، نظم و نثر را با سنبل و ریحان و دیوان خویش را با باغ همانند مییابد (ص 370). این تأثیر تا بدانجاست که بسیاری از شاعران در نامیدن مجموعههای شعر خویش از کلمة باغ بهره جُستهاند؛ مانند باغ صائب ، باغ آینه ، باغ شب ، باغ ارم ، باغ بهشت و باغچة ریحان . از تأثیرات جنبی دیگر، تألیف کتابهایی چون ارشاد الزراعة در زمینة باغداری و کشاورزی است که مؤلف ضمن معرفی هر یک از درختان و میوهها، بیتی مناسب ارائه داده است. در سرودههای شاعرانی هم که از طریق باغداری و کشاورزی زندگی میکردهاند، به اشعار و ابیاتی از این دست برمیخوریم (ابونصری هروی، ص 22).گاه شاعر، علاوه بر وصف طبیعت زندة باغ،به جزییات آن نیز میپردازد؛ مانند مثنویهای کلیم در وصف اکبرآباد و باغ جهانآرا (ص 340ـ351) و دو منظومة عبدیبیک شیرازی، متخلّص به نویدی، به نامهای روضات الصفات در وصف باغ جعفرآباد و دوحُة الازهار در وصف باغ سعادتآباد قزوین (ص 120). نویدی در منظومة 170 ، 1 بیتی دوحة الازهار از نقشة عمومی باغ، معماری ابنیه و قصرها، خیابانبندیها و ایوانها سخن به میان میآورد و در این گزارش از یازده نقاشی که یکی از آنها به نام «سیر و سیاحت در باغ» است، یاد میکند (همان، ص 5ـ6).تأثیرات جنبی دیگر باغ عبارت است از: حضور کلمة باغ و متعلقات آن در شعر شاعران به صورت ردیف شعری، از جمله دو غزل صائب با ردیفهای «در باغ» و «است درین باغ» (ج 5، ص 2481، 2483)، قصیدة سلمان ساوجی (ص 537ـ540) و قصیدة عرفی شیرازی با ردیف «نرگس» (دیوان، ص 59)، غزل جلال عضد با ردیف «گل» (ص 127) و غزل صائب با ردیف «شکوفه» (ج 6، ص 3236). کتیبههای باغها در بردارندة ماده تاریخ بنای آنها و بیشتر در قالب قطعه است، و فقط ارزش تاریخی دارد، مانند ماده تاریخ باغ دلگشا، باغ عشرت و باغ دلگشای یزد؛ تشکیل انجمنهای شعرخوانی در باغها و گردآمدن صوفیه در آنها.واپسین تأثیر باغ بر شاعران فارسی زبان اینکه عدّهای از آنان، باغ را برای آرامگاه ابدی خود اختیار کردهاند؛ چنانکه کمال خجندی در باغ شیخ کمال (دهخدا، ذیل «باغ شیخ کمال»)، زیبالنسا مخفی در باغ سیهزاری دهلی ( مقالات منتخبة مجلة دانشکدة خاورشناسی ، ج 2، ص ک) و صائب تبریزی در باغی در ناحیة عباسآباد اصفهان مدفون است.منابع : لطفعلیبن آقاخان آذربیگدلی، دیوان لطفعلیبیک آذربیگدلی ، چاپ حسن سادات ناصری و غلامحسین بیگدلی، تهران 1366 ش؛ علیرضا آریانپور، پژوهشی در شناخت باغهای ایران و باغهای تاریخی شیراز ، تهران 1365 ش؛ قاسمبنیوسف ابونصری هروی، ارشاد الزراعة ، چاپ محمد مشیری، تهران 1346 ش؛ مهدی اخوانثالث، «السلام یا سیدنا الخدیو» (شعر)، نگین ، سال 9، ش 99، (مرداد 1352)؛ ثمین باغچهبان، رنگین کمون ، ] تهران بیتا. [ ؛ عبدالقادربن عبدالخالق بیدل دهلوی، کلیات دیوان مولانا بیدل دهلوی ، چاپ حسین آهی، تهران 1368 ش؛ جلال عضد، دیوان جلالالدّین عضد یزدی ، چاپ احمد کرمی، تهران 1366 ش؛ علیاصغر حریری، «باغ در خردادماه» (شعر)، گوهر ، سال 6، ش 3 (خرداد 1357)؛ مهدی حمیدی شیرازی، دیوان حمیدی ، ج 2، اشک معشوق ، تهران 1367 ش؛ بدیلبنعلی خاقانی، دیوان افضلالدینبن علی نجار خاقانی شروانی ، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران 1368 ش؛ نظامالدین محمد داعی شیرازی، کلیات شاه داعی شیرازی ، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران1339 ش؛ علیاکبر دهخدا، لغتنامه ، زیرنظر محمد معین، تهران 1325ـ1361 ش؛ سهراب سپهری، هشت کتاب ، تهران 1355 ش؛ قدمعلی سرامی، از رنگ گل تا رنج خار: شکلشناسی داستانهای شاهنامه ، تهران 1368 ش؛ همو، شیرینتر از پرواز ، تهران 1369 ش، جاهای متعدد؛ مصلحبنعبداللّه سعدی، گلستان سعدی ، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران1368 ش؛ سلمانبنمحمّد سلمان ساوجی، دیوان سلمان ساوجی ، با مقدمة تقی تفضّلی، چاپ منصور مشفق، تهران 1367 ش؛ محمدقلی سلیم تهرانی، دیوان کامل محمدقلی سلیم تهرانی ، چاپ رحیمرضا، تهران 1349 ش؛ محمّدعلی صائب، دیوان صائب تبریزی ، چاپ محمّد قهرمان، تهران 1364ـ1370 ش؛ لطفعلی صورتگر، نامة صورتگر ، گردآورنده کوکب صورتگر (صفّاری)، تهران 1368 ش؛ جمالالدین محمد عرفی شیرازی، کلیات عرفی شیرازی ، چاپ جواهری (وجدی)، تهران 1369 ش؛ فخرالدّین اسعد گرگانی، ویس ورامین ، چاپ مجتبی مینوی، تهران 1314 ش؛ فروغ فرخزاد، جاودانه فروغ فرخزاد ، گردآورنده امیر اسماعیلی، ابوالقاسم صدرات، تهران 1351 ش؛ علیبن جولوغ فرّخی، دیوان حکیم فرّخی سیستانی ، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1335 ش؛ ابوالقاسم فردوسی، شاهنامة فردوسی ، از روی چاپ وولرس، تهران 1314 ش؛ حبیباللّهبنمحمدعلی قاآنی، دیوان حکیم قاآنی شیرازی ، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران1336 ش؛ کسایی مروزی، گزینة اشعار کسائی مروزی ، انتخاب و شرح جعفر شعار، تهران 1370 ش؛ ابوطالب کلیم، دیوان قصاید، غزلیّات، و مثنویّات و مقطعّات ابوطالب کلیم کاشانی ، چاپ ح. پرتو بیضایی، ] تهران [ 1336 ش؛ ابوالقاسم لاهوتی، دیوان لاهوتی ، چاپ احمد بشیری، تهران 1358 ش؛ مقالات منتخبة مجلّة دانشکده خاورشناسی ، با پیشگفتار حمیداحمدخان، چاپ وزیرالحسن عابدی، لاهور 1346 ش؛ حسین مکی، گردآورنده، گلزار ادب ، تهران 1369 ش؛ منوچهری دامغانی، دیوان منوچهری دامغانی ، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1347 ش؛ جلالالدین محمدبنمحمد مولوی، کلیات شمس، یا، دیوان کبیر ، چاپ بدیعالزمان فروزانفر، تهران 1355 ش؛ ناصرخسرو، دیوان ناصرخسرو ، چاپ مجتبی مینوی و مهدی محقق، تهران ] تاریخ مقدمه 1365 ش [ ؛ زینالعابدین عبدالمؤمن نویدی، دوحةالازهار ، چاپ علی مینائی تبریزی و ابوالفضل رحیموف، مسکو 1974.
https://rch.ac.ir/article/Details/5666?%D8%A8%D8%A7%D8%BA